×

مقاله برگزیده;خودشناسی

برای موجودی که فطرتاً دارای حب ذات است، کاملاً طبیعی است که به خود بپردازد و در ـ امام صادق(ع) می فرماید: (خودشناسی انسان این است که خویشتن را به چهار طبع و تصدیق وجود اوست، نهایت معرفت، شناخت خود است. قرآن برای خداشناسی حساب جداگانه ای باز کرده است; به این معنا که سراسر عالم خلقت را آیه و درس برای خداشناسی قرار داده است; همچنان که برای نفس انسان هم حساب دارند، برای انسان در نظر گرفته است. منظور از کرامت و ارجمندی این است که انسان در مسیر خودسازی، برخی از کارها را که (ممکن است در یک نگاه سطحی، انسان به سهولت مسئله ای را برای خود حل شده تلقی کرده کند; اما واضح است که راه و رسم حقیقت جویی این نیست. دیگر، در مسیر کمال، راه میان بُر وجود ندارد تا شخص بی آن که به شناخت و اصلاح خود آن کرامت نفس که شایسته انسان است، بی بهره و از خدا دور است. صعوبت آن نیست، بلکه وحشتی است که هرکس از آشنایی با نقص های خود دارد، و همین ترس و وحشت است که باعث می شود انسان با خود ریا کرده و پرده بر واقعیات درونی خود بنابراین انسان نباید خود را با دیگران مقایسه کند. دارد، این است که شرایط و موقعیت و امکانات خود را از نظر درونی و بیرونی کاملاً در روح انسان رسوخ کامل پیدا نکرده است و از این رو می توان با زحمت کمتری در جهت این قبیل صفات که در وجود انسان زمینه آماده ای برای رشد

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 23336     تاریخ درج : 1390/08/08

54

مقدمه

انسان دارای دو جنبه است:

1. جنبه مادی که نیازهای جسمی انسان مانند نیاز به آب، غذ، مسکن، پوشاک وغیره را شامل می شود;

2. جنبه معنوی که نیازهای روحی و روانی انسان را تشکیل می دهد.

کسب معرفت و شناخت که به مسائل روحی، روانی و دین داری بستگی دارد، نیاز انسان به تکامل فطرت را تشکیل می دهد. فطرت خودشناسی، نیاز فطری انسان به معنویت و تکامل است.

خودشناسی حد و مرزی ندارد. شناخت خداوند مستلزم خودشناسی است. لازمه شکوفایی استعدادهای انسان، شناخت خویش است. خودشناسی، رابطه انسان را با دنیای بیرون بهتر برقرار می کند و با حواس و نیروهای خود به شناخت بهتری از زندگی می رسد.

خودشناسی چیست؟

خودشناسی یعنی تهذیب و تزکیه نفس و مبارزه با رذایل اخلاقی و حرکت در مسیر تکامل اخلاق فاضله. برای کسب آگاهی، بروز استعداده، تقویت اراده و اعتماد به نفس و داشتن افکار مثبت و واقع بینانه، خودشناسی لازم است. همچنین حرکت به سوی معبود و کمال و پرواز به سوی ابدیت و رسیدن به اوج ملکوت با خودشناسی میسر است.

[ ضرورت و اهمیت خودشناسی از دیدگاه روایات و دانشمندان

برای موجودی که فطرتاً دارای حب ذات است، کاملاً طبیعی است که به خود بپردازد و در صدد شناختن کمالات خویش و رسیدن به آنها باشد. از این رو درک ضرورت خودشناسی، نیازی به دلیل های پیچیده عقلی و نقلی ندارد. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به چیزهایی که در کمال و سعادت آدمی مؤثر نیست، امری غیر طبیعی و انحراف آمیز است که باید علتش را جست وجو کرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت. همه تلاش های انسانی اعم از علمی و عملی، برای تأمین لذاید و منابع و مصالح وی انجام می گیرد. پس شناختن خود انسان و آغاز و انجام او و هم چنین کمالاتی که ممکن است به آنها نایل گردد، مقدم بر همه مسائل، بلکه بدون شناختن حقیقت انسان و ارزش واقعی او، دیگر بحث ها و تلاش ها بیهوده و بی پایه است.1

قرآن فراموش کردن نفس را لازمه فراموش کردن خدا و به منزله عقوبت این گناه معرفی می فرماید: (ولاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم اَنفسَهم;2 مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم خودشان را از یادشان برد.)

