×

در مدح حضرت جواد الائمه علیه السلام


تعداد بازدید : 1677     تاریخ درج : 1390/08/08

62

اول نامه به رسم همه، حمداً لک یا رب تعالی و تبارک و تقدس، که تویی صاحب هر نعمت و شوکت، وَ تویی فوق جلالت که همین بس به ثنایت که خدایی، وَ درود تو بر آنان که برای تو عزیزند: محمد، علی و فاطمه و آل مطهر که امامند و همانند که نورند و سلامند، همگی مکرمت و فیض وجودند، شهید و شهودند که شایسته ترینند و گل سرسبد عصمت و دینند، پناه همه ی اهل زمین اند، چراغند و ضیاءند و ولاءند و امینند، سرشان آب حیات است و نشستن به در خانه شان راه نجات است و سخن گفتن از آن ها حسنات است، سلام و صلوات است که شایسته ی آن هاست.

این نه مدح است که یک قطره ز دریاست و هر واژه تولاست، دلم در گرو مهر امامی است که عشقش همه دنیاست، جواد است و جگرگوشه ی زهراست، نهمین رهبر دل هاست، در اینه ی توحید دلاراست، چه نوری است خدا را، علم در محضر او پاکی و ایمان و عمل، جوهر او، عصمت و دین، مادر او، جود و سخا و کرم و لطف و صفا، کوثر او، جان رضا، نور خدا، واسطه ی فیض و عطا، پاک و مبارک پسری که حق داد رضا را.

نام و خلقش نبوی، سیره ی او مصطفوی، نسل و تبارش علوی، رایحه ی باغ ولایت، نفس صبح هدایت، آفتابی که درخشیده به دامان پدر، سلسله ی شمش و قمر، وارث علم ازلی، بضعه ی زهرا و علی، من چه بگویم که مقامش به تصوّر نرسد، عقل فروماند و مبهوت شود، مو به مو، نکته به نکته، غزل معرفتش ورد زبان هاست، حذر و امن و امان هاست، آب و آئینه عطایش، همه جان ها به فدایش، سینه ها صحن و سرایش، مرغ جان بال گشاید به هوایش، غم مظلومی او سوز دل اهل ولایش، مصحف اشک رثایش که در آن حجره دربسته، لبش تشنه و آه از نفس افتاد که از ناله ی او سوخت دل فاطمه در باغ جنان، بی وفا دختر مأمون که ستم را به نهایت برساند و گل معصوم خدا، خسته و مسموم، غریبانه فدا شد، ناله ز دل سوختم، آبم بده آبم بده. . .

بیش از این اشک مجالم نده تا بنویسم که تنش را به لب بام نهادند و مرغان هوا بال بگسترده بر آن پیکر مظلوم و ملائک به مصیبت بنشستند و به غمنامه نوشتند روضه ی آن نور خدا را.

کلمات کلیدی
خدا  |  نور  |  آب  |  تقدس  |  مدح حضرت جواد الائمه  |  سوخت دل فاطمه در باغ  | 
لینک کوتاه :