پرسش و پاسخ  /  تاریخ وسیره  /  تاریخ پیامبران  /  حضرت داود(ع)

ماجرای بوزینه شدن اصحاب سبت(شنبه)

«إذ تأتیهم حیتانُهُم یوم سبتهم شُرّعاً و یوم لایسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون؛ آن گاه که به [حکمِ] روز شنبه تجاوز می کردند؛ آن گاه که روز شنبۀ آنان، ماهی هایشان روی آب می آمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی آمدند؛ این گونه ما آنان را به سبب آن که نافرمانی می کردند، می آزمودیم. 3. کسانی هم بدون موضع و بی طرف بودند؛ نه همگام با گناه کاران بودند تا به این حرام آشکار دست یازند؛ و نه با واعظان غیور هم نوا می شدند و نهی از منکر می کردند. با شنیدن این خبر مردم شهر های دیگر به آن جا آمدند و از بالای دیوار شهر مردان و زنان فریب کاری را که به صورت میمون شده بودند؛ تماشا می کردند.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 55861     تاریخ درج : 1391/11/29     منبع : پایگاه حوزه، شماره 28475    

سوال ماجرای بنی اسرائیل که حرمت شنبه ها را نگاه نداشتند و بوزینه شدند، چه بود؟

جواب

نزدیک ساحل دریای سرخ، در بندر أیله عده ای از دودمان بنی اسراییل در زمان حیات حضرت داوود علیه السلام زندگی می کردند[1] که می بایست مسلک پدران و نیاکان خود را تعقیب کنند و روز شنبه را به عبادت پروردگار خویش بپردازند و طبق آیین شان شکار در روز شنبه را حرام بدانند.

علّت حرمت شکار در روز شنبه برای یهود، این بود که حق تعالی به وسیله ی حضرت موسی علیه السلام از قوم یهود خواسته بود تا روز جمعه را بزرگ شمرند و در این روز کارهای مادی و دنیوی را ترک گویند و به امور معنوی و اخروی بپردازند. یهودیان از این امر الاهی سربرتافته، جمعه را برای کسب و کار، و شنبه را برای تعطیلی برگزیدند. آنان شنبه را بزرگ ترین روزها می دانستند. از این رو قهر و کیفر الاهی شامل حالشان شد و شکار در روز شنبه، بر ایشان حرام شد.[2]

کالای استراتژیک این شهر ماهی بود و بیشتر اهالی آن از راه صید ماهی امرار معاش می کردند. از آن جا که خداوند می خواست این قوم را در معرض امتحان قرار دهد؛ زمینه ی آزمایش را این گونه بر ایشان رقم زد:

ماهیان دریا که شنبه را روز امن و امان یافته بودند؛ به خواست و مشیت خداوند به کنارۀ دریا می آمدند و چنان روی آب را پر می کردند که با تلاش اندک و در زمان کم، صیادها می توانستند تعداد زیادی ماهی بگیرند. اما روزهای دیگر برای ماهیان ناامن بود. و از کنارۀ دریا فاصله می گرفتند و به اعماق آب می رفتند. به گونه ای که صید آن ها به سختی صورت می گرفت:

«إذ تأتیهم حیتانُهُم یوم سبتهم شُرّعاً و یوم لایسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون؛ آن گاه که به [حکمِ] روز شنبه تجاوز می کردند؛ آن گاه که روز شنبۀ آنان، ماهی هایشان روی آب می آمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمی آمدند؛ این گونه ما آنان را به سبب آن که نافرمانی می کردند، می آزمودیم.

انگیزه های طمع به حرکت آمد و اسباب حرص در روح گنه کاران این سرزمین تحریک شد و از دستورات پیامبران خود غافل ماندند. مطالبی را که شنیده بودند؛ به دست فراموشی سپردند. به مشورت و تبادل نظر پرداختند و گفتند: چرا روزی را که ماهی ها روی آب فراوان هستند و خود به سوی ما می شتابند؛ رها کنیم و در روز دیگر که از ما می گریزند به صید بپردازیم؟! از این رو برای حلال کردن آنچه که خداوند برایشان حرام فرموده بود؛ به حیله و فریب متمسّک شدند. و در کنار دریا، حوضچه ها و استخرهایی را ساختند تا بتوانند از راه جوی و کانال های متعدّدی که به دریا راه پیدا کرده اند؛ ماهی ها را جمع کنند.

