×

مصاحبه با خادم حرم مطهر حضرت معصومه (س)


تعداد بازدید : 1919     تاریخ درج : 1392/10/17

مریم مرادی فر مدت هاست که خادم حرم حضرت معصومه (س) است. شاعر هم هست، افتخار می کند که خدمتگزار حرم حضرت معصومه (س) است. می گوید:

من هرچه خواستم زحریمش گرفته ام                                  آل عبا به راز دل خلق محرم اند

می گوید: من اسمم خادم است. در عمل خادم کسی است که از بانوی خودش رنگ بگیرد و آن چیزی باشد که صاحب خانه می خواهد.

مدرک عالی خوشنویسی هم دارد.

* از او می پرسم: چون شاعر بودی آمدی حرم یا از وقتی خادم شدی شعر می گویی؟

می گوید: خواهش می کنم! شعر گفتن من به دوره راهنمایی برمی گردد. دوره ی راهنمایی دست و پا شکسته غزل هایی را می سرودم اما با استاد قیصر امین پور آشنا شدم. ایشان مرا تشویق کردند تا شعرهای جدیدتری بگویم.

به سراغ نهج البلاغه امیرالمؤمنین رفتم. علی (ع) می فرماید: شما به آمادن کردن کردارتان نیازمندتر هستید تا به شاخ و برگ دادن گفتارتان. من همان جا تصمیم گرفتم که به نیت ظاهر و ریاکارانه نخواهم این عمل را انجام دهم و تا آخر عمرم هم تونستم جواب خودم را از امیر بگیرم. سرودن شعر برای حضرت، باعث شد به حرم بیایم. یک حس من را سوق می داد به سمت اهل بیت عصمت و طهارت تا این که به پیشنهاد یکی از اقوام، فرم پر کردم. امیدوارم که من را قبول کنند با وجود همه کاستی هایی که در وجودم دارم و شایسته خدمت در درگاه بی بی باشم.

اول تو صحن بزرگ، توی یکی از بقعه ها نشستم و نگاهم را دوختم به گنبد طلایی. یقین دارم وقتی شاعرید، من نیستم که شعر می گویم و آن ها هستند که در ذهن من چیزی را آماده می کنند. هر وقت این جوری شود گفتم اصلاً اون شعر یک حال و هوای دیگری داشته است.

* همیشه شعرهای مذهبی می گویید؟

راستش خیلی دوست داشتم درباره ی چیزهای دیگر شعر بگویم. من خودم را شاعر نمی دانم، اما کسانی که دستی در شعر گفتن دارند می دانند که شعر گفتن زوری نیست.

ای همین غیر از مدح آستان زیاد نگفتم                                شاید چند قطعه بیت که اصلاً ثبت نکردم

* شاعری چه تأثیری دارد توی خدمت کردن به حضرت معصومه (س)؟

جواب شما این بیت است:

هر زمان تنگ شود عرصه دنیا به من                                    نگهی بر حرمش هستی و عقبای من است

وقتی دلم از دنیا می گیرد سعی می کنم به گنبد و ضریح بی بی نگاه کنم و به ایشان خدمت کنم و همین شعر ملکه ذهن من می شود. در حین خدمت، تمام ابیات به ذهنم می آید.

* چه طور شد که قصد خدمت گزاری کردید؟

دیدید یه وقتی شما درخواست آب نکردید اما یک نفر اشتباهاً یک لیوان آب برای شما می آورد و شما می گویید آب نطلبیده مراد است!

* پس در واقع شما دعوت شدید؟

بله به همین حالتی آمدم به حرم و وقتی آمدم بسیار شکرگذار شدم و احساس می کنم یک توفیق بود که شرایطی جور شد چون یکی از اقوام می خواستند بیان واسه خدمت چون تنها بودن به من پیشنهاد دادن و خدمت خانم رسیدم.

* تا کی می مونید؟

سعی می کنم به حق عصمت حضرت فاطمه معصومه خطایی تو زندگی انجام ندهم که شایستگی خدمت در این دربار از وجود من گرفته بشود و سعی می کنم باشم، جوری که بی بی من را نگه دارد. اگر به لفظ تمام و به یقین بخواهیم به معنای کلمه دقت کنیم! خادم شخصی است که وقتی به جایی وارد می شود برای خدمت همه خشنودی آن به این است که صاحب خانه که این فرد خادم درگاه آن شده از او راضی باشد و تا هرگاه که صاحب خانه به او اجازه بدهد در آن جا خدمت می کند و آرزویش این است که صاحب خانه او را رد نکند.

