×

ستارگان حرم- ابن بابویه قمی (صدوق اول)

(5) شیخ طوسی می نویسد: ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (رضوان خدا بر اوباد) فقیه بزرگوار و شخصیت مورد اعتمادی بود. (8) شیخ عباس قمی محدث بزرگ از او چنین یاد کرده است: ابوالحسن علی بن حسین، ازاستوانه های بزرگ محدثین، (14) گرچه در نقل این سخن ممکن است اشتباهی رخ داده و جابجا شده است، زیرا نجاشی وقتی آثار علمی ابن بابویه را یادآورد در قم اطلاع پیدا کرد که خاندان ابن بابویه قمی و بویژه ابوالحسن علی بن حسین،بنیانگذار و شخصیت بزرگ علمی این جریان رااز زبان ابوعبدالله حسین، فرزند ابن بابویه قمی، پی گیریم او می گوید: حسین بن منصور حلاج به قم آمد و نامه ای به پدرم نوشت و در آن ادعا کرد: من فرستاده امام زمان (عج) و وکیل او هستم از من پیروی کنید! نقل نشده است ونیز نامه هایی که ابن بابویه قمی از قم به جناب حسین بن روح نوشت پس از این ملاقات حضوری بوده (29) شیخ صدوق و ابوعبدالله حسین، همان دو فقیهی اند که به دعای صاحب الزمان(عج)نصیب ابن بابویه قمی شدند. (32) بنابر این مسافرت ابن بابویه قمی به زیارت خانه خدا در سال 323 ق بود که درهمین سال برای بار دوم به بغداد وارد شد و 26- رابط میان ابن بابویه قمی و حسین بن روح نوبختی که نامه ها را به دست سومین سفیر می رساند، محدث بزرگ و این همان کتاب «الاخوان » از ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 3438     تاریخ درج : 1390/08/08

8

ابن بابویه قمی

ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، فقیه روشن ضمیر و محدث فرزانه قم در نیمه دوم قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری قمری یعنی در زمان غیبت صغرای امام زمان(ارواحنا فداه) می زیست. گر چه لقب «ابن بابویه » بیشتر به فرزندش ابوجعفر محمد(شیخ صدوق متوفی 381 ق) گفته می شود ولی پدر و نیز فرزند دیگرش ابوعبدالله حسین بدین لقب شهرت داشته اند و در کتابهای تراجم و نوشته های علم رجال، پدر و دوفرزندش به «ابن بابویه » معروف اند.

بابویه، نام جد بزرگ او یک نام کهن ایرانی است که در روزگار پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده اند. برخی این کلمه را منسوب به «بابو» یعنی بابا، پیر و مرشد می دانند و در زبان عربی هم به ضم با و فتح واو و سکون یاءتلفظ می شود. بنابر این «ابن بابویه » به معنای پسر بابا می شود و هم اکنون نیزدر میان خانواده های ایرانی تعبیر «فرزند بابا» یا «پسر بابا» برای فرزندمورد احترام و علاقه پدر، متداول است. (1)

علی بن حسین به «صدوق اول » نیز معروف است که هر جا «صدوقین » یا «ابنابابویه » گفته شود او و فرزندش ابوجعفر محمد در نظر است و تصور اینکه شیخ صدوق و برادرش مراد باشد اشتباه است. (2)

ابن بابویه قمی این رادمرد بزرگ علم و دین در قم حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع)چشم به جهان گشود و به حیات پر بار علمی و معنوی خویش ادامه داد.

گر چه تاریخ ولادتش معلوم نیست ولی با توجه به نامه ای که از امام حسن عسکری(ع)دریافت کرد و در آن از او تجلیل شده است، حاکی از منزلت علمی و فقهی این محدث بزرگ شیعه در عصر امامت امام یازدهم(ع) دارد. بنابر این در سال شهادت امام عسکری(ع) یعنی سال 260 ق، حداقل بیست بهار از عمر خود را سپری کرده است وسالروز تولد وی ممکن است از سال 235 ق، به بعد باشد.

منشور حیات طیبه

فقیه بزرگوار ابن بابویه قمی، در جوار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه(ع) از فقها و محدثان بنام قم که از قله های فرازمند فرهنگ تشیع به شمارمی آمدند و در فقه، حدیث و دیگر علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)سرآمد روزگار بودند بهره می برد و به سرعت در حدیث و فقه و دیگر علوم اسلامی ونیز در تقوا و پارسایی و فضائل اخلاقی از چهره های بی نظیر تاریخ اسلام گشت.

نامه ای که یازدهمین پیشوای انسانها(ع) برای وی نگاشت جایگاه رفیع ابن بابویه قمی را در بین دیگر دانشمندان و فقهای قم و نیز موقعیت خاص و احترامی که در نزدائمه معصومین(علیهم السلام) داشت آشکار می سازد.

