×

سنتهای الهی در پاداش دنیوی(1)


تعداد بازدید : 2209     تاریخ درج : 1391/10/11

4

اشاره

صحنه تاریخ همچون دیگر صحنه ها، سرشار از مجموعه ای از پدیده هاست؛ همان گونه که صحنه های کیهانی یا فیزیکی و یا گیاهی، لبریز از پدیده ها و نمودارهاست و چنانچه پدیده ها و نمودارهای مربوط به هر یک از صحنه های مذکور، سنت ها و قوانینی دارند که قابل انکار نیست؛ مسائل تاریخی نیز دارای قوانین خاص به خود می باشند و جامعه انسانی نیز مانند سایر مخلوقات الهی، تحت این سنن و قوانین به حیات خود ادامه می دهد. بی شک اصول و قوانین برخاسته از علم و حکمت خداوندی، برخلاف قوانین مرسوم در میان مردم جهان، دستخوش دگرگونی و تغییر نشده و تا ابد، در بستر تاریخ جریان خواهد داشت. این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده هم بر اقوام امروز و آینده حکومت خواهد کرد. سنت امتحان و ابتلا، فرستادن پیامبران و یاری آن ها، پیروزی مؤمنان و شکست کفار، پاداش و کیفر دادن در مقابل اعمال نیک و بد در دنیا و آخرت و مانند این ها جزء این سنت های جاویدان و غیر قابل تغییر خداوند می باشد که در قرآن مجید به آن ها اشاره شده است.

ضرورت شناخت سنت های الهی

منظور از سنت های الهی که در آیات متعددی از قرآن به آن اشاره شده، قوانین ثابت و اساسی تکوینی یا تشریعی الهی است که هرگز در آن دگرگونی روی نمی دهد. این قوانین هم بر اقوام گذشته و هم بر همه اقوام در طول تاریخ، حکومت خواهد کرد.[1]

سنت های الهی، نمود جلوه ای از قدرت بی منتهای خداوند قادر حکیم و بیانگر لزوم تسلیم انسان در برابر اراده اوست. بی تردید انسان با شناخت این سنت ها معتقد می شود که در بروز حوادث تلخ و شیرین روزگار، سنن و قوانینی حاکم است و برای اینکه انسان بتواند بر سرنوشت خود حاکم شود، باید این قوانین و سنت ها را بشناسد؛ بنابراین مهم ترین هدف و فایده شناخت این سنت ها، حاکم شدن بر سرنوشت خود و عبرت پذیری از تاریخ است که انسان بتواند در پرتو شناخت سنت های الهی، آینده ای روشن و همراه با سعادت را برای خود رقم بزند.

خداوند متعال، علاوه بر اینکه برای اعمال نیک و بد انسان ها در آخرت پاداش و کیفر قرار داده است، در دنیا نیزدر مقابل این اعمال پاداش و کیفری وضع نموده است. اما هدف از قرار دادن پاداش را می توان همان جنبه تشویق و تحریک نمودن افراد به سوی انجام اعمال نیک ذکر نمود و هدف از قرار دادن کیفرها همان جنبه تأدیب و تنبیه فرد و مایه عبرت آموزی دیگران باشد.

سنت های الهی در پاداش های دینوی

 پاداش های دنیوی الهی را می توان به دو بخش مادی و معنوی تقسیم کرد که هر یک از این ها دارای مصادیق متعددی است. اینک به بیان مصادیقی از پاداش های مادی می پردازیم.

پاداش های مادی

حسنه، عنوانی جامع برای پاداش های مادی

 خداوند متعال در دنیا پاداش جامعی تحت عنوان «حسنه» به نیکوکاران عطا می فرماید که در آیات فراوانی از قرآن به آن اشاره شده است: (لِلّذینَ أحْسَنُوا فی هذِهِ الدّنْیا حَسَنَه وَ لَدارُ اْلآخِرَه خَیرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتّقینَ)[2]؛ «برای کسانی که در این دنیا نیکی کردند، نیکویی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است و چه خوب خانه ای است خانه پرهیزکاران».

علامه طباطبایی منظور از «حسنه» را که عنوان عامی برای پاداش دادن است، چنین بیان کرده است: «مردم باتقوا به خاطر احسانی که می کنند و به دستورات قرآن عمل می نمایند؛ مجتمع صالحی تشکیل می دهند که حاکم در آن، عدل و احسان و زندگی طیب است؛ زندگی ای که بر اساس رشد و سعادت استوار است، در نتیجه خودشان هم از دنیای خوشی برخوردار می شوند. به دلیل اینکه فرمود (لَهُمْ فِی الدّنْیا) و معلوم است که زندگی آخرت برای چنین مردمی از دنیایشان بهتر است؛ چون خوشی آن زوال ناپذیر است و نعمتش آمیخته با نقمت و کامش متعقب به ناکامی نیست».[3]

 بر این اساس، اعطای حسنه به نیکوکاران در دنیا، مایه برخورداری آنان از زندگی خوش و ایجاد جامعه ای صالح در سایه دوستی و عدالت خواهد بود.

