×

ویژگی های جدال احسن (قسمت چهارم)


تعداد بازدید : 2954     تاریخ درج : 1390/08/08

18

ویژگی های جدال احسن و یا به تعبیر امروزی ها بحث آزاد شامل سه مبحث است:

مبحث اول: جایگاه جدال.

مبحث دوم: واژه های بحث آزاد در قرآن و روایات

مبحث سوم: ویژگیهای جدال به بهترین شیوه

مبحث اول: جایگاه جدال

کجا باید سراغ جدال رفت؟ معمولاً جایی سخن از جدال می شود که ذهن طرف پر شده از مطالبی که به نظر ما باطل است. در اینجا حکمت و موعظه اثر ندارد. دیو چو بیرون رود، فرشته دراید. دیو بینش، دیو شبهه، دیو تفکر غلط اگر در ذهن باشد، نمی توانیم حقایق را در آن جا دهیم.

در این جا سخن از بحث آزاد و جدال می اید. قرآن می فرماید: جدال به نیکوترین شیوه. یکی از کارهایی که ارگانهای فرهنگی باید در کشور انجام دهند، همین شبهه زدایی است. اگر در رسانه ها به دلیل اینکه نامحرم می شنود شبهه زدایی امکان پذیر نیست، لااقل با خودی ها این شبهه ها را برطرف کنند و این اسمش هست جدال هی احسن.

در منطق صناعات خمس است: برهان، خطابه، جدال، شعر، مغالطه.

جایگاه جدل گفته شد و اما واژه های بحث آزاد در قرآن و روایات عبارت است از:

1- واژه حوار یعنی گفتگوی دوستانه

2- واژه جدال به معنی پیچاندن

واژه حوار 3 مرتبه و واژه جدال 27 مرتبه در قرآن آمده است و در اکثر موارد این واژه در جدال مذموم و نکوهیده بکار رفته و در چند مورد جدال ممدوح شده است و علاوه بر اینها سه واژه حدیثی هم هست.

3- واژه مراع: یعنی گفتگوهایی که نه برای روشن شدن حق است بلکه برای نشان دادن خود است.

4- واژه خصومت: در بحث هایی که در امور دنیا به کار می رود و به معنای مباحثه است.

5- واژه مناظره.

از این پنج واژه، واژه حوار خوب است و ممدوح و مراع مذموم است و باید این گفتگو را فوراً ترک کرد.

کسی که آبرویش را دوست دارد مراع را رها کند. (نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 362).

بپرهیزید از مراع و خصومت که سبب کدورت میشود و باعث می شود که دوستان نسبت به هم باصفا نباشند. (اصول کافی، ج 2)

جدال، خصومت، مناظره، هم می شود ممدوح باشد و هم می شود مذموم باشد، جایی که برای اثبات حق باشد پسندیده و برای اثبات غیر حق ناپسند است.

و اما قسمت اصلی بحث که ویژگی های جدال احسن است. تاکنون به چهار ویژگی در باب جدال احسن برخورد کردیم. اولین ویژگی جدال احسن این است که مناظره کننده اهلیت جدال را داشته باشد، ای چه بسا کسی که اهلیت نداشته باشد، قضیه را خرابتر می کند و مثل معروفی است که اگر می خواهی کسی را بکوبی از او بد دفاع کن چون زیانش از کوبیدن بیشتر است. در کتاب احتجاج طبرسی که جناب ری شهری بخش هایی از آن را ترجمه کرده اند، مجموعه بحث های آزاد پیامبر و ائمه است (احتجاج، ج 1) روایتی از پیغمبر (ص) هست که می فرمایند: کسانی که نمی توانند درست بحث کنند زیانشان بیشتر است از کسانی که بحث نمیکنند.

امام می فرمایند: کسانی که نمی توانند درست بحث کنند باعث تقویت باطل و دلسردی دوستان خود می شوند. پس اولین شیوه جدال بالتی هی احسن مشروط به اهلیت، توان، قدرت و ... می باشد.

اصولاً ائمه (ع) طوری دوستانشان را ساخته بودند که در میدانی که وارد نبودند داخل نمی شدند. در بعضی حرفه ها این موضوع هست، مثلاً در پزشکی اگر ما دخالت کنیم، پزشک ناراحت می شود، چون تخصص است، اما متأسفانه در وادی مذهبی همه مجتهد می شوند و اظهار نظر می کنند. گاهی در یک مسئله ریز فقهی یک مجتهد ماه ها زحمت می کشد تا حکمش را بدهد، در یک جلسه، یک عوام، فوری نظریه می دهد و این قول به غیر علم از بزرگترین گناهان است. (احتجاج، ج 1، ص 15 از کافی).

