×

تحلیلی جامعه شناختی از جنبش دانشجویی ایران


تعداد بازدید : 930     تاریخ درج : 1392/06/26

مقدمه

به منظور کنکاش جامعه شناختی در عرصه سیاسی در باره جنبش دانشجویی ایران با هدف،

تأکید و تأیید علمی بر مسأله بودن جنبش دانشجویی ایران به عنوان یکی از مسائل جامعه

سیاسی ایران، نخست چیستی مفهوم جنبش دانشجویی به میان می آید و آن گاه، جنبش

دانشجویی در سه قالب: گذشته تاریخی سیاسی، ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های

فرهنگی فکری مورد بررسی قرار می گیرد و سرانجام، نتایج به دست آمده از آن در

چارچوب نظریه های جامعه شناختی سیاسی، قالب بندی و در نظریه جامعه غیرمتقدم تحلیل

می شود. جامعه غیرمتقدم یعنی جامعه ای که عملکرد و رویکرد و حیات و ممات آن،

حاصل تعامل بین افراد و گروه هاست.

چیستی مفهوم جنبش دانشجویی

هسته مرکزی مقاله حاضر، سخن از جنبش دانشجویی در ایران است، بنابراین، نخست باید

چیستی مفهوم جنبش دانشجویی را دریافت تا درک صحیح تری از جنبش دانشجویی در

ایران فراهم آید.

جنبش دانشجویی به معنای عمل جمعی، اختیاری، داوطلبانه و جهت دار دانشجویی

برای ایجاد تغییر و تحول سیاسی اجتماعی است، حتی جنبش دانشجویی به کوشش جمعی

دانشجویان برای پیشبرد یا مقاومت در برابر دگرگونی اجتماعی در جامعه ای که خود جزئی

از آن هستند هم، اطلاق می شود. پس، هر عمل جمعی دانشجویی، جنبش دانشجویی نیست

بلکه جنبش دانشجویی، به یک حرکت جمعی گفته می شود که افراد آن، به قصد ایجاد تغییر

و تحول سیاسی اجتماعی پا پیش می گذارند، البته ممکن است، گاهی بخواهند در مقابل

برخی تغییرات و تحولات سیاسی اجتماعی بایستند. این افراد، جمع خود برانگیخته ای

هستند که تغییر و تحول سیاسی اجتماعی را جست وجو می کنند. این تغییر و تحول،

می تواند دامنه وسیعی داشته باشد که از تحول در فکر و اندیشه تا ایجاد تغییر در نظام

اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... را در برگیرد.[1]

به بیان دیگر، جنبش دانشجویی یعنی از مجموعه ایی دانشجویان که در روند تغییر

دادن و یا ندادن سیاسی اجتماعی قرار می گیرند. جنبش دانشجویی به آن دلیل که از جنبش

اجتماعی ناشی می شود، می توان آن را به مولفه های تعریف جنبش اجتماعی گره زد.

همچنین، دانشجویان جزو قشر روشنفکر و جنبش دانشجویی جزو جنبش روشنفکری

محسوب می شود، لذا، دانشجویان و جنبش دانشجویی از عناصری که در تعریف جنبش
روشنفکری به کار می رود، برخوردارند و چون دانشجویان از طبقه متوسط جامعه هم

به شمار می روند، می توان از قواعد، مباحث و مصادیق مربوط به طبقه متوسط هم در

جنبش دانشجویی، سخن گفت. تام هایدن[2] در تعریف جنبش دانشجویی چنین گفته است:

«جنبش دانشجویی، جنبشی مستقلی است که از خاستگاه طبقاتی مردم متوسط شهری

یعنی از دل همان درست کاری ها و صداقت ها برمی خیزد، جنبشی مدرن که اهداف

اصلی اش را مقابله با نهادها، افکار و بنیان های سنتی موجود در جامعه قرار می دهد لذا

جنبش دانشجویی را می توان جنبش مقاومت نامید.»[3] اساساً جنبش دانشجویی، پدیده ای

خاص، جدید و جهانی است، از این رو،هانا آرنت در کتاب خشونت خود در ارائه تعریفی

از جنبش دانشجویی می نویسد: «طغیان دانشجویان اولا: پدیده ای جهانی است و تجلیات

آن در کشورهای گوناگون و دانشگاه های مختلف، صورت های متفاوتی داشته است. ثانیا:

دو ویژگی اساسی، جنبش دانشجویی را از دیگر جنبش های اجتماعی عمومی و نظیر

جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی خاص نظیر جنبش ضدبرده داری و حمایت از

حقوق زنان و... تفکیک می کند. این دو ویژگی عبارتند از:

الف. ویژگی پرسش گری و روحیه چون و چرا کردن در قبال هر قضیه ای که منافع

کوتاه مدت یا بلند مدتی را برای جامعه داشته باشد، یا چنین منافعی را به خطر اندازد.

ب. دارای ویژگی آرمان خواهی، اصول گرایی و کمال پرستی در عین حال، برخوردار

از ویژگی نفی مناسبات تبعیض آمیز اجتماعی است.»[4]

نتیجه این که: آنچه از جنبش دانشجویی در ایران مراد و منظور این مقاله است، از آنچه

در تعاریف مذکور از جنبش دانشجویی آورده ایم، جدا نیست. جنبش دانشجویی به مفهوم

پیش گفته را می توان در ایران در سه برش و از سه زاویه تاریخی سیاسی، اجتماعی

طبقاتی و فرهنگی فکری یا جامعه شناختی زیر مورد بررسی قرار داد:

گذشته تاریخی سیاسی جنبش دانشجویی ایران

همه تاریخ حیات جنبش دانشجویی ایران را می توان در سه مقطع یا در سه موج زیر دید:

موج اول: چپ گرایی (1322 ـ 1355)

سوسیالیست ها و مارکسیست ها کمی بعدتر از ملی گرایان و مذهبیون، پا به عرصه

فعالیت های سیاسی دوره پس از مشروطه نهادند در عصر دیکتاتوری رضاخانی، گروه ها و

گرایش های فکری مذهبی و ملی به اجبار زمانه به کنج انزوا خزیدند و تنها برخی از آنان

به ویژه گرایش های مذهبی ماندند و به امور فرهنگی سرگرم شدند و یا ماندند و به استخدام
دیکتاتور و یا دیکتاتوری درآمدند که اغلب گرایش های ملی از این دسته بودند. در چنین

فضایی، تعدادی که سرانجام عده شان به 53 نفر رسید، علی رغم ممنوعیت فعالیت های اشتراکی

یا همان فعالیت های کمونیستی و سوسیالیستی، به مبارزه زیرزمینی پرداختند که همگی

دستگیر و به زندان رفتند و با فرار و یا عزل رضاخان دیکتاتور، به استثنای دکتر تقی ارانی[5] که

در زندان مرد و یا کشته گردید، مابقی آزاد شدند و حزب توده ایران را بنا گذاشتند.

حزب توده و گرایش های چپ مدارانه ناشی از آن، در فضای باز نسبی سیاسی دهه

1320 و با حمایت آشکار و پنهان شوروی به سرعت رشد کرد و علی رغم احیای دوباره

فعالیت های سیاسی گروه های اسلامی و ملی که پس از یک وقفه 20 ساله صورت

می گرفت، به گرایش غالب سیاسی نه فرهنگی در میان جنبش روشنفکری به طور عام و

جنبش دانشجویی به طور خاص که به عنوان عناصر اصلی مخالفت های ضد دولتی به شمار

می رفتند، درآمد. مستندات فراوانی چنین ادعاهایی را پشتیبانی می کند که اظهار نظر رئیس

وقت دانشگاه تهران به سفیر انگلیس و نیز، اعتراف مهندس بازرگان[6] به عنوان فعال

برجسته سیاسی آن دوره و همچنین، اعلام حزب توده مبنی بر عضویت و گرایش نیمی از

دانشجویان به حزب توده، از آن جمله است.[7]

نفوذ تقریبا بالای چپ در جنبش دانشجویی از متینگ های متعددی که برگزار

می کردند و از تحصن های مختلفی که تشکیل می دادند و از اعتصابات متنوعی که

سازماندهی می نمودند، همانند دعوت از کارکنان دانشگاه به اعتصاب و پاسخ مثبت آنان،

به وضوح مشهود و هویدا بود، در حالی که گرایش های مذهبی به این شدت به کار سیاسی

اعتقادی نداشته و از این رو، همانند گرایش های غیردینی، در معرکه آشکار سیاسی علیه

حکومت وقت حاضر نبوده اند، اما به تدریج و در واکنش به رشد فزاینده گروه های چپ گرا

به محوریت حزب توده، دولت و گروه های مذهبی و ملی با اهداف مستقل و مجزای از هم،

به میدان آمدند که حاصل آن، تأسیس انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه تهران در سال

1322، انحلال اتحادیه دانشجویی حزب توده و انحلال حزب توده توسط دولت در سال

1327 و ایجاد سازمان دانشجویی جبهه ملی در سال 1329 بود و این سازمان به همراه جبهه

ملی و رهبری مصدق[8] نفوذ پررنگ اما موقتی در این دوره پیدا کرد که حاصل آن نهضت

زودگذر ملی کردن نفت در ایران بود.حزب توده که خود را ضعیف احساس می کرد با

برقرارسازی ارتباط با انجمن بین المللی دانشجویان در پراگ به این اقدام ها و این وضعیت

پاسخ داد و کوشید حیات سیاسی خود را در محیط دانشگاهی و در میان دانشجویان حفظ

نماید ولی کودتای 28 مرداد 1332، ضربه محکمی را بر حزب توده و سیطره چپ در محیط
دانشگاهی وارد ساخت تا حدی که تا اواخر دهه 1340 که جوان ترهای حزب توده به تغییر

نام و مشی مبارزه از سیاسی به مسلحانه روی آوردند اما با شکست در این عرصه، راه را

برای استقرار موج دیگری از جنبش دانشجویی مهیا کردند.

نتیجه این که جنبش دانشجویی با گرایش سوسیالیستی و کمونیستی تا سال 1356 به سه

شکل ظاهر شد:

الف) اعتراض های صنفی: برخی از اعتراض های صنفی دانشجویان که گاهی نیز به خشونت

کشیده شد، عبارت بود از: اعتراض به: تدریس برخی از اساتید، عدم ارائه برخی از دروس، عدم

کیفیت غذا، جمع آوری بعضی کتاب های مورد علاقه دانشجویان، دستگیری و اخراج بعضی

اساتید و دانشجویان، واگذار نکردن خوابگاه در ترم تابستانی و لغو بعضی شهریه ها... که با

اعتصاب با راهپیمایی، شکستن شیشه ها، نوشتن شعارهایی بر روی دیوار دستشویی، تجمع

در محوطه دانشگاه، عدم حضور در سر کلاس و خودداری از امتحان و... همراه بود.

ب) تکاپوی های سیاسی: با وجود کنترل حضور پلیس در دانشگاه ها، نیروهای فعال

دانشجویی نسبت به نابسامانی های سیاسی اجتماعی درون دانشگاه و به بیرون از آن،

حساسیت نشان می دادند و به مناسبت های مختلف، به آن اعتراض می کردند.

