×

بصیرت و پاسداری از انقلاب اسلامی


تعداد بازدید : 1888     تاریخ درج : 1392/06/26

مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمین علی سعیدی شاهرودی (دام عزه)

 نماینده محترم ولی فقیه در سپاه پاسداران

 

 س: مفهوم بصیرت چیست و بصیرت دینی و سیاسی به چه معنایی است؟

 بسم اللّه الرحمن الرحیم

 قال اللّه تبارک و تعالی: قُلْ هذِهِ سَبِیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (یوسف:108)

 بصیرت به معنای روشن بینی و روشن دلی است. بصر، چشم سر است و بصیرت، چشم دل. بصیرت به معنای فهم و درک عمیق است که زمینه تشخیص حق و باطل و بستر لازم برای انتخاب راه درست را برای انسان فراهم می کند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام میزان اهمیت بصیرت از بصر مهم تر است که می فرماید: »فَقْدُ الْبَصَرِ أهْوَنُ مِنْ فِقْدانِ الْبَصِیرَةِ«

 فقدان بصر قابل تحمل است؛ اما فقدان بصیرت قابل تحمل نیست؛ زیرا آدمی که نابینا است اما چشم دل او روشن است و درک درستی از حقایق دارد، جهت را خوب می تواند بشناسد، در مسیر حرکت نه تنها خودش در مسیر حق قرار دارد بلکه می تواند راهنمای بسیاری از انسانهای دیگر باشد؛ اما کسی که بصر دارد اما بصیرت ندارد، هم خودش گمراه می شود و هم دیگران را به انحراف می کشاند. دقیقاً بیان امیر کلام نشان می دهد که بصیرت با بصر قابل مقایسه نیست. اگر ما بخواهیم ایمان را با بصیرت مقایسه کنیم ایمان و معنویت موتور است و بصیرت چراغ و قطب نما. خیلی انسان ها مؤمن هستند؛ ولی جهت را پیدا نمی کنند؛ چون آن نورافکن را ندارند. این دو لازم و ملزوم یک دیگر هستند. بصیرت نورافکنی است که انسان به واسطه آن، راهش را پیدا می کند، آن وقت قوه محرکه انسان را در این جهت قرار می دهد. اگر بصیرت نباشد قوه محرکه در مسیر صحیح قرار نمی گیرد. خیلی ها بودند که تقدسی داشتند، حلال و حرام را رعایت می کردند ولی بصیرت نداشتند. فرق بین ابوموسی اشعری با شریح قاضی همین است که شریح قاضی با فهم و علم، خیانت کرد؛ و ابوموسی بدون درک و فهم و بصیرت. مشکل اصلی این است که آنها هر دو به حرکت انقلابی نبوی خیانت کردند و زمینه توقف انقلاب را فراهم آوردند؛ البته ممکن است خداوند در قیامت به گونه متفاوتی با آنها برخورد کند؛ اما اثر وضعی آنها در دنیا یکی است.

 قرآن عوامل پیروزی در حرکت جهادی را سه عنصر ذکر می کند: یکی ایمان، دیگری بصیرت و سومی صبر. اگر این سه عامل در جبهه حق بود، نسبت موفقیت یک به ده می شود. اگر بیست نفر باشند در مقابل دویست نفر پیروز می شوند؛ بنابراین بصیرت یکی از ارکان موفقیت در فرد یا جمع است. به خاطر این مسئله است که در مقابل بصیرت، عوام زدگی، جهالت و کورکورانه حرکت کردن قرار دارد. آدم هایی که نمی توانند درست جهت یابی کنند دچار شبیخون می شوند. در روایت آمده کسی که به زمان خود آگاه باشد مورد شبیخون واقع نمی شود؛ در حقیقت زمان شناسی یکی از مؤلفه های بصیرت است. آدم ها سه دسته اند. بعضی ها جلوتر از زمان خودشان حرکت می کنند، بعضی ها با زمان حرکت می کنند و بعضی ها هم عقب تر از زمان خود حرکت می کنند. آنهایی که جلوتر از زمان حرکت می کنند موفق هستند؛ رهبران، مدیران و هادیان جامعه کسانی هستند که جلوتر از زمان خودشان را می بینند و آینده نگر هستند.

