×

مصاحبه با استاد محمّد جواد غفورزاده «شفقِ»


تعداد بازدید : 2712     تاریخ درج : 1390/08/08

18

به من هرآنچه عطا کرده اند توفیق است

مصاحبه با استاد محمّد جواد غفورزاده از همان ابتدا برای ما، امر مطبوعاتی آسانی به نظر می رسید ـ با توجه به شناختی که از ایشان داشتیم ـ اشتیاق ما، رسیدن به محضر ایشان و گفت و گوی رو در روی بود، که بواسطه ی فرصت زمانی کوتاه و بعد مسافت ـ قم تا مشهد ـ آخر الامر، به مصاحبه به شیوه ی مکتوب انجامید و استاد نیز بر ما منت نهادند با دقت نظر، حوصله ی وسیع و نهایت لطف، پاسخهای مورد نظر را به قلم خویش نوشتند و نیز متذکر شدند که: «تا به امروز به یاد ندارم که خاطرات خود را در این زمینه، به طور مشروح، جایی نوشته باشم، اما با توجه به ویژه گی خاص نشریه ی «خیمه» تصمیم گرفتم به بخشی از آنها اشاره کنم:...»

«محمّد جواد غفورزاده»، یکی از معدود شاعرانی است که تمامی توان و حوصله، استعداد و قریحه ی شاعری و نیز دانش و معلومات خویش را صرف ادبیات آیینی کرده است. او به برکت هم جواری با آستان مقدس و آسمانی حضرت ثامن الائمه، علی بن موسی الرضا علیه السلام به برکاتی دست یافته و شعرش نیز حال و هوایی آسمانی گرفته است، تا جایی که جلوات عنایات اهل بیت علیهم السلام را در آینه ی آثار او بعینه می توان مشاهده کرد.

«شفق» تخلص اوست، نامی که در تمامش اشعار او ـ به صراحت یا به اشارت و کنایت ـ به کار می رود. سال هاست که شعر «آیینی» می سراید و شاید به جز این گونه ی شعری ـ که بازتاب همه ی دغدغه های فرهنگی و آیینی اوست ـ اثری ارائه نکرده باشد؛ و چه ستودنی ست شاعری که عصاره ی همه ی فعالیت های تحقیقی و علمی یا ذوقی و هنری او ـ همه و همه ـ نذر آستان اهل بیت شده باشد، و به تعبیری، همه ی هستی خود را وقف ایشان کرده باشد.

.... نمی توانیم به درج پاسخهای او در این مصاحبه بپردازیم و از ذکر این نکته بگذریم که: در پاسخ به سؤالات، مرز «حقیقت» و دفاع از آن، توسط ایشان رعایت شده است، حتی در زمانی که سؤالات ما، ایشان را ـ شاید ـ به سمت اعتراض، گِله یا شکایت پیش می برده است. پاسخ های ایشان با دقت نظر و تأمل به گونه ای ارائه شد که حریم همه ی شیفتگان اهل بیت ـ حتی آنان که این حریم را محترم نداشته اند ـ حفظ گردد.

ما نیز به همراه شما ـ برای چندمین بار... ـ متن این مصاحبه را مرور می کنیم:

ضمن تشکر از زحمتی که متقبل شدید، در ابتدا بفرمایید که سرودن شعر را چگونه و از چه زمانی آغاز نمودید:

از اواخر دوره ی ابتدایی و اوایل دوره ی دبیرستان، اشتیاق به مطالعه ادبیات وسرودن شعر داشتم، شرکت در مجامع وِِِلایی و محافل هفتگی در آن روزگار، با توجه به علاقه مندی عاطفی توأم با احترام مردم به آثار ولایی، و اظهار ارادت خالصانه و علاقه ی خاطر مرحوم پدرم، علت عمده ی گرایش من به نوع ادبیات آیینی بود. از سال های آخر دبیرستان به بعد، در یک انجمن ادبی که، شبهای دوشنبه، به نقد و بررسی شعر دوستان شاعر پرداخته می شود شرکت کردم؛ اعضای اصلی این انجمن آقایان، «قاسم سرویها»، «سید رضا مؤیّد»، «محمود اکبرزاده» و شادروانان «آذر»، «شهید آستانه پرست»، «خسرونژاد» و «قاسم استادی» معروف به «ثابت» بودند؛ از امتیازات دیگر این انجمن، حضور چند تن از مداحان طراز اول و نغمه پردازان اهل بیت علیهم السلام بود مانند آقایان «سید علی هاشمی»، «سید جعفر ماهرخسار»، «محمد موحد»، «علی خوشچهره»، «سید محمود کرمی» و «غلامرضا حسین زاده» ـ که دو نفر اخیر، به رحمت ایزدی پیوسته اند ـ ترکیب این دو گروه، نتایج مثبت و سازنده ای داشت که آثار و برکات آن، بحمدالله تا هم اکنون، ادامه دارد.

