گنجینه معارف

شیوه مبارزه روحانیون با حکومت پهلوی

نکته ای که با الهام از آن بحث باید در بخش تاریخی مبارزه روحانیون بدان اشاره نماییم موفقیت آنها در قبولاندن این نکته به جامعه مذهبی ایران بود که نه تنهامی توانند بدون آن که کوچکترین فاصله ای از اعتقادات مذهبی و سنت های ریشه دار خود بگیرند به مبارزه برای تغییر وضع سیاسی موجود وارد شوند بلکه اساسا اگر دین دارند باید به چنین جنبشی بگروند، یعنی مبارزه جنبه تکلیف دینی هم پیدا کرد به عبارتی: «اگر کسی بگوید من در این جور مسائل سیاسی دخالت نمی کنم، معنی اش این است که بعضی از مسائل اسلام را کناری می گذارم » . این موضوع حتی توجه روشنفکرانی که مسائل سیاسی جامعه را به دقت زیر نظر داشتند نیز جلب می کرد، البته دلایل آن را از زوایه ای صرفا سیاسی مورد تحلیل قرار می دادند برای مثال آل احمد انزوای امام خمینی را بدین علت می دانست که واکنش های سیاسی ایشان در مقایسه با بی حرکتی موجود در میان روحانیون بیش از حد لازم شدت داشت. پیش از این حرکت روحانیون به ویژه در دهه 1340 همچنان مبتنی بر مستندات قانونی بود که گذشته از ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم می توان آن را در کوشش مراجع برای آزادی امام خمینی از زندان مشاهده کرد یعنی: «مطابق مفهوم اصل دوم متمم قانون اساسی علمای طراز اول مصونیت داشته و حبس و توقیف و تبعید آنها مخالف با قانون است زیرا که علمای طراز اول در قوانینی که از مجلسین بگذرد (از نظر موافقت یا مخالفت شرع) حق رد و قبول دارند و بنابر این در مقامی فوق مجلسین قرار گرفته و حاکم بر هیات قانون گذاران می باشند.

چکیده ماشینی


منبع : تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی , شیخ فرشی، فرهاد , 203 , , , تعداد بازدید : 9097     تاریخ درج : 1385/05/02    

برای دست یابی به مهمترین مرحله مبارزه روحانیون یعنی حرکت به سوی مبارزه ای متمرکز که مهمترین بخش آن یافتن رهبری واحد و آرمانهایی مشخص و قابل انتقال بود، موانع زیادی در برابر روحانیون وجود داشت که گذشتن از آنها خود نیازمند مبارزه ای متفاوت بود.

به نظر می رسد آن چه سبب ساز توفیق روحانیون در دست یابی به یک مبارزه متمرکز و منسجم شد از یک سو به کوشش های آنها در فراهم نمودن زمینه های درونی مبارزه و از سوی دیگر به استفاده از این زمینه ها در راه دست یابی به یک مبارزه شفاف باز می گردد.تا آنجا که به زمینه چینیهای درونی مبارزه مربوط می شود روحانیون طرفدار انقلاب با مشکلاتی روبرو بودند از جمله انتقال دیدگاههای سیاسی خود مبتنی بر آمیختگی دینداری و مملکت داری به جامعه مذهبی ایران، پس از آن روشن کردن مواضع خود در برابر روحانیون مخالف با دیدگاه یادشده که البته این کار باید بدون دامن زدن به اختلافاتی که می توانست اصل مبارزه را نابود کند، انجام می گرفت.درباره متن مبارزه نیز باید گفت روحانیون بناگزیر باید مبارزه سیاسی را از نقطه ای آغاز می کردند که برای توده های مذهبی جامعه ایران نقطه مشخص و قابل فهمی باشد.فقط از این راه بود که روحانیون قادر می شدند مبارزه ای را که می توانست در حالت زیر زمینی و چریکی به یک مبارزه طولانی و خسته کننده و با آینده ای نامشخص تبدیل شود به گونه ای شفاف به سطح جامعه بکشند، که در ادامه بحث بدان خواهیم پرداخت.

در فصل های پیشین به بحث نظری و دیدگاههای سیاسی روحانیون شیعه پرداخته ایم.نکته ای که با الهام از آن بحث باید در بخش تاریخی مبارزه روحانیون بدان اشاره نماییم موفقیت آنها در قبولاندن این نکته به جامعه مذهبی ایران بود که نه تنهامی توانند بدون آن که کوچکترین فاصله ای از اعتقادات مذهبی و سنت های ریشه دار خود بگیرند به مبارزه برای تغییر وضع سیاسی موجود وارد شوند بلکه اساسا اگر دین دارند باید به چنین جنبشی بگروند، یعنی مبارزه جنبه تکلیف دینی هم پیدا کرد به عبارتی: «اگر کسی بگوید من در این جور مسائل سیاسی دخالت نمی کنم، معنی اش این است که بعضی از مسائل اسلام را کناری می گذارم » . (1)

ماندگاری چنین نگرشی که بازگوکننده مهمترین گرایش نسل جدید روحانیون بود را می توان وامدار تکیه گاهی دانست که امام خمینی در میان نهاد مرجعیت تقلید برای چنین گرایش متفاوتی فراهم نمود و سرانجام توانست پیشوایی حرکت را نیز در دست گیرد.بدین ترتیب جامعه مذهبی ایران شاهد نگرش تازه ای در میان عالی ترین سطوح مراجع تقلید شد که از همان اوایل دهه 1340 حتی نسبت به ورود به برخی از امور اجرایی نیز اظهار آمادگی می نمود این اظهار آمادگی نه تنها شامل ورود به امور فرهنگی می شد، (2) بلکه شامل امور اقتصادی، (3) تجارت، حتی جاده سازی (4) و یا مثلا اداره بخشی از برنامه های رادیو هم بود. (5)

این مواضع مستقیما رو در روی دیدگاههایی قرار داشت که پیش از این روحانیت شیعه را صرفا بر نوعی جایگاه حکیمانه و بدور از دخالت مستقیم در امور سیاسی و اجتماعی می نشاند.

مجموعه این دیدگاهها که گذشته از بحث کلی آمیختگی دیانت و سیاست حتی وارد امور جزیی و اجرایی نیز می شد - آن هم در بیانات یک مرجع تقلید - سابقه نداشت و آغازگر ارائه نگرش تازه ای در مبارزه سیاسی روحانیون شد.دیدگاهی که به تدریج پایه های یک حکومت جایگزین - که خود مهمترین مرحله مقدماتی یک مبارزه تمام عیار بود - را می ریخت.ادامه این روند که در آغاز حاضر بود توانایی سیاسی و اداری در محدوده حاکمیت سیاسی موجود را به اثبات برساند، همان شد که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی می توانست خطوط اصلی حکومت جایگزین مورد نظر خود را به جامعه انقلابی ایران بقبولاند.حکومتی که اسلامیت و جمهوریت را به هم آمیخته بود یعنی کوشید پیوندی میان مذهب ریشه دار جامعه ایران و دستاوردهای دموکراتیک مورد پذیرش جامعه جهانی، برقرار کند.حکومتی که رهبر آن خود را نماد آزادی می دانست و می گفت: «این فریادها برای من به معنی عشق به آزادی و دموکراسی است » (6) از این رو توانست درباره حکومت آینده به مردم ایران و همچنین به مردم جهان صراحتا اعلام کند: «دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیت های مذهبی آزادی به طور کلی هست و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی، تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد» . (7)