ج) مبارزه مسلحانه و نظامی: از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، با حرکت نظامی در

جنبش دانشجویی با گرایش چپ مواجه ایم که از سال 1350 علنی تر شد و در این راستا،

دانشگاه ها محل جذب نیرو برای جنبش های مسلحانه بودند و از این جهت، یک تحول

محسوس در جنبش دانشجویی با گرایش چپ روی داد که البته قبل از آن میل به

حرکت های مسلحانه در گروه های اسلامی چون حزب ملل اسلامی و گروه های ملی چون

سازمان مجاهدین خلق ایران دیده شده بود.[9]

موج دوم: اسلام گرایی (1373 ـ 1342)

طلایه های تولد تفکر اسلام گرایی در میان دانشجویان و جنبش دانشجویی را باید از

نخستین سال های دهه 1320 یعنی از زمانی که انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی

در سال 1322 شکل گرفت، دانست. این تفکر اسلام گرایانه سپس به دانشکده های دیگر

همانند دانشکده فنی گسترش یافت اما ظهور و بروز نهضت امام خمینی(ره) از سال 1341

موج جدیدی از گرایش به اسلام البته اسلام ناب را در بین دانشجویان برانگیخت به گونه ای

که آنان را به یکی از ارکان نهضت امام خمینی(ره) تبدیل کرد ولی برای تبدیل آن به

گرایش غالب بر جنبش دانشجویی و کنار زدن کامل گرایش های چپ کمونیست و راست

ناسیونالیسم معتدل چون: حزب به انزوا رفته توده و جبهه سرکوب شده ملی و افراطی های
چپ و ملی گرا چون: سازمان چریک های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران،

راه درازی در پیش داشت.

موج دوم جنبش دانشجویی با به بن رسیدن مبارزات مسلحانه گروه های چپ در آغاز

دهه 1350، جان تازه ای می گیرد و به سرعت رشد می کند. این رشد در برگزاری سالگرد

شهدای 15 خرداد پیش و به ویژه پس از سال 1350، به وضوح مشهود است تا حدی که

نقش بارز آن در برگزاری سالگردهای 15 خرداد به ویژه سالگرد شهدای 15 خرداد در

سال 1356 و در کوی دانشگاه تهران که همزمان با حرکت مشابه آن در مدرسه فیضیه انجام

گرفت، غیرقابل کتمان است و البته مرگ مشکوک دکتر شریعتی و شهادت سید

مصطفی خمینی، شعله های اسلام گرایی جنبش دانشجویی را شعله ور تر کرد و با

پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس اتحادیه انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) به

موقعیت بلامنازعی دست یافت ولی آنچه این وضعیت را تقویت و تثبیت کرد، تسخیر

سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان از جمله برخی اعضای اولیه دفتر تحکیم

وحدت چون: عباس عبدی، حبیب الله بی طرف، ابراهیم اصغرزاده، معصومه ابتکار،

محسن میردامادی و...[10] بود و اشغال آن توسط کمونیست ها را تحت الشعاع قرار داد.[11]

داستان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا از سوی دانشجویانی که نام دانشجویان پیرو خط

امام(ره) به خود گرفتند، از این قرار بود:[12]

دانشجویان مسلمان چهار دانشگاه امیرکبیر، تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف با

تشکیل جلسه ای به برنامه ریزی برای تصرف سفارت آمریکا پرداختند. یکشنبه 13 آبان

1358 ساعت 10 و 30 دقیقه صبح گروهی (حدود 400 نفر) از دانشجویان که از یک چهار

راه قبل از سفارت آمریکا شروع به حرکت کرده بودند و با شعار در خیابان آیت اله طالقانی

به سوی دانشگاه (تهران) در حرکت بودند هنگامی که جلوی در اصلی سفارت آمریکا

رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهای درب سفارت به داخل آن

رفتند. در همان زمان گروهی از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و

پیشروی به سوی ساختمان های داخلی سفارت را آغاز کردند. از همان لحظه های اول

تصرف سفارت آمریکا، گروه های مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع کردند و به

دادن شعارهای ضد آمریکایی پرداختند. دانشجویان در سه بیانیه ای که تا ساعت 18 همان

روز از طریق بلندگو پخش شد، اعلام نمودند که ساختمان اصلی سفارت تا ساعت 15 به

تصرف کامل آنان درآمده است. هرچند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با

پرتاب گاز اشک آور از جانب تفنگ داران آمریکایی بود، اما هیچ گونه آسیبی به طرفین

وارد نیامد. از ساعت 16 آزاد کردن گروهی از ایرانیانی که به عنوان ارباب رجوع یا کارمند
در داخل سفارت بودند، آغاز شد اما آمریکاییان با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند.

در جریان اشغال سفارت آمریکا، 72 آمریکایی به عنوان گروگان به دست دانشجویان

افتادند. سه تن از دیپلمات های آمریکایی آن روز برای مذاکره با وزیر خارجه به وزارت

امور خارجه رفتند. پس از تصرف سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع، درهمان جا

ماندند ولی بعد از آن،در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، با صدرو بیانیه هایی به تشریح علل، انگیزه ها و

چگونگی انجام این اقدام انقلابی پرداختند. در یکی از اولین بیانیه ها آمده است: «ما

دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریکای جنایت کار

به منظور اعتراض به دسیسه های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریکا در

تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.» عنوان دانشجویان

مسلمان پیروخط امام، از یک سو بیانگر تبلور خشم انقلابی امام و ملت مسلمان ایران از آمریکا

بود و از سوی دیگر، هرگونه شائبه وابستگی دانشجویان به گروه ها و دستجات سیاسی متعدد را

منتفی می ساخت و امکان بهره برداری از آن را به نفع جریان های مختلف، محدود می ساخت.

یکی از عللی که دفتر تحکیم وحدت، علی رغم آن که موسس تفکر اسلام گرایی نبود

ولی تا سال ها پس از آن، در رأس این موج قرار گرفت و به هدایت و رهبریت جنبش

دانشجویی پرداخت، تسخیر لانه جاسوسی بود و جالب این که در دهه 1370 یعنی زمانی که

بخشی از دفتر تحکیم به انتقاد یا تبری جستن از اشغال لانه جاسوسی دست زدند، هم در

درون دفتر تحکیم وحدت انشعاب پدید آمد و هم نقش ممتاز دفتر تحکیم در هدایت و

رهبری جنبش دانشجویی از دست رفت اما در سال های اولیه پس از اشغال لانه جاسوسی،

دفتر تحکیم با بهره گیری از موقعیت و اعتبار ناشی از اشغال لانه جاسوسی، نفوذ تقریبا

بالایی در نهادهای انقلابی چون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی پیدا کرد و

کوشید توان خود را مصروف حفظ انقلاب اسلامی، توسعه ایران اسلامی و رفع عقب

ماندگی ایران نماید. خلاصه این که: امواج کوتاه اسلام گرایی جنبش دانشجویی در دوره

قبل از انقلاب اسلامی به امواج بلندی تبدیل شد که تا حدود دو دهه پس از انقلاب اسلامی،

جنبش دانشجویی ایران را متأثر ساخت و به گرایش غالب در آن بدل گردید.[13]

موج سوم: راست گرایی (1374 تاکنون)

در دهه 1370 مجموعه ای از شرایط داخلی متأثر از فضای بین المللی، زمینه هایی را برای

زایش و تولد یا بازسازی و احیای لیبرالیسم فراموش شده سال های حاکمیت لیبرال ها در

سال های نخستین پس از انقلاب، در جنبش دانشجویی فراهم آورد، از جمله:

 

1. گرایش های لیبرلیسم در ایران در قالب های نو (نئولیبرالیسم) به تدریج در دامن

روشنفکری دینی رشد کرد و سوار بر جنبش دانشجویی، به ویژه با پذیرش نئولیبرالیسم

توسط دفتر تحکیم وحدت و از سوی آن، گسترش یافت و گرایش غالب جنبش دانشجویی

را با تغییرات سریع از گرایش به کلید واژه های چپ اسلام گرا چون عدالت به کلید واژه های

راست لیبرال چون آزادی، متحول نمود.

2. شرایط داخلی دیگری هم زمینه تولد و رشد گرایش نئولیبرالیستی را در جنبش

دانشجویی تشدید کرد، مانند: توسعه طبقه متوسط و شهرنشین در ایران و شکل گیری طبقه

متوسط جدید. این طبقه با میانگین سواد و تحصیلات عالی، مطالبات جدیدی را پیش کشید

که از جنس مطالبات انقلابی و زاهدانه دوران انقلاب و جنگ نبود و البته سیاست های

اقتصادی شبه لیبرالیستی هاشمی رفسنجانی هم، فضا را برای طرح و رشد تفکر

نئولیبرالیستی در قلمروهای دیگر، نظیر فرهنگ و سیاست باز کرد.

نتیجه این که: موج جدیدی در جنبش دانشجویی شکل گرفت که دارای گرایش های

نئولیبرالیستی بود، که به نوعی احیای لیبرالیسم دلخواه بازرگان به شمار می آید اما با تغییر شکل

و دستکاری در برخی از آرمان ها و خواسته های لیبرالیسم و بومی سازی آن با توجه به شرایط

ایران. البته چرخش جنبش دانشجویی از گرایش اسلامی به گرایش نئولیبرالیستی با موج های

کوتاه در سال های اولین دهه 1370 آغاز شد و در سال های پس از 1376 متأثر از پیروزی

نواندیشی جناح چپ اسلام گرای روحانیون مبارز و آقای خاتمی، به امواج بلندتری تبدیل

گردید. در این موج جدید، دفتر وحدت هم موج ساز بود و هم با دامن زدن به مطالبات جناح

چپ گرای مسلمان، موج سوار، در نتیجه، موج سوم دانشجویی، برخی از مهم ترین خصلت های

اصلی جنبش دانشجویی یعنی عدالت خواهی و آرمان طلبی را دیگر از دست داد، زیرا:

در امواج اول و دوم جنبش دانشجویی ایران، این جنبش به عنوان تابعی از فضای

عمومی جامعه و کشور عمل کرده و متأثر از آن به طرح مطالبات خود پرداخته ولی در موج

سوم، جنبش دانشجویی دارای استقلال عمل بیشتری نسبت به فضای عمومی جامعه و

کشور بوده و کمتر، متأثر از مطالبات اجتماعی راه طی کرده است.

افراط و تندروی جنبش دانشجویی در مطالبات لیبرالی تا بدان حد آن را تحت تأثیر و

سلطه خود گرفت که در مقطعی شعار عبور از خاتمی یا عبور از رهبر اصلاحات را سر دادند

با این توجیه که: خاتمی از بدنه مطالبات اجتماعی لیبرال عقب مانده و این حادثه (شعار و

خواسته عبور از خاتمی) می تواند به عنوان پایان موج سوم در جنبش دانشجویی ایران و

آغازی بر شکل گیری موج جدیدی در این جنبش تلقی شود یا شکل گیری خصلت دوگانه
(اسلام و لیبرالیسم) در این جنبش را نوید دهد، زیرا: پس از اوج گیری گرایش های لیبرالی

در جنبش دانشجویی، انشعابات متعددی در آن روی داد که اعلام استقلال دفتر تحکیم

وحدت (طیف علامه)، دفتر تحکیم وحدت (طیف شیراز)، فراکسیون مدرن دفتر تحکیم

وحدت، فراکسیون سنتی دفتر تحکیم وحدت، فراکسیون دموکراسی خواه دفتر تحکیم

وحدت، اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل، جامعه اسلامی دانشجویان از آن

جمله است و این، می تواند به منزله آغاز خصلت دو یا چندگانه یا شکل گیری موج چهارم

در جنبش دانشجویی ایران باشد.[14]

به نظر می رسد عوامل دیگری در افول گرایش های لیبرالیستی در جنبش دانشجویی

مؤثر است، از جمله:

جنبش دانشجویی نئولیبرال تغییر نظام سیاسی را جایگزین نقد نظام سیاسی ساخته

است، در حالی که چنین مواضعی به جنبش دانشجویی موج اول و به نظام سیاسی مخالف

مردم (نظام پهلوی) مربوط می شود و در فضایی که نظام مردمی جمهوری اسلامی با

حمایت های گسترده مردمی مستقر است، جا پای محکمی پیدا نمی کند.