از حدود سال 1354 تا آغاز پیروزی انقلاب، این انجمن به صورت هفتگی با ترکیب اعضای دیگری و با حضور اساتید شعر و ادب، «احمد کمالپور»، «مرحوم غلامرضا قدسی»، «مرحوم ذبیح الله صاحبکار» و ... تشکیل می شد؛ از سال 1369 انجمن ادبی رضوی به همت مؤسّسه ی آفرینش های هنری آستان قدس رضوی، فعالیّت ادبی خود را آغاز کرد، که هم اکنون در محل صحن جمهوری اسلامی، عصر روزهای دوشنبه، دایر است.

در طول این سالها، من به سهم خود، از همه ی بزرگوارانی که ذکر خیرشان شد، بهره ها بردم و به معنای واقعی کلمه، از محضر آن بزرگواران مستفیض و مست فیض شده ام.

در پایان این بحث اولیه لطفاُ اولین شعری را که سروده اید _ اگر یادتان مانده است _ ذکر بفرمایید:

از اولین سروده هایم چیزی به خاطرم نمانده؛ ولی به یاد دارم دبیر ادبیات مان، در دبیرستان فردوسی مشهد ـ که مشوق من هم بود ـ یکی از سروده هایم را به روزنامه ی «خراسان» فرستاد که با توضیح کوتاهی، چند بیت از آن را چاپ کردند؛ که تنها یادگار موجود من، بریده ی همان روزنامه است.

مداحان و شاعران آئینی، حضرتعالی را به عنوان صاحب نظر و صاحب تجربه در زمینه شعر آیینی می شناسند، لطف فرموده، ویژگی های «شعر آیینی» را برشمارید:

به نظر من، شعر آیینی ـ ضمن ملزم بودن به رعایت همه ی موازین ادبی ـ ویژگی های بیشتری نسبت به شعر با موضوع آزاد دارد، که پاره ای از آنها عبارتند از: رعایت موضوع و محتوا با محور مشخص، تطبیق با واقعیت و مستند بودن، هدفمندی و پیام و تأثیرگذاری، دارا بودن قابلیت فهم عمومی و جاذبه ی مورد پسند خواص. مهم ترین نکته ـ که قابل بحث و رؤیت ظاهری هم نیست و شاید در دیگر آثار ادبی اصلاً ضرورت نداشته باشد و ضمناً بیشترین نقش را هم دارد ـ پاکی نیّت و در صورت امکان، خلوص نیّت سراینده، همراه با تزکیه ی نفس و تقویت احساس ایمانی، عاطفی و معنوی است؛ به قول حافظ:

خلقی زبان به دعوی عشقش گشودند

قربان آن کسی که دلش با زبان یکی است

به نظر حضرتعالی، چرا در اشعار آیینی، به «سیره ی اهل بیت» و جزئی نگاری درباره آن کمتر توجه می شود و در بیشتر موارد به مدحهای کلی، یا هم سو با خواسته های برخی مداحان _ یعنی توجه بیشتر به مرثیه _ گرایش می یابد؟

این موضوع کلیّت ندارد به ویژه آنکه، بعد از انقلاب اسلامی، شاعران ادبیات آیینی بیشتر از گذشته به این موضوع پرداخته اند؛ اما خواسته ی مداحان و ارایه ی اثر از سوی آنها را نمی شود به حسب کم کاری شعرا یا نبودن آثار مناسب گذاشت، بلکه باید از میزان تلاش و کوشش و مطالعات یک مداح و ذوق و سلیقه ی او آگاهی یافت، تصویر و تصوّری این گونه از مجموعه ی آثار ولایی و آیینی، برداشت شایسته ای نیست.