این طرز فکر که در حقیقت در مسیر پی ریزی بنیادهای یک حاکمیت سیاسی جدید گام می نهاد مطمئنا گذشته از حکومت موجود بخش مهمی از روحانیون را نیز ناخرسند می کرد.زیرا این طرز فکر جدید به معنای وارد شدن به مناسباتی بود که ناگزیر باید روحانیون را نسبت به جزییات مسائل سیاسی پاسخگو می ساخت نکته ای که از نظر برخی از آنها با جایگاه روحانیشان مناسبتی نداشت و حتی می توانست به تدریج از میزان نفوذ معنوی آنها نیز بکاهد.چنین شد که رودرویی روحانیون انقلابی با این طرز تلقی به بخش مهمی از مقدمات مبارزه آنها تبدیل شد که در بحث نظری به طور مفصل تری بدان پرداختیم.در اینجا فراخور این تحلیل تاریخی می توان به نگرانیهایی اشاره کرد که در سال 1350 امام خمینی به ویژه نسبت به حوزه علمیه نجف اشرف ابراز نمود و در مقایسه ای میان فعالان دانشگاهی و حوزویان بی تفاوت و حتی برخی از مراجع گفت: «آنها دانشجویان علوم جدید هستند منتها دانشجوی مسلم بیدار، من وشما هم دانشجوی قدیم هستیم لکن خواب و گرفتار.اوضاع اینجا که نباید یک کلمه صحبت کرد! اصلا صحبت با مرجعیت منافات دارد! ...صحبت با آخوند اصلا منافات دارد! آخوند نباید صحبت کند!» (8) چنین فضایی گاهی نا امیدی را به جایی می رساند که گفته می شد: «در محیط خودمان هم نمی توانیم احکام اسلام را آن طوری که هست عرضه بداریم.ما مباحثمان از حدود کتاب طهارت...تجاوز نمی کند» (9) و این گوشه ای از دشواری مبارزه ای بود که می خواست از پایگاه روحانیت یک ساختار چند هزار ساله را دگرگون کند.پایگاهی که مدتها بود اگر چه ابزار دست حکومت نبود اما با حکومت به گونه ای به سازگاری رسیده بود که البته در آن احترام همگان محفوظ بود به خصوص آن که کاری هم به کار همدیگر نداشته باشند یا آن گونه که امام خمینی معتقد بود یک چیزی شبیه احترام به امام زاده مرده. (10)

در بررسی دقیق تر شرایط روحانیون انقلابی برای دستیابی به مبارزه ای متمرکز و منسجم باید توجه داشت که در دهه های 40 و 50 گذشته از اختلاف نظر روحانیون درباره چگونگی ورود به مسائل سیاسی زمینه های اختلاف در پاره ای از مسائل فرعی نیز به اندازه کافی وجود داشت تا جایی که حل این اختلافها را در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی می توان یکی از مهمترین موفقیت های روحانیون طرفدار انقلاب دانست.موفقیتی که شاید اصلی ترین دلیل آن را بتوان در این موضوع یافت که با وجود همه اختلاف نظرها تقریبا هیچ کدام از روحانیون، طرفدار وضع موجود در دوران حکومت پهلوی نبودند.با این اختلافات برای روحانیونی که هدف دراز مدت خود را براندازی حکومت می دانستند گاهی بسیار نگران کننده می شد و گاه مجموعه ای از مسائل گوناگون را در بر می گرفت که بدان اشاره ای خواهیم داشت.

پس از درگذشت آیت ا...بروجردی در اوایل دهه چهل پیامدهای از دست رفتن مرجع اعلم به گونه ای طبیعی بر جامعه روحانیت ایران اثر گذاشت زیرا هیچ کدام از مراجع موجود در مرتبه ای نبودند که مانند آیت ا... بروجردی نسبت به اعلمیت آنها اتفاق نظری وجود داشته باشد.از این رو نهاد مرجعیت شیعه به سمتی رفت که تحلیل نگران از آن با نام «عدم تمرکز» (11) یاد کرده اند.این عدم تمرکز از یک سو می توانست اختلاف برانگیز باشد اما از سوی دیگر عرصه مناسب تری برای ابراز عقاید متفاوت نیز بود.برای مثال امام خمینی در زیر سایه مرجعیت آیت ا...بروجردی هیچ گاه دیدگاه های سیاسی انتقادآمیز خود را مطرح نکرد زیرا صلاحدید آیت ا...بروجردی در دوران زندگی ایشان به اندازه کافی برای امام خمینی اطمینان بخش بود.اما در گذشت آیت ا...بروجردی و از پی آن تغییراتی که در شرایط سیاسی مملکت پدید آمد عرصه مناسبی برای مطرح شدن دیدگاههای متفاوت امام خمینی را نیز فراهم نمود و این در حالی بود که دیدگاههای متفاوت و گاه متضاد با ایشان نیز به همان نسبت می توانست مطرح شود.

به عنوان یک نمونه در مسائل اعتقادی، بحث مهدویت می توانست هم برانگیزاننده شود و هم به یک انتظار محض و از پی آن دوری گزیدن از درک مسائل سیاسی روز بیانجامد و یا چنان درگیر مبارزه با بهاییت شود که به گونه ای سنتی از مسائل سیاسی دوری گزیند. (12)

یعنی چیزی که برای دیدگاههای انقلابی نگران کننده بود از این رو اختلاف برانگیز نیز بود.

گاهی این اختلافات با آن که به نظر می رسید در محدوده مسائل علمی و حوزوی است اما می توانست برای طرفداران نهضت نگران کننده باشد برای مثال گرایشات فلسفی امام خمینی که منجر به انزوای ایشان از حوزه قم شد.یا آن گونه که یکی از شاگردان مشهور ایشان می گوید: «در حدود سال 25 به بعد شرایطی پیش آمد که در حوزه قم ایشان [یعنی امام خمینی] منزوی شدند، خانه نشین شدند سالها، که یکی از ادله اختفای بعد فلسفی ایشان همین حالت بود. (13)

این موضوع حتی توجه روشنفکرانی که مسائل سیاسی جامعه را به دقت زیر نظر داشتند نیز جلب می کرد، البته دلایل آن را از زوایه ای صرفا سیاسی مورد تحلیل قرار می دادند برای مثال آل احمد انزوای امام خمینی را بدین علت می دانست که واکنش های سیاسی ایشان در مقایسه با بی حرکتی موجود در میان روحانیون بیش از حد لازم شدت داشت.آل احمد می نویسد: «آن واقعه اسف آور 15 خرداد 1342 و این حرکت چنان شدید بود که نه تنها به آنارشیسم انجامید، حتی شرایط وجودی را برای خود نفی کرد. عین همین قضیه است در مورد حضرت خمینی رهبر روحانی وقت که در مقابل بی حرکتی عظمای روحانیت...چنان شدید بود که حتی جامعه اصلی روحانیت از دلبستگی به او سرباز زد» . (14)

در اینجا باید توجه داشت که این واکنش های شدید چیزی نبوده مگر برداشته شدن مهر سکوت سالیان دراز، سکوتی که برخی از طلاب جوان آن روزگار از آن با نام «سکوت مرگبار حوزه علمیه قم و نجف » (15) یاد می کردند و حتی برخی از روحانیون ناگزیر می شدند برای جلب واکنش برخی از مراجع نامدار نسبت به رخدادهایی حتی مانند حمله حکومت به مدرسه فیضیه قم دست به نامه نگاریهایی بزنند و به گوش آنها برساند که: «سکوت آن جناب مزید بر تالم مؤمنین » (16) است.

