×

گفت و گو با علی نصیریان


تعداد بازدید : 1472     تاریخ درج : 1390/08/08

34

علی نصیریان در سال 1313 در تهران به دنیا آمد و در سال 1335 دیپلم هنرپیشگی‎ ‎خود را گرفت. بسیاری از آثار مطرح سینمای ایران مزین به هنر بازیگری وی است. علی نصیریان در فیلم هایی چون گاو، آقای هالو، پستچی، آفتاب نشین ها، کفش های میرزا نوروز، ناخدا خورشید، برج مینو، کمیته مجازات، دیوانه ای از قفس پرید، شاه خاموش، روز باشکوه، پول خارجی، کمال الملک، ستارخان و سرایدار بازی کرده است. او در سال 80، به عنوان چهره ماندگار شناخته شد و در سال 84 نشان درجه یک فرهنگ و هنر را به دست آورد.

چه شد که وارد عرصه بازیگری شدید؟

پدرم بسیار مذهبی و در عین حال صاحب ذوق بود. منزل ما هم آن زمان در میدان شاپور بود. در آن جا قهوه خانه های بسیاری وجود داشت که همیشه مراسم نقالی برپا بود. در ایام محرم هم گروه های تعزیه بسیاری به محله ما می آمدند. من با پدرم به تماشای تعزیه می رفتم و از همان زمان به بازیگری علاقه مند شدم.

اگر بخواهید به گذشته بازگردید، به یاد چه چیزی می افتید؟

به یاد تقلید کردن هایم از آدم هایی که بازی می کردند، تعزیه اجرا می کردند یا معرکه می گرفتند و... . این تقلیدها برایم خیلی جذاب و شیرین بود؛ به شکلی که وقتی به آن دوران فکر می کنم، بلافاصله همین ها در ذهنم نقش می بندد.

این علاقه مندی از چه زمانی برای تان جدی شد؟

از سال دوم دبیرستان به شکل جدی کار خودم را شروع کردم. در دبیرستان دوستی داشتم به نام بهمن فرسی که یکی دو سال از ما بزرگ تر بود. او یک روز به من گفت که می خواهم تئاتر کار کنم. من هم رفتم و با او همکاری کردم.

اولین تجربه بازیگری تان چگونه بود؟

هرگاه به تماشای نمایش های سیاه بازی می رفتم، آن قدر تحت تأثیر آن ها قرار می گرفتم که حرکات آن ها را تقلید می کردم، اما اولین حضور جدی من در تئاتر مربوط به دوران دبیرستان است که با چند نفر از دوستانم ـ که همه آن ها بعدها از بازیگران بزرگ تئاتر شدند ـ گروه تئاتر راه انداختیم. به کلاس های تئاتر هم می رفتم. به همین دلیل لاله زار پاتوق اصلی ام شده بود. به دلیل اجرای تئاترهای ویژه در آن دوران، خیلی زود نام گروه ما بر سر زبان ها افتاد. جمشید مشایخی و عزت الله انتظامی هم از اعضای ثابت گروه ما بودند، اما به دلیل شرایط ویژه آن زمان، از ما در سینما استفاده نمی شد. هر چند من خیلی علاقه مند به بازیگری در سینما بودم.

کی وارد تلویزیون شدید؟

در سال 1337 تلویزیون خصوصی ایران راه اندازی شد و دو سال بعد همکاری اداره هنرهای دراماتیک با تلویزیون در قالب اجرای نمایش های زنده تلویزیونی شکل گرفت. برای این اجراها 6 گروه انتخاب شد و من هم که از سال 36 به استخدام اداره هنرهای زیبا درآمده بودم، سرپرستی یکی از این گروه ها را برعهده گرفتم و نمایش های زیادی را در تلویزیون اجرا کردم که سبب شد مردم مرا بشناسند. در مجموع بیش از 50 تئاتر تلویزیونی در مقام بازیگر یا کارگردان داشتم و هم زمان با افتتاح تالار سنگلج، کارگردان یا بازیگر اجراهای صحنه ای نیز بودم.

فکر می کنم با فیلم گاو وارد سینما شدید.

