پرسش و پاسخ  /  تاریخ وسیره  /  تاریخ اهل بیت علیهم السلام  /  حضرت فاطمه  /  غصب فدک

شرح خطبه فدک

آیا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند، نمی‏جنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‏اند؟ آیا از آنان می‏ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین (علیه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نکردند، شما با آنها نمی‏جنگید و از امیرالمومنین دفاع نمی‏کنید؟) پس از فرمایش‏های دیگری، به طرح فتنه‏ها و بروز نفاق‏ها پس رسول خدا و سرگشتگی مردم و حیرت ایشان می‏پردازد و با آیه «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین» (توبه: 49) وقایع را شرح می‏دهد و به پشت سر انداختن قرآن و بازگشت به جاهلیت نویدشان می‏دهد و آن را جایگزین بدی می‏خواند: «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (کهف: 50) و چنین کاری را خسران تفسیر می‏نماید: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین»(آل عمران: 85) و آن‏گاه پس از توضیحات دیگری از این واقعه، به مسئله قطعی ارث خویش از پیامبر اشاره کرده، می‏فرماید: شما پنداشته‏اید که ما ارثی نمی‏بریم؟ «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُون» (مائده: 50) آیا از دستورات دوران جاهلیت پی‏روی می‏کنند؟ برای مردمی که باور دارند، چه کسی از خداوند بهتر دستور می‏دهد و داوری می‏کند؟

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 20107     تاریخ درج : 1389/08/08     منبع : پایگاه حوزه، شماره 17961    

سوال شرح خطبه فدک

جواب

ترجمه متن خطبه[1]

 

* حمد و سپاس الهی

حضرت لحظه‏ای مکث کردند تا هم همه جمعیت فرو نشست و سر و صداها خاموش شد. سپس کلام خود را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا آغاز کرد. از شنیدن صدای فاطمه دوباره مردم به گریه افتادند. بعد از سکوت و آرامش فاطمه (علیهاسلام) کلام خود را چنین آغاز فرمود: خداوند را سپاس برآنچه نعمت داد و به قلب‏ها الهام فرمود؛ و مدح و ستایش برای خدایی که به نعمت‏های عامه‏اش قبل از استحقاق ابتدا کرد و هرگونه نعمتی را ارزانی داشت و یکی پس از دیگری بر ما فرو ریخت نعمتهایی که از شماره بیرون است و جزای آنها را هرگز نتوان داد و نهایتش را نتوان فهمید.

انسانها را ترغیب فرمود که شکر او را به جای آورند تا او نعمت‏هایش را فزونی بخشد و پی در پی عطا کند و از آنها طلب حمد و سپاس کرد تا نعمتهایش را بر آنها بریزد و آنها دوباره همانند آن نعمتها را از او درخواست کنند.

 

* گواهی به وحدانیت الهی

و اشهد ان لا اله الا الله و گواهی می‏دهم که معبودی جز الله نیست، خدایی یگانه و بی‏شریک، و این کلمه توحید کلمه‏ای است که نتیجه‏اش اخلاص است و در قلبها ریشه دارد توحید در فطرت انسان نهاده شده و هر کس به آن اندیشید آنرا با عقلش مطابق دانست.

خدایی که چشم‏ها توان دیدنش را و زبانها توان وصفش را و خیالات توان چگونگی‏اش را ندارند.

او همه چیز را از هیچ پدید آورد و برای آفرینش آنها الگو و نمونه‏ای نداشت؛ بلکه آنها را به قدرتش آفرید و به اراده‏اش خلق کرد بدون اینکه به آنها نیازی داشته باشد یا از آنها فایده‏ای ببرد؛ و این نبود مگر اینکه حکمتش را پایدار کند و بر طاعتش آگاهی دهد، قدرتش را اظهار کند و مردم را بنده خود گرداند و دعوتش را گرامی دارد.

و سپس بر طاعت خود ثواب و بر معصیتش عقاب نهاد تا بندگان را از خشم خود باز دارد و به سوی بهشت فرا خواند.

 

* گواهی به رسالت محمد صلی الله علیه و آله

و اشهد ان ابی محمدا عبده و رسوله و گواهی می‏دهم که پدرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و رسول خداست و خداوند او را برگزید قبل از اینکه به او ماموریت دهد و او را نام نهاد قبل از آنکه او را در ظاهر پدید آورد و او را انتخاب کرد قبل از اینکه پیامبرش کند؛ چه، آفریدگان در علم غیب خدا مستور و در پرده ترسها نگه داشته شده و با عدم، دست به گریبانند و خداوند پی‏آمد کارها را می‏داند و بر رویدادهای روزگار احاطه دارد و به جایگاه کارهای شدنی آشناست.

خداوند رسولش را فرستاد تا فرمان خود را تمام و کامل کند و اراده حتمی‏اش را در مورد اجرای احکامش ظاهر سازد و تقدیرات قطعی‏اش را نافذ فرماید. و چون دید امتها فرقه فرقه شده و دینهایشان پراکنده گشته، هر دسته به دور آتشی جمع و به بت‏ پرستی مشغولند و با اینکه خدا را می‏ شناسند منکر او شده‏اند، لذا ظلمت‏ها را با نور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن کرد و تیرگی قلبها را زدود و موانع را از جلو چشم‏ها برداشت و مردم را هدایت فرمود و از گمراهی رهانید و کوری‏ها را به بینایی تبدیل کرد و آنها را به دین قویم خود هدایت و به راه مستقیم دعوت فرمود.

سپس خداوند آن حضرت را به مهربانی و اختیار و خواست و رغبت و ایثار خویش قبض روح کرد و از رنج و زحمت این دنیا آسوده نمود و ملائکه ابرار اطرافش را گرفته، به رضوان پروردگار غفارش رساندند و در مجاورت خداوند فرمانروای مقتدر جای دادند.

 

 

* اشاره به قرآن بعنوان عهد الهی

درود الهی بر پدرم که پیامبر و امین وحی و برگزیده و منتخب و مورد پسند خداوند است و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد.

سپس فاطمه (علیهاسلام) رو به اهل مجلس کرد و فرمود:

شما ای بندگان خدا مورد خطاب امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او هستید تا نسبت به این دین درباره خود امین باشید و به دیگر امتها هم برسانید.

ای مردم در بین شما خداوند عهدی گذاشته است و آن کتاب ناطق خدا، قرآن صادق و نور درخشان و چراغ تابناک است که دیدگاه‏هایش روشن و اسرارش آشکار و ظواهرش درخشان است؛ قرآنی که پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی‏اش کشاننده به سوی بهشت و حرف‏شنوایی از آن موجب رهایی است.

به وسیله قرآن می‏توان به برهان‏های روشن و حرمت‏های دورباش زده و شواهد روشن و استدلالات کافی و فضائل مورد پسند و امور جایز و بخشیده شده و قوانین حتمیه الهی دست یافت.

 

* احکام اسلام برای هدایت انسانها

ای مردم مسلمان؛ خداوند تبارک و تعالی ایمان را موجب پاکی شما از شرک قرار داد و نماز را برای دوری از تکبر ،و زکات را باعث طهارت روح و فزونی در روزی ،و روزه را برای پایداری اخلاص ،و حج را موجب استواری دین ،و عدل را برای تقویت دلها، و پیروی از ما اهل بیت را موجب نظم ملتها، و پیشوائی ما را برای امان از تفرقه ،و جهاد را موجب عزت اسلام، متین کرد .

و چنین مقدر فرمود که صبر موجب استحقاق پاداش ،و امر به معروف مصلحت اندیشی برای همگان ،و نیکی به پدر و مادر سپری از خشم پروردگار، و صله رحم موجب زیاد شدن عمر،و قصاص موجب جلوگیری از خونریزی‏ها گردد ،و وفای به نذر سبب بخشش باشد ،و و کامل کردن ترازوها موجب عدم زیان ،و نهی از آشامیدن شراب برای پاکی از پلیدی، و دوری از تهمت ناروای جنسی پرده‏ای برای جلوگیری از لعن، و ترک دزدی موجب حفظ عفت جامعه شود.

و خداوند شرک را حرام فرمود تا در ربوبیت او اخلاص باشد؛« فاتقوالله حق تقاته» پس آنگونه که شایسته است تقوای الهی را پیشه خود کنید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید و در اوامر و نواهی الهی اطاعت کنید زیرا فقط بندگان عالم از خداوند خوف دارند.

سپس فاطمه (علیهاسلام) فرمود:

«ایهاالناس! بدانید من فاطمه‏ام و پدرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آنچه را که می‏گویم از اول تا به آخر صحیح است. نه سخن بیهوده می‏گویم و نه کار ناروا انجام می‏دهم.