حتی بخشی از مواضع این جنبش که به نقد نظام سیاسی نزدیک تر است تا به تغییر آن،

به نقد مواضع و خصوصیاتی از نظام سیاسی می پردازد که از خصلت ها و شالوده های

جنبش دانشجویی محسوب می شده و در سالیان نه چندان دور، از خواسته های آن بوده

مانند: حمایت از مردم فلسطین، مبارزه با سرمایه داری جهانی، مبارزه با مداخلات آمریکا

در جهان، شعار مرگ بر آمریکا و....

جنبش دانشجویی موج سومی، نقطه اصلی عزیمت و موضع گیری بنیادی خود را

مبارزه با استبداد داخلی قرار داد در حالی که انقلاب اسلامی، با فرو ریختن نظام ستم شاهی،

بنیادهای استبداد را به هم ریخته و لذا خود نمی تواند مستبد باشد و لذا می توان گفت:

جنبش دانشجویی موج سومی نئولیبرال دل به یک آرمان های غیرواقعی سپرده است.

با افول موج سوم جنبش دانشجویی با گرایش غالب نئولیبرالی، به نظر می رسد در

آستانه یک جنبش دانشجویی چند صدایی اسلامی، لیبرالی و سوسیالیستی هستیم که البته

گرایش غالب آن اسلامی است. به بیان دیگر، گرایش های لیبرالی جنبش دانشجویی،

هژمونی خود را از دست داده و گرایش های دیگر با برتری گرایش اسلامی در عرض این

گرایش در تلاش برای اثبات خود در حال فعالیت اند. با این وصف، سخن گفتن از موج

چهارم جنبش دانشجویی ایران، سخت و زود است، ولی قطعا، افول موج سوم و سر

برآوردن دوباره گرایش های اسلامی در آن، آشکار شده است.[15]

 

ساخت اجتماعی طبقاتی جنبش دانشجویی ایران

در مطالعه جنبش دانشجویی سه مدل اجتماعی طبقاتی وجود دارد، به بیان دیگر، جنبش

دانشجویی ذیل سه بحث مستقل و کلان از جامعه شناسی سیاسی قابل مطالعه و بررسی است:

مدل اول: قالب جنبش های اجتماعی

جنبش دانشجویی، نخستین نمونه و مصداقی است که برای جنبش اجتماعی ذکر می شود،

به آن دلیل که: جنبش دانشجویی از ویژگی ها و مولفه های موجود در جنبش اجتماعی

برخوردار است. این ویژگی ها و خصصیه ها عبارتند از:

جنبش های اجتماعی به معنای کوشش جمعی برای دگرگونی در نهادهای اجتماعی است.

کوشش جمعی برای دگرگونی یا جنبش های اجتماعی، دارای خصوصیاتی است که آن را از

سایر کوشش های جمعی برای تحول و تغییر متمایز می سازد: اولا: این عمل جمعی، یک

شبکه تعاملی غیررسمی است. ثانیا: این عمل جمعی مبتنی بر مجموعه مشترکی از

اعتقادات و تعلقات خاطر است.ثالثا: این عمل جمعی بر نوعی منازعه سیاسی یا مناقشه

فرهنگی با نظم حاکم و مستقر، تمرکز دارد.رابعا: این عمل جمعی از اعتراض و اعتراض

عمومی برای پیشبرد اهداف خویش بهره می گیرد.این چهار خصصیه در تعریف دلاپورتا

و دیانی[16] از جنبش اجتماعی به چشم می خورد. این تعریف به این شرح است: جنبش های

اجتماعی، شبکه های غیررسمی مبتنی بر اعتقادات مشترک و همبستگی است که از طریق

استفاده مداوم از اشکال گوناگون اعتراض، حول موضوعات منازعه آمیز، بسیج می شوند.[17]

این چهار ویژگی، جنبش های اجتماعی را از دیگر اشکال گوناگون عمل جمعی چون:

احزاب سیاسی، گروه های ذینفع، فرقه های مذهبی، وقایع اعتراض آمیز یا ائتلاف های

سیاسی، متمایز می کند، همان گونه که باتامور هم تأکید می کند: جنبش اجتماعی نسبت به

حزب سیاسی، کمتر سازمان یافته است. به عبارت دیگر جنبش های اجتماعی: سازمان و

حتی نوع خاصی از سازمان نیستند، بلکه جنبش های اجتماعی تعامل میان بازیگران

مختلفی است و لذا پدیده ای سیالی است و در نتیجه در آن ها، ممکن است هیچ گونه

عضویت منظم قابل تشخیص و رویت وجود نداشته باشد. به قول دیانی جنبش های اجتماعی

عضو ندارند، بلکه مشارکت کننده هایی در تظاهرات خیابانی و میتینگ به همراه می آورند.

مشارکت کنندگان در جنبش اجتماعی دارای آرمان مشترک اند، اما چنین آرمانی در گروه ذینفع

وجود ندارد. اعضای جنبش اجتماعی در عمل جمعی خود مستقیما درگیر مبارزه برای قدرت

هستند اما به صورت پراکنده. جنبش های اجتماعی اغلب دارای سازماندهی غیرمتمرکز و
برخوردار از چند رهبر است، یعنی جنبش، دارای یک رهبرعالی و واحد نیست، البته

جنبش های اجتماعی چون نهضت امام خمینی(ره) را باید مستثنایی بر این قاعده دانست. جلب

مشارکت در جنبش ها بیشتر براساس روابط شخصی و به شکل چهره به چهره صورت می گیرد.

به قول فیلد[18] جنبش اجتماعی به تولید واژگان و ایده های جدید که در گذشته ناشناخته بودند،

کمک می کند. تعهد و الزام افراد به جنبش و اهداف و ایدئولوژی آن به وسیله کنش ها یا

تجربه های شخصی به دست می آید. حریفان یک جنبش، ممکن است واقعی یا ساختگی

باشند. رقبا موجب اتحاد، انسجام و پویایی جنبش می شوند. عمل سیاسی در جنبش های

اجتماعی یا به صورت آرام و اصلاح طلبانه صورت می گیرد یا به شکل رادیکال و انقلابی.

جنبش دانشجویی همانند جنبش اجتماعی:

یک عمل دسته جمعی با هدف ها و آرمان های مشترک است که این هدف ها و آرمان ها

می تواند در زمینه ها و ابعاد اجتماعی مختلفی را در برگیرد.

کوششی برای تغییراست البته گاه تغییر عمیق (تغییر نظام سیاسی و جایگزین کردن

یک نظام تازه) و گاه تغییر نیمه عمیق است.

از یک شبکه روابط تعاملی غیررسمی برخوردار است.مراد از روابط غیررسمی آن

است که این روابط از یک نظم تعریف شده قبلی برخوردار نیست.

رویکرد عمومی دارد و این رویکرد را برای پیشبرد اهدافش ضروری می بیند. به

هرروی، جنبش اجتماعی و جنبش دانشجویی بدون همراهی عامه، ره به جایی نمی برد.

از یک پروسه طولانی ولی مستمر تا نیل به آرمان هایش بهره می گیرد و این زمان

طولانی را برای نهادینگی خویش لازم دارد.

گرچه حرکتی مستمر است ولی اغلب فاقد نظم آهنین است، و به دلیل این خصوصیت،

ساختارهای دارای نظم را یارای مقابله با آن در دراز مدت نیست.

به دنبال کسب قدرت است و آن را برای عملیاتی کردن ایده های خود، لازم فرض می کند.

اغلب دارای رهبری چندگانه است که گاه متعارض با هم و البته اغلب جوان اند.[19]

مدل دوم: در چارچوب جنبش روشنفکری

از جمله گروه های اجتماعی که جنبش دانشجویی، در ذیل مورد مطالعه و بررسی قرار

می گیرد، روشنفکران و جنبش روشنفکری است، زیرا: روشنفکری یک منزلت

اجتماعی است که در درون خود، طبقات اجتماعی چون دانشجویان را دربردارد، پس،

قواعد حاکم بر رفتارهای روشنفکری و روشنفکران، قابل تعمیم بر رفتارهای فردی و یا

جمعی دانشجویان نیز خواهد بود. این قواعد و ویژگی ها عبارتند از:

 

روشنفکر به تحصیل کرده متعهدی گفته می شود که با دغدغه های انسانی، اجتماعی،

ارزش فرهنگی و سیاسی، اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه

خویش و جامعه جهانی می نمایند. این ارزش ها و تعهدها می تواند انسانی یا دینی باشد،

همانند آنچه را که در بخشی از روشنفکران جامعه قبل و به ویژه پس انقلاب اسلامی

روی داد. در این صورت: روشنفکری تابع مجموعه ای از خصلت هایی است که می توان از

آن ها با عنوان سنت روشنفکری یاد کرد. در سنت روشنفکری این اصول دیده می شود.

الف) روشنفکر بیرون از سیاست است و به موضع گیری نسبت به آن می پردازد اما به

جانب داری از یک حزب نمی پردازد و باز باید گفت: روشنفکر دینی ایرانی پس از انقلاب

اسلامی، داخل در سیاست است و سیاست را از جنبه انطباق با آموزه های دینی، مراقبت می کند.

ب) روشنفکر دائما در حال تردید و نیز، همواره در حال رفت و برگشت بین امید از

یک طرف و بدگمانی از سوی دیگر است و تردیدها و بدگمانی های روشنفکر دینی، نسبت به

روش ها و سیاست های غیردینی است که ناحودآگاه یا آگاهانه در جامعه اسلامی بروز می کند.

ج) روشنفکر مبارزی است که با عقب ماندگی و جهل می ستیزد و برای توسعه و رشد

اجتماعی تلاش می کند.

د) روشنفکر منتقد است و با نقد وضع موجود فرهنگی، اجتماعی و...، دگرگونی مثبت

را در سر می پروراند.

ه ) روشنفکر به نام آینده و تجدد، سنت ستیز و سنت شکن است و البته روشنفکر

دینی، از سنت نقد می کند ولی نقد او به نفی نمی انجامد.

و) روشنفکران به معنای غربی تر، با سه گروه عمده اجتماعی: اصحاب قدرت و دین و

طبقات زمین دار یا سرمایه دار در تضادند.

ز) روشنفکران غرب گرا برخلاف روشنفکران دینی، به نام تسهیل ترقی یا به نام علم و

خرد به لزوم جدایی امور دینی از امور دنیوی باور دارند.

ح) روشنفکران غیربومی علاوه بر سکولاریست بودن، علم گرا، خردگرا، سوداگرا و

اومانیست (انسان گرا) هستند.

ط) روشنفکران بر مفاهیمی نظیر آزادی فکر و اندیشه، برابری، حقوق بشر و... اصرار دارند.

