×

مروری بر زندگینامه سید محسن امین؛ مرد علم و عمل;سیره مصلح


تعداد بازدید : 1390     تاریخ درج : 1390/08/08

18

منطقه عرب، دوران سخت، ناگوار و محنت باری را می گذراند و با جنگ و فقر دست و پنجه نرم می کرد. دوره تحولات بزرگ و انتقال از قرنی به قرن دیگر فرا رسیده بود و از سلطه عثمانی به زیر سلطه غرب و اروپا می رفت که با اشغال نظامی و فرهنگی همراه بود. و هدف این اشغال نظامی، جز ویران کردن فرهنگ مسلمانان و منبع آن، اسلام و فرو پاشی موجودیت سیاسی و نظامی اشان نبود؛ به رغم این شرایط سخت و ناگوار، شعله معرفت و دانشی که مصلح بزرگ ما حامل آن بود، خاموش نشد، زیرا مصلحی که از او سخن می گوییم تا آخرین روز زندگی اش آستانه نود سالگی به تألیف، تحریر، مناظره، وعظ، اشارد و اشراف بر مؤسسات آموزشی و پیگیری دعوت اصلاحی اش مشغول بود و در راه استقلال وطن و عزت و کرامت امت می کوشید تا اینکه در سال 1371 ه.ق برابر با سال 1952م حیات را بدرود گفت .

زندگی نامه

سید محسن فرزند سید عبدالکریم بن علی بن محمد الامین الحسینی، در روستای شقراء، تابع بخش هونین، یکی از هفت بخش جبل عامل (که درسال 1948 به اشغال اسرائیل در آمد) دیده به دنیا گشود.(1) جبل عامل مدرسه بزرگ علمی و ادبی شیعه امامیه اثنی عشری است. نخستین شیعه ای که پای به این سرزمین نهاد، ابوذر غفاری، صحابی بزرگوار پیامبر خدا (ص) بود.

در طول تاریخ، بسیاری عالمان و مجتهدان بزرگ شیعه از این منطقه برخاستند. سید محسن امین، از خانواده ای اصیل و ریشه دار در علم و سیادت برخاست که نسبش به حسین ذی الدمعه، فرزند زید بن علی بن حسین (علیهم السلام) می رسد.

در هفت سالگی قرآن را حفظ کرد و خواندن و نوشتن را فرا گرفت. سپس در مدارس جبل عامل به فراگیری مقدمات علوم، مانند نحو، صرف، منطق، معانی و برخی دروس فقه و اصول مشغول شد. استادش شیخ موسی شراره از علمای جبل عامل که در نجف درس خوانده و برای تدریس و تربیت طلاب به وطن بازگشته بود، بیشترین تأثیر را بر او نهاد. شیخ موسی آرا و افکاری اصلاحی داشت که شاگردش سید محسن امین به آنها دل بسته بود.

سید محسن پس از گذراندن دروس نخستین، به حوزه نجف اشرف رفت تا در دانشگاهی که بیش از هزار سال قدمت دارد، تحصیلات

دینی اش را تکمیل کند و به مرحله تخصص و اجتهاد راه یابد. جدیت و تلاش پیگیر او در تحصیل علم، به رغم سختی ها و شداید زمانه و تنگدستی، گویای اراده قوی و شخصیت استوار اوست که او را الگویی نادر برای سرمشق گیری طلاب قرار می دهد.

نجف اشرف در آن دوران، شاهد امواج جنبش علمی و جهادی بزرگی بود که نام شخصیت های بزرگی چون ملاکاظم خراسانی و شیخ محمد طه نجف و ملا فتح الله شیخ الشریعه و چند تن دیگر بر پیشانی آن می درخشید. سید محسن امین نزد این بزرگان و سر آمدان عرصه فقه و اصول شاگردی کرد تا به مرحله اجتهاد دست یافت.