در ادامه بحث اختلافات موجود میان روحانیون در دهه های 40 و 50، یکی از آن چیزهایی که برای آینده حرکت بسیار خطرناک می شد، گاهی خود را در نوع روابط برخی از مجتهدین بلند پایه نشان می داد و گاهی در قالب اعلامیه ها و حرکات توهین آمیزی که مثلا پیروان یک مرجع نسبت به مرجعی دیگر ابراز می کردند نمایان می شد.برای نمونه یکی از شاگردان امام خمینی از تشدید اختلافاتی سخن می گوید که درست همان زمانی که مراجع و روحانیون برای آزادی امام خمینی به تهران مهاجرت کرده بودند بین آیت ا...بنی صدر و آیت ا...شریعتمداری و همچنین آیت ا...میلانی که آن زمان در مشهد بودند به وجود آمد. (17)

گذشته از این گونه اختلافات که می توانست برای کسانی که به اتحاد روحانیون امید بسته بودند بسیار نگران کننده باشد حرکتهای تند برخی از مریدان مراجع می توانست بر این نگرانیها بیافزاید.برای مثال می توان به اعلامیه ای اشاره کرد که پس از 15 خرداد در قم منتشر شد و آن را به آیت ا...زاده سید حسن حجت و یا جمعی از مریدان ایشان نسبت می دادند که در آن به امام خمینی و آیت ا...شریعتمداری و همه مراجعی که در نهضت 15 خرداد دخالت داشتند اهانت شده بود. (18)

نمونه ای دیگر اعلامیه ای بود که در سال 1350 در اسناد ساواک موجود است و در آن به آیات شریعتمداری، کمره ای و کفایی توهین شد و از آنها با عنوان کسانی که می خواهند حوزه علمیه قم را از بین ببرند یاد شده است. (19)

در این میان گاهی حوادثی رخ می داد که ناخواسته بر شدت اختلافات می افزود، برای مثال انتشار کتاب شهید جاوید که مورد تایید بسیاری از طرفداران امام خمینی نیز قرار داشت واکنش هایی را از سوی آیت ا...گلپایگانی برانگیخت که گوشه ای از این اختلافات در اسناد این گونه بازتاب یافته است: «متعاقب انتشار کتاب فوق آیت ا...گلپایگانی تبلیغات را علیه کتاب مذکور آغاز [کرد] که در نتیجه عده ای از طرفداران خمینی در منزل وی اجتماع و نسبت به او اعتراض و شعارهایی علیه او داده اند و از همان زمان این دو جناح فعالیت هایی علیه یکدیگر انجام [داده اند]» . (20)

یکی دیگر از دشواریهایی که برای طرفداران اتحاد روحانیت نگران کننده بود گرم شدن بازار اتهامهایی از قبیل وهابیگری در دعواهای درون حوزه های علمیه بود که تصویر گویای آن در سال 1352 در برخی از اعلامیه ها بازتاب یافته است از جمله اینکه: «در داخل حوزه ها کار منازعه و مشاجره و لعن و طرد گاهی به زد و خورد منجر می شود.چنانچه اخیرا در قم و تهران و مشهد و اصفهان و برخی نقاط دیگر اتهام سنیگری و وهابیگری نسبت به عده ای از علما و فضلای بی گناه بر سر زبانها افتاده و کار به جایی رسیده که حتی دایه های مهربان تر از مادر هم گاهی به اسم دفاع از ولایت و تشیع حرفهایی می زنند و کارهایی انجام می دهند» . (21)

این اتهامات به ویژه در زمانهایی بیشترشدت می گرفت که دیدگاههایی از قبیل اتحاد ملل اسلامی مطرح می شد و برخی از روحانیون طرفدار این افکار همواره ناگزیر می شدند ضمن دفاع از خود یاد آوری نمایند: «اگر کسی گفت ما شیعه امامیه با اینکه با اهل سنت راجع به مساله امامت و خلافت اختلاف نظر داریم ولی در شرایط فعلی که مسلمین گرفتار کفار و یهود می باشند لازم است همه مسلمین از شیعه و سنی با هم در مبارزه علیه کفار متحد شوند، ما حق نداریم گوینده این جمله را به سنیگری متهم کنیم » . (22)

سرانجام نکته ای که باید به عنوان مشکلی بر سر راه هماهنگی مواضع روحانیون در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از آن یاد کرد، دیدگاههای متفاوت مراجع تقلید نسبت به تشکیل یک حکومت اسلامی می باشد، در میان مراجع شاخص تشیع تنها مرجعی که به تدوین یک نظریه سیاسی در مورد حکومت پرداخت امام خمینی بود.افزون بر آن امام خمینی بر نظریه ولایت فقیه به عنوان یک ولایت سیاسی تاکید داشت.با این حال طرفداران امام خمینی نظریه حکومت اسلامی و ولایت فقیه را چیزی جدای از اسلام نمی دانستند به قولی: «مردم خیال می کنند که این حکومت اسلامی را آقای خمینی اختراع کرده، [و حال آن که چنین نیست زیرا حکومت] جزء مسائل اسلام است و آیات و روایات بر این معنا دلالت دارد» . (23)

اما واقعیات در اواخر حکومت شاهنشاهی نشان داد که چنین استنباطی تفاوتهای آشکاری با دیدگاههای برخی از مراجع نامدار آن روزگار دارد برای مثال چهارچوبی که آیت ا...سید ابو القاسم خویی در مورد ولایت شرعیه ترسیم می نمود به هیچ وجه شامل حال امور سیاسی و حکومتی نمی شد و یا اینکه آیت ا...شریعتمداری بیشتر خواهان اجرای همان قانون اساسی مشروطیت بود تا براندازی حکومت موجود.چنین دیدگاههایی مطمئنا برای ایجاد یک حرکت هماهنگ براندازانه که خواست روحانیون طرفدار انقلاب بود، نمی توانست دشواریهایی به همراه نداشته باشد.

به موازات مجموعه این مشکلاتی که می توانست مبارزه روحانیون را تحت تاثیر خودقرار دهد باید از حرکت تدریجی حکومت برای از بین بردن استقلال نهاد روحانیت نیز یاد کرد با این تفاوت که چون حرکت حکومت بر خلاف مشکلات داخلی روحانیون یک هجوم از بیرون به حساب می آمد در مجموع به سود انسجام روحانیون تمام شد و کار به جایی کشید که به قولی «همه علمای شیعه استقلال اقتصادی سیاسی و حرفه ای خود را در خطر می دیدند» . (24)

نمونه آن کوششی بود که پس از اصلاحات ارضی در قالب اداره اوقاف انجام گرفت که مراجع وقت یک صدا اعلام کردند حکومت در نظر دارد امور جامعه روحانیت را به خود اختصاص دهد. (25)

و یا اینکه حکومت می خواهد: «روحانیت را تحت وزارتخانه ببرد، این خواب را به گور می برید» . (26)

حتی گفتند: «شرکت در آنجا [یعنی اوقاف] ...حرام است و هیچ عذری پذیرفته نخواهد شد» . (27)

در راستای چنین اقداماتی حکومت تصمیم گرفت در قالب عناوینی مانند «سپاه دین » بخشی از روحانیون را زیر پوشش قرار دهد که پیامد آن نفوذ حکومت در تبلیغات دینی بود و البته واکنش مشخص روحانیون را به همراه داشت یعنی هشدار به «ملبس نمودن افراد نالایق و نا اهل به لباس روحانیت به اسم سپاه دین » . (28)

با این حال حکومت تا سالهای پایانی حیات خود از کوشش برای حکومتی کردن نهاد روحانیت باز نایستاد و حتی به فکر ایجاد تغییراتی در مواد درسی حوزه های علمیه نیز افتاد یا آن گونه که در یکی از اسناد ساواک در سال 1354 آمده است: «نکته دیگری که در وضعیت و فعالیتهای جامعه روحانیت ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است نبودن ضوابط و مقرراتی است که برنامه تحصیلی طلاب علوم دینی و جهت این نیروها را بامصالح و منافع مملکتی تطبیق دهد» . (29)

از مجموعه آن چه در قالب مشکلات درونی و بیرونی روحانیون بدان اشاره شد در می یابیم که راه اتحاد روحانیون و اتفاق نظر آنها برای ایجاد یک حرکت هماهنگی در برابر حاکمیت سیاسی موجود راهی دشوار بود که به هر حال طی شد.این همنوایی به ویژه در واپسین سال حکومت پهلوی به روشنی خود را نشان داد.