همه آنچه در باره روشنفکران گفته شد، به معنای غربی آن نزدیک تر است اما

روشنفکر دینی آن گونه که پس از این می آید، به ویژه در ایران پس از انقلاب

اسلامی نشان داده که بر پایه تفسیر جدید تر ازسنت، طالب توسعه است و نیز، ترقی را در

دامن دین و بی دینی جستجو می کند.[20]

 

جریان روشنفکری و جنبش روشنفکری ایران به دو بخش تقسیم می شود و آن دو، دو

گرایش مهم جنبش دانشجویی ایران را تشکیل داده است:

نخست، روشنفکر غیرمذهبی است که از زمان برخورد و مواجهه با تمدن غربی شروع

شد. در واقع، ایرانیان از دل تجربه های مدرن و بلکه از طریق شنیدن تجربه های مدرن با

مدرنیته، آشنا شدند. اگر چه در دوره حکومت پهلوی قشر روشنفکر ایرانی بالنده می شود،

اما روشنفکر ایرانی تولدش در خارج از ایران صورت گرفت و اینها افرادی بودند که به

عنوان نماینده سیاسی یا دانشجو به کشورهای غربی رفتند. در داخل کشور، تولد روشنفکر

ایرانی به مثابه یک قشر تنها هنگامی ممکن شد که نظام حکومتی متمرکز در عصر

رضاخان نظام دیوان سالارانه ای را پدید آورد. قشر روشنفکر برآمده از طبقات جدید و

متوسط است و روشنفکران وقتی به وجود آمدند که جامعه ایرانی واجد طبقات و اقشار

مدرن گردید. یکی از این طبقات مدرن، طبقه دانشجویان اند.

دوم، روشنفکر دینی که پیدایش آن منبعث از زمینه های فکری و اجتماعی بوده است.

جنبش های فکری اجتماعی که به پیدایش روشنفکری دینی انجامید عبارتند از: جریان

شرق شناسی، سنت گرائی، نوگرائی و احیاگرائی دینی. به هر روی، روشنفکران دینی، روشنفکران

دین داری بودند که از یک سو دغدغه یافتن علل عقب ماندگی در ایران را در سر داشتند و به

مدرن کردن ایران می اندیشیدند و از سوی دیگر دغدغه رجوع به منابع سنتی و دینی و باز تولید

آن را در دنیای مدرن داشتند. روشنفکران دینی می توانند به یک اندازه از دانشگاهیان و

روحانیون عضوگیری کنند، از این رو می توان گفت: روشنفکران دینی به طبقه خاصی

تعلق ندارند و فارغ از هرگونه تعلقات طبقاتی هستند و لذا یک قشر شناور را تشکیل می دهند.

همان گونه که پیداست جنبش دانشجویی، جنبش روشنفکران جوانی است که تعداد

قابل توجهی از خصوصیات روشنفکری را دارد، البته به قول باتامور، جنبش دانشجویی

منحصرا تجسم انتقاد روشنفکری نیست، مثلا، جنبش دانشجویی برخلاف جنبش

روشنفکری، جوان است و رادیکال و از این رو نمی تواند خود بنیاد باشد.

به همین دلیل، بیشتر تحت تأثیر جریانات اصلی و مادر روشنفکری عمل کرده و به

عنوان توزیع کنندگان و مروجین اندیشه های روشنفکران به حساب می آیند و لذا فراز و

فرود جنبش دانشجویی، تابعی از فراز و فرودهای جنبش روشنفکری است، و نیز، نقش

پل ارتباطی میان توده های ناراضی و رهبران جنبش را بازی می کند لذا تمام کننده نیستند،

بلکه بیشتر تشدیدگرند، آغازگر هم نیستند، آن ها بیشتر کاتالیزور و محرک خوبی هستند تا

جنبش و حرکت آغاز شده را شدت بخشیده و اوج دهند. البته گاه جنبش های دانشجویی

خود پدیدآورنده هم می شوند که این پدیده نادری است.[21]


مدل سوم: در جنبش طبقه متوسط جدید

کارل مارکس آلمانی،[22] تولیدکنندگان کوچک، صاحبان صنایع دستی، خرده فروشان و دهقانان

را طبقه متوسط می دانست. او پیش بینی کرده بود که با افزایش توسعه صنعتی در جوامع غربی،

طبقه متوسط از بین خواهد رفت اما برخلاف پیش بینی او، طبقه متوسط نه تنها حذف نشد بلکه

گسترده تر، فعال تر و سیاسی تر شد، به گونه ای که امروزه از دو نوع طبقه متوسط سخن رانده

می شود؛ طبقه متوسط قدیم شامل بازرگانان، تولیدکنندگان مستقل، صاحبان بنگاه های اقتصادی

کوچک، سوداگران صنعتی کوچک و مغازه داران؛ و طبقه متوسط جدید که خود دربرگیرنده

گروه های مختلف تحصیل کرده نظیر مهندسان، پزشکان، حقوق دانان، استادان دانشگاه،

دانشمندان، دبیران، تکنیسین ها، دانشجویان، کارمندان و حقوق بگیران است.

در خصوص نقش اجتماعی طبقه متوسط جدید، دو نظر متضاد وجود دارد: برخی چون

هانتینگتون[23] و برخلاف میلز،[24] این طبقه را در جوامع در حال توسعه به موتور و نیروی اصلی

توسعه، تحول و حتی انقلاب تشبیه می کنند. به نظرهانتینگتون، سرچشمه اصلی مخالفت با

حکومت را باید در این طبقه بازجست. نخستین عناصری که از این طبقه در صحنه اجتماعی

ظاهر می شوند، روشنفکرانی اند که فعال تر و انقلابی تر از کارکنان دولت، افسران ارتش،

معلمان، وکیلان، مهندسان، تکنیسین ها و کارفرمایان و مدیرانی اند که به تدریج ظاهر می شوند.

به همین دلیل: شهرکانون مخالفت در درون کشور است و طبقه متوسط، کانون مخالفت

در درون شهر است و دانشجویان منسجم ترین، کارآمدترین و پرتحرک ترین انقلابیان در

میان روشنفکران اند. آن ها، هسته اصلی و مرکزی مبارزات انقلابی در جوامع در حال

توسعه را تشکیل می دهند. به قول میلز، روشنفکران جوان و دانشجویان مهم ترین نیرو

برای ایجاد تغییرات بنیادی اند.[25]

از این رو، شدیدترین، منسجم ترین و شورشی ترین مخالفت ها با هر حکومت موجود

و مستقر را به استثنای ایران که باید در حوزه های علمیه سراغ گرفت، باید در دانشگاه ها

جستجو کرد، لذا می توان گفت: اگر تنها یک شکاف در میان همه کشورهای دستخوش

نوسازی وجود داشته باشد، همان شکاف میان حکومت و دانشگاه است. به این ترتیب

دانشجویان و جنبش دانشجویی، به عنوان قلب طبقه متوسط جدید، نقش پمپاژ کننده خون

انقلاب به درون رگ های بدنه تحول خواه و دگرگونی طلب طبقه متوسط را بازی می کند.

طبقه متوسط جدید در ایران از ویژگی هایی که پیش از این برشمردیم، برخوردار بوده

است: در ایران، طبقه متوسط جدید، نخست محصول فرایند نوسازی رضاشاهی است و

البته خود آن ها نیز، در پیشبرد نوسازی رضاخانی نقش ایفا کردند. این طبقه دارای
مختصات زیر است: محمل اصلی ایدئولوژی های لیبرالی، سکولاریستی و مدرنیستی،

خواهان تجدید هویت و سنت های ملی ایران، مخالف دخالت روحانیون در سیاست،

خواهان وضع قانون اساسی به شیوه اروپا، طرفدار تأسیس نهادهای سیاسی بر اساس

حاکمیت ملی، حامی ایجاد دولت ملی به جای دولت سنتی و هوادار اصلاحات گسترده در

نظام سیاسی، مالی و ارضی برای رفع عقب ماندگی ها. این گروه همواره در نقطه مقابل

روحانیت بوده و از سوی دولت پهلوی گاه به بازی و به کار گرفته می شد و گاه با بی مهری و

خشم رژیم مواجه می شده اند، زیرا: دولت پهلوی با خواسته آنان در ایجاد حکومت قانون و

تأمین آزادی مخالفت بوده است. همین فضا بر طبقه متوسط جدید در دوره پهلوی دوم هم

حاکم بوده، اما در آن، دانشجویان کمتر منعطف تر از دیگر طبقات متوسط، به دلیل گسترش

دانشگاه ها، به تدریج محوریت یافتند به گونه ای که هسته اصلی اپوزیسیون علیه شاه را طبقه

متوسط با محوریت دانشجویان تشکلیل می داد. مهم ترین خواسته آنان، تأمین آزادی های

اجتماعی از طریق محدود کردن قدرت سیاسی و ایجاد نوعی مشروطیت یا جمهوری بود،

و ضمنا، خواهان حکومت جمهوری و دموکراسی پارلمانی، استقرار بازار آزاد، اجرای

مالکیت خصوصی، اجرای سیاست های لیبرالی و تحقق قانون اساسی به سبک اروپا

بوده اند. با قدرتمند شدن روحانیت و با شکست های پی در پی گرایش های غیرمذهبی

چون مارکسیست ها و ناسیونالیست ها در به سامان رساندن خواسته های مردم در برابر

رژیم پهلوی دوم، چرخشی تدریجی در گرایش های طبقه متوسط و نیز، دانشجویان به

عنوان هسته اصلی آن، به اسلام روی داد. این گرایش، در جنبش دانشجویی سال های نیمه

اول دهه 1340 با اوج گیری نهضت امام خمینی(ره) آغاز شد و در نیمه های دهه 1350، به

مرزهای نهادینگی رسید به گونه ای که در حرکت های ضددولتی آن سال ها، دانشجویان

نقش منحصر به فردی را به نمایش گذاشتند.[26]

گفتمان های فرهنگی فکری جنبش دانشجویی ایران

با نگاهی کلی به گذشته تاریخی سیاسی و ساخت اجتماعی طبقاتی جنبش دانشجویی

ایران، حاکمیت سه گفتمان[27] کمونیستی، اسلامی و لیبرالیستی در آن به چشم می خورد.

گفتمان نظام معنایی بزرگ تر از زبان است. گفتمان مشتمل بر عناصر زبان شناختی و

غیر (فرا) زبان شناختی است. عناصر غیر زبان شناختی عبارتند از حرکات، پدیده ها،

ساختارهای... معنادار. در تلقی گفتمانی از روابط اجتماعی هر چیزی واجد معنا و دارای

قابلیت تفسیر شدن می باشد.


نوع اول: گفتمان مارکسیستی

حاکمیت گفتمان کمونیسم و به تبع آن، سیطره جریان های مارکسیستی به طور عام و جریان ها و

تشکل های مارکسیسم دانشجویی به طور خاص، از سابقه ای همپای پس از مشروطه برخوردار

هستند. در واقع، همپای حضور جریان ها و تشکل های کمونیستی و مارکسیستی در تاریخ

سیاسی ایران قبل از انقلاب، حضور این گفتمان هم وجود داشته است. در گذشته، هم مرزی

با اتحاد جماهیر مارکسیستی سوسیالیستی شوروی و کمک های فکری و مالی آن ها، سبب

می گردید تا چنین جریان ها و تشکل هایی، با شتاب فراوان در ایران شکل گرفته و گسترش

یابند. از آن هنگام تا سال های آغازین دهه 1340 به طور مطلق و پس از آن تا سال های

اولیه دهه 1360 کج دار و مریز و به هر طریق ممکن، حیات فعال یا نیمه فعال خویش را

حفظ کرده و گاه در متن و گاه در حاشیه تحولات اجتماعی و سیاسی ایران حضور داشته اند

و نیز، تحولات اجتماعی و سیاسی متعددی را در حد ظرفیت خود پدید آورده اند.