مصادیق پاداش های مادی

1. آبادانی شهرها و نزول برکات بر آن ها

از جمله مصادیق حسنه، که از مصادیق مادی آن می باشد، آبادانی شهرها و نزول برکات بر آن ها در سایه ایمان و تقوای اهل آن است؛ از این رو آبادانی شهرها و سامان اجتماعی، متوقف بر تقوای اجتماعی است که در آیات متعددی نیز به آن اشاره دارد: (وَ لَوْ أنّ أهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السّماءِ وَ اْلأرْضِ وَ لکنْ کذّبُوا فَأخَذْناهُمْ بِما کانُوا یکسِبُونَ).[4]؛ «و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، به طور قطع برکات آسمان ها و زمین را بر آن ها می گشودیم، ولی آن ها حق را تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».

 بر اساس این وعده تخلف ناپذیر الهی، ایمان و تقوای امت ها باعث ایجاد آبادانی جوامع و نزول برکات در میان آن ها خواهد شد. بر اساس این آیه شریفه، این برکات همان نزول باران و روییدن گیاهان می باشد؛ زیرا که اگر انسان پاک و با ایمان باشد، به جای نزول عذاب از آسمان و زمین، برکات خدا از آسمان و زمین بر او می بارد.[5]

علامه طباطبایی در بیان رابطه میان تقوا و آبادانی شهرها و سامان یافتن زندگی اجتماعی می نویسد: «اگر امتی از امت ها از راه فطرت منحرف گردد و در نتیجه از راه سعادت انسانی که خداوند برایش مقدر کرده، باز بماند؛ اسباب طبیعی هم ـ مانند باران، باد و... ـ که مربوط به اوست، اختلال یافته و آثار سوء این اختلال به خود آن بر می گردد و دود کجروی هایش به چشم خودش می رود؛ زیرا این خودش بود که با انحراف و کجروی اش آثار سوئی در اسباب طبیعی باقی گذارد. معلوم است که در بازگشت آن آثار، چه اختلال ها و چه محنت هایی متوجه اجتماعش می شود؛ فساد اخلاق و قساوت قلب و از بین بردن عواطف رقیقه، روابط عمومی را از بین برده و هجوم بلیات و تراکم مصیبات، تهدید به انقراضش می کند. آسمان از باراندن باران های فصلی و زمین از رویاندن زراعت و درختان دریغ نموده و در عوض باران های غیر فصلی، سیل، طوفان و صاعقه به راه انداخته و زمین با زلزله و خسف آنان را در خود فرو می برد».[6]

 بنابراین، رابطه میان ایمان و آبادی و کفر و ویرانی، تنها یک رابطه معنوی نیست؛ بلکه علاوه بر رابطه معنوی که آثارش را به خوبی می بینیم، رابطه مادی روشنی نیز در این زمینه وجود دارد. کفر و بی ایمانی، سرچشمه عدم احساس مسئولیت، قانون شکنی و فراموش کردن ارزش های اخلاقی است و این امور سبب از میان رفتن وحدت جامعه ها، متزلزل شدن پایه های اعتماد و اطمینان، هدر رفتن نیروهای انسانی و اقتصادی و به هم خوردن تعادل اجتماعی است.

جامعه ای که این امور بر آن حاکم گردد؛ به سرعت از آرمان هایش عقب نشینی می کند و راه سقوط و نابودی را پیش خواهد گرفت.[7] شاید بتوان به بحران مالی اخیر که گریبان گیر آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی شده است، به عنوان بارزترین مصداق و ثمره این بی تقوایی اشاره نمود که هر روز بر آمار نابسامانی و مشکلات اجتماعی در این کشورها می افزاید.

 در طرف مقابل، ایمان انسان ها باعث نزول برکات بر آن ها می شود. در حقیقت برکات، به مجرایی تشبیه شده که نعمت های الهی از آن مجرا بر آدمیان جریان می یابد. باران و برف هر کدام در موقع مناسب و به مقدار نافع می بارد، هوا به موقعش گرم و به موقعش سرد شده و در نتیجه غلات و میوه ها فراوان می شود. آنچه مهم است اینکه مطابق این آیه شریفه، افتتاح ابواب برکات و باز شدن درهای الهی، مسبب از ایمان و تقوای جمعیت هاست، نه ایمان یک نفر یا دو نفر از آن ها، چون کفر و فسق جمعیت، با ایمان و تقوای چند نفر، باز کار خود را می کند.[8]

 از سوی دیگر، ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهی می شود؛ بلکه باعث می گردد انسان آنچه را در اختیارش قرار گرفته، در مصارف صحیح و مورد نیاز خود به کار گیرد.

