×

پیراهن های یوسف و شهرهای برهنه


تعداد بازدید : 848     تاریخ درج : 1390/08/08

44

حضور قبرستان در شهرهای مسلمان نشین، چه به صورت جمعی و چه فردی سابقه داشته است. اکنون نیز شهرهای زیارتی ما حول یک امام زاده یا آرامگاه یک شخصیت، شکل گرفته است و نفس وجود آرامگاه در زندگی مسلمانان بوده است. در چند دهة اخیر، در دورة مدرن و شهرسازی مدرن، برنامه ریزی شهری، دست کم در کشور ما، به سمت طرد فضاهای آرامگاهی از فضای زندگی شهری رفته است. البته مکان هایی نیز وجود دارند که اهمیت زیادی دارند و هم چنان باقی مانده اند؛ مثل تخته فولاد اصفهان که توسعة شهری نتوانسته آن را ببلعد و آرامگاه بسیاری از علما و فضلا در آن باقی مانده است.

البته تدفین شهدای گمنام در شهرها و گردشگاه ها بیش تر یک حرکت نمادین است. مثلاً دفن شهدا در مشهد، در «کوه سنگی» و در نوک قله باعث شده است، که فضا خانوادگی و مثبت شود. تا پیش از آن حضور جوانان مجرد، رفت وآمد را تا حدی برای خانواده ها سخت کرده بود، ولی به برکت وجود شهدا محیط امن شده است؛ هرچند نمی دانم می شود این موضوع را به جاهای دیگر نیز تعمیم داد و یک قاعده کلی ساخت یا نه؟ در این مرحله ما در حال آزمودن هستیم و هنوز نمی توانیم ارزیابی دقیقی از کار داشته باشیم.

ما باید یک استراتژی داشته باشیم و در این استراتژی مشخص کنیم که جایگاه تدفین شهدا کجاست؛ یعنی برای تبیین ارزش ها، جایگاه تدفین شهدا در شهرسازی و معماری ما کجاست؟

اما تا زمانی که خود معماری ما برهنه است، شهرسازی ما آشفته است، چندان مشخص نمی شود، که ما به دنبال چه هستیم. بسیار دیده ام که در این فضای شهر سازی و معماری، ترویج نگاه های غیردینی، محرم و نامحرم را دعوت به اختلاط می کند، خلوت هایی می سازد که ممکن است بسترساز گناه باشد و نمی گذارد ثواب و پرهیز از گناه ترویج شود.

مشکل خیلی بزرگ تر از آن است که با دفن چهار شهید، موضوع جمع شود؛ اما فی نفسه خود تدفین اگر خوب انجام شود، مثبت است.

برای ما الآن آن پازل کلان وجود ندارد، ما نمی دانیم که در شهرسازیمان می خواهیم به کجا برویم. ما دو جلسه برگزار کردیم با عنوان آسیب شناسی شهر اسلامی، چیستی شهر اسلامی، جایگاه انسان در شهر اسلامی. آیا شهر اسلامی داریم؟ چه چیزی می خواهیم بسازیم؟ ساختار محلاتمان چگونه باید باشد؟ آیا می خواهیم در شهر ما محله محدود باشد یا نه؟ آیا می خواهیم محله را حذف کنیم و یک شهر واحد بسازیم؟ حریم های انسانی در شهرسازی اسلامی کجاست؟ این پازل باید کامل شود؛ وگرنه حرکت های منفرد، موازی و واگرا اگر به خودی خود خوب هم باشد، قابل اهمیت و سرشماری نیست.

حالا اگر دفن شهدا بتواند بخشی از این پازل را حل کند، خوب است و اگر نتواند، انرژی مان را هدر داده ایم.

مسأله ای که مطرح شد، از چه زاویه دیگری به غیر از معماری و شهرسازی، قابل طرح و بررسی است؟

آسیب شناسی موضوع مفصل است، بنده خودم طرحی را برای شهدا در همین شهر دادم که گم شد. بعداً دیدیم که در ورودی شهرک شهید «محلاتی» تهران کاشته شده است. چگونه می توان به این سازمان ها اعتماد کرد.

دوم این که بحث های متفاوتی باید در این زمینه بشود. در شهرها و کشورهایی که هوشمندانه وارد این مقوله شده اند، سعی شده است که شهرسازی و معماری فرهنگی، ایجاد و القا شود. طرحی به کنگره سرداران خراسان دادم که متأسفانه در حد حرف باقی ماند و رها شد.

ما باید بیاییم و فرهنگ شهید و شهادت را به مبلمان شهری وارد کنیم؛ به تعبیر دیگر، باید بیاییم و این فرهنگ را وارد زندگی کنیم. کارهایی که ما برای شهدا انجام می دهیم، به نوعی فرهنگ سکولاری است. یعنی می گویم شهدا برای قطعه ای از زندگی نیستند، برای قطعه ای از مردگی هستند که ما دوست داریم به آن ها احترام بگذاریم. این نگاه با اصل قرآن منافات دارد. قرآن می گوید، شهدا زنده اند و مرزوقند، اما ما شهید را هیچ وقت در زندگی مردم نیاوردیم، مردم را درگیر نکردیم، تنها یک مجسمة ثابت و صامت را در یک میدان قرار دادیم که همه از کنارش رد می شوند و نگاهش هم نمی کنند. فکر می کنم که باید مبانی مجددی برای موضوع نوشته شود و عمیق تر به موضوع نگاه شود. صرف این که چند شهید و گنبد و بارگاه در کوه و تپه بزنیم، کفایت نمی کند و در حد یک شور است. حوزة نفوذش عده ای از مذهبی ها هستند.

ما تلاش نمی کنیم که مفهوم آب در فرهنگ حسینی(ع) را در زندگی مردم عمق ببخشیم. یک آب خوری می سازیم، به اضافة یک جمله که فقط برای رفع تشنگی است و آن را با مفهوم تشنگی و عطش گره نمی زنیم. یک کار نسبتاً معمولی در شهر تهران شد، نماهایی دو بعدی ساختند که روی آن چند عکس شهید بود؛ در حالی که باید به صورت حجمی ساخته شوند و عمل کردهای شهید را در حالت های مختلف نشان دهند. شهید را دفن شده نبینیم، شهید را در پارک در حال راه رفتن، در حال مطالعه، نشستن و... ببینیم؛ نه این که یک تابوت در شیشه بسازیم که همه فکر کنند چیزی دست نیافتنی ا ست.

البته این یک ایده ا ست و اگر بخواهد به حجم، نقاشی، تصویر، سمفونی یا هر اثر معنوی دیگری تبدیل شود، کار می برد، مطالعه و تحقیق می خواهد. ایده این است که باید تلفیق کرد، نباید گذاشت کار موزه ای شود. باید این فرهنگ با زندگی مردم درگیر شود و مردم فکر بکنند، اگر الآن شهید این جا بود، چه کار می کرد؟ اگر شهید در صف نانوایی یا اتوبوس بود، چه کار می کرد؟ وقتش را چگونه صرف می کرد، چشم چرانی می کرد یا مطالعه یا کاری دیگر؟

کلمات کلیدی
شهر  |  آرامگاه  |  معماری  |  شهری  |  تدفین  |  شهرسازی  |  جایگاه تدفین شهید در شهرسازی  | 
لینک کوتاه :