×

شهدا پیرو می خواهند نه عزادار;گزارشی از گلزار شهدای بهشت رضای مشهد مقدس


تعداد بازدید : 2907     تاریخ درج : 1390/08/08

40

همچنان از شهر دور می شوم و این فکر مرا به خود مشغول می کند که دلیل این بعد مسافت از شهدا چیست؟ این دوری نشان دهنده فاصله ما از شهداست یا نه مشقت وصال است و یا اصلا ترس از مرگ است یا شاید اینکه نزدیک بودن به شهدا مسئولیت را سنگین تر میکند... تا اینکه متوجه شدم از دروازه های بهشت رضا رد شدیم. نگاهم به تابلوی «ما چشم به شفاعت شهدا داریم» می افتد و آنطرف تر هم نگاه شهیدان کاوه و برونسی و چراغچی من و بقیه بود! در بلوار آلاله ها پیش می رفتم تا آنکه تابلوی«میعادگاه عاشقان وعارفان ودارالشفائ ازادگان ودلسوختگان» رخ نشان داد.

اینجا گردهمایی شهداست. از قاسم زارع دوازده ساله (کوچکترتن شهیدگلزار) که در پنجوین به شهادت رسیده تا جانباز شهید محمدکارگر عزیزی 76 ساله که در مسیر محل شهادت پسرش مهدی، در مهران، به شهادت نائل آمده، دراین مکان گرد هم آمده اند.

در میان قبور شهدا و تاریخ های شهادت شان تالار اسراریست که جز با تلاش وکنجکاوی نمی توان به آن دست یافت. در اینجا می بینی چگونه برادر از برادر در شهادت سبقت می گیرد. مانند شهید فرنوش رحمانی فرزند مهدی که از برادر سبقت گرفته و در خرمشهر پرکشیده و برادرش سیانوش، طاقت نیاورده و یازده روز بعد در سی ام دی ماه 65 به دیدار برادر شتافته است. تاریخ شهادت گواهی در عمل خیر است. السابقون السابقون اولئک المقربون. از این برادرها زیاد می بینی! علیرضا و حسین بابایی، محمد وغلامرضا رجب پور، سیدجواد و سید جعفر علیزاده و برادران علی و حسن وحسین سلطانی که حسین جانباز شیمیایی بوده و 12سال بعد از جنگ به قافله شهدا پیوسته، اینان همه در میدانی که «گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند» به میدان شده و با خون خود گلها را شکفته و بانگ هزاران آزاده را به گوش جهانیان رسانده اند.

در این میانه تحولات شگرف انسانی را بعینه میتوان نظاره کرد. برادارنی که فرصت نداشتند نام شناسنامه ای خود را هم عوض کنند و جام وصل را سر کشیدند و اسم شان برروی سنگ مزارشان علی(داریوش) شیبانی و محمد(کورش) شیبانی آمده است! این تغییر در اسم ظاهر نشان از تحولی درونی میدهد و اینجاست که می فهمی اگر انسان ساخته شود جامعه ساخته می شود.

اینجا، سبقت، فقط میان برادرها نیست بلکه می بینی پسر نیز جا پای پدر نهاده است. به مانند سیدجمیل فاطمی که در جزیره مجنون به پدر اقتداکرده و پدرش نیز شش ماه پیش از او، کربلای حاج عمران را به کربلای اباعبدالله پیوند داده است و به مولای خویش اقتدا کرده است. مانند ایشان غلامحسین زرقامی که در ابوقریب شهید شده و فرزندش محسن اند که سه سال بعد در حاج عمران شربت شهادت نوشیده است. در این میدان پسرانی نیز هستند که گوی سبقت ازپدران شان گرفته اند. فتح الله ابراهیمی در سردشت، به خون خویش غلتیده و پدرش نیز 7 ماه بعد در جزیره مجنون به او ملحق شده است. محمود شفائیان در پنجوین از پدر جلو می زند و محمد علی شفائیان سه سال بعد در مهران به او می پیوندد. امروز نیز کمی آنطرف تر سید عباس آراسته، پدر شهید هاشم آراسته بعداز 22 سال ازشهادت او به دیدار فرزندش می رود!

