گنجینه معارف

محمد بن عبد الرحمان بن قبه رازی متکلمی جلیل القدر

شیخ طوسی در فهرست می گوید: از متکلمان امامی مذهب و از حاذقان آنان است در ابتدا معتزلی بود سپس به مذهب امامیه گروید و در این مذهب صاحب بصیرت گشت، کتابهایی در امامت تالیف کرده که از جمله ی آنها: کتاب «الانصاف » و کتاب «المستثبت » نقض کتاب «المسترشد» ابوالقاسم بلخی و کتاب تعریف زیدیه و غیر آنهاست. (7) دیگر دانشمندان و علمای رجال نیز به همین مقدار در شرح زندگی او بسنده کرده اند، آنچه مسلم است وی قبل از تولد سید رضی رحمه الله (406-358) از دنیا رفته است; زیرا ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه در پاسخ کسانی که خطبه ی شقشقیه را از کلمات امیر مؤمنان علیه السلام نمی دانند می نویسد: من قسمتهایی از این خطبه را در کتاب «الانصاف » ابن قبه دیده ام وی شاگرد ابو القاسم بلخی است و قبل از به دنیا آمدن سید رضی از دنیا رفت.

چکیده ماشینی


منبع : فصلنامه کلام اسلامی، شماره 21 , ترابی قمشه ای، اکبر تعداد بازدید : 2864     تاریخ درج : 1388/07/18    

ابو جعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه معروف به ابن قبه، از دانشمندان بزرگ و متکلمان حاذق امامی مذهب است. آگاهی ما از جزئیات زندگی او بسیار ناچیز است. از سال تولد و وفات و کیفیت نشو و نمای او و تعلیم و تعلمش، اساتید و شاگردانش به جز مقدار کمی که رجالی بزرگ نجاشی نوشته است اطلاعی دیگر در دست نیست.

نجاشی می نویسد: او متکلمی عظیم القدر، نیکو عقیده، نیرومند و قوی پنجه در علم کلام بود. در ابتدا معتزلی مسلک بود سپس مستبصر شد و به مذهب امامیه درآمد، و کتابهایی در کلام دارد; از علم حدیث نیز بهره ای داشت و ابن بطه از او روایت می کند و نام او را در فهرست کسانی که از ایشان سماعی داشته ذکر کرده است.

تالیفات ابن قبه عبارت است از: 1.الانصاف فی الامامة; 2. المستثبت; نقض کتاب ابو القاسم بلخی; 3. الرد علی الزیدیة; 4. الرد علی ابی علی الجبایی; 5. المسالة المفردة فی الامامة.

نجاشی به نقل حکایتی می پردازد که در مجلس سید رضی رحمه الله و در محضر شیخ مفیدرحمه الله از ابو الحسین بن مهلوس علوی شنیده است. وی از ابو الحسین سوسنجردی (از بزرگان اصحاب امامی مذهب و از متکلمان صالح و شایسته است و کتابی در امامت تالیف کرده و به آن کتاب شهرت یافته است و پنجاه بار با پای پیاده به زیارت خانه ی خدا مشرف شده بود) روایت می کند که گفت:

بعد از زیارت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیمها السلام به بلخ نزد ابو القاسم بلخی رفتم تا با او مراوده و گفتگویی داشته باشم. او مرا می شناخت، همراه من کتاب ابی جعفر بن قبه در امامت همان کتاب معروف به «الانصاف » بود; ابو القاسم بلخی آن را گرفت مطالعه کرد و نقدی به نام «المسترشد فی الامامة » بر آن نوشت. در بازگشتم از بلخ به ری کتاب بلخی را بر ابن قبه عرضه کردم وی بر آن نقضی به نام «المستثبت فی الامامة » نوشت به من داد، آن را برای ابو القاسم بلخی بردم مطالعه کرد، ردی به نام «نقض المستثبت » بر آن تالیف کرده به من داد، آن را به ری آوردم تا بر ابن قبه عرضه کنم لکن او از دنیا رفته بود. (1)

ابن ندیم می نویسد: ابو جعفر محمد بن قبه از متکلمان شیعی وحاذقان آنان است کتاب «الانصاف فی الامامة » و «کتاب الامامة » از تالیفات اوست. (2)

شیخ طوسی در فهرست می گوید: از متکلمان امامی مذهب و از حاذقان آنان است در ابتدا معتزلی بود سپس به مذهب امامیه گروید و در این مذهب صاحب بصیرت گشت، کتابهایی در امامت تالیف کرده که از جمله ی آنها: کتاب «الانصاف » و کتاب «المستثبت » نقض کتاب «المسترشد» ابوالقاسم بلخی و کتاب تعریف زیدیه و غیر آنهاست. (3)