 بعضی ها نمی توانند جلوتر از زمان را ببینند، همزمان حرکت می کنند، باز هم به اندازه ای قابل قبول است؛ اما خطرش این است که با یک لحظه غفلت، عقب می مانند. کسی همیشه موفق است که همواره جلوتر از زمان خود را پیش بینی کند. کسانی که عقب تر از زمان را می بینند همیشه در انحراف هستند و در غفلت به سر می برند. وقتی زمان گذشت دیگر کاری نمی شود کرد. وقتی ابوموسی اشعری روی منبر هست باید بفهمد چه می گوید از منبر که پایین آمد دیگر کار از کار گذشته است و دیگر نمی شود کاری کرد. او باید قبل از اینکه بنشیند با عمرو عاص بحث کند باید بداند او کیست و توطئه اش چیست؟ ایشان با خوش بینی و ساده لوحی از کنارش گذشت و رفت بالای منبر، باز می توانست وقتی روی منبر بود جلوی خیلی از فجایع را بگیرد؛ ولی از منبر پایین آمد و دیگر کار از کار گذشت.

 چنین کسی نه جریان شناس است، نه زمان شناس و نه دشمن شناس، و همواره در غفلت به سر می برد.

 منظور از بصیرت سیاسی و بصیرت دینی در عصر غیبت چیست؟

 یک فرد انقلابی هم باید متدین باشد و هم فهم درستی از دین داشته باشد تا در هر زمانی حق و محوریت آن را درک کند. در عصر امامت بصیرت سیاسی و دینی چه ایجاب می کند؟ جایی که نیازمند فداکاری، گذشت و ایثار است آن قوه ایمان، فرد را وادار کند به ایستادگی در برابر دشمن و دفاع از حق، بصیرت سیاسی هم فهم او را نسبت به شناخت امام زمان بیشتر می کند. امامت در قرآن دو نوع تعریف شده است؛ امامت نور و هدایت و امامت نار و ضلالت. درباره اولی می فرماید: »وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّکاةِ وَکانُوا لَنَا عَابِدِینَ« (انبیاء: 73) و درباره امامت نار می فرماید: »وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لاَ ینصَرُونَ« (قصص: 41) که دو حزب را تعریف می کند؛ حزب اللّه و حزب الشیطان؛ یعنی هم جبهه حق داریم و هم جبهه باطل؛ بصیرت سیاسی انسان را میان این دو جبهه رهنمون می سازد که جبهه حق کجاست و امام نور کجاست؟ در کجا باید قرار گیرد؟ چگونه موضع گیری کند و چگونه حرکت کند؟ اشکالی که در عصر امامت بود همین بود که بسیاری از مردم متدین نماز می خواندند، عبادت می کردند، روزه می گرفتند، اما امام حق را نتوانستند بشناسند؛ به همین دلیل در کربلا و دوره های بعدی چنان شد؛ در حقیقت امتحان بصیرت باعث این انحراف و گمراهی شد. در عصر غیبت، مردم رها شده نیستند. در عصر غیبت یک انسان دارای بصیرت سیاسی و بصیرت دینی کسی است که همان شاخص های حق مداری را دنبال کند؛ یعنی بداند نائب امام زمان در عصر غیبت کیست، چگونه باید ارتباط برقرار کند، چگونه حرکت کند، چگونه موضع بگیرد، چگونه مبارزه کند تا زمینه حکومت الهی ولی فقیه فراهم شود. دقیقاً در عصر حاکمیت ولی فقیه نیز بصیرت دینی و بصیرت سیاسی راه و برخورد انسان را با مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی مشخص می کند که راه و مسیر را گم نکند؛ همان طور که گفته شد، آنها چراغ راهنما و قطب نما هستند که انسان به انحراف کشیده نشود و به صراط مستقیم رهنمون شود.

 چگونه بصیرت پیدا کنیم یا به تعبیر دیگر، عوامل بصیرت چیست و چه عواملی کمک می کنند که ما نسبت به امور، روشن بین و بینا بشویم؟

 یک سری الزامات است که اگر آن ها در یک فرد جمع شود می تواند جهت حرکت او را تنظیم کند؛ یعنی بصیرت به وجود می آید و وقتی بصیرت ایجاد شد، انسان، خود مسیر را پیدا می کند. یکی از آن الزامات، »زمان شناسی« است؛ یعنی انسان زمان خود را بشناسد که چه اقتضایی دارد؟ متغیرها چیست؟ دشمن کیست؟ زمان شناسی خیلی مهم است. یکی از ویژگی های مهم حضرت امام همین زمان شناسی بود. یکی از ویژگی های رهبر معظم انقلاب هم زمان شناسی است که دقیقاً طبق همان، موضع می گیرند و جامعه را هدایت می کنند و انقلاب را در مسیر خودش تثبیت می کنند.