امام عسکری(ع) پس از حمد و ثنای ربوبی و صلوات بر پیامبر(ص) و عترت طاهرینش خطاب به او می نویسد:

«یا شیخی و معتمدی و فقیهی اباالحسن علی بن الحسین وفقک الله لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته ».

ای فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن علی بن حسین قمی! خداوند تو را برانجام افعال پسندیده حق توفیق دهد و از نسلت به رحمت و کرمش فرزندان شایسته ای به وجود آورد.

امام(ع) در ادامه این پیام که به حق منشور عبادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی برای یک زندگانی شرافتمندانه انسانی است، در روزگار پر از مخاطره و گردابهای جهالت و هوسها چنین وصیت می کند:

تو را وصیت می کنم به تقوای الهی، بپا داشتن نماز و پرداخت زکات زیرا نمازکسانی که زکات نمی دهند پذیرفته نمی شود، و تو را وصیت می کنم به گذشت از گناه دیگران، فرو بردن خشم، صله رحم، همدردی با برادران و کوشش در انجام نیازمندیهای آنان در هنگامه سختی و گشایش، بردباری در برابر نادانی، تفقه در دین، استواری در کارها، هم پیمانی با قرآن، خوش خلقی و امر به معروف و نهی از منکر چرا که خداوند متعال می فرماید:

«لا خیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او اصلاح بین الناس ». (3)

در بسیاری از گفتگوهای درگوشی آنان خیری نیست جز آن کس که به صدقه یا معروفی امر کند و یا میان مردم اصلاح نماید. و دوری از تمام پلیدیها و زشتیها.

و بر تو باد به نماز شب خواندن! زیرا پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) چنین سفارش کرد و فرمود: ای علی! بر تو باد به نماز شب خواندن و این جمله را سه بار تکرار نمود و هر کس نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست. پس توصیه مرا بکاربند و شیعیانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند. و بر تو باد به صبر وانتظار فرج زیرا پیامبر اسلام(ص) فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.

امت من و شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر(ص) بشارت ظهور او را داده است قیام کند; او زمین را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابری خواهد بود.

ای شخصیت بزرگ من! (ابن بابویه قمی) پس صبر کن و شیعیانم را به صبر دستور ده،زیرا زمین از آن خداوند است به هر کس از بندگانش که بخواهد واگذار می کند وفرجام نیک از متقین خواهد بود.

«والسلام علیک و علی جمیع شیعتنا و رحمه الله و برکاته ». (4)

باری نامه رهبر دینی و معنوی و پیشوای به حق در روی زمین که بدست ابن بابویه قمی رسید، آن را بوسید و بر چشمانش گذارد و فرامین و سفارشات مولایش آب حیات وسرچشمه جوشانی در روزگار طلایی اش شد.

از نگاه سروقامتان

در فضل و بزرگواری و مراتب دانش و تقوای ابن بابویه قمی،همین بس که امام معصوم(ع) با تعابیر زیبا و افتخارآمیز تصریح به وثاقت وپاک سرشتی این ستاره شیعی می نماید و یادکردی ارزشمند از این محدث داشته باشد.

صفحات زرین زندگانی این مرد الهی، نگاه تحسین برانگیز تذکره نویسان را نیز به خود مجذوب ساخته و با جملات برخاسته از اندیشه و فکر و بدون اغراق او را ستودند.

نجاشی می نویسد: ابوالحسن علی بن حسین بن موسی (رضوان خدا بر او باد) در روزگارخویش بزرگ، پیشوا و پیشرو، فقیه و مورد اعتماد قمی ها بود، آنگاه هیجده اثر ازآثار محدث را می شمارد. (5)

شیخ طوسی می نویسد:

ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (رضوان خدا بر اوباد) فقیه بزرگوار و شخصیت مورد اعتمادی بود. آنگاه بیست کتاب از آثارش را نام می برد و طریق روایی خویش را از کتابهای این محدث یادآور می شود. (6)

علامه حلی و علامه مامقانی دو رجالی سرشناس نیز با عباراتی نظیر نجاشی و شیخ به ستایش این محدث و فقیه برآمده اند. (7)

محقق خوانساری می نویسد:

ابوالحسن علی بن حسین، استاد و پدر شیخ صدوق، صاحب همان رساله معروفی است که شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه » از آن حدیث نقل کرده است. وی از فقهای بزرگ شیعی و پویندگان ثابت و استوار راه نبوت و خاندان عصمت وطهارت(علیهم السلام) و مشعل دار هدایت انسانها بر همان راه; بود غیرت دینی داشت ودر برابر تهاجمات نااهلان، مرزبان مرزهای اعتقادی شیعه بود. از استادان بزرگوارشیعی و از ارکان و اساطین شریعت بشمار می رفت. دارای کرامات و مقامات بلند اخلاقی و در خویشتن داری و حفظ نفس بسیار کوشا بود. در نهایت بزرگ منشی این شخصیت همین بس که نامه ای از محضر مقدس مولایمان امام عسکری(ع) بدست مبارکش رسید. (8)

