×

تأثیر آموزه های عاشورا بر انقلاب اسلامی


تعداد بازدید : 624     تاریخ درج : 1391/07/05

4

 

قسمت اول

انقلاب عظیم اسلامی ایران به رهبری احیاگر حیات بشری، حضرت امام خمینی1 یکی از معجزه های بزرگ قرن و از وقایع کم نظیر سده معاصر به شمار می آید. این انقلاب اسلامی با جان فشانی ها و فداکاری های بسیار زیادی به ثمر رسیده است. از آنجایی که انقلاب اسلامی ایران برگرفته از قیام عاشوراست؛ بنابراین با تبین نهضت عاشورا، عوامل و اهداف آن می توانیم علت شکل گیری انقلاب و اهداف آن را خوب درک کنیم. انقلاب حسینی، خاستگاه همه جنبش ها و انقلاب های تاریخ بشری و راهنمای همه انقلابیون بوده است؛ از این رو باید فرهنگ عاشورایی مورد تحلیل قرار گیرد و ترویج شود تا سایر کشورها نیز به قیام علیه حاکمان جور برخیزند و با گسترش فرهنگ شیعی و اسلامی، جامعه را به مدینه فاضله تبدیل نمایند.

تبیین نهضت عاشورا

نهضت عاشورا

نهضت عاشورا به رهبری امام حسین7حرکتی عظیم و انسان ساز در جهت احیای ارزش های انسانی در طول تاریخ بشری است. عاشورا قیامی یک روزه نیست که پایان یابد؛ بلکه یک فرهنگ است. فرهنگی که جوامع بشری را از اسارت مرگبار نادانی و ذلت رهایی می بخشد. عاشورا ستیز دائم حق با باطل و حقیقتی همیشه زنده است که به حسینیان تاریخ راه و رسم آزادگی و شیوه ظلم ستیزی می آموزد و به همه زورگویان ستم پیشه تاریخ درس عبرت می دهد که زورمداری و نیرنگ و دنیاداری، عوامل پایداری برای پیروزی نیستند و آن ها که به این عوامل دل ببندند، باید در انتظار شکست ننگین و خفّت بار باشند.

بسترها و زمینه های عاشورا

قیام سالار شهیدان به عنوان بزرگ ترین حادثه تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم6 و به عنوان یک انقلاب بزرگ اجتماعی، دارای بسترها و زمینه های زیادی می باشد؛ از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. فساد دستگاه خلافت و رهبری

در مکتب الهی، رهبری و امامت از جایگاه والایی برخوردار است و رهبر جامعه اسلامی باید دارای ویژگی هایی باشد که او را از دیگران ممتاز کند. هدف از امامت و رهبری برقراری قسط و عدالت و ایجاد محیطی پاک و سالم برای پرورش استعدادهای انسانی است. رسیدن به این اهداف متعالی نیز میسر نمی شود، مگر آنکه رهبران جامعه افراد شایسته، عادل، لایق، پیرو حق و عدالت و معتقد به مکتب و دلسوز جامعه باشند.

از این روست که شیعه معتقد است انبیای الهی و ائمه اطهار: باید دارای مقام عصمت باشند تا بتوانند رهبری جامعه اسلامی را به عهده بگیرند و مردم را به راه راست رهنمون شوند.[1]

پس از رحلت پیامبر اکرم6با تشکیل سقیفه، جامعه اسلامی از مسیر اصلی خلافت و رهبری منحرف گشت و رهبری جامعه اسلامی به دست نااهلان افتاد و با روی کار آمدن خلفای سه گانه انحرافات و بدعت های زیادی در دین ایجاد شد؛ به گونه ای که جامعه مسلمین را به اوج انحطاط و تباهی کشاند. عادت و خلق و خوهای جاهلی را احیا کردند، سنت ها و ارزش های اصیل اسلامی را از بین بردند و تا جایی پیش رفتند که حتی نامی از اسلام و پیامبر6و حضرت علی7باقی نماند.[2]