 لطفاً مصداقی از دوران حضرت امام رحمة الله و مقام معظم رهبری مدظله العالی ذکر کنید تا بحث زمان شناسی روشن تر گردد.

 حضرت امام رحمة الله بیست سال قبل از بروز و ظهور اندیشه های منافقین آن ها را شناخت. اینها رفتند نجف خدمت امام که برای مبارزه مسلحانه اجازه بگیرند. امام به آنها فرمود: تا انقلاب فکری به وجود نیاید زمینه حرکت مردمی علیه نظام به وجود نمی آید. با جنگ مسلحانه نمی شود نظام را ساقط کرد. آمدند نهج البلاغه و... برای امام خواندند؛ اما امام فرمود: من به آنها شک کردم. بعضی از افراد نتوانستند آنها را بشناسند؛ ولی امام آنها را بیست سال قبل شناخت.

 مقام معظم رهبری نیز در ماجرای پس از انتخابات پی بردند که این حرکت تهاجمی که می گوید انتخابات تقلبی است، دقیقاً به منظور مقابله با نظام اسلامی است. این درک درست رهبری از شرایط باعث شد که ایشان بایستند و این توطئه را خنثی کنند و اینها از عمق بصیرت ایشان است.

 دومین مؤلفه برای افزایش بصیرت، دشمن شناسی است. اگر ما بتوانیم دشمن را بشناسیم می توانیم در برابر آن ایستادگی کنیم. یک دشمن آشکار است که علنی به جنگ ما می آید. دو، دشمنی که نیمه آشکار است و سه، دشمنی که پنهان است و پیچیده عمل می کند که شناخت آن مشکل است. حضرت امیرعلیه السلام می فرماید: بزرگ ترین دشمنان آنهایی هستند که مخفی اند، کید و نقشه آنها پیچیده تر از آن است که بتوان آنها را شناخت.

 در جنگ سخت، درک این مسئله خیلی آسان است و هرکسی پس از اولین موشک یا اولین توپی که شلیک بشود می فهمد که جنگ شروع شده و دشمن کیست؛ اما در جنگ نرم شناخت دشمن خیلی مشکل است. یکی از مهم ترین عوامل بصیرت، دشمن شناسی است، قرآن نیز هزار و پانصد آیه فقط در مورد دشمن شناسی ذکر کرده و جالب این است که سیصد آیه آن فقط به نفاق شناسی اختصاص دارد؛ زیرا شناخت منافق خیلی سخت است. پیامبر اعظم صلی الله وعلیه وآله با دشمن آشکار روبه رو بود؛ اما امیرالمؤمنین علیه السلام با دشمن پنهان. تفاوت دوران امام راحل رحمة الله با دوران مقام معظم رهبری در همین است که در عصر امام، امام با دشمنان آشکار رو به رو بود و امروز رهبر معظم انقلاب با دشمنان پنهان رو به رو هستند؛ یعنی چهره هایی هستند که بومی اند؛ ولی در پشت صحنه، عقبه آنها به دشمنان وصل است و دارای نفاق هستند. درک این مسئله برای مردم خیلی مهم است.

 اگر ما بخواهیم دشمن پنهان را بشناسیم یکی از راه هایش گوش کردن به شاخص های رهبری است. اتکا به سخنان رهبری می تواند زمینه دشمن شناسی پنهان را مشخص بکند؛ چون افرادی که بصیرت بالایی دارند دیده بان هستند. آنها بهتر می توانند دشمن را ببینند و معرفی بکنند؛ لذا یکی از راهکارهای دشمن شناسی این است که شما ببینید چه بلایی بر سر جبهه حق آمد. در جنگ جمل، یکی از خواص به نام حارث بن حوت آمد خدمت حضرت امیرعلیه السلام و عرض کرد: شما تصور می کنید که من اهل جمل را بر باطل می بینم؟ مگر می شود ما بگوییم طلحه و زبیر دارای انحراف هستند؟! انحراف سیاسی با انحراف اعتقادی دو چیز است. ممکن است بعضی ها نماز بخوانند، روزه بگیرند و عبادت کنند؛ اما دچار انحراف سیاسی باشند.

