×

عشق عفیف;تأویل عشق در گفتار و کردار آیت الله بهجت(ره)


تعداد بازدید : 3368     تاریخ درج : 1390/08/08

32

اشاره:

شناخت و شناساندن اندیشه و بینش و گرایش عالمانی ربّانی چون حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)، دشوار است، اما تفسیر و تأویل عشق که مقوله ای شهودی است نه شنیدنی و شناختی، و مفهومی از سنخ مشاهده و تجربه است نه مشافهه، دشوارتر است؛ لکن بازشناسی و شناخت اجمالی با رهیافتی به کلام و کردار این بزرگمرد عرصه عشق و عرفان و فقیهِ به فناباریافته، می تواند تصور و تفسیر و تصدیق و تأویل جامع و کامل را - که بدون آفات نظری و آسیب های عملی «عشق» است - در ذهن و ضمیر و زبان ما و مناسبات گفتاری و رفتاری ما اِصْلاح و احیا کند تا عشقِ آسمانی و عِلْوی، که زمینی و سِفْلی شد، در جایگاه اصلی و قرارگاه عرشی خویش قرار گیرد و از «شهوت» و تجاذب و التذاذهای فروکاستة غریزی و حیوانی متمایز گردد. به همین دلیل «تأویل عشق» را عنوان نوشته حاضر قرار دادیم تا عشق به معنای اصلی خویش ارجاع گردد. چه تأویل را به معنای ارجاع در محدودة «لفظ» یا مفهوم ذهنی، و چه ارجاع در محور مصداقِ خارجیِ معنای لفظ نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار می رود، و چه ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور می باشد و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود می گردد که در این قسم آنچه از حجاب به دَر آمد و معلوم شد، نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سِرّ شیء خارجی است؛ نظیر آنچه خضر7 برای موسی7 توضیح داد: «ذلک تأویل مالَمْ تستطع علیه صبراً1و ...»2 و مقصود ما از تأویل عشق در گفتار و کردار فقیه عارف و عارف فقیه مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره)، همه معانی یاد شده به خصوص معنای سوم است که رمزگشایی از حقیقت عشق و بیان حکمت و اسرار عشق و حجاب زدایی از سیمای عشق است.3

عشق رازِ کمال گرایی

عشق و محبت، اساس وجود و کمالات وجودی است. عشق و حبّ و حرکت حبّی در «قوس نزول» ایجادی و تکمیلی، و در «قوس صعود» احتیاجی و استکمالی، جهت قرب و وصال است. به همین دلیل، در نهاد و نهان هر موجودی «محبّت» است که موجود را به کمالش آشنا می کند و در او پویش و زایش به سوی کمال می آفریند و انسان که موجودی مُدْرِک است، بدون محبت و گرایش به محبوب نیست، بلکه به اندازة معرفت و بینش خویش به محبوب خود گرایش دارد و عشق می ورزد.4 به تعبیر آیت الله العظمی بهجت(ره): «اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم و اگر دوست خداییم، باید دوست واسطه های فیوضات از نبیّ و وصیّ باشیم، و گرنه یا دوست خود نیستیم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست و سائط فیوضات نیستیم».5

از این فرازها و گفتار نورانی، گزاره های ذیل به دست می آید:

گزارة اول: دوستی (عشق و محبت) به خدا، یعنی دوستی و عشق به خود؛

گزارة دوم: حبّ به خدا، حبّ به کمال مطلق و حبّ به خود نیز، حبّ به آن کمال مطلق است؛

گزارة سوم: محبت به خود و خدا، عامل حرکت تکاملی و صعود وجودی انسان است.

گزارة چهارم: راه رسیدن به کمال و پاسخ گویی به نیازهای درونی و حبّ به خود و خدا، از راهِ حبّ به واسطه های فیض الهی که پیامبر اکرم6 و عترت طاهرش: خواهند بود، می گذرد.

گزارة پنجم: راه وصول به کمال از طریق محبّت انسان کاملِ معصوم(ع) با شناخت و اطاعت از حضرات معصوم: تحقق پذیر است.

