پرسش و پاسخ  /  ادیان و مذاهب  /  اهل کتاب  /  مسیحیت و یهودیت

تفسیر آیات 26 و 27 سوره احزاب و ماجرای بنی قریظه

معروف از یهود زندگی می­کردند: بنی قریظه ، بنی النضیر و بنی قینقاع، هر سه گروه با پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پیمان بسته بودند که با دشمنان او همکاری و به نفع با پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دست زدند، سرانجام مقاومت آنها در هم بودند، و همان گونه که در تفسیر آیات هفده گانه جنگ احزاب گفتیم، آنها در این میدان بودید، ظاهرا این جمله اشاره به باغات و اراضی مخصوصی است که در اختیار بنی قریظه بود و احدی حق ورود به آن را آله و سلّم ) بلا فاصله بعد از پایان جنگ احزاب، مامور شد حساب یهود بنی قریظه را کردند که حتی بعضی از نماز عصرشان غافل شدند و بناچار آن را بعداً قضا کردند، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور محاصره دژهای آنها را صادر کرد، بیست و پنج کعب بن اسد گفت حال که این را هم نپذیرفتید امشب شب شنبه است محمد (صلی اللّه بعد از این ماجرا آنها از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و چشم خود را بر هم نهاد و رو به سوی آن طرف که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) ایستاده بود کرد و عرض کرد: شما هم حکم مرا می­پذیرید؟ فرمود: آری، گفت: من می­گویم آنها که آماده جنگ با مسلمانان بودند (مردان بنی قریظه) باید کشته شوند و رعب و وحشت، حامیان آنها یعنی یهود بنی قریظه را در هم شکست

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 20163     تاریخ درج : 1385/09/23     منبع : پایگاه حوزه    

سوال آیا ممکن است برای آگاهی از اطلاعاتی در مورد آیه 26 و 27 سوره احزاب ، مرا راهنمایی کنید؟

جواب

تفسیر آیات 26 و 27 سوره احزاب از "تفسیر نمونه" آیت الله مکارم شیرازی را جهت استفاده شما در نظر گرفته­ایم:

( وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَبِ مِن صیَاصِیهِمْ وَ قَذَف فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْب فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً ، خداوند گروهی از اهل کتاب را که از آنها (مشرکان عرب ) حمایت کردند از قلعه های محکمشان پائین کشید، و در دلهای آنها رعب افکند (کارشان به جائی رسید که ) گروهی را به قتل می رساندید و گروهی را اسیر می کردید.) [i]

( وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضهُمْ وَ دِیَرَهُمْ وَ أَمْوَلهَُمْ وَ أَرْضاً لَّمْ تَطئُوهَا وَ کانَ اللَّهُ عَلی کلِّ شیْءٍ قَدِیراً ، و زمینها و خانه هایشان را در اختیار شما گذاشت و (هم چنین ( زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید و خداوند بر هر چیزی قادر است) [ii]  

تفسیر: غزوه بنی قریظه یک پیروزی بزرگ دیگر

در مدینه سه طایفه معروف از یهود زندگی می­کردند: بنی قریظه ، بنی النضیر و بنی قینقاع، هر سه گروه با پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پیمان بسته بودند که با دشمنان او همکاری و به نفع آنها جاسوسی نکنند، و با مسلمانان همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. ولی طایفه بنی قینقاع در سال دوم هجرت و طایفه بنی نضیر در سال چهارم هجرت، هر کدام به بهانه­هایی پیمان خود را شکستند وَ به مبارزه رویاروی با پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دست زدند، سرانجام مقاومت آنها در هم شکست و از مدینه بیرون رانده شدند. [iii]  

