پرسش و پاسخ

جانشینان دوازده گانه پیامبر گرامی اسلام در کتب اهل سنت

معنای تمام احادیث مذکور تقریباً یکی و به این مضمون می باشد: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله  فرمودند: دین اسلام کارش تمام نمی شود و به نتیجه نمی رسد، مگر این که دوازده خلیفه بیایند و کار خود را انجام دهند یا به این معنا؛ خلفای بعد از من دوازده نفرند. 2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَحَبَّ أَنْ یرْکبَ سَفِینَةَ النَّجَاةِ وَ یسْتَمْسِک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ یعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ فَلْیوَالِ عَلِیاً بَعْدِی وَ لْیعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْیأْتَمَّ بِالْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ بَعْدِی وَ سَادَةُ أُمَّتِی وَ قَادَةُ الْأَتْقِیاءِ إِلَی الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّیطَانِ؛ رسول خدا فرمود: هر که خواهد بر کشتی نجات سوار شود و به حلقه محکم بچسبد و به رشته‏ خدا در آویزد، باید پس از من دوستدار علی باشد و با دشمن او دشمن باشد و باید اقتدا کند به امامان رهبر از فرزندانش؛ زیرا آن ها خلفا و اوصیاء منند و حجت های خدا بر خلق او پس از من و سروران امت من و پیشوایان با تقوا به سوی بهشت. در این دو روایت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله می فرماید: امامان بعد از من دوازده نفر هستند که، اوّلشان علی بن ابی طالب و آخرشان قائم است. با توجه به روایات فوق معلوم شد که خلفای بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله  دوازده نفرند و هیچ اختلافی بین شیعه و سنی نیست.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 32022     تاریخ درج : 1392/06/05     منبع : پایگاه حوزه، شماره 26126    

سوال در حدیث «خلفائی اثنی عشر» که از پیامبر(ص) نقل شده است، چگونه ثابت می شود که خلفای پس از پیامبر(ص) فقط 12 نفرند و حتما پشت سر هم می آیند؟

جواب

در مورد حدیث مشهور پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، «خلفائی اثنا عشر» و یا «اثنا عشر خلیفه؛ جانشینان من دوازده نفرند» ابتدا متن حدیث را، از کتب معروف و صحیح برادران اهل سنت، نقل می کنیم.

بیست کتاب از کتاب های روایی اهل سنت، به نقل روایت در مورد خلفای دوازده گانه رسول الله صلی الله علیه و آله پرداخته اند که در این بحث به چند نمونه اکتفا می شود.

9084 «عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِی عَلَی النَّبِی صلی الله علیه و سلم، فَسَمِعْتُهُ یقُولُ إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لَا ینْقَضِی حَتَّی یمْضِی فِیهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً قَالَ ثُمَّ تَکلَّمَ بِکلَامٍ خَفِی عَلَی، قَالَ؛ فَقُلْتُ لأَبِی مَا قَالَ؛ قَالَ کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»[1]

0184 «عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِی صلی الله علیه و سلم، یقُولُ «لَا یزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیا مَا وَلِیهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا. ثُمَّ تَکلَّمَ النَّبِی صلی الله علیه وسلم، بِکلِمَةٍ خَفِیتْ عَلَی فَسَأَلْتُ أَبِی مَاذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم، فَقَالَ کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».[2]

2227 و 3227 «شُعْبَةُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِک سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِی صلی الله علیه وسلم، یقُولُ یکونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا- فَقَالَ کلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِی إِنَّهُ قَالَ- کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»[3] 

1824«عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم، یقُولُ لَا یزَالُ هَذَا الدِّینُ قَائِمًا حَتَّی یکونَ عَلَیکمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کلُّهُمْ تَجْتَمِعُ عَلَیهِ الأُمَّةُ. فَسَمِعْتُ کلَامًا مِنَ النَّبِی صلی الله علیه و سلم لَمْ أَفْهَمْهُ قُلْتُ لأَبِی مَا یقُولُ قَالَ کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»[4]

6832 «عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم، یکونُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا. قَالَ ثُمَّ تَکلَّمَ بِشَی ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ فَسَأَلْتُ الَّذِی یلِینِی فَقَالَ قَالَ کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»[5]

202 «جابر بن سمرة السوائی، قال: قال رسول الله: لا یضر هذا الدین من ناوأه حتی یقوم اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش[6]؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که دنبال این دین برود ضرر و زیان نخواهد دید تا آن گاه که دوازده نفر خلیفه که همه آن ها از قریش هستند، بیرون خواهند شد.»

