×

معنای تأویل


تعداد بازدید : 3265     تاریخ درج : 1390/08/08

8

آنچه می‎خوانید، خلاصه‎ای از جلسة تفسیر قرآن حضرت آیت ا... باقری کنی در جمع دانش‎آموختگان دانشگاه است .این متن ادامه بحث محکم و متشابه در قرآن، مندرج در مجله شماره 38 پیام صادق می‎باشد. متن حاضر را دکتر عباس نقیئی دانش آموخته و عضو هیأت علمی دانشکده الهیات ، معارف اسلامی و ارشاد، نگارش و باز نویسی کرده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

«هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و أُخر متشابهات فامأ الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذّکّر الا اولواالالباب» (آل عمران 7)

آیه فوق ضمن آنکه قرآن را به دو قسمت کرده، برای هر قسم حکمی بیان نموده و آثاری بر آن مترتب کرده است. این دو قسم عبارت است از محکمات و متشابهات. محکم به آیه‎ای گفته می‎شود که کاملاً قابل فهم است و در دریافت مراد آن اشتباهی رخ نمی‎دهد. چند پهلو و دارای معانی متعدد هم عرض یا در طول یکدیگر نیست. ملاحظه فرمایید: گاهی کلمه‎ای به کار می‎بریم ولی معنای مطابقی آن مورد نظر نیست، بلکه لازم معنا را اراده می‎کنیم. می‎گوییم خورشید اما قصدمان نور خورشید است. گاهی هم معنای کنایی مورد نظر است. مثلاً می‎گوییم فلانی دست و دل باز است یعنی کریم و بخشنده است. اینجا واژگان دست، دل و باز بودن به معنی مطابقی خود به کار نرفته است. مثال قرآنی آن کریمه(یدالله فوق ایدیهم) است که کنایه از قدرت خداوند است. در این گزاره، واژگان به کار رفته معنای مطابقی ندارند تا تصور نشود خدای متعال نیز همچون سایر مخلوقات خصوصیات مادی دارد. آیات محکم چنین نیست و شبهه‎ای را به دنبال ندارد. بنابر این، محکمات، نقش مرجع و میزان را دارند و به تعبیر خود قرآن، ام الکتاب‎اند. ام به معنای مرجع بودن است. در زبان عرب مادر را«ام» می‎گویند زیرا کودک به او پناه می‎برد؛ مرکز و پایتخت را ام القری گویند چون بقیه شهرها تابع آن هستند. عبارت«و اخر متشابهات» معرف بخش دوم یعنی آیات متشابه است. تشابه از ماده شبه و شبه و شَبیه است یعنی آیه‎ای که انسان را به اشتباه می‎اندازد. ممکن است شنونده از یک کلمه چند معنا برداشت کند. این تشابه یا به این علت است که اساساً سطح مطلب بالا است و الفاظ بیش از این کشش ندارد یا گوینده مصلحت دانسته سربسته و چند پهلو سخن بگوید. قرآن می‎فرماید: افراد فرصت طلب و مریض القلب برای رسیدن به مقاصد خود به این قبیل کلمات استناد می‎کنند. کج اندیشان در مواجهه با قرآن نیز به متشابهات آن توجه دارند؛ آن هم نه به قصد فهمیدن قرآن، بلکه برای گمراه کردن دیگران و فتنه‎انگیزی دست به چنین کاری می‎زنند و چون از راه محکمات به مقصود خود نمی‎رسند، دست به دامان متشابهات می‎شوند.

