×

بررسی علل پرخاشگری در کودکان


تعداد بازدید : 2003     تاریخ درج : 1393/05/04

اشاره

همة انسان ها آرامش را دوست دارند؛ زیرا در سایة آرامش روح است که جسم هم آرامش می یابد و رشد طبیعی خود را طی می کند. اگر فکر و روح کودکان آرامش داشته باشد، در یادگیری علوم و برخورد با دیگران و زندگی روزمره خود موفق خواهند بود. بنابراین برای موفقیت فرزندانمان در زندگی آینده و رسیدن به مدارج بالای علمی و اخلاقی، باید کوشید و با محبت، صبر و عطوفت با آن ها رفتار کرد و به سؤالات آن ها پاسخ داد.

مسئولیت خانواده، تنها تأمین غذا و لباس و بهداشت نیست؛ بلکه باید کودک را به فطرت توحیدی تربیت کرد.

پرخاشگری

پرخاش در لغت به معنی، جنگ و جدال، درشتی و تندی از روی خشم و پیکار است[1] که از آن به عنوان پرخاشگری یاد می شود؛ رفتاری است که به قصد آزار کسی یا آسیب رساندن به چیزی ابراز می شود.[2] خشم از نظر لغت به معنی قهر و غضب و برآشفتگی در مقابل خشنودی آمده است.[3] خشم در اصطلاح، حالتی است که انسان در برخورد با ناکامی و محرومیت از خود نشان می دهد.[4] ممکن است این آسیب رساندن به صورت بدنی یا به صورت کلامی باشد؛ برای مثال کودکی که موقع عبور کردن پا روی پای فرد دیگری می گذارد و فوراً عذرخواهی می کند، قطعاً عملش، یک عمل پرخاشگرانه نیست؛ اما اگر با برنامه ریزی قبلی این کار را بکند، این رفتار او از روی دشمنی است. اگر والدین و اعضای خانواده نتوانند خشم خود را از راهی غیر از پرخاشگری و عصبانیت بیان کنند، کودک هم فرصتی برای مهار کردن خشم خود و یادگیری این مهارت نخواهد داشت.[5]

 انواع پرخاشگری

خشونت و پرخاشگری را می توان به دو نوع تقسیم کرد:

1) پرخاشگری خصمانه: روان شناسان رفتار پرخاشگرانه ای را که به خاطر آسیب رساندن و صدمه زدن صورت می گیرد، پرخاشگری خصمانه می گویند.

2) پرخاشگری وسیله ای: پرخاشگری ای که به خاطر به دست آوردن پاداش صورت می گیرد، پرخاشگری وسیله ای نام دارد.

بنابراین رفتار پرخاشگرانه، رفتار عمومی است که با هدف از پیش تعیین شده صورت می گیرد.[6] بیشتر پرخاشگری های کودکان از نوع وسیله ای است؛ زیرا اکثر آن ها برای اینکه اسباب بازی و خوراکی هایشان را به دست آورند، همدیگر را هل می دهند و یا می زنند و خیلی کم پیش می آید هدف شان آسیب رساندن به کسی باشد. بچه ها معمولاً جلوی پدر و مادر و دوستان و اعضای خانواده که به حمایت آن ها نیاز دارند، رفتار پرخاشگرانه بیشتری نشان می دهند که علت آن نیز جلب توجه و حمایت کردن آن ها از نظرات و خواسته هایشان می باشد.[7]

کودکان به سرعت می فهمند که از راه خشم و تندخویی، می توانند به خواسته ها و نیازهایشان برسند؛ حتی روان شناسان گفته اند: نوزادان در سن سه تا چهار ماهگی علائمی از خود نشان می دهند که بر خشم و عصبانیت آن ها دلالت دارد.[8]

علائم و نشانه های پرخاشگری

 کودک به طور فطری می داند که باید با ناملایمات بجنگد. همان طور که خداپرستی، نوع دوستی، خودخواهی، گریه کردن هنگام گرسنگی و درد و... غریزی هستند؛ خشم نیز تکوینی و غریزی است که خداوند از ابتدا درون او قرار داده تا به وسیلة آن خودسازی کند و در کوره راه های پر فراز و نشیب زندگی شکست نخورد. دوران کودکی با توجه به نحوه تأثیرگذاری خشونت در زندگی او توسط متخصصین علوم رفتاری کودک مورد بررسی قرار گرفته شده است و روش های مفید برای کنترل این هیجان و بهره گیری از این دوران بیان شده است.[9]