جنابعالی از شاعرانی هستید که با توجه به کسوت و تجربه ی خود، ارتباط مستقیم و کاربردی با شاعران جوان و مذهبی سرا داشته و دارید؛ جایگاه شعر جوانان در این عرصه _ شعر آیینی _ و دورنمای آن را چگونه تصور می فرمایید؟

امروزه علاقه و احساس شعرای جوان در عرصه ی ادبیات آیینی، قابل تقدیر و توجه است؛ به شرط آن که این عزیزان، به موازات پرداختن به جنبه های ادبی، فنّی و عاطفی، تصویر و تخیّل، در غنا بخشیدن به آثار خود و افزایش اطلاعات و مطالعات خود بکوشند؛ به جرأت می توان گفت در هیچ دوره ای ـ مثل این روزگار ـ این همه استعدادهای درخشنده و ذوق های بالنده و جوان، در عرصه ادبیات، حضور مؤثر و چشمگیر نداشته اند.

امروزه شاهدیم بسیاری از مداحان جوان از آنجا که به ظرایف ادبی اشعار واقف نیستند، به جای تأمل در اشعار و پروراندن مضامین آن، از شعر به عنوان کالایی یک بار مصرف استفاده می کنند؛ با توجه به تجربه ای که در همکاری با مداحان اهل بیت دارید، نگرش ایشان به «شعر» و «شاعر مذهبی» را چگونه ارزیابی می کنید:

در حالی که شعر و شاعر آیینی به پویندگی و بالندگی و ارتقاء جایگاه ادبی خود می اندیشد ـ که البته استثناء هم فراوان دارد ـ متأسفانه، پس از پایان دوران دفاع مقدس، به تدریج رشته کار و ارتباط تفکر شاعران و مداحان، مثل دو خط مایل از یکدیگر فاصله گرفته اند. بگذارید واضح تر بگویم گرایش به جنبه های مادی و رشد درآمد روزافزون حرفه ی مداحی ـ با اعتذار از کاربرد این تعبیر! ـ دیگر جایی برای اندیشیدن به آنچه که ـ شما آن را ظرایف ادبی و صحیح خوانی و درک صحیح خوانی و درک مفاهیم و مضمون سازی می نامید ـ باقی نگذاشته است؛ ظاهراً مداحی مسیر خود را طی می کند و شاعری راه خود را می پیماید، بی سر و صدا و شاید هم بی ادّعا ـ بگذریم از مدّعیان کم مایه یا بی مایه ـ البته قدر و حرمت مدّاحان ارجمندی که هنوز هم پایبند رعایت اصول و موازین فوق الذّکر هستند، به جای خود محفوظ است؛ اگر ان شاءالله اکثریّت آنها به اقلیّت تبدیل نشود.

مسلماً بارها اتفاق افتاده است که در محفل و مجلسی، شعر شما خوانده شده و خود حضرتعالی در آن مجلس حضور داشته اید، احساس خود از آن لحظه را بیان فرمائید:

مثلی است مشهور، که شاعر یا نویسنده ـ و به طور کلی هنرمند ـ در همان زمان که دارد به آفرینش اثر هنری خود می پردازد، مخاطب خود را پیش روی می بیند؛ به اصطلاح قبل از اجرای صحنه ای به اثر گذاری ـ یا گاهی به عدم تأثیر کار خود ـ تا حد زیادی آگاهی دارد؛ حالا اگر پس از پایان کار، شاهد اجرای موفّق آن هم باشد، ضمن اینکه اراده و ایمان و اعتماد به نفسش بیشتر می شود، حاصل کار برایش شوق برانگیز هم خواهد بود؛ ولی تصور نمی کنم اشتباه خوانی شعر، در شاعر، اثر خاص و بازدارنده ای داشته باشد؛ حداقل در مورد خودم و بعضی از دوستانی که می شناسم، این طور نیست.