در سال 1898م، پس از یازده سال اقامت در نجف، به دعوت مردم دمشق، برای امامت، ارشاد و وعظ به آنجا رفت. از آغاز ورود به دمشق ،برنامه یکپارچه ای را برای اصلاح فرهنگی، اجتماعی و دینی مردم منطقه آغاز کرد. رفته رفته دامنه تأثیر برنامه های مصلحانه اش، سوریه و سپس لبنان و پس از آن بازتابش کشورهای مختلف اسلامی را در بر گرفت.

تشخیص کاستی های اجتماعی

شاید بتوان گفت، مهم ترین اثری که سید محسن امین از خود بر جای نهاد، زندگی نامه خود نوشته است که در آخرین جلد دایرة المعارف ارزشمندش «اعیان الشیعه» چاپ شده است. هیچ یک از بزرگانی که در زندگی و اندیشه هایشان، پرسش های سرگردان کننده و نقاط مبهم و نیازمند تفسیر وجود دارد، چنین کاری نکرده اند. در چنین نقاطی گاه تفسیرها و تأویل ها چندان فراوان است که اصل پرسش، بی پاسخ می ماند.

سیره سید محسن امین، سرشار از مواضع و درس هایی است که مبانی پروژه اصلاحی اش را آشکار می سازد.

وی در زندگی نامه خود می نویسد: زمانی که به دمشق رسیدم، «اموری را یافتم که ریشه دردها و بیماری ها بود و برای درمان دردها، باید آن امور اصلاح می شد».(2)

مصلح در جامعه اش، مانند پزشک است؛ همان گونه که پزشک، بیماری بدن ها را تشخیص می دهد، مصلح نیز بیماری های درونی افراد و جوامع را تشخیص می دهد تا به درمان آنها بپردازد؛ اما بیماری هایی که سید محسن امین در جامعه ای که برای امامت و پیشوایی آن آمده، تشخیص می دهد، کدام است؟ وی این بیماری ها را در سه بخش طبقه بندی می کند:

«1. بی سوادی و نادانی کامل، چنان که غالب اطفال بی سواد بودند و تنها برخی آنان امکان رفتن به مکتب خانه را که تعلیم آن به شیوه قدیمی بود، داشتند.

2. حزب سازی و حزب گرایی که موجب تقسیم بندی و تفرقه جامعه شده بود.

3. مجالس عزاداری و احادیث غیر صحیحی که در این مجالس قرائت می شد و کارهایی مانند قمه زنی، زنجیر زنی و برخی اقدامات مبتذل که در زیارتگاه حضرت زینب (س) انجام می گرفت».(3)

این کارها به عاداتی تبدیل شده بود و ریشه کنی آن ها دشوار می نمود؛ به ویژه آن که تحت پوشش دین در آمده بود.

مشکلات اجتماعی فراوان است ؛ ولی هر مصلح، فهرستی از اولویت ها را فرا روی خود قرار می دهد تا توجه خود را بر آنها متمرکز سازد. امور سه گانه ای که سید محسن امین نقل می کند، نزد وی اولویت داشت؛ از این رو وی همه تلاش خود را متوجه اصلاح آنها می کند.

سید محسن، پس از تشخیص مشکلات حادی که جامعه از آنها رنج می کشید، به ایجاد راه حل های علمی مناسب و متناسب با ویژگی خاص هر مشکل اقدام می کرد. حوزه های مختلف، اهتمامات او را چنان که در زندگی نامه اش آمده است، مرور می کنیم:

1. حوزه آموزش

سید محسن امین، اهمیت علم را در سازندگی و ترقی جوامع به خوبی درک کرده بود و از این جهت با مصلحان و مجددان بزرگ امت اسلامی، مانند طهطاوی، سید جمال، شیخ محمد عبده و دیگران اشتراک نظر داشت. آنان نیز به آثار محسوس پیشرفت بزرگ غرب در همه سطوح توجه داشتند؛ از این رو، سید محسن امین، بخش اعظم تلاش های اصلاحی اش را به پروژه های آموزشی معطوف کرد.