امیرالمؤمنین(ع) نیز می فرماید: (درشگفتم از کسی که خود را نمی شناسد، چگونه می خواهد پروردگارش را بشناسد!؟)

اسلام برخلاف سایر ادیان، به شناخت انسان اهمیت بسیار زیادی داده و وی را به شناخت خویش سفارش کرده است تا بتواند راه صحیح سعادت را انتخاب کند.

علامه طباطبائی(ره) می فرماید: ترغیب خداوند مؤمنان را به ملازم بودن به خویشتن که همان حفظ کردن راه هدایت است، می فهماند راهی که لازم است انسان ها بپیمایند، راه خویشتن است که ایشان را به شناخت خداوند و سعادت حقیقی می رساند.3

ولتر گونتگهام می گوید: (کسی که توانست قسمت مهم از وقت خود را در اختیار داشته و از آن استفاده کند، راه تسلط بر خویشتن را به دست آورده است.)4

خودشناسی اولین قدم در راه پیشرفت قوای بشری است، پس اگر بخواهیم از نیروی خود و فرصت های زندگی حداکثر استفاده را از زندگی بکنیم، لازم است قبل از هرچیز به مواهب و استعدادهای خود نظری بیفکنیم و آنها را بشناسیم. امام صادق(ع) می فرماید: (ای انسان! تو طبیب خویشتن قرار داده شده ای و دردها برای تو بیان شده است و به دواهای آن دردها هم راهنمایی شده ای.)

مهماتما گاندی می گوید: (در جهان فقط یک شناسایی وجود دارد و آن، شناسایی خود است، …[و] هرکس خود را شناخت، خدا را شناخته است و جهان را.)5

ـ امام صادق(ع) می فرماید: (خودشناسی انسان این است که خویشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار رکن بشناسد; چهار طبعش، خون است و صفرا و باد و بلغم; ستون هایش، خرد است که از خرد و فهم و حافظه مایه می گیرد، و ارکانش، نور است و آتش و روح و آب.)6

ـ امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: (آغاز دین داری، شناخت خداست، کمال شناخت او، تصدیق وجود اوست، نهایت معرفت، شناخت خود است.)7

ـ پیامبر(ص) می فرمایند: (باایمان ترین شما با شناخت ترین شماست.)8

ـ امام حسین(ع) می فرماید: (تحصیل دانش، سبب باروری شناخت است.)9

ـ امام باقر(ع) به جابر جعفی می فرماید: (هیچ شناختی چون شناخت تو از نفست نیست.)10

معیارهای اصلی خودشناسی از نظر اسلام

قرآن برای خداشناسی حساب جداگانه ای باز کرده است; به این معنا که سراسر عالم خلقت را آیه و درس برای خداشناسی قرار داده است; همچنان که برای نفس انسان هم حساب جداگانه ای باز کرده; یعنی آموزندگی هایی بالاتر و بیشتر از آنچه که مثلاً درختان دارند، برای انسان در نظر گرفته است.

بـرگ درختـان سبـز در نظـر هوشیـار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار11

1. عزت و کرامت: پیامبر(ص) می فرماید: (من برانگیخته شدم تا مایه های ارجمندی و بزرگواری انسان را به حد کمال برسانم.)12

منظور از کرامت و ارجمندی این است که انسان در مسیر خودسازی، برخی از کارها را که با کرامت و ارجمندی و مقام انسانی خویش ناسازگار می یابد و موجب زبونی و ذلت است ترک کند. در مقابل، به کارهای نیک و پسندیده از قبیل احسان، گذشت، عفاف، استقامت و… روی بیاورد.