بسیاری از جوانان _ و حتی مداحان اهل بیت _ پس از مدتی حضور در محافل و مجالس مذهبی و تکرار برخی مضامین شعری، حس سرودن در خود می یابند و بی آن که مطالعه ای داشته و زانوی ادب و آموختن در محضر استادی به زمین نهند، به سرودن شعر _ و اغلب در قالب نوحه و شور _ می پردازند، آن هم شعری که بایستی تعالیم الهی و سیره ی اهل بیت را بازگو کند! به نظر شما این حرکت چه خطری به همراه دارد و چه توصیه هایی به این عزیزان و مداحانی که از این گونه اشعار استفاده می کنند، دارید؟

شاید یکی از مهم ترین دلایل وارد بودن انتقاد صاحب نظران به کار مداحی، استفاده از همین اشعار و نوحه ها و شور گرفتن هاست؛ استفاده از اشعاری که فاقد اصالت و مفهوم سازندگی و پیام می باشد و اکتفا کردن مداحی ـ که از نعمت صدای رسا و آهنگین و دلنواز برخوردار است ـ به شعر ضعیف و کم مایه و بی محتوا، اعم از اینکه سروده ی خودش باشد یا دیگری، موجب تنزّل سطح ادبی و فرهنگی محافل ما شده است و این درست مثل آن است که، هنرمندی که دارای خط ممتاز می باشد همت و دقت خود را صرف خوشنویسی مطالب بی ربط، کم محتوا و فاقد ارزش نماید؛ یا نقاش هنرمندی که با استفاده از قلم مو، رنگ و بوم، مناظری درهم و برهم و بی هدف را به تصویر بکشد؛ هر چند این آثار، خریدار هم داشته باشد. اما آیا هنر در جامعه ای که پذیرای این گونه قصور و تقصیرها و مروّج آن باشد، سیر قهقرایی در پیش نگرفته است؟ و مع الاسف، استفاده از رویه ی «تولید به مصرف» اثرات منفی و مخرّب خود را به تدریج نشان داده و خواهد داد.

در اینجا به مسؤولان محترم نشریه ی «خیمه» توصیه می کنم که مقاله ی ارزشمند «نوحه خوانی در ایران» نوشته ی آقای رضا جدیدی، مندرج در شماره ی بیست و سوّم فصلنامه ی پژوهشی فرهنگ اصفهان (بهار 1381) را ـ که نقدی عمیق و تأمل برانگیز است ـ با ذکر مأخذ، تجدید چاپ نمایند؛ که این نوشته ی جالب و مؤثر، به چند بار خواندن می ارزد.

اجازه بدهید سؤال خصوصی از شما بپرسیم! بیشتر حس سرودن را در خلوت خود می یابید یا در آن هنگام که در مجالس مذهبی حضور دارید؟ توضیح بفرمایید:

در یک جمله عرض کنم که، حضور در مجالس روحانی و درک فیض از آن حال و هوای معنوی و عرفانی، انگیزه ی شورآفرین خلوت سرایش است؛ اما باید در کنار این حضور و محضر، از حال و هوای دل خود و اتصال به مبدأ فیض، از شناوری در دریای مواج ادبیات عرفانی، حماسی، آیینی و حتی موج نو و سپید و ... غافل نشد.

حتماً باور دارید که «هر که شد محرم دل، در حرم یار بماند» مسلماً در دوران عرض ارادت به محضر مقدس اهل بیت، عنایات ایشان را در زندگی خود حس کرده اید؛ لطفاً مواردی را جهت تعمیق باورهای مذهبی جوانان در این راستا ذکر بفرمائید:

بله من هم باور دارم که: «هر که شد محرم دل، در حرم یار بماند» اما این را هم می دانم که: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر» و فعلاً در ین خصوص نکته قابل ذکری ندارم؛ ولی همین موهبت مبارک، که موجب شده است قول و غزل من، همانند قطره ی ناچیزی به اقیانوسی بی کران عشق و محبت آل الله بپیوندد، توفیق بزرگی است که باید شکرگزار آن باشم.