اینجا فرماندهان بزرگ سپاه اسلام، درکنار نیروهای شان آرمیده اند. سردارانی همچون محمود کاوه، عبدالحسین برونسی، ولی الله چراغچی، مهدی فرودی و دیگران! دفعه قبل که به گلزار آمده بودم سالگرد شهید فرودی از مبارزین قبل از انقلاب بود. سعه صدرش به گونه ای بوده که توانسته افرادی از همه طیفهای سیاسی آن زمان را دور خود جمع کند ولی با این همه از بازار سیاست بیرون می رود و لباس رزم به تن می کند و در کارزار جبهه دوشادوش رزمندگان اسلام می جنگد تا در جزیره بوارین رخت شهادت می پوشد.

هر چه در این سرزمین جستجو می کنی نکات بیشتری می فهمی. از شهدایی که هنوز همه در جبهه اند و اینجا صورت مزاری برای شان تهیه شده است مانند سید جلال حسینی و محمدرضا پارسایی و خانواده سعیدی که دو پسرشان مهدی و محسن را تقدیم اسلام کردند و هنوز هم محسن شان در جزیره مجنون مانده است! اینجا قبوری است که فقط به نام شهید مزین است زیرا که نخواسته اند نامی از ایشان به میان اید! بزرگی را می بینی؟!

همه اقشار جامعه نیز اینجا حاضرند. از کارمند شهید عبدالرضا خیاط زاده تا دانش آموز شهید سید حسین ضابطی، شهدای نیروی انتظامی ستوان یکم ناصر فضلی و مهدی آدینه پور و مجید غیبی که در درگیری با اشراربه شهادت رسیده اند. حمزه طاهری نیز در انفجار مین در طلائیه به قافله شهدا پیوست و رقیه وحدتی و فاطمه ذبیحی سیزده ساله، از زنان وکودکانی بودند که در بمباران های ناجوانمردانه تبریز با خون خود ددمنشی رژیم بعث را به عالم نشان دادند و اینجا آرمیدند. در این میان، شهیدان غلامرضا حمیده پور، محمدرضا روشن قیاس، سید رضا رجائی از امدادگران به شهادت رسیده در واقعه قطار نیشابور نیز هستند.

حضور وسیعی از مجاهدین جهان اسلام را نیز در اینجا می توان دید. مجاهدین عراقی همچون یوسف داودی الوداعته، صلاح الدین ساعدی، عباس الغزاز، کریم موسی، فارس علی العبادی، خمیس طعمه، عبدالکریم صیهود، حسن المهنادی، صالح الحسنادی که اکثرا در کردستان عراق و جبهه های غرب به شهادت رسیده اند و مجاهدان افغانی مانند غلام رسول، سیدحسین حسینی و گل آقا نورمحمد اینگونه باخون خود مرز های جغرافیایی را شکستند تا ثابت کنند: «جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد.» سرگرد سید علی مولی عنبران، سرگرد خلبان سید محمود علوی، گروهبان یکم سید اصلان شاقی، ناویار سید هاشم نوروزی و... نیز تعدادی از شهدای ارتش ج.ا.ا هستند که در اوایل جنگ در مقابل ماشین جنگی رژیم بعث عراق ایستادند و با خون خویش از اسلام و خاک و ناموس ما دفاع کردند. در این حضور سرخ، شهدای ترورهای ناجوانمردانه خائنین به اسلام و قرآن را نیز می بینی! همچون شهیدان شیبانی، کاشانی و نوروزی و کمی جلوتر قربانیان ددمنشی بزرگتر را می یابی! می رسی به سکویی که برآن اینچنین نوشته «محل تدفین باقیمانده پیکر مطهره 27 شهید حرم رضوی که به علت متلاشی شدن قابل شناسایی نبودند»و در کنار آن قبور تعدادی از شهدا هستند که با نام و نشان به جبهه آمدند اما چون برای نام و نشان نجنگیدند، بی نام نشان برگشتند و جاوید نشان گشتند و امروز ما، این اسیران و قبرستان نشینان عادات سخیف آنان را گمنام می خوانیم. راستی مگر این نام و خون شهدا نیست که نور این انقلاب را در جهان خیره کننده تر ساخته و شرق غرب را اسیر و مقهور فرهنگ عاشورائی خویش کرد است؟!

درمیان شهدا مزار بی نشان رزمنده و عالم مجاهد، میراز جواد آقا تهرانی و همچنین امام جمعه مشهد ابوالشهیدین ایت الله سید مهدی عبادی نیز به چشم می خورد.