یکی از یاران امام صادق (ع) می گوید: خدمت امام صادق (ع) بودم، یک نفر از اهل شام وارد شد و گفت: من مردی هستم که هم کلام بلدم و هم فقه و هم فرائض. گفت: شنیده ام اصحاب شما در کلام و فقه وارد هستند، آمده ام مناظره کنم. امام فرمودند به من: یا یونس، اگر می توانی با او خوب بحث کنی وارد شو. گفتم: خیلی متأسفم من نمی توانم. فرمودند: برو بیرون و به یارانی که وارد هستند بگویید داخل بیایند. پس عمران وارد شد که در علم کلام وارد بود و سپس یاران دیگر به ترتیب تا هشام وارد شد که هنوز حتی ریش در نیاورده بود تا نوبت به قیس ریسد که او را در مناظره مغلوب کرد طوری که امام از خوشحالی میخندیدند. پس معلوم می شود امام با خندة خود، اهل تشویق بودند. عزیزان بسیجی، باید رفت و یاد گرفت و جلسه داشت. امام صادق (ع) در جایی میفرمایند: اُف بر مسلمانی که لااقل هفته ای یک جلسه برای دینش نداشته باشد. حتی آن روز را روز جمعه تعیین می کنند. با تفسیر، با احکام، با تاریخ اسلام آشنا شوید و سطح فکر را بالا بیاورید. یاران امام صادق (ع) که طلبه اصطلاحی نبودند و شغل و حرفه های مختلف داشتند می آمدند واز امام صادق(ع) چیز یاد می گرفتند و حالا ما مدیون آنها هستیم.

دومین ویژگی جدال احسن: بر مسند نشاندن حق و رعایت انصاف است، نه مطرح کردن من. اگر از طرف مقابل حق شنیدیم نه تنها ناراحت نشویم، بلکه استقبال کنیم، اگرچه خود طرف باطل باشد، ولی حرف او حق است، بهترین دلیل این روش از پیامبر اکرم در احتجاج جلد یک، صفحه 24 است.

والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته

رعایت انصاف

در جلسه گذشته راجع به مسئله حق پذیری صحبت کردیم و فرصت نشد در مورد رعایت انصاف صحبتی داشته باشیم که در این جلسه خدمتتان عرض خواهم کرد. انصاف از ریشه نصف یا نُصف است یعنی اگر دیدید حقی هست به خودتان اختصاص ندهید. در روایات داریم اگر شما در زندگی اجتماعی خود انصاف داشته باشید سبب ایجاد الفت و محبت در جامعه می شود. قبل از خواندن روایت اجازه بدهید راجع به رعایت انصاف، مطلبی را که متأسفانه همه ما به نحوی مبتلا به آن هستیم بگویم و آن این است که گاهی در مجلسی یا محفلی می نشینیم و می بینیم بدگویی از انقلاب شروع می شود، البته نارسایی ها و کمبودهایی نیز هست و سوژه مناسبی است برای آنها که میخواهند بدگویی را شروع کنند. در این گونه مجالس مردم چند نوع برخورد دارند، بعضی سکوت می کنند، بعضی طرفداری از گوینده می کنند و بعضی از انقلاب حمایت می کنند و همه چیز را انکار می نمایند. من معتقد هستم این سه شیوه غلط است. شیوه اول سکوت، نادرست است. بدگویی از نظام هم منکر است و باید نهی از منکر کرد. طرفداری از منتقدین نابجا هم غلط است و چنانچه ما هم بخواهیم همة حقایق را انکار کنیم، دفاع خوبی از نظام نکرده ایم و واقعیتش این است که باید در بحث، انصاف داشته باشیم و واقعیت ها را بپذیریم و در جایی که کمبود هست، فساد هست، فساد مالی هست و در جامعه ملموس است، انکار نکنیم و اگر انکار کنیم نمی توانیم درست دفاع کنیم، ابتدا باید واقعیت را بپذیریم و سپس جلوه های انقلاب را هم مطرح کنیم. مطمئن باشید اگر اینطوری رفتار کنید، ای چه بسا موثرترین راه را انتخاب کرده ایم. اجازه بدهید روایتی از مولا علی (ع) برای شما نقل کنم: انصاف سبب دوستی، نزدیک شدن قلب ها، از بین رفتن اختلاف، ایجاد صفا و صمیمیت می گردد و همچنین انصاف باعث می شود دوستی پابرجا بماند و افراد زیادی به انسان بپیوندند و دوستان زیادی پیدا کنیم. قرآن می فرماید: حتی نسبت به دشمنان خودتان هم مبادا پا از حریم عدالت بیرون بگذارید. (سوره مائده، ایه8)

روایت دیگری از امام محمد باقر (ع) هست که میفرمایند: داخل بهشت نمی شود مگر سه کس: کسی که برای خدا به دیدن برادر مومن رود، کسی که در راه رضای خدا مومن دیگر را بر خود ترجیح دهد، کسی که در مورد خودش هم به حق و انصاف حکم کند.