دوران کودکی را به سه مرحله تقسیم کرده اند:

 1) بدو تولد تا سه سالگی

 2) 3 تا 7 سالگی

 3) 7 تا 11 سالگی

پرخاشگری از بدو تولد

 تفاوت های بین کودکان از نظر خصوصیاتی مثل گریه کردن، بدخلقی و تحریک پذیری عمومی در شش ماه اول زندگی، تفاوت های پایداری نیست. ولی تحریک پذیری شدید در کودکان بالای هفت ماه معمولاً تا یک یا دو سال اول زندگی ثابت می ماند. شواهد نشان می دهد بچه هایی که به شدت تحریک پذیرند، کمتر احتمال دارد در دو سالگی اجتماعی باشند؛ زیرا چنین بچه هایی کمتر از بچه های دیگر لبخند می زنند یا می خندند.[10]

عامل اصلی عصبانیت در کودکان قبل از دبستان، احساس ناکامی و دست نیافتن به خواسته هایشان است. در ابتدای این مرحله سنی، رشد کلامی و بدنی کودک به آن حد نرسیده که بتواند تمام کلمات را درست به کار ببرد یا بازی دلخواهش را به درستی انجام دهد. بنابراین بعضی مواقع دچار مشکل می شود و گریه می کند یا وسیله در دستش را پرت می کند؛ در این صورت والدین واکنش های متفاوتی نشان می دهند. بیشتر والدین خشم و عصبانیت را یک واکنش منفی تلقی، و سعی می کنند با توبیخ و مؤاخذه و قهر و طرد کودک از بروز آن جلوگیری کنند.

این گونه رفتارهای والدین باعث تقبیح رفتار کودک می شود، در صورتی که آن ها با این شیوه رفتاری خود، کودکی را که در حال تجربه کردن خشم است، گیج و سردرگم می کنند. والدین باید به او کمک کند تا هنگام بروز هیجانات قوی و شدید، چگونه رفتار کند.[11]

پرخاشگری در 7 تا 11 سالگی

 کودکان هم چنان که به سال های پیش از مدرسه نزدیک می شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه می زنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد می شود؛ یعنی وقتی که پرخاشگری ابراز می شود، غالباً خصمانه و کمتر وسیله ای است.[12] هم چنین کودکان به تدریج به عمد یا تصادفی بودن پرخاشگری دیگران پی می برند؛ برای مثال زمانی که کودکان با هم بازی، و به همدیگر برخورد می کنند و یکی می افتد، کودک درک می کند که این برخورد تصادفی بوده و یا اینکه دوستش به صورت عمدی او را هل داده است.[13]

 دلایل عمده خشم کودکان در این دوره مانند دورة قبل، نزاع بر سر اسباب بازی، نادیده گرفتن خواسته های دیگران و مورد حمله واقع شدن از سوی سایر کودکان است. کودکان خشم خود را به صورت شلوغ کردن، گریه کردن، فریاد زدن، پا به زمین کوبیدن، لگد زدن، بالا و پایین پریدن یا اعتصاب کردن نشان می دهند. در بروز واکنش های عاطفی کودکان در این دوره، تفاوت های عمده ای با کودکان دورة قبل دیده می شود. واکنش های عاطفی کودک در دورة قبل بیشتر عملی و حرکتی بوده است، در حالی که در این دوره بیشتر زبانی و کلامی است. به طور کلی واکنش های عاطفی کودک در دورة قبل بیشتر مستقیم و آشکار بود و در این دوره بیشتر غیرمستقیم می شود. در این دوره اگر کودک خشمگین شود، ممکن است واکنش عاطفی خود را بیشتر به صورت کج خلقی و یا قهر نشان دهد و حتی ممکن است رفتاری کاملاً عادی از خود نشان دهد؛ ولی در دورة قبل کودک واکنش های عاطفی مستقیم تر و آشکارتری مانند گریه کردن را از خود نشان می دهد.[14]

عوامل پرخاشگری کودکان

عوامل مختلفی در بروز پرخاشگری در کودکان وجود دارد که به دلیل اهمیت این بحث بخشی به آن اختصاص داده شده است. مهم ترین و اصلی ترین عوامل، وراثت و محیط هستند. وراثت که از سوی پدر و مادر و نسل های گذشته انتقال می یابد و در محیط که از اطرافیان اعم از دوست، مربی، تلویزیون، کامپیوتر و...[15] به کودک انتقال می یابد.