در اینجا دشواریهای حرکت روحانیون از این نظر مورد توجه قرار گرفت که بتواند گویای زمینه ناهموار حرکتی باشد که آنها در مسیر مبارزه خود برای دست یابی به یک وحدت نظر پیمودند و سرانجام رهبری نهضت را به دست کسی دادند که به تدریج خود به نمادی از وحدت در حرکت علمای شیعه تبدیل شد و این چهره را حتی پیش از درگذشت آیت ا...بروجردی با مقاومت در برابر طلابی که گاهی نسبت به نوع واکنش آیت ا...بروجردی در برابر حکومت معترض بودند، نشان داد. (30)

پس از آغاز نهضت در دهه چهل نیز همواره پیروان جوان خود را از دست زدن به حرکتهای تند و احساسی در برابر علمایی که دیدگاه آنها را نمی پسندیدند بر حذر می داشت و معتقد بود که باید: «جوانهای متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند» . (31)

از این رو نه تنها آنها را از دخالت در اختلافات میان مراجع تقلید که عمدتا اختلاف در اجتهاد بود بر حذر می داشت، (32) بلکه کوچکترین برخورد تندی را نسبت به مراجعی که با او هم عقیده نبودند به عنوان توهین به یک جامعه اسلامی بر نمی تافت. (33)

از این رو حتی کسانی را که از پایگاه دفاع از او گرفتار تندروی می شدند از انقطاع ولایت بین آنها وخداوند نگران می ساخت. (34)

و می گفت: «اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد و ا...تعالی راضی نیستم در مقابل او کسی بایستد دفاع کند، راضی نیستم » . (35)

از یک زاویه دیگر چنین نگرشی در جایگاه رهبری حرکت و از پی چنین مواضعی خواهان مبارزه با بسیاری از سنتهای نفاق افکنانه دیگری هم بود که برای نمونه در قالبهایی مانند مرید و مراد بازیهای رایج، عملا امکان هر حرکت هماهنگ را از روحانیون گرفته بود یعنی همان چیزی که این دیدگاه درباره آن می گفت: «این جبهه بندیها خیانت است، مگر شما از دو دین هستید؟ مگر مذهب شما شعب مختلفه دارد؟ مگر ملاهای شما هر کدام به یک دین دعوت می کنند؟ جبهه بندی یعنی چه؟ این دنبال آن ملا و آن دنبال آن ملا» . (36)

بیان چنین دیدگاههایی که به تدریج جایگاه رهبری حرکت را شفاف تر می کرد کوششی بود برای جلوگیری از تبدیل شدن اختلاف نظرها موجود به عناد و همچنین ترسیم مشخص تر هدف مشترکی که باید همه اختلاف را برای دست یابی به آن کنار گذاشت. توفیق در چنین حرکتی بود که در آستانه پیروزی انقلاب، گذشته از روحانیونی که با یکدیگر اختلاف نظر داشتند، مجموعه ای را پیرامون رهبری یک روحانی گرد آورده که گاهی هیچ نقطه مشترکی مگر تغییر نظام سیاسی موجود با یکدیگر نداشتند.

دست یابی به چنین پایگاهی از سوی روحانیون سبب شد که آنها با کمرنگ کردن اختلافات درونی خود به یک ساختار هماهنگ دست یابند و از پی آن به ارتباطی منطقی با مجموعه گروههای سیاسی مخالف برسند.از این رو یک بار دیگر توانستند.بر جایگاه سنتی خود که همانا پیشوایی جامعه مذهبی ایران بود تکیه زنند.اینجا نقطه پایان حکومت پهلوی حتی پیش از تغییر رسمی آن بود.

در ادامه تحلیل چگونگی مبارزه روحانیون و پس از اشاره به دشواریهای آنها برای دست یابی به یک حرکت هماهنگ، اینک برآنیم روندی را که مبارزه روحانیون به سمت حرکتی براندازانه پیمود مورد بررسی قرار دهیم.یکی از نویسندگان خارجی درباره امام خمینی می نویسد: «نظریات او همیشه قرص و محکم بود.عقیده داشت یا خوب وجود دارد یا بد، بین آنها هیچ نقطه خاکستری رنگی نیست.بنابراین فساد را نمی توان اصلاح کرد بلکه باید نابود ساخت » . (37)

شاید این نویسنده به دلیل توجه بیش از حد به سالهای پایان حکومت پهلوی به چنین نتیجه ای رسیده است زیرا روحانیون شیعه و شاخص ترین آنها یعنی امام خمینی در آن سالها، دیگر امیدشان نسبت به اصلاحات مورد نظر در چهارچوبه حکومت سلطنتی به یاس تبدیل شده بود و به چیزی کمتر از یک دگرگونی اساسی نمی اندیشیدند.

واقعیت این بود که به طور کلی انقلاب از بطن اصلاح طلبی های ناکام بیرون آمد و این موضوع شامل حال حرکتی که روحانیون آغاز کردند و همچنین ناکامی اصلاحات مورد نظرشان نیز می شد.

مشخص ترین نقطه ای که می توان به عنوان واکنش جدی جامعه روحانیت در برابر حکومت نشان داد مساله اصلاحات ارضی بود. در آغاز، شیوه برخورد روحانیون در این مورد نیز به گونه ای آرام و در قالب مکالماتی نه چندان آشکار میان ایت ا...بروجردی و شاه جریان یافت.نقل شده است که در این دوره شاه پیغامی در پاسخ یکی از نامه های آیت ا...بروجردی می فرستند که «به آقا بگویید این کارها را عبد الناصر در مصر انجام داده است، آنجا علمای اهل تسنن حرفی نمی زنند ولی ما هنوز کاری نکرده ایم آقا اراحت شده اند. (38)

آیت ا...نیز در پاسخ پیغام داد «در آنجا اول رژیم سلطنتی را بر چیدند و بعد دست به این کارها زدند» . (39)

در سال 1339 یعنی یک سال پیش از درگذشت آیت ا...بروجردی متن نامه وی به آیت ا...بهبهانی به عنوان فتوای او علیه اصلاحات ارضی منتشر شد. (40)

پس از درگذشت آیت ا...بروجردی و مطرح شدن تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی حرکت روحانیون همچنان قالب اندرزگونه خود را حفظ و به قولی: «به طور مسالمت آمیز قیام نمودند» . (41)

با این حال روحانیون جوان تر این رخداد را به فال نیک گرفتند و یا آن گونه که می گفتند: «از اینکه روحانیت یک تکانی خورده است نشاط زاید الوصفی داشتیم » . (42)

در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و حتی پس از آن شیوه، مبارزه امام خمینی نیز چیزی در حد پند و اندرز بود.در حقیقت امام خمینی با جداکردن حساب شاه از امضا کنندگان تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی راه را برای دخالت شاه و حل مسالمت آمیز ماجرا باز بگذارد که البته در یک مرحله نیز نتیجه داد.امام خمینی به شاه نوشت: «اینجانب به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه می کنم به اینکه اطمینان نفرمایید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی می خواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسی را که ضامن اساسی ملیت و سلطنت است، با تصویب نامه های خائنانه و غلط از اعتبار بیاندازند تا نقشه های شوم دشمنان اسلام و ملت را عملی کنند» . (43)

مراجع دیگر نیز همین شیوه را برگزیدند و کوشیدند وظیفه شاه را به عنوان حافظ قانون اساسی یاد آوری کنند یعنی گوشزد نمایند: «اکنون که مجلسین تعطیل و مرجع رسیدگی به عملیات دولت، منحصر به اعلیحضرت است، اگر آن مقام هم دست دولت را در بعضی اقدامات بازگذارند موجب یاس و ناراحتی خواهد شد» . (44)

استدلال آنها نیز روشن بود یعنی: «قوه مجریه ممتاز و منفصل از قوه مقننه است پس هیات دولت حق قانونگذاری ندارد» . (45)

بدین دلیل شاه باید به نفع قانون اساسی دخالت کند و مانع اجرای تصویب نامه های دولت بدون مجلس شود.پس از عقب نشینی دولت نیز در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی سخنان امام خمینی نشان می دهد که مراجع به هیچ وجه قصد ادامه تنش را نداشتند یعنی «از امروز مشغول کار خودمان هستیم.از این به بعد مشغول تحصیل می باشیم که از همه عبادات بزرگتر است...باز اگر دیدیم شیطانی از خارج متوجه مملکت ما شد، ما همین هستیم و دولت همان و ملت همان » (46) با این حال از اینجا بود که گاهی آن اصل فراموش شده قانون اساسی نیز به یاد آورده می شد یعنی اگر حتی مجلس هم مصوبات انجمنهای ایالتی و ولایتی را تایید می کرد: «شرط اعتبار قانون مصوبه مجلس هم موافقت با رای پنج نفر از علمای طراز اول است » . (47)