بنی قینقاع به سوی اذرعات شام رفتند، و بنی نضیر قسمتی به سوی خیبر و بخشی به سوی شام رانده شدند. بنابر این در سال پنجم هجرت که غزوه احزاب رخ داد، تنها طایفه بنی قریظه در مدینه باقی مانده بودند، و همان گونه که در تفسیر آیات هفده گانه جنگ احزاب گفتیم، آنها در این میدان پیمان خود را شکستند، به مشرکان عرب پیوستند و به روی مسلمانان شمشیرکشیدند. پس از پایان غزوه احزاب و عقب نشینی رسوای قریش و غطفان و سایر قبائل عرب از مدینه، طبق روایات اسلامی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شست شوی خویشتن مشغول شد، در این هنگام جبرئیل به فرمان خدا بر او وارد شد و گفت چرا سلاح بر زمین گذاردی؟ فرشتگان آماده پیکارند، هم اکنون باید به سوی بنی قریظه حرکت کنی، و کار آنها یک سره شود . به راستی هیچ فرصتی برای رسیدن به حساب بنی قریظه بهتر از این فرصت نبود، مسلمانان گرم پیروزی و بنی قریظه، گرفتار وحشت شدید شکست، و دوستان آنها از طوائف عرب خسته و کوفته و با روحیه­ای بسیار ضعیف در حال هزیمت به شهر و دیار خود بودند و کسی نبود که از آنها حمایت کند. به هر حال منادی از طرف پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) صدا زد که پیش از خواندن نماز عصر به سوی بنی قریظه حرکت کنید، مسلمانان به سرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب کرده بود که قلعه­های محکم بنی قریظه را در حلقه محاصره خود در آوردند . بیست و پنج روز این محاصره به طول انجامید و بعداً چنان که در نکته­ها خواهد آمد، همگی تسلیم شدند، گروهی به قتل رسیدند [iv]  و پیروزی بزرگ دیگری بر پیروزی مسلمانان افزوده شده و سرزمین مدینه برای همیشه از لوث وجود این اقوام منافق و دشمنان سر سخت لجوج پاک گردید.

آیات مورد بحث اشاره فشرده و دقیقی به این ماجرا است و همان گونه که گفتیم این آیات، بعد از حصول پیروزی نازل شد، و خاطره این ماجرا را به صورت یک نعمت و موهبت بزرگ الهی شرح داد. نخست می ­ فرماید: خداوند گروهی از اهل کتاب را که از مشرکان عرب حمایت کردند از قلعه­های محکمشان پائین کشید ) وَ أَنزَلَ الَّذِینَ ظهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَبِ مِن صیَاصِیهِمْ ( " صیَاصِی " جمع صیصیه به معنی قلعه­های محکم است. سپس به هر وسیله دفاعی نیز اطلاق شده است، مانند شاخ گاو و شاخکی که در پای خروس است.این جا روشن می­شود که یهود قلعه­های خود را در کنار مدینه در نقطه مرتفعی ساخته بودند و بر فراز برج­های آنها به دفاع از خویشتن مشغول می­شدند. تعبیر به " أَنزَلَ " پائین آورد نیز ناظر به همین معنی است. سپس می­افزاید: خداوند در دل­های آنها ترس و رعب افکند( وَ قَذَف فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْب ) و سرانجام کارشان به جائی رسید که: گروهی را به قتل می­رساندید و گروهی را اسیر می­کردید ( فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً ) و زمین­ها و خانه­ها و اموال آنها را در اختیار شما گذارد. [v]