آری، عشق حقیقی و راستین، تنها عشق به خداوند سبحان است وعشق مجازی، عشق به انسان کامل مکمّل معصوم(ع) که خلفای الهی و حجت های حق، این واسطه های فیض خداوند در تکوین و تشریع خواهند بود و اگر گفته اند: مجاز، پُل و گذرگاه به سوی حقیقت است، چنین عشقی است که عشق آیینه داران جمال و جلال الهی است و به همین دلیل، در بسیاری از آیات قرآن مثل: آل عمران آیه 31، شوری آیه 23، فرقان آیه 57 و... بر آنها تأکید شده است و به تعبیر علامه جوادی آملی: «غایت حرکت حبّی خداوند، همانا پیدایش انسان کاملی است که حبیب اوست و رسالت حبیب خدا، ترسیم هندسة محبت است...»6

عشق گوهر عبودیّت

آیت الله العظمی بهجت(ره) فرمودند: «اساس عبودیت و بندگی حبّ است. خداوند می فرماید: یحبّهم و یحبّونه7 و نیز می فرماید: و الذین امنوا اشدّ حبّاً لله8 و نیز می فرماید: ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله9 با این حال، عدّه ای از عامه منکر حبّ بنده و خدا هستند و...».10

البته «عبادت و معرفت متلازمین اند. لذا کسانی که دیدة شهودشان قوی است، یُسَبِّحُونَ اللَّیْل و النَّهَار و لا یَفْتُرون»11 هستند12 و به همین دلیل، در تفسیر عبادت اهل بیت: می فرمایند: قصه بندگی آنها، قصة شمع و پروانه است.13 بنابراین در عشق حقیقی، صائب و صادق که البته تشکیک پذیر و ذو مراتب است، عناصر ذیل نهفته اند:

1. بینش و معرفت،

2. گرایش و محبت،

3. گرویدن و تبعیّت،

4. عبودیت محضِ محبوب از رهگذر عشق و عرفان که طلب و تمنّای وصال در آن است و لذا مقولة ترس از جهنم و شوق به بهشت و دوستی با واسطه های فیض قابل جمع اند که حضرت آقای بهجت فرموده اند:

«خدا کند در ما عشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اولاً بتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکّب از آن دو را بیابیم و ثانیاً، در مقام پیروی و عمل، با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماییم که آنها از هر معشوقی، بیشتر شایستة عشق ورزی هستند...».14 چنین عشقی است که انسانِ عاشق را شبیه معشوق در آورده، او را متخلّق به اخلاق الهی قرآن و عترت: می کند.

عشق و شریعت

عشقی که در قاموس انگیزه و اندیشه، اخلاق و اعمال و گفتار و کردار آیت الله العظمی بهجت طرح و تجلّی می یافت، عشقی بود که مبتنی بر شریعت الهی و صراط مستقیم محمّدی6 و علوی بود. عشقی که بر مدار بایدها و نبایدهای شرعی در تمام مراحل سیر و سلوک عرفانی قرار گرفت، عشق پاک و منزه از هر گناه و آلودگی است؛ یعنی از ترک گناه شروع می شود و به آن پایان می یابد و به تعبیر ایشان: «... من راهم این است که دستورالعمل فقط در یک چیز جمع شده و در یک کلمه کوچک، و آن ترک گناه، تمام دستورات بعداً خودش می آید».15 پس «عشق عفیف»، عشق طاهر و مطهّر است، که آرام آرام انسان را به عشق حقیقی یعنی عشق به خدا می کشاند و «بایدهای» انسان در سلوک الی الله نیز مبتنی بر آن خواهد بود. بنابراین عشق از یک «خط قرمز»، یعنی شریعت حقّه محمدیه6 در اعتقاد، اخلاق و اعمال برخوردار است و چنین عشقی انسان را مرحله به مرحله و منزل به منزل به پیش می برد. به تعبیر علامة حسن زادة آملی: «... عشق حقیقی همان عشق به خداست، مثل عشق عابدِ عارف... و اما حیوانی آن چیزی است که مبدأ آن شهوت حیوانی و طلب لذّت است، توجه به لَوْن، تخالیط اعضا و هیئت موزون بدنی از عشق حیوانی می آید. اما «عشق عفیف» از شمایل، روش، ادب، صفات انسانی و کمالات عقلانی سرچشمه می گیرد... . این همان عشق است که می فرمایند: «المجاز قنطرة الحقیقة؛ مجاز پلی برای حقیقت است»، این عشق می تواند پلی برای رسیدن به عشق عفیف باشد، انسان نباید در این حد توقف کند و به عشق نفسانی اکتفا نماید. این می تواند سبب کوچ از این نشئت به نشئت دیگری شود. کوچ از عشق مجازی به عشق حقیقی».16