2 ـ حل مشکلات

حل مشکلات، یکی دیگر از پاداش های مادی است که بر عموم اعمال نیک مترتب شده است. بی تردید نیروی بی بدیل تقوا، انسان را در مواجهه با طوفان حوادث یاری نموده و به هنگام هجوم سختی ها و بلاها همچون سدی پولادین، آدمی را از غرق شدن در گرداب مشکلات و پرتگاه های خطرناک، نجات می دهد: (مَنْ یتّقِ اللّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا).[9]

منظور از عبارت (یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا)، هر گرفتاری و سختی در دنیا و آخرت[10] باشد یا رهایی از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت[11] و یا مجموع این ها باشد، این معنا را می رساند که مؤمنان در صورت برخورداری از تقوا و پرهیزکاری، نه تنها در آخرت از آثار آن بهره مند خواهند شد. بلکه در دنیا نیز هنگام بروز مشکل، می توانند به کمک نیروی تقوا خود را از گرفتاری ها و سر در گمی ها نجات دهند؛ زیرا فرد باتقوا چون خود را مملوک خدای متعال و تحت ولایت او می داند، هر چه را دارد، از خدا می بیند و ولایت خدا را متولی امر خود می بیند؛ در چنین شرایطی است که خدای تعالی او را از تنگنای وَهْم و زندان شرک نجات می دهد و راه نجات از تنگنای زندگی را نیز برایش فراهم می سازد».[12]

بنابراین نه تنها تقوا، بلکه اعمال دیگری نیز وجود دارد که می تواند باعث حل مشکلات و نجات از تنگناها شوند؛ اعمالی مانند: استغفار، توکل، دستگیری از خلق خدا و.... در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «مَن أکثَرَ الإستِغفار جَعَله اللهُ مِن کلِّ هَمّ ٍفَرَجاً وَ مِن کلّ ضیقٍ مَخرجاً[13]؛ هر کس بسیار استغفار کند، خدا برای او از هر اندوهی، گشایشی و از هر تنگنایی، راه نجاتی قرار می دهد».

3 ـ افزایش روزی

از جمله پاداش های دنیوی نیکوکاران، افزایش و برکت در رزق و روزی آن هاست که به طور قطع، استغفار از گناهان به عنوان یکی از جلوه های اعمال صالح، نه تنها می تواند سبب حل بسیاری از مشکلات در زندگی شود؛ بلکه قادر است یکی از عوامل اصلی جلب روزی باشد و در این زمینه نقش مهمی ایفا کند. این نکته در بیان حضرت نوح(ع) که در آیه شریفه به آن اشاره شده، به خوبی مشهود است: (فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبّکمْ إِنّهُ کانَ غَفّارًا * یرْسِلِ السّماءَ عَلَیکمْ مِدْرارًا * وَ یمْدِدْکمْ بِأمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یجْعَلْ لَکمْ جَنّاتٍ وَ یجْعَلْ لَکمْ أنْهارًا)[14]؛ «به آن ها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است، تا باران های پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد و شما را با اموال و فرزندان کمک کند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد».

 از این آیه شریفه استفاده می شود که استغفار از گناهان، اثر فوری در رفع مصائب و گشوده شدن در نعمت های آسمانی و زمینی دارد و چنانچه گفته شد، بین سعادت جامعه انسانی یا فساد آن و اوضاع عمومی جهان ارتباطی برقرار است. اگر جوامع خود را اصلاح کنند، به زندگی پاکیزه و گوارایی می رسند و اگر به عکس عمل کنند، عکس آن را خواهند داشت؛ در نتیجه فقر و نابسامانی دامنگیر جوامع خواهد شد.

 علاوه بر آیات، روایات زیادی نیز بر این نکته تأکید دارد که استغفار باعث افزایش روزی و بهبودی در وضع معیشت می شود. در سخنی از حضرت علی(ع ) آمده است: «اکثروا الإستغفار تجلبوا الرِزق[15]؛ زیاد استغفار کن تا روزی را به سوی خود جلب کنی». آن حضرت در بیان دیگری فرموده است: «و قَد جَعَل اللهُ سَبحانَه الإستغفارَ سَبباً لِدُرور الرِّزقِ و رَحمَه الخَلقِ[16]؛ خداوند سبحان، استغفار را سبب فزونی روزی و رحمت خلق قرار داده است».