بدین ترتیب شیوه ای که روحانیون برای مبارزه برگزیده بودند کاملا مبتنی بر قانون اساسی مشروطیت بود و با مطرح کردن اختلاف نظر خود از این زاویه که چند نفر، آن هم در خارج از چهارچوبه قانون اساسی نمی توانند برای یک مملکت تصمیم بگیرند منطقی را دنبال کردند که یک مشروعیت غیر قابل انکار به مبارزه آنها می داد.از این رو کوششی که دولت برای ارتجاعی نشان دادن واکنش روحانیون انجام داد در برابر علامت سؤالی قرارگرفت که از اساس مشروعیت قانونی مصوبات هیات دولت را گرفتار تردید می کرد.یکی از مراجع تقلید در آن زمان به امیر اسد ا...علم نوشت: «آقای نخست وزیر به جناب عالی تذکر می دهم در دنیای امروز این وضع که چند نفر خود را صاحب اختیار و حاکم بر مقدرات بیست میلیون مردم بشمارند و برای آنها قوانین و تصویب نامه خلق الساعه جعل نمایند، مطابق هر مبنا و قاعده و منطقی و از نظر تمام ملل متمدن جهان غیر صحیح و تحمیلی و بی احترامی به عقاید و حقوق افراد است » . (48)

این گونه بود که پایه مبارزه روحانیون بر اساس یک سری انتظارات قانونی ریخته شد از این رو آغازگر یک حرکت اصیل گردید.در این میان سخنرانی های یکی از مراجع تقلید که در آینده رهبری حرکت را به دست گرفت - بدون آن که بخواهد پای خود را از چهارچوب قانون بیرون بگذارد - تفاوتهایی با خواسته های مراجع دیگر داشت که همین تفاوتها را می توان نقطه آغاز حرکت امام خمینی دانست.تفاوت در اینجا بود که گویا برای امام خمینی اعتراض به تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی صرفا یک بهانه ای بیش نبود و خواسته های اصلی ایشان چیزهای دیگری بود که در پس این اعتراض قرار داشت.به عبارتی: «در سخنرانی ها و اعلامیه های خودشان به سرعت صورت مساله را تغییر داده و از صرف اعتراض به یک لایحه فراتر رفته و مسائلی همچون تعطیل بودن مجلس (که بر خلاف قانون اساسی بوده)، آزادی انتخابات، استبداد، اعمال غیر منطقی حکومت، نفوذ آمریکاییها و صهیونیست ها در ایران، فقر و پریشانی اقتصادی مردم و مسائلی از این دست را وارد مناقشه با حکومت می نمایند.در حالی که اعتراض مراجع دیگر صرفا محدود بود به همان مساله لایحه انجمن ملی ایالتی و ولایتی » . (49)

با این حال همین اعتراض به تصویب نامه یاد شده فضای مناسبی را برای بیان دیدگاههایی پدید آورد که می توانست ضربه ای برای مجموعه قوانینی باشد که حکومت تصویب می نماید یعنی آغاز استدلالهایی که از سوی نهاد مذهب، مشروعیت حکومت را زیر سؤال می برد.برای نمونه در یکی از مکاتبات علما می خوانیم: تصویب نامه مورد نظر «چون مخالف با قواعد مقدسه اسلام است... بنابر این تصویب نامه فعلی خود به خود ملغی می باشد و پس از تشکیل مجلسین نیز قابل طرح نخواهد بود» . (50)

یعنی می خواهد این مفهوم را برساند که چون مرجع تشخیص و تطبیق قوانین با دین اسلام، مراجع و علمای شیعه هستند و حکومت نسبت به این موضوع بی اعتنا است پس، از این به بعد می توان خیلی چیزها را زیر سؤال برد.

با وجود این، ساز و کار مبارزه روحانیون در جریان انتخابات دوره 21 مجلس نیز تابع یک چهارچوب مشخص و پایبند به قوانین مملکت بود یعنی اعتراض روحانیون به گونه ای روشن می خواست بگوید: «این انتخابات نیست، این تجاوز به مشروطیت است، تجاوز به قوانین اساسی است، تجاوز به مقررات است » . (51)

اما هر چه در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و چه در جریان رفراندوم و پس از آن هشدارهایی به گوش می رسید که بی اعتنایی حکومت بدانها، سرانجام گریبانگیر خود حکومت شد.هشدارهایی که می گفت: «اگر دولت قانون اساسی را حفظ نکند از آحاد و افراد مملکت چه انتظاری می توان داشت که احترامی به قوانین بگذارند و به چه دلیل تخلف برای افراد جرم شناخته شود» . (52)

پرسش ساده روحانیون که: «چرا اقلا قانونهایی که خودتان تصویب کرده اید را عمل نمی کنید؟» (53) در حقیقت پاسخهایی را درون خود می پروراند که اصلی ترین خطر بالقوه برای حکومت بود یعنی گرایش به قوانین تازه ای در قالب یک حکومت جایگزین.

این گرایش در دهه 1350 بیشتر خود را نشان داد.پیش از این حرکت روحانیون به ویژه در دهه 1340 همچنان مبتنی بر مستندات قانونی بود که گذشته از ماجرای انجمن های ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم می توان آن را در کوشش مراجع برای آزادی امام خمینی از زندان مشاهده کرد یعنی: «مطابق مفهوم اصل دوم متمم قانون اساسی علمای طراز اول مصونیت داشته و حبس و توقیف و تبعید آنها مخالف با قانون است زیرا که علمای طراز اول در قوانینی که از مجلسین بگذرد (از نظر موافقت یا مخالفت شرع) حق رد و قبول دارند و بنابر این در مقامی فوق مجلسین قرار گرفته و حاکم بر هیات قانون گذاران می باشند.در جایی که وکلا و هیات مقننه مصونیت داشته باشند آیا ممکن است حکام شرع که قانونا حاکم بر مجلسین هستند مصون نباشند؟» (54)

در آن زمان مراجع شیعه راه مبارزه را این گونه نشان می دادند که: «ما ملت ایران را که ایمان به مقدسات خود دارند دعوت می کنیم با دشمنان دین و وطن به طریق بدون اخلال و اغتشاش که دشمنان از آن استفاده کنند، بجنگد و بر عهده علمای عالیقدر است که مسلمانان را در وظیفه مقدسی که در پیش دارند رهبری کنند» . (55)

اما حادثه 15 خردادضربه شدیدی بر شیوه مبارزه قانونی وارد کرد.بعدها وقتی که امام خمینی دیگر به فکر تغییر قانون اساسی افتاد این دیدگاه را مطرح نمود که بلایی که شاه بر سر قانون اساسی آورد دیگر تداوم آن را امکان ناپذیر ساخته است، یعنی شاه «در راس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است » . (56)

در برخی از اعلامیه های مراجع دیگر نیز پس از سال 1342 جملاتی به چشم می خورد که نشانه هایی از سرخوردگی نسبت به مبارزه مسالمت آمیز در آن مشاهده می شود برای مثال در یکی از اعلامیه های آیت ا...سید ابو القاسم خویی می خوانیم: «بر هر فردی از افراد مسلمانان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند» . (57)

وقتی که دیگر کار به تبعید امام خمینی کشیده شد مسائل دیگری پیش آمد زیرا بر اساس دیدگاههای فقهی خود به تدوین یک نظریه سیاسی پرداختند و این بدین معنا بود که ساز و کار مبارزه دگرگون شده است.در آثار دوران تبعید است که می خوانیم: «اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورند...امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید، اجتماعات برپا گردد و..» . (58)