1) وراثت

 محققان پس از تحقیقات عمیق علمی، به این نتیجه رسیدند که در سلول، هسته ای بیضی شکل با جدار قابل ارتجاعی وجود دارد و در آن هسته، قطعات کوچکی را یافتند که در موقع تقسیم سلولی در هسته پدیدار می شوند و آن ها را کروموزوم نام نهادند. در کروموزوم ها ذرات بسیار کوچکی وجود دارد که آن ها را ژن نامیدند که عامل حقیقی وراثت، این ذرات کوچکند. ژن ها هستند که صفات چشم، لب و سایر صفات قابل وراثت را از پدران و مادران به فرزندان منتقل می کنند.

در سخنی از حضرت علی(ع) آمده است: «سجایای اخلاقی، دلیل پاکی وراثت و فضیلت ریشه خانوادگی است».[16] بنابراین انسان بعضی صفات را از پدران و مادران نزدیک یا اجداد دوردست که در پرده خفا بوده اند و در محیط مناسب و شرایط مساعد کسب می کند. اساساً به نظر دانشمندان جهان، بین انسان امروز و اجداد گذشته اش به وسیلة ژن های عامل وراثت، ارتباط عجیب و در عین حال پیچیده ای وجود دارد و سجایای اخلاقی و صفات پسندیده یا سیئات اخلاقی و ملکات ناپسند پدران و مادران نیز در فرزندان زمینه هایی را ایجاد می کند.

فرزندانِ پدران و مادران شجاع و سخی، فداکار و خدمتگزار، اغلب با فضیلت هستند و بر عکس از خاندان بخیل و زبون، خودخواه و ترسو، بیشتر بچه های پست و فرومایه متولد می شوند. از نظر اسلام فضایل یا رذایل پدران و مادران در فرزندان، آثار قابل ملاحظه ای به جا می گذارد و فرزندان وارث آن صفات پسندیده یا ناپسند خواهند بود.

 خوشبختی و بدبختی که در رحم مادر نصیب فرزندان می شود، گاه به صورت سرنوشت قطعی و قضای اجتناب ناپذیر است و تا پایان عمر با فرزندان خواهد بود؛ مثل دیوانگی و کوری مادرزاد. در این قبیل موارد شرایط رحم، علت تامة آن هاست. ولی گاه رحم مادر زمینه مساعد و قابلیت بعضی شرایط جسمی و روحی برای فرزند ایجاد، و در واقع شرایط رحم، علت معده آن هاست. در چنین شرایطی موارد سعادت و شقاوت ایجاد شده در رحم مادر، سرنوشت قطعی نیست؛ بلکه ملاک بقا یا محو آن، صفات پسندیده یا ناپسند عوامل تربیتی و شرایط محیط مساعد یا نامساعد است.

 پدران پاکدل و مادران عفیف از نظر شرایط وراثت، فرزندان خوب و پاکدل تربیت می کنند، ولی مربی بد و محیط ناپاک مسیر تکامل آن فرزند را عوض می کند. هم چنین ممکن است بچه ای که از پدر و مادر بی ایمان و ناپاکدل به وجود آمده و زمینه های بدبختی در مزاج او ایجاد شده است، با تربیت صحیح و محیط پاک و سالم، در راه نیکان قرار گیرد.[17] از این روست که رسول اکرم(ص) فرموده است: «گاهی سعید شقی و بدبخت می شود و گاهی شقی به راه سعادت و خوشبختی می رود».[18]

2) محیط

 زندگی اجتماعی، برخی وابستگی های غیرارادی است که ما را با افراد، اجتماعات و فرهنگ های محیط مرتبط می کند. ما با هر کدام آن ها تأثیر و تأثر مقابل داریم؛ یعنی کودک از پدر و مادر و اطرافیان متأثر شده و در آن ها هم تأثیر می گذارد. خانواده، اولین محیط اجتماعی در رشد و تکامل کودک می باشد و پیش از آنکه کودک از اوضاع اجتماعی خارج متأثر شود، از خانواده تأثیر خواهد پذیرفت. والدین تنها عواملی نیستند که باعث به وجود آمدن خشونت می شوند؛ بلکه خواهر، برادر، دوستان، رسانه های گروهی و... نیز باعث عصبانی شدن و پرخاشگری کودک می شوند.[19]