شیخ عباس قمی محدث بزرگ از او چنین یاد کرده است: ابوالحسن علی بن حسین، ازاستوانه های بزرگ محدثین، دانشمند و فقیه بلند مرتبه که در روزگار خویش بزرگ قمی ها، فقیه دین شناس و مورد اعتمادشان بوده است. فضل و بزرگواری از او می درخشدو نامه شریف امام عسکری(ع) شاهد صادقی است بر قله های فرازمند کرامت و عظمت اوکه در نوشته اش خطاب کرده است: یا شیخی و معتمدی و فقیهی یا اباالحسن. (9)

سید حسن صدر در شمار دانشمندان و مفسرانی که در تفسیر قرآن از آنان اثری به یادگار مانده است می نویسد: از زمره دانشورانی که در تفسیر قرآن از آنان اثری به یادگار مانده علی بن بابویه پدر شیخ صدوق است. وی بزرگ شیعیان در قم بود و ازشخصیتهایی که مولای ما امام حسن عسکری(ع) با او مکاتبه داشت. زندگانی اش مشحون ازکرامات و حکایات ارزنده و یکی از آثارش کتاب «التفسیر» است. (10)

وثاقت ابن بابویه قمی تا بدانجا رسید که مورد اطمینان تمامی فقهای شیعه قرارگرفت که از یک سو برخی از فقهای شیعی با توجه به سخن معصوم در حق این شخصیت قلمشان توانای نوشتن نداشت و از سوی دیگر، دانشمندان اهل سنت چون ابن ندیم راواداشت که قلم به ستایش از او بردارد و بنویسد: علی، ابن بابویه قمی، از فقهای شیعه و شخصیت مورد اطمینانی است. (11)

منزلت دینی و اجتماعی

ابن بابویه قمی، در بین مردم قم از موقعیت خاصی برخورداربود و تعبیر دو رجالی معروف شیعی نجاشی و علامه حلی از او به «شیخ القمیین فی عصره »، «متقدمهم » و «فقیههم » (12) آشکار می سازد که او منصب مرجعیت و پیشوایی شیعیان قم و اطراف آن را در روزگار خویش داشته است. به سبب همین مقام و منزلت دینی و اجتماعی ارزشمند و بس خطیر این فقیه است که امام عسکری(ع) از سامرا برای شخص ایشان پیام می فرستد و به او وصایایی دارد که در ابتدا خود عمل کند و آنگاه شیعیان و پیروان راستین اش را بر انجام آنها فرمان دهد.

او علاوه بر این مسوولیت بزرگ دینی که پاسخگوی مسائل شرعی مومنان بود و پرچم هدایت و ارشاد شیعیان را بر دوش داشت; به کار تجارت نیز مشغول بود. از آغازتحصیل که در شهر قم فقه می آموخت مغازه ای داشت در آنجا به تجارت اشتغال داشت.

صاحب ثروت و مال بود و از این راه زندگی روزمره اش را می گذراند. آن طور که فرزندش ابوعبدالله حسین نقل کرده است، این شغل را تا اواخر عمر پربارش و نیز درزمان تصدی مرجعیت داشته است. (13)

گر چه از چگونگی شغل شریف اش اطلاعی در دست نیست ولی این کار را برای اینکه دربیت المال تصرف نکند انتخاب کرد تا با امکانات بیشتر و دست بازتری به نیازمندیهای شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) اهتمام ورزد.

منزلت علمی

ابن بابویه قمی را در زمره پرکارترین محدثان در فرهنگ تشیع برشمرده اند و فقهای بزرگ برای نظریات اجتهادی و فقهی او ارزش زیادی قائلند. اودر فقه، حدیث و دیگر علوم اسلامی آثار بسیاری از خویش به یادگار گذارد که ابن ندیم چنین اعتراف می کند: من به خط ابوجعفر محمد بن علی (شیخ صدوق) پسرابن بابویه قمی، بر پشت کتابی خواندم که نوشته بود: به فلانی اجازه کتابهای پدرم علی بن حسین را که دویست کتاب و نیز کتابهای خود را که هیجده اثر است، دادم. (14)

گرچه در نقل این سخن ممکن است اشتباهی رخ داده و جابجا شده است، زیرا نجاشی وقتی آثار علمی ابن بابویه را یادآورد می شود تنها هیجده اثر از آثار او را نام می برد، ولی جایگاه رفیع و دست به قلم بودن این دانشور را آشکار می سازد.