اما در محیط های دانشگاهی، وضع این گفتمان، متفاوت تر از بیرون از آن بود زیرا: در

دهه های 1350 و 1340، مارکسیسم نه تنها یک گفتمان، بلکه یک گفتمان تقریبا مسلط در

جامعه دانشگاهی ایران بود و موثرترین دشمن گفتمان اسلامی و لیبرالی به شمار می رفت

و حتی گاه دیگر گفتمان های موجود را تحت تأثیر خود قرار داده بود. این گفتمان، حتی در

مقاطعی که تسلطی چندانی نداشت، با خرده گفتمان هایی چون گفتمان قومیت گرایی حضور

خود را حفظ کرد، بنابراین، می توان گفت: گفتمان مارکسیستی کمونیستی یا به عنوان یک

گفتمان مطرح، حیات داشته و یا در حاشیه محیطهای غیر دانشگاهی دهه های 1350 و

1340 حضور داشته است. علت سیطره این گفتمان در اغلب دوره های تاریخی قبل از

انقلاب، به استثنای همسایگی با شوروی و کمک های آن، میل به شورش و انقلاب در

جوانان دنشگاهی مخالف وضع موجود بود و گفتمان مذکور در کوبا، چین و... نشان داده

بود که می تواند روحیه شورشی و مشی انقلابی را در اختیار همه کسانی که از پتانسیل اسلام

انقلابی امام خمینی(ره) آگاه نبودند، قرار دهد که خواهان شورش های اجتماعی و

انقلاب های سیاسی یا طالب حرکت های براندازانه اند.[28]

این گفتمان با فراز و فرود کمونیسم مادر یا برادر بزرگ تر (اتحاد جماهیر سوسیالیستی

شوروی) فراز و فرودهای فروانی یافت، زیرا: یک گفتمان غیربومی تحمیل شده به شمار

می رفت و از پشتوانه مردمی چندانی برخوردار نبود. مراد از فراز و فرودهای شوروی، تنها

فراز و فرودهای ناشی از فروپاشی نیست که در دهه 1990 روی داد، یعنی، مقطعی که پیش

از آن، گفتمان کمونیستی به دلیل سلطه بلامنازع گفتمان اسلامی متأثر از انقلاب اسلامی به
کلی محو شده بود بلکه منظور آن است که روس ها، همواره نگاه ایدولوژیکی به جریان ها

و تشکل های کمونیستی در ایران نداشتند تا در هر شرایطی از آن ها،حمایت نمایند بلکه در

برخی از موارد، با نگاه منافع ملی به آن نگریسته اند که حاصل چنین نگاهی، گاه حمایت از

آن ها و گاه تبری جستن از آن ها بوده است، زیرا: گاه حمایت از آن ها برای روس ها ایجاد

خسارت در منافع ملی را به همراه داشت.

عمده ترین مطالبات و شعارهای گفتمان مارکسیستی عبارت بودند از:

جهان طبیعی، جهان اجتماعی و جهان اندیشه، اجزای به هم پیوسته فرایند عمومی حرکت و

تکامل اند و قانون حاکم بر کل این حرکت تکاملی، قانون دیالکتیک یا تضاد است.

جامعه دارای ساخت اقتصادی است و لذا نظام اجتماعی متأثر نظام و لذا ساخت مادی

جامعه، یک حقیقت بنیادی است که بر پایه آن نهادهای اجتماعی قرار می گیرند.

به بیان دیگر، به تفسیر طبقاتی از امور سیاسی می پردازد به این این معنا که همه امور

سیاسی ـ اجتماعی ریشه در خواسته های اقتصادی و مالی انسان ها و دولت ها دارد.

سرمایه محور معرفی کردن اسلام تا حدی که اعتبار مفاهیم اسلامی در مقاطعی مهمی از

تاریخ ایران کم رنگ و فاقد قدرت جهت دست زدن به انقلاب شده بود.

این گفتمان در تلاش برای پیوند زدن جنبش دانشجویی با جنبش معلمان و کارگران و

زنان برای براندازی گفتمان های دیگر و تشکیل دولت کمونیستی و مانند آن بود.

دموکراسی و آزادی مطلوب اند اما در چارچوب نگاه مارکسیستی، به علاوه، این

گفتمان بر مبارزه با امپریالیسم، سرمایه داری و استعمار و اجرای عدالت خواهی و

فقرستیزی تأکید می ورزید، گرچه در عمل، نه در دوران تسلط تقریبا کامل و نه در دوره

های کم رنگ فعالیت های آنان در عصر پس از انقلاب اسلامی، هیچ گاه این شعارها را

نتوانستند در درون و بیرون از جامعه ایران، محقق سازند و همین موضوع، آنان را به

شکست کامل در صحنه داخلی ایران سوق داد تا حدی که رگه های احیا شده و در حال احیا

شدن گرایش های سوسیالیستی نمی تواند به یک گفتمان مطرح و قابل توجه، تبدیل شود

بلکه در ایده آل ترین حالت، به جایگاه یک خرده گفتمان دست خواهد یافت.[29]

نوع دوم: گفتمان لیبرالیستی

این گفتمان در سه مقطع تاریخ ایران معاصرظهور یافت: اول: در مقابل پدرسالاری سنتی

قاجاری در قالب مشروطه خواهی، دوم: در برابر شبه مدرنیسم پهلوی با عنوان نهضت ملی

و سوم: در مقابل مردم سالاری دینی با عنوان جنبش جامعه مدنی که این جنبش مدنی

ویژگی بخش مهمی ازجنبش دانشجویی امروزین را تشکیل می دهد. ویژگی های امروزین
این گفتمان در جنبش دانشجویی عبارت است: قانون گرایی به سبک مشروطه، ضدیت با

استبداد به شیوه نهضت ملی و تلقی مدرن و دموکراتیک از اسلام به روش روشنفکری

دینی.[30] البته استفاده از آموزه های دینی، کم و بیش در گفتمان لیبرالیستی وجود داشته

است از این رو، گفتمان لیبرالیستی کمتر به صورت عریان در طول تاریخ ما مطرح شده

است. بلکه چون امروز در جنبش دانشجویی، با گرایش به دین به میدان آمده و لذا از طریق

مقولات دست کاری شده دینی زیر به مقوم سازی خود در ایران روی آورده است:

دین را امری سیال و شناور معرفی کرد که می توان از آن برداشت ها و تفسیرهای

متفاوتی به عمل آورد.

دین امر نامتعین، حیرت زا و مبهمی است که بر هر فردی، به صورتی جلوه کند و

نمایان می شود.

نتیجه ایی که از دو مقوله فوق به دست می آید، عبارت است از:

دریافت های لیبرالیستی و التقاطی از اسلام، تفسیرهایی از اسلام است که در عرض و

کنار سایر تفسیرها قرار می گیرد و به اندازه تفسیرهای رسمی از دین، اعتبار دارند، از این

رو، برخی بر آن اند که سنت سیاسی و فکری حاکم بر جنبش دانشجویی و انجمن های

اسلامی، در واقع، مغایر با اصول اسلامی نیست، بلکه قرائت و برداشت دیگری از

آن هاست، لذا نتیجه می گیرند: نمی توان به جنبش دانشجویی و انجمن های اسلامی

اعتراض کرد که چرا چنین و چنان می کنید و اصول تفکر اسلامی و احکام یقینی اسلام را

زیرپا می گذارید! بنابراین، جنبش دانشجویی با صبغه انجمن های اسلامی در همان حال که

اسلامی اند، می توانند لیبرالیستی، سکولاریستی، پلورالیستی، اومانیستی و... نیز باشند،

البته، دسته ای از آن ها چنین گفتمانی را در جنبش دانشجویی محصول ضرورت انطباق با

مقتضیات زمان و همسویی با تحولات اجتماعی معرفی می کنند.

در گفتمان لیبرالیستی یا شبه لیبرالیستی جنبش دانشجویی به استثنای ویژگی های پیش

گفته، ویژگی های دیگری از جمله: اباحه گری، نژادپرستی، گاه عقلانیت غیردینی، حقوق

بشر و دموکراسی غربی، اصالت فرد، وابستگی و نه استقلال، خشونت و... که حول دال

مرکزی[31] سکولاریسم، جمع شده و با هم، زنجیره هم ارزی[32] را تشکیل می دهند.

به دلیل برخورداری از این ویژگی ها آن را نئولیبرالیسم می نامند که در دامن

روشنفکری دینی رشد کرده است.

جنبش دانشجویی به تأثیر از نئولیبرالیسم ایرانی یا روشنفکری دینی در پی فراهم کردن

زمینه هایی برای تحقق دموکراسی با صبغه کمتر درونی و بیشتر بیرونی است. برخی از

نظریه پردازان دموکراسی چون: هانتیگتون، این گذار را متأثر از امواج جهانی شدن و سرایت
آن بر ایران می بینند. این دسته از نظریه پردازان می گویند: ساختار نظام بین الملل به ویژه

در عصر جهانی شدن به عنوان اصلی ترین عامل موثر در گذار به دموکراسی در آمده است.

جنبش دانشجویی به دو صورت می کوشد از بحران گذار، گذر کند: اول: با مسالمت. در

مسالمت کار با ائتلاف داخلی و خارجی انجام می گیرد که آن را اصلاحات می نامند.

برخی از ویژگی های اصلاحات مورد نظر جنبش دانشجویی عبارت است از:

تأکید بر قانون اساسی یا قانون گرایی به جای تأکید بر خصلت های ایدئولوژیکی

تبدیل الیگارشی[33] حاکم به نوعی دموکراسی محدود یا شبه دموکراسی

گسترش ظرفیت مشارکت سیاسی مردم در قالب احزاب و شوراها

انجام کوشش هایی در تقویت تشکل ها و نهادهای جامعه مدنی

انجام اقداماتی در جهت نهادمند کردن نظام سیاسی و نظارت بر آن

انجام کوشش هایی در جهت تحکیم موقعیت و کارویژه نهادهای دموکراتیک

تحقق کوشش هایی به منظور گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک

تلاش دولت برای برقراری وفاق اجتماعی جدید بر هویت اسلامی ایرانی

گسترش نسبی آزادی مطبوعات برای نقد عملکرد دولت و نظام سیاسی

تلاش برای رفع اختلال در فرایندهای ارتباطی با سیستم بین المللی

دوم: در صورت ناکامی اصلاحات، دست به خشونت می زند. خشونت به دو شکل

اتفاق می افتد: قیام های انقلابی از پایین و یا کودتاهای چپ گرایانه.[34] بخشی از آشوب های

پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران که منتسب به دانشجویان افراطی شده

است، گواه بر مدعای فوق است.[35]

نوع سوم: گفتمان اسلامی

گفتمان سومی که بر جنبش دانشجویی گاه بیش و گاه کم، سیطره داشته است، گفتمان

اسلامی (دینی) یا امام خمینی و یا انقلاب اسلامی بوده است. این گفتمان با طرد نگاه

ماتریالیستی یا اصالت دادن به ماده و یا نگاه مادی به همه امورجهان که موجود در گفتمان

کمونیستی بود و نیز، با رد گرایش اومانیستی یا اصالت دادن به انسان(انسان به جای خدا) و

با دور انداختن منطق سکولاریستی یا جدایی دین از عرصه عمومی و سیاست، فرازها و

برهه هایی بر تاریخ جنبش دانشجویی ایران چیره پیدا کرد. این گفتمان در دهه 1340 تولد

یافت و در دهه 1350 شکفت و در دهه های 1360 با اوج بالندگی رسید.[36]

این گفتمان در قبل از انقلاب اسلامی به شیوه زیر جایگزین گفتمان شاهنشاهی می شود:

 

1. در گفتمان شاهنشاهی مسلط، دال مرکزی، شاه و مشروعیت آسمانی او بود و بقیه

مفاهیم چون میهن و دین حول این دال مرکزی قرار می گرفتند. این مرحله، طی سال های

1332 تا 1339 روی نمایاند.

2. در گفتنان شاهی، مفاهیم اسلامی چون شاه سایه خدا و میهن وجود داشت و آن ها

حول محور سلطنت قرار گرفته بودند اما به تدریج به سوی وقته ها[37] حرکت کردند. این

مرحله، سال های 1339 تا 1342 را در برمی گیرد.

