×

دوست و دوستی قسمت دوم; متن پایه سوم مخصوص مشترکین دوره راهنمایی

های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی است برخاسته از اعماق وجود انسان. از جمله سرمایه های زندگی و عوامل خوش بختی، دوست شایسته است. داشت که این موضوع در مورد نسل جوان که در آستانه ورود به زندگی اجتماعی قرار گرفته و نیز زیان های هم نشینی و دوستی با افراد ناشایست در همین راستا صورت گرفته است. الف: عقل طبیعی، و آن عطیه ای است الهی که به طور طبیعی و براساس حکمت و قانون خلقت ثمرات دوست خوب و بهره های حاصل از دوستی با او بر کسی پوشیده نیست. عقل و اندیشه و قدرت تجزیه و تحلیل خود بیفزاییم و زمینه تحقق این سخن امیرمؤمنان و خسارت های دوستان احمق و نادان آمده است که در ادامه بحث برای روشن شدن هرچه بیش این اظهار دوستی نابه جا و بی مورد چنان مرد متکبر را ناراحت کرد که از جای خود دارد، عقل و درایت نیز دارای مراتبی است و دوست انسان هرچه عاقل تر باشد، ارزش ییکی دیگر از نشانه های دوست خوب، سلامت روح و روان است. رسول خدا(ص) فرمود: انسان به دین دوست و هم نشین خود اند، همین نکته است که اساساً چنین افرادی برای این که تنها نباشند و بتوانند در (اولی الناس بالتهمة مَن جالس اهل التهمة;29 شایسته ترین مردم برای بدنامی کسی است نیست; بنابراین سلامت روح و روان از برجسته ترین صفات و نشانه های دوست خوب به شمار تمامی پرسش های این بخش برگرفته از متن پایه سه است. ب) به دشمن خردمند بیش تر می شود اطمینان کرد تا به دوست نادان.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 8039     تاریخ درج : 1390/08/08

96

در شماره قبل به تناسب موضوع، مطالبی را ارائه دادیم و گفتیم:

* دوست یعنی یار، رفیق، هم دل، خیرخواه و آشنا.

* دوستی، رابطه ای کامل تر و برتر از معاشرت ساده و هم زیستی معمولی است.

* احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و هم دلی با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی است برخاسته از اعماق وجود انسان.

* هیچ چیز برای انسان، غم انگیزتر و آزاردهنده تر از این نیست که احساس کند در این دنیای پهناور، یکه و تنها است و هیچ قلبی برای او نمی تپد.

* نوجوانی مرحله ای حساس از زندگی یک انسان است که در معرض دشوارترین شرایط قرار می گیرد. در این وضعیت، بزرگان با تجربه باید نوجوانان را در گذر از این مرحله یاری رسانند.

* نشانه های دوست خوب با گرایش های فکری و عقاید افراد و خط مشی و سلیقه آنان در زندگی کاملاً هم آهنگ است.

* ظریف ترین و ارزش مندترین دوستی ها آن است که رنگ و بوی معنوی داشته و براساس ارزش های دینی، عقلانی، زیربنایی و ماندگار طرح ریزی شده باشد.

* اسلام معیارهای مختلفی را در انتخاب دوست معرفی می کند، که برخورداری از روح اجتماعی و خیرخواه و با انصاف بودن از آن جمله است.

در این شماره با توضیحی بیش تر درباره برخی مسائل یاد شده به لحاظ اهمیت آن، بحث معیارهای دوست خوب را دنبال می کنیم.

بهترین سرمایه

از جمله سرمایه های زندگی و عوامل خوش بختی، دوست شایسته است. امیرمؤمنان علی(ع) ضمن توصیه به مردم برای استحکام پیوند برادری، دوست را بهترین ذخیره در دنیا و آخرت دانسته و می فرماید:

(علیکم بالاخوان فانّهم عُدة فی الدنیا والاخرة الا تسمعون الی قوله تعالی فمالنا مِن شافعین ولاصدیق حمیم;2 بر شما لازم است که برای خود دوستانی برگزینید; زیرا دوستان، ذخایر دنیا و آخرت هستند; مگر نشنیده اید سخن خدا را درباره گم راهان که در روز قیامت نگرانند و می گویند: در این روز نه شفیعی داریم که از ما شفاعت کند و نه دوستی که درکارهایمان همت گمارد).

نقش سازنده دوست خوب، در ارتباط با گروهی خاص از مردم مطرح نیست و همه گروه های سنّی، در تمام دوره های زندگی می توانند از ثمرات آن بهره مند گردند; اما باید توجه داشت که این موضوع در مورد نسل جوان که در آستانه ورود به زندگی اجتماعی قرار گرفته است، از اهمیت بیش تری برخوردار است، زیرا شخصیت انسان بیش تر در سنین نوجوانی و جوانی شکل می گیرد، از این رو حساسیت این دوره از زندگی نسبت به سایر دوره ها بیش تر است.

نسل نوپا و جوان ما می تواند با بهره گیری از تجربیات و هنر و خلق وخوی دوستان شایسته و مهارت ها و