4 ـ افزایش عمر

 افزایش عمر، یکی از دیگر پاداش های دنیوی خداوند رحیم به نیکوکاران است که در برابر اعمال نیک، در دنیا به آن ها عنایت می فرماید. زیاد شدن عمر و به تعبیری «عمر طولانی»، پاداشی است که به طور کلی بر تمام اعمال نیک و به طور خاص بر بعضی از اعمال مانند صله رحم، نیکی به پدر و مادر و... مترتب شده است؛ از این رو قرآن کریم به نقل از حضرت نوح(ع) خطاب به انسان ها می فرماید: (أنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتّقُوهُ وَ أطیعُونِ * یغْفِرْ لَکمْ مِنْ ذُنُوبِکمْ وَ یؤَخِّرْکمْ إِلی أجَلٍ مُسَمّی)[17]؛ «که خدا را پرستش کنید و از مخالفت او بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید. اگر چنین کنید، خدا گناهانتان را می آمرزد و تا زمان معینی شما را عمر می دهد».

 از این آیه شریفه استفاده می شود که اجل و سررسید عمر انسان دو گونه است: «اجل مسمی» و «اجل حتمی».[18]

 اجل حتمی انسان، همان است که تحت هیچ شرایطی جلو و عقب نمی افتد و این، همان فرموده قرآن کریم است که می فرماید: (فَإِذا جاءَ أجَلُهُمْ لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَه وَ لا یسْتَقْدِمُونَ)[19]؛ «پس هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی جلو می افتد و نه ساعتی به تأخیر».

 اما اجل مسمی، سررسیدی است که قابل تغییر و دگرگونی می باشد و ممکن است بر اثر اعمال نادرست انسان، بسیار جلو بیفتد و به عکس بر اثر تقوی و نیکوکاری و تدبیر، ممکن است بسیار عقب بیفتد که این آیه شریفه هم به همین مطلب اشاره دارد؛ آنجا که می فرماید: (یؤَخِّرَکمْ إِلی أجَلٍ مُسَمّی)[20].

 بنابراین نکته مهم قابل تأمل در این آیه شریفه، این است این که گناهان در کوتاهی عمر مؤثرند، همچنان که مطابق آیه مذکور، ایمان و تقوا باعث طول عمر و به تأخیر افتادن اجل مسمای انسان ها می شود.

این مطلب در روایات نیز مورد تأکید قرار گرفته است. امام صادق(ع) فرموده است: «مَن یموُت بِالذُنوب أکثَرُ مِمَّنْ یموتُ بالآجال و مَن یعیشُ بِالإحسان اکثر مِمَّن یعیشُ بِالأعمار[21]؛ آن هایی که بر اثر گناهان می میرند، بیش از کسانی هستند که به مرگ الهی از دنیا می روند و آن هایی که بر اثر نیکوکاری عمر طولانی پیدا می کنند، بیش از کسانی هستند که بر اثر عوامل طبیعی، عمرشان زیاد می شود».

یکی از علت های طول عمر نیکوکاران، تأثیر تکوینی است که خدای تعالی در اعمال صالح قرار داده است. ویژگی اعمال نیک به گونه ای است که به طور طبیعی و فطری باعث طول عمر افراد صالح می شود و علت دیگر، آن تأثیری است که از ناحیه آرامشِ حاصل از ارتباطِ عمیقِ قلبی انسان های صالح، با خدا به دست آمده و در نتیجه، آنان از اضطراب و نگرانی ای که دیگران به آن مبتلایند، به دورند؛ از این رو آن ها از بسیاری از بیماری هایی که در پرتو اضطراب و نگرانی برای افراد دیگر رخ می دهد، در امانند؛ در نتیجه این امر، باعث افزایش طول عمر آن ها می شود.

5 ـ کسب محبوبیت اجتماعی

همه انسان ها دوست دارند محبوب دیگران واقع شوند و برای دستیابی به چنین محبوبیتی نیز، دست به کارهای مختلف می زنند. از دیدگاه قرآن کریم آنچه باعث محبوبیت در نزد دیگران می شود، مزین بودن به ملکه تقواست که حتی گاهی گستره آسمان و زمین را نیز فرا می گیرد. این محبوبیت اجتماعی، از جمله پاداش های الهی است که خداوند در دنیا به اهل تقوا عنایت می فرماید و در قرآن نیز به آن وعده داده است:

(إِنّ الّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرّحْمنُ وُدّا)[22]؛ «مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند خداوند رحمان، محبتی برای آنان در دل ها قرار می دهد».