والدین

 والدین نقش مهمی در پرخاشگری کودکان دارند. والدین کودکان پرخاشگر، یا خود پرخاشگرند و یا رفتاری مناسب با کودکان خود ندارند و در آنان خشم و ناکامی ایجاد می کنند و به این ترتیب کودکان خود را پرخاشگر بار می آورند.[20] والدینی که با کودک، پرخاشگرانه صحبت می کنند و کتک، توهین و سرزنش در رتبة اول زندگی آن ها قرار دارد، چگونه می توانند انتظار داشته باشند که کودکانشان آرام و صبور باشند. کودکانی که فعال هستند، بیشتر دچار خشونت می شوند؛ زیرا خواه ناخواه با کودکان دیگر درگیری بیشتری دارند.[21]

والدینی که در برابر اهداف و مقاصد کودکان خود موانع ایجاد می کنند و کودکان خود را از رسیدن به اهداف و خواسته هایشان باز می دارند، به ایجاد رفتار پرخاشگرانه در کودکان خود کمک می کنند. طبیعی است زمانی که در مقابل خواسته ها و اهداف کودک مانعی ایجاد شود، او می کوشد با توسل به پرخاشگری آن مانع را از بین ببرد.

اما زمانی که کودکان با حالت پرخاش از والدین خود چیزی می خواهند و والدین در مقابل آن سکوت می کنند و هیچ عکس العملی در مقابل پرخاش او نشان نمی دهند، سبب می شود کودک از آن طریق به هدف خود نرسیده و از حالت پرخاشگری او کاسته می شود و در می یابد که برای خواسته های خود نباید به پرخاشگری متوسل شود.

والدینی که با کودکان خود رفتار پرخاشگرانه دارند، موانع مختلفی در مقابل اهداف و خواسته های کودکانشان به وجود می آورند و احساس خصمانه و پرخاشگری را در آنان تقویت می کنند، ولی اجازه ظاهر ساختن آن را نمی دهند. این حالت پرخاشگری به درون کودک منتقل می شود و کودک به خودآزاری و در موارد شدید، حتی به خودکشی تمایل پیدا می کند و در روابط اجتماعی خجول و گوشه گیر شده و توانایی اعتماد به نفس را در رفتار با دیگران از دست می دهد.

برخی والدین نیز رابطة خصمانه ای با کودکان خود دارند و آزادی ابراز حالت پرخاشگری را به کودکان خود می دهند. این مسئله باعث می شود که آنان خشم و نفرت خود را آزادانه و بدون نظارت و کنترل والدین در همه جا ابراز دارند و موجب آزار و اذیت دیگران شوند. اکثر کودکان و نوجوانان بزهکار و پرخاشگر در این گروه جای می گیرند.[22]

رسانه گروهی و بازی های رایانه ای

 امروزه نقش رسانه های همگانی در میزان پرخاشگری کودکان بر کسی پوشیده نیست. رسانه های گروهی امروزه نه تنها نقش تعیین کننده ای در پرخاشگری کودکان دارند؛ بلکه در تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جوامع نیز نقش عمده ای ایفا می کنند. تحقیقات مختلفی که در رابطه با یادگیری پرخاشگری از طریق تلویزیون انجام گرفته، نشان می دهد که هر چه کودکان فیلم های خشن تری را تماشا کنند، خشونت بیشتری نسبت به دیگران نشان خواهند داد. موارد بسیاری از جنایت هایی که به دست کودکان و نوجوانان انجام می گیرد، بعد از تماشای صحنه های مختلف جنایت و خشونت فیلم ها به وقوع پیوسته است. کودکانی که نسبت به سایرین پرخاشگرند، به فیلم های خشونت آمیز بیشتر از کودکان غیر پرخاشگر علاقمند هستند و این علاقه آنان را پرخاشگرتر از گذشته می کند.