در این گذار کوتاه، چشمم به قبور شهدای دانشجو افتاد که نام و نام دانشگاه را وانهادند و مدرک شهادت را از دانشگاه جبهه کسب کردند. دانشجوی بسیجی وحید شادی فر، یحیی نجفیان رضوی، علیرضا نجفی سمنانی از این قبیل اند. اما علیرضا نجفی با وجود یکسان سازی بی اساس قبور شهدا! سنگ قبری متفاوت با بقیه دارد و در آن قسمتی تکان دهنده از وصیت نامه اش نوشته شده است:«مادرم! هم اکنون که این جملات را می نویسم اشک در چشمانم حلقه میزند و توان نوشتن را از من می گیرد و این شدت علاقه من به شماست اما دشمنان و ناباوران بدانند که هیچ محبتی بالاتر از محبت به خدا و دین اسلام و عزیزترین مخلوقاتش ائمه معصومین نمی باشد و در این راه باید از همه چیز گذشت. ازعلایق دنیوی گرفته تا مال و جان آدمی. من از شهادت نمی ترسم و وحشتی ندارم بلکه با آغوش باز به استقبال شهادت می روم و امیدوارم که گناهانم را نیز به لطف وکرمش ببخشاید»

اینجا، جان بر کفان حوزه را نیز در کنار دانشگاهیان می توان دید. پدر و پسر روحانی، شهیدان علی اصغر و موسی ابراهیمی که با خون خود راه روحانیت اصیل را از متحجرین و آخوندهای ضدانقلاب متمایز و روشنتر ساختند مدفون اند. ربابه نصرت زاده رضایی، زهراحسینی، بی بی طاهره سروری نیز از حاجیانی بودندکه به جرم فریاد زدن بانگ مرگ براسرائیل و آمریکا در کنار حرم امن الهی باخون خود نقاب تزویر و دورویی از چهره این خائنان به جهان اسلام و سردمداران اسلام آمریکایی را کنار زدند و در کشتار حج، میهمان حرم امن الهی شدند.

این گلزار سند حقانیت و حریت و مظلومیت امت اسلامی ایران است و باید این سند به احسن وجه حفظ شود اما امروز سالهاست که بهشت رضا، این تکه از «شناسنامه سنگی ملت ایران» به مانند قبرستان های خط کشی شده جنگ جهانی دوم درآمده است! ایا نظم و خط کشی و سطر و ستون تصنعی گلزار شهدا مهمتر بود یا آن حال و هوای انقلابی که به نسل های جدید منتقل می شد؟! استحکام قبور مهمتر بود یا تحکیم آن روحیه شهادت طلبی و از خود گذشتگی؟! و ایا جمع این دو شدنی نبود؟ این مسئله در گفته های خانواده معظم شهدا نیز معلوم بود. مادر شهیدان شعبان پور می گفت:«اینجا حال و هوای معنوی گلزار شهداء قبل را ندارد. سنگ مزار بچه هایم را جابجا گذاشته اند! سنگ قبر قبلی آنها را هم پس ندادند! حتی شعری را که پسرم وصیت کرده بود هم برروی سنگ مزار او ننوشتند!!» این نارضایتی در صحبت های پسر شهید فرودی هم معلوم بود. تا جایی که بعضی از خانواده های شهدا عکس شهید خود را بر سنگ دیگری حک کرده و آن را در جای عکس قبلی گذاشته بودند! این تخریب فرهنگی را روضه خوانهای بهشت رضا هم فهمیده بودند و نمیدانم چرا مسئولین، هنوز به این مسئله پی نبرده اند و بر طرح خویش اصرار می کنند و جاهای دیگر کشور را نیز مانند گلزار مشهد خراب می کنند؟!! چرا تصاویر این گلزار را منتشر نمی کنند تا مردم سایر شهرها ببینند چه بلایی قرار است بر سر آن حال و هوا بیاید! چرا مقصرین این مساله توبیخ نمی شوند؟! و...

روز به انتها رسیده بود و در حال بیرون رفتن بودم که جمله ای از وصیتنامه طلبه شهید امیرعباس شکوه السادات بر روی مزارش، مرا به فکر فرو برد: «شهدا پیرو می خواهند نه عزادار!»

کلمات کلیدی
شهادت  |  رضا  |  گلزار  |  گلزار شهید بهشت رضا مشهد  |  شهید بهشت رضا مشهد مقدس  |  بهشت رضا  |  سنگ مزار  | 
لینک کوتاه :