2. تقرب به خدا: کار پسندیده کاری است که انسان را به خدا نزدیک کند. هر اندازه که صفات کمال و فضایل اخلاقی در انسان بیشتر باشد، به همان اندازه مقرب درگاه خداوندی می شود.

از امام صادق(ع) روایت شده است: (خدای بزرگ پیامبران را به مکارم اخلاقی (خوبی های بزرگوارانه) اختصاص داده است. هرکس این خصلت ها را داراست، خدای را بر چنین مرحمتی سپاس گزارد، و هرکس چنین خوبی هایی ندارد، با التماس از پیشگاه خدا درخواست کند.)13

خودشناسی، غایت و نهایت شناخت هاست که به شناخت خداوند حکیم منتهی می شود. در کلام معصومین آمده است که خودشناسی، نافع ترین معارف است و نیز آمده است: هرکس خود را بشناسد، خدای متعال را خواهد شناخت. از این رو خودشناسی، برترین حکمت ها و سودمندترین شناخت هاست. نادان ترین مردم کسانی اند که خود را نمی شناسند.

آفت های عدم شناخت درست

(ممکن است در یک نگاه سطحی، انسان به سهولت مسئله ای را برای خود حل شده تلقی کرده و خویشتن را از نقص ها و ضعف ها مبرّا بیابد و بدین وسیله خود را در پیش خود تبرئه کند; اما واضح است که راه و رسم حقیقت جویی این نیست. کسانی که تا این اندازه مسئله را سهل شمرده و این چنین خوش بینانه به خود می نگرند، هرگز توفیق اصلاح خود و در نتیجه نیل به کمال را پیدا نمی کنند. کسی که از عیب های اساسی خود چشم پوشی می کند، طبعاً خود را انسانی کامل و عاری از عیب و نقص می شناسد، و همین شناخت نادرست از خود سبب می شود که احساس استغنا و بی نیازی بر او مستولی شود.

پر واضح است که همین احساس بی نیازی نسبت به یک اصلاح جدی و بنیادی، راه را بر هرگونه سازندگی اصولی مسدود می کند. بنابراین، برای حصول موفقیت در خویشتن شناسی، شخص باید ابتدا دامن همّت بر کمر ببندد و از روی حقیقت جویی به تجزیه و تحلیل احوال درونی خود بپردازد و از فریب دادن خود به شدت اجتناب ورزد و بداند که با اغفال خود و دیگران، واقعیت عوض نمی شود و کسی از این راه به کمال و سعادت نمی رسد; به عبارت دیگر، در مسیر کمال، راه میان بُر وجود ندارد تا شخص بی آن که به شناخت و اصلاح خود بپردازد و متحمل رنج ها و سختی های راه شود، به لطایف الحیل، مراحل کمال را یک شبه طی کرده به مقصد موعود برسد; بلکه باید با شناخت دقیق و کامل احوال نفسانی خود و تحصیل علم و آگاهی لازم، مراحل تزکیه و تکامل را همچون پله های نردبان، یکی پس از دیگری طی کند و آخرالامر به مقصد نهایی برسد.

اما اگر از ابتدا نیت خود را خالص نگرداند و واقعاً همت خود را مقصور به اصلاح خود نکند، ولو مراحلی را نیز طی کرده و ظاهراً به کمالاتی نیز برسد، اما همان ناخالصی های اولیه چون آتش زیر خاکستر، همواره منتظر موقعیت مساعدی هستند که سر درآورند و آتش بر هستی معنوی انسان بزنند.)14

قرآن کریم می فرماید: انسان چقدر در شناسایی خودش تنزل دارد که خود را با حیوان یکی می پندارد، در حالی که چهارپایان برای بشر آفریده شده اند.15

در یک نگاه کلی، آفت های عدم شناخت عبارت اند از:

1. نفاق: به معنی دورویی و دو رنگی است که خطرهای بزرگی برای ایمان و مسلمانی به بار می آورد. نفاق، آلودگی و تیرگی جان آدمی و نشان دهنده بی شخصیتی و پستی و رذالت انسان است، زیرا آدمی که چند شخصیتی باشد در واقع شخصیت ثابتی ندارد، بنابراین از آن کرامت نفس که شایسته انسان است، بی بهره و از خدا دور است.