سخنانی از قبیل به وجود آوردن عاشورا بدین معنا بود که هیچ بیعتی بر عهده کسی نیست.اینجا را می توان آغاز حرکت براندازانه دانست یکی از نکاتی که در شیوه مبارزه روحانیون در دوره مورد نظر قابل توجه است مقاومت و سر سخت تر شدن آنها در برابر هر ضربه ای بود که متحمل می شدند.این واقعیتی بود که از یک سو واکنش های حکومت را در همان چهارچوبه حملات فیزیکی محصور می کرد و از سوی دیگر به بقای روحیه مبارزه نیز یاری می رساند.به قولی: «شکست ظاهری مهم نیست، آنچه مهم ست شکست روحی است، اگر انسان شکست روحی خورد تا آخر به گورستان بر می گردد» . (59)

شاید روحانیون در جریان مبارزه به چنین مقاومت هماهنگی دست یافتند، اگر چه گاهی به نظر می رسد که برخی از روحانیون خود را از اول برای چنین مقاومتهایی آماده کرده بودند.برای مثال وقتی که امام خمینی را در فروردین سال 1343 از زندان آزاد کردند سخن ایشان این بود که: «اینها خطا کردند من را رها کردند، اشتباه کردند، به آنها هم گفتم اگر می خواهید همان رویه را داشته باشید بگذارید من اینجا باشم صلاح است، دوباره هیاهو در نیاورید..» . (60)

پیش از آزادی از زندان نیز وقتی که حکومت خواست به گونه ای ضمنی در مطبوعات اعلام کند که توافق هایی پشت پرده صورت گرفته است و با آنکه احتمال مشکل آفرینی های تازه ای در واکنش بدان وجود داشت اما بار دیگر اعلام شد: «روحانیت شیعه هیچگاه اهل سازش نبوده و نخواهد بود.چگونه ممکن است یک فرد مسلمان عادی با برنامه های ضد دینی و قرآنی موافقت نماید؟ چه رسد به جامعه روحانیت که حامیان اسلام و قرآنند» . (61)

این مقاومت ها در برابر برخی از شیوه های حکومت که بوی ارعاب و وحشت آفرینی می داد بیشتر به چشم می خورد برای مثال پس از حمله به مدرسه فیضیه در اعلامیه آیت ا...خویی می خوانیم: «اکنون شاخه های این درخت [اسلام] به خشکی تمایل نموده و اصل آن نیازمند به آبیاری جدیدی است.من نیز خون خود را در این راه اهدا می کنم...زنده بودن و تماشای عجایب و ملاحظه تسلط دشمنان دیرینه اسلام بر مقدرات مسلمانان در حکم مرگ و تلختر از مرگ است » . (62)

در همین اعلامیه ایشان می پرسند: «آیا بایستی در برابر این ضربات تسلیم شد؟ من می دانم که شهامت و رشد فکری ملت ایران مانع آن است که در برابر این حملات سر تسلیم فرود آورد» . (63)

چنین بود که مراجع قم حتی مهاجرت اعتراض آمیز به عتبات را که یکی از مراجع نجف پیشنهاد کرده بود بدین علت که نکند روی گرداندن از کارزار یا به قول خودشان: «فراز از زحف واستیلای دشمنان اسلام » (64) تعبیر شود، رد کردند.پیش از این نیز نشانه های جدیت در چنین مقاومتی از سخنان امام خمینی، بلافاصله پس از آزادی از زندان در سال 1343 آشکار بود یعنی اینکه: «من از آن آدمها نیستم که یک حکمی اگر کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود، من راه می افتم دنبالش، اگر من خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند یک حرفی بزنم، می زنم و دنبالش راه می افتم و از هیچ چیز نمی ترسم بحمد ا...تعالی، و ا...تا حالا نترسیده ام، آن روز هم که می بردندم...آنها می ترسیدند، من آنها را تسلیت می دادم که نترسید» . (65)

این گونه مواضع آن هم در زمانی که هنوز پس از یک دهه همچنان فضای سیاسی کشور کودتایی بود به تدریج روحانیون را به نقطه مقاوم و اطمینان بخشی تبدیل کرد که یکی از مهمترین دستاوردهای مبارزاتی آنها محسوب می شود.این به معنای اطمینان یک جامعه مذهبی به اصیل ترین نقطه ای بود که می توانستند بیایند و در برابر فشارهای هر حکومتی بر آن تکیه کنند.اگر روحانیون در ارائه چنین سیمایی ناکام می شدند هیچ گاه سخنان آنها بردی پیدا نمی کرد و نمی توانستند با شیوه هایی خاص مبارزاتی خود به سمت یک حرکت شفاف و علنی روی آورند.شیوه هایی که بر خلاف مبارزه های زیر زمینی، چنان به پشتوانه جامعه مذهبی ایران اطمینان یافت که می توانست با یک اعلامیه دیر پاترین سنت های این جامعه را تحت تاثیر شیوه مبارزه منفی و مؤثر خود قرار دهد.

از سال 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی کم نبودند.جشنها و مراسم ریشه داری که به سود نهضت به عزا و سوگواری بدل شدند آن هم با یک اعلامیه که مثلا می گفت: «اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر - عجل ا...تعالی فرجه - جلوس می کنم » (66) و یا از برگزاری مراسم نیمه شعبان منصرف می شویم. (67)

یعنی سنتهایی که غیر از سنتی ترین نهاد جامعه ایران کسی را یارای دست بردن در آنها به سود یک نهضت نبود.روحانیون در این شیوه مبارزه خود، گاهی پا را از این نیز فراتر می نهادند یعنی نماز جماعت را هم در صورت لزوم به سود نهضت تعطیل می کردند. برای مثال پس از تبعید امام خمینی در میان اسناد ساواک می خوانیم: «مامور یزد گزارش داده پس از انتشار تبعید امام خمینی کلیه علمایی که در مساجد از خواندن نماز می خواندند از خواندن نماز جماعت خودداری کرده اند و بلندگوهای مساجد ساکت است زیرا مؤذنین نیز اذان نمی گویند» . (68)

و یا از شیراز گزارش می رسد «روحانیون کما کان جهت اداء نماز جماعت در مساجد حاضر نشده اند» . (69)

چنین شیوه های مبارزه منفی به خصوص در واپسین سالهای حکومت پهلوی به یکی از مؤثرترین شیوه های مبارزاتی تبدیل شد که حاکمیت سیاسی موجود را به شدت گرفتار بحران و سردرگمی کرد.به ویژه آن که پس از تثبیت رهبری امام خمینی و آغاز مبارزه براندازانه، انتقال فرامین ایشان به عنوان یک مرجع تقلید پرنفوذ، مبارزه منفی را به جایی رساند که می گفت باید: «1- روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها [یعنی حکومت] قطع کنیم 2- با آنها همکاری نکنیم 3- از هر گونه کاری که کمک به آنها محسوب می شود بپرهیزیم 4- مؤسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم » . (70)

یعنی ساز و کاری که با تکیه بر جامعه مذهبی ایران راه خود را به سوی براندازی حکومت باز کرد.

این گونه بود که روحانیون با آن که از آغاز نهضت، خود را رودرروی تبلیغات یک جانبه حکومت، در نبردی نا برابر می دیدند و نگران بودند که «تمام وسایل تبلیغاتی در دست دولت است و روزنامه ها سانسور است و هیچ کس حق اظهار نظر ندارد» . (71)

همچنین «برای طبع یک ورق مشتمل بر نصیحت و راهنمایی یا پخش آن، اشخاص را به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع می شوند» (72) توانستند با نشان دادن سیمای یک مبارزه ریشه دار از طریق پایگاههای سنتی خود افکار عمومی را به سمت یک مبارزه مذهبی کشانده و از کارایی دستگاه تبلیغاتی حکومت بکاهند.توفیق روحانیون در این مرحله بگونه ای بود که شخص شاه با وجود تبلیغات گسترده و بی رقیبش پس از سرنگون شدن گفت: «باید قبول کنم که برای دفاع از کشور خود و نظام سیاسی آن در مقابل دروغ پردازیهای و تبلیغات سوء کار مهمی انجام ندادیم » . (73)

واقعیتی که شاه بدان توجه نداشت این بود که عمر مفید تبلیغات یک سویه چندان طولانی نیست و سرانجام کوچکترین ندای مخالف را قادر خواهد ساخت که پژواکی در خور یابد، چه رسد به نهضت بزرگی که روحانیون مبلغین آن بودند.به قولی «یک پیرمردی نصف شب می نویسد جمع شوید دعا کنیم، تهران حرکت می کند» (74) و چنین شد که ایران حرکت کرد.