تحقیقات نشان می دهد کودکانی که بیشتر پرخاشگرند، با دیدن فیلم ها و برنامه های خشونت آمیز احساس می کنند که رفتار درستی دارند. آنان هم چنین با مشاهدة این برنامه ها، تکنیک های جدید رفتار قهرآمیز را فرا می گیرند. زمانی که آنان این رفتارها را در مورد همسالان شان به کار می گیرند، محبوبیت خود را بیش از پیش، از دست می دهند و بیشتر به این نوع فیلم ها پناه می برند. افزون بر آن پیداست که کودکان پرخاشگر در فراگیری ضعیفند و برای روبه رو شدن با دین، منابع اندکی در اختیار دارند. آنان مایلند خود را به شدت در قالب شخصیت های فیلم ها ببینند و بدین ترتیب درس های پرخاشگرانة فیلم ها را سریع تر می پذیرند. جدایی از همسالان و گذراندن وقت بسیار در مقابل تلویزیون و بازی های رایانه ای، می تواند ناکامی های تحصیلی را افزایش دهد.[23]

خستگی و گرسنگی

خستگی که نتیجه استراحت کم، هیجانات زیاد، غذای ناکافی و علل فرعی تر دیگر است، کودکان را کج خلق و تندخو می سازد. گرچه این امر در تمام مراحل کودکی صادق است، اما در زمان طفولیت بسیار مهم و قابل توجه است؛ زیرا طفل خردسال از آنجا که توانایی تشخیص خستگی را ندارد، بی اعتنا به آن بازی خود را که در نهایت منجر به کج خلقی و تندخویی می شود، ادامه می دهد. گرسنگی در آمادگی کودک برای ابراز خشم بسیار موثر است.[24] گرسنگی از خطرناک ترین و حساس ترین حالات بشر است. انسان گرسنه، گویی مهر و عاطفه را فراموش می کند و برای پر کردن شکم مانند درنده خشن می شود.[25]

3. نیاز کودکان به عنوان عامل مؤثر در پرخاشگری

گاه کودکان، خود باعث تقویت رفتارهای پرخاشگرانه می شوند، برای مثال با انتخاب ورزش های رزمی، شمشیربازی، دیدن فیلم های مهیج، انجام بازی های رقابتی و یا حتی قوه تقلید شوید آنان، باعث بروز رفتارهای تند و خشن در آن ها می شود؛ در حالی که شرکت در کارهایی هم چون نقاشی، عروسک سازی، شعرخوانی، قصه نویسی و انجام کارهای فرهنگی، انجام بازی های صمیمانه جمعی مثل اسم فامیل، خاله بازی و... آرامش و روحیه گروهی را در کودک تقویت می کند.

به تدریج و با گذشت زمان، فعالیت ها و نوع بازی کودکان، الگوی شخصی آن ها را شکل می دهد؛ یعنی کودک که فعالیت های پرخاشگرانه را انتخاب می کند، تا سال بعد پرخاشگرتر می شود. عامل دیگر پرخاشگری کودک انتخاب دوست است که به سلیقه و نوع انتخاب خودشان مربوط می شود. بعضی کودکان، مخصوصاً پسران، که آمادگی بیشتری در انجام فعالیت های خشونت آمیز دارند، به علت مسائل ژنتیکی یا اخلاقیات خود کودک، شیطنت های خاصی انجام می دهند؛ زیرا به طور طبیعی بعضی کودکان از بعضی دیگر شلوغ تر و پر سروصدادارتر هستند. و به علت کنجکاوی آنان، خرابکاریشان نیز بیشتر خواهد بود. در نتیجه این کارها، ممکن است مادر از کوره در رود و فرزند خود را تنبیه کند. در اصل ششم اعلامیه حقوق بشر آمده است: «کودک، برای رشد کامل و متعادل شخصیت خود، نیازمند محبت و تفاهم است و تا آنجا که ممکن است، باید تحت مراقبت و مسئولیت پدر و مادر خود و در هر حال در محیطی پر مهر و محبت و با تأمین اخلاقی و مادی پرورش یابد و...».[26]

4. تفاوت های پرخاشگری بین دختران و پسران

تفاوت های رفتار جنس و نقش جنس از هنگام تولد شروع می شود. هر چه کودک بیشتر رشد می کند، بر این تفاوت ها نیز افزوده می شود تا آنکه در زمان بلوغ به بیشترین حد خود می رسد و دو جنس دختر و پسر را کاملاً از یکدیگر متمایز می سازد. به عنوان مثال از مطالعات مختلف چنین به دست آمده که نزد کودکان و بزرگسالان، محبت و رفتار انفعالی، عاطفی و حمایت کننده، بیشتر از ویژگی های زنانه است و پرخاشگری، استقلال، رقابت و سلطه و حاکمیت، بیشتر خصوصیات مردانه محسوب می شود.[27]

