×

صالح فرهیخته


تعداد بازدید : 1176     تاریخ درج : 1390/08/08

24

من در پیشگاه خداوند بر طلاّب حجت هستم، زیرا احدی در فقر از من فقیرتر نبود؛ به طوری که زمانی قدرت تهیه­ی چراغ برای مطالعه نداشتم. در حافظه و استعداد کسی فراموشکارتر از من نبود؛ هر زمانی که از منزل خارج می­شدم، در موقع برگشتن خانه­ام را گم می­کردم و اسامی فرزندانم را فراموش می­کردم و در سن 30 سالگی شروع به تعلیم حرف تهجی نمودم، ولی با پشتکار و همت زیاد، خداوند بر من منّت نهاد و تحصیل علم نمودم.([1])

ملاّمحمد صالح فرزند ملااحمدبن شمس الدین طبرسی در خانواده­ای فقیر، اما زاهد و عالم چشم به جهان گشود. پدرش با فقر زیاد دست و پنجه نرم می­کرد و فرزندان خود را با مشقت بزرگ می­نمود. روزی که فقر امان از زندگی­ آن­ها برید پدر ملاّ محمدصالح به او گفت: به جهت تحصیل معاش باید تلاش نمود و از من تحمّل معاش شما میسّر نیست. از جانب من معذورید به هر وجه که بخواهید تنقیح امور خود نمایید.([2])

پس از شنیدن این سخن، ملاّمحمد صالح اثاث مختصر زندگی خود را جمع کرد و به دارالسلطنه­ی اصفهان آمد تا حجره­ای بگیرد و مشغول درس شود. در آن روزگار از طرف سلاطین و اعیان برای طلاب وجه ماهانه­ای مقرر شده بود تا با آن امرار معاش کنند، اما این وجه کفاف غذای حتی یک روز را نمی­داد؛ چه رسد به مایحتاج زندگی و تحصیل. ملاّصالح با آن وجه مختصر نمی­توانست چراغی برای مطالعه تهیه کند و شب­ها زیر چراغ­های روشنایی­ که برای عابرین نصب شده بود، می­نشست و مطالعه می­کرد. پس از مدتی توانست به مجلس درس مجتهد بزرگ ملاّمحمدتقی مجلسی راه یابد و از محضر استاد استفاده کند.

در آن روزها، حوزه­ی علمیه­ی اصفهان ستاره باران عالمان فرزانه و مجتهدان برجسته بود. در حکمت و فلسفه اساتیدی چون میرداماد و شیخ بهایی و پس از آن­ها صدرالمتألهین شیرازی بر مدرَس علم می­نشستند و در فقه و حدیث نیز اساتیدی چون شیخ بهایی، ملاّ عبدالله شوشتری در سطح عالی تدریس می­کردند. ملاصالح مازندرانی توانست از درس اساتیدی چون محمدتقی مجلسی، شیخ بهایی و ملاعبدالله شوشتری بهره گیرد و از درس آن­ها استفاده کند. او در حین تحصیل آن قدر فقیر بود که خریدن کاغذ برایش مقدور نبود. آن قدر لباسش کهنه بود که در مجلس درس حاضر نمی­شد و بیرون از جلسه­ی درس می­نشست و فقط از صدای استاد بهره می­گرفت. قبل از درس، برگ­های چنار را جمع می­کرد و هنگام تدریس استاد و تمرین درس بر آن­ها می­نوشت. هیچ کس گمان نمی­کرد این مرد کهنه پوش که برگ­های درخت را دور خود جمع می­کند از طلاب باشد، بلکه گمان می­برد فقیری است که برای کمک گرفتن از طلاب کنار در می­نشیند. کسی او را نمی­شناخت؛ تا این­که روزی مسأله­ای براستاد مشکل شد و نتوانست آن را حل کند؛ تا سه روز روی مسأله بحث شد، اما از دست شاگردان هم کاری نیامد. روز سوّم یکی از طلبه­ها که از نزدیکی ملاصالح می­گذشت، مشاهده کرد که او برگ­های چنار را سیاه کرده و رو به روی خود گذاشته است. ملاّصالح از بابت لباس نامناسب سرش را بلند نکرد. آن شاگرد برگ­ها را برداشت و مشاهده نمود که ملاصالح پاسخ اشکال را روی آن­ها نوشته است. به مجلس درس رفت و پاسخ را تقریر نمود. ملاّمحمدتقی مجلسی تعجب کرد و به آن طلبه گفت: این پاسخ از تو نیست. در برابر سؤال و اصرار استاد، آن مرد اقرار کرد که جواب را از مردی کهنه پوش نوشته است. آخوند مجلسی لباسی برای او تهیه کرد و ملاّصالح را به مجلس آورد و پاسخ را از وی پرسید. از آن هنگام استاد برای چنین شاگردی شهریه معین فرمود تا او راحت­تر درس بخواند و آسوده­تر زندگی کند.([3])