خداوند گروهی از اهل کتاب را که از آنها (مشرکان عرب ) حمایت کردند از قلعه­های محکمشان پائین کشید و در دلهای آنها رعب افکند (کارشان به جائی رسید که ) گروهی را به قتل می­رساندید و گروهی را اسیر می­کردید ( وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضهُمْ وَ دِیَرَهُمْ ) این چند جمله فشرده­ای از تمام نتائج غزوه بنی قریظه است که گروهی از این خیانتکاران به دست مسلمانان کشته شدند و گروهی به اسارت در آمدند و غنائم فراوانی از جمله زمین­ها و خانه و اموالشان به مسلمانان رسید. تعبیر از این غنائم به "ارث"، به خاطر آنست که مسلمانان زحمت چندانی برای آن نکشیدند و به آسانی آن همه غنیمت که نتیجه سالیان دراز ظلم و بیدادگری یهود و استثمار آنها در مدینه بود به دست مسلمین افتاد و در پایان آیه می­فرماید: هم چنین زمینی در اختیار شما قرار داد که هرگز در آن گام ننهاده بودید ( وَ أَرْضاً لَّمْ تَطئُوهَا ) و خداوند بر هر چیزی قادر و توانا است ( وَ کانَ اللَّهُ عَلی کلِّ شیْءٍ قَدِیراً ) در این که منظور از ( أَرْضاً لَّمْ تَطئُوهَا ) کدام سرزمین است؟ در میان مفسران گفتگو است: بعضی آن را اشاره به سرزمین خیبر دانسته­اند که بعداً به دست مسلمانان فتح شد. بعضی اشاره به سرزمین مکه، بعضی آن را سرزمین روم و ایران می­دانند و بعضی آن را اشاره به تمام سرزمین­هائی می­دانند که از آن روز به بعد تا روز قیامت در قلمرو مسلمین قرار گرفت. ولی هیچ یک از این احتمالات با ظاهر آیه سازگار نیست، چرا که آیه به قرینه فعل ماضی که در آن آمده ( أَوْرَثَکُمْ ) شاهد بر این است که این زمین در همین ماجرای جنگ بنی قریظه به تصرف مسلمین در آمد، بعلاوه سرزمین مکه که یکی از تفاسیر است سرزمینی نبود که مسلمانان در آن گام ننهاده باشند در حالی که قرآن می­گوید: زمینی را در اختیارتان گذارد که در آن گام ننهاده بودید، ظاهرا این جمله اشاره به باغات و اراضی مخصوصی است که در اختیار بنی قریظه بود و احدی حق ورود به آن را نداشت، چرا که یهود در حفظ و انحصار اموال خود سخت می­کوشیدند و اگر از ماضی بودن این فتح و پیروزی صرف نظر کنیم، تناسب بیشتری با سرزمین خیبر دارد که به فاصله نه چندان زیادی از طایفه یهود گرفته شد و در اختیار مسلمین قرار گرفت (جنگ خیبر در سال هفتم هجرت واقع شد (

نکته­ها:

ریشه اصلی غزوه بنی قریظه

قرآن مجید گواه بر این است که عامل اصلی این جنگ همان پشتیبانی یهود بنی قریظه از مشرکان عرب در جنگ احزاب بود، زیرا می­فرماید: الَّذِینَ ظهَرُوهُم ... کسانی که از آنها پشتیبانی کردند... علاوه بر این اصولاً یهود در مدینه ستون پنجمی برای دشمنان اسلام محسوب می­شدند، در تبلیغات ضد اسلامی کوشا بودند و هر فرصت مناسبی را که برای ضربه زدن به مسلمین پیش می­آمد غنیمت می­شمردند. همانگونه که گفتیم از طوائف سه گانه یهود (بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه ) تنها گروه سوم به هنگام جنگ احزاب باقی مانده بودند و گروه اول و دوم به ترتیب در سالهای دو و چهار هجری بر اثر پیمان­شکنی، محکوم و از مدینه رانده شدند و می­بایست این گروه سوم که از همه آشکارتر به پیمان شکنی و پیوستن به دشمنان اسلام دست زدند به کیفر اعمال ناجوانمردانه خود برسند و کیفر جنایات خود را بینند.