2. تکبر: یعنی بزرگی فروختن به دیگران که گاهی ناشی از (خودبزرگ بینی) و گاهی ناشی از احساس حقارت و (خودکم بینی) است. بنابراین، متکبر هم به خود بد می کند و از اعتبار و ارزش معنوی و کرامت انسانی خود می کاهد و هم مردم را قلباً از خود بیزار می کند.16

3. سخن چینی; 4. دروغ; 5. غیبت و تهمت; ….

موانع خودشناسی

عدم اطلاع از نیروهای نهفته در خود و پی نبردن به وسعت دامنه ممکنات که در باطن انسان ها کاشته شده و افسردگی و ترس و بزدلی که هر اقدامی را در نظر ما به منزله کفر جلوه می دهد، همه مانع از این هستند که بدانیم در تملک بزرگ ترین چیزهایی که پروردگار به ما ارزانی داشته است، از همه سزاوارتریم.17

انسان موجودی اسرارآمیز است که ابعاد وجودی او بسیار گسترده تر از آن است که دست شناخت به آن برسد، لکن به رغم کوشش های فراوانی که در طول تاریخ برای حل معمای وجود آدمی انجام گرفته، هنوز رازهای بی شماری است که ناگشوده مانده است. در یک نگاه کلی، موانع خودشناسی عبارت اند از:

1. خودخواهی;

2. عدم تحمل زحمت و تلاش برای پی بردن به عیب های خود;

3 . وحشت از نقص های خود: مهم ترین عاملی که مانع خودسازی بسیاری از افراد می شود، صعوبت آن نیست، بلکه وحشتی است که هرکس از آشنایی با نقص های خود دارد، و همین ترس و وحشت است که باعث می شود انسان با خود ریا کرده و پرده بر واقعیات درونی خود بیفکند.18

4. شکست غرور: کسی که از احوال درونی و صفات و امیال ناموزون خود بی خبر است، کسی را کامل تر از خود نمی شناسد و لذا راهنمایی های صادقانه هیچ کس را نیز در حق خود نمی پذیرد و در نتیجه همواره دستخوش غرور و تفرعن است. حال آن که انسان هرچه بهتر و کامل تر خود را بشناسد و بر ضعف ها و نقص های خود واقف شود، همین وقوف بر عیب های خود، او را خاضع تر و افتاده تر می کند و آن سد عظیم خودبینی و خودپسندی را در هم می شکند و نوعی خضوع طبیعی به دنبال می آورد.

5. یأس از خودسازی: کسانی که از روی علاقه و ایمان به دنبال شناخت ضعف های خویش می روند، بعد از آشنا شدن با انواع نقص های روحی و اخلاقی در خود، گاهی دچار یأس و نومیدی شده و چون بعد از مدتی مراقبت، احساس موفقیت کامل در ترک این صفات منفی نمی کنند، به تصور این که در امر خودسازی شکست خورده اند، دست از خود شسته و نومید و مأیوس از ادامه مسیر باز می مانند.

6. فخر و مباهات: اگر حس خودخواهی انسان موجب فخر و مباهات او شود، از محور کمال دور شده و از نظر معنوی تنزل می کند تا آن جا که آثار همین فخر و مباهات در حالات روحی شخص نمایان می شوند.