3. مفاهیم مفصل بندی[38] شده در این گفتمان به تدریج به مرحله بی قراری می رسند زیرا،

از سه ویژگی موقتی بودن، امکانی بودن و آزادی که از ویژگی های از جاشدگی اند،[39]

برخوردار بودند. این مرحله که از سال های 1342 آغاز شد و تا 1348 ادامه یافت، مفاهیمی

از گفتمان شاهنشاهی به چالش کشیده شد ولی هنوز گفتمان شاهی در حالت ثبات بی قرار کننده

قرار داشت، چون اولا، مخالفان جدی ایی برای شاه وجود داشت، و ثانیا، این مخالفان

جدی، قصد تغییر گفتمان شاهی یا به تعبیر دیگر، قصد تغییر نظام سیاسی را نداشتند. عامل

اصلی بی قراری این دوره، اصرار نظام سیاسی بر اجرای نوسازی بود که از ویژگی هایی

چون مقابله با سنت، اقتصاد تک محصولی، سرکوب خشن و دولت تحصیل دار برخوردار بود.

4. در دوره 1348 تا 1357، با وارفتگی دال مرکزی گفتمان شاهی، گفتمان اسلامی به

تدریج جایگزین آن گفتمان شد. به چند دلیل، این اتفاق (جاگزینی گفتنان اسلامی به جای

گفتمان شاهی) روی داد:

وعده هایی که رهبری مذهبی یعنی امام خمینی(ره) می داد، قابل وصول تر می نمایاند.

گفتمان های دیگری چون گفتمان چپ گرایانه و ملی گریانه برخلاف گفتمان رهبری

دینی امام محبوبیت خود را از دست دادند یا به درجه محبوبیت دست نیافتند.

رهبری ایرانی هویت (هژمونی) یا فضای جدیدی را فراهم آورد که به قول میشل

فوکو،[40] پهلو به افسانه می زد. امام خمینی(ره) به صورت اسطوره ظهور کرد و این اسطورگی

به قول لاکلاو و موف لازمه[41] هر گفتمانی است.

این گفتمان، بر مبنای تفکر معنوی و خدا محوری و ضد سکولاریستی با محوریت

مفهوم و مصداق ولایت فقیه، استوار شده است. ولایت فقیه نماد اصلی، دال مرکزی و

هسته بنیادی گفتمان اسلامی یا اسلام سیاسی است و از این رو، ماتریالسیم (مادی گرایی)،

اومانیسم (انسان مداری)، پلورالیسم دینی (کثرت گرایی دینی)، لیبرالیسم (آزادی خواهی

غیر دینی) و سکولاریسم (جدا انگاری دین و سیاست) را طرد می کند و آن را تحقیر

می نماید. گرچه دال مرکزی این گفتمان، ولایت فقیه است ولی از عناصری نظیر
جمهوریت (مردم سالاری دینی)، قانون گرایی، روحانیت، عدالت، استقلال، مستضعفین،

علم و پیشرفت و... زنجیره هم ارزی این گفتمان را پدید می آورند.

نکته حائز اهمیت تر در این گفتمان این که: زنجیره تمایز آن با لیبرالیسم، مدرنیته

غربی و ماتریالیسم، آخرت گرایی آن است.

نفی استثمار، نفی سلطه پذیری، نفی تحقیر ملت ها به وسیله قدرت های سیاسی دنیا،

نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرت های مسلط دنیا در کشور، نفی سکولاریسم

اخلاقی، طرد اباحی گری و اثبات هویت ملی و هویت ایرانی، اثبات ارزش های اسلامی،

دفاع از مظلومان جهان، تلاش برای دست پیدا کردن بر قله های دانش و... از ویژگی های

گفتمان اسلامی یا گفتمان نهضت امام خمینی(ره) یا انقلاب اسلامی است. به علاوه، این

گفتمان که بر جنبش دانشجویی سال های 1342 تا 1354 تقریبا سیطره و در 1355 تا 1373

استیلای بلامنازع یافت و با روی کار آمدن احمدی نژاد در دوره اول ریاست جمهوری و

به ویژه در دور دوم ریاست جمهوری، در حال رشد تدریجی است، آرمان خواه، عدالت طلب،

استکبار ستیز، مخالف سرمایه داری، هواخواه جنبش های اسلامی و غیر اسلامی ضداستکباری،

یاور فقرا در جنگ با اغنیا، استقلال طلب و اسلام سیاسی خواه، هواخواه مصادره زمین های

زمین داران بزرگ و نیمه بزرگ برای توزیع در میان دهقانان و روستائیان، مخالف مدارس

خصوصی و حامی اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی و... است، البته بخشی از این شعارها و

خواسته ها در برخی مواقع، پررنگ تر و در بعضی مواقع کم رنگ تر مطرح شده است.

از دیگر مشخصات این گفتمان دانشجویی عبارت است: برخورداری از عناصری از نظریه

سیاسی شیعی، وجود برخی از عناصر مدرنیسم مثل پارلمانتاریسم، نوعی مردم گرایی به سبک و

سیاق دینی، اقتدار و رهبریت کاریزمایی، تاختن به مفاسد تجدد غربی، ستیز با پلورالیسم و

لیبرالیسم غرب مدار، تأکید بر انظباط اجتماعی و سیاسی، نخبه گرایی سیاسی، کنترل فرهنگی،

تأکید بر اصالت رهبری در قالب نهاد ولایت فقیه، اداره جامعه به شیوه غیرلیبرالی و

ضدیت با گرایش های اومانیستی، پذیرش تکنولوژی جدید بدون ایدئولوژی آن، این

گفتمان جنبش دانشجویی محصول مشترک سنن اجتماعی و آموزه های در ایران است و

دارای آرزوی ثبات اجتماعی، عدالت اجتماعی و خودکفایی اقتصادی است.

نتیجه: جنبش دانشجویی ایران به مثابه جامعه غیرمتقدم

آنچه پیش از این، از جنبش دانشجویی ایران گفته ایم، گرچه همگی به آن مربوط می شود و

نیز، همه آن ها در تبیین این جنبش، موثرند اما مطالب پراکنده ایی در باره جنبش

دانشجویی به نظر می رسد و این پراکندگی، ابعاد جامعه شناختی آن که باید بر پایه
برقرار سازی پیوندهای متقابل بین آن ها شناخته شود را توصیف نمی کند، شاید از همین رو

است که: چون کمتر جنبش دانشجویی ایران در یک سبد نظری، تحلیل شده است. مقاله حاضر

در تلاش است بر پایه مطالب پیش گفته، چارچوبی در این زمینه تحت عنوان جنبش

دانشجویی ایران به مثابه یک جامعه غیرمتقدم ارائه کند. برای درک نظریه جامعه به عنوان

حاصل تعامل بین افراد و گروه ها، یا جامعه به مثابه یک کل غیرمتقدم و تفسیر جنبش

دانشجویی ایران بر اساس این نظریه، باید به دو نظریه دیگر و اما مرتبط هم اشاره کرد:

نظریه اول: نظریه جامعه به عنوان پدیده ایی غیرطبیعی و قراردادی

در این نظریه گفته می شود که: جامعه به هیچ روی اصالت ندارد و تعیین کننده و اصیل

نیست بلکه هستی خود را مدیون تصمیماتی است که افراد بنا بر ضرورت، اتخاذ می کنند.

بانیان این نظریه، نظریه پردازانی چون توماس هابز[42] هستند که بر آن اند که: افراد در

وضعیت طبیعی، همانند دانه های شن، در کنار یکدیگر چیده شده اند و هیچ پیوند طبیعی و

قانون مند بین آن ها، وجود ندارد.[43]

نظریه دوم: جامعه به عنوان یک کل تجزیه ناپذیر متقدم

این نظریه که در مقابل نظریه پیشین قرار می گیرد، بر این عقیده است که: تبیین یک کل را

نمی توان به تحلیل اجزای آن تقلیل داد، یعنی، جامعه شناسی را نمی توان به مطالعه روابط

بین افراد، فروکاست. به بیان دیگر: اساس این نظریه، بر این است که هر چند جامعه از افراد

و گروه ها تشکیل می شود اما جامعه ماهیتی جدا از اجزای متشکله خود دارد. به عقیده

اگوست کنت،[44] جامعه را نباید در فرد جستجو کرد بلکه برعکس، حقیقت فرد را باید در

جامعه جست. کنت می افزاید: جامعه به مثابه کل بر فرد به مثابه جز، سیطره دارد و هر امری

که مربوط به زندگی جمعی و فردی انسان باشد، از این کل سرچشمه می گیرد از مذهب

گرفته تا اقتصاد و غیره.[45]

نظریه سوم: جامعه به عنوان حاصل تعامل بین افراد و گروه ها

در این نظریه، فرد در جامعه مستحیل نمی شود، بلکه فرد در معادلات اجتماعی حضور دارد

و تأثیر می گذارد و تأثیر می پذیرد. نکته دیگر آن که: جامعه از تعامل و ارتباط بین افراد

شکل می گیرد و با از بین رفتن ارتباطات فردی، جامعه نابود می شود. جرج زیمل[46] که

پایه گذار چنین نظریه ای است، می افزاید: جامعه جایی است که در آن چند نفر بین خود، به

کنش متقابل دست می زنند. به علاوه در این نظریه گفته می شود:

 

فرد به عنوان سنگ بنای هر شکل اجتماعی، به شمار می آید.

کنش متقابل در ساخت جامعه و فرد، مهم و اساسی است.

امکان ایستادگی در برابر جامعه و برعکس متصور است.

کنش فردی و جمعی، تابعی از انگیره های روانی و اقتصادی و مانند آن است.

نتیجه این که: نظریه اولی به اصالت فرد و دومی به اصالت جمع و اجتماع و نظریه زیمل

بر اصالت بخشی متقابل فرد و جمع تأکید دارد.[47]

جنبش دانشجویی ایران گرچه خود یک جز از یک کل بزرگ تری چون جامعه سیاسی

ایران به شمار می رود اما می توان آن را یک کل هم به شمار آورد یا لااقل می توان آن را به

عنوان یک کل که دارای اجزایی است، فرض کرد. با فرض این فرض، جنبش دانشجویی

ایران یک کل به مثابه جامعه در نظریه جامعه به عنوان حاصل تعامل بین گروه ها و افراد

است. چنانچه جنبش دانشجویی را یک کل بدانیم: اولا: اجزایی دارد که قبل از این، آن ها را

برشمردیم و ثانیا: بر اجزای سازنده خود چون: گذشته تاریخی سیاسی، ساخت اجتماعی

طبقاتی و گفتمان های فرهنگی فکری، هم تأثیر می گذارد و هم تأثیر می پذیرد. به عنوان

مثال: جنبش دانشجویی و گذشته تاریخی سیاسی تأثیرات متقابلی بر هم نهاده اند و

می گذارند. این تأثیرگذاری متعامل و متقابل را می توان به این شرح توضیح داد:

از یک سو، جنبش دانشجویی ایران به شکل دهی و شکل گیری حوادثی پرداخته است،

از جمله:

1. به شکل گیری و رشد احزاب، گروه ها و دستجات سیاسی در سه پلان کمونیستی،

لیبرالیستی و اسلامی کمک کرد و به ثبت آن ها در تاریخ سیاسی کشور مدد رساند.

2. اعتراض های صنفی چون: مخالفت با افزایش بلیط اتوبوس در سال 1348، مبارزات

مسلحانه مانند حادثه سیاهکل، فعالیت های فرهنگی مثل تأسیس حسینیه ارشاد و

تلاش های سیاسی همانند واقعه 16 آذر 1332 را شکل داد.

