×

سیاستِ بسیج، بسیجی سیاسی


تعداد بازدید : 2249     تاریخ درج : 1390/08/08

10

alirezakem@yahoo.com

وسط میدان انقلاب!

اگر قرار باشد بسیجی «فضیلت های اصلی انقلاب» را زنده بدارد، باید بداند آن ها چیستند و «وسط میدان» انقلاب کجا است تا در آن نقطه حضور یابد و به این مهم نایل گردد. نه آن «میدان انقلاب»ی که در راه پیمایی ها و تجمع ها گرد آن حلقه می زنند، بل که میدان هایی که شاید شناسایی آن ها کمی دشوارتر باشد و تا کنون کم تر مورد توجه بوده اند.

هنوز هم نمی فهمم چرا قافیه را به این ها واگذار کرده ایم تا بلندگوها و ایدئولوگ های انقلاب برای بسیجیان نسل جدید باشند؟! منظورام برخی «هادیان سیاسی» و مدرسان روحانی و غیرروحانی «دوره های معرفت» و سایر کلاس های آموزشی بسیجیان پای گاه های محلات و مساجد و... است که وام گیری و مراجعه و دل بسته گی شان به «بولتن های محرمانه» و روزنامه های متبوع شان خیلی بیش تر از سخنان نورانی و آگاهی بخش و البته غیرمحرمانه و غریب امام است! به هم این دلیل است که می بینیم دغدغه ی «افشا»ی خطوط نفاق و «جریان شناسی» احزاب سیاسی جیره خوار وابسته و بازشناسی علمی(!) آرای سروش و کدیور و امثالهم حتا از شناساندن حقیقی هویت بسیجیانی که اینک نه از امام می شنوند و نه با مبانی انقلاب پیوندی دارند، پیشی می گیرد و متولیان به خیال خود می خواهند مخاطبان شان را به ضرب نقل قول های یک سویه و آتشین مخالف جدی دشمنان خود نیز بنماید! زهی خیال باطل! و باز به هم این دلیل است که میراث امروز اینان کثیر پای گاه های پُر از خالی و در به ترین حالت درمانده با کاسه ای پر از سئوال بی جواب «چه کنم؟» است که اندک بسیجیان مظلوم و مخلص باقی مانده را در تنگنای سئوالات شان برای مواجهه با نسل جدید و رقابت با پدیده های جدیدی چون رسانه های مدرن واگذاشته و اثرگذاری فرهنگی آنان را محدود نموده است. در ارزیابی کارکردهای فرهنگی این مجامع قصه ی پرغصه بسیار است، اما اینک می خواهیم به بُعد دیگر یعنی «کارکردهای سیاسی» بسیج و مبانی و نقایص آن نیم نگاهی بیافکنیم.

بسیجی و انقلاب اسلامی

بسیجی مولود انقلاب امام و مردم است و هویت خویش را در نسبت اش با مفهوم انقلاب اسلامی می یابد که ابتنایی ایدئولوژیک بر افقی تاریخی از قیام ابراهیم(ع) تا کنون دارد. در این منظر، اساساً فهم انقلاب اسلامی بدین معنا است که فرد، خود را در افقی طولی و عرضی در تاریخ تمدن بشری دیده است و آن گاه در جای گاه شایسته ی خویش ایستاده و اقدام را سامان داده است که خود نوعی شناخت مشرف و جامع بر موقعیت زمانی و مکانی «اکنون» تاریخ است و مبنای خودآگاهی بسیجی را می سازد.

بخش جدی این خودآگاهی عمیق با آگاهی و رفتار سیاسی امروز بسیجی پیوند می خورد و به ناچار وی را در مقابل عده ای و در میان عده ای دیگر دسته بندی و اسلام وی را از اسلام دیگران تفکیک می نماید! باید دانست که انقلاب اسلامی، منادی اسلام سیاسی نبود؛ بل که اسلام جامعی را فریاد می کرد که معنویت و عدالت و فردیات و اجتماعیات اش دوش آدوش هم گام برمی داشتند و از این منظر حتا معنویت اش با معنویت رایج مسلمانان متفاوت بود. لیکن به خاطر خلأ موجود و بازتاب تشکیل حکومت دینی در جهان بُعد سیاسی آن ضریب ویژه یافت و در جلوه ی احیاگری اسلام سیاسی و مبارز متجلی شد و رشد یافت.