ماجرای غزوه بنی قریظه

گفتیم پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بلا فاصله بعد از پایان جنگ احزاب، مامور شد حساب یهود بنی قریظه را روشن سازد، می­نویسند: آنچنان مسلمانان برای حضور در منطقه دژهای بنی قریظه عجله کردند که حتی بعضی از نماز عصرشان غافل شدند و بناچار آن را بعداً قضا کردند، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور محاصره دژهای آنها را صادر کرد، بیست و پنج روز محاصره به طول کشید، خداوند رعب و وحشت شدیدی - همانگونه که قرآن می­گوید- به دلهای آنها افکند. کعب بن اسد که از سران یهود بود، گفت: من یقین دارم که محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ما را رها نخواهد کرد تا با ما پیکار کند، من به شما یکی از سه پیشنهاد را می­کنم هر کدام را خواستید برگزینید: پیشنهاد اولم این است که دست در دست این مرد بگذاریم و به او ایمان بیاوریم و پیروی کنیم، زیرا برای شما ثابت شده است که او پیامبر خدا است و نشانه­های او را در کتب خود می­یابید. در این صورت جان و مال و فرزندان و زنان شما محفوظ خواهد بود. گفتند: ما هرگز دست از حکم تورات بر نخواهیم داشت و چیزی به جای آن نخواهیم پذیرفت. گفت: اکنون که این پیشنهاد را نپذیرفتید بیائید و کودکان و زنان خود را با دست خود به قتل برسانید تا فکر ما از ناحیه آنها راحت شود! سپس شمشیر بر کشید و با محمد و یارانش بجنگیم، تا ببینیم خدا چه می ­ خواهد؟ اگر کشته شدیم از ناحیه زن و فرزند نگرانی نداریم و اگر پیروز شویم زن و فرزند بسیار است ! گفتند: ما این بیچاره­ها را با دست خود بقتل برسانیم ؟! بعد از اینها زندگی برای ما ارزش ندارد. کعب بن اسد گفت حال که این را هم نپذیرفتید امشب شب شنبه است محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و یارانش گمان می­کنند امشب حمله­ای نخواهیم کرد، بیائیم و آنها را غافلگیر کنیم، شاید پیروز شویم. گفتند این کار را هم نخواهیم کرد. ما هرگز احترام شنبه را ضایع نمی کنیم.کعب گفت: هیچ یک از شما از آن روزی که از مادر متولد شده حتی یک شب آدم عاقلی نبوده است ! بعد از این ماجرا آنها از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) تقاضا کردند ابو لبابه را نزد آنان فرستد تا با او مشورت کنند. هنگامی که ابو لبابه نزد آنان آمد، زنان و بچه­های یهود در مقابل او به گریه افتادند، او تحت تاثیر قرار گرفت، مردان گفتند: صلاح می­دانی ما تسلیم حکم محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) شویم؟ ابو لبابه گفت: آری ولی، در همین حال اشاره به گلوی خود کرد، یعنی همه شما را خواهد کشت. ابو لبابه می گوید: همین که از آنجا حرکت کردم به خیانت خود متوجه شدم، به سوی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیامد مستقیماً به مسجد رفت و خود را به یکی از ستون­های مسجد بست و گفت از جای خود حرکت نمی­کنم تا خداوند توبه مرا بپذیرد. سرانجام خداوند گناه او را بخاطر صداقتش بخشید و آیه ( و آخرون اعترفوا بذنوبهم ...) [vi]  در این باره نازل شد. سرانجام یهود بنی قریظه به ناچار بدون قید و شرط تسلیم شدند پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: آیا راضی هستید هر چه سعد بن معاذ در باره شما حکم کند اجرا نمایم؟ آنها راضی شدند. سعد بن معاذ گفت: اکنون موقعی رسیده که سعد بدون در نظر گرفتن ملامت ملامت کنندگان حکم خدا را بیان کند. سعد هنگامی که از یهود مجدداً اقرار گرفت که هر چه او حکم کند خواهند پذیرفت، چشم خود را بر هم نهاد و رو به سوی آن طرف که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) ایستاده بود کرد و عرض کرد: شما هم حکم مرا می­پذیرید؟ فرمود: آری، گفت: من می­گویم آنها که آماده جنگ با مسلمانان بودند (مردان بنی قریظه) باید کشته شوند و فرزندان و زنانشان اسیر و اموالشان تقسیم گردد، اما گروهی از آنان اسلام را پذیرفتند و نجات یافتند.