«عن عون بن أبی جحیفة، عن أبیه، قال: کنت مع عمی عند النبی، و هو یخطب فقال: لا یزال أمر أمتی صالحا حتی یمضی اثنا عشر خلیفة و ذکر کلمة، و خفض بها صوته، فقلت لعمی و کان أمامی: ما قال یاعم؟ قال: کلهم من قریش»[7]

معنای تمام احادیث مذکور تقریباً یکی و به این مضمون می باشد: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله  فرمودند: دین اسلام کارش تمام نمی شود و به نتیجه نمی رسد، مگر این که دوازده خلیفه بیایند و کار خود را انجام دهند یا به این معنا؛ خلفای بعد از من دوازده نفرند. راوی که جابر بن سمره باشد می گوید: پیامبر جمله ای آهسته، فرمودند که من نشنیدم. از پدرم پرسیدم؛ پیامبر چه فرمود؟ گفت: فرمود: همه شان از قریش اند.»

6393«عَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ کنَّا مَعَ عَبْدِ اللَّهِ جُلُوساً فِی الْمَسْجِدِ یقْرِئُنَا فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ یا ابْنَ مَسْعُودٍ هَلْ حَدَّثَکمْ نَبِیکمْ کمْ یکونُ مِنْ بَعْدِهِ خَلِیفَةً قَالَ نَعَمْ کعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیل؛ از مسروق است که گفت: ما خدمت رسول خدا در مسجد نشسته بودیم با عبد اللَّه بن مسعود، سپس مردی به خدمت عبد اللَّه مسعود آمد و گفت: ای پسر مسعود آیا حدیث کرده شما را پیامبرتان که چند خلیفه بعد از او می باشد؟ ابن مسعود گفت: بلی حدیث کرد ما را که خلفای بعدش، به شماره ی نقباء بنی اسرائیل است.»[8]

روایات اهل تشیع هم، جانشینان پیامبر را دوازده نفر معرفی کرده اند. پس این که جانشینان پیامبر،  دوازده نفرند، بین شیعه و سنی اجماعی و هیچ اختلاف نظری نیست.

ولی روایات شیعه در این خصوص دو دسته اند:

دسته اول: روایاتی که اولین و آخرین خلیفه رسول الله را معرفی کرده است.

دسته دوم: روایاتی که اسامی تمام خلفای دوازده گانه رسول الله را بیان کرده است.

اما نمونه ای از روایات دسته اول:

1- «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیائِی وَ أَوْلِیائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی أُمَّتِی بَعْدِی الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْکرُ لَهُمْ کافِرٌ؛ امامان بعد از من دوازده نفرند. اول آن ها علی بن ابی طالب می باشد و آخر آنان هم قائم است. این عده جانشینان و اوصیاء من هستند و از طرف خداوند بر امت من حجت می باشند. مؤمن اقرار به امامت آنان می کند و کافر هم منکر فضل و مقام آن ها می باشد.»[9]

2- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَحَبَّ أَنْ یرْکبَ سَفِینَةَ النَّجَاةِ وَ یسْتَمْسِک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَ یعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ فَلْیوَالِ عَلِیاً بَعْدِی وَ لْیعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْیأْتَمَّ بِالْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ بَعْدِی وَ سَادَةُ أُمَّتِی وَ قَادَةُ الْأَتْقِیاءِ إِلَی الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّیطَانِ؛ رسول خدا فرمود: هر که خواهد بر کشتی نجات سوار شود و به حلقه محکم بچسبد و به رشته‏ خدا در آویزد، باید پس از من دوستدار علی باشد و با دشمن او دشمن باشد و باید اقتدا کند به امامان رهبر از فرزندانش؛ زیرا آن ها خلفا و اوصیاء منند و حجت های خدا بر خلق او پس از من و سروران امت من و پیشوایان با تقوا به سوی بهشت. حزبشان حزب من است و حزب من حزب خداست و حزب دشمنانشان حزب شیطان است.‏»[10]