 

* معرفی نسب خویش و علی علیه السلام با پیامبر

من دختر آن پیامبرم که خداوند درباره‏اش فرمود: « فرستاده‏ای از جانب من به سوی شما آمده که زحمت‏های شما بر او گران است و نسبت به اصلاح شما حریص است و با مؤمنین رؤوف و مهربان. اگر نسب او را بشناسید می‏دانید که او فقط پدر من است نه هیچ‏یک از زنان شما و اوست برادر امیرالمؤمنین علی علیه السلام نه هیچیک از مردان شما و چه خوب است منسوب بودن به آن حضرت که درود خداوندی بر او و خاندانش باد.

 

*نجات از گمراهی و شرک با رسالت پیامبر

آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و اندرزهای خود را انجام داد. از هر مرتبه‏ای از شرک دور بود و رمق مشرکین را گرفت و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت فرمود؛ بتها را شکست و گردن ‏فرازان را سرکوب کرد تا شکست خوردند و گریختند. کم‏کم ظلمتها رفت و صبح هدایت دمید و حق روشن شد و زعیم دین لب گشود و های و هوی شیطان فرو نشست.

فرومایگان منافق نابود شدند و گره‏های کفر و پراکندگی گشوده شد و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) در زبانها پیچید در حالی که شما بر لب پرتگاه گودال جهنم بودید.

و شما از شدت ضعف جرعه هر آشامنده و طعمه هر خورنده و آتش گیره هر شتابانی بودید و همه بر سر شما قدم می‏گذاشتند و شما را له می‏کردند آب گندیده می‏خوردید و غذای شما گوشت خشک شده و برگ درختان بود، با حالتی ذلیل همیشه در ترس بودید که مبادا اطرافیان بریزند و شما را به یک حمله بربایند.

 

* نقش علی علیه السلام در رسالت پیامبر

پس خدای تبارک و تعالی را به پدرم محمد (صلی الله و علیه و آله و سلم )از آن وضع اسفبار نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنکه گرفتار مردم قوی و گرگان عرب و طاغیان اهل کتاب شدید، خداوند هر آتشی را که بر افروختند خاموش کرد و هر گاه شیطانی سربلند می‏کرد و متجاوزی چون مار، اجتماع مسلمین را تهدید به مرگ می‏کرد، آن حضرت برادرش علی امیرالمومنین (علیه السلام) را به کام آنها می‏فرستاد و علی علیه السلام هم دست از آنها برنمی‏داشت مگر اینکه آنان را گوشمالی داده شراره آتش آنان را خاموش می‏کرد.

آری؛ علی در راه خدا رنج‏ها دیده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزدیک و نسبت به اولیاء خدا سرور بود. آستین همت را بالا زده، خیرخواه و کوشا و رنج ‏دیده و زحمتکش بود در حالیکه شما در آسایش و رفاه بسر می‏بردید و به فکر خود بودید.

از نعمت‏ها بهره‏ مند و آسوده و بی‏خیال در کمین ما نشسته بودید که اوضاع چگونه می‏چرخد و گوش بزنگ اخبار بودید. در وقت استراحت زودتر از دیگران بر زمین می‏نشستید و در موقع جنگ پا به فرار می‏گذاشتید.

 

* غصب ولایت علی علیه السلام

پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش، خانه پیامبران و جایگاه برگزیده برگزیدگانش را انتخاب کرد در بین شما کینه و نفاق آشکار و جامه دین فرسوده گشت، افراد گمراه خموش به نطق آمدند و فرومایگان پست به صحنه درآمده، سرکردگان تبهکار نعره کشیدند و در میدانها جولان دادند.

شیطان سرش را از گریبان برآورد و شما را به سوی خود فرا خواند و شما را اجابت کننده دعوت خود یافت که گول او را خورده‏اید. سپس در آزمایش خود، شما را بی‏وزن و ناچیز دید و چون تحریکتان کرد و به خشم آمدید و بر غیر شتر خود داغ زدید (شتر دیگران را به نام خودتان غصب کردید) و به آبشخور دیگری وارد شدید! بله.

هنوز چیزی از رحلت رسول خدا نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نیامده و بهبود نیافته بود، بلکه هنوز جسد رسول خدا دفن نشده بود که شما از ترس اینکه فتنه‏ای به پا شود شتاب کردید و خلافت را ربودید. آگاه باشید که با این عمل در فتنه و آشوب سقوط کرده و جهنم را که بر کافران احاطه دارد برای خود برگزیدید.

 

* خارج شدن از راه صواب پس از رحلت پیامبر

پس هیهات بر شما، شما را چه شد و به کجا می‏روید؟ و چه بیراهه میروید! این کتاب خداست پیش روی شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچم‏هایش برافراشته و دورباش‏هایش آشکار و فرامینش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداخته‏اید. آیا تصمیم دارید به غیر آن حکم کنید؟! و این چه بد تبدیلی است برای ستم‏پیشگان و هر کس دین جز اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نگردد و در آخرت از زیانکاران است.

و بعد هم شما چندان صبر نکردید که سرکشی این فتنه فرو بنشیند و مهار این شتر رسیده به چنگ آید، بلکه به شعله‏هایش دامن زدید و جرقه‏هایش را تحریک کردید و ندای شیطان گمراه‏کننده را پاسخ مثبت دادید تا انوار درخشان دین را خاموش کنید و سنت‏های پیامبر برگزیده را نابود سازید.

به خوردن کف روی شیر تظاهر می‏کردید ولی در باطن می‏خواستید از شیرها بنوشید. (ظاهرا دلسوزی برای دین می‏کردید ولی باطنا می‏خواستید به متاع دنیا برسید.) و نسبت به خاندان رسول خدا دورویی و نفاق به خرج دادید.

ما با شما از در صبر می‏آییم همچون کسی که دستش را به لبه تیز کارد گرفته و یا نیزه‏ای در شکمش فرو رفته باشد.

 

* ذکر بینه از قرآن برای ارث

آیا چنین پنداشته‏اید که ما را ارثی نیست؟ آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی می‏کنید؟ کیست که از خداوند بهتر حکم کند برای گروهی که باور دارند. آیا نمی‏دانید؟ برای غاصبان فدک مانند خورشید درخشان، واضح است که من دختر پیامبرم و باید از او ارث ببرم.

ای مسلمانان! من باید برای گرفتن ارثم مغلوب شوم؟!

ای پسر ابی قحافه (ابوبکر) آیا در کتاب خداوند آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم نبرم؟! حقا که سخن ناروایی گفته‏ای! آیا عهد کتاب خدا را کنار گذاشته، پشت سرتان انداخته‏اید در آنجا که گوید «و سلیمان از داود ارث برد .و آنجا که داستان یحیی بن زکریا را بازگو می‏ کند که می‏فرماید« پروردگارا از سوی خودت جانشینی به من ببخش که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد و آنجا که می‏فرماید «بعضی از خویشان بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدم هستند»

و نیز آنجا که می‏فرماید «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش می‏کند که پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و یا فرمود «اگر مالی را به‏جای گذارد، به ‏طور شایسته برای پدر و مادر و نزدیکانش وصیت کند و این حقی است بر پرهیزکاران.» .

آیا گمان کرده‏اید که مرا از پدرم نصیبی نیست و ارثی نمی‏برم و اصلا خویشاوندی بین ما نیست؟! آیا برای شما آیه‏ای اختصاصی آمده که پدرم از آن خارج است؟ یا می‏گویید اهل دو ملت مختلف از یکدیگر ارث نمی‏برند و من و پدرم اهل یک ملت و آئین نیستیم؟! آیا شما از پدرم و پسر عمم،علی، به عام و خاص قرآن داناترید؟ پس این شما و این فدک، همچون شتر مهارشده و زین کرده!، یکدیگر را در روز حشر خواهیم دید.

پس چه خوب داوری است خداوند، و چه خوب بزرگ و پیشوایی است محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده‏ گاهی است قیامت، که در آن روز نتیجه زیانبار عمل خود را خواهید دید، ولی پشیمانی سودی ندارد و برای هر خبری جایگاهی است و به‏زودی خواهید دانست که بر چه کسی عذاب خوارکننده فرود اٌمده و شکنجه پایدار وارد می‏شود.