وی در آغاز در آموزش علوم زبان اهتمام ورزید، زیرا زبان، ظرف اندیشه و علم است. بنابراین ،وی همه تلاش خود را برای آموزش علوم عربی به طلاب به کار گرفت تا آنان، قدرت سخنوری در مجالس علما و مناظره با فضلا را داشته باشند. یکی از علمای عراق، با مشاهده سید محسن در حال تدریس نحو به طلاب، شگفت زده می شود و می گوید: «کار دنیا به آنجا رسیده است که شخصی چون شما به تدریس علم نحو روی می آورد». منظور وی آن بود که درس نحو،طلاب مبتدی مربوط است و هر مدرس دیگری هم می تواند از عهده تدریس آن بر آید؛ نه مجتهدی در جایگاه سید محسن امین. اما این کار، نشانه فداکاری و تواضع این مرد بزرگ بود. افزون بر این، سید در جلسات و اجتماعات به

وعظ و ارشاد می پرداخت و پس از نماز عشای هر شب، درسی از فقه برای نمازگزاران باز می گفت.

حقیقت آن است که چنین شیوه ای از رفتار با توده مردم، از سوی مرجعی دینی که دایره ارتباطش را با همه طبقات مردم می گستراند و به ارتباط با طلاب، نزدیکان و نخبگان تحصیلکرده اکتفا نمی کند، شیوه تازه ای است. گویی سید محسن می خواست، سطح علمی مردم را به گونه ای ارتقا دهد که خودشان نیز احساس نکنند و مسائل دین را به فهمشان نزدیک می کرد تا این گونه مباحث، در دایره چیستان ها و سخنان دشوار باقی نماند که تنها خواص توانایی فهم آن را دارند.

تأسیس مدارس

تلاش های آموزشی سید محسن، فضای علمی مناسبی در جامعه پدید آورد و آن را برای مرحله دوم این تلاش ها آماده ساخت و آن تأسیس مدارس نظام مند برای آموزش کودکان بود. وی مکانی را فراهم و مکتب خانه محله خود را به آنجا منتقل کرد. نخست علوم جدید را به زبانی ساده چنان که در همه جا و برای نوآموزان مرسوم است وارد دروس کرد. در کنار مدرسه پسرانه ،مدرسه دخترانه ای هم تأسیس کرد تا دختران از قافله علم جا نمانند. این اقدامات را سید محسن در اواخر قرن نوزدهم انجام داد. نخستین مدرسه دخترانه در مصر در دهه های پایانی قرن نوزدهم تأسیس شد.

سید محسن در سال 1899 توانست، برخی تاجران نیکوکار را به خرید مدرسه ای بزرگ که قیمت آن در پنج قسط و میان پنج نفر تقسیم شده بود، را دارد. خود سید، یکی از این پنج تن بود. داستان این مدرسه و تحولات و نتایج درخشان آن، از زمان حیات مؤسس آن، تاکنون که بیش از نیم قرن از وفاتش می گذرد، می تواند الگویی متمایز و برجسته از تلاش این بزرگ مرد علم و عمل باشد که پروژه ای بزرگ را در خدمت به جامعه اش پایه گذاری کرد و به رغم جایگاه دینی و مشاغل علمی و اجتماعی اش، دم همت بر آن گماشت تا این پروژه، به اهدافش نائل شود و بهترین ثمرات از آن برآید. اهمیت این مدرسه،چندان است که ملک فیصل بن حسین (1883 1933) که پیش از اشغال سوریه به وسیله فرانسه، پادشاه آن کشور شده بود، از این مدرسه دیدار کرد. ملک فیصل پرسید: مدیر این مدرسه کیست؟ سید پاسخ داد: من خودم مدیر این مدرسه ام. ملک فیصل شگفت زده و مشعوف شد و این کار را دلیل اخلاص و تواضع دانست.