 «ایمان و عمل صالح»، جاذبه و کشش فوق العاده ای دارد. اعتقاد به یگانگی خدا و دعوت پیامبران همچون نیروهای عظیم مغناطیس، کشنده و رباینده است و دیگران را به سوی انسان مؤمن جذب می نماید؛ حتی افراد ناپاک و آلوده، از پاکان لذت می برند و از ناپاکانی چون خود متنفر می شوند؛ در حقیقت این پاداشی است که خدا به مؤمنان و صالحان می دهد.

 تأثیر فوق العاده تقوا در جلب محبت دیگران، در سخن پیامبر اکرم(ص) این گونه جلوه گر شده است: «هنگامی که خداوند کسی از بندگانش را دوست دارد، به فرشته بزرگش جبرئیل می فرماید: من فلان کس را دوست دارم، او را دوست بدار. جبرئیل او را دوست خواهد داشت؛ سپس در آسمان ها ندا می دهد که ای اهل آسمان! خداوند فلان کس را دوست دارد، او را دوست بدارید و به دنبال آن، همه اهل آسمان او را دوست می دارند؛ سپس پذیرش این محبت در زمین منعکس می شود».[23]

 این حدیث پر معنا بیانگر آن است که ایمان و عمل صالح بازتابی به وسعت عالم هستی دارد و شعاع محبوبیت حاصل از آن، تمام پهنه آفرینش را فرا می گیرد. ذات پاک خداوند چنین کسانی را دوست می دارد و در نزد همه اهل آسمان محبوبند و این محبت در قلوب انسان هایی که در زمین هستند، پرتو افکن می شود.[24]

پاداش های معنوی

حیات طیبه، عنوانی جامع بر پاداش های معنوی

حیات طیبه، عنوان جامعی بر پاداش های معنوی است که در آیات متعددی به آن اشاره شده است: (مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکرٍ أوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینّهُ حَیاه طَیبَه)[25]؛ «هرکس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاکیزه زنده می داریم».

در بیان مراد از معنای «حیات طیب» در آیه شریفه، مفسرین وجوهی را ذکر کرده اند،[26] اما به نظر می رسد بهترین قول در این زمینه، سخن مرحوم علامه طباطبایی است که می فرماید: «جمله "فلنحیینّه حیاه طیبه" با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه، خدای تعالی مؤمنی را که عمل صالح انجام دهد به حیات جدیدی، غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده، زنده می کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می دهد و برای مثال حیات خبیث او را به حیات طیب تبدیل می کند؛ بلکه خدای تعالی، حیاتی ابتدایی و جداگانه و جدید به او افاضه می فرماید. بنابراین چنین کسی، علم و ادراکی پیدا می کند که دیگران ندارند. همچنین از موهبت قدرت بر احیای حق و ابطال باطل سهمی دارد که دیگران ندارند و این علم و این قدرت جدید و تازه، مؤمن را آماده می سازد تا اشیاء را بر آنچه هستند، ببیند و اشیاء را به دو قسم تقسیم می کند؛ یکی حق و باقی و دیگری باطل و فانی. وقتی مؤمن این دو را از هم متمایز دید، از صمیم قلبش از باطلِ فانی که همان زندگی مادی دنیا و نقش و نگارهای فریبنده اش می باشد، اعراض نموده، به عزت خدا اعتزاز می جوید، و وقتی عزتش از خدا شد، دیگر شیطان، با وسوسه هایش و نفس امّاره، با هوا و هوس هایش و دنیا، با فریبندگی هایش نمی تواند او را خوار و ذلیل کند؛ زیرا با چشم بصیرتی که یافته است بطلان متاع دنیا و فنای نعمت های آن را می بیند.

چنین کسانی دل هایشان متعلق و مربوط به پروردگار حقیقی شان است، جز آن پروردگار را نمی خواهند و جز تقرب به او را دوست نمی دارند و جز از سخط و دوری او نمی هراسند. در طول مسیرآن زندگی، جز حسن و جمیل چیزی نمی بینند. از دریچه دید آنان، هر چه را که خدا آفریده، حسن و جمیل است و جز آن کارها که رنگ نافرمانی او را به خود گرفته، هیچ چیز دیگر زشت نیست. این چنین انسانی، در نفس خود نور، کمال، قوّت، عزت، لذت و سروری را درک می کند که نمی توان اندازه اش را معین کرد و نمی توان گفت که چگونه است؛ پس کسی که دارای آنچنان زندگی است، دو جور زندگی ندارد؛ بلکه زندگیش قوی تر و روشن تر و واجد آثار بیشتر است».[27]

به نظر می رسد کسی که به چنین زندگی زیبا و معنویی دست یابد، همه چیز، حتی مشکلات و سختی ها را زیبا می بیند و این، همان است که حضرت زینب(س) در کربلا با وجود آن همه مصیبت و از دست دادن پاره های تنش، چیزی جز زیبایی ندید و جز زیبایی توصیف نکرد.