بله، همین طور است. سال 1342 نمایشی را به نام گاو در تلویزیون به صورت زنده اجرا کرد یم که در سال 48 غلامحسین ساعدی نویسنده این کار، داریوش مهرجویی را به ما معرفی کرد و گفت: در حال نوشتن فیلم نامه ای با همین نام و موضوع هستم. قصدشان این بود تا کاری تازه و سوا از سینمای رایج بسازند. گروه ما در این فیلم بازی کرد و من نقش مش اسلام را داشتم. در آن زمان 34 ساله بودم. بعد از گاو به پیشنهاد آقای مهرجویی، سناریوی آقای هالو را نوشتم که فیلم دوم من بود. آقای هالو تنها تجربه من در زمینه فیلم نامه نویسی بود و با توجه به علاقه ام به کار اجرا، دیگر فیلم نامه نویسی را ادامه ندادم. پستچی، دایره مینا و حیاط پشتی مدرسه آفاق که بعدها نامش به مدرسه ای که می رفتیم تغییر کرد، از جمله فیلم هایی بود که گروه ما با مهرجویی همکاری کرد‎.‎

کارهای بزرگ شما مثل سربداران و هزار دستان پس از انقلاب شکل گرفت، در این باره بیش تر توضیح بدهید.

در سال 59 بازنشسته شدم و چون دیگر گروه نداشتیم، تئاتر کار نکردم و وارد کارهای تصویری شدم و در سریال های هزاردستان و سربداران که جزو اولین مجموعه های تلویزیونی پس از انقلاب بود، حضور پیدا کردم. محمد علی نجفی را قبل از انقلاب دیده بودم. او برای بازی در نقش قاضی شارع، در مجموعه سربداران از من دعوت کرد و بعد از خواندن سناریو احساس کردم نقش خیلی خوبی است که تفاوت زیادی هم با نقش های قبلی ام دارد. مرحوم رهگذر متن بسیار خوبی برای این مجموعه نوشته بود. بازی ام در سربداران رو به پایان بود که آقای حاتمی پیشنهاد نقش ابوالفتح در هزار دستان را مطرح کرد که قرار بود در همان شهرک سینمایی کار شود. علی حاتمی برای هزاردستان آلبومی از هنرپیشگان را گرد آورد و با گروهی از بچه های تئاتر که از دهه 30 کار خودشان را آغاز کرده بودند، این مجموعه را ساخت. ساخت هزاردستان طولانی شد. البته من تنها دو ماه در لوکیشن بازارچه مشغول بودم. حاتمی می خواست این مجموعه نو باشد. تا حدود زیادی هم موفق شد. در واقع جمع کردن این همه هنرپیشه کار آسانی نبود. حاتمی به خاطر خلق خوشش توانست همه را دور خودش جمع کند.

درباره فیلم کفش های میرزا نوروز توضیح بفرمایید.

در سال 64 فیلم «کفش های میرزا نوروز» را با محمد متوسلانی کار کردم که فیلمی کمدی بود و در آن زمان استقبال زیادی از آن شد و هنوز هم مردم آن را خیلی دوست دارند. خیلی ها وقتی مرا می بینند، به آن فیلم اشاره می کنند و می پرسند کفش ها چه شد؟ تجربه دیگر کمدی ام سه قسمت از مجموعه ای به نام خیرالله و صندوق چه اسرار به کارگردانی داریوش مؤدبیان بود که نقش ماشاءالله خان را بازی می کردم که آن هم کار خوبی بود.

در یک نگاه کلی به تئاتر و سینما، شما تئاتر را جلوتر می بینید یا سینما را؟

تئاتر سبب رشد اندیشه شده است. سینما هم بدون فکر و اندیشه نیست. چون سینما به هر حال تصویری تر است. آخرین کار سینمایی من فیلم جزیره آهنی بود که کارگردان بسیار جوان، متفکر و ب استعدادی داشت. البته تئاتر بیش تر انسان را به اندیشیدن وا می دارد تا سینما، ولی سینمای ما هم فرهنگ و اندیشه دارد و اگر در دنیا مطرح می شود به همین دلیل است. من فکر می کنم در هر دو جا می توان تفکر را دید.

فکر می کنید انجام کار مذهبی چه تفاوتی با کارهای دیگر دارد؟

کارگردانی که اقدام به اجرای نمایش مذهبی می کند، خود باید دارای اعتقادات مذهبی باشد تا در اثرش صداقت دیده شود. اگر باورهای مذهبی کسی قوی نباشد و دست به اجرای نمایش مذهبی بزند، کار صادقانه ای نکرده است. برخی افراد آیین و مذهب را بهانه کار کردن و پول درآوردن قرار می دهند. به دلیل فراهم شدن موقعیت اجرای نمایش مذهبی نباید به سراغ این ژانر از تئاتر رفت، بلکه باید نسبت به این مقوله باور داشت تا در این کار موفق شویم.