بعدها این مدرسه برای تجلیل از فداکاری های سید محسن، مدرسة المحسنیة نام گرفت و جشن نکوداشتی برای او برگزار گردید.

سید محسن، شایسته ترین معلمان را برای تدریس در این مدرسه بر می گزید؛ از این رو سطح علمی مدرسه، بسیار ارتقا یافت. در این مدرسه در کنار امور علمی و درسی، به تربیت دینی و اخلاقی دانش آموزان توجه جدی می شد و این مصلح بزرگ، شخصاً بر این ابعاد اشراف داشت. این مدرسه، نسل هایی صالح و سر شار از ارزش های عالی انسانی و فضائل ستوده را پرورش داد و از این جهت از دیگر مدارس متمایز بود و پدران اطفال مناطق و محلات دیگر دمشق، برای ثبت نام فرزندان خود در این مدرسه سر و دست می شکستند.

آموزش زنان

میراثی سهمگین از عادات و سنت هایی که به حساب اسلام نوشته می شود و اسلام از آن بیزار است، سیمای جوامع اسلامی را تیره و تار ساخته بود که روشن ترین مثال آن آموزش زنان بود. در جوامع ما، تا چندی پیش، متعارف بود که جایگاه طبیعی زن، منزل است و نیازی به علم آموزی او نیست؛ به ویژه اگر مستلزم خروج او از منزل و رفتن به مکانی آموزشی، به نام مدرسه شود، زیرا عوام و خواص این کار را حرام می دانستند! مصلحان مسلمان از این حیث، سختی بسیاری متحمل و با ستیزه های شدیدی رویا رو شدند و دین و عقیده اشان با اتهام مواجه شد؛ اما این همه، آنان را از قرار دادن موضوع آموزش زنان در رأس فهرست اولویت هایشان بازنداشت، زیرا معنا ندارد که مدعی نشر علم در جامعه ای باشیم؛ ولی نیمی از آن را که زنان هستند، در حالت بیسوادی و جهل رها کنیم؛ از این رو ملاحظه می کنیم که شیخ رفاعه رافع طهطاوی (1801 1873) کتاب «المرشد الامین فی تربیة البنات و البنین» را نوشت تا بر این نکته تأکید کرده باشد که رسالت علم، هر دو بال جامعه یعنی زن و مرد را در بر می گیرد.

سید محسن، به آموزش زنان، به عنوان الگوی مردان، به شدت اعتقاد داشت. چنین باوری در اواخر قرن نوزدهم، آسان و پذیرفتنی نبود؛ از این رو باید موفقیت سید را در تأسیس مدرسه ای دخترانه که دختران در آن علوم مختلف را با حفظ اخلاقیات و آموزه های اسلام فرا می گیرند، پروژه ای پیشتازانه در سوریه و بلاد شام دانست. مدرسة الیوسفیة که سید، نود سال پیش تأسیس کرد، هنوز هم برقرار است و با موفقیت و برتری به کار خود ادامه می دهد؛ اگر چه مؤسس آن در راه تأسیس آن با ستیز و آزار متحجران زمان خود مواجه شد.

2. همبستگی اجتماعی

به نظر می رسد جامعه ای که سید محسن در آغاز دوره مرجعیتش در آن می زیست، در معرض تند بادهای حزب گرایی و تفرقه قرار داشت. بیشترین چیزی که موجب نگرانی او می شد، تفرقه و تشتت میان فرزندان طائفه شیعه بود که نزاع میان آنها را موجب شده بود. درمانی که سید، برای این مشکل در نظر گرفت، اثری بسیار کار آمد داشت و آن، برابری میان مردم و عدم جانبداری از یک گروه به نفع گروه دیگر بود. این درمانی بود که این مصلح بزرگ، برای این مشکل اندیشید و هزینه

چندانی برای او نداشت.(4)

3. خطابه و عزاداری

موضعی که سید در این باب داشت، چنان برجسته و پر اهمیت است که همه اقدامات دیگر او را تحت الشعاع قرار داده است. معمولاً هر جا سخن از سید به میان می آید، به موضع وی نسبت به عزاداری حسینی و ضرورت پاکسازی آن از شائبه ها، بدعت ها و پیرایه ها اشاره می شود. موضع وی به اندازه ای تعیین کننده بود که مردم را به دو دسته موافق و مخالف تقسیم کرد.