 

* احترام به فرزندان رسول خدا

آنگاه فاطمه (علیهاالسلام) به سوی انصار نظر افکنده فرمودند: ای گروه جوانمردان و ای بازوان دین و یاران اسلام! این چه چشم‏پوشی و سهل‏انگاری است که در حق من روا می‏دارید و نسبت به ظلمی که به من می‏شود در خواب غفلتید؟! آیا پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‏ فرمود: هر انسانی در فرزندانش حفظ می‏شود؟ (یعنی اگر می‏خواهید جانب کسی را محترم بشمارید بعد از او به فرزندانش احترام کنید.) چه زود این عمل را انجام دادید؟ دست مرا از فدک کوتاه نمودید؟ و برای امری که وقت آن نشده شتابان شدید؟ ای گرده انصار! شما را قدرت و طاقت این هست که خواسته مرا برآورده کنید.

آیا می ‏گویید محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مرد و رفت و دیگر خبری نیست؟ نه، این امر بزرگی است که شکافش گسترش می‏یابد و رخنه‏اش بازتر می‏گردد و پیوستگی‏هایش از هم می‏گسلد.

و کم کم به قهقرا و جاهلیت برمی‏گردید آری زمین در غیبت او تاریک و ستارگان در مصیبتش گرفته و آرزوها نومید و کوهها فرو هشته و حریم او بی‏ارزش و حرمت او زایل گردید. پس به خدا قسم این است آن بلای بزرگ و مصیبت عظمی که مانندش نیامده و نازل نگشته است.

 

* عمل به قرآن بعداز پیامبر

این کتاب خداست که هر صبح و شام بر در خانه‏های شما فریاد می‏زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان می‏دارد که انبیاء قبل هم می‏مردند و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد می‏شد؛ آنجا که می‏فرماید: « و ما محمد الارسول. . . » محمد نیست مگر فرستاده‏ای که بیش از او نیز فرستادگانی آمده‏اند و گذشته‏اند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوران جاهلیت گذشته خود برمی‏گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج گردد) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.

 

* طلب یاری از مردم

ای وای از گروه اوس و خزرج! آیا میراث مرا ببلعند در حالی که شما را می‏بینم و صدای شما را می‏شنوم و شما با هم جمع و پیوسته‏اید؟! این درخواست من است که شما را فرا گرفته و این خبردادن من است که شما را شامل شده (و من از شما یاری می‏طلبم.)

شما دارای افراد زیاد و قدرت فراوانی هستید و سلاح جنگی و تجهیزات در دست شماست! درخواست من به شما می‏رسد ولی جواب نمی‏دهید و فریاد من به گوشتان می‏رسد ولی به فریادم نمی‏رسید؛ در حالیکه شما به استقبال دشمن در جنگ‏ها معروفید و شما را به خیر و صلاح می‏شناسند.

شما برگزیدگان و منتخب جامعه‏اید، با اعراب جنگیده‏اید و رنج و تعب بسیاری متحمل شده‏اید.

شما با گروه‏های زیادی درگیر شده‏اید و بدون هیچ ضعفی، شجاعان را دفع کرده‏اید. ما فرار نکردیم و شما هم فرار نکردید. هر چه را که ما امر کردیم پذیرفتید تا به دست ما اهل بیت، سنگ آسیای اسلام به چرخش درآمد و نتایج و بهره‏هایش زیاد شد.

بینی شرک به خاک مالید و طغیان تهمت‏ها فرو نشست و آتش کفر به خاموشی گرایید؛ آشوب فتنه‏ها آرام و نظام دین منسجم گردید. پس شما چرا بعد از روشنی راه بیراهه رفتید و چرا حق را پنهان کردید، بعد از اینکه اٌشکار شده بود و چرا عقب ‏گرد کردید و بعد از ایمان مشرک شدید.

آیا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند، نمی‏جنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‏اند؟ آیا از آنان می‏ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین (علیه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نکردند، شما با آنها نمی‏جنگید و از امیرالمومنین دفاع نمی‏کنید؟)

آگاه باشید من شما را چنین می‏بینم که به رفاه ‏طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن کس که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده و خود را از ضیق و تنگی نجات داده‏اید.

پس آنچه را که فرا گرفته بودید کنار گذاشته و آنچه آشامیدنش آسان بود، بیرون ریختید. پس اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی می‏کنند کافر شوند،بدانید که خداوند بی‏نیاز و ستوده است.

 

* اتمام حجت با مردم

آگاه باشید آنچه را گفتم با آگاهی نسبت به شما است که شما انگیزه یاری ندارید و نیرنگ و فریب، دلهایتان را فرا گرفته است؛ ولیکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست، کاسه صبر لبریز، و عقده‏های سینه باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و عار و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است.

خلافتی که به آتش برافروخته الهی پیوسته، آتشی که بر دلها احاطه کند؛ در حالی که کلیه اعمال شما در پیش چشم پروردگار است و به زودی ستمگران خواهند دانست که در چه جایگاهی رجوع می‏کنند. من دختر پیامبر شمایم که شما را از عذاب سخت آینده بیم داد. پس هر چه می‏خواهید بکنید. ما هم کار خودمان را می‏کنیم و منتظر باشید که ما هم منتظریم.

 

بررسی محتوایی خطبه فدکیه

«لااله‏الااللّه» کلمه‏ای است که تأویلش را اخلاص(11) قرار داده و پیوندش را در دل‏ها نهاده(12) و در فکر برای تعقّل آن، روشنایی ایجاد کرده است.

خداوندی که دیدارش برای دیدگان و توصیفش برای زبان‏ها و درک چگونگی‏اش برای وهم‏ها ناشدنی است، اشیا را نه از چیزی که قبل از آن باشد [و از نیستی] پدیدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو، اشیا را آفرید و به قدرت خویش، خلق کرد و به خواست خود پدید آورد، بدون اینکه به آفرینش آن‏ها نیازی داشته باشد و یا در شکل بخشیدن به آن‏ها فایده‏ای برایش باشد، جز اینکه حکمتش را پایدار، و بر طاعت و قدرتش دیگران را آگاه، و برای آفریدگانش موجب تعبّد و بندگی، و برای دعوتش موجب سرفرازی باشد. پس از آن، بر طاعت و گوش فرادادن آنان ثواب را مترتّب ساخت و برنافرمانی‏شان عقاب و کیفر نهاد تا بندگانش را از خشم خود بازدارد و به سوی بهشت فراخواند.

«أشهد أنَّ ابی محمّدا عبدهُ و رسولهُ ...»؛ گواهی می‏دهم که پدرم محمّد بنده و رسول اوست. پیش از آنکه به او مأموریت دهد، وی را برگزید و برتری و شرافت بخشید و پیش از پدید آوردنش، او را نام نهاد(13) و پیش از آنکه او را مبعوث کند، برگزیده است، در آن هنگام که آفریدگان در پس پرده غیب مکتوم و در پشت پرده‏های ترسناک(14) نگه‏داری شده و در کنار مرز نیستی به سر می‏بردند؛ چون خداوند نتیجه و پیامد کارها را می‏دانست و به رویدادهای روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و کارهای شدنی آشنا بود ...

سپس حضرت رو به اهل مجلس کرد و فرمود: شما ای بندگان خدا! مخاطبان و مسئولان مستقیم امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او و امین‏های خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امّت‏ها هستید. حقی از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بین شما عهد و قراری است که نزد شما گذارده، و بازمانده‏ای است که بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن کتاب ناطق الهی و قرآن راستین، نور درخشان و چراغ تابناک است. دیدگاهش مستدل و روشن، اسرارش آشکار [در نزد اهل آن] و ظواهرش درخشان است. پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی‏اش راهبر به سوی بهشت برین و تلاوت آن موجب نجات است. به وسیله آن می‏توان به حجت‏های الهی دست یافت، و دستورات واضح، حرام‏هایی که از آن‏ها بر حذر شده‏اید، دلایل روشن، براهین کافی، فضیلت‏های مستحبی، امور جایز که موهبتی‏اند، و نیز قوانین مکتوب خداوندی از طریق آن (قرآن) حاصل می‏گردند.

پس از این بیانات تفسیری و روشن از مضامین مطرح شده، به تفسیر و تبیین مضامین و محتوای معارف و احکام مندرج در قرآن پرداخته است و پیرامون 20 مضمون قرآنی بیانات خویش را ادامه داده که به مناسبت هر یک، آیات مربوط را ذکر می‏کنیم:

1. ایمان؛ پاکی از شرک: «فَجَعَلَ اللهُ الایمانَ تطهیرا لکم مِن الشرکِ.» (در قرآن کریم 736 بار مشتقات «أمن» آمده که از این تعداد 18 بار لفظ «آمنوا» است.)

2. نماز؛ تغذیه و پاکی از آلودگی تکبّر: «و الصلاةَ تنزیها لکم عَن الکِبر.» (در قرآن کریم 99 آیه درباره نماز آمده‏اند.)