عشق آینة بلند نور است

شهوت ز حساب عشق دور است

آری، راهکار رهایی از «گناه» نیز از دیدگاه آیت الله بهجت(ره) توبه است؛ توبه ای حقیقی که با همه لوازمش ظهور یابد تا آثار معاصی بالکلیّه رفع شود.17 و به تعبیر دیگر فرمودند: «هر توبه کننده ای پاکیزه است؛ زیرا توبه تخلیه و پاکیزگی از گناهان است. پس توبه، تخلیه و تحلیه [یعنی] آراسته شدن به طهارت است، و پاکیزگی و توبه تحلیه است و تحلیه یک نوع پوشش برای شخص پاکیزه است. پس توبه پوشش بعد از پوشش است».18

عشق و ولایت

عشقی که آن عالم الهی و عارفِ واصل از آن دَم می زد، عشق به خدا و قرار گرفتن تحت ولایت معشوق بود تا از خود فانی و به خدا باقی گردد و در سایه شجرة طیبه ولایت الهیّه، همه عالم و آدم را عاشق خدا و غرق دریای وحدت الهی مشاهده کند و از همین رهگذر، به قرآن کریم که نامه محبوب و کتاب معشوق است و درعین حال کتابی کامل و نامه ای جامع برای پاسخ به همه نیازهای انسان و درمان دردهای آدمی است، عشق می رزید و البته به تعبیر خودشان: «قرآن جامع کمالات همه انبیای اولوالعزم: است...»19 و لذا معتقد بودند باید قدردان قرآن کریم و اهل بیت و عترت: باشیم که عدیل قرآن هستند، بلکه با قرآن یگانگی و اتحاد دارند.20 لذا عشق به قرآن و ولایت پیامبر6 و عترت طاهرش: در عشق الهی و از نوع حقیقی اش بروز دارد و این یعنی دامن عشق را از هر آلودگی و کوتاهی منزّه داشتن.

عشق منهای ولایت معصومان: نیز عشق نیست و کارکرد سلوکی و معنوی و برون داد شهودی ندارد. به این دلیل، حبّ به اهل بیت: از علی: تا حجت الهی امام زمان7و فاطمه زهرا3 برای او یک اصل زیر بنایی و رکن اساسی بود که مقامات بی نظیر ائمه: را از خدا می دانست و آنان را تجلی اسمای جمال و جلال الهی می شناخت و عشق به آنها را درک مقامات معنوی و کسب فیض از محضر آنان به شمار می آورد.21

عشق و لقاء الله

عشق راستین، عاقبت عاشق را به لقای معشوق و محبّ را به دیدار محبوب می رساند و به تعبیر حضرت آیت الله بهجت(ره) «باب رسیدن به کمالات و لقاء الله مفتوح است. حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل می شود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟...»22

عشق خالصانه و صادقانه، عشقی که با عمل صالح توأم گردد و مبتنی بر معرفت عمیق و ایمان شهودی باشد، سالک را به درگاه و بارگاه معشوق می رساند و چنین سالکی از هر تعلق و وابستگی ای آزاد و رها می گردد و اساساً «تعیّن» هم ندارد تا چه رسد به «تعلق»، و در نتیجه به تعبیر قرآن کریم از مقام مُخْلِص به منزل مُخْلَص راه می یابد و درک مَحْضر و بلکه حضور دوست می نماید و با خطاب «ارجعی إلی ربّک»23 به میخانه لقاء الله و جنّت دیدار و بهشت وصال دعوت می شود که: «فَادْخُلی فی عبادی وَ ادْخُلی جنّتی».24 پس عشق عَبْدِ صالح الهی و مرد خدا فرجامش دیدار با خداست؛ دیداری که او را سرمست می کند و به هستِ حقیقی می رساند و می گوید:

باده از ما مست شد، نی ما ز او

قالب از ما هست شد، نی ما از او

و این «عشق، اسطرلاب اسرار خدا» و دارای شور و شیدایی، مستی و مستوری و قبض و بسط توحیدی است و ناپیدا کرانه و بدون منزل تا «دولت پاینده» را فرا روی انسان قرار دهد و به تعبیر حافظ:

خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق؟

دریا دلی بجوی، دلیری، سرآمدی

عشقِ جامع

در پایان این نوشتار کوتاه باید بدانیم که عشق در کلام و کردار آن فقیه جامع الشرایط و عارفِ روشن ضمیر و معلّم و اسوه سالکان، عشقی است که دارای این ویژگی ها باشد که در حقیقت «عشق جامع» است:

- عشقی که با عقل سازگار بلکه دارنده عالی ترین مرحلة کمال عقلانی و استحکام برهانی است.