از آن پس، نقش آفرینی مدافعان انقلاب در داخل و برای ایجاد کارآمدی و الگوی مناسب حکومت اسلامی، و در خارج و برای صدور انقلاب و ایجاد روحیه ی بیداری اسلامی، رسالتی حساس و سرنوشت ساز شد که می بایست بسط و گسترش می یافت و نیازمند شناختی به روز بود. در نسبت بسیج و بسیجی با این فرصت ها بسترهایی شکل می یابند که تجلی و تعین این آگاهی انقلابی را می توان در موارد زیر به عنوان شاخص های عینی تر ذکر و بررسی کرد:

بسیج و مطالبه گری حقوق مردم

بسیجی از دل مردم بیرون می اید و ادعایی ندارد و سهمی طلب نمی کند و بر اساس اعتقادات دینی خود جز برپایی عدالت که هم آنا رعایت همه ی حقوق است نمی خواهد و از هم این منظر مطالبه گر حقوق ازدست رفته و پای مال شده ی مردم است. اما اینک که مردم در میان مشکلات متعدد فرهنگی و اقتصادی دست و پا می زنند، پای گاه های بسیج محلات و... نه تنها علم دار مطالبه ی عدالت از مسئولان نشده اند، بل که حتا اگر عده ای در آن ها بنا بر باور دینی و توصیه های مکرر ره بری به امر عدالت خواهی بپردازند هم با برخورد مقامات بالاتر خود مواجه شده و تحت فشار قرار می گیرند و انگ تضعیف نظام می خورند!

برای برخی هنوز هم توجیه نقایص و خطاهای مسئولان رسالت اصلی و به معنای دفاع از نظام و حفظ انقلاب شناسانده می شود و ایستادن در سویی که مردم ایستاده اند و فریادکردن مطالبات انقلابی ایشان که روزی برای آنان انقلاب کردند یعنی عدالت، آزادی، معنویت و... با برچسب تندی و افراط و اخلال در وظایف بسیج معنا می گردد!

آقایانی که در ایام انتخابات ورود بسیجیان به صحنه و نقش آفرینی به سود گروه هایی خاص را موجه می دانند، به هنگام عدالت خواهی ایشان و یقه گیری از مسئولان، منادی پافراترگذاشتن از وظایف محوله (!) و ورود به عرصه ی سیاسی می شوند و هم چون همیشه رویه ای سلبی و امنیتی را برای مقابله در پیش می گیر ند. البته اگر این اقدامات صرفاً به سوی کمک به محرومان جهت دهی شود که آن هم در جای خود امری مطلوب است صدای کسی در نمی اید!

بسیج و حضور سیاسی مردم

رشد تفکر سیاسی مردم و آگاهی بخشی به ایشان درباره ی جریانات داخلی و خارجی از دیگر وظایف بسیجیان در قبال مردمانی است که درگیر زنده گی خویش اند و شاید فرصت لازم برای پی گیری این مسایل را ندارند. در چنین بستری پای گاه های بسیج می توانند حلقه ی واسطی برای رفع این نیاز باشند. اما متأسفانه در بالاترین حرکت و حضور سیاسی مردم و بسیجیان که هم آنا انتخاباتی است که در کشور ما به طور متوسط هر یک سال و نیم یک بار برگزار می گردد نحوه ی ورود مجموعه ی بسیج بسیار قابل تأمل و سئوال برانگیز است. نزدیکی فکری به برخی جناح های خاص و فاصله گرفتن از استقلال فکری و روحیه ی انتقادی آرمان خواهانه ی انقلابی، مهلکه ی خطرناکی است که بسیجیان را به ابزار سیاسی جناح هایی خاص تبدیل می کند و بدون رشد آگاهی سیاسی و توان تحلیل و نقد افراد و گروه های مختلف، شأن آنان در انتخابات را تا حد رای جمع کن مخفیانه برای لیست هایی خاص در برخی شهرها پایین می آورد.

بدین ترتیب شرکت در انتخابات که می توان از آن به عنوان کارگاه تمرین تحلیل صحیح سیاسی و رشد آگاهی بسیجیان بهره برد نه تنها مفید فایده نمی شود که سنت هایی غلط و مصلحت اندیشانه را نیز به بسیجیان می آموزد و حقیقت را فدای مصالح سیاسی می نماید و به تعبیر برخی: دشمنان داخلی را ناکام می گذارد! درحالی که بسیجی، وابسته به گروه مردم و دغدغه مند منافع ایشان است؛ نه حزب و گروهی خاص هر که باشند که منافع جناحی خویش را در کسوت لباسی زیبا به نمایش گذاشته اند.

بسیج و مظلومان جهان

بسیجی به کشور خویش و مرزهای اعتباری کشورها محدود نمی شود و پیرو آن امامی است که برای رهایی همه ی مظلومان جهان می جنگید و به مبارزه ی ایمانی با شیطان بزرگ و یاران اش معتقد بود. لذا رسالتی برای استکبارستیزی و دفاع از مظلومان مسلمان و غیرمسلمان بر دوش خویش دارد که از آن غفلت شده است.