 در گذشته با سوسیالیسم همراه با مذهب رو به رو بودیم. امروزه لیبرالیزم همراه با اعتقاد دینی، یعنی تلفیقی از اعتقادات دینی و آموزه های لیبرالیزم. شاید آدمی نماز شب هم بخواند؛ ولی دارای تفکرات لیبرالیستی باشد. در گذشته سوسیالیست هایی در کشورمان بودند، چپ گرایانی که دنبال جامعه توحیدی بی طبقه بودند، اقتصاد را سوسیالیستی می دانستند؛ ولی نماز هم می خواندند و خدا را قبول داشتند. آنها خالقیت خدا را قبول داشتند؛ ولی توحید ربوبی را قبول نداشتند.

 یکی از مشکلات همین است که وقتی می خواهیم حق و باطل را با آدم ها تمیز بدهیم می گوییم این آدم چون قبلاً در جبهه حق بوده الان هم در جبهه حق است. این مقایسه نادرستی است. ملاک های دیگری باید مد نظر قرار گیرد. وقتی حارث به حضرت علی علیه السلام گفت که من دچار تحیر شده ام، حضرت فرمود: »انک تنظر تحتک و لم تنظر فوقک« حضرت می فرماید تو فقط جلوی پایت را می بینی، یک مقدار نگاهت را بالاتر بیاور آن دورتر را هم ببین. چنین شخصی بصیرت ندارد و در فهم سیاسی ضعیف است. بنابراین شناخت حق و باطل یکی از مؤلفه های بصیرت است. حارث بعد آرام گفت: نمی شود من مثل سعید بن مالک و عبداللّه بن عمر یک گوشه ای بروم و کاری به این طرف و آن طرف نداشته باشم؟! حضرت فرمود: حارث متوجه باش که سعید بن مالک و عبداللّه بن عمر نه حق را یاری کردند نه باطل را. حضرت می خواهد بفرماید ما یک منطقه بی طرف نداریم. اینجا یا آدم در جبهه حق است یا در جبهه باطل. امام علی علیه السلام به آصف بن قیس می فرماید: آدمی که ساکت است برادر کسی است که به انحراف و باطل رضایت داده است. سپس می فرماید: هر کس با ما نیست علیه ماست؛ یعنی آنهایی که با علی علیه السلام نبودند دو دسته بودند: یک دسته در جبهه معاویه بودند و دسته دیگر در خانه شان نشسته بودند و ذکر و ورد می گفتند. حضرت می فرماید هر دوی اینها علیه ما هستند.

 هر دوی اینها در تضعیف این جبهه مؤثر هستند؛ اما در آخرت ممکن است خداوند از نظر مجازات تفاوتی برای آنها قائل شود.

 مؤلفه های بصیرت به نظر شما چیست؟

 یکی از مؤلفه های بصیرت، خطشناسی است. صراط مستقیم یک صراط بیشتر نیست، در هر زمانی هم این صراط وجود دارد. می فرماید: »الصراط صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الآخره«؛ یعنی صراط مستقیم راهی است که یک طرفش در دنیا و طرف دیگرش در آخرت است و اما بخشی از آن که به عنوان صراط مستقیم در دنیا وجود دارد امامی است که اطاعت او واجب است. رهبرشناسی و امام شناسی در دنیا یکی از مولفه های مهم بصیرت و قرار گرفتن در صراط مستقیم است. ما باید خطمان را پیدا کنیم، باید ببینیم که رهبر و پیشوای مسلمانان در کجا قرار دارد و از او فاصله نگیریم. تداوم خط پیامبرصلی الله وعلیه وآله این بود که بعد از ایشان، آن شاخص ها را در پیشوای بعد از او ببینند. کسانی که آن شاخصه ها را ندارند در خط پیامبر نیستند؛ هرچند مدعی باشند. یکی از مهم ترین شاخصه های خط حضرت امام، اعتقاد ایشان به ولایت فقیه بود، یکی از شاخصه هایش ضد استکباری بودن و حمایت از مستضعفان و مظلومان بود، یکی از شاخصه هایش ساده زیستی و عدالت اجتماعی بود. اینها را باید کسانی که مدعی پیروی از امام هستند داشته باشند. مهم ترین شاخصه اش پیروی از ولی فقیه است. رضایت امام شرط لازم بود؛ ولی شرط کافی رضایت پیشوای بعد از امام است.

 مولفه بعدی، جبهه شناسی است؛ یعنی بدانیم در کدام جبهه قرار داریم. پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود: بعد از موسی امت او هفتاد و یک فرقه شدند؛ و بعد از عیسی، امت او هفتاد و دو فرقه شدند و بعد از من، امتم هفتاد و سه فرقه می شوند که فقط یک فرقه اهل نجات هستند. آن فرقه را پیدا کنید تا نجات یابید.