یکی از آثار ارزشمندش «الشرائع » همان رساله معروفی است که برای فرزندش نوشته و شیخ صدوق در کتابهایش از آن بهره زیادی برده است.

دانشمندان و فقهای بزرگ هر وقت به حدیث و روایتی از امامان معصوم(علیهم السلام)دسترسی پیدا نمی کردند به فتاوی و نظریاتی که در این رساله ارائه شده مراجعه می کردند و آراء مطرح شده در آن را به مثابه متن حدیث می دانستند و این به سبب سخن نویسنده در آغاز کتاب است که فرموده:

آنچه در این کتاب موجود است از ائمه طاهرین(علیهم السلام) گرفته شده است. (15)

دانشمندان و فرهیختگان حوزه علوم اسلامی، شیوه ابن بابویه قمی را در رساله الشرائع ستوده اند چرا که وی اولین شخصیتی است که در این رساله مبتکر جمع روایات شبیه به هم بود و اصل حدیث را با قرائن آن یادآوری کرده است. (16)

از آثار او می توان از الامامه من الحیره، الاملاء و النطق، الاخوان، التسلیم،التوحید، التفسیر، الجنائز، الصلاه، الطب، قرب الاسناد، المعراج، مناسک الحج،المنطق، المواریث، النکاح، النساء و الولدان، الوضوء، الحج که کامل نیست والنوادر را نام برد. (17)

شاگردان و راویان

جمعی از محدثان و استادان اندیشمند از ابن بابویه قمی نقل کرده اند که از جمله آنها عبارتند از:

1. فرزندش ابوجعفر محمد (شیخ صدوق متوفی 381 ق) که بیشترین روایت را درکتابهایش از پدرش دارد.

2. فرزند دیگرش ابوعبدالله حسین(متوفی 381 به بعد).

3. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی(متوفی 368 ق) که در کامل الزیارات این محدث بزرگوار احادیث زیادی را از این استادش نقل کرده است. (18)

4. احمد بن داوود بن علی قمی.

5. فرزند خواهرش ابوعبدالله حسین بن حسن بن محمد.

6. هارون بن موسی تعلکبری. (19)

7. محمد بن حسن بن بندار قمی. (20)

8. ابوالحسن عباس بن عمر بن عباس کلوذانی که خود می گوید:

زمانی که علی بن الحسین (ابن بابویه قمی) وارد بغداد شد به من اجازه تمام کتابهایش را داد. (21)

استادان حدیث

ابن بابویه قمی، در محضر بسیاری از بزرگان و استادان فقه و حدیث شاگردی نمود و از دریای دانش و تقوای آنها عطش درونی اش را سیراب کرد و به مقام نقل حدیث از آنان نایل گشت. وی بیشترین حدیث را از این محدثان و راویان شیعی نقل کرده که عبارتند از:

ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی(متوفی 301 ق); ابوالعباس عبدالله بن جعفرحمیری; علی بن ابراهیم بن هاشم قمی(307 ق); احمد بن ادریس قمی; محمد بن یحیی العطار; محمد بن حسن صفار قمی(متوفی 290 ق); محمد بن ابی القاسم ماجیلویه; علی بن موسی بن جعفر کمندانی; حسین بن احمد مالکی; عبدالله بن حسن مودب; حسین بن محمدبن عامر; علی بن محمد بن قتیبه; علی بن حسن بن علی کوفی; علی بن حسین سعدآبادی. (22)

در برابر اندیشه باطل

محدثان فقیه و آگاهان به احکام شرع و حلال و حرام،مرزبانی از مرزهای اعتقادی شیعی و اسلام ناب را بر عهده دارند. سلامت دین وباورهای اعتقادی راستین از تهاجم نااهلان و عنادورزان مغرض در سایه تلاش وزحمتهای طاقت فرسای شخصیتها و فقهای تیزبین و آگاه همچون ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق، ماندگار مانده است. او با تدبیر، بصیرت و موقعیت شناسی تحسین برانگیز درهنگامه خطر با قاطعیت و صلابت در برابر اندیشه های باطل می ایستاد و مدعیان دروغین را طرد می کرد.

حسین بن منصور حلاج، ادعای وکالت از جانب صاحب الزمان(عج) را داشت; از یک سو به سراغ افراد ضعیف الایمان می رفت و با نیرنگها و معرکه گیریهای خود آنان را می فریفت و به پیروی از خویش دعوت می کرد و گاهی نیز به سراغ شخصیتهای علمی که در میان مردم مشهور بودند و موقعیت خاصی داشتند می رفت! از این روی در بغداد نزد ابوسهل بن اسماعیل نوبختی که از متکلمان بزرگ شیعی بود و در دانش و ادب شهرت فراوان داشت رفت به تصور اینکه شاید نیرنگهای شیطانی اش در او مؤثر واقع شود ولی سرش به سنگ خورد و با رسوایی بغداد را به قصد قم ترک کرد.