و اما بحث این جلسه در خصوص کسی است که در مورد خودش، هم به حق و انصاف حکم می نماید.

در اینجا نکته ای را عرض کنم: اگر در جایی دیدید که عنصر حق پذیری نیست چه از طرف شما و چه از طرف مقابل، تقوا اقتضا می کند بحث را رها کنید تا حالت مِراع پیش نیاید.

سومین ویژگی جدال احسن: ایجاد محیط صفا و صمیمیت است و باید از هر عاملی که سبب برانگیختن لجاجت طرف مقابل می شود خودداری کنیم و اگر این موارد رعایت شود این بحث مثمر ثمر خواهد بود. در اوائل انقلاب که بازار بحث آزاد داغ بود، منافقین و منحرفین یک شیوه داشتند و آن این بود که ابتدای بحث جمله ای می گفتند که باعث عصبانیت طرف مقابل می شد و سپس مظلوم نمایی می کردند و طوری به اطرافیان وانمود می کردند که از حرف حق عصبانی شده است و می گفتن حرف حق و منطقی عصبانیت ندارد. باید توجه کنیم در بحث، طرف مقابل هرچه طعنه زد، نیش زد، حتی اهانت و هتاکی کرد، عصبانی نشویم، آرام گوش کنیم تا بحث تمام شود، سپس آرام آرام حق را ثابت کنیم. آن وقت اگر هتاکی کرد ما از مراحل بعدی نهی از منکر استفاده کنیم.

قرآن در سوره انعام، ایه 108 می فرماید:

«حتی دشمنان خدا را، بت هایشان را دشنام ندهید». این باعث لجبازی می شود آنها هم به خدای شما بد بگویند.

توصیه می کنم شما حتماً کتاب توحید مفضّل را بخوانید. در این کتاب روایات زیادی در این مورد نقل شده است از جمله در این کتاب از جلد سوم بحار، ص 57 در مورد مفضّل نقل می کند که خود، راوی داستان است.

ایشان می گوید: در حرم پیغمبر نشسته و به عظمت پیغمبر و اینکه پیغمبر (ص) چه شکوهی و چه عظمتی پیدا کرده، فکر می کردم که ناگهان ابن ابی العوجای ملحد وارد شد. بعد هم یکی از همفکرانش آمد و شروع کرد به بدگویی از پیغمبر و حتی فراتر رفت و منکر خدا شد و ما که در هاله ای از صفا و معنویت بودیم با دیدن این وضع عصبانی شدیم و فریاد زدم: دشمن خدا، این جا و حرف های کفرآلود؟ و با عصبانیت گفتم: خدا را انکار می کنی؟ اگر یک نگاه به وجودت بیندازی تمام نشانه های خدا را می بینی. ابن ابی العوجا گفت: اگر اهل حرف حساب و اهل کلام هستی با تو حرف می زنم، چنانچه حجت و دلیلی داری من اطاعت می کنم و اگر خود را شاگرد امام صادق می دانی، من شاهد هم دارم که امام صادق با ما این طور رفتار نمی کرد و مثل تو با ما حرف نمی زد بیش از این حرف ها و داغتر از این حرف هایی که در این جا گفتم به امام صادق گفته ام اما نه بد زبانی شنیده ام و نه تندی.

شما دشمن خدا را ببینید که امام صادق با او چطور رفتار کرده است. دشمن خدا می گفت ایشان بدزبانی و تندی نمی کردند. حرفهای ما را گوش می داد، کلام ما را می شنید و حرف هایمان که تمام می شد فکر میکردیم پذیرفته است، ولی آرام و با یک خطابه کوچک جواب می فرمودند. آن طوری با ما حرف میزد که نمی شد فرمایش ایشان را رد کرد.