روزگار گذشت. ملامحمد صالح در علم و تقوا به کمال رسید و پیشرفت قابل توجه کرد. روزی استاد ملاّمحمد تقی مجلسی از وی پرسید: آیا مایل است همسری شایسته برای او پیدا کند؟! ملاّصالح تمایل خویش را ابراز نمود و منتظر ماند. ملامحمدتقی به منزل رفت و به دخترش آمنه بیگم که در علم و تقوا پیشرفت چشم­گیری نموده بود، فرمود: دخترم! برای تو شوهری فقیر، ولی با کفایت و فضل و صلاح در نظر دارم، آیا موافقی؟!.

آمنه بیگم در جواب پدر گفت: فقر، عیب مرد نیست.

پس از چند روز مراسم ساده­ی عقد انجام شد و عروس و داماد به خانه­ی خود رفتند. در اولین شب زندگی مشترک ملامحمدصالح به مسأله­ای برخورد کرد که قادر به حل آن نبود. فردای آن روز آمنه بیگم کتاب همسر را گشود و جواب مسأله را نوشت. ملامحمد صالح با دیدن پاسخ و غنای علمی همسر سجده­ی شکر نمود و زندگی خویش را با همسری عالمه و فاضله آغاز کرد.([4])

آمنه بیگم کتابی در فقه و احکام دینی تألیف کرد و در جمع آوری اخبار بحارالانوار به برادر خود علاّمه محمدباقر مجلسی یاری رساند.

ثمره­ی ازدواج این زوج عالم چندین فرزند دختر و پسر بود که همگی در علم و تقوا به کمال رسیدند. یکی از دختران آن­ها مادر بزرگوار آقا محمدباقر بهبهانی مجتهد بزرگ است و دختر دیگر ایشان همسر عالم والاقدر، میرابوالمعالی بزرگ است.

پسران ملاّ صالح، آقا محمدهادی معروف به مترجم، آقا نورالدین، آقا محمد سعید اشرف، آقا حسنعلی، آقا عبدالباقی و آقا محمدحسین مازندرانی از دانشمندان و ادبیان کم نظیر بودند.

از جمله تألیفات علمی عمیق و گران­قدر ملاّمحمد صالح مازندرانی می­توان به حاشیه­ی شرح لمعه، حاشیه­ بر معالم، شرح اصول کافی، شرح فروع کافی و شرح قصائد بلند عرفانی اشاره کرد.

در مورد تاریخ میلاد و وفات این عالم بزرگ، اطلاع دقیقی در دست نیست. بعضی کتب رجال و تراجم سال ارتحال ملکوتی علامه ملا محمد صالح را با تردید در شوّال سال­های 1080، 1081 و 1086 ﻫ . ق نگارش نموده­اند.

آخوند ملاّمحمد صالح مازندرانی در بقعه­ی مبارک استاد بزرگ خود ملامحمدتقی مجلسی مدفون شد. درود و سلام ملائکه مقرب خداوند بر این استاد و شاگرد بزرگ و عالی­قدر.([5])

پی­نوشت:

[1]. شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 544 .

[2]. گلشن ابرار، ج 3، ص 100.

[3]. ر.ک؛ میرزا محمدتنکابنی، قصص العلما، ص 228.

[4]. ر.ک؛ فوائد الرضویه، ص 543 و 544 .

[5]. دیدار با ابرار، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1.

کلمات کلیدی
ملامحمد  |  درس مجتهد بزرگ ملامحمدتقی مجلسی  |  مجلس درس مجتهد بزرگ ملامحمدتقی  |  روز آمنه بیگم کتاب همسر  |  ملاصالح  |  روزی استاد ملامحمد تقی مجلسی  |  ملامحمد صالح  | 
لینک کوتاه :