مجموعه آن چه در این (مقاله) پیرامون چگونگی مبارزه روحانیون با حکومت پهلوی بدان پرداخته شد نشان می دهد که در مرحله نخست حاکمیت سیاسی موجود در برقراری ارتباط پایدار با جامعه مذهبی تحت حاکمیت خود ناتوان شد.از این رو به تدریج چنین جامعه ای را نا دیده گرفت و از پی آن واکنش طبیعی دست اندرکاران نهاد مذهب، یعنی روحانیون ایرانی را بر انگیخت. روحانیون نیز در راه مبارزه با حکومت وقت با دشواریهایی روبرو بودند که بخش مهمی از آنها به اختلافات درونی آنها باز می گشت و خطری برای همنوایی آنها محسوب می شد.اما سرانجام توانستند با پشت سرگذاشتن این دشواریهای فرعی، در راه اصل مبارزه، دست به مجموعه حرکتهایی هماهنگ بزنند که سرانجام آنها را به صورت منسجم ترین و اصیل ترین جریانی در آورد که رودرروی نظام سیاسی حاکم ایستاده بود.روحانیون در مسیر حرکت هماهنگ خودگذشته از برقراری ارتباطی منطقی با بیشتر جریانهای سیاسی مخالف حکومت توانستند با تکیه بر توده های مذهبی و انتقال شیوه های علنی مبارزه خود به جامعه ایران، مخالفتهایی زیر زمینی را به سطح جامعه بکشانند و حکومت وقت را رو در روی یک انقلاب قرار دهند.

پی نوشت ها:

1.نقل از آیت ا... حسینعلی منتظری، ر.ک انقلاب ایران به روایت...، ص 114.

2.اشاره به این سخن امام خمینی در اوایل نهضت که: «وزیر فرهنگ را از ما قرار بدهید یک مدتی هم مهلت بدهید...اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید» ، ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در مورد نقشه های استعمار برای غارت ممالک اسلامی » ، 18/6/1343، صحیفه نور، ج 1، ص 134.

3.اشاره به این سخن امام خمینی در اوایل نهضت که اداره اوقاف را به ما بدهید: «آن وقت ببینید ما با همین اوقاف این فقرا را غنی شان می کنیم » ، ر.ک همان بیانات، ص 134.

4.اشاره به این سخن امام خمینی در اوایل نهضت که: «من برای شما راه هم می سازم، من برای شما کشتی هم می خرم » ، ر.ک همان بیانات.

5.اشاره به این سخن امام خمینی در اوایل نهضت که: «دو سه ساعت از برنامه رادیو دست ما بدهید...من به شما قول می دهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد نه با وزارت شما مخالفت داشته باشد و نه با ریاست شما..فقط ما مردم را اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده یک مقداری در دست ما باشد، مردم را آشنا می کنیم، دنیا را آشنا می کنیم به احکام اسلام » ، ر.ک همان بیانات.

6.ر.ک روح ا...خمینی: «متن مصاحبه اوریانا فالاچی با امام...، ص 4

7.ر.ک روح ا...خمینی: «مصاحبه خبرنگاران برزیلی، انگلیسی، تایلندی، ژاپنی و امریکایی » ، 18/8/57، صحیفه نور، ج 2، ص 295.

8.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در نجف اشرف به مناسبت جشن های 2500 ساله » ، 1/4/1350، صحیفه نور، ج 1، ص 312.

9.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در مورد وظایف و مسئولیتهای روسا و سلاطین دول اسلامی و علمای اسلام پس از تبعید از ترکیه به عراق » ، 23/8/1344، صحیفه نور، ج 1، ص 201.

10.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در نجف...» ، ص 314.

11.ر.ک حمید عنایت، ص 280.

12.در تشریح چنین دیدگاهی ر.ک عماد الدین باقی: «آیت ا...حلبی...، ص 11.

13.نقل از حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، ر.ک انقلاب ایران به روایت...ص 110.

14.ر.ک جلال آل احمد، در خدمت و...، ج 2، ص 56.

15.ر.ک علی حجتی کرمانی، ص 48.

16.ر.ک سید عباس و حسن مهری (دیهیم) : «متن نامه آقایان حاج سید عباس و حاج سید حسن مهری [از کویت] به آیت ا... العظمی حکیم در اعتراض به سکوت ایشان در قبال حوادث اخیر [یعنی حمله به مدرسه فیضیه قم]» ، 1342، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 2، 75.

17.ر.ک علی حجتی کرمانی، ص 52 و 53.

18.ر.ک همان کتاب، ص 73.البته پس از انقلاب مطابق اسناد ساواک مشخص شده است که سید حسن حجت این اطلاعیه ها را به تحریک ساواک منتشر می کرده است مراجعه شود به: جواد منصوری تاریخ قیام پانزده خرداد ج 1، ص 594.

19.ر.ک بولتن سه ماهه سازمان اطلاعات و امنیت کشور، شماره 971، درباره روحانیون، از تاریخ 24/3/1350 تا 24/6/1350، مجموعه «ساواک و روحانیت » ، ج 1، ص 26.

20.ر.ک بولتن نوبه ای شش ماه سازمان اطلاعات و امنیت کشور (بدون شماره)، درباره روحانیون، از تاریخ 29/12/51 تا25/6/52، مجموعه «ساواک و روحانیت » ، ج 1، ص 84.

21.ر.ک حسینعلی منتظری: «متن اعلامیه آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری خطاب به آیات عظام و علما درباره دعوت به وحدت و دوری از تفرقه » ، 11/7/1352، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 1، ص 194.

22.ر.ک همان اعلامیه، ص 195.

23.نقل از آیت ا...حسینعلی منتظری، ر.ک.انقلاب اسلامی به روایت...، ص 196.

24.برگرفته از مقدمه دکتر کاتوزیان بر کتاب خاطرات خلیل ملکی، ر.ک خلیل ملکی، خاطرات...، ص 149.

25.این اظهارات آیت ا...شریعتمداری در اسناد ساواک موجود است.ر.ک بولتن نوبه ای سازمان اطلاعات و امنیت کشور» ، از تاریخ 29/12/51 تا 25/6/52، مجموعه «ساواک و روحانیت » ، ج 1، ص 134.

26.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در مورد نقشه های استعمار برای غارت ممالک اسلامی، 18/6/1343، صحیفه نور، ج 1، ص 86.

27.ر.ک سید محمد صادق روحانی: متن پاسخ [آیت ا...] آقای سید محمد صادق روحانی درباره تاسیس سازمان تبلیغات دینی اوقاف، 23/8/1345، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 124.

28.ر.ک سید حسین طباطبایی قمی: «متن اعلامیه آیت الله آقای حاج سید حسن طباطبایی قمی از تبعیدگاه درباره مظالم دستگاه جبار پهلوی » ، 7/4/1351، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 141.

29.ر.ک «بولتن نوبه ای شش ماهه سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (بدون شماره)، درباره روحانیون، از تاریخ 19/12/54، مجموعه «ساواک و روحانیت » ، ج 1، ص 147.

30.ر.ک محمد امامی کاشانی، ص 20.

31.روک روح ا...خمینی: «پیام به ملت ایران به مناسبت تصویب اصل ذلت بار کاپیتولاسیون » ، 4/8/1343، صحیفه نور، ج 1، ص 152.