در قم اطلاع پیدا کرد که خاندان ابن بابویه قمی و بویژه ابوالحسن علی بن حسین،بنیانگذار و شخصیت بزرگ علمی این خاندان، بیشترین موقعیت را در میان فقها وشیعیان قم دارند، لذا دام شیطانی اش را به سمت ابن بابویه قمی گستراند! جریان رااز زبان ابوعبدالله حسین، فرزند ابن بابویه قمی، پی گیریم او می گوید:

حسین بن منصور حلاج به قم آمد و نامه ای به پدرم نوشت و در آن ادعا کرد:

من فرستاده امام زمان (عج) و وکیل او هستم از من پیروی کنید! نامه رسان نوشته او را به دست پدرم داد و به محض اینکه از مضمون نامه آگاه شد آن را پاره کرد وبه نامه رسان گفت: چه می پنداری در باره انسانهای نادان؟

قاصد مطالبی بر زبان جاری کرد و به پاره کردن نامه اعتراض کرد که حاضران برسخنان او خندیدند و به مسخره گرفتند. سپس پدرم برخاست و با جمعی از یاران ودست اندرکارانش به مکان تجارت خود رفت; وقتی از در وارد شد کسانی که در آنجانشسته بودند به احترام پدرم برخاستند، جز مرد ناشناسی که از جای خود بلند نشد وشیوه ادب را رعایت نکرد. البته پدرم نیز او را نمی شناخت. پدرم نشست و حساب وقلم و دواتش را چنانکه معمول بازرگانان است درآورد و از یکی از افراد پرسید این مرد ناشناس کیست؟ آن شخص پاسخ پدرم را داد ولی آن مرد ناشناس وقتی متوجه شد درباره او جستجو می شود برخاست و نزدیک آمد و به حالت اعتراض گفت: با اینکه حاضرم چرا از دیگری در باره من می پرسی؟! پدرم گفت: ای مرد! احترام تو را نگه داشتم وتو را بزرگ شمردم که از خودت نپرسیدم. آن مرد گفت: نامه مرا پاره می کنی! من خودم دیدم که شما نامه مرا پاره کردی! پدرم گفت: تو همان شخص یعنی حسین بن منصورحلاج هستی! پدرم ناراحت شد و بلافاصله به شاگردش دستور داد: دشمن خدا و رسولش رااز اینجا بیرون کن! و خطاب به حسین بن منصور گفت: اتدعی المعجزات؟ علیک لعنه الله! ادعای معجزه داری؟ لعنت خدا بر تو باد! همانطور که فرمان داده بود از پشت گردن حسین بن منصور حلاج را گرفتند و او را از آنجا بیرون انداختند که پس از این جریان دیگر ما او را در قم ندیدیم. (23)

مقام زیارت و دیدار یار

ابن بابویه قمی، از زمان ولادتش تا پایان دوره نیابت ابوجعفر محمد بن عثمان عمری، دومین سفیر امام زمان(عج)، در شهر قم ماند و به جایی مسافرت نکرد. در آغاز عصر نیابت ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی یعنی سال 304یا 305 ق، به منظور زیارت امامان معصوم(علیهم السلام) و دیدار سومین نایب خاص صاحب الزمان(عج) وارد عراق شد.

او پس از زیارت چهار امام معصوم(علیهم السلام) و بهره روحی و معنوی از آستان مقدس آنان به بغداد رفت و به دیدار ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (سومین نایب خاص امام زمان(عج » شتافت. احترام کرد و بین دو چشمانش را بوسید و در محضرش نشست و با مطرح کردن چندین سؤال، از مقام دانش و تقوا و انفاس قدسیه اش بهره هابرد.

نجاشی می نویسد: (علی بن حسین) به عراق مسافرت کرد و به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (رضوان خدا بر او باد) رسید. از او مسائلی پرسید و پس از این دیدار به وسیله نامه بح او در ارتباط بود. (24)

علامه حلی نیز نظیر گفته نجاشی را نقل می کند. (25)

از سخنان این دو رجالی سرشناس شیعی استفاده می شود که این سفر اولین مسافرت این محدث به عراق و بغداد بوده است زیرا اگر در عصر نیابت دومین نایب امام(ع)مسافرت داشت قطعا چنین دیداری را با او انجام می داد و چنین چیزی نقل نشده است ونیز نامه هایی که ابن بابویه قمی از قم به جناب حسین بن روح نوشت پس از این ملاقات حضوری بوده است. (26)

مقام توسل

بیش از 60 بهار از عمر پربار ابن بابویه قمی گذشت ولی هنوز از همسرش که دختر عمویش بود دارای فرزند نشد. گر چه بشارتی که امام یازدهم(ع) در حدودپنجاه سال پیش به او داد و در حقش چنین دعایی داشت که: خداوند به لطف و کرمش ازنسلت فرزندان شایسته ای بوجود آورد! آرامشی داشت و در انتظار تحقق این بشارت بودولی آن ارتباط ویژه با اولیاء خدا را قطع نکرد و اندیشه اینکه تنها امام زمان(عج) وسیله فیض است و این خواسته به توسط اوست که به جابت خواهد رسید.