در آیه مورد بحث سخن از تأویل به میان آمده است. لازم است دو چیز را بدانیم. اول اینکه تأویل چیست و دوم چه کسی عالم به تأویل است؟ در آیه 7 سوره آل عمران به روشنی اشاره شده است که خدای متعال عالم به تأویل است اما آیا غیر از خدا، کسان دیگری هم تأویل را می‎دانند یانه، موضوعی است که مورد بحث و مناقشه زیادی قرار گرفته است. قول مشهور بین شیعه آن است که حرف(واو) در عبارت: «الا الله و الراسخون فی العلم» حرف عاطفه است و لذا علم به تأویل منحصر به خدا نیست. قول مشهور در میان اهل سنت و نظر تعداد کمی از علمای شیعه این است که(واو) را استینافیه می‎دانند. البته هر دو قول شواهدی نیز در روایات دارد اما اگر تدبر کنیم معنای دوم قوی‎تر است. باید توجه داشت اگر گفتیم، راسخون، تأویل نمی‎دانند به این معنی نیست که محال است بدانند بلکه این آیه دلالت نمی‎کند که آنان تأویل را می‎دانند. اگر از مدارک دیگر از جمله آیات دیگر چنین به دست آید که راسخان نیز عالم به تأویل هستند منافاتی با این آیه ندارد زیرا ممکن است کسی چیزی را ذاتاً نداشته باشد اما دراختیار او قرار دهند. قدر متیقن آن است که خدای متعال ذاتاً واجد است و غیر او ذاتاً فاقد و این امر با تفویض علم تأویل به غیر خدا منافاتی ندارد. غیر خدا، اگر بخواهد بداند باید به مدد الهی بداند. نظیر علم غیب که غیر خدا فاقد آن است اما امکان تفویض آن وجود دارد؛ چنانچه قرآن نیز از آن خبر می‎دهد. مثال عینی‎تر مسأله (احیاء اموات) است که غیر خدا بالاصاله چنین قدرتی ندارد اما ممکن است خدای متعال این قدرت را به کسی بدهد؛ چه اینکه در اختیار حضرت عیسی علیه السلام قرار گرفت:

«تحیی الموتی باذنی»

اگر قول به عطف را بپذیریم طبعاً (راسخون فی العلم) معطوف است و عالم به تأویل و در این صورت جمله(یقولون) حال است یعنی(قائلین) چه می‎گویند؟ می‎گویند همه قرآن از نزد پروردگار است. اگر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که در عبارت(آمنا به کل من عند ربنا) یک نوع قیاس مشتمل بر مقدم و تالی است که تقدم و تأخری در آنها صورت گرفته، به این معنی که (آمنا) حکمی است که بر(کل من عند ربنا) مترتب می‎شود و لذا نظم صناعی آن به این صورت است(کل من عند ربنا فآمنا) همان اندازه که محکم از ناحیه خداست، متشابه هم از جانب اوست با این تفاوت که معنی محکم را می‎فهمیم. و معنی متشابه را نمی‎فهمیم. این معنا با استینافیه بودن(واو) سازگارتر است. اگر واو عاطفه باشد یعنی راسخون هم تأویل می‎دانند لذا محکم و متشابه برای آنها فرقی ندارد. متشابه هم برای آنها محکم و دارای رتبه واحدی است؛ در حالی که زبان آیه چنین است که راسخان می‎گویند(ما به متشابه هم ایمان داریم). گویی رتبه متشابه پایین‎تر از محکم است یعنی راسخان معترفند که اگر چه دلالت متشابه همچون محکم‎، روشن نیست اما ما بدان ایمان داریم. به عبارت دیگر اینان اعتراف می‎کنند که متشابه را نمی‎فهمند و در عین حال آن را از جانب خدا می‎دانند. در واقع اعتراف به ندانستن است یعنی می‎دانند که نمی‎دانند. جهلشان، جهل بسیط است نه مرکب. لذا اعتراف به جهل و توقف در اموری که نسبت بدان آگاهی ندارند عین دانایی و آگاهی است و از این رو مفتخر به لقب(راسخون فی العلم) شدند. ممکن است تصور شود اگر (واو) را عاطفه نگیریم لازمة آن سلب علم از ائمه است. این تصور درست نیست، زیر از سایر ادله نقلی و عقلی علم آنان به تأویل اثبات می‎شود(البته علم إفاضی نه أصالی: دقت شود). شکی نیست که ائمه مصداق انکارناپذیر مطهرون در آیه(لا یمسّه الا المطهرون) هستند چرا که در سوره احزاب فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً) پس اینان به لب قرآن رسیده‎اند و تفسیر و تأویل آن را می‎دانند.