صبح شنبه، کانال ها را می گشودند تا ماهی ها به حوضچه ها وارد شوند و در آخرِ روز که ماهی ها قصد بازگشت می کردند؛ دریچه ها را می بستند و روز یک شنبه ماهیان به دام افتاده در حوض ها را صید می کردند. با شروع این بدعت؛ ساکنان شهر به تدریج به سه طایفه تقسیم شدند:

1. بیشتر اهالی شهر به بدعت گذاران فریب کار پیوستند و با ایشان همکار و هم نوا شدند. به گونه ای که برای ساختِ حوضچه ها و شکار ماهیان بر یک دیگر سبقت می گرفتند.

2. اندکی از خدا باوران که ایمان در اعماق قلبشان رسوخ  کرده بود؛ با صلابت و یقین تمام در مقابل این بدعت ایستادند و با سلاحِ موعظه و نصیحت به مبارزه با این فریب کاری و حیلۀ آشکار پرداختند.

3. کسانی هم بدون موضع و بی طرف بودند؛ نه همگام با گناه کاران بودند تا به این حرام آشکار دست یازند؛ و نه با واعظان غیور هم نوا می شدند و نهی از منکر می کردند. از این رو نه به شکار ماهی در روزهای شنبه می پرداختند و نه متعرّض ماهی گیران متخلّف می شدند. از آن جا که مردابِ بی تعهدی و بی مسؤولیتی و بی حمیّتی، وجودشان را به تباهی کشانده بود؛ در مقابل نصیحت ناصحان نیز به اعتراض برخاستند: «و إذا قالت أمّةٌ مّنهم لم تعظون قوماً الله مهلکهم أو معذّبهم عذاباً شدیداً قالوا معذرةً إلی ربّکم و لعلّکم یتّقون؛ و آن گاه که گروهی از ایشان گفتند: برای چه قومی را که خدا هلاک کنندۀ ایشان است یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد؛ پند می دهید؟ گفتند: تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند»[3]

آنان نمی خواستند در قبال گمراهی و بدعت بایستند و چون امواج سنگین، پی در پی و دمادم، بر صخرۀ دل های سخت فرود آیند تا شاید پرتو چراغ فطرت راهنمای دل ها گردد.

دستۀ اول که روز به روز بر شمارشان افزوده می شد؛ در برابر ناهیان از منکر، ایستادند و مکر خود را ابتکاری بزرگ و کاری زیبا قلمداد کردند و بر توجیه نافرمانی خویش گفتند: ما امر خدا را اطاعت کرده ایم و در روز شنبه شکار نمی کنیم و یک شنبه شکار می کنیم.[4]

این گونه بود که گروه مؤمن پند و اندرزشان اثر نکرد و تصمیم به هجرت گرفتند تا گرفتار عذاب الاهی نشوند.

در شب هجرت مؤمنان، عذاب الاهی بر نابکاران نازل گردید:

«فلمّا نسوا ماذکّروا به أنجینا الّذین ینهون عن السّوء و أخذنا الّذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون؛ پس هنگامی که آن چه را بدان تذکّر داده شده بودند، از یاد بردند، کسانی را که از [کار] بد باز می داشتند نجات دادیم؛ و کسانی را که ستم کردند، به سزای آن که نافرمانی می کردند، به عذابی شدید گرفتار کردیم»[5]

«فلمّا عتوا عن مّا نُهوا عنه قلنا لهم کونوا قِردة خاسئین؛ و چون از آنچه از آن نهی شده بودند؛ سرپیچی کردند، به آنان گفتیم: بوزینگانی رانده شده باشید»[6]

در پی این فرمان، همۀ باقی ماندگان در شهر، به میمون هایی ریز و درشت تبدیل شدند.[7] و دروازۀ شهرشان بسته شد و کسی از ایشان توان بیرون رفتن نداشت. با شنیدن این خبر مردم شهر های دیگر به آن جا آمدند و از بالای دیوار شهر مردان و زنان فریب کاری را که به صورت میمون شده بودند؛ تماشا می کردند.