احادیث فاقد سند تاریخی که ذاکران و خطیبان در منبر حسینی قرائت می کردند و غالب آنها جعلی، دروغ و اضافات خودشان برای تحریک عواطف شنوندگان بود، او را به شدت می آزرد؛ اما بنا به روش ایجابی ای که داشت، به نقد و اشکال اکتفا نکرد و به این نتیجه رسید که بهترین راه اصلاح و رفع خلل و کاستی های شعائر عاشورا این است که کتاب هایی درباره واقعه عاشورا و سیره و مصائب امامان تألیف شود که مواد تاریخی آنها از دقیق ترین و موثق ترین منابع تاریخی برگرفته شده باشد؛ از این رو کتاب «لواعج الاشجان فی مقتل الحسین (ع)» را با بهره گیری از کتاب های قابل اعتماد تألیف کرد. پس از آن کتاب هایی «اصدق الاخبار فی قضیة الاخذ بالثار» و «الدر النضید فی مراثی السبط الشهید» را نگاشت.(5)

سپس به این نتیجه رسید که تمرین دادن خوانندگان بر خواندن مطالب صحیح و موثق، جز با تدوین کتابی به این هدف ممکن نیست؛ از این رو کتاب مهمش «المجالس السنیة فی مناقب و مصائب العترة النبویة» را در پنج جلد تألیف کرد که چهار جلد نخست، ویژه مناقب و مصائب حسین (ع) و جلد پنجم در باب مناقب و مصائب پیامبر (ص)، زهرای اطهر(س) و دیگر امامان علیهم السلام است.(6)

این کتاب ها در سطحی گسترده توزیع شد و چاپ های متعدد آن، به سرعت به فروش رفت و در بسط آگاهی میان خطیبان و تصحیح بسیاری خوانده هایشان، تأثیری عمیق گذارد و موجب شد تا مردم، سیره اهل بیت را در شکل حقیقی اش، بی مبالغه و بزرگ نمایی بشناسند.

سید محسن به این اقدامات بسنده نکرد، بلکه نظارت سختی را بر خطیبان و ذاکران تحمیل کرد و شخصاً این نظارت را بر عهده گرفت. وی آنان را از درازه گویی و حاشیه زدن (بر مناقب و مصائب) و بزرگ نمایی بر حذر می داشت و هرگاه از آنان بر بالای منبر، سخنی بی مدرک می شنید، در همان حال او را توجه می داد و سخنش را قطع می کرد و مطلب او را در اذهان توده مستمعان تصحیح می کرد و او را به ادامه خطابه اش فرا می خواند. این نهایت کاری بود که سید می توانست با خطیبان و ذاکران نسل قدیم کند. از این رو تصمیم گرفت تا نسلی جدید از خطیبان را گزینش و به دست خود تربیت کند و دانش این کار را به آنان بیاموزد. افراد برگزیده، از با سوادترین و ژرف کاوترین طلاب بودند. حتی از میان آنان، کسانی را بر می گزید که با زبان بیگانه به خوبی آشنایی دارند تا تسلط آنان بر امور و تحولات عصر و زمانه بیشتر باشد. هرگاه یک نسل و دوره از این خطیبان، کارشان به پایان می رسید، از پی کارشان می رفتند و خطیبان جدیدی پذیرش می شدند.(7)