نعمت طبع رسایی که به من بخشیدند

شکرش آن است که مدح تو و آل تو کنم

میان آنچه امروز «شعر» نامیده می شود با برخی از مضامینی که به عنوان «شعر» توسط برخی مداحان خوانده می شود، تفاوت بسیاری وجود دارد؛ به نظر شما دلیل این فاصله و دور ماندن محافل مذهبی و مداحان از جریان واقعی شعر امروز چیست؟

یک ایراد شاید به برخی از اشعار و آثار ولایی برگردد، که با همه ی زیبایی و ارزش ادبی ـ به دلیل استفاده از زبان، تعبیرات و اصطلاحات خاص، شیوه و طرز بیان متفاوت است ـ برای عرضه در محافل و انجمن های ادبی و شبهای شعر، تناسب دارد اما قابل بهره وری در کار مداحی نیست؛ ایرادی هم به کار مداحی وارد است که توضیح مشروح آن را در پاسخ سؤال شماره ی هشت می توانید مرور کنید.

دلیل سالم ماندن عرصه شعر آیینی _ در قیاس با عرصه مداحی _ و دور ماندن شاعران از برخی انتظارات و رفتارهای مادی و غیر معنوی چیست؟

تصور می کنم که این سؤال شما را در خلال مصاحبه پاسخ داده ام، ولی باید بیفزایم که: به همان نسبت که در مورد شعر شعرا، در انجمن ها، از سوی صاحب نظران و اساتید، نقد و بررسی انجام می گیرد و خود شاعر هم در هر فرصتی به پیرایش و ویراستاری آثار خود می پردازد و در انتظار بهره ی مادی هم نیست، برعکس، آنچه معمولاً یک مداح در انجمن و محفلی ارایه می دهد، ضمن برانگیختن تشویق و تحسین مستمعان و صاحبان مجلس، از اجر مادی قابل توجهی نیز برخوردار می شود و مع الاسف، گاهی هم که انتقاد بجایی مثلاً ـ در مورد نحوه ی خواندن یا حرکات و سکنات و یا نقل مطالب بی اساس و غیر مستند، یا عدم استفاده از شعر سُست و وهن انگیز ـ از آنان شده، به جای بررسی و پذیرفتن به سمع قبول و تجدید نظر، با استفاده از همان تریبون عمومی که در اختیارشان بوده، نقد کننده را از گفته ی خود پشیمان می کنند! بدیهی است تا وقتی که روحیه ی انتقادپذیری در کسی نباشد ـ اعم از شاعر، مداح و یا هر هنرمند دیگر ـ آن هنر، از ترقی و تعالی باز خواهد ماند.

آثار و تألیفات خود را معرفی کنید:

آثار شعری من، در اکثر کتب و نشریات بصورت پراکنده، تاکنون نشر شده است و امیدوارم توفیق نشر یک جای آثار خود را پیدا کنم. تألیفات من به ترتیب عبارتند از:

1ـ رستاخیز لاله ها؛ مجموعه آثار عاشورایی انجمن های ادبی، چاپ دوم، انتشارات رستگار.

2ـ ستایشگران خورشید؛ برگزیده ی آثار 121 نفر از شاعران ادب پارسی گوی ویژه ی امام علی علیه السلام، چاپ دوم، شرکت به نشر.

3ـ از کعبه تا محراب؛ مجموعه ی رباعی و غزل، ویژه ی حضرت امام علی و امام زمان علیه السلام، سروده ی شفق، بنیاد پژوهشهای اسلامی.

4ـ کتیبه ی خورشید؛ برگزیده ی آثار شاعران پارسی گوی ویژه ی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، بنیاد پژوهشهای اسلامی.