پس از شهادت امام علی7 معاویه با فریب دادن مردم، امام حسن7 را از خلافت بر کنار نمود و خود بر مسند خلافت نشست و فساد و بی عدالتی را به اوج خود رساند، اما تا تحقق اهداف شوم خویش راه درازی در پیش داشت؛ بنابراین با دسیسه اعطای ولایت عهدی به فرزندش یزید، در تصور خویش تداوم راهش را تضمین می کرد.[3] فرمانروایی یزید بر عرصه وسیع حاکمیت اسلام و تکیه زدنش بر اریکه خلافت به مثابه باز شدن سد عظیمی بود که امام حسن مجتبی7 با صلح با معاویه مانع از حرکت سیل آسای معاویه و دودمنانش شده بود، اما فرمانروایی یزید بر عرصه خلافت به معنای راه افتادن سیلی مهیب تر، ویرانگر و پرقدرت تر از گذشته بود.

بنابراین امام حسین7 برای باز گرداندن خلافت به مسیر اصلی خود، بر ضد حاکم زمانه خود قیام و خود را شایسته خلافت و رهبری معرفی کرد. آن حضرت خود را به عنوان خلیفه منصوب از جانب خدا، موظف می دانست که مردم را از زیر سلطه یزید فاقد صلاحیت، خارج کند و خود، زمام امور را به دست گیرد.[4]

2. انحطاط اخلاقی و خطر بازگشت به جاهلیت

با آغاز بعثت پیامبر6 و دعوت علنی ایشان، تعلیم و تربیت اسلامی توسط حضرت آغاز شد. ارزش ها جای ضد ارزش ها را گرفت، معیارهای برتری افراد که قبیله و داشتن نسب، ثروت و مقام شمرده می شد؛ تغییر یافت و ملاک برتری و فضیلت، تقوا، علم و جهاد معرفی شد. غارت و وحشی گری از میان اعراب کم کم از بین رفت و جای آن را صلح و برادری گرفت. زن که مایه ننگ و سرافکندگی خانواده محسوب می شد، ارج و منزلتی والا یافت و در نهایت تعالیم ارزشمند اسلامی به عصر تاریک جاهلیت خاتمه داد.

آثار این تحول و دگرگونی که در دوران زندگی پیامبر اکرم6 به وضوح دیده می شد و تا سال ها پس از رحلت ایشان نیز ادامه داشت، با روی کار آمدن عثمان و تعدّی بنی امیه در نظام خلافت، جامعه اسلامی در سرآشیبی سقوط اخلاقی قرار گرفت، رفته رفته معیارهای جاهلی زنده شد و رفاه طلبی، جایگزین ایثار و شهادت طلبی گردید؛ بنابراین امام حسین7 برای احیای دوباره ارزش های اسلامی و اخلاقی دست به قیامی مقدس زد.[5]

3. ظهور بدعت ها

از دیگر عوامل زمینه ساز عاشورا ظهور بدعت ها می باشد. در تعریف بدعت گفته اند: "به وجود آوردن چیزی در شریعت که نصّی از سوی بنیان گذاران شریعت در آن وارد نشده باشد، بدعت است".

یکی از خطرهایی که همواره مکتب ها را تهدید می کند، پدید آمدن بدعت هاست؛ زیرا اساس شریعت را متزلزل می کند. پیامبر بزرگوار اسلام6 که همواره نگران به وجود آمدن این خطر در دین بودند، آن را به مردم گوشزد می کردند و در زمینه بدعت می فرمودند: "هر بدعتی، گمراهی و هر گمراهی، طریق آتش است".[6]

بعد از رحلت پیامبر6 به تدریج انحراف و بدعت در دین آغاز شد و با سیطره امویان بر جهان اسلام بدعت ها به اوج خود رسید؛ از جمله خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه، قضاوت های متفاوت با احکام اسلامی و.... بنی امیه احکام خدا را به بازیچه و مسخره می گرفتند و هر طور که می خواستند عمل و در دین خدا تغییر و تبدیل ایجاد می کردند. یزید علناً شراب می خورد، به فساد و گناه تظاهر می کرد و احکام اسلام را به راحتی زیر پا می گذاشت؛ به همین علت امام حسین7 به دفاع از حریم دین و مبارزه با بدعت ها پرداخت. امام در نامه ای به سران قبایل بصره نوشت:

"أدعوکم إلی کتاب الله و سنه نبیه فإن السنه قد أمیتتْ و إنّ البدعه قد أحییت[7]؛ من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم؛ زیرا سنت پیامبر6 از بین رفته و بدعت زنده شده است".