3. زکات؛ پاک ساختن روح و افزایش روزی: «والزکاةَ تزکیةً لِلنَّفسِ و نماءً فی الرزقِ.» (در قرآن کریم 32 آیه درباره زکات ذکر شده‏اند.)

4. روزه؛ تثبیت اخلاص: «والصیامَ تثبیتا لِلاخلاصِ.» (در قرآن کریم 13 آیه درباره روزه آمده‏اند.)

5. حج؛ استحکام دین: «والحجَ تشییدا للدین.» (در قرآن کریم 12 آیه درباره حج می‏باشند.)

6. عدل؛ نزدیکی و تألیف دل‏ها: «والعدلَ تنسیقا لِلقلوبِ.» (در قرآن کریم 37 آیه درباره عدل گرد آمده‏اند.)

7. فرمان‏برداری از فرمان‏های ما؛ انتظام امّت اسلام: «و طاعتَنا نظاما لِلملَّةِ.» (در قرآن کریم 19 آیه با لفظ «اطیعوا» آمده‏اند که یک بار آن اطاعت اولی‏الامر است. «نساء: 59»)

8. امامت؛ امنیت از خطر تفرقه: «و اِمَامتنا امانا مِن الفَرقةِ.» (اشاره به آیه «وجَعلنا لِلمتّقینَ اِماما» «فرقان: 74»)

9. جهاد؛ عزّت اسلام و ذلّت کافران و منافقان: «والجهادَ عِزّا للاسلام.» (41 آیه درباره جهاد و مجاهد موجودند که 4 آیه آن با لفظ امر «جاهَدوا» می‏باشند.)

10. صبر؛ جلب خیرات: «والصبرَ معونةً علی استیجابِ الاجرِ» (103 آیه درباره صبر و مشتقّات آن می‏باشند.)

11. امر به معروف و نهی از منکر؛ اصلاح حال عموم: «والاَمرَ بِالمعروفِ مصلحةً للعامّةِ» (در 6 آیه تکرار هر دو لفظ با هم، 39 آیه از ماده «معروف» و 15 آیه از ماده «منکر» ذکر شده‏اند.)

12. احسان به پدر و مادر؛ جلوگیری از خشم خدا: «و برَّ الوالدینِ وقایةً مِن السخطِ.» (5 آیه درباره احسان به پدر و مادر آمده‏اند.)

13. پیوند خویشاوندی؛ تأخیر اجل و طول عمر: «وصلةَ الارحامِ منماةً للعددِ.» (اشاره به آیه «واُولوا الارحامِ بعضُهم اَولی بِبعضٍ فِی کتابِ اللهِ» «احزاب: 6» می‏باشد.)

14. قصاص؛ احترام و حرمت خون‏ها: «والقصاصَ حصنا لِلدّماءِ.» (5 آیه درباره با قصاص در قرآن کریم ذکر شده‏اند.)

15. وفای به نذر؛ در معرض آمرزش حق قرار گرفتن: «والوفاءَ بالنذر تعریضا للمغفرةِ.» (اشاره به آیه «واوفوا بالعهدِ اِنَّ العهدَ کانَ مسئولاً» «اسراء: 24 / انعام 152»)

16. کم نفروختن؛ تغییر خوی وعادت کم‏گذاری از حق دیگران: «و توفیةَ المکائیلِ و الموازینِ تغییرا للمبخس» (اشاره به مضمون آیات چهارگانه «واوفوا الکیلَ و المیزانَ بِالقسطِ»)

17. نهی از می‏خوارگی؛ پاکیزه شدن از آلودگی‏ها: «والنَهیَ عَن شُربِ الخمرِ تنزیها عَن الرّجسِ» (اشاره به آیات تحریم خمر «مائده 90 و 91 / بقره 219»)

18. دوری از تهمت؛ مانع لعنت: «و اجتنابَ القذفِ حِجابا عن اللعنةِ.» (اشاره به مضمون آیه «اِجتنبوا قولَ الزورِ» «حج: 30»)

19. ترک دزدی؛ موجب عفّت و خویشتن‏داری: «و ترکَ السرقة ایجابا لِلعفّةِ.» (اشاره به آیه «والسارقُ و السارقةُ فاقطعُوا اَیدیهُما جزاءً بما کَسَبا «مائده: 38»»)

20. حرمت شرک؛ موجب اخلاص در قبول ربوبیت در پذیرش توحید محض: «و حَرَّمَ اللّهُ الشرکَ اخلاصا بالربوبیّة.» (168 بار لفظ «شرک» و «مشرکین» در قرآن کریم آمده‏اند و حرمت شرک مورد تأکید قرار گرفته که آیه «اِنَّ اللهَ لا یَغفرُ اَن یُشرکَ به» «نساء: 48» صریح در آن است.)

آن‏گاه پس از تبیین فلسفه احکام مزبور، به تقوای الهی توصیه کرده، می‏فرماید: «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُون.» (آل عمران: 102) بدین‏وسیله، اطاعت از خدا در فرمان‏های وارد شده و نهی‏های مذکور را مورد تأکید قرار می‏دهد: «و اطیعوا اللهَ فیما اَمرَکم به و نَهاکُم عَنه فانّه «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر: 28) و سپس وارد محتوای اصلی خطبه می‏گردد.

حضرت زهرا علیهاالسلام پس از معرفی خود در این قسمت به عنوان دختر رسول خدا، درباره شیوه زندگی مردمان در زمان ظهور پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و روش برخورد آن حضرت با این اوضاع، با استشهاد به آیه «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُم» (توبه: 128) می‏فرماید: پیامبری از خود شما برایتان آمد که آنچه شما را به زحمت می‏انداخت بر او دشوار بود، نسبت به [خیر و صلاح[ شما علاقه شدید داشت، و به ایمان‏آورندگان مهربان و دلسوز بود. سپس در تبیین آیه مزبور ادامه می‏دهد: «... آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلک و روش مشرکان برکنار بود، کمر آنان را شکست و حلقوم ایشان را فشرد و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت نمود، بت‏ها را شکست و گردن‏فرازان را سرکوب کرد تا آنکه جمع ایشان شکست خورده پا به فرار گذاشتند.»

آن‏گاه با اشاره به مسلمانان و حق‏خواهی ایشان در آن دوران سخت ایمان آوردن، می‏فرماید: «شما به همراه سپیدرویان پاک نهاد، گویای کلمه اخلاص شدید، و حال آنکه «کنتم علی شَفا حُفرةٍ مِن النارِ» (آل عمران: 103) بر لبه پرتگاه جهنم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانی شما، هر کس از راه می‏رسید می‏توانست شما را نابود کند، جرعه‏ای برای هر تشنه و طعمه‏ای برای هر گرسنه و آتش‏گیره هر شعله‏ای بودید، زیر پای دیگران له شده بودید، آب‏های گندیده می‏آشامیدید و برگ درختان می‏چیدید، ذلیل و توسری خور بودید.» سپس به آیه «تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ» (انفال: 26) اشاره می‏نماید که «شما وحشت داشتید دیگران از اطراف به شما هجوم آورند، و خداوند به واسطه فیض وجود رسول خدا، شما را از آن گرفتاری‏ها نجات داد.»

و سپس اشاره می‏فرماید: شما را از کلیه گرفتاری‏های دیگر نیز در هر زمان رهانید» و به آیه «کُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ» (مائده: 64) استناد می‏جوید.

پس از فرمایش‏های دیگری، به طرح فتنه‏ها و بروز نفاق‏ها پس رسول خدا و سرگشتگی مردم و حیرت ایشان می‏پردازد و با آیه «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین» (توبه: 49) وقایع را شرح می‏دهد و به پشت سر انداختن قرآن و بازگشت به جاهلیت نویدشان می‏دهد و آن را جایگزین بدی می‏خواند: «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (کهف: 50) و چنین کاری را خسران تفسیر می‏نماید: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین»(آل عمران: 85) و آن‏گاه پس از توضیحات دیگری از این واقعه، به مسئله قطعی ارث خویش از پیامبر اشاره کرده، می‏فرماید: شما پنداشته‏اید که ما ارثی نمی‏بریم؟ «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُون» (مائده: 50) آیا از دستورات دوران جاهلیت پی‏روی می‏کنند؟ برای مردمی که باور دارند، چه کسی از خداوند بهتر دستور می‏دهد و داوری می‏کند؟

سپس مستقیما جانب خطاب را به ابوبکر نموده، می‏فرماید: «... ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبی گفته‏ای: «لقد جِئتَ شیئا فریّا» آن‏گاه به وراثت حضرت سلیمان از داود علیهماالسلام اشاره فرموده، می‏گوید: «وَوَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود» (نمل: 16) و سلیمان از داود ارث برد، و به ذکر داستان یحیی بن زکریّا اشاره می‏فرماید که گفت: «... فَهَبْ لی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم: 56)؛ پروردگارا! از سوی خودت، به جانشینی به من ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.