لذا نامه ای به جناب حسین بن روح نوبختی نوشت و از نایب خاص امام(ع) استدعا کردکه از صاحب الزمان(عج) تقاضا نماید دعا بفرماید خداوند فرزندانی فقیه و آگاه به احکام شرع به او عنایت کند.

پس از مدتی در جواب نامه او چنین آمد: «انک لا تزرق من هذه و ستملک جاریه دیلمیه و ترزق منها ولدین فقیهین ». (27)

از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت ولی به زودی کنیزی دیلمی را مالک می شوی و دو پسر فقیه و دین شناس از او نصیب تو خواهد شد.

فرزندان

دعای حجت خدا در روی زمین در حق ابن بابویه قمی به اجابت رسید وخداوند متعال به او از کنیز دیلمی که به همسری برگزید سه پسر عنایت کرد.

1. ابوجعفر محمد معروف به شیخ صدوق (متوفی 381ق); از اندیشمندان و فقهای بزرگ شیعی و دارای تالیفات و آثار بسیار ارزشمند که از گنجینه های غنی فرهنگ تشیع واسلام است.

2. حسین بن علی; فرزند دوم ابن بابویه قمی که شیوه پارسایی و عبادت را گرفت وبا مردم کم ارتباط داشت و از فقه بهره ای نداشت. (28)

3. ابوعبدالله حسین بن علی; فرزند سوم او که از فقهای بزرگ امامیه و از محدثان مورد اعتمادی که روایت بسیاری از راویان شیعی و نیز از پدر و برادرش شیخ صدوق نقل کرده است.

شیخ طوسی، سید مرتضی علم الهدی، ابوجعفر محمد بن علی اسود، ابوهاشم محمد بن حمزه که با شش واسطه به امام موسی کاظم(ع) نسب می رساند از زمره شاگردان او هستند ودو کتاب «التوحید و نفی التشبیه » و «الرد الواقفه » به قلم او نگاشته شد. (29)

شیخ صدوق و ابوعبدالله حسین، همان دو فقیهی اند که به دعای صاحب الزمان(عج)نصیب ابن بابویه قمی شدند. دو فقیه ماهر و خوش حافظه و مطالبی را در ذهن بااستعداد خود داشتند که هیچ کس از اهل قم آن را حفظ نبود تا جایی که ازدانشمندان از حافظه قوی این دو فرزند در نقل روایات و احادیث تعجب می کردند ومی گفتند:

این مقام و جایگاه رفیع به دعای امام زمان(عج) نصیب شما شده است و این کرامت و سرچشمه جوشان معنوی بر اهل قم پیوسته سرازیر است.

علی بن حسین، پدر شیخ صدوق، موسس و سلسله جنبان خاندان ابن بابویه قمی است که از نسل پاک او مردان دانشور و پارسایی تا اواخر قرن ششم هجری قمری، یکی پس ازدیگری قامت برافراشتند. البته معرفی چهره های علمی و عملی این خاندان بزرگ مقاله مستقلی را می طلبد که در جای خود ضروری است. (30)

وفای به نذر

چشم ابن بابویه قمی در سنین حدود هفتاد سالگی به ولادت فرزندانش روشن گردید و دعای دو امام معصوم امام حسن عسکری و امام زمان(ع) در حقش و نیزنذری که در پیشگاه خداوند متعال کرده بود به اجابت رسید. او منتظر زمان مناسبی بود که شکر این همه لطف و خیر کثیر از جانب پروردگار را انجام دهد و در آستان ربوبی بر خود عهد بسته بود که حق سپاس و شکر در خانه خدا انجام پذیرد. از این رو مقدمات سفر معنوی و روحانی بیت الله الحرام را فراهم کرد.

علی بن حسین، گر چه مقام بزرگ مرجعیت شیعیان را در قم داشت و در فقه، حدیث،تفسیر و دیگر معارف و تهذیب نفس و اخلاق سرآمد بود ولی با تیزبینی و بصیرت به خوبی واقف بود که در روزگاری دارد نفس می کشد که عصر غیبت صغرای امام زمان(ع)است و نایبان خاص آن حضرت در اوج دانشها و فضیلتهای اخلاقی و انسانی حضور دارندو احدی با مقام بلند آنان قابل قیاس نیست چرا که این چهار ستاره واسطه فیض وسرچشمه آب حیات از ناحیه صاحب الزمان(عج) به جهان آفرینش اند و اعمال رفتاردیگران با اجازه و رضایت آنها که خشنودی و اذن مقام ولایت است مشروعیت دارد، لذاپیش از آهنگ زیارت خانه خدا از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) از صاحبان حرم، اذن دخول به حرم امن الهی را تقاضامند است.