 جریان شناسی هم یکی از معیارها است. در تاریخ صدها و هزاران جریان قلابی و بدلی بوده است با رنگ و لعاب حق، تا حق را تحت الشعاع قرار دهند. گوساله سامری یک جریان بدلی بود برای انحراف یک امت. باید مردم فهم سیاسی داشته باشند، بفهمند که پشت این جریان و عقبه اش چیست تا دچار انحراف نشوند. ممکن است در یک جاهایی مباحث انحرافی مطرح بکنند؛ مانند بحث حدوث و قدم قرآن. آیا قرآن حادث است یا قدیم؟ خلفای جور از امام سؤال می کنند که قرآن قدیم است یا حادث؟ امام فرمود: قرآن کلام خدا است، اگر می خواهی به سعادت برسی به آن عمل کن.

 

 امروزه برخی از جریانهای سیاسی بحث می کنند که آیا تبعیت از رهبری جزء موضوعات است یا جزء احکام؟ معلوم است که جزء موضوعات است؛ اما ممکن است تشخیص ما تشخیص دیگری باشد. بحث ما این است یک مجموعه ای که دیده بان است چرا باید تشخیصش با تشخیص رهبر اینقدر فاصله داشته باشد؟ بنابراین بصیرت لازم است که انسان پا به پای رهبری حرکت بکند. عبداللّه بن ابی یعفور از خواص امام صادق علیه السلام است، به حضرت عرض کرد: به خدا قسم! اگر اناری را به دو نیمه تقسیم کنید، آن گاه نصفش را حلال و نصفش را حرام بدانید من بی چون و چرا تسلیم هستم؛ حلال را می خورم و حرام را می اندازم.

 اگر بپرسید که ایشان امام معصوم بودند؛ اما ولی فقیه معصوم نیست، پاسخ می دهیم اصلاً تبعیت ناظر بر مصالح اسلامی است یعنی مسائل عمومی، نظم و انضباط و حفظ کیان اسلام، اینجا حاکم است بنابراین بحث عصمت و غیر عصمت در اداره امور جامعه تأثیر ندارد. بله ما از امام معصومی که حاکم باشد محرومیم و چون محرومیم با یک درجه تنزل به نیابت منتقل می شویم. ولی فقیه بر اساس اشرافش بر قرآن و سنت و اجماع به ما فتوا می دهد و ما باید تبعیت بکنیم؛ بنابراین هیچ فرقی بین تبعیت از امام صادق با تبعیت از حضرت روح اللّه رحمة الله و حضرت آیت اللّه خامنه ای وجود ندارد. حضرت امام رحمة الله در اختیارات حکومتی می فرماید فرقی بین معصوم و غیر معصوم نیست.

 لطفاً بفرمایید موانع بصیرت چیست؟

 برای بصیرت موانعی وجود دارد که اگر آن موانع باشد نمی گذارد انسان خوب ببیند. یکی از آن موانع شخص گرایی است به جای معیار گرایی. اگر انسان به اشخاص اتکا کند و ملاک او برای حق و باطل، اشخاص باشند در مسیر حرکت دچار انحراف می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: »مَنْ دَخَلَ فی هَذَا الدینِ بِالرِّجال أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجال کما أدخلوه فیهِ وَ مَنْ دَخَلَ فیهِ بِالکتابِ و السنَّةِ زالَتِ الجبال قَبْلَ أَنْ یزول«، اگر شخص با اتکا به کتاب و سنت یعنی با برهان و بینه و دلیل وارد دین شود کوهها ممکن است متزلزل بشوند، اما او متزلزل نمی شود.

 لطفاً بحث شخص گرایی را بیشتر تبیین بفرمایید.

 فردی به امام صادق علیه السلام عرض می کند: اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام ولی شما است برایت مهم است یا جد شما است؟ می فرماید که ولایت علی بن ابی طالب بر من از ولادت من از ایشان بهتر و محبوب تر است. ولایت علی علیه السلام بر من فرض و واجب است؛ اما ولادت من از او امتیاز است، این دو با هم قابل مقایسه نیست. در مورد آقای منتظری، اطرافیانش سه دسته شدند. یک دسته بودند که تا روز عزل با ایشان همراه بودند و به محض اینکه ایشان عزل شد بریدند. اینها می گویند ما با ملاک و معیار عمل می کنیم، تا زمانی که حضرت امام و خبرگان تأیید می کردند، ما هم همراهی می کردیم؛ ولی از امروز هم روحاً و هم جسماً قطع کردیم. دسته دوم جسماً قطع کردند؛ اما روحاً همراهی می کنند؛ یعنی هنوز هم یک سری گرایشات ذهنی دارند و نمی توانند خودشان را جدا بکنند، این همان شخص گرایی است و عده ای هم جسماً و روحاً غرق شدند و رفتند. به این افراد شخص گرا می گویند. در ماجرای پس انتخابات هم همین اتفاقات رخ داد. تفاوت سلمان و ابوذر با دیگران در این است که پس از رحلت رسول خداصلی الله وعلیه وآله با وصی او همراه شدند.