مصادیق پاداش های معنوی

1 ـ شرح صدر

 بی تردید حیات طیبه دارای آثار و جلوه هایی است که یکی از آثار آن، شرح صدر می باشد. خداوند متعال در آیاتی به آن اشاره نموده و شرح صدر را از نعمت های بزرگ الهی بر مؤمنین می شمارد: (فَمَنْ یرِدِ اللّهُ أنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ)[28]؛ «آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می سازد».

 معنای«شرح» در اصطلاح قرآنی آن، «ظرفیت داشتن برای فراگیری علم و عرفان آمده، در حقیقت به همان معنای اصلی اش استعمال شده؛ چون سینه را شرح دادن و آن را پذیرا نمودن برای هر معارفی که پیش آید، خود یک نحوه توسعه است»[29].

 بر این اساس یکی از نعمت های الهی به مؤمنان، شرح صدر است. بنابراین بعضی روحشان آنچنان باز و گشاده است که آمادگی برای پذیرش هر واقعیتی دارند، اما به عکس برخی روحشان آنچنان تنگ و محدود است که گویا راهی به جایی برای نفوذ حقیقتی در آن نیست.[30] بر همین اساس وقتی خدای سبحان بنده ای از بندگان خود را هدایت می کند، سینه اش را شرح و توسعه می دهد؛ در نتیجه سینه اش برای قبول هر اعتقاد حق و عمل صالحی گنجایش یافته و آن را به نرمی می پذیرد و دارای قساوت نیست تا آن را رد کند و این خود، نوعی نور معنوی است که اعتقادات صحیح و عمل صالح را در نظر روشن ساخته و صاحبش را در عمل به آن مدد می کند و همین معنا، معرف هدایت الهی است».[31]

 هنگامی که آیه فوق نازل شد، از پیامبر(ص) پرسیدند: «شرح صدر چیست؟». حضرت فرمود: « نوری است که خدا در قلب هر کس که بخواهد، می افکند و در پرتو آن، روح او وسیع و گشاده می شود». پرسیدند: «آیا نشانه ای دارد که با آن شناخته شود؟» فرمود: «آری، نشانه اش توجه به سرای جاویدان و دامن برچیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن برای مرگ، پیش از فرا رسیدن مرگ» است.[32]

2 ـ برخورداری از بصیرت و روشن بینی و نیروی فرقان

در شرایط پیچیده جامعه امروز، به علت افزایش هجمه های مختلف فکری، فرهنگی و عقیدتی که از سوی دشمنان خارجی و ایادی داخلی آنان هر از گاهی در فضای جامعه منتشر می شود و گاه فضا را چنان مسموم می سازد که تشخیص حق از باطل را بسیار دشوار می نماید، برخورداری از بصیرت و روشن بینی کافی برای مقابله با افکار مسموم و انحرافی، التقاطی و القائات فریب دهنده، بیش از هر زمان دیگر ضروری به نظر می رسد. برای دستیابی به چنین بصیرتی، باید به حصن حصین تقوا پناه برد و با تمسک به این نعمت بزرگ است که می توان از نیروی بصیرت و روشن بینی که خداوند به عنوان پاداش معنوی دنیوی به اهل تقوا وعده فرموده، بهره مند شد و در شرایط حساس و مقاطع سرنوشت ساز تاریخی با استفاده از بصیرت و تیزبینی، حق را از باطل و سره را از ناسره تشخیص داده و به سلامت از مواضع خطر عبور نمود. این همان تحقق وعده الهی است که می فرماید: (یا أیهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقانًا وَ یکفِّرْ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ).[33]؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جداساختن حق از باطل قرار می دهد و گناهانتان را می پوشاند».