- عشقی که با درد خدا و خلق و درون گرایی و برون گرایی همگرایی دارد و هماهنگ است.

- عشقی که در آن ریاضت مشروع، معقول و معتدل، متموّج باشد.

- عشقی که سلوک و سیاست، معرفت و معنویت، عقلانیت و عبودیت، فکر و ذکر، تعقل و تعبّد، قال و حال، خِرَد و خرابات در آن ظهور دارد.

- عشقی که در آن خدا و مظاهر تامّ و کامل الهی و کلمات تامة الهیّه یکجا جمع شده اند.

- عشقی که سرچشمه اش ایمان و عمل صالح و بندگی و ادب مع الله و عند الله است.

- عشقی که با ستایش و نیایش، راز و نیاز، توکل و توسل و در عین حال تدبیر و تلاش همخوانی دارد.

- عشقی که در آن تحصیل و تدریس، تحقیق و تألیف و در عین حال تزکیه نفس و تضحیّه نفس همراه است.

- عشقی که نَماد و نُمودی از آیات الهی و اسرار ربوبی و بینش توحیدی و گرایش ولایی بود و در حقیقت باز تعریف عشق، بازسازی و نوسازی عشق در انسان برای رسیدن به کمالِ امکانی علمی و عملی است.

آری، تأویل عشق و تفسیر جامع محبّت در «متن زندگی» این سالکِ کامل، از دوران نوجوانی تا لحظة مرگ ظهور یافت و عشق او به خدا و انسان های کاملِ مکمّلِ معصوم: خود ذکر، تذکره، تذکّر، ذکری، نور، شفا، بصیرت و برهان، موعظه و رحمت بود و می توان گفت عشقی که او در کلام و کردارش تعلیم داد و متجلی ساخت، بیان و بلاغ، مبیّن و محکم بود و همه متشابهاتِ عرصه عشق با زندگی عاشقانه اش به تأویل رفته و شبهه و شَطَح و شک و شهوت از صفحه و صحیفة عشق رَخْت بر بسته است. حال «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، که عشق با توحید و عبودیت حاصل شدنی است و در پرتو معرفتِ به حقیقتِ وجودِ خود یا فطرت، جهت گیری خدایی می یابد و از رهگذر شریعت به مرتبة شهود می رساند. بنابراین عشق را آستان بلند است و بایسته است آستین بالا زد و همت والا داشت که عشق با «خدا» آغاز می شود و به خدا پایان می یابد. «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» و این «مردان خدا» مظاهر عشق راستین، صائب، صالح و صادق اند.

پی نوشت ها

1. سوره کهف: 82.

2. ر.ک: سرچشمة اندیشه، جوادی آملی، (قم، اسراء، چ1، 1382ش)، ج1، ص33-34.

3. پیرامون معانی و رازهای تأویل ر.ک: روش های تأویل قرآن، محمدکاظم شاکر، (قم، بوستان کتاب، چ2، 1381ش)، ص20-27؛ مفردات راغب، ص28 و...

4. ر.ک: تسنیم، جوادی آملی، (قم، اسراء، چ1، 1385ش)، ج 8، ص 301-299.

5. به سوی محبوب، ص24.

6. سرچشمه اندیشه، ج1، ص10.

7. سوره مائده: 54.

8. سوره بقره: 160.

9. سوره آل عمران: 31.

10. در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت، محمد حسین رخشاد، (قم، انتشارات مؤسسه فرهنگی سماء، چ4، 1384ش)، ج2، ص360-361.

11. سوره انبیاء: 20.

12. در محضر آیت الله العظمی بهجت، (چ7، 1385ش)، ج1، ص27.

13. همان، ص24.

14. همان، ص36.

15. فریادگر توحید، ص217.

16. دروس شرح اشارات، نمط نهم، ص169-170، مطبوعات دینی و شرح الاشارات و التنبیهات، (قم، بوستان کتاب، چ1، 1383ش) ج2، ص1059.

17. ر.ک: به سوی محبوب، ص81

18. در محضر آیت الله بهجت، ج1، ص 207.

19. همان، ص112.

20. همان، ص175.

21. ر.ک: همان، ص195.

22. همان، ج2، ص190.

23. سوره فجر: 28.

24. سوره فجر: 29-30.

کلمات کلیدی
عشق  |  حب  |  تأویل  |  عشقی  |  کردار  |  بهجت ( ره )  |  تأویل عشق  |  عشق عفیف  | 
لینک کوتاه :