بسیار نکته جالبی است اگر می خواهید وارد بحث شوید طرف مقابل اگرچه دشمن هم باشد از امام صادق (ع) یاد بگیرید و از دشمن توقع حرف موافق نداشته باشید. اگر تحمل دارید بحث کنید و اگر تحمل ندارید بحث نکنید و در این راستا توجه کنید به ایات 33 و 34 و 35 سوره فصلت که قرآن می فرماید:

چه کسی بهتر و نیکو گفتارتر است؟ که تسلیم خدا باشد و عمل صالح انجام دهد و مردم را به سوی خدا بخواند. هرگز خوبی و بدی یکسان نیست. همیشه بدی را با بهترین عمل که نیکی است جواب دهید تا آنکه با شما دشمن است، یار شما شود و به مقام بلند نمی رسد مگر کسی که صبر داشته باشد و سعة صدر، تا خدا هم به او عنایت نماید.

چهارمین ویژگی جدال احسن: حق پذیری طرف مقابل.

چنانچه زمینه حق پذیری در فردی نباشد و اگر حق را مثل آفتاب هم به او نشان بدهیم باز هم قبول نکند، قرآن و روایت می فرماید: با آنها بحث نکنید. در این رابطه رجوع شود به ایات اوائل سوره بقره.

آنهایی که این چنین باشند، حتی گفتار از دل برآمدهای چون گفتار رسول الله هم در آنها اثر نمیکند. افرادی که منحرف هستند بر دو گونه اند: یا واقعاً خواب هستند که اینها را باید بیدار کرد و یا خودشان را به خواب زده اند.

گروه اول را می شود بیدار کرد و واقعاً هم بیدار می شوند، اما گروه دوم که خودشان را به خواب زدهاند نمی شود از خواب بیدار کرد و قرآن در مورد گروه دوم در ایه 14 سوره نمل می فرماید:

با آنکه به یقین می دانند، باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار می کنند، بنگر عاقبت مفسدین به کجا رسید.

نرود میخ آهنین در سنگ.

خداوند در ایه 25 سوره انعام به پیغمبر عظیم الشأن می فرماید: از هدایت اینها مایوس باش، بعضی سخن تو را می شنودند ولی پرده بر دلهایشان نهادهایم که نمی فهمند، گوش های آنها از شنیدن حق سنگین است، اگر همه نشانه های الهی را مشاهده کنند باز ایمان نمی آورند و نزد تو مجادله می کنند و می گویند این نشانه ها افسانه ای بیش نیست.

متأسفانه در جامعه ما، گاهی از این افراد پیدا میشوند و ما در برخورد با این افراد باید کاری را که پیغمبر کرد انجام بدهیم. رهایشان کنیم و در نهایت دعا کنیم خدا خودش تفضّل کند. گاهی خداوند عنایت میکند و نوری به دلهای آنها می اندازد و گاهی آنها را گوش مالی می دهد.

شخصی بود قبل از انقلاب، اگرچه از خانواده مذهبی بود، ولی به روحانیت اهانت می کرد، محرم و یا نامحرم را قبول نداشت یا مسخره می کرد، در اثر یک تصادف شدید و شکستن استخوان ها مجبور شد 7الی 8 ماه در بیمارستان بستری شود. پس از مرخص شدن از بیمارستان، بطور کلی تغییر پیدا کرده بود، از الطاف خدا می گفت. گاهی همین تصادف ها از مرحمت خداست.

ملای رومی می گفت:

درد پشتم داد حق از فضل خویش

تا نخسبم جمله شب چون گاو و میش

همین درد پشت خود را ملای رومی از لطف خدا می داند، تا نیمه شب دعا کند و همین گفتن یک الله در در نیمه شب، خود فضل خداست.

پس در مورد افرادی که خودشان را به خواب زدهاند نمی توانیم آنچنان که خدا به پیغمبرش فرمود، شما هم نمی تواندی. سوره انعام، ایات 109، 110 و 111 آنها قسم یاد می کنند اگر نشانه ای بیاوری، ایمان می آوریم. بگو خدا می تواند نشانه بیاورد، ولی شما ایمان نمی آورید، چون اینان اول ایمان نیاوردند ما هم، دل و دیده آنان را از ایمان بگردانیدیم تا در ضلالت بمانند و چنان که اگر تمام فرشتگان را هم بر آنها بفرستیم و مردگان را زنده کنیم، باز ایمان نمی آورند، مگر خدا بخواهد که اکثراً جاهل هستند.

والسلام علیکم و رحمة الله

کلمات کلیدی
قرآن  |  خدا  |  روایت  |  امام  |  امام صادق  |  انصاف  |  جدال  |  جدال احسن  | 
لینک کوتاه :