اما اینک نوبت آن است که ببینیم تأویل چیست؟ برای تأویل معانی مختلفی ارائه شده است:

اما دو تعریف از بقیه معروفتر و مناسبتر است. اول معنای خلاف ظاهر؛ یعنی کسی چیزی بگوید و معنای مخالف ظاهر آن را اراده کند. دوم معنای مطابقی خارجی؛ یعنی همان واقعیتی که لفظ از آن حکایت می‎کند. اگر سخن از گذشته است تأویل آن همان رویدادهای گذشته است و اگر سخن از آینده است تأویل آن وقایعی است که در آینده اتفاق خواهد افتاد. اگر قرآن می‎گوید(یوم یأتی تأویله) یعنی روزی که تأویل قیامت خواهد آمد؛ یعنی واقعیت خارجی قیامت. در واقع قرآن به ما خبر می‎دهد که واقعیت خارجی قیامت را خواهید دید و نجاتی از آن متصور نیست(لیس مصروفاً عنهم). در مواضع متعددی از سوره یوسف که سخن از تأویل به میان آمده، مراد یک سلسله واقعیات خارجی است. هنگامی که حضرت یوسف علیه‎السلام به اوج عزّت و شوکت رسید و برادران در پیشگاه او به خاک افتادند، قرآن از زبان یوسف می‎گوید(هذا تأویل رؤیای) یعنی تأویل یا تعبیر خارجی خواب یوسف که دیده بود 11 ستاره به او سجده می‎کنند، تأویل آن خواب این واقعیت خارجی است. تأویل خواب زندانیان که با یوسف بودند یا تأویل خواب عزیز مصر همه و همه گویای واقعیاتی است که در آینده اتفاق افتاد. یوسف صدیق خواب دوزندانی را چنین تأویل کرد که یکی نجات خواهد یافت و دیگری کشته خواهد شد و چنین هم شد. خواب عزیر مصر و حکایت هفت گاو چاق و لاغر را به هفت سال فراخی و هفت سال قحطی تأویل کرد و همان گونه شد. قرآن کریم این واقعیات خارجی را تأویل نام می‎نهد بنابراین تأویل، یک حقیقت خارجی است نه یک امر لفظی، تفسیر یا معنای خلاف ظاهر. تأویل قرآن حقایقی است که الفاظ کتاب از آن خبر می‎دهند، حقایقی که قرآن از آنجا نشأت گرفته است«انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلیّ حکیم»(زخرف 3 و 4) اساساً قرآن از جایگاهی بلند تنزیل یافته و فروفرستاده شده است تا قابل فهم و تدبر شود خدای متعال حقایق بلندی در کسوت الفاظ و در قالب کتابی ملفوظ بر ما عرضه نموده و این الفاظ حاکی از آن حقایق است. تفسیر با الفاظ سروکار دارد و تأویل با نفس آن حقایق.

ذکر این نکته نیز ضروری است که تأویل خاص متشابهات نیست. همه قرآن تأویل دارد چرا که فرمود(یوم یأتی تأویله) یعنی تأویل قرآن و نه فقط تأویل متشابه نمونه تأویلی که در قیامت ظاهر خواهد شد حقیقت و باطن اعمال است.مثلاً، اگر قرآن غیبت کردن را مساوی با خوردن مردار برادر می‎داند یعنی حقیقت این عمل کشتن و نابود کردن در قیامت ظاهر می‎شود. بعضی‎ها باید بروند و ببینند و عده‎ای هم ممکن است در همین دنیا باطن عمل را مشاهده کنند. پس تأویل، امری خارجی است. در این دنیا، گویا عکس اشیا را می‎بینیم و در قیامت خودش را: «لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عطاءک فبصرک الیوم حدید» شاید این مسأله با تجسم اعمال مناسبت داشته باشد؛ یعنی انسان بهشت و جهنم را با اعمال خود می‎سازد. ثواب و عقاب انسان همان کارهای اوست: و اتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة

خود شما و اعمالتان و بتهایی که می‎پرستید، همان آتش جهنم است.

یا اینکه می‎فرماید: کسانی که اموال ایتام را می‎خورند در واقع آتش می‎بلعند (ان الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً انما یأکلون فی بطونهم ناراً).(نساء/10) ان شاءا... بتوانیم در آینده بحث تجسم اعمال را نیز مطرح کنیم. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

کلمات کلیدی
قرآن  |  خدا  |  متشابه  |  محکم  |  تأویل  |  راسخون فی العلم  |  معنا تأویل  | 
لینک کوتاه :