واژه «فرقان» در این جا، به معنای چیزی است که به خوبی حق را از باطل جدا می کند.[34] علامه طباطبایی در این زمینه می نویسد: «منظور از نیروی فرقان در آیه شریفه، فرقان میان حق و باطل است؛ چه در اعتقادات و چه در عمل. فرقان در اعتقادات، جدا کردن ایمان و هدایت است از کفر و ضلالت و در عمل، جداکردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودی خداست از معصیت و هر عملی که موجب غضب او باشد. و فرقان در رأی و نظر، جدا کردن فکر صحیح است از باطل. همه این ها نتیجه و میوه ای است که از درخت تقوا به دست می آید. بنابراین انسان مؤمن در اثر ایمان و تقوایش به بینشی دست می یابد که در نتیجه آن بینش، حق را از باطل و صحیح را از غیر صحیح، در هر زمینه ای تشخیص می دهد».[35] زیرا هر قدر انسان به خدا نزدیک تر می شود، پرتو نیرومندی از کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت. بنابراین هرگاه انسان در پرتو تقوی و پرهیز از گناه و هوی و هوس به خدا نزدیک تر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران وجود او پیوند دهد، سهم بیشتری از علم و معرفت خواهد گرفت و در این صورت قلب او همچون آیینه ای خواهد بود که نور حق در او تجلی می نماید و همه جا را روشن می سازد؛ در این صورت است که می تواند حق را از باطل و دوست را از دشمن تشخیص دهد.[36] درطول تاریخ به انسان های بزرگی بر می خوریم که بر اثر تقوا و برخورداری از نیروی فرقان حوادث آینده را پیش بینی نموده اند که حضرت امام خمینی(ره) در قیام و مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی و نمایاندن چهره واقعی این رژیم به مردم، یکی از آنان است. همچنان که در روایتی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «اتقوا فراسه المؤمن فإنه ینظر بنور الله»[37]؛ از زیرکی مؤمن بترسید؛ زیرا مؤمن با نور خدا می بیند».

3 ـ برخورداری از علم و حکمت

اعطای علم و حکمت، از دیگر پاداش های الهی به اهل تقواست که خداوند به آن ها در زندگی دنیویشان عرضه داشته است: (وَ لَمّا بَلَغَ أشُدّهُ وَ اسْتَوی آتَیناهُ حُکمًا وَ عِلْمًا وَ کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ)[38]؛ «و هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم؛ و این گونه نیکوکاران را جزا می دهیم».

این آیه شریفه به خوبی نشان می دهد که موسی(ع) به خاطر تقوای الهی و اعمال نیک و پاکش، پس از رسیدن به مرحله ای، این شایستگی را پیدا کرده بود که خداوند پاداش علم و حکمت به او بدهد. البته این پاداش ویژه حضرت موسی(ع) نبود؛ بلکه هر کس لیاقت آن را پیدا کند، خداوند این پاداش را به او هم عطا می فرماید. مانند داستان حضرت یوسف(ع) که علامه طباطبایی درذیل آیه 22 سوره یوسف می فرماید: «موهبت های الهی که احیاناً به بعضی ها داده می شود، به طور گزاف و لغو و عبث نیست؛ بلکه نفوسی که این علم و حکمت به آن ها داده می شود، با سایر نفوس بسیار تفاوت دارند. نفوس دیگر خطا کردار و تاریک و جاهلند، ولی این نفوس این چنین نیستند و جمله «وَ کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ» نیز اشاره به همین معناست چون دلالت می کند بر اینکه این حکم و این علم که به یوسف داده شد موهبتی ابتدایی نبود، بلکه به عنوان پاداش به وی داده شده. چون او از نیکوکاران بود».[39]

4 ـ آرامش روحی و روانی

اضطراب و نگرانی، همواره یکی از بزرگ ترین بلاهای زندگی انسان ها بوده است. امروزه به دلیل شرایط خاص حاکم بر جوامع و مناسبات میان دولت ها و ملت ها، وجود مشکلات و کثرت حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله و... همچنین حوادث غیر طبیعی از قبیل جنگ ها و تجاوزها، این نگرانی و اضطراب نسبت به گذشته افزایش یافته است و آرامش، یکی از گمشده های مهم بشر امروز است؛ به گونه ای که کمتر کسی را می توان یافت که دچار اضطراب نبوده و در آرامش و اطمینان خاطرِ کامل به سر ببرد. از این رو بسیاری از انسان ها با تلاش مضاعف و انجام امور پرمشقّت به دنبال کسب آرامش هستند؛ غافل از این که اگر کسی به ملکه تقوا زینت یافته باشد، خداوند وجود او را از این آرامش و طمأنینه سرشار خواهد نمود و این، یکی از پاداش های دنیوی است که خداوند به اهل تقوا در دنیا عنایت می فرماید: (الّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللّهِ ألا بِذِکرِ اللّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ)[40]؛ «آنان که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرامش می یابد. آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد».