3. گاه پای اجانب را به داخل کشور کشانید که جدیدترین نمونه های آن اغتشاشات 18

تیر 1378 است که در پی اعترلض به بسته شدن روزنامه لیبرال منش سلام و دیگری

اغتشاشات بعد از انتخابات 22 خرداد 1388 در تهران بود و نیز، گاه مانع از حضور

بیگانگان شد یا با آن مخالفت کرد.

4. گاه به سیاسی شدن یا سیاسی تر شدن دانشجویان کمک کرد و گاه موجب تنفر

دانشجویان به سیاست و حکومت را دامن زد و نیز، با سیاسی شدن دانشجویان، جامعه هم

سیاسی تر می گردید. از سوی دیگر، خواسته هایی بر جنبش تحمیل شده و یا آن را به میل
خود، پذیرفته است. به بیان دیگر و به عنوان مثال: دستگاه سیاسی کشور یا همان نظام

سیاسی موجود که در خارج از دانشگاه قرار دارد، به صور مختلف بر خواسته ها و

حرکت های جنبش دانشجویی تأثیر گذاشته است. نظام یا دستگاه سیاسی کشور گاه برای

انحراف و یا خنثی و یا کم اثر کردن جنبش دانشجویی و خواسته های مشزوع و نامشروع

آنان و گاه با هدف هدایت آن، به دخالت در آرمان ها و اعلام مواضع آن پرداخته است و

البته با شدت و ضعف جنبش دانشجویی، بر حجم تحمل خواسته های دولتی بر جنبش

دانشجویی افزوده شده است که برخی از آن ها با میل دانشجویان، سازگار و برخی دیگر در

نقطه مقابل آن قرار داشته است. با افزایش تحمیل خواسته های نظام یا دستگاه سیاسی

کشور، از استقلال و آزادی عمل جنبش دانشجویی کاسته شده و آن را به ابزاری جهت

دستیابی به مطامع پست انسانی همانند دوره پهلوی دوم یا جهت دستیابی به اهداف بلند

انسانی همچون دوره پس از انقلاب اسلامی در آورده است. گاه شدت تحمیل دستگاه

(نظام) سیاسی کشور و یا عوامل خارج از دانشگاه بر جنبش دانشجویی به حدی می رسد که

این جنبش را به شدت در موضع انفعالی قرار می دهد. در این گونه موارد، برخی را اعتقاد بر

این است که: جنبش دانشجویی می میرد، یا به کما می رود و یا آتش زیر خاکستر تبدیل

می شود، در نتیجه، به ناظر بی طرف و به تماشاگر بی خیال تبدیل می گردد. تأثیر متقابل و یا

تعامل و نسبت بین دستگاه (نظام) سیاسی کشور به عنوان یک مولفه در گذشته تاریخی

سیاسی و جنبش دانشجویی ایران را بر پایه استدلال های مذکور می توان به صورت نمودار

زیر نشان داد.[48]

جنبش دانشجویی ایران

 (1

دستگاه (نظام) سیاسی کشور

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جنبش دانشجویی ایران

 (2

دستگاه (نظام) سیاسی کشور

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جنبش دانشجویی ایران

 (3

دستگاه (نظام) سیاسی کشور

 

تأثیر متقابل کل با جز و جز با کل، در روابط بین ساخت اجتماعی طبقاتی با جنبش

دانشجویی ایران و نیز، بین گفتمان های فرهنگی فکری با جنبش دانشجویی ایران هم،

وجود دارد. گاه جنبش دانشجویی ایران، ساخت اجتماعی طبقاتی ویژه ایی را پدید آورده،

مانند: تولید روشنفکری در ایران که در اینجا به عنوان یک طبقه اجتماعی مد نظر است،

اغلب محصول پدیده مدرن دانشگاه در ایران است و گاه، یک ساخت اجتماعی طبقاتی

چون: طبقه متوسط جدید شهری، نیازها و خواسته های خود را از طریق دانشگاه و یا به زبان

دانشجو و در مجموع از سوی جنبش دانشجویی به میدان آورده است و نیز، گاه، جنبش

دانشجویی، گفتمان ساز شده است و گاه گفتمان های موجود بر جنبش دانشجویی، تأثیر

گذارده است و این همان، تفاوت بین موج سواری و موج سازی است.

تعامل بین فرد و جمع و جمع با فرد و نیز، تعامل بین افراد و احزاب و احزاب با افراد و

مانند آن که در نظریه جامعه به عنوان حاصل تعامل بین افراد و گروه ها مورد تأکید قرار

می گیرد به شکل دیگری در تعامل بین جنبش دانشجویی ایران به عنوان یک کل در اینجا،

با اجزای دیگری چون: گذشته تاریخی سیاسی، ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های

فرهنگی و فکری وجود دارد، از جمله:

1. تأثیر تک به تک اجزای تشکیل دهنده جنبش دانشجویی چون: گذشته تاریخی

سیاسی، ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های فرهنگی فکری بر کل جنبش دانشجویی

ایران و برعکس، موضوعی است که پیش از این، بدان اشاره شد اما تأثیر دو جز بر کل

جنبش دانشجویی ایران و یا تأثیر همزمان کل بر دو جز و مانند آن نیز، موضوع قابل تأملی

است. به بیان ساده تر و در قالب مثال: دلبستگی قشر روشنفکری بر گفتمان لیبرالی که از

اجزای ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های فرهنگی فکری محسوب می شوند، بر

جنبش دانشجویی ایران به ویژه پس از 2 خرداد 1376، تأمل برانگیز است. نمودار زیر،

نمایی از این تعامل و نسبت طرفینی را در یکی از وضعیت های سه گانه نشان می دهد.[49]

قشر روشنفکری از ساخت اجتماعی ـ طبقاتی

جنبش دانشجویی ایران

گفتمان لیبرالی از گفتمان های فرهنگی ـ فکری

2. تأثیر گذشته تاریخی سیاسی، ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های فرهنگی فکری

که خود، به نوبه خود، یک کل اند و دارای اجزایی اند که به این اجزا قبل از این، اشاره شده
است، موضوع دیگری است. درواقع، بین اجزای یک کل که در اینجا گذشته تاریخی

سیاسی، ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های فرهنگی فکری مراد است، روابط علی و

معلولی بینابینی برقرار است که سنجش میزان تأثیرات متقابل آنان، نیازمند دقت، مطالعه و

بررسی دقیق تر است. به عنوان مثال: با افول گفتمان کمونیستی راه برای گفتمان اسلامی باز

شد. این تعامل دو سویه در درون مقوله بزرگ تر و کلی تری به نام گفتمان فرهنگی فکری

روی داده است. نمودار زیر این رابطه را نشان می دهد و نیز، نشان می دهد که هرچه تعامل

بین اجزای کوچک تر را بررسی کنیم، پیچیدگی نظریه مورد بحث بیشتر نمایان می گردد.

گفتمان کمونیستی

گفتمان لیبرالیستیگفتمان های فرهنگی ـ فکریگفتمان اسلامی

3. به علاوه، گذشته تاریخی سیاسی، ساخت اجتماعی طبقاتی و گفتمان های فرهنگی

فکری چه به عنوان کل البته بدون در نظر گرفتن جنبش دانشجویی ایران به عنوان کل و چه

به عنوان جزیی از کل، درصورتی که جنبش دانشجویی ایران را کل بدانیم، هم بر هم تأثیر

می گذارند و هم از هم، تأثیر می پذیرند. این موضوع، به حلقه های میانی اجزای آن هم،

تسری می یابد. بدینسان، شبکه ای از تعامل کل بر جز و جز بر کل در چند سطح و لایه هویدا

می شود که نشان از پیچیدگی شکل گیری، داوم و بقای یک پدیده جامعه شناسی سیاسی

چون: جنبش دانشجویی ایران دارد. نمودار زیر به این پیچیدگی می پردازد:[50]


منابع و مآخذ

1. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی،

1377.

2. باتامور، ب.ت. منتقدان جامعه، ترجمه محمدجواهر کلام، تهران: سفیر، 1369.

3. ادیبی، حسین، طبقه متوسط جدید ایران، تهران: انتشارات جامعه، 1358.

4. ادیب،علی، نفش دانشجو در تحول اجتماعی، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1363.

5. باژن، کیوان، «خصلت توده ای جنبش دانشجویی»، مندرج در:jour4peace.com

6. بشیریه، بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، تهران: نشرنی، 1374.

7. بشیریه، حسین، دیباچه ای بر جامعه شناسی ایران، تهران: نشر نگاه معاصر، 1381.

8. بشیریه، حسین، «ساختار جنبش دانشجویی»، ماهنامه ایران فردا، سال ششم، شماره 28، آبان و آذر

1376.

9. بیات، مجتبی، «دو وجه جنبش دانشجویی»، مندرج در:gooya.eu

10. جمشیدی، مهدی، «جامعه شناسی گفتمان های سکولاریستی در جنبش دانشجویی متأخر

ایران»، مندج در: Majiran.ir

11. حقیقت، صادق، «تحلیل گفتمانی انقلاب اسلامی»، مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی انقلاب

اسلامی و چشم انداز آینده، تهران: انتشارات بین المللی الهدی، 1385.

12. خرمشاد، محمدباقر، «جنبش دانشجویی در ایران: به سوی موج چهارم»، مجموعه مقالات تاریخ

جنبش دانشجویی ایران: دفتر تحکیم وحدت 1380 1358، تهران: الهدی، 1385.

13. خرمشاد، محمدباقر، «جنبش دانشجویی در ایران: تأملی نظری»، خردنامه، شماره 79، 17 آذر

1384.

14. خرمشاد، محمدباقر، روشنفکری و روشنفکری دینی در ایران در سه حرکت، مجله رهیافت های

سیاسی و بین المللی، شماره 4، بهار و تابستان 1382.

15. خرمشاد، محمدباقر، «میزگرد گفتمان انقلاب اسلامی»، فصلنامه انقلاب اسلامی، شماره 1.

16. خرمشاد، محمدباقر، «نگاهی به جنبش دانشجویی ایران»، مندرج در:Farsnews.net.

17. درویش پور، مهرداد، «نگاهی به جامعه شناسی سیاسی جنبش دانشجویی ایران»، مندرج در:

Sociologyofiran.com

18. راش، مایکل، جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: سمت، 1385.

19. رجایی، علی رضا، «تحولات جنبش دانشجویی ایران»، مندرج در: Esfahan.yarinews

20. زاهدی، احمد، «جنبش دانشجویی و جنبش کارگری»، مندرج در: ifid.de.com

21. کریمیان، علی رضا، جنبش دانشجویی در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381،

115 ـ 120.

 

22. میزگرد نمایندگان ادوار اتحادیه های دانشجویی درباره انتخابات دوره دهم، مندرج در:

farsnews

23. نراقی، احمد، جامعه، جوانان و دانشگاه، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1354.

24. نقیب زاده، احمد، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی، تهران: سمت، 1385.

25. وکیلی، محمدعلی، «تبارشناسی جنبش دانشجویی در ایران»، مندرج در: ebtekarnews.com

26. هانتینگتون، ساموئل، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلای، تهران:

نشر علم، 1375.

27. هفته نامه عصر ما، شماره 107.



[1] . محمدباقر خرمشاد، «جنبش دانشجویی در ایران: تأملی نظری»، خردنامه، شماره 79، 17 آذر 1384، ص 6 .

 

[2] . رهبر مشهور جنبش دانشجویی دهه 1960 آمریکا که البته بعدها آرمان‏های خود را رها کرد و به هیأت
حاکمه آن کشور پیوست.

 

[3] . احسان نراقی، جامعه، جوانان و دانشگاه، تهران: شرکت سهامی کتاب‏های جیبی، 1354، ص 55 ـ 56.