32.ر.ک روح ا...خمینی: «پس از آزادی از زندان » ، 26/1/1343، صحیفه نور، ج 117.

33.ر.ک همان بیانات.

34.ر.ک همان بیانات، 116.

35.ر.ک همان بیانات.

36.ر.ک روح الله خمینی، «بیانات در جمع علمای اعلام و حجج اسلام در نجف اشرف » (بدون تاریخ)، صحیفه نور، ج 1، ص 180.

37.ر.ک ویلیام شوکراس، ص 132.

38.ر.ک علی دوانی: «خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی » (مصاحبه)، مجموعه «خاطرات 15 خرداد» ، گرد آورنده علی باقری، ج 2، چاپ اول، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، ص 88.

39.ر.ک همان مصاحبه.

40.ر.ک همایون کاتوزیان: مصدق و مبارزه...، ص 197.

41.ر.ک حسینعلی منتظری: «15 خرداد سنگ بنای نهضت عظیم ما بود» ، (پیام)، روزنامه اطلاعات، 14 خرداد 1358، شماره 15871، ص 8.

42.ر.ک علی حجتی کرمانی، ص 48.

43.ر.ک روح ا...خمینی: «تلگراف به شاه » (بدون تاریخ)، صحیفه نور، ج 1، ص 36.

44.ر.ک سید محمد رضا گلپایگانی: «متن دومین تلگرام آیت ا...العظمی گلپایگانی به شاه درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی، 16/8/1341، ج 1، ص 34.

45.ر.ک سید محمد صادق روحانی: «متن نامه [آیت ا...] آقای حاج سید محمد صادق روحانی به امیر اسد ا...علم - نخست وزیر - درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی » ، 12/8/1341، ج 1، ص 20.

46.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در مورد شیوه مبارزاتی مسلمین » ، 11/9/1341، صحیفه نور، ج 1 ص 48.

47.ر.ک عباسعلی شاهرودی: «متن تلگرام آقای حاج عباسعلی شاهرودی به امیر اسد ا...علم - نخست وزیر - درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی » ، 27/8/1341، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ص 40

48.ر.ک سید محمد رضا گلپایگانی: «متن دومین تلگرام آیت ا...العظمی گلپایگانی به امیر اسد ا...علم - نخست وزیر - درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی » 16/8/1341، ج 1، ص 37.

49.ر.ک صادق زیبا کلام، ص 7

50.ر.ک سید احمد زنجانی [همراه با هاشم آملی و مرتضی حائری] : «متن تلگرام حضرات آقایان زنجانی، داماد، آملی و حائری به [آیت ا...] آقای حاج سید محمد بهبهانی درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی » ، 1341، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 2، ص 18.

51.ر.ک سید محمد صادق روحانی: «متن اعلامیه [آیت ا...] آقای حاج سید محمد صادق روحانی درباره تحریم انتخابات فرمایشی دوره 21 مجلس شورای ملی و تشریح ظلم و اختناق رژیم پهلوی » شهریور 1342، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 88.

52.ر.ک سید محمدکاظم شریعتمداری: «متن دومین تلگرام [آیت ا...] آقای سید کاظم شریعتمداری به امیر اسد ا...علم - نخست وزیر - درباره تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، 17/8/1341، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 24.

53.ر.ک حسینعلی منتظری: «متن نامه آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری به صادق احمدی وزیر دادگستری در اعتراض به غیر قانونی بودن تبعید ایشان به خلخال » ، 25/5/53، «مجموعه اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 2، ص 198.

54.ر.ک سید محمدکاظم شریعتمداری: «متن دومین اعلامیه [آیت ا...] آقای سید کاظم شریعتمداری درباره بازداشت امام و فاجعه 15 خرداد 1342، 1342، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 76.

55.ر.ک سید ابوالقاسم خویی: «متن اعلامیه آیت ا...العظمی خویی در پاسخ به نامه جمعی از علما درباره اعمال ضد اسلامی رژیم شاه » ، 12/8/1342، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 1، ص 206.

56.ر.ک روح ا...خمینی: «پاسخ به استفتاء گروهی از مردم در مورد حزب رستاخیز» ، 21/12/1353.

57.ر.ک سید ابوالقاسم خویی: «متن فارسی اعلامیه آیت ا...العظمی خویی درباره 15 خرداد» ، 17/3/1342، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 1، ص 125.

58.ر.ک روح ا...خمینی: نامه ای از امام موسوی...، ص 181.

59.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در مورد شیوه مبارزاتی مسلمین » ، 11/9/1342، صحیفه نور ج 1، ص 48.

60.ر.ک روح ا...خمینی: «پس از آزادی از زندان » ، 26/1/1343، صحیفه نور، ج 1، ص 108.

61.ر.ک سید حسین طباطبایی قمی: «متن اعلامیه [آیت ا...] آقای حاج سید حسین طباطبایی قمی پس از آزادی از زندان و بازگشت به مشهد» ، 29/1/1343، مجموعه، «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 102.

62.ر.ک سید ابوالقاسم خویی: «متن پاسخ ایت ا...العظمی خویی به نامه جمعی از علمای ایران درباره فاجعه مدرسه فیضیه » ، 18/2/1342، مجموعه، «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 1، ص 104.

93.ر.ک همان متن، ص 103.

64.این پیشنهاد پس از حمله به مدرسه فیضیه توسط آیت ا...حکیم مطرح شد که مراجع قم نتوانستند آن را بپذیرند.ر.ک سید محمدرضا گلپایگانی: «متن پاسخ آیت ا...العظمی گلپایگانی به تلگرام آیت ا...العظمی حکیم » ، 28/1/1342، مجموعه، «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 1، ص 89.

65.ر.ک روح ا...خمینی: «پس از آزادی از زندان » ، 26/1/1343، صحیفه نور، ج 1، ص 108.

66.ر.ک روح ا...خمینی: «پیام به علمای اعلام و حجج اسلام » ، 22/12/1341، صحیفه نور، ج 1، ص 61.

67.ر.ک سید محمدرضا گلپایگانی: «متن بیانیه آیت ا...العظمی گلپایگانی درباره تشکر از مردم مسلمان قم » ، 22/10/1341، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 1، ص 56.

68.ر.ک «تلگرافات وارده (به ساواک) از اصفهان به تهران » ، سند شماره 20، 21/8/1343، به گردآوری سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران 1364، ص 74.

69.ر.ک «سند ساواک » شماره 18، 19/8/1343، گردآورنده سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران، 11364، ص 839.

70.ر.ک روح ا...خمینی: نامه ای از امام موسوی...، ص 204.

71.ر.ک سید محمدکاظم شریعتمداری: «متن اعلامیه [آیت ا...] آقای سید کاظم شریعتمداری درباره برگزاری رفراندوم از سوی رژیم شاه » ، 1/11/1341، مجموعه «اسناد انقلاب اسلامی » ، ج 5، ص 32.

72.ر.ک جمعی از مراجع تقلید (آیات عظام مرتضی لنگرودی، احمد زنجانی، محمد حسین طباطبایی، سید محمد یزدی، محمد رضا گلپایگانی، محمد کاظم شریعتمداری، روح ا...خمینی، هاشم آملی، مرتضی حائری) : «متن اعلامیه مراجع تقلید و آیات عظام حوزه علمیه قم درباره قانون شکنی های رژیم شاه » ، اسفند 1341، ج 1، ص 66.

73.ر.ک محمد رضا پهلوی: پاسخ به...ص، 320 و 321.

74.ر.ک روح ا...خمینی: «بیانات در مورد شیوه مبارزاتی مسلمین » ، 11/9/1341، صحیفه نور، ج 1، ص 48.

کلمات کلیدی
روح  |  اسلام  |  حکومت  |  روحانی  |  مبارزه  |  انقلاب اسلامی  |  روحانیت  |  مبارزه روحانیون با حکومت پهلوی  |  مبارزه روحانیون  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : ناشناس تاریخ : 1391/12/12

عالی بود.