چه توصیه هایی به شاعران و مداحان اهل بیت بویژه جوانان دارید؟

دوست دارم با این فراز زیبا از کتاب «ستودگان و ستایشگران» که متضمّن رهنمودهای مقام معظم رهبری می باشد، سخن خود را به پایان ببرم:

چه دنیای خوبی است این دنیای ذکر و مدح و غرق شدن در عشق اهل بیت علیهم السلام هم چنان غرق کردن دیگران و روشن نگهداشتن شعله ی محبت خاندان پیامبر در دلها و تشویق دلها به عشق ورزیدن روزافزون به این شجره ی طیّبه

عمری است حلقه ی در میخانه ایم ما

در حلقه ی تصرّف پیمانه ایم ما

از نو رسیدگان خرابات نیستیم

چون خشت پاشکسته ی میخانه ایم ما

عشاق را به تیغ زبان گرم می کنیم

چون شمع، تازیانه ی پروانه ایم ما

در پایان اگر مایلید ما را مهمان یکی از جدیدترین سروده های خود بفرمائید:

«شمیم وصال»

بهشت چیست جمال تو یا رسول الله

درود بر تو و آل تو یا رسول الله

الا که نخله ی طور آفرید در سینات

تجلیّات جمال تو یا رسول الله

قسم به فجر که خوشبوتر است از شب قدر

شمیم صبح وصال تو یا رسول الله

سیاهه ی حجرالاسودی که می بوسیم

کنایتی ست ز خال تو یا رسول الله

شکست ظلمت تردید و بت پرستی را

جبین ماه مثال تو یا رسول الله

جهان و عرصه ی تاریخ را دگرگون کرد

حدیث بیست و سه ساله تو یا رسول الله

بهشت و سایه ی طوبا و گل، گوارا باد

به جرعه نوش زلال تو یا رسول الله

حدیث قطره ی بی ارزش است و اقیانوس

من و روایت حال تو یا رسول الله

کمال مدح تو لولاک شد، تعالی الله!

به رتبه ی متعال تو یا رسول الله

فرشتگان مقرّب فتاده اند به خاک

در آستان جلال تو یا رسول الله

امین وحی خدا ـ جبرئیل ـ ریخته پر

در اوج گیر کمال تو یا رسول الله

چه آیتی تو که دست زمینیان نرسد

به آسمان خیال تو یا رسول الله

شکوه روشن گلدسته های آفاق است

اذان عشق بلال تو یا رسول الله

قرار داد اگر قبله، کعبه را از قدس

خدا نخواست ملال تو یا رسول الله

همای رحمت اگر شد علی، پناه گرفت

به سایه ی پر و بال تو یا رسول الله

نوشته اند به دامان لاله گون «شفق»

درود بر تو و آل تو یا رسول الله

یاد نینوا

ای شوق کربلای تو در جان ما حسین

پیوند جان مایی و جانان ما حسین

شور محبت تو و شوق ولای توست

شیرازه بند جمع پریشان ما حسین

ما با سبوکشان وفا هم قسم شدیم

پیمانه ی غم تو و پیمان ما حسین

روزی که بی روایت عشق تو بگذرد

آن روز هست شام غریبان ما حسین

شکر خدا که پیروی از راه سبز توست

روح نماز و حاصل ایمان ما حسین

دل را کند شکوه قیامت خطر پذیر

ای خاطرات عشق تو مهمان ما حسین

تا در پناه ماه بنی هاشم آمدیم

خورشید تکیه کرده بر ایوان ما حسین

باز ای هلال یک شبه ی زینب از غمت

موج ستاره ریخت به دامان ما حسین

با یاد یک چمن گل پرپر به نینوا

ریزد بهار گل به گریبان ما حسین

داغ تو چیست مرهم دلهای بی قرار

درد تو چیست مایه ی درمان ما حسین

ای آن که با شکسته دلانت عنایتی ست

گاهی بیا به خواب پریشان ما حسین

دریاب ای مسیح نفس از ره کرم

یک لحظه نیست نفس به فرمان ما حسین

از شرم روسیاهی خود آب می شویم

افتد اگر که پرده ز عصیان ما حسین

ای مهر روشن تو سر آغاز عاشقی

چیزی نمانده است به پایان ما حسین

ای کاش یک نفس به تمنای دیدنت

از هم جدا شود صف مژدگان ما حسین

با یک اشاره ی تو به اشک( شفق ) قسم

بار دگر به آن حرم پاک می رسم

(زیارت)

دوباره آمده ام تا دوباره پر بزنم

کبوترانه در این آستانه پر بزنم

به نا امیدی از این در نمیروم هرگز

اگر جواب نیاید، دوباره در بزنم!