پیامدهای غزوه بنی قریظه:

پیروزی بر این گروه ستمگر و لجوج نتائج پرباری برای مسلمانان داشت از جمله:

الف - پاک شدن جبهه داخلی مدینه و آسوده شدن خاطر مسلمانان از جاسوس­های یهود .

ب - فرو ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه و قطع امید آنان از شورشی از درون.

ت - تقویت بنیه مالی مسلمین بوسیله غنائم این جنگ.

ث - هموار شدن راه پیروزیهای آینده ، مخصوصا فتح خیبر.

ج - تثبیت موقعیت حکومت اسلامی در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج مدینه.

تعبیرات پر معنی آیات از جمله تعبیراتی که در آیات فوق به چشم می­خورد این است که در مورد کشته شدگان این جنگ می­گوید: فَرِیقاً تَقْتُلُونَ یعنی فَرِیقاً را مقدم بر تَقْتُلُونَ می­آورد، در حالی که در مورد اسیران فَرِیقاً را از فعل آن یعنی تَأْسِرُونَ مؤخر داشته است، بعضی از مفسران در تفسیر آن گفته­اند: این به خاطر آن است که در مسأله کشته شدگان، تکیه بیشتر روی اشخاص است، چرا که سران بزرگ آنها در این گروه بودند، ولی در مورد اسارت، افراد سرشناسی نبودند که روی آنها تکیه کند، به علاوه این تقدیم و تأخیر، سبب شده که دو کلمه " تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ " یعنی کشتن و اسارت که دو عامل پیروزی بر دشمن است در کنار هم قرار گیرند و تناسب در میان آنها رعایت شود.

و نیز در نخستین آیه مورد بحث، پائین آوردن یهود را از قلعه­هایشان، قبل از جمله ( وَ قَذَف فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْب ) یعنی: "خداوند در دلهای آنها رعب وحشت افکند" ذکر کرده است، در حالی که ترتیب طبیعی بر خلاف این است، یعنی نخست ایجاد رعب می­شود سپس پائین آمدن از آن قلعه­های محکم، این به خاطر آنست که آنچه به حال مسلمانان مهم و شادی بخش بوده و هدف اصلی را تشکیل داده است، در هم شکستن قلعه­های بسیار مستحکم آنها بوده است. تعبیر به ( أَوْرَثَکُمْ أَرْضهُمْ وَ دِیَرَهُمْ ) نیز بیانگر این حقیقت است که شما بی آن که زحمت چندانی برای این جنگ متحمل شوید خداوند زمین­ها و خانه­ها و اموال آنان را در اختیارتان قرار داد و بالأخره تکیه بر قدرت خداوند در آخرین آیه ( وَ کانَ اللَّهُ عَلی کلِّ شیْءٍ قَدِیراً ) اشاره به این است که او یک روز به وسیله باد و طوفان و لشکر نامرئی، احزاب را شکست داد و روز دیگر با لشکر رعب و وحشت، حامیان آنها یعنی یهود بنی قریظه را در هم شکست . [vii]


[i] - سوره احزاب آیه 26.

[ii] - سوره احزاب آیه 27.

 -[iii] تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 269 .

-[iv] تفسیر نمونه جلد 17 صفحه  270.

[v] - تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 271.

-[vi] سوره توبه آیه102.

[vii] - تفسیر نمونه جلد 17 از 271 تا 277.

کلمات کلیدی
تفسیر  |  مدینه  |  یهود  |  صلی الله علیه و آله  |  بنی‌قریظه  |  احزاب  |  تفسیر آیات  |  سوره احزاب و ماجرای بنی‌قریظه  |  فریقا  | 
لینک کوتاه :