در این دو روایت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله می فرماید: امامان بعد از من دوازده نفر هستند که، اوّلشان علی بن ابی طالب و آخرشان قائم است. ایشان خلفای من، و اوصیاء من، و اولیاء من و حجّت های خدا بر امّت من بعد از من هستند. اقرار کننده به ایشان مؤمن است، و منکر ایشان کافر است. و هر کس که می خواهد بر کشتی نجات سوار شود و به حلقه محکم بچسبد و به رشته خدا در آویزد باید پس از من دوستدار علی باشد و با دشمن او دشمن باشد و باید اقتداء کند به امامان رهبر، از فرزندانش زیرا آن ها خلفا و اوصیاء منند.

و نمونه ای از روایات دسته دوم:

1- «عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِی قَالَ سَأَلْتُ النَّبِی صلّی اللَّه علیه و آله عَنْ قَوْلِهِ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولِی الْأَمْرِ قَالَ هُمْ خُلَفَائِی یا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکهُ یا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِی بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ثُمَّ سَمِیی وَ کنِیی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الَّذِی یفْتَحُ اللَّهُ عَلَی یدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاک الَّذِی یغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ غَیبَةً لَا یثْبُتُ عَلَی الْقَوْلِ فِی إِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ؛ جابر انصاری می گوید: به پیامبر اکرم راجع به آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» گفتم: خدا و رسول در آیه معلوم است، اما اولی الامر کیانند؟

فرمود: آن ها جانشینان و پیشوایان بعد از منند. اول آن ها علی بن ابی طالب، بعد امام حسن سپس امام حسین، بعد علی بن الحسین سپس محمّد بن علی که در تورات معروف به باقر است و تو او را خواهی دید وقتی او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.

سپس صادق جعفر بن محمّد بعد موسی بن جعفر سپس علی بن موسی بعد محمّد بن علی سپس علی بن محمّد آن گاه حسن بن علی سپس هم نام و هم کنیه من حجة اللَّه در زمین و بقیة اللَّه در بین مردم پس از حسن بن علی، آن کسی که خداوند به دست او فتح می کند شرق و غرب را. او از شیعیان خود پنهان است به طوری که معتقد به امامت او باقی نمی ماند، مگر کسی که قلبش را خداوند به ایمان آزمایش نموده.»[11]

2- «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً(ص) عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَلِیی وَ خَلِیفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّیتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی فَأَوْجَبْتُ لَهُ کرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَیهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّیتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ وَ إِنْ سَکتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَی قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ یشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِک وَ لَمْ یشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِک وَ لَمْ یشْهَدْ أَنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِک وَ لَمْ یشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ کفَرَ بِآیاتِی وَ کتُبِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَیبْتُهُ وَ ذَلِک جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِی فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ؟ فَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ زَینُ الْعَابِدِینَ فِی زَمَانِهِ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی وَ سَتُدْرِکهُ یا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَکتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْکاظِمُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِی بْنُ مُوسَی ثُمَّ التَّقِی الْجَوَادُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ النَّقِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّکی الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِی أُمَّتِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ صَاحِبُ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ الَّذِی یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً هَؤُلَاءِ یا جَابِرُ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیائِی وَ أَوْلَادِی وَ عِتْرَتِی مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ أَنْکرَهُمْ أَوْ أَنْکرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکرَنِی بِهِمْ یمْسِک اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ یحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا؛ پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: خداوند با عزّت و جلال، توسّط جبرئیل به من فرمود: هر کس که بداند و دریابد که هیچ خدایی جز من نیست(توحید)، و محمد، بنده و رسول من است(نبوّت)، و علی، ولی و خلیفه و حجّت من است و امامان پاکیزه از فرزندان او حجّت های من هستند(امامت) او را به موجب رحمت خود داخل بهشت کرده و به مقتضای عفو و بخششم، از آتش دوزخ نجات خواهم داد. و هم جواری خود را برایش اختیار کنم و کرامت و نعمتم را برای او لازم و تمام خواهم کرد و از بندگان مخصوص و برگزیده ام قرار دهم. دعایش را اجابت کرده و درخواستش را عطا می کنم. چون سکوت کند، من آغاز کلام نمایم و اگر بدی کند باز به او ترحّم می کنم. اگر از نزد من بگریزد، او را به سوی خود می خوانم و چون به سوی من باز گردد، او را می پذیرم، و اگر درب مرا بکوبد برایش بگشایم.