در برابر طوفان

آرای سید محسن امین در باب عزاداری های حسینی، موجب شد، تند بادی سرکش بر سر راهش سبز شود. آسیب هایی که وی در برنامه های عزاداری حسینی تشخیص داده بود، عبارت است از: قمه زنی، کفن پوشی، طبل و شیپور زدن و این قبیل کارها که به نظر وی به حکم شرع و عقل حرام است، زیرا زخمی کردن سر موجب خود آزاری (ایذای نفس) است که عقلا و شرعاً حرام است و هیچ فائده دینی یا دنیایی بر آن مترتب نیست، بلکه گذشته از خود آزاری و زیان بدنی، زیان دینی هم بر آن مترتب است و آن، نشان دادن تصویری وحشی و تمسخرآمیز از شیعیان اهل بیت است. همه این کارها مردود و غلط است ؛ هر چند به نام شعائر حسینی یا عزاداری و امثال آن باشد، زیرا نام ها، حقایق امور و اشیا را تغییر نمی دهند و عادات عوام، نمی تواند دلیل احکام باشد.(8)

سید در این باب، رساله «التنزیه» را تألیف کرد (این کتاب در دهه چهل با نام عزاداری های نامشروع به وسیله جلال آل احمد ترجمه و منتشر شد) چاپ این کتاب سر و صدای عجیبی بر پا کرد و دامنه آن از مرزهای سوریه و لبنان فراتر رفت و به عراق و ایران و دیگر کشور رسید و مردم را به دو دسته موافق و مخالف تقسیم کرد. برخی منتسبان به علم و دین که کامیابی های سید محسن، در پروژه های علمی و آثار و تألیفات فقهی و ادبی و تاریخی اش، آنان را به هراس افکنده بود، فرصت را برای تصفیه حساب های خود مناسب یافتند و از این فرصت بهره بردند. آنان عوام را تحریک و جنجال عظیمی به راه انداختند و این سید بزرگوار به زشت ترین اوصاف متصف و بدترین دشنام ها و تهمت ها را به سویش روانه ساختند؛ اما این مصلح بزرگ، چون کوه، سرشار از ایمان راسخ و عزم استوار، ثابت ماند و می دانست که هزینه اصلاح، سنگین و گران است و کمترین آن دشمنی و تهمت مردم است، زیرا مردم چنان که امیر مؤمنان علی(ع) گفته است، دشمن نا دانسته های خود (اعداء ما جهلوا) هستند. اما این فتنه، رفته رفته آرام گرفت و سیمای پاک و درخشان سید محسن امین هویدا شد؛ به ویژه زمانی که به زیارت نجف که سر سخت ترین و بی رحم ترین مخالفان سید در آنجا بودند رفت. سید ابوالحسن اصفهانی از او استقبال و پذیرایی کرد و مردم از همه طبقات به دیدارش رفتند که شمار زیادی از کسانی که عوام را بر ضد سید

تحریک می کردند، در میان دیدار کنندگان بودند. آنان از کار نادرستی که از آن سر زده بود، عذر خواهی کردند و جهل و فریب را واسطه عذر خواهی قرار دادند.(9)

مؤسسات اجتماعی

فعالیت سید به بعد علمی و دینی محدود نشد، بلکه به درمان بیماری ها و حل مشکلات مادی مردم نیز معطوف بود. در این بعد نیز او به موفقیت های بزرگی دست یافت. فقر از مهم ترین مشکلات مردم در آن دوره و زمانه بود. سید برای حل مشکل فقر، انجمن هایی تأسیس کرد که عبارت است از:

انجمن تعلیم فقرا و ایتام که کارش، فراهم ساختن منابع مالی لازم برای تأمین لباس و نیازهای مدرسه ای و برخی نیازهای دیگر دانش آموزان فقیر بود.

انجمن مواسات که هدفش، تأمین خدمات پزشکی و دارویی مجانی برای فقرا بود.