فرزندش ابوعبدالله حسین می فرماید: جمعی از محدثان شیعی قم که در بغداد ساکن بودند برایم نقل کردند در سالی که فرقه قرامطه به زائران خانه خدا حمله کردند،یعنی همان سالی که شهابهای آسمانی فرو ریختند، پدرم رضوان خدا بر او باد به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی(قدس سره) نامه نوشت و از او اجازه خواست که به مکه مکرمه مشرف شود.

در پاسخ آمد: امسال به زیارت خانه خدا حرکت نکن! نامه دیگری نوشت و عرض کرد:

نذر واجبی داشتم که همین امسال به مکه روم آیا اجازه می دهید از زیارت صرف نظرکنم؟

در پاسخ آمد: چنانچه از رفتن به زیارت خانه خدا ناگزیر هستی، پس لازم است هنگام حرکت همراه آخرین کاروان باشی! همانطور که آن حضرت دستور داده بود پدرم در آن سال با آخرین کاروان حرکت کرد و به سلامتی برگشت ولی زائرانی که باکاروانهای پیش از آن حرکت کرده بودند جانشان را در حمله قرامطه از دست دادند. (31)

دو حادثه کشتار زائران خانه خدا توسط قرامطه و سقوط شهابهای آسمانی که به «تناثر نجوم » معروف است سرآغاز تاریخ واقع شد و ابن اثیر، مسعودی و ذهبی سه مورخ شهیر وقوع این دو حادثه را در سال 323 ق، می دانند. (32)

بنابر این مسافرت ابن بابویه قمی به زیارت خانه خدا در سال 323 ق بود که درهمین سال برای بار دوم به بغداد وارد شد و مطابق نقل شیخ طوسی، هارون بن موسی تعلکبری از او حدیث نقل کرد و فرمود: در سالی که ستارگان فرو ریخت از وی(ابن بابویه قمی) احادیثی را شنیدم که در همان سال او وارد بغداد شد و تمام کتابها و احادیثی را که روایت می کرد به من اجازه داد.

آرامگاه ابدی

صدوق اول، ابن بابویه قمی، در دانش و کرامتها و صداقت و راستیهامورد احترام و اطمنیان نایبان خاص صاحب الزمان(عج) بود. ابوالحسن علی بن محمدسمری چهارمین نایب امام زمان(عج) پیوسته از فقها و راویانی که به دیدارش می رفتند از سلامتی او می پرسید و آنها از تندرستی و زندگی پر بارش خبر می دادند واز اینکه می شنیدند صدوق اول مرد راستیها حیات دارند و همچنان نورافشانی می کنند،خوشحالی در سیمای مبارکش آشکار می گشت.

در سال 329 ق، پیش از آنکه علی بن محمد سمری از زندگانی دنیا رخت بربندد و عصرغیبت صغری به پایان رسد، جمعی از استادان بزرگ و ستارگان آسمان حدیث در محضرش بودند که ناگاه فرمود:

رحم الله علی بن الحسین بن بابویه القمی! خدای تبارک و تعالی علی بن حسین بن بابویه قمی را بیامرزد! به نقلی چنین فرمود: آجرکم الله فی علی بن الحسین فقدقبض فی هذه الساعه.

خداوند به شما در مصیبت علی بن حسین(ابن بابویه قمی) اجر عنایت فرماید، او دراین ساعت از دنیا رفت.

حاضران با شگفتی تاریخ آن روز را یادداشت کردند که پس از17 یا 18 روز، از قم خبر آمد که علی بن حسین، صدوق اول در همان ساعت و روزی که علی بن محمد سمری آن جملات را فرمود چشم از این جهان فرو بست.

فقها و شیعیان قم پیکر مطهرش را تشییع کردند و در جوار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه(س) به خاک سپردند، هم اکنون آرامگاه این ستاره آسمان معرفت در مکانی که در ابتدای خیابان چهارمردان قم واقع است، زیارتگاهی است و دانشمندان و شیعیان به زیارتش می روند و از روح ملکوتی و فضای سرشار از معنویت گنبد و بارگاهش بهره می برند.

رحمت خدا بر روانش باد!

پی نوشتها:

1- اعیان الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف بیرون، ج 2، ص 261; دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، ص 61; دائره المعارف تشیع بنیاد اسلامی طاهر، ج 1، ص 305.