سینمای پس از انقلاب را چه طور ارزیابی می کنید؟

بعد از انقلاب، سینما دچار تحولی اساسی شد و به سرعت به سمت پیشرفت و موفقیت نسبی حرکت کرد. در این دوره کارگردان های بسیار موفقی وارد عرصه شدند که همکاری با آن ها برای من لذت بخش بود. در این دوره فعالیت سینمایی من بر فعالیت های تئاتری غلبه کرد، به طوری که من در دهه 60 یکی از پرکارترین بازیگران سینما بودم و در 12 فیلم حضور جدی داشتم.

کارهای خودتان را چه طور می بینید؟

من کارهای زیادی در تلویزیون داشتم و بعضی از مجموعه ها از جمله سربداران، هزار دستان، گرگ ها و همسایه ها، جزو آثار موفق زمان خودشان بوده اند، اما هیچ وقت تمایل خاصی ندارم برای این که حتماً در تلویزیون یا سینما باشم. بستگی دارد که چه چیزی پیش آید و آن چیزی را که تا حدودی احساس کنم، بد نباشد قبول می کنم. هنرپیشه باید حضور داشته باشد و نمی شود زمان طولانی نباشد و دیده نشود و کم و بیش باید تلاش خودش را داشته باشد. شیخ بهایی به کارگردانی شهرام اسدی از کارهای تلویزیونی ام است که هنوز پخش نشد و در فاز دوم این مجموعه نقش پیری شیخ بهایی را در زمان شاه عباس بازی کردم.

نظرتان درباره تجلیل از هنرمندان و انتخاب چهره های ماندگار چیست؟

بعد از انقلاب این کارها جا افتاده است، به خصوص برای کسانی که زحمت کشیده اند و حالا به پیری رسیده اند. بعضی از این ها ممکن است خیلی کم تحمل باشند و این برنامه ها باعث می شود دل گیر و افسرده نشوند. این بزرگداشت ها و تجلیل ها برای نسل جوان هم خوب است که ببینند اگر زحمت بکشند، زمانی از آن ها تقدیر خواهد شد. ما ایرانی ها همیشه حرمت استاد را نگه داشته ایم و این سنتی دیرین است و کاری هم که الان می شود، بر اساس همین سنت است که خیلی خوب و ارزش مند است.

یک کتاب خوب برای مطالعه به ما معرفی کنید.

اگر بخواهم درباره کتاب صحبت کنم، باید به کتاب هایی که این اواخر خوانده ام، اشاره کنم. برای نمونه کتاب میراث عرفانی، نوشته دکتر شفیعی کدکنی را مثال می زنم. به نظر من این کتاب اثر جالبی است، زیرا زندگی نامه ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی و... را شرح داده است و خیلی لذت بخش است. تازگی هوشنگ مرادی کرمانی کتابی با عنوان شما غریبه نیستی، چاپ کرده است. این کتاب، اگرچه از نظر ساختاری و فنی چندان قوی نیست، اما به لحاظ نثر، زیبا و تأمل برانگیز است. هم چنین کتابی از یعقوب آژند چاپ شده است که به نمایش در دوره صفویه می پردازد. این کتاب هم نکات جالبی داشت، اما اگر بخواهم به بچه های تئاتر کتابی پیشنهاد بدهم، به کتاب فرهاد ناظرزاده کرمانی اشاره می کنم. این کتاب نمایش نامه شناسی نام دارد که با صداقت و زیبایی خاصی نوشته شده است.

آخرین حرف تان؟

برای همه دوستان، آشنایان و فامیل آرزوی سلامتی دارم. وقتی می گویم فامیل، منظورم همه مردم است. چون ما با همه مردم فامیل هستیم. سلامتی بالاترین نعمت خداوند است. امیدوارم مردم مراقب خودشان باشند و آرزوی من این است که مردم شریف ایران سلامت باشند.

کلمات کلیدی
بازی  |  فیلم  |  تلویزیون  |  سینما  |  تئاتر  |  بازیگری  |  علی نصیریان  | 
لینک کوتاه :