انجمن احسان که وظیفه اش کاهش دردهای فقر از سر فقرا بود و افزون بر اینها، انجمنی به نام «انجمن مدرسه» تأسیس کرد که کارش تأمین منابع مالی مدرسه بود.(10)

چنین فکر سازمانی یا نهادی که امروزه از دستاوردهای عصر جدید به شمار می آید، حدود یک قرن پیش از سوی مصلح بزرگ ما اجرایی شده بود. این انجمن ها حدود نیم قرن، در طول حیات سید، فعال بوده اند و شاید هنوز هم فعال باشند.

میدان استقلال خواهی

تتبع و مرور همه اقدامات و آثار پر برکت سید دشوار است ؛ اما کافی است صفحه ای از جهاد سیاسی او را در راه استقلال سوریه و لبنان ورق بزنیم. سید از روز نخست اشغال سوریه به وسیله فرانسه، با آن مبازره کرد. فرانسوی ها، منصب «رئیس العلما» سوریه و لبنان را به او پیشنهاد کردند، تا او را فریب دهند. وی این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «در این باره نه یک کلمه می نویسم و نه یک قدم بر می دارم». ایشان به یکی از فرماندهان فرانسوی که در منزل سید به دیدارش رفته بود، گفت: «تاریخ به یاد ندارد که قدرت توانسته باشد، بر حق پیروزی جاودانه بیابد و قطعاً عرب ها در سوریه در نهایت با حق خود بر قدرت شما غلبه خواهند کرد».

به دلیل همین موضع استوار و سازش ناپذیر در مقابل استعمار گران فرانسوی و جایگاه معنوی بلند او، جریان ملی گرای سوریه، منزل سید را مرکز اعتصاب مشهور دهه سی بر ضد حاکمیت شرکت های فرانسوی قرار دادند که به انقلاب فراگیر ملت سوریه انجامید و فرانسوی ها را مجبور کرد به خواسته های مردم تن در دهند.(11)

فراموش نمی کنیم که سید، مواضعی آشکار در مسئله فلسطین داشت و فتاوای متعددی در همراهی با ملت فلسطین صادر کرد.

تألیفات

سادگی روش بیان و عمق ایده و اندیشه، و مقایسه و تحلیل، به ویژه در مسائل تاریخی و فقهی از ویژگی های تألیف سید محسن امین است. این مایه شگفتی است که مردی با این همه مشاغل، چگونه فرصت می یابد و ده ها جلد کتاب تألیف می کند؛ اما اگر بدانیم که وی تا پس از نود سالگی هم مطالعه و تألیف را رها نکرد و از اوایل جوانی به کشورهای اسلامی مانند ایران و عراق مسافرت کرد تا مواد دایرة المعارفش،«اعیان الشیعه» را فراهم کند، این شگفتی زدوده می شود.

شمار تألیفات سید به بیش از چهل جلد می رسد که یکی از آنها یعنی اعیان الشیعه، به تنهایی سی و هفت جلد است وشایسته است بگوییم که این مصلح بزرگ، شاعری توانا هم بود و دیوانی در دو جلد، به نام «الرحیق المختوم» از او به یادگار مانده است.

مصلح بزرگ ما در چهارم رجب سال 1371 ه.ق برابر با 30 مارس 1953 در بیروت دیده از جهان فرو بست. بدن مطهرش به دمشق منتقل و در صحن زیارتگاه حضرت زینب (س) در حاشیه دمشق به خاک سپرده شد.

پی نوشت ها:

1 علی الخاقانی، شعراء الغری، ج 7، ص 255.

2 السید محسن الامین، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف، 1986 و هجدهم، ص 361.

3 همان، ص 263 361.

4 همان، ص 263 361.

5 همان، ص 263 361.

6 همان، ص 363.

7 همان، ص 362.

8 همان، ص 363.

9 همان، ص 380.

10 همان، ص 393 392.

11 همان، ص 383.

طرحی برای مقابله با آنارشیسم کتاب

کلمات کلیدی
علم  |  زن  |  مصلح  |  مدرسه  |  سید محسن امین  |  سید محسن  |  مصلح بزرگ  |  زندگینامه سید محسن امین  | 
لینک کوتاه :