من آرزو این است که تا آخرین لحظات زندگیم در کنار بی بی باشم اگر خادم بدی نباشم و خانم من را رد نکند.

* یک خاطره به یاد ماندنی برامون بگید؟

من دو تا خاطره دارم که کرامت خاص بی بی برام ثابت شده.

یکی در مورد زائرین و یکی در مورد خودم و مادرم می تونم هردو رو بگم.

* بفرمائید؟

در رابطه با مادرم که این معجزه بی بی را به صورت مثنوی درآوردم و در یکی از مراسم حرم مطهر که برای خادمین بود برای آن ها قرائت کردم و همه آن ها که در زندگی خود تأثیر خاص حضرت را ملموس دیده بودند این شعر یادآور خاطرات آن ها از کرامت بی بی بود و همه منقلب شدند نه تقریباً.

مادرم سابقه بیماری فشار خون بالا داشت. ماه شعبان بود ساعت دو نصف شب، من را صدا کرد و گفت حالم بد شده. با دستگاه فشارسنج منزل فشار مامان را چک کردم دیدم فشارش 20 بود. انواع قرص های فشار که برای مواقع اضطراری پزشکش توصیه کرده بود به او دادم. فایده نداشت فشار مادر بالا رفت به 23 رسید. دیگر نتوانست خودش را کنترل کند و فریاد می کشید با این که خیلی تودار بود اما از درد شدید حالش بد شد.

در کمد را که باز کردم چشمم به لباس فرع حرم افتاد. مانتو سورمه ای که در حین خدمت تنم می کردم به چوب لباسی آویزان بود. به مانتو دست زدم اصلاً متوجه نشدم. احساس کردم کنار ضریح ایستادم صدا کردم یا فاطمه معصومه، یا کریمه اهل بیت. مادرم با این وضع راه به جایی نمی بره دستم از همه جا کوتاهم، بی بی خودت عنایت کن. چند باری تکرار کردم و یقین داشتم بی بی از روی کرامت به من نظر می کنند. به دقیقه نکشید لباس پوشیدم و گفتم مامان بریم بیمارستان. مامان گفت حالم بهتر شده و من با دستگاه دوباره فشار ایشان را چک کردم. دیدم بعد از دو دقیقه که فشارش 23 بود روی 12 ولی باز تأکید کردم باید بریم بیمارستان و دکتر شما را چک کند. می خواستم در ذهنم همه شبهات شیطانی رد شود که شاید دستگاه خراب بوده شاید فشار بالا نبوده.

رفتیم بیمارستان. دکتر گفت فشار 12 است و هیچ مشکلی ندارند. حتی گفتم با فشارسنج خودمان فشار را بگیرند گرفته و گفتند دستگاه مشکلی ندارد. من آشکارا عنایت بی بی را دیدم گرچه در گوشه و کنار زندگی خودم عنایت ایشان را محسوس و نامحسوس حس می کنم.

* یک پیام برای نوجوانان دیگر؟

حتماً قدر خودتان را بدانید. اگر قم هستید یا گذرتان به قم می افتد به حرم سر بزنید.

یکی از دلایلی که باعث شده فاطمه معصومه این قدر خاص باشند این بود که یاری امام زمان خودشان، حضرت امام

رضا (ع) خیلی تلاش کردند به حدی که برای دیدار آقا راهی سفر شدند و همیشه منتظر فرمایش های حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بودند که به آن عمل کنند. انتظار و همراهی امام زمان حضرت معصومه را به این عزیزی رساند.

امیدوارم، انتظار خالص نوجوان های امام زمانی ما رو هم به جایگاهی در دنیا و در آخرت برسونه.

کلمات کلیدی
شعر  |  شاعر  |  حرم حضرت معصومه  |  خادم  |  حضرت معصومه ( س )  |  خادم حرم حضرت معصومه  |  خادم حرم مطهر حضرت معصومه  | 
لینک کوتاه :