خدا مرا به حقیقت ، ولی شناس کند

که حلقه بر این خانه ، بیشتر بزنم

سیاه نامه ی من می شود سپید آخر

اگر که ساغری از چشمه ی سحر بزنم

به یاد غربت گل ، عهد کرده ام با خود

که لاله باشم و صد داغ بر جگر بزنم

خدای را کمی ای زائران درنگ کنید

که خاک پای شما را به چشم تر بزنم

به من هر آنچه عطا کرده اند توفیق است

مباد آن که دم از دولت هنر بزنم!

اگر چه خارم و نسبت به گل ندارم ، باز

خوشم که گاه گداری به باغ ، سر بزنم

اگر شمیمی ازین بوستان به من برسد

روا بود به خدا تاج گل به سر بزنم

من آشنای همین درگهم ، خدا نکند

که رو به غیر بیارم دری دگر بزنم

صفای تربیت باغبان حرامم باد

که در مجاورت گل ، دم از سفر بزنم

اگر چه غرق گناهم ، سفینه ام اینجاست

مراد و قبله ام اینجا ، مدینه ام اینجاست

دورها آوایی ست...

محمد داوری شیرازی، سومین فرزند سخنور و شاعر مشهور آیینی، وصال شیرازی می باشد. او در سال 1238 هـ . ق در شیراز، به دنیا آمد. داوری از همان کودکی، دارای فراست و هوش سرشاری بود، به طوری که به اندک توجه، دقایق و ظرایف علوم و فنون را فرا می گرفت. وی در کنار آموختن علوم، به فرا گرفتن هنر خطاطی و نیز نقاشی پرداخت و در این دو هنر متعالی، به کمالاتی دست یافت و استادی زبردست گردید.

داوری در زبان عربی، مهارتی تام داشته، آن گونه که از اشعار او ـ بویژه قصایدش ـ برمی آید، دواوین شعرای عرب را بسیار مطالعه کرده و بعضی از قصاید خود را به استقبال و اقتفای آن اشعار سروده است.

سه اثر مهم داوری، یعنی: «رساله در معانی و بدیع» (به زبان عربی)، «رساله در علم عروض و آیین سخنوری» و «فرهنگ بزرگ ترکی به فارسی» است.(1) نشان گر وسعت و عمق تأملات ادبی او در دوران عمر کوتاه 44 ساله ی اوست.

در دیوان شعر او ـ که مجموعه ای از تراوشات طبع و ذوق سلیم او در قالب های مختلف شعری است ـ مراثی اهل بیت(ع) جایگاه ویژه ای دارد. در شعر زیر که از نمونه های ممتاز شعر اوست، ضمن اشاره به برخی موارد تاریخی حادثه ی کربلا، با اعتراض نسبت به سطحی نگری هایی که درباره این حادثه ی عظیم و جان سوز می شود، اذهان را به ژرف کاوی و دقّت بیشتر فرامی خواند:

از حدیث شهدا مختصری می شنوی

از غم روز قیامت، خبری می شنوی

تو چه دانی که چه آمد به سر شاه شهید؟

به سرِ نیزه ی بیداد، سری می شنوی!

چاک پیشانی اش از دامن ابرو بگذشت

تو همین معجز شقّ القمری می شنوی

از جگر سوختگان لب آبت چه خبر؟!

این قدر هست که بوی جگری می شنوی!

غافلی وقت جدایی چه قیامت برخاست

تو وداع پسری با پدری می شنوی

تاب خورشید و تن خسته و پا در زنجیر

حال رنجور چه دانی؟ سفری می شنوی!

گریه، سِیلی شد و بنیاد و صبوری برکَند

تو همین زینبی و چشم تری می شنوی

«داوری» راست دَم غصّه فزایی، ور نه

این همان قصّه بود کز دگری می شنوی

پی نوشت:

1. برگرفته از مقدمه ی دیوان داوری شیرازی، به تصحیح و اهتمام روحانی وصال، کتابخانه ی معرفت شیراز.

کلمات کلیدی
شعر  |  اهل‌بیت  |  استاد  |  ادبی  |  مداح  |  شعر آیینی  |  استاد محمد جواد غفورزاده  |  مصاحبه با استاد محمد  |