واعظان مهاجر شهر، تصمیم به بازگشت گرفتند. آن ها نزد میمون هایی که به خویشان و دوستانشان شباهت داشت؛ رفته و سؤال کردند: تو فلانی هستی؟! و آن گاه میمونی که مورد سؤال قرار گرفته بود؛ در حالی که آب از دیده اش جاری می شد، با اشارۀ سر، تأیید نمود.

خداوند، پس از سه روز، باد و باران بنیان کن نازل فرمود؛ تا جایی که همگی به هلاکت رسیدند و هیچ مسخ شده ای در آن شهر باقی نماند.[8]

خداوند می فرماید: «فجعلناها نکالاً لمّا بین یدیها و ما خلفها و موعظة لّلمتّقین؛ و ما آن [عقوبت] را برای حاضران و [نسل های] پس از آن، عبرتی، و برای پرهیزگاران پندی قرار دادیم» [9]

 

برای اطلاع بیشتر می توانید به مطلب زیر نیز مراجعه کنید:

  یک سرگذشت عبرت انگیز

 

پی نوشت ها:

[1]تفسیر کشاف، ج1، ص355.

[2] بحارالانوار، ج14، ص49.

[3] اعراف، 164.          

[4] تفسیر برهان، ج2، ص42؛ این سخن از ابن عباس نیز در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه ی مورد بحث نقل شده است.

[5] اعراف، 165.

[6] ااعراف، 166.

[7] از ظاهر آیات بر می آید که کیفر مسخ شدن منحصر به گنه کاران بود. زیرا می گوید: «فلمّا عتوا عن مانهوا...» هنگامی که در برابر آن چه نهی شده بودند، سرکشی کردند... ولی از طرفی از آیات فوق نیز استفاده می شود که تنها اندرز دهندگان از مجازات رهایی یافتند؛ زیرا می گوید: انجینا الذین ینهون عن السوء از مجموع این دو استفاده می شود که هر دو گروه باقیمانده [گناهکاران و ساکنان] مجازات شدند؛ اما مجازات مسخ تنها مربوط به گناهکاران بوده و مجازات ساکنان، هلاکت و نابودی بوده است، هرچند گناهکاران نیز چند روزی پس از مسخ ـ طبق روایات ـ هلاک شدند.

[8] بحارالانوار، ج14، ص56.

[9] بقرة ، 66.

کلمات کلیدی
ماهی  |  روز شنبه  |  شکار  |  شنبه  |  بوزینه شدن اصحاب سبت  |  ماجرای بوزینه شدن  |  شکار ماهی در روزهای شنبه  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : درخشان تاریخ : 1401/12/22

عالی بود خیلی استفاده بردم

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1400/02/29

عالی

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1399/11/08

احسنتت

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1399/08/25

عالی❤

نویسنده : رستمی تاریخ : 1399/04/28

بسیار عالی. خدا به شما خیر بدهد.

نویسنده : یاور تاریخ : 1398/10/21

بخاطر حلال کردن آن چیزی که خداوند حرام کرده است . مثل رابطه جنسی در قالب ازدواج حلال و دارای پاداش و خارج از آن گناه کبیره و مستوجب مجازات. یا ذبح حیوانات حلال گوشت طبق اصول دین حلال و با منفعت و بصورت غیر اصولی حرام و مضر. یا روزه در اصل حلال می باشد ولی در روزهای عید ( عید فطر و قربان ) حرام است . و در نهایت بندگی و تسلیم مطلق فرمان الله بودن بدون اما و اگر .و یا دنبال کلاه شرعی باشیم که بخواهیم گناهان یا نافرمانی های خود را نسبت به خدا توجیه کنیم.

نویسنده : رضا تاریخ : 1398/08/21

ممنون خیلی آموزنده و عالی بود.

نویسنده : راستی تاریخ : 1397/09/25

کمکم کنید که ایمانم چگونه ضیف نشود گاهی خیلی ناامیدی به سراغم می اید دلتنگم نیاز به راهنمای دارم

نویسنده : ناشناس تاریخ : 1397/09/06

احسنتتتت

نویسنده : مریم تاریخ : 1397/05/25

بنظرم این ترسناک ترین قسمت قرانه!.