پسران اغلب پرخاشگر و تجاوزکارند؛ به ویژه در پرخاشگری های بدنی از دختران جلوتر هستند. پسرها به خصوص به هنگامی که به آنان حمله می شود یا کسی مخل کارهایشان می شود، تلافی می کنند. در یک مطالعه مشاهده ای در مورد کودکان پیش از مدرسه، پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولی دو برابر دخترها تلافی کردند.[28] دختران در مقابل خواسته های والدین و سایر بزرگسالان، بیشتر فروتنی نشان می دهند و این مسئله حتی از سنین کودکی اول نیز کاملاً محسوس است. دختران در گروه های همسال، بیشتر همکاری نشان می دهند؛ در حالیکه پسران این ویژگی را به ویژه در روابط با دختران، کمتر بروز می دهند.[29]

5. حسادت

یکی از علل پرخاشگری حسادت است. کودکی که فکر می کند تمام موقعیت ها باید از آن وی باشد یا فقط از او به عنوان یک کودک منضبط، باهوش، زرنگ، مهربان و... تعریف و تمجید شود، تحمل شنیدن هیچ سخن مغایر با وضعیت فوق را نداشته و اگر متوجه شود کودک یا کودکان دیگر نیز با دارا بودن همان خصوصیات، مورد توجه سایرین هستند، ممکن است در برابر آنان حالت تدافعی به خود گرفته و پرخاشگری کند. حسد یکی از صفات مذموم است و اسلام چنین صفت بدی را مورد مذمت شدید قرار داده است. هم چنان که حضرت علی(ع) فرموده است: «العَجَبُ لِغَفلَةِ الحُسّادِ عن سَلامةِ الأجسَادِ؛ عجب است از حسودان که از سلامت بدن خود غافل هستند».[30]

6. تولد فرزند جدید

کودک ممکن است فکر کند با ورود این میهمان ناخوانده، دیگر جایی برای محبت به او باقی نمانده و نمی تواند مانند همیشه مرکز توجه اطرافیان خود باشد. از این رو دست به پرخاشگری می زند و با پرتاب اشیاء یا ناسازگاری و کج خلقی، خشم خود را تخلیه می نماید. در چنین وضعیتی ممکن است نوزاد را مورد آزار و اذیت قرار دهد.[31]

7. احساس ناکامی

کودکی که می خواهد هنگام بازی یا هرگونه رقابت با هم سن و سالانش، همیشه برنده مسابقه باشد یا در مدرسه فقط نمره بیست بگیرد، در صورت برآورده نشدن خواسته هایش دچار ناکامی شده و پرخاشگری می کند. البته موضع گیری والدین در این امر، بی تأثیر نیست. والدین که بدون در نظر گرفتن علایق و توانایی های فرزند خود از او انتظار دارند که همیشه و در همه حال با کسب موفقیت های پی در پی به عنوان «ستاره» جمع شناخته شود، باید بدانند که با دست خود عوامل مستعد کننده پرخاشگری و سرانجام ناکامی را در وجود فرزندانشان تقویت نموده اند.[32]

حال این ناکامی گاهی از درون فرد و از ضعف ها و کاستی های او سرچشمه می گیرد، مانند معلولیت های جسمانی و نداشتن بعضی توانایی ها که ممکن است آدمی را از رسیدن به هدف باز دارند. خطر این نوع ناکامی برای شخصیت فرد بیشتر است. گاهی نیز ناکامی ناشی از عوامل طبیعی است؛ زیرا در محیط همیشه عواملی وجود دارند که مانع برآورده شدن تمام احتیاجات شخص می شود.[33]

8. عامل اجتماعی

معمولاً افرادی که در محیط هایی دور از تفاهم و مسالمت زندگی می کنند، در اجتماعی به سر می برند که بین اعضای آن درگیری و پرخاشگری است. آن ها که دائماً در اجتماع خود شاهد زد و خوردها، درگیری های بی حساب، بی اعتنایی ها و حق نشناسی ها هستند، گرفتار این وضع و حالت می شوند و سعی دارند از طریق پرخاشگری و اعمال خشونت، خشم و کین خود را فرو بنشانند.