علل و عوامل نهضت عاشورا

علل و عوامل متعددی در ایجاد نهضت عاشورا دخیل می باشند؛ به گونه ای که سبب شده است که ماهیت این واقعه بزرگ تاریخی پیچیده شود. به طور کلی سه عامل را می توان در نهضت حسینی مؤثر دانست:

1. بیعت خواهی یزید

پس از آنکه معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری در دمشق درگذشت، یزید با وجود آنکه پدرش برای ولایت عهدی از مردم بیعت گرفته بود، برای تحکیم پایه های حکومت خود، از مردم خواست که با وی بیعت کنند. به این منظور، نامه ای به ولیدبن عقبه، والی مدینه نوشت تا از مردم مدینه برای او بیعت بگیرد.

ولید شبانه و پیش از بیعت گرفتن از مردم به سراغ امام7 رفت تا از امام بیعت بگیرد؛ اما امام7 از بیعت امتناع ورزید و سپس فرمود: "و مثلی لا یبایع مثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اینا أحقّ بالبیعه و بالخلافه[8]؛ شخصیتی چون من، با امثال یزید بیعت نمی کند. منتظر می شویم تا معلوم شود کدام یک از ما به خلافت شایسته تریم".

آن حضرت همچنین در جواب برادرش محمدبن حنفیه فرمود:

"برادرم، حتی اگر هیچ پناهگاه و مأوایی در دنیا نداشته باشم، با یزید بیعت نمی کنم".[9]

2. دعوت کوفیان

با خودداری امام حسین7 از بیعت با یزید و اطلاع یافتن مردم کوفه از این ماجرا، آن ها با ارسال نامه های فراوان از آن حضرت دعوت کردند که به کوفه برود و امامت آن ها را بپذیرد.

امام7، ابتدا مسلم بن عقیل را برای تحقیق امر، به کوفه فرستاد. مسلم بن عقیل اخبار دل گرم کننده ای به امام حسین7 گزارش کرد. در نتیجه، حجت بر امام تمام و در حقیقت تکلیفی از ناحیه مردم به دوش امام گذارده شد. [10] امام حسین7 در این زمینه می فرمایند:

 "نامه مسلم بن عقیل که مشعر به اجتماع و هماهنگی شما در راه یاری ما خاندان و مطالبه حق ما بود، دریافت نمودم. از خداوند مسئلت دارم که آینده همه ما را به خیر کند و شما را اجر عظیم بدهد. من روز سه شنبه ذی حجه از مکه به سوی شما حرکت نمودم. با رسیدن پیک من، شما کار خویشتن را سر و سامان بخشید که من نیز در این چند روز خواهم آمد".[11]

با بی وفایی مردم ـ با آن همه نامه هایی که نوشتند ـ هنگامی که امام7 به سر حد کوفه رسید، با لشکر حر مواجه شد و به مردم کوفه فرمود: "شما مرا دعوت کردید، اگر نمی خواهید بر می گردم". این سخن امام7 به معنای بیعت با یزید و صرف نظر کردن از امر به معروف و نهی از منکر نبود.[12]

3. امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر، از مهم ترین دستورات دین مبین اسلام است که سعادت افراد جامعه در گرو عمل به این اصل می باشد. ترک این فریضه مهم، موجب از هم گسیختگی جامعه و تسلط اشرار بر جامعه می گردد. قرآن کریم بهترین امت ها را، امتی می داند که امر به معروف و نهی از منکر کند.