5 ـ قطع سلطه شیطان

یکی دیگر از پاداش های دنیوی خداوند به اهل تقوا، قطع سلطه شیطان بر آن هاست. قرآن کریم به اهل تقوا اطمینان می دهد: (إنّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ)[41]؛ «البته شیطان را هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر او توکل و اعتماد کرده تسلط نخواهد بود». آیه شریفه دارای این پیام عام و کلی است که افرادی که از سلطه شیطان بیرون هستند، دارای ویژگی ایمان و توکل به خدا می باشند؛ یعنی از نظر عقیده، تنها خدا پرستند و از نظر عمل، مستقل از همه چیز و متکی بر خدایند، نه متکی بر انسان های ضعیف و وابسته و یا بر هوا و هوس ها و تبعیض ها و لجاجت ها.[42]

بنابراین این گروه از تحت ولایت شیطان خارج شده و در جرگه ولایت الهی داخل می شوند؛ زیرا وسوسه های شیطانی، پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش می کنند تا راهی برای نفوذ بیابند. اگر انسان در این هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آن ها را از خود دور ساخته و رهایی می یابد؛ و گر نه سرانجام در برابر این وسوسه ها تسلیم می گردد.[43]

بررسی مجموعه این سنت های الهی، آدمی را به این نکته رهنمون می سازد که بهترین راه زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت، متخلق شدن به اخلاق الهی و توجه به دستورات دینی است که در سایه این نعمت بزرگ نه تنها انسان به پاداش هایی چون افزایش روزی، طولانی شدن عمر، آبادانی شهرها و... دست می یابد؛ بلکه از این رهگذر به حیات طیبه و زندگی سراسر معنویت و لذتی وافر دست می یابد که سایر انسان ها از درک حقیقت آن محروم اند و از آن بهره ای ندارند، انسان متقی با بصیرتش، فارق بین حق و باطل است و با شرح صدرش، صادر کننده علم و حکمت و در سایه پشت پا زدن به هواها و هوس ها، شیطان را بر او راهی نیست. این سرمایه های عظیم، لذت زندگی معنوی او را دو چندان نموده و در سایه آرامش برآمده از درخت تنومند ایمان وجودش، حیات دنیایی او نیز به دور از اضطراب ها و هیاهوی زندگی مادی دنیاپرستان بوده و در آخرت نیز متنعم به نعمت های عظیم بهشتی خواهد بود. از آنجا که سنت الهی بر پاداش نیکوکاران هم در دنیا و هم درآخرت تعلق گرفته است، بی شک پاداش آخرت بسی برتر و ماندگار تر خواهد بود، زیرا (وَ اْلآخِرَه خَیرٌ وَ أبْقی ).[44]

ادامه دارد...

 



پی نوشت:

[1]. تفسیر نمونه، ج 17، ص 435.

[2]. نحل (16): 30.

[3]. المیزان، ج 12، ص 235.

[4]. اعراف (7): 96.

.[5] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 6، ص 266.

[6]. المیزان، ج 8، ص195ـ 196.

[7]. ر.ک: نمونه، ج 25، ص 72.

[8]. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 8، ص 201.

[9]. طلاق (65): 2.

[10]. مجمع البیان، ج10، ص460.

[11]. همان.

[12]. ر.ک: المیزان، ج 19، ص315.

[13]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ج 7، ص 177.

[14]. نوح (71 ): 12 ـ 10.

[15]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج90، ص278.

[16]. نهج البلاغه، خطبه 143.

[17]. نوح (71): 3 و 4.

[18]. المیزان، ج 20، ص28 و تفسیر نمونه، ج 25، ص 59.

[19]. اعراف (7): 34.

[20]. ابراهیم (14): 10.

[21]. بحار الانوار، ج 5، ص 140 و مستدرک الوسائل، ج11، ص327.

[22]. مریم (19): 96.

.[23] مجمع البیان، ج6، ص823.

[24]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 146.

[25]. نحل (16): 97.

.[26] ر.ک: المیزان، ج 12، ص343 و مجمع البیان،ج 6، ص593 و نمونه، ج11، ص 394.

[27]. المیزان، ج12، ص 341 ـ343.

[28]. انعام (6): 125.

[29]. المیزان، ج7، ص341.

[30]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج5، ص436.

[31]. همان، ص342.

[32]. بحار الانوار، ج 65، ص236.

[33]. انفال (8): 29.

[34]. ر. ک: نمونه، ج 7، ص 140.

[35]. المیزان، ج 9، ص56.

[36]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 141.

[37]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج 1، ص218.

[38]. قصص (28): 14.

[39]. المیزان، ذیل آیه 22 سوره یوسف.

[40]. رعد (13): 28.

[41]. نحل (16): 99.

[42]. تفسیر نمونه، ج 11، ص 400.

[43]. همان، ج 7، ص 66.

.[44] اعلی (87): 17.

کلمات کلیدی
خدا  |  انسان  |  ایمان  |  تقوا  |  سنت  |  پاداش  |  من  |  سنت الهی در پاداش  | 
لینک کوتاه :