 یکی دیگر از موانع، فامیل گرایی است. متأسفانه این مانع، بصیرت آدم را کور می کند و نمی گذارد آدم واقعیت را ببیند.

 تعلقات حزبی و سیاسی چگونه مانع بصیرت می شود؟

 حضرت علی علیه السلام می فرماید: ما با پیامبرصلی الله وعلیه وآله همراه بودیم و معیارمان فقط حق بود و نه وابستگی فامیلی. توجه کردن به این مسائل، بصیرت را کور می کند. در یک روایت دیگری حضرت علی علیه السلام به منذر بن جارود عبدی از کارگزارانش که به انحراف دچار شده بود و به بیت المال خیانت کرده بود می فرماید: »وَ تَصِلُ عَشِیرَتَک بِقَطیعَةِ دِینِک«؛ پیوند با خویشاوندانت را به بهای بریدن از دینت برقرار می کنی. اینکه امام خمینی رحمهم الله می فرماید: »اللّه اللّه فی بیوتِکم« همین است. برخی از خواص پیوند با خویشاوندان را به بهای بریدن از خط ولایت می پردازند. این یکی از موانع بصیرت است. برخی از آدم هایی که گرفتار بی بصیرتی می شوند به خاطر وابستگی حزبی، شخصیتی و فامیلی است.

 یکی دیگر از این وابستگی ها، وابستگی به مال و مقام است عشق به مال و ثروت و ریاست و مقام واقعاً انسان را کر و کور می کند و مانع بصیرت انسان می شود.

 همچنین خصلت های ناپسند اخلاقی مانند خودبزرگ بینی، تمامیت خواهی و قدرت طلبی از عواملی هستند که جلوی بصیرت را می گیرند.

 در هنگام تبلیغات انتخابات دهم ریاست جمهوری وقتی به یکی از افراد گفته شد مقررات این گونه اقتضا می کند وی در جواب گفت: من سابقه انقلابی دارم؛ لطفاً این مسئله را روشن کنید.

 این همان غرور کاذب است. خیلی ها سابقه مجاهدت دارند لکن این ارزش باید ادامه داشته باشد. متأسفانه گاهی اوقات این سابقه دار بودن غرور می آورد. در صدر اسلام خیلی از کسانی که گرفتار شدند بر همین اساس بود که ما جنگیدیم، ما تلاش کردیم، ما مبارزه کردیم و... لکن ملاک و حجت در عصر نبوت، پیامبرصلی الله وعلیه وآله و در عصر امامت، امامان معصوم علیه السلام و در عصر غیبت، ولی فقیه است و تبعیت از اینها شاخصه بصیرت است.

 به عنوان سخن پایانی، بصیرت در سپاه پاسداران را چگونه ارزیابی می کنید؟

 بحمداللّه در طول چند سال اخیر توجیه سیاسی در سطح گسترده ای انجام گرفت و روشنگری و بصیرت افزایی شد. بنده معتقدم باید در تمام صحنه ها با توجه به موضع گیری های ولی فقیه به سمت جلو حرکت کنیم تا دچار انحراف نشویم.

 الحمد لله ما رضایت مندی رهبری را هم شاهد هستیم و این حاکی از عمق کار است؛ لذا می بینیم که سپاه نزدیک ترین نهاد به رهبری است.

 از اینکه در این گفت وگو حضور یافتید صمیمانه تشکر و قدردانی می شود. امید است به فضل الهی، سپاه پاسداران با تبعیت از فرامین مقام شامخ ولایت و فرماندهی معظم کل قوا با بصیرت برخاسته از ایمان در پاسداری از انقلاب اسلامی موفق و سربلند باشد.

کلمات کلیدی
حق  |  امام  |  امامت  |  انقلاب  |  انحراف  |  بصیرت  |  بصیرت دینی  |  بصیرت سیاسی و بصیرت دینی  | 
لینک کوتاه :