2- اعیان الشیعه، ج 2، ص 261.

3- نساء: 114.

4- قاموس الرجال، ج 7، ص 439; مجالس المؤمنین، ج 1، ص 435; روضات الجنان، ج 4، ص 274; لولوه البحرین، ص 384; زندگانی امام حسن عسکری(ع) باقر شریف قرشی،جامعه مدرسین، ص 84; مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 425.

5- رجال النجاشی، ج 2، ص 89.

6- الفهرست، شیخ طوسی، ص 93، رجال طوسی، جامعه مدرسین، ص 432، رقم 6191.

7- خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، علامه حلی، نشر فقاهت، ص 178; تنقیح المقال،علامه مامقانی، ج 2، ص 283.

8- روضات الجنات، محمد باقر موسوی خراسانی، ج 4، ص 273.

9- الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 222; فوائد الرضویه، ص 280.

10- تاسیس الشیعه، سید حسن صدر، ص 331.

11- الفهرست، محمد بن اسحاق ندیم، ترجمه م.رضا تجدد، ص 363.

12- رجال النجاشی، ج 2، ص 89; خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، ص 178.

13- کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 403; نامه دانشوران، ج 1، ص 2.

14- الفهرست، ص 363.

15- الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 13، ص 46، رقم 57.

16- روضات الجنات، ج 4، ص 274.

17- رجال النجاشی، ج 2، ص 89 و 90; الفهرست، شیخ طوسی، ص 93; معالم العلماء،محمد بن علی بن شهرآشوب، چاپ نجف، ص 65. مقدمه کامل الزیارات، جعفر بن محمدقولویه، نشر الفقاهه، ص 11 و اسانید آن در صفحات متعدد.

18- مقدمه کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، نشر الفقاهه، ص 11 و اسانید آن در صفحات متعدد.

19- رجال طوسی، ص 432; طبقات اعلام الشیعه، آقابزرگ تهرانی، اسماعیلیان، ج 1، ص 185.

20- اختیار معرفه الرجال، ص 222، رقم 397.

21- رجال النجاشی، ص 90.

22- رک: اسانید کامل الزیارات در صفحات متعدد; اسانید کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق، صفحات متعدد; اسانید التوحید، معانی الاخبار، من لا یحضره الفقیه در صفحات متعدد آنها; شرح مشیخه من لا یحضره الفقیه، ج 4، صفحات 27، 81،31، 110، 40،107 و136.

23- کتاب الغیبه، ص 403; نامه دانشوران; ج 1، ص 3.

24- رجال النجاشی، ج 2، ص 89.

25- رک، خلاصه الاقوال، ص 178.

26- رابط میان ابن بابویه قمی و حسین بن روح نوبختی که نامه ها را به دست سومین سفیر می رساند، محدث بزرگ شیعی ابوجعفر محمد بن علی اسود بوده است. (کمال الدین وتمام النعمه، ص 502، کتاب الغیبه، ص 320).

27- کتاب الغیبه، ص 308، رک، کمال الدین و تمام النعمه، ص 502; کتاب الغیبه، ص 320; رجال النجاشی، ج 2، ص 89.

28- ریحانه الادب، ج 7، ص 400.

29- همان; همان; اعیان الشیعه، ج 6، ص 116; خلاصه الاقوال، ص 115.

30- علامه بحرانی رساله ای در باره این خاندان دارد که در دسترس نیست و مقدمه کتاب آیین دوستی و برادری در مکتب اسلام که ترجمه کتاب مصادقه الاخوان است. البته در «مصادقه الاخوان » به اشتباه به شیخ صدوق نسبت داده شده و این همان کتاب «الاخوان » از ابن بابویه قمی پدر شیخ صدوق است. سند روایات در این کتاب ذکرنشده که این با شیوه ای که پدر شیخ صدوق در نقل احادیث داشته سازگاری دارد نه باشیوه شیخ صدوق و نیز در چند حدیث که راوی ذکر شده، محمد بن یحیی العطار، علی بن ابراهیم بن هاشم و سعد بن عبدالله اشعری قمی است که این سه محدث بزرگوار ازاستادان حدیث ابوالحسن علی بن حسین اند نه شیخ صدوق و صدوق از اینان به واسطه پدرش حدیث نقل کرده و نه بدون واسطه. (رک، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 1، ص 382، رقم 1979).

31- کتاب الغیبه، ص 322.

32- رک، الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 176 و177; مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، ج 2، ص 512;تاریخ الاسلام، محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، ج 24، ص 33.

کلمات کلیدی
امام  |  قم  |  فقیه  |  شیخ صدوق  |  صدوق  |  ابن‌بابویه قمی  |  ابن‌بابویه قمی پدر شیخ صدوق  |  بابویه قمی  | 
لینک کوتاه :