در صدر اسلام علی رغم توصیه های اکید پیامبر6 درباره این فرضیه، سستی های زیادی انجام گرفت تا جایی که پس از رحلت آن حضرت، این اصل به تدریج به فراموشی سپرده شد. مسلمانان در مقابل محرمات و انحرافات ایجاد شده در دین یا سکوت اختیار کردند یا آن را به یکدیگر وا گذاشتند. این امر موجب شد تا حکومت در دست نااهلان و نابخردان قرار گیرد؛ با خانه نشین کردن امام علی7، باب انحراف و بدعت در دین گشوده و راه هدایت بسته شد. پس از شهادت امام علی7، جامعه وضعیت بدتری پیدا کرد؛ زیرا معاویه با در دست گرفتن حکومت، بدعت ها و انحرافات زیادی در دین ایجاد و ارزش های جاهلی را دوباره زنده کرد و ارزش های معنوی انسانی را کم رنگ نمود. در حقیقت نابودی جامعه اسلامی به علت ترک فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر بود. [13]

در چنین اوضاعی بود که امام حسین7 خود را به قیام و نهی از منکر عملی مکلف دانست و در مناسبت های مختلف به بیان این عامل پرداخت. آن حضرت در وصیت نامه ای به محمدبن حنفیه چنین نوشت: "همانا من از روی خودخواهی، خوش گذرانی، فساد و ستمگری قیام نکردم؛ بلکه برای طلب اصلاح امت جدم به پا خواسته ام. هدف من، امر به معروف و نهی از منکر و حرکت بر اساس سیره جدم رسول خدا6 و پدرم علی بن ابیطالب7 است".[14]

اهداف نهضت عاشورا

امام حسین بن علی8 در سخنان و پیام هایش بارها به اهداف نهضت خود تصریح نمود:

1. اصلاح امت؛ 2. احیای سنت و سیره پیامبر اکرم6 و حضرت علی7؛ 3. ستیز با ستمگران.

هر چند اهداف دیگری نیز در قیام آن حضرت وجود دارد، اما با کمی تعمق به این نتیجه خواهیم رسید که همه آن ها از این اهداف منشعب می گردد.

1. اصلاح امت

هنگامی که امام حسین7 با سپاه "حربن یزید" روبه رو شد، ضمن سخنانی به اهداف نهضت خود پرداخت و فرمود: "آگاه باشید، حکومت معاویه زیر چتر شیطان قرار گرفته و از دستورات خدا دوری گزیده و فاسد را آشکار کردند".[15]

در دوران معاویه و یزید تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی غوغا می کرد. بنی امیه بیت المال را در اختیار داشتند و اموال کلان را به حاشیه نشینان عیاش و شهوتران می دادند؛ در عوض مردم به سختی زندگی را می گذراندند و حتی در طول ماه ها نمی توانستند حاجت خود را به حکومت برسانند. [16]

امام حسین7 با مشاهده این اوضاع دست به قیامی خونین زد و در فرازهایی از سخن های خویش هدف خود را از این قیام اصلاح امور امت اسلامی معرفی کرد و فرمود: "انما خرجت لطلب الاصلاح فی أمه جدّی[17]؛ قیام و خروج من برای اصلاح امور امت جدم است".

2. احیای سنت و سیره پیامبر6 و حضرت علی7

حکومت اموی از نخستین روز تشکیل حکومتش که مدتی پس از رحلت پیامبر6 پیش آمد، بر مبنای اسلام ستیزی تأسیس شد، ابوسفیان تأکید کرد: "[همه] حقیقت بعث و نشر و برزخ و قیامت و حساب و کتاب و بهشت و جهنم را افسانه تلقی نمایند" و همت خود را برای قبض حکومت و دست به دست کردن آن صرف کنند. [18]یادگار نخستین او، معاویه، همت خود را برای دفن نام پیامبر6 و تحریف سخنان ایشان و جعل حدیث به کار برد[19]؛ همچنین تمام تلاش خود را در محو نمودن نام و آثار علوی و اهل بیت پیامبر6 اختصاص داد[20]؛ ده ها بدعت را در دین اسلام و میان مسلمین به جای گذاشت؛ حلال خدا را حرام و حرام را حلال کرد[21]؛ به فرزندش یزید درس تحریف داد و شیوه مبارزه با اصول اسلامی را به او آموخت. یزید نیز مسیر پدرش را در سنت شکنی و اسلام ستیزی در پیش گرفت.