7. تنبلی و سهل انگاری;

8. مقایسه خود با دیگران: طبیعی است که استعدادهای افراد با هم تفاوت دارند، بنابراین انسان نباید خود را با دیگران مقایسه کند. آنچه برای مؤمن واقعی اهمیت دارد، این است که شرایط و موقعیت و امکانات خود را از نظر درونی و بیرونی کاملاً سنجیده و مسئولیت هایی که بر آن اساس و مطابق با احکام و تعالیم آسمانی بر عهده او قرار می گیرد، دقیقاً به جای آورده و دست از مقایسه خود با دیگران بردارد.19

بهترین دوران خودشناسی

دوران نوجوانی و جوانی، بهترین دوران خودشناسی و طی مسیر کمال است، زیرا در این سنین هنوز شخصیت انسان شکل ثابتی به خود نگرفته و صفات و خصوصیات مذموم و عادات زشت در روح انسان رسوخ کامل پیدا نکرده است و از این رو می توان با زحمت کمتری در جهت تزکیه به موفقیت های شایانی دست یافت. از طرف دیگر، در این سنین انسان قدرت سرشاری برای مبارزه با این صفات در اختیار دارد. بنابراین، دوران جوانی بهترین موسم تربیت و خودشناسی است.

[ روش عملی برای خودسازی اخلاقی

صفات اخلاقی در انسان به دو صورت فعال و غیرفعال وجود دارد:

1. صفات فعال: صفاتی هستند که به علت فراهم بودن شرایط، به ظهور رسیده اند. شناخت این صفات، کار مشکلی نیست. اگر شخص منصفانه به بررسی احوال درونی خود بپردازد و اعمال خود را دقیقاً بررسی کند، می تواند این صفات را در خود تشخیص دهد.

2. صفات غیرفعال: صفاتی هستند که یا به جهت ضعف، وجودشان چندان محسوس نیست و یا به صورت استعداد بوده اما به علت این که هنوز شرایط لازم برای ظهور و تقویت آنها فراهم نیامده، حالت کُمون دارند. این قبیل صفات که در وجود انسان زمینه آماده ای برای رشد و پرورش دارند، به محض آماده شدن شرایط، شروع به رشد نموده و به فعلیت می رسند.

شناسایی خصوصیات روحی و استعدادهای مثبت یا منفی، از آن جهت اهمیت دارد که اگر انسان از وجود آنها در درون خود غافل باشد، نه قادر به بهره بردار ی صحیح از استعدادهای مثبت می شود و نه به موقع به مقابله با استعدادهای منفی می رود.

پی نوشت ها:

1 ـ برگرفته از: محمدتقی مصباح یزدی، خودشناسی و خودسازی، ص8 ـ9.

2 ـ حشر(59) آیه 19.

3 ـ به نقل از: انسان شناسی، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، ص9ـ11.

4 ـ دکتر الف.س. ماردن، اسرار خوشبختی، ترجمه محمدعلی خلیلی.

5 ـ مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص196.

6 ـ میزان الحکمه، ج6، ص143.

7 ـ جلوه های حکمت، ص549 و550.

8 ـ میزان الحکمه، همان، ص131.

9 ـ همان، ص133.

10 ـ همان، ص142.

11 ـ برگرفته از: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص194ـ 195.

12 ـ سید محمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر، علی گلزاده، شناخت اسلام.

13 ـ به نقل از: شناخت اسلام، ص226ـ227.

14 ـ محمدعلی سادات، اخلاق اسلامی، ص148ـ149.

15 ـ نحل(16) آیه 5.

16 ـ به نقل از: بهشتی، باهنر، گلزاده، شناخت اسلام، ص234.

17 ـ دکتر الف.س. ماردن، همان.

18 ـ محمدعلی سادات، همان، ص149ـ150.

19ـ محمدعلی سادات، همان، ص153ـ155.

کلمات کلیدی
اخلاق  |  خدا  |  انسان  |  کمال  |  صفت  |  شناخت  |  خودشناسی  |  خودسازی  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : محسن عسگری تاریخ : 1391/01/27

سلام از تلاشتون متشکرم ولی من نمره این مقاله را از دو نمره خوب و غالی (نمره خوب میدم)