توجه یافتن به چنین افقی و تلاش برای افاده ی عملی در این جهت، لوازم و بسترهایی را می طلبد که تا کنون در نهاد بسیج ایجاد نشده اند و لذاست که دست مان برای عمل منطقه ای بسته است و توان مان برای اثرگذاری بر خارج از ایران چنین محدود و حداقلی گشته است. می توان پرسید که ایا امکان ایجاد فرصت های هم کاری و حمایت و اقدام در میان نیروهای آزادی خواه و عدالت طلب سایر کشورها و حداقل کشورهای اسلامی نبوده و نمی توانسته توسط بخشی از هزاران بسیجی فعال کشور شناسایی و فعال سازی شود؟ ایا اطلاع رسانی پیرامون فعالیت های مدافعان انقلاب در سایر کشورها هم شدنی نبوده است تا بسیجیان را در افقی فراتر از دغدغه های خرد و جزیی معمول قرار دهد و همت و انگیزه ای فراتر ببخشد؟

«تحقق بسیج جهانی مستضعفین و ایجاد پای گاه های مقاومت جهانی» آرمانی بلند است که در حالت موجود به ایده آلیسم و خیال انگیزی نزدیک شده است. ولی چنان چه اوایل انقلاب گوشه هایی از آن را دیدیم شدنی و میسر است. تحقق این معنا را باید از مبانی آرمانی و اعتقادی آغاز کرد و آن را در سطح این افق جهانی تبیین نمود و طبعاً در پی آن انگیزه ها و تلاش هایی متناسب قابل تصور اند.

سئوالاتی تلخ

... و متأسفانه قبل از همه ی این ها می توان پرسید: سازمانی که توان فکری و تشکیلاتی لازم برای تأمین نیازهای درونی انقلاب و تأثیرگذاری کافی بر ابعاد فرهنگی و سیاسی جامعه را ندارد چه گونه امکان جهانی اندیشیدن و عمل کردن را خواهد داشت!؟

راستی اگر حضرت روح الله می گفت «ملتی که در خط اسلام ناب محمدی(ص) و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نمایی است باید همه افراداش بسیجی باشند»1 امروز دغدغه ی مبارزه با تحجر و مقدس نمایی را کجا می توان سراغ گرفت؟ این سئوالی اساسی است که ما را به نتایج و پاسخ هایی نگران کننده می رساند.

راستی تفکر انقلابی پویا و رو به رشد و آرمان طلب، با تفکری که هر نوع انتقاد و ابراز عقیده و نظر و حتا بروز سلیقه های متفاوت را خطری بزرگ برای انقلاب برمی شمارد و تضعیف نظام می داند، چه گونه در یک گلیم جای می گیرند؟ و افرادی چنین تنگ نظر چه گونه صلاحیت هدایت بسیجیان را ادعا می کنند؟ کسانی که شنیدن انتقادی هر چند تلخ اما حق را برنمی تابند چه گونه به برپایی حق دست خواهند یافت؟ «من استثقل الحق أن یقال له أو العدل أن یعرض علیه کان العمل بهما أثقل علیه...»2

چرا با وجود این که سازمان بسیج چنان خود را گسترده که در هر مدرسه، مسجد، دانش کده، اداره، کارخانه، روستا و... که بروی پای گاهی هرچند صوری و فرمایشی دارد، از این فرصت برای گسترش تفکر انقلابی در جامعه و ایجاد کارآمدی در نظام بهره نمی گیرد؟ ایا فرصتی از این به تر برای «استمرار روحیه ی انقلابی» وجود دارد؟ ایا دستی در کار است یا توان محدود گرداننده گان آن چنین اقتضایی داشته است؟ ایا نظامی بودن گرداننده گان و نداشتن توان حرکت در جبهه ی فکر و فرهنگ عامل اصلی است؟ هر چه که هست، چه کسی باید طرحی نو در اندازد و راهی جدید بگشاید؟

پی نوشت ها:

1. خمینی، سیدروح الله [آیت الله امام]. «صحیفه ی امام»، ج21. تهران: مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص 195.

2. علی بن ابی طالب [امام]. «الحیاه»، ج 1. باب اول. تهران: دلیل ما.

کلمات کلیدی
اسلام  |  انقلاب  |  سیاسی  |  انقلاب اسلامی  |  انتخابات  |  بسیج  |  بسیج سیاسی  | 
لینک کوتاه :