و هر کس به وحدانیت من گواهی ندهد و یا گواهی به آن دهد، ولی به رسالت بنده و رسولم، محمد صلی الله علیه و آله معتقد نباشد یا آن را قبول کند، ولی خلافت علی بن أبی طالب را نپذیرد یا آن را قبول کند، ولی امامت امامان پاکیزه از فرزندان علی را قبول نکند، این چنین فردی نعمت مرا انکار، و جلالم را کوچک شمرده، و به کتاب ها و آیات من کافر شده است. و اگر چنین فردی قصد مرا کند، در پیش روی او حجاب گذارم و چون از من درخواست کند، او را محروم نمایم، و اگر مرا بخواند، ندایش را نمی شنوم و چون دعا کند، او را اجابت نمی کنم و چون به من امید بندد، ناامیدش سازم. این ها همه جزای اعمال او است که از من به او می رسد؛ من کوچک ترین ستمی به بندگانم روا نمی دارم.

در این هنگام جابر بن عبد اللَّه انصاری برخاسته و گفت: ای رسول خدا! آن امامان از فرزندان علی بن أبی طالب کیستند؟ فرمود: اوّل و دوم: حسن و حسین، دو آقای جوانان بهشتی هستند. علی، که آقای عابدان در روزگارش می باشد. سپس محمّد بن علی، که شکافنده علم است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد. پس سلام مرا به او برسان.

سپس صادق است جعفر بن محمّد. بعد کاظم است موسی بن جعفر. سپس رضا است علی ابن موسی. بعد تقی است محمّد بن علی. سپس جواد، محمّد بن علی. و بعد نقی است علی بن محمّد. سپس زکی حسن بن علی. و بعد پسرش مهدی و قائم به حق است. همو که مهدی امّت من، صاحب زمان، محمّد بن الحسن صلوات اللَّه علیهم أجمعین است که، زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، پس از آن که از بیداد و ستم پر شود.

ای جابر این افراد خلفا و اوصیا و فرزندان و عترت منند. هر کس از آنان اطاعت کند مرا اطاعت نموده و هر کس به ایشان عصیان ورزد، مرا نافرمانی نموده و هر کس همه آنان یا یکی از ایشان را انکار نماید، مرا انکار نموده است؛ و خداوند به خاطر وجود ایشان آسمان ها را از سقوط حفظ می کند و زمین را از حرکت و لغزش نگه می دارد.»[12]

با توجه به روایات فوق معلوم شد که خلفای بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله  دوازده نفرند و هیچ اختلافی بین شیعه و سنی نیست. هر دو فرقه بر تعداد دوازده خلیفه، اجماع و اتفاق نظر دارند. اختلاف اساسی در اسامی این دوازده نفر است که این دوازده نفر کیانند؟ در روایات اهل سنت، هیچ اسمی از خلفای دوازده گانه ارائه نشده است. ولی در روایات شیعه اسامی دوازده خلیفه به صورت دقیق و کامل، بیان شده است.

حال با توجه به روایات مذکور از اهل سنت و شیعه، می توان نتیجه گرفت که:

1- پیامبر اسلام علاوه بر بیان تعداد خلفای خود، به اسامی دوازده گانه آنان، تصریح نموده اند.