ابن داود و علامه ی حلی نیز نام او را به بزرگی ستوده اند و گفتار شیخ و نجاشی را در باره ی وی نوشته اند. (4) و شیخ حر عاملی از او به عنوان فقیه و متکلمی عظیم الشان امامی مذهب که صاحب تالیفاتی است یاد می کند. (5)

ابن ابی الحدید او را متکلمی امامی مذهب، مؤلف کتاب مشهور «الانصاف » و از شاگردان ابوالقاسم بلخی می داند که قبل از تولد سید رضی از دنیا رفته است. (6)

از ترجمه ی ابو محمد حسن بن موسی نوبختی استفاده می شود نامبرده با ابن قبه مراسلاتی داشته است و نوبختی دو جوابیه برای او نوشته است. (7) دیگر دانشمندان و علمای رجال نیز به همین مقدار در شرح زندگی او بسنده کرده اند، آنچه مسلم است وی قبل از تولد سید رضی رحمه الله (406-358) از دنیا رفته است; زیرا ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه در پاسخ کسانی که خطبه ی شقشقیه را از کلمات امیر مؤمنان علیه السلام نمی دانند می نویسد: من قسمتهایی از این خطبه را در کتاب «الانصاف » ابن قبه دیده ام وی شاگرد ابو القاسم بلخی است و قبل از به دنیا آمدن سید رضی از دنیا رفت. (8) بلکه از نوشته ی نجاشی هویداست که وفات ابن قبه پیش از وفات ابو القاسم کعبی بلخی عبد الله بن احمد بن محمود (319-273) بوده است. در حاشیه ی شافی عبد الزهراء حسینی سال وفاتش را 317 هجری در خراسان ذکر کرده (9) ، ولی تاکنون دلیلی بر این تاریخ پیدا نکرده ایم.

هیچ کدام از تالیفات ابن قبه باقی نمانده است با این که ابن ابی الحدید و قبل از وی قطب راوندی و بعد از او ابن میثم بحرانی کتاب «الانصاف » او را دیده اند. حاج آقا بزرگ تهرانی می نویسد: از مصادر الانوار میرزا محمد اخباری استفاده می شود کتاب «الانصاف » در کتابخانه ی او بوده است و شاید در کتابهای حفیدش میرزا عنایت الله معاصر یافت شود. (10)

خوشبختانه قسمتی از تالیفات ابن قبه در لابه لای کتب دیگر آمده است، شیخ صدوق رحمه الله در کمال الدین در دو جا عین مطالب از ابن قبه را آورده است:یکی در رد ابو الحسن علی بن احمد بن شبار که منکر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده (صفحه ی 53تا 63) و دیگری در رد ابو زید علوی رساله ی «رد زیدیه »ی ابن قبه را که در حدود سی و دو صفحه است و سید مرتضی در شافی، در ردقاضی عبدالجبار از کلمات ابن قبه استفاده کرده و در صفحه ی 126، جلد دوم می نویسد: ما در جواب مؤلف (صاحب کتاب مغنی قاضی عبدالجبار معتزلی) عین کلمات ابو جعفر ابن قبه را می آوریم. و در دنباله ی آن می نویسد: این الفاظ از ابن قبه بود اگر چه ما در اول این فصل به ایراد معنای کلام او پرداختیم و جمیع الفاظش را نیاوردیم. ظاهر این عبارت بیانگر آن است که تمام آنچه در این فصل (از صفحه ی 65تا 128) آورده است از ابن قبه گرفته است. در الفصول المختارة نیز مطلبی را از کتاب «الانصاف » ابن قبه برای استادش شیخ مفید نقل می کند: «ابن قبه رحمة الله علیه در کتاب انصاف می نویسد:

شیخی از معتزله منکر استعمال عرب واژه ی مولی را در سید و امام بود، من برای او شعر اخطل را خواندم:

فما وجدت فیها قریش لامرها

اعف و اولی من ابیک و امجدا

و اوری بزندیه و لو کان غیره

عداة اختلاف الناس اکدی و اصلدا

فاصبحت مولاها من الناس کلهم

و اخری قریش ان تهاب و تحمدا (11)

بیشتر اهمیت و شهرت ابن قبه در بین علمای شیعه ی متاخر از جهت اشکالی است که او در امکان تعبد به ظن مطرح کرده بلکه تعبد به آن را محال می داند، اگر چه عین کلمات ابن قبه در دست نیست ولی مضمون استدلالش در این باب بازگشت به دو دلیل دارد:

1. عمل کردن به خبر واحد و تعبد به ظن مستلزم تحلیل حرام و تحریم حلال می شود; زیرا ممکن است آنچه را مخبر به حلیتش خبر می دهد در واقع حرام باشد و یا بر عکس، خبر از حلیت حرامی دهد.