نویسنده : خواننده تاریخ : 1397/05/05

با سلام خواهش می کنم کمکم کنید متوجه خطایی که مردم این شهر کردند بشوم انها طبق دستور که در روز شنبه نباید صیدی انجام بدهند عمل کردند پس دلیل مجازاتشون چه بوده اتفقا از ابتکار عمل هم استفاده کردند

نویسنده : مدیر تاریخ : 1397/05/06

ابتکار عملی که به خرج دادند در واقع نوعی صید بود و می خواستند در مقابل حکم خداوند زرنگی کنند چون گیر انداختن ماهیان در داخل حوضچه های کوچک مقدمه صیدشان بود - مااند این است که شما روز شنبه ماهیان را در داخل تور گیر بیندازید و در روز یکشنبه ان ها را از آب خارج کنید. یعنی بخشی از صید شما در روز شنبه انجام گرفته است

نویسنده : فرهاد محمدزاده تاریخ : 1397/03/30

به نظر عقل ناقص بنده،این داستان اصحاب سبت را خداوند از این جهت در قرآن آورده تا انسانها را یک روز در هفته را بسته به اینکه در کجا زندگی می کنند( جمعه یا شنبه معمولا تعطیل هست) امر به تفکر در آیات الهی نماید.چراکه عبادت کورکورانه و بدون خالص بودن نیت،اثری در جهت رشد و سعادت بشر ندارد.وقتی انسان عمق دلیل امر و نهی خداوند در اعمال را بداند که برای سعادت بشر بوده،نیتش در اعمال خالص تر شده و به مومن شدن نزدیک تر می شود.در نهایت با خالص تر شدن نیت و قوی تر شدن ایمان به صالحان انشاالله می پیوندد.جالب آنکه تفاوت مومن و منافق در اینست که منافق به دلیل خالص نبودن ایمانش توبه نمی کند که این مطلب در سوره توبه می باشد.ولی مومن هر روز صبح توبه می کند.در واقع ریشه انحراف فاسق و منافق بسیار نزدیک به هم هستند.هر دو ناخالصی زیادی دارند.تفکر در آیات الهی به محکم شدن ایمان منافق و توبه کردن و پیوستن به مومنین کمک شایانی می کند انشاالله.التماس دعا

نویسنده : مهدی تاریخ : 1396/11/12

مرسی

نویسنده : سیدعلی تاریخ : 1396/07/01

خداراشکر،مانبی رحمت داریم،چنین عذابی شامل این امت نمیشه

نویسنده : طولابی تاریخ : 1398/03/11

سلام طاعات قبول نبی رحمت داشتن ملاک برمسلمانی نیست بعضی از مسلمانان هستن که روی شیطانو سفید میکنن توهمین مملکت. اصل اینه که به دستورات خداوندعمل کنیم نه فقط شعارمسلمونی بدیم اون روی ماصفت نفاق باشه

نویسنده : میثم فتاحی تاریخ : 1395/12/03

مطلبتون عالیه الان سر كلاسم و بحث همینه استفاده كردیم اجركم عند الله.

نویسنده : نسترن تاریخ : 1394/12/02

من خیلی خوشحالم که تفسیر این آیات قرآن که چند سال پیش خونده بودم امروز من رو از انجام گناه باز داشت. چون چند وقته ی موقیعتی برام پیش اومده یه کار راحت با در آمد بالا که از نظر شرعی مشکل داره اگرچه خیلی ها تو جامعه دارن اون کارو میکنن و به راحتی و با کلاه شرعی میشه خودت رو گول بزنی اما هروقت یاد این آیات قرآن و این داستان میافتم تنم می لزه و از نافرمانی خدا میترسم به همین خاطر سراغ اون کار نرفتم.

نویسنده : مهدی تاریخ : 1393/10/13

این دنیای کوچیک همه همدیگرو باپول ودارایی می شناسند ولی در آخرت با عمل

نویسنده : محمد تاریخ : 1392/01/17

خیلی جالب بود