2- بر پیامبر و هر کسی که عدد می دهد، عقلاً قبیح است که تعداد خلفا را بگوید، ولی بدون هیچ عذری اسامی آن ها را اعلام نکند. چون این عمل موجب گمراهی امت است؛ زیرا وقتی عده ای خلیفه پیامبرند و تمسک و پیروی از آنان موجب نجات امت است، بیان نکردن اسامی یعنی محروم کردن امت از رهبران واقعی و مردم را در جهل و گمراهی قرار دادن، در حالیکه همه می دانیم که رسول خدا کار قبیح انجام نمی دهد.

3- چگونه باور کنیم که هیچ یک از اصحاب پیامبر، اسامی خلفای حضرت را نپرسیدند تا راه نجات را پیدا کنند.

پس بر اساس روایات شیعه کاملاً اسامی دوازده نفر مضبوط و معین است و هیچ یک از اشکالات سه گانه بر آن ها وارد نیست. شیعه، دوازده خلیفه را از زبان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی می کند ولی اهل تسنن دوازده خلیفه را از زبان علمای بعد از پیامبر معرفی می کنند. از همه مهم تر اهل سنت نمی توانند دوازده خلیفه را معرفی کنند. برای معرفی دوازده خلیفه، اولا، اقوال و نظرات مختلف و متناقضی دارند. ثانیا کسانی را به عنوان خلیفه پیامبر معرفی کردند که، دستشان در خون اولاد، اقربا و نزدیکان پیامبر آلوده و مورد غضب رسول الله هستند؛ امثال معاویه، یزید و بعضی از خلفای اموی و عباسی. ثالثا همگان بر فسق آنان گواهی می دهند؛ مثل برخی از خلفای اموی و عباسی.

همچنین از روایات مذکور، چند استفاده می شود:

1- پیامبر اسلام هم، مثل تمام انبیا برای خود خلیفه و جانشین داشته است. چگونه باور کنیم که ابوبکر و عمر حق انتخاب خلیفه و جانشین دارند، ولی رسول الله چنین حقی را ندارند؟ چگونه باور کنیم که ابوبکر و عمر، نگران اختلاف امت بعد از خودشان هستند و جانشین تعیین می کنند، ولی العیاذ بالله به فکر پیامبر این مسأله خطور نکرده تا جانشین تعیین کند؟

2- ناقلین روایت خلفای دوازده گانه از اهل سنت، ناخودآگاه به خلافت و جانشینی برای رسول الله اقرار کرده اند در حالیکه یکی از اعتقادات اهل سنت این است که پیامبر خلیفه و جانشینی ندارد؛ ولی روایات منقول از اهل سنت در خصوص خلفای دوازده گانه، نوعی اعتراف به داشتن جانشین و خلیفه برای رسول خداست.  

                   

پی نوشت ها:



[1] صحیح مسلم، ج ‏12، ص 186.

[2] همان، ص 187.

[3] صحیح البخاری، ج ‏23، ص 490.

[4] سنن أبی داود، ج ‏12، ص 399.

[5] سنن الترمذی، ج ‏8، ص 435.

[6] السنن الواردة فی الفتن للدانی، ج ‏1، ص 237.

[7] تسمیة ما رواه سعید بن منصور لأبی نعیم الأصبهانی، ص 16.

[8] مسند أحمد، ج ‏8، ص 463.

[9] من ‏لا یحضره‏ الفقیه، ج 4، ص 180.

[10] بحارالأنوار، ج 23، ص 145.

[11] همان، ص 290.

[12] الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج ‏1، ص 69.

کلمات کلیدی
پیامبر  |  قریش  |  من  |  اهل سنت  |  پیامبر گرامی اسلام  |  دوازده  |  جانشینان دوازده‌گانه پیامبر گرامی  |  جابر بن سمرة  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : ناشناس تاریخ : 1401/02/06

بسیار خوب بود ودلایل کاملا منطقی .انشاءالله بدون تعصب ازطرف مسلمانان مورددقت وبررسی قرار گیرد

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1399/09/05

اما جوابی که میخواستم نبود متاسفانه😑

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1399/08/24

خوب بود ممنون