9. عامل فرهنگی

داستان های خشونت آمیز و نمایشنامه هایی که در آن زورگویی و خشونت وجود دارد، ضرب المثل های بدآموز، کنایات، استعارات و هنرهای ورزشی خشونت بار از عوامل فرهنگی ایجاد خشونت هستند.

10. عامل اقتصادی

در برخی موارد، فقر و محرومیت های اقتصادی سبب تهاجم و پرخاشگری می گردد. والدین و مربیان با دادن وعده برای خرید، دادن پول به آنان که به صورت تدریجی جمع آوری و برای تهیه شیء مورد نظر اندوخته شود، می توانند تا حدود زیادی جلوی آن را بگیرند. فاجعه آنگاه عظیم می شود که در عین عدم تهیه آن شیء او را سرکوب و سرزنش کرده و مورد تنبیه قرار دهند.[34]

11. ارضای تمام خواسته ها و امیال کودک

اغلب اوقات، کودکی که با مادر خود از منزل خارج می شود، با مشاهده اجناس گوناگون در مغازه های مختلف، بهانه گیری می کند و در صورت بی توجهی به خواسته هایش، بنای پرخاشگری و کج خلقی را می گذارد. در این صورت باید با او صحبت نمود و با برخوردی منطقی و جدی و به دور از پرخاشگری با وی رفتار نمود. بنابراین ارضای تمام خواسته ها و امیال کودک جایز نیست و جز لوس ساختن وی حاصلی نخواهد داشت.[35]



پی‌نوشت:

[1]. فرهنگ عمید، ج 1، ص 527.

[2]. روان‌شناسی رشد1، سوسن سیف، ص426.

[3]. لغت نامه دهخدا، ج 21، ص 585.

[4]. بهداشت روانی، بهروز میلانی‌فر، ص 105.

[5]. علل پرخاشگری کودک، طاهره داودالموسوی، ص 5 ـ6.

[6]. کودکان آینه رفتار والدین، فرض‌الله قلی‌زاده کلان، ص 41.

[7]. علل پرخاشگری کودک، همان، ص 6.

[8]. همان، ص 9.

[9]. همان، ص 11.

[10]. رشد و شخصیت کودک، پاول هنری ماسن و دیگران، ترجمه: مهشید یاسائی، ص 168- 167.

[11]. علل پرخاشگری کودک، همان، ص 15.

[12]. رشد و شخصیت کودک، همان، ص 428.

[13]. کودکان آینه رفتار والدین، همان، ص 43.

[14]. روان‌شناسی رشد 1، همان، ص 268.

[15]. علل پرخاشگری کودک، همان، ص 21.

[16]. غررالحکم، تمیمی آمدی، ص 379.

[17]. کودک از نظر وراثت و تربیت، محمدتقی فلسفی، ص 68 – 60.

[18]. تفسیر روح‌البیان، ج 1، ص 104.

[19]. علل پرخاشگری کودک، همان،‌ ص 24.

[20]. کودکان آینة رفتار والدین، همان،‌ ص 48.

[21]. چگونگی برخورد با عواطف کودکان، عذرا مهری، ص 67.

[22]. کودکان آینة رفتار والدین، همان، ص 50 – 48.

[23]. ر.ک: همان، ص 46 ـ 45.

[24]. روان‌شناسی رشد، حسن احدی و دیگران، ص 232.

[25]. کودک از نظر وراثت و تربیت، همان، ص 232.

[26]. علل پرخاشگری کودک، همان، ص 34 و 33.

[27]. روان‌شناسی رشد1، همان، ص 286 و 285.

[28]. رشد و شخصیت کودک، همان، ص 430 - 429.

[29]. روان‌شناسی رشد1، همان، ص 287.

[30]. نهج البلاغه، حکمت 256.

[31]. علل پرخاشگری کودکان، الهه اخوان علیزاده، سال دهم، مجله تربیت، سال دهم، ش 97، ص 16.

[32]. همان، و ص 17.

[33]. روان‌شناسی سال سوم متوسطه، گنجی و دیگران، ص 134.

[34]. عوامل پرخاشگری در کودک، فاطمه صحرائیان، ص 65.

[35]. علل پرخاشگری کودکان، همان، ص 16.

کلمات کلیدی
کودک  |  خشم  |  والد  |  خشونت  |  پرخاشگری  |  پرخاشگر  |  علت پرخاشگری  |  علت پرخاشگری در کودک  | 
لینک کوتاه :