2. بین خبر دادن از خدا و خبر دادن از رسول خدا ملازمه هست، همان گونه که خبر واحد در اخبار از خدا به اجماع باطل است پس ملازم آن هم باطل است. (12)

شیخ طوسی به این قول بدون اشاره به دلیلش در عدة الاصول تصریح و آن را رد می کند (13) و دیگر دانشمندان و فقهای امامی مذهب که به حجیت خبر واحد معتقدند ادله ی ابن قبه را به نقد کشیده اند.

در پایان این نوشتار گوشه ای از استدلال ابن قبه در ایراد بر ابی زید علوی را متذکر می شویم تا حذاقت و تیزبینی و مهارت و استادی او را در علم کلام دریابیم.

ابوعلی زیدی در کتاب «الاشهاد» خود می نویسد: زیدیه و امامیه معتقدند که حجت و خلیفه ی پیامبر باید از فرزندان فاطمه ی زهراعلیها السلام باشد. دلیل این اعتقاد، گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حجة الوداع و قبل از رحلتش در مرضی که به دنبال آن از دنیا رفت; ذکر شده است:«ایها الناس قد خلفت فیکم کتاب الله و عترتی الا! انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، الا! و انکم لن تضلوا ما استمسکتم بهما» (ای مردم دو چیز را در میان شما به یادگار می گذارم آن دو چیزی که اگر بدان چنگ زنید هرگز گمراه نشوید، و آن دو از هم جدا نشوند تا در حوض بر من وارد گردند.) سپس امامیه مخالفت اجماع کرده و امامت را در بطن خاصی از عترت (در ذریه ی امام حسین علیه السلام) و آن هم برای مردی از آن نسل در هر عصر قائلند.

ابن قبه می نویسد:«این کلام گهربار رسول گرامی اسلام دلالتی روشن و برهانی واضح بر اعتقاد امامیه و بطلان اعتقاد زیدیه است; زیرا روایت شریف بیانگر این است که حجت خدا بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از عجم یا طوایف عرب نیست بلکه امامت فقط در عترت او است و برای معرفی کردن امام، عترت را قرین کتاب قرار داده فرمود: «الا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » هیچ گاه میان قرآن و عترت افتراق و جدایی نخواهد افتاد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند; پس فهمیدیم که اولا حجت از کتاب جدا نخواهد شد و ثانیا اگر دست به دامن چنین حجتی بزنیم گمراه نخواهیم شد و ثالثا: کسی که از کتاب جدا نشود، اطاعت از او بر امت واجب است.

اگر حجت بخواهد از کتاب خدا جدا نباشد به حکم عقل باید عالم به قرآن و ناسخ و منسوخ خاص و عام، واجب و مستحب، محکم و متشابه آن باشد تا هر چیزی از قرآن را در جای خود به کار گیرد تقدیم و تاخیری انجام ندهد و واجب است عالم به جمیع احکام دین و معارف شرع باشد تا در مواردی که بین امت اختلاف در تاویل و تفسیر کتاب و سنت است بتوان به او مراجعه کرد و حق و واقع را از او گرفت و از سویی اگر حجت بعد از پیامبر چیزی از احکام و معارف را نداند دیگر اطمینانی به او نیست ممکن است ناسخ را به جای منسوخ، متشابه را به جای محکم و مستحب را به جای واجب بگیرد در این حال او از کتاب جدا شده، شرط وجوب اطاعت را دارا نخواهد بود و با دیگر مردمان مساوی است. بنابر این به حکم این حدیث شریف، اعتقاد امامیه صحیح است که حجت باید از عترت پیامبر باشد در حالی که معصوم و جامع تمام علوم و معارف و امین بر کتاب خداست. اگر چنین فردی با این ویژگیها در امامان زیدی هست آن را به ما معرفی کنید تا از او متابعت کنیم و گرنه حق سزاوارتر است تا پیروی شود. (14)

پی نوشت ها:

1. رجال النجاشی، ص 376.

2. فهرست ندیم، ص 225.

3.الفهرست للطوسی، شماره 597.

4. رجال ابن داود، ش 1440، ص 177; خلاصة الرجال، ص 143.

5. تذکرة المتبحرین، ص 597.

6. شرح نهج البلاغه:1/206.

7. رجال النجاشی، ص 63.

8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید:1/206.

9. الشافی:2/126.

10. الذریعه:2/396.

11. الفصول المختارة، ص 22.

12.معارج الاصول، 141; قوانین الاصول:1/432; فرائد الاصول، ص 24.

13. عدة الاصول:1/297.

14.کمال الدین، ص 94.

کلمات کلیدی
امام  |  متکلمی  |  ابن قبه  |  بن قبه رازی متکلمی  |  بن قبه  |  محمد بن عبدالرحمان بن قبه  |  قبه رازی متکلمی جلیل‌القدر  |  تالیفات ابن قبه  | 
لینک کوتاه :