امام حسین بن علی8 در تمام دوران خلافت معاویه، به زمینه سازی برای مبارزه مؤثر پرداخت، ابزار لازم را فراهم ساخت و پس از به خلافت رسیدن یزید، خاندان و یاران خود را فراخواند و آن گاه اعلام نمود:

"ای مردم! ای کوفیان! ای سپاه یزید! ای کسانی که هدف قیام مرا می طلبید! من ستمگران اموی را چنین یافتم که مقررات اسلامی و دستورات اسلام را می شکنند، حرام خدا را حلال، حلال او را حرام می کنند، سنت و سیره پیامبر6 را عوض می نمایند و.... من از همه به خدا و پیامبر نزدیک ترم. وظیفه من از دیگران سنگین تر است؛ بنابراین برای حفظ سنت و سیره جدم پیامبر6 قیام نمودم".[22]

3. ستیز با ستمگران

امام حسین7 در مورد یزید به فرماندار وقت مدینه، ولیدبن عقبه، فرمود: "ای امیر! یزید مردی فاسق، شراب خوار، آدمکش، بی پروا در فساد ظاهری و... است، با او بیعت کنم؟ هرگز! من با او دست بیعت نمی دهم؛ زیرا جدم رسول خدا6 فرمودند: خلافت برای فرزندان ابوسفیان حرام است".[23]

یزید نه تنها شب و روز را به عیاشی و شهوت رانی می گذراند و شراب می نوشید؛ بلکه حکم اسلام را زیر سؤال می برد و می گفت: من شراب را به حکم عیسی بن مریم می خورم. همچنین در ظاهر نیز آن چنان فساد می کرد که هواداران معاویه به وی نامه نوشتند که یزید آبروی تو را بر باد می دهد. [24]

امام حسین7 نیز برای مبارزه با چنین عنصری به پا خواست و فرمود:

"یزیدیان از خدا بریدند، به صف شیاطین و فتنه انگیزان پیوستند و به فساد و فحشا روی زمین پرداختند. جدم پیامبر اکرم6 فرمودند: هر کس پادشاه ستمگر و فاسدی را ببیند و در برابر خلاف های او بی تفاوت باشد، جایگاهش دوزخ خواهد بود".[25]

ادامه دارد...

 



پی نوشت:

[1]. واعظی اراکی، حسین، مقاله زمینه های قیام امام حسین7، ره توشه راهیان نور، محرم 1418 ﻫ. ق، ص 86.

[2]. عبدالمحمدی، حسین، زمینه های قیام امام حسین7، ص 24.

[3]. عمید زنجانی، عباسعلی، گزیده انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 81.

[4]. واعظی اراکی، همان، ص 82.

[5]. همان، ص 96.

[6]. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 63.

[7]. تاریخ طبری، ج 6، ص 200 و امالی شیخ طوسی، ص 184.

[8]. بحارالانوار، ج 44، ص 325.

[9]. بحارالانوار، ج 44، ص 312.

[10]. فاکر میبدی، محمد، مقاله علل و عوامل قیام امام حسین7، ره توشه راهیان نور، محرم 1418 ﻫ. ق، ص 162.

[11]. شیخ مفید، ارشاد، ج 1، ص 71.

[12]. ر.ک؛ مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ص 206.

[13]. مریجی، شمس الله، تبین جامعه شناختی واقعه کربلا، ص 309.

[14]. شریفی، محمود و دیگران، فرهنگ جامع سخنان امام حسین7، ص 330.

[15]. تاریخ طبری، ج 8، ص 215.

[16]. بابازاده، علی اکبر، سیمای امام حسین7، ص 166.

[17]. بحارالانوار، ج 4، ص 329.

[18]. بابازاده، همان، ص 129.

[19]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 129.

[20]. همان، ج 4، ص 58.

[21]. الغدیر، ج 11.

[22]. ابن ابی الحدید، همان، ج 4، ص 72.

[23]. بحارالانوار، ج 44، ص 312.

[24]. بابازاده، همان، ص 170.

[25]. تاریخ طبری، ج 6، ص 215.

کلمات کلیدی
اسلام  |  امام  |  انقلاب  |  خلافت  |  امام حسین  |  عاشورا  |  انقلاب اسلامی  |  نهضت عاشورا  | 
لینک کوتاه :