در ادامه، به آیات ذیل استناد می‏جوید: «وَاُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّه»(انفال: 75)؛ و خویشاوندان برخی نسبت به برخی دیگر در کتاب خدا مقدّم می‏باشند. «یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء: 11) و خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می‏کند که پسر دو برابر دختر سهم ببرد و «اِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِین» (بقره: 18) اگر مالی از خود جای گذاشت، برای پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت کند و این برای پرهیزگاران کاری درست و شایسته است. و ادامه می‏دهد: شما پنداشته‏اید که من بهره‏ای نداشته، از پدرم ارث نمی‏برم و هیچ رابطه و پیوندی بین ما نیست؛ در همین زمینه، با اقتباس از آیه 67 سوره انعام و آیه 39 سوره هود می‏فرماید: «شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن، از پدر و پسرعمویم داناتر می‏دانید. پس (این شما و این فدک که) همچون شتر مهار کشیده و بار کرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدک) با هم روبه‏رو خواهید شد ... «لِکُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُون»؛ «مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیم»؛ هر رویدادی را جایگاهی است و به زودی خواهید دانست که بر چه کسی عذاب خوارکننده فرود آمده، شکنجه‏ای پایدار وارد خواهد شد. همچون قصّه گناه‏کاران نوح، هم غرق می‏شوید و هم عذابی جاودانه در انتظارتان است.

آن حضرت از بازگشت مردم پس از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شکوه می‏کند که «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَیَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِین» (آل‏عمران: 144)؛ محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرستاده کسی است که پیش از او نیز فرستادگانی آمده‏اند. آیا گر بمیرد یا کشته شود شما به گذشته خود برمی‏گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد هرگز زیانی به خداوند وارد نیاورده است و به زودی خداوند سپاس‏گزاران را پاداش خواهد داد. و فریاد برمی‏آورد: «ای قوم اوس و خزرج! آیا میراث پدرم بلعیده شود، در حالی که شما مرا می‏بینید و صدای مرا می‏شنوید و آغاز و فرجام کار به شما برمی‏گردد و زمام امور در دست شماست؟» و با شِکوه از پنهان‏کاری مردم و چشم‏پوشی آنان از حق و انحراف از راه راست، با استناد به آیه «اَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِین» (توبه: 13) می‏فرماید: آیا با مردمی که پیمان‏های خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند نمی‏جنگید، با آنکه جنگ را آغاز کرده‏اند؟ آیا از آنان می‏ترسید با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر ایمان آورده و دین را باور کرده‏اید؟(15)

در ادامه بیانات تند و گزنده خطبه، حضرت زهرا علیهاالسلام رفاه‏طلبی و تمایل به زندگی راحت را عامل این چرخش دانسته، می‏فرماید: «إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» (ابراهیم: 8) اگر شما و همه کسانی که در روی زمین زندگی می‏کنند کافر شوید، بدانید که خداوند بی‏نیاز و ستوده است. و با خشم اظهار می‏دارد: «این سخنان خروشی بودند که از جان برآمد و آهی بودند که از خشم من برخاستند و از بی‏تابی و توان‏فرسایی من حکایت می‏کردند ... آنچه را شما انجام می‏دهید پیش‏روی پروردگار است و او ناظر و بینا: «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعراء: 227) و به زودی ستم‏کاران خواهند دانست به چه جایگاهی بازگشت می‏کنند! و ادامه می‏دهد: «من دختر پیامبر، هشداردهنده شمایم که شما را از عذاب سرسخت پیش‏رویتان بیم می‏داد. «فاعلَموا إِنَّا عَامِلُونَ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُون» (اقتباس از آیات 121 و 122 سوره هود)؛ پس هر کاری می‏خواهید انجام دهید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم.

در این فراز از سخن، ابوبکر با دل‏جویی و آرامش تلاش می‏کند تا حضرت را از خشم فرونشاند و در عین حال، حکم خویش را در مورد «فدک» و اموال باقی مانده از رسول خدا ابراز نماید؛ می‏گوید: «ما آنچه را که شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگی خرج کرده‏ایم تا به وسیله آن‏ها، مسلمانان با کافران هماورد باشند.» آن‏گاه در این تصمیم‏گیری به اجماع عموم مسلمانان تکیه کرد و از اینکه نمی‏تواند خلاف دستور پیامبر کاری کند و باید این اموال به ولیّ پس از وی سپرده شود، از اموال شخصی خویش پیش‏کش کرده، می‏گوید: در آنچه در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار می‏رود، هر دستوری که بفرمایید اجرا می‏شود. آیا شما صلاح می‏دانید که من در این مورد، خلاف پدرت حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عمل کنم؟

در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام به خروش آمده، می‏فرماید: «سبحان الله! ... هیچ‏گاه رسول خدا از کتاب خدا روی‏گردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سوره‏های آن بود. آیا شما با نیرنگ و فریب، اجماع کرده، بهانه‏ای دروغین بر او بسته‏اید؟» و سپس به قرآن اشاره نموده، می‏فرماید: «این کتاب خدا، که داوری دادگر است و بیان آن حل و فصل می‏کند، می‏فرماید: درخواست زکریّا از خداوند آن بود که به او فرزندی بدهد و گفت: «یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم: 6) و «وَوَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود»(نمل: 16) آن فرزند وارث من وآل یعقوب باشد و سلیمان از داود ارث برد. بنابراین، خداوند متعال در آنچه توزیع و تقسیم کرده، سهم هر کسی را تعیین و مقدار واجب و حتمی از میراث را مشخص ساخته است. سهم پسران و دختران را به‏گونه‏ای واضح و روشن بیان داشته، بهانه‏جویی یاوه‏سرایی را باطل ساخته و از بدگمانی و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیری نموده است. نه، چنین نیست: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَی مَا تَصِفُون» (یوسف: 18)؛ بلکه شما خودتان را گول زده و نفوس شما کاری (قبیح) را برایتان با جلوه‏ای زیبا نمایش داده‏اند. و من بردباری و صبری نیکو خواهم کرد و بر آنچه شما توصیف می‏کنید، از خداوند کمک می‏جویم.»

در اینجا نیز ابوبکر به این بهانه که خلافت را مردم به گردن وی انداخته‏اند و بر آنان مستبدّانه حاکم نشده، مسلمانان را به داوری بین خود و حضرت فرامی‏خواند.

حضرت در آخرین فراز، با دلی آکنده از غم، مردم را به تدبّر در قرآن فراخوانده، می‏فرماید: «ای مردم که شتابان به گفتار باطل روی آورده، کار زشت زیان‏بار را با دیده اغماض نگریسته، آن را پذیرفته‏اید! «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(محمد: 24) آیا در قرآن اندیشه نمی‏کنند (نمی‏کنید) یا اینکه بر دل‏هایشان (دل‏هایتان) قفل است؟ نه چنین است، «بَل رَانَ عَلی قلوبِکم» (اشاره به آیه 14 مطفّفین)، بلکه کارهای زشتتان بر دل‏هایتان نقش بسته، گوش‏ها و چشم‏هایتان را فراگرفته است. به چه جای بدی برگشتید و به چه وضع بدی گرفتار شده‏اید! به چیز بدی اشاره کرده‏اید و به معاوضه نامناسب و بدی رضا داده‏اید! به خدا سوگند! هنگامی که پرده‏ها به یک سو زده شوند بارش را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت.