 

[4] . حسین بشیریه، «ساختار جنبش دانشجویی»، ماهنامه ایران فردا، سال ششم، شماره 28، آبان و آذر 1376،
ص 8 .

 

[5] . دکتر تقی ارانی فرزند ابوالفتح ارانی است. پدرش یکی از مستخدمین دولتی و عضو وزارت دارایی بود. در سال 1281 در تبریز متولد شد و تحصیلات دبستانی خود را در مدرسه شرف تهران به پایان رساند و سپس وارد مدرسه دارالفنون شد و پس از اتمام آن و احراز مقام شاگرد اولی وارد دانشکده پزشکی تهران گردید.

در سال 1301 به برلین عزیمت کرد و پس از شش سال تحصیل در رشته فیزیک و شیمی به مقام دکتری رسید. در 1309 در دانشگاه برلین به استادی علم بدیع در اشعار فارسی و عربی و ترکی اشتغال داشت. در همین سال به ایران بازگشت و تا سال 1315 به امر تدریس در وزارت جنگ و وزارت صناعت مشغول بود ولی سرانجام به اتهام فعالیت‏های اشتراکی کمونیستی دستگیر و در زندان جان سپرد.

 

[6] . مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت پس از انقلاب اسلامی بود که در پی اشغال لانه جاسوسی از سمت خود استعفا داد و امام نیز، استفای وی را پذیرفت.

 

[7] . کیوان باژن، «خصلت توده ایی جنبش دانشجویی»، مندرج در:.jour4peace.com

 

[8] . دکتر محمد مصدق، رهبر جبهه ملی بود که نهضت ملی شدن نفت رابا حمایت و پشتیبانی آیت الله کاشانی به پیروزی رساند اما کودتای 28 مرداد 1332 او را از قدرت برکنار کرد و به تبعید فرستاد.

 

[9] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‏محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1377،
ص 405 ـ 410.

 

[10] . هفته‏نامه عصر ما، شماره 107، ص 5 .

 

[11] . این اولین بار نبود که سفارت آمریکا در تهران به اشغال درمی‏آمد، پیش از این و در 25 بهمن 1357، یعنی سه روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، 75 نفر از چریک‏های فدایی خلق پس از درگیری مسلحانه کوتاهی که به مجروح شدن یکی از تفنگ داران آمریکایی انجامید، سفارت آمریکا را به اشغال خود درآوردند اما به سرعت چریک‏ها با وساطت نمایندگان کمیته انقلاب اسلامی، بدون هر گونه تخریب و آتش‏سوزی، پراکنده شدند. عده‏ای علت این اقدام را شایعه رادیو باکو مبنی بر انتقال پرونده‏های ساواک به این سفارتخانه دانستند و... .

 

[12] . محمدعلی وکیلی، «تبارشناسی جنبش دانشجویی در ایران»، مندرج در: .ebtekarnews.com

 

[13] . علی‏رضا کریمیان، جنبش دانشجویی در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، 115 ـ 120.

 

[14] . محمدباقر خرمشاد، «جنبش دانشجویی در ایران: به سوی موج چهارم،» مجموعه مقالات تاریخ جنبش
دانشجویی ایران: دفتر تحکیم وحدت 1380 1358، تهران: الهدی، ص 6 ـ 41.

 

[15] . محمدباقر خرمشاد، «نگاهی به جنبش دانشجویی ایران»، مندرج در: .Farsnews.net

 

[16] . دوناتلا دلاپورتا و ماریو دیانی از نویسندگان معروف ایتالیایی‏اند که در باره جنبش اجتماعی صاحب نظر هستند. آقای محمدتقی دلفروز کتاب مقدمه‏ای بر جنبش‏های اجتماعی آن دو را در سال 1384 به فارسی ترجمه کرده است.

 

[17] . علی ادیب، نفش دانشجو در تحول اجتماعی، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1363، ص 75.

 

[18] . گاس فیلد اهل آمریکا از نویسندگان مطرح در باب جنبش اجتماعی است که در سال 1967 درگذشت.

 

[19] . مایکل راش، جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: سمت، 1385، ص 99 ـ 123.

 

[20] . مجتبی بیات، «دو وجه جنبش دانشجویی»، مندرج در:.gooya.eu

 

[21] . ساموئل هنتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلای، تهران: نشر علم،
1375، ص 534 .

 

[22] . اندیشمندی که نظریه ماتریالیسم تاریخی را مطرح کرد. اندیشه‏های او به شکل‏گیری کمونیسم در قرن بیستم کمک فراوانی کرد. یکی از مهم‏ترین کتاب‏های او، سرمایه نام دارد.

 

[23] . استراتزیست و نظریه‏پرداز معروف آمریکایی و صاحب نظریه جنگ نمدن‏ها که سال قبل درگذشت.

 

[24] . سی رایت میلز یکی از بزرگ‏ترین جامعه شماسان آمریکایی است که برخلاف رویه عمومی جامعه‏شناسی آن کشور، خلق و خوی انتقادی دارد.

 

[25] . ب. ت. باتامور، منتقدان جامعه، ترجمه محمدجواهر کلام، تهران: سفیر، 1369، ص 69 .

 

[26] . حسین ادیبی، طبقه متوسط جدید ایران، تهران: انتشارات جامعه، 1358، ص 87 .

 

[27] . گفتمان یک منظومه معنایی است که فهم ما را از امور پراکنده و پیچیده جهان اطراف شکل می‏دهد و لذا حقیقت یعنی فهم از طریق گفتمان.

 

[28] . احمد زاهدی، «جنبش دانشجویی و جنبش کارگری»، مندرج در:.ifid.de.com

 

[29] . حسین بشیریه، جامعه‏شناسی سیاسی، تهران: نشرنی، 1374، ص 260 ـ 265.

 

[30] . محمدباقر خرمشاد، روشنفکری و روشنفکری دینی در ایران در سه حرکت، مجله رهیافت‏های سیاسی و بین‏المللی، شماره 4، بهار و تابستان 1382، ص 120.

 

[31] . هسته مرکزی منظومه گفتمانی را دال مرکزی تشکیل می‏دهد. دال مرکزی نشانه‏ای است که سایر نشانه‏ها
حول آن نظم می‏گیرند.

 

[32] . دموکراسی لیبرال از طریق ترکیب با نشانه‏های دیگری چون انتخابات آزاد، آزادی بیان و پارلمان، معنا یافته است. این یعنی زنجیر هم‏ارزی.

 

[33] . حکومت سیاسی و اقتصادی گروه‏های معدودی از ثروتمندان، استعمارگران و صاحبان نفوذ را بر جامعه
گویند. در این نوع حکومت گروهی اندک به سود خویش، فرمانروایی اکثریت مردم را بر عهده دارند. رژیم حکومتی به وسیله چند نفر معدود اداره می‏گردد و دولت به صورت متمرکز در تعدادی از خانواده‏ها و قبایل اصلی حفظ می‏گردد.

 

[34] . حسین بشیریه، دیباچه‏ای بر جامعه شناسی ایران، تهران: نشر نگاه معاصر، 1381، ص 177 و 71.

 

[35] . میزگرد نمایندگان ادوار اتحادیه‏های دانشجویی در باره انتخابات دوره دهم، مندرج در: .ews farsn

 

[36] . محمدباقر خرمشاد، «میزگرد گفتمان انقلاب اسلامی» اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 1، ص 4.

 

[37] . عناصر نشانه‏هایی هستند که معنای آن‏ها تثبیت نشده‏اند. به بیان دیگر، عناصر، دال‏های شناوری‏اند که هنوز در قالب یک گفتمان قرار نگرفته‏اند، برعکس عناصر، وقته ها عبارتند از: موقعیت‏ها و عناصری که در درون یک گفتمان مفصل‏بندی شده‏اند و به هویت و معنای موقت، دست یافته‏اند.

 

[38] . هر عملی که میان عناصر پراکنده در درون گفتمان ارتباط برقرار کند به نحوی که هویت این عناصر، اصلاح و تعدیل شود، مفصل بندی است.

 

[39] . از جاشدگی یعنی حوادث یا مولفه‏هایی‏اند که نیل به فروپاشی نظم گفتمان دارند و جامعه و گفتمان مسلط را به سرعت به سوی بحران پیش می‏برند، مانند بحران مسکن در آمریکا.

 

[40] . پاول میشل فوکو در سال 1926 در فرانسه به دنیا آمد. در اثنای جنگ جهانی دوم، دوره دبیرستان را گذراند و به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت. از بدو ورود به دانشگاه، تحت تأثیر شخصیت و دیدگاه آلتوسرکمونیست قرار گرفت و به همین علت، در سال 1950 به عضویت حزب کمونیست درآمد؛ ولی بعدها از آن جدا شد. وی همزمان با کار در یک بیمارستان روانی و ترجمه کتاب، به تحصیل در دانشگاه لیل پرداخت. در این دانشگاه، رساله دکتری خود را نوشت و در سال 1961 آن را تحت عنوان دیوانگی و تمدن به چاپ رساند. فوکو در سال‏های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با ژان پل سارتر، نامه‏ها و اعلامیه‏های تندی را علیه شاه صادر کرد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به درخواست روزنامه کوریر دلاسرا، دو بار به ایران آمد و یک بار هم با امام خمینی در نوفل لوشاتو ملاقات کرد. او در مدت اقامتش در ایران، مقالات ارتش، زمانی که می‏لرزد، شاه صد سال دیر آمده است، تهران، دین بر ضد شاه، ایرانی‏ها چه رؤیایی در سر دارند، شورش با دست خالی، آزمون مخالفان، شورش ایران، روی نوار ضبط صوت پخش می‏شود و رهبر اسطوره‏ای شورش ایران را به رشته تحریر درآورد.

 

[41] . زوجی که در باب گفتمان به عنوان روشی برای تحلیل حوادث سیاسی صاحب سبک و تألیفات متعدد
هستند.

 

[42] . توماس هابز یکی از فیلسوفان سیاسی برجسته انگلیس است که شهرت خود را از کتاب لویاتان گرفته است. وی در سال 1679 مرد.

 

[43] . احمد نقیب‏زاده، درآمدی بر جامعه‏شناسی سیاسی، تهران: سمت، 1385، 6 ـ 17.

 

[44] . اگوست کنت واضعِ نامِ جامعه‏شناسی (Sociology) و به عنوانِ بنیانگذارِ جامعه‏شناسی نوین شناخته می‏شود. تابلوی علوم، سیرِ تکاملِ ذهنی بشر و توجه به جنبه‏های پویا و ایستای جامعه از اندیشه‏های برجسته اوست.

 

[45] . همان.

 

[46] . جامعه‏شناس معروف آلمانی است که در عصر بیسمارک می‏زیست و قبل از جنگ جهانی وفات یافت.

 

[47] . همان.

 

[48] . مهدی جمشیدی، «جامعه‏شناسی گفتمان‏های سکولاریستی در جنبش دانشجویی متأخر ایران»، مندرج
در: .Majiran

 

[49] . مهرداد درویش پور، «نگاهی به جامعه‏شناسی سیاسی جنبش دانشجویی ایران»، مندرج در:
.Sociologyofiran.com

 

[50] . علی‏رضا رجایی، «تحولات جنبش دانشجویی ایران»، مندرج در: .Esfahan.yarinews

 

مرتضی شیرودی:عضو هیأت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی

کلمات کلیدی
سیاسی  |  جامعه  |  ایران  |  دانشجو  |  روشنفکری  |  گفتمان  |  روشنفکر  |  جنبش دانش‌جو  |  جنبش دانش‌جو ایران  | 
لینک کوتاه :