سپس در آخرین فرمایش‏های خویش، با تکیه بر دو آیه از قرآن کریم، می‏فرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ»(زمر: 47)؛ «وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُون» (غافر: 78)؛ و از پروردگارتان آنچه را که حساب نمی‏کردید و به ذهنتان نمی‏آمد، برایتان آشکار خواهد شد و در آن هنگام، آن‏ها که بر باطل هستند، زیان خواهند دید. و در انتها، با سرودن اشعاری خطاب به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، به منزل برگشت.(16)

در این گفت‏وگو، حق‏خواهی و ادعای مالکیت زمینی مطرح است که غصب آن نقطه آغاز حمله به شخصیت معنوی و مادی اهل بیت علیهم‏السلام بود و نشان از موضع‏گیری مستبدّانه خلیفه چند روزه در برخورد با هر نوع مخالفت در مقابله با خلافت جدید داشت و از این‏رو، قدرتمندترین و سرشناس‏ترین مخالفان به عنوان اولین مقابله‏گران سقیفه را انتخاب کرد تا همه مسلمانان پس از آن عبرت گرفته، توان هر نوع سرکشی و تمرّدی را از دست بدهند. بدین‏روی، حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان مدافع امامت حضرت علی علیه‏السلام و حق ارث خویش، باید به چیزی استناد کند که فصل‏الخطاب همه رویارویی‏ها بوده و غیر قابل انکار باشد. او به قرآن مجید استناد کرده، مضمون کامل کلام را در اقتباس یا استشهاد از آیات برمی‏گزیند و این، هم به معنای اعلام یک رویارویی باطنی و درونی با عنصر حکومتی حاضر است و هم به معنای کشف موضوع پشت سر انداختن قرآن توسط حاکمان وقت، و همه مسلمانان را به تأمّلی سخت بر تفسیر مجدّد آیات دعوت می‏نماید.

علاّمه سید شرف الدین در تحلیل مفصّلی از این خطبه، به رموز تفسیری آن پرداخته، چگونگی تفسیر هر یک از آیات مطرح شده را بیان می‏نماید. وی در بخشی از این تبیین آورده است: «ببینید چگونه در آغاز، بر اثر گذاردن پیامبران، به دو آیه مربوط به داود و زکریّا علیهماالسلام ، به صراحت در ارث‏گذاری آن دو استدلال می‏کند، و به جان خود سوگند که آن حضرت بر خلاف دیگر کسانی که مدت‏ها پس از نزول قرآن پا به عرصه گیتی نهاده‏اند، ارث را در این آیات شریفه مربوط به ارث حکمت و پیامبری دانسته، نه ارث در اموال، و معنای مجازی را بدان دلیل بر معنای حقیقی مقدّم داشته که نسبت به فهم آیات قرآن داناتر و اعلم بوده که اگر این تصرف و دخالت در معنای حقیقی لفظ بدون دلیل جایز بود، ابوبکر و یا دیگر کسانی که در آن روزها طرفدار او بودند نیز می‏توانستند بدین‏گونه پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام را بدهند؛ با اینکه آنان چنین پاسخی را به آن حضرت ندادند. علاوه بر این، در اینجا قرائت دیگری نیز موجود است که می‏گوید: مقصود از ارث، ارث در اموال است.»(17)

پس از استدلال به آیات مربوط به ارث پیامبران، حضرت به عموم آیات مربوط به ارث و عموم آیه «وصیت» استدلال نموده و تخصیص این آیات را بدون دلیل شرعی از کتاب و سنّت، کاری زشت برشمرده، با لحن و بیان کوبنده‏ای این تخصیصِ بی‏جهت را بر آنان ایراد گرفته، چنین فرمود: «آیا خداوند درباره شما آیه مخصوصی نازل کرده که پدرم را با آن آیه از این عموم خارج کرده باشد.» و با این استفهام انکاری، وجود مخصّص را در قرآن مجید نفی کرده، آن‏گاه می‏فرماید: «و یا آنکه شما از پدرم و از پسرعمویم، در فهم عموم و خصوص قرآن آگاه‏تر و داناترید؟»

با این پرسش توبیخی، وجود مخصّص را در سنّت، بلکه مطلق وجود مخصّص را منتفی دانسته است؛ زیرا اگر مخصّصی وجود می‏داشت رسول خدا و یا جانشین آن حضرت به او فهمانیده، بیان می‏کردند و نمی‏توان گفت که آنان نمی‏دانستند و از وجود مخصّص خبر نداشتند و یا در بیان این مسئله به آن‏حضرت کوتاهی کرده‏اند؛ زیرا در آن صورت، تفریط و اهمال در بیان حکم الهی و کتمان حق و وادار کردن به جهل و در معرض بازداشتن او از جدال و درگیری و کینه‏توزی و دشمنی بی‏جهت و بیهوده لازم می‏آید که همگی این‏ها در مورد پیامبران الهی و جانشینانشان محال و ممتنع می‏باشند.»

وی سپس نتیجه‏گیری نموده، می‏گوید: «برای حضرت زهرا، فقط یک راه و یک سخن باقی مانده است که با گفتن آن کلمه، غیرت آنان را برانگیخت و با بلاغت و رسایی هرچه تمام‏تر در گفتارش، جوش و خروش در آنان ایجاد کرد و آن جمله این بود که فرمود: "... یا اینکه می‏گویید: اهل دو آیین از یکدیگر ارث نمی‏برند! " که می‏خواست با این جمله، بفهماند عموم آیه ارث با آنچه شما ادّعا می‏کنید، تخصیص نمی‏خورد، مگر اینکه بخواهید به جمله آن حضرت که فرمود: "اهل دو ملت و دو آیین مختلف از یکدیگر ارث نمی‏برند. " استناد کنید و بنابراین، آیا به چنین کلامی لب می‏گشایید و چنین جمله‏ای را خواهید گفت؟ آیا می‏توانید بگویید که من از امّت اسلامی نیستم و در زمره مسلمانان به شمار نمی‏آیم و از این نظر، حق ارث ندارم و با این حساب، برای کار خود، که مرا از ارث محروم ساخته‏اید، حجت و دلیلی دارید که در این صورت، باید گفت: «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعونَ» (18)

علاّمه امینی نیز در تحلیلی از این خطبه، بر آیات وارد شده تفسیری نموده‏اند که «معلوم است که حقیقت میراث عبارت از انتقال مال موروث به وارث پس از مرگ او به حکم خداوند متعال است. حمل آیه بر علم و نبوّت چنان‏که اهل سنّت انجام داده‏اند بر خلاف آیه شریفه است؛ زیرا نبوّت و علم به ارث نمی‏رسند. نبوّت دایر مدار مصالح عمومی است و از روز نخست آفرینش، در پیشگاه پروردگار مشخص و معیّن گشته و خداوند داناتر است که رسالت و مأموریت خود را در چه کسی و در چه جایی قرار دهد؛ نسبت و وراثت دخالتی در آن ندارد. همان‏گونه که دعا و درخواست از خداوند اثری برای گزینش و اختیار الهی ندارد، علم نیز متوقف بر آموزش و فراگیری است و مربوط به کسی می‏شود که خود را در معرض آن قرار دهد.

علاوه بر این، زکریّا علیه‏السلام از خداوند درخواست کرد که از فرزندانش کسی را وارث او قرار دهد که وجود وی مانع و حاجب از دیگر افراد خویشاوند و فامیل و پسر عموهایش باشد و این ممنوعیت تنها با میراث اموال مناسبت دارد و معنا ندارد که بخواهد موالی و خویشاوندانش را از علم و نبوّت مانع شود.»

وی در ادامه می‏گوید: «نکته دیگر اینکه شرط کرد که این ولی و وارث مورد پسند باشد، در آنجا که گفت: «واجعلهُ ربِّ رضیا»، (مریم: 6) و این درخواست پسندیده بودن با نبوّت و رسالت سازگار نیست؛ زیرا عصمت و تقدّس در ویژگی‏های نفسانی و ملکات روحی هیچ‏گاه از پیامبران جدا نیست و بنابراین، درخواست این خصوصیت بی‏معنا و بیهوده است.

... و اما اینکه حکم مخصوص حضرت رسول باشد، این سخن مستلزم آن است که عموم آیات ارث را تخصیص بزنیم؛ مانند آیات «یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء: 11)؛ «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّه» (انفال: 75)؛ «إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوف.» (بقره: 180)

قرآن مجید را جز با دلیل ثابت و مسلّم نمی‏توان تخصیص زد و خبر واحدی که عمل به ظاهر آن به خاطر مخالفتش با سیره تمام پیامبران گذشته امکان ندارد، نمی‏تواند مخصّص عموم آیات ارث باشد.(19)

ابن ابی الحدید نیز ضمن ذکر روایاتی می‏نویسد: «مردم می‏پندارند که نزاع فاطمه با ابوبکر در دو چیز بوده: در میراث و در نحله. من در احادیث یافتم که آن حضرت در مسئله سومی با او نزاع داشته و ابوبکر او را از آن‏ها نیز منع کرده بود که عبارت بود از سهم ذوی القربی.»(20)

علاّمه مظفّر در دلائل الصدق آورده است: «حضرت زهرا حق چهارمی نیز داشت که مربوط به خمس غنایمی بود که پس از پیامبر حادث می‏گردیدند؛ چون ابوبکر، همان‏گونه که خمس اهل بیت علیهم‏السلام را که در زمان رسول خدا (مانند خمس خیبر) مالک شده بودند گرفته بود، آن‏ها را از خمس غنایمی که پس از آن حضرت حادث شده بود نیز منع کرد و حضرت زهرا علیهاالسلام درباره آن‏ها نیز با او به نزاع پرداخت و اخبار در این مورد بسیارند.»(21)

 

 

خطبه عیادت

علاّمه مجلسی از شیخ بزرگوار وثقه، صدوق رحمه‏الله ، روایت کرده است که در دوران شدت و غلبه بیماری حضرت زهرا علیهاالسلام ، زنان مهاجران و انصار به عیادت ایشان رفتند، جویای احوال ایشان شدند و پرسیدند: در این حال بیماری، چگونه سر می‏کنید؟ حضرت بدین‏گونه پاسخ گفت: «به خدا سوگند! روزگارم سر می‏شود و حالم به گونه‏ای است که از دنیای شما ناخشنود و از مردان شما خشمگین و ناراحتم ... «لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُون»(مائده: 80) و بد چیزی است آنچه که نفوسشان مقدّم داشته؛ چرا که موجب خشم و غضب الهی شده و در عذاب جاودانه‏اند.

... وای بر آن‏ها! چگونه خلافت را از پایگاه استوار رسالت و پایه‏های محکم نبوّت و محل نزول وحی امین و انسان آگاه به امر دین و دنیا منحرف کرده، دور ساختند؛ «أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِین» (زمر: 15) آگاه باشید که این همان زیان و خسران آشکار است.

... پس ای کاش بینی مردمی که «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا» (کهف: 104) می‏پندارند کار نیک انجام می‏دهند، به خاک مالیده شود. «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لایَشْعُرُون»(بقره: 12)؛ آگاه باشید که آنان تبه‏کارند و خود نمی‏فهمند. «أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لایَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون» (یونس: 35)؛ آیا آن کس که به درستی و راستی هدایت می‏کند برای پی‏روی شایسته‏تر است، یا آن کس که خود هدایت نیافته باشد؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه قضاوت می‏کنید؟

سوگند به خداوندگارت که شتر این فتنه آبستن شده و به همین زودی خواهد زایید و شما قدح خونین و سمّ مهلک آن را خواهید دوشید. در آن هنگام «یَخْسَرُ الْمُبْطِلُون»(جاثیه: 27) یاوره‏سرایان و تبه‏کاران زیان خواهند دید، و آیندگان پیامد سنّت‏های گذشتگان را خواهند دید و در آن هنگام، به خاطر رضایت خاطر جمعی، خود را آماده فتنه و آشوب کنید و به شمشیری برّان و هرج و مرج فراگیر و خودکامگی ستمگران نوید دهید! سهمیه‏هایتان را اندک خواهند داد و محصولات کشاورزی‏تان را خود درو خواهند کرد. وای بر شما! که در آن هنگام در چه شرایطی به سر می‏برید! دل‏هایتان کور گشته‏اند. آیا ما شما را الزام و اجبار نماییم، در حالی که خود اکراه دارید؟ «فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُون»(هود: 28)(22)

ابن ابی الحدید و طبری از عمر بن خطّاب روایتی آورده‏اند که متضمّن این موضع‏گیری نسبت به حضرت علی علیه‏السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام می‏باشد. عمر بن خطّاب به ابن عبّاس می‏گوید: «آیا می‏دانید که چه چیز باعث شد پس از محمّد، قومتان (قریش) توجهی به شما نکنند؟ آنان از اینکه نبوّت و خلافت در شما جمع شود و بدین‏وسیله، بر قوم خود فخر و مباهات کنید خوششان نمی‏آمد. بنابراین، قریش برای خود فکری کرد و به نتیجه رسید.»(23)

و پیداست که حزب حاکم بر تمام حقوق سیاسی بنی هاشم دست گذارده، تمام امتیازات مادی و معنوی آنان را لغو ساخته بود و نسبت به اموال نیز بنی‏هاشم را از فدک و میراث و خمس (سهم ذوی القربی) محروم ساخته، آنان را مانند دیگر مردم به شمار آوردند. بنی‏هاشم و در رأس آنان، علی ابن ابی‏طالب علیه‏السلام نمی‏توانستند خود نسبت به مطالبه حقوق مغصوب خود اقدامی کنند. حضرت زهرا علیهاالسلام رأسا اقدام به مطالبه حق خود و دیگر افراد بنی‏هاشم نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام با اصرار و پافشاری نسبت به «فدک»، هدفش آن بود که زمینه را برای حضرت علی علیه‏السلام در مطالبه حق پایمال شده‏اش آماده سازد و در واقع، «فدک» و خلافت با یکدیگر همراه و در یک مسیر قرار گرفته بودند؛ چنان‏که بعدها کلمه «فدک» عنوان بزرگ‏تری پیدا کرد که منحصر به یک سرزمین مزروعی که در زمان رسول خدا محدود و معیّن بود، نمی‏شد، بلکه موضوع فدک همپای خلافت و تمام دفترچه و پرونده اسلام شد. دلیل بر این مطلب آنکه ائمّه اطهار علیهم‏السلام هنگام تحدید و تعیین مرزهای «فدک»، آن را منحصر به آن روستا و مزرعه نکردند، بلکه مثلاً امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام آن را در زمان خود، به این عبارت تحدید نمود: «یک مرز فدک کوه اُحد است و مرز دیگرش عریش مصر، حدّ دیگر کناره دریا و مرز دیگر دومة‏الجندل» که این‏ها حدود تقریبی جهان اسلام در آن دوران بودند و حضرت موسی بن جعفر علیه‏السلام نیز پس از آنکه هارون‏الرشید اصرار کرد که «فدک» را از او بپذیرد، فرمود: من آن را از تو نمی‏گیرم، مگر با تمام حدود و مرزهایش. هارون‏الرشید پرسید: حدودش چیست؟ فرمود: حد اول عدن، حد دوم سمرقند، حد سوم افریقیّه، حد چهارم کناره دریا از خزر تا ارمنیّه. هارون گفت: دیگر چیزی برای ما باقی نماند، جای را تغییر دادی. حضرت فرمود: من به تو گفتم که اگر حدودش را مشخص سازم، تو پس نخواهی داد.

از این‏رو، در امر شفّاف‏سازی سیاسی و بازشناسی حق خلافت، حضرت زهرا علیهاالسلام هر محملی را برای این ادعا برمی‏گزیند تا بتواند از تحریف و انحرافی که به وسیله حکومت تازه روی کار آمده پرده برداشته، اتمام حجّت نماید و مسئولیت خود را در یاری دین و کیان و مرکزیت آن یعنی حضرت علی علیه‏السلام ادا نماید و این مسئله را در خطبه «فدک» در مسجد و خطبه «عیادت» تصریح نموده، بدون ابهام و پیچیدگی، نظریاتش را بیان می‏کند و استحکام این کلام را در استناد پی در پی به آیات قرآن کریم پی‏ریزی می‏نماید و فصاحت و بلاغت و شیرینی بیان، روانی عبارت، نیرومندی استدلال و انسجام در گفتار، آوردن انواع و اقسام استعارات و کنایات، والایی سطح مطلب، تمرکز نسبت به اصل هدف و در عین حال، تنوّع مباحث با پیچیدگی با آیات خدا، سخنش را جاودان و کلامش را درخشان و نبوغ و بینشش را پیش از پیش اظهار می‏دارد.

 

 

پینوشتها:

1- توفیق ابوعلم، فاطمة الزهرا علیهاالسلام، ترجمه علی اکبر صادقی، امیرکبیر، 1364، ص 111.

2- اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، فاطمه در آیینه کتاب، قم، الهادی، 1378.

3- رسول جعفریان، تاریخ الخلفاء، انتشارات دلیل، 1380، ص 22، به نقل از: ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج 5، ص 261

4- فخرالدین طریحی، مجمع‏البحرین، تحقیق احمد الحسینی، تهران، مرتضوی، 1365، ذیل کلمه «فدک».

5- فیء اموال و زمین هایی است که به وسیله جنگ و نزاع به دست مسلمانان نرسیده و بر آن سرزمین ها اسب و شتر نتاخته باشند. این زمین ها به تصریح آیات الهی(مانند آیه 6/ سوره حشر) ملک خاص رسول خدا است.

6- مفهوم اصلی انفال نه تنها غنائم جنگی بلکه همه اموالی را که مالک خصوصی ندارد مثل بیشه زارها، جنگلها، دره ها و سرزمین های موات شامل می شود و تمام اموال متعلق به خدا و پیامبر و وصی اوست. انفال در اصطلاح فقهای امامیه عبارت از اموالی است که به پیامبر و پس از او به جانشینانش اختصاص دارد. آنان آن اموال را به هر نحو که مصلحت بدانند به مصرف می رسانند. از آن جهت این اموال را انفال می نامند که امام بالخصوص استحقاق دارد آنها را بر وفق مصلحت به مصرف برساند؛ به همانگونه که پیامبر مستحق آنها بوده است و درخور استحقاق دیگران نیست.

7- همان.

8- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار الاحیاء التراث الکتب العربیة، 1960، ج 16، ص 210 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1285 ق، ج 2، ص 221 / محمّد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمّدابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالمعارف بمصر، 1968، ج 2، ص 14 / احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1346، ص 46.

9- سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362، ص 122.

10- محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ کمپانی، ج 8، ص 114.

11. علاّمه مجلسی ذیل کلمه «اخلاص» در شرح لغات خطبه آورده است: «مقصود از اخلاص آن است که همه اعمال را برای خداوند خالص نمود، ریا و هدف‏های فاسد را با آن مخلوط نکند و در هیچ یک از کارهایش به غیر خداوند توسّل نجوید و تأویل کلمه توحید همین است؛ زیرا کسی که یقین داشته باشد خالق و مدبّر، خداوند است و در خدایی‏اش با کسی شریک نیست، بر او لازم و سزاوار است که در پرستش او کسی را شریک قرار ندهد و در هیچ کاری به غیر او متوجه نشود.»

12. وی همچنین در فراز «پیوندش را در دل نهاده است»، می‏گوید: در این فقره، چند احتمال وجود دارند:

اول. خداوند بر دل‏ها آنچه را که لازمه این کلمه کرده عبارتند از: عدم ترکیب در ذات خدا و عدم زیادتی صفات کمالیه بر ذات خداوند، و امثال این‏گونه مطالب را، که مربوط به توحیدند، واجب و حتم قرار داده است.

دوم. آنچه عقل از این کلمه به آن می‏رسد، به قلب متصل می‏کند و آیات آفاق و انفس به او می‏نمایاند و با توحید فطری آن را کامل می‏کند و در دل‏هایشان مستقر می‏سازد.

سوم. ممکن است مقصود آن باشد که عقل‏ها را مکلّف به رسیدن به آخرین درجه دقایق کلمه توحید و تأویل نکرده، بلکه همه دل‏ها را مکلّف ساخته است که به ظاهر معنایش اذعان و اعتراف کنند و مقصود از «وصول» همین است.

چهارم. احتمال دارد ضمیر در کلمه «موصولها» در عبارت «وَ ضَمَّنَ القلوبَ موصولَها» به قلوب برگردد؛ یعنی بر دل‏ها بیش از آن اندازه که امکان وصول دارند، لازم نکرده و رسیدن به تأویل کامل این کلمه طیّبه و دقایقی که از آن استنباط می‏شوند و یا به طور مطلق، اصولاً رسیدن به این‏ها را بر دل‏ها واجب ننموده است. وی در انتها، این تفسیر چهارم از عبارت مزبور را بر سایر وجوه ترجیح داده است. (محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ کمپانی، ج 8، ص 114.)

13. سیوطی در کتاب الاتقان می‏نویسد: ابن ابی حاتم از عمرو بن مرّة روایت کرده است که پنج نفر پیش از آنکه موجود شوند نام‏گذاری شدند: یکی از آن‏ها حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود که حضرت عیسی علیه‏السلام به وجود او بشارت داد و گفت: «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد ...» (صف: 6) و این اشاره به بیان مزبور دارد.

14. شاید مقصود از «پرده»، نیستی یا حجاب‏های اصلاب و ارحام باشد، و اینکه آن‏ها را نسبت به «اهاویل» داده، به خاطر وجود منابع و عوامل بازدارنده در این حالت است. و شاید مقصود آن باشد که آنان در آن حال از «أهاویل» و چیزهای ترس‏آور مصون و محفوظ بودند؛ زیرا ترس و هول پس از وجود به اشیا می‏رسد و در حال نیستی، ترس و وحشتی نیست و گفته شده است: تعبیر «أهاویل» از قبیل تعبیر از درجات عدم به ظلمت‏ها و تاریکی‏هاست. (رحمانی همدانی، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ترجمه سیدحسن افتخار زاده سبزواری، بدر، 1376، ص 479.)

15. علاّمه مجلسی ذیل این بخش از خطبه می‏فرماید: «در بین مفسّران مشهور است که این آیه درباره آن عده یهودیانی نازل شد که پیمان خود را شکستند و با احزاب همکاری کردند و تصمیم گرفتند حضرت رسول را از مدینه بیرون کنند و به پیمان‏شکنی و جنگ پرداختند.» و ادامه می‏دهد: «همچنین گفته شده است که درباره مشرکان قریش و اهالی مکّه نازل شده که پیمان خود را با پیامبر و مؤمنان، که قرار گذاشته بودند با دشمنان آنان همکاری نکنند (صلح حدیبیه)، شکستند و قبیله "بنی‏بکر " را علیه "خزاعه " یاری کردند و تصمیم گرفتند حضرت را از مکّه بیرون کنند. اینان در "دارالندوه " گرد آمدند و شیطان، که به صورت پیرمرد نجدی بر آنان ظاهر شده بود، آن‏ها را راهنمایی کرد ... .» در واقع، از آن زمان دشمنی و مخالفت با رسول خدا را آغاز نمودند و جنگ بدر و پیمان‏شکنی را از این زمان شروع کردند.

اما مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام از مردمی که عهد و میثاق خود را شکستند، یا همان‏هایی هستند که در آیه شریفه از آنان نام‏برده شده است که در این صورت، بیان‏کننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربایندگان حق آن حضرت است که پیمان و عهدی را که با رسول خدا در مورد وصیت آن حضرت و نسبت به خویشاوندان و اهل بیتش بستند، نقض کردند؛ همان‏گونه که خداوند قتال با پیمان‏شکنان قریش را واجب فرموده بود، و یا اینکه مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام جنگ با غاصبان حق اهل بیت علیهم‏السلام است و مقصود از پیمان‏شکنی آنان نقض همان عهدی بود که با رسول خدا بسته بودند که از آن حضرت اطاعت کرده، پیرو اوامر و نواهی او باشند و در باطن با او دشمنی نکنند، اما این عهد و پیمان را شکستند و به دستورات آن حضرت عمل نکردند و مقصود از «اخراج رسول» اخراج کسی است که همچون پیامبر و نفس آن حضرت و جانشین او در دستورات و اوامر و نواهی است که او را از مقام خلافت بیرون کرده، دستورات حضرت را در مورد اهل بیتش نادیده گرفتند، که در این صورت، ذکر آیه قرآن در ضمن فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام یک نحوه اقتباس از قرآن مجید است. (محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 8، ص 109.)

16. قد کانَ بَعْدَکَ انباءٌ و هَنبثَةٌ لو کُنتَ شاهدها لم تکبر الخَطْبُ

انّا فقدناک فَقْدَ الارضِ واِبلها واختَلَّ قومُک فاشْهَدْهم و قد نکبوُا

و کُلُّ اهلٍ له قربی و منزلةٌ عِند الالهِ علی الاَدنَینِ مقتربٌ

اَبدَتْ رجالٌ لنا نجوی صُدورِهم لمّا مَضَیتَ و حالَتْ دونکَ التُّربُ

تجَهَّمَتْنا رجالٌ واستُخِفَّ بِنا لما فقدِتَ و کُلُّ الارضِ مَغتَصَبٌ

و کُنتَ بَدرا و نورا یُستَضاءُ به علیک تُنْزَلُ مِن ذِی‏العزَّةِ الکُتُبِ

و کان جبریلُ بالآیاتِ یُؤنِسنا فَقَد فُقِدْتَ فَکُلُّ الخیرِ مُحتَجِبٌ

فلیتَ قبلَکَ کانَ الموتُ صادَفَنا لمّا مَضَیْتَ و حالَتْ دونَ الْکُتبُ

انّا رُزِئنا بما لم یُزْرَءْ ذُوشَجَنٍ مِن البَریّةِ لاعجمٌ و لا عَرَبٌ.

17. سیّد شرف‏الدین عاملی، النص و الاجتهاد، ص 103109.

کلمات کلیدی
قرآن  |  پیامبر  |  خدا  |  خداوند  |  رسول خدا  |  خلافت  |  من  |  فدک  |  حضرت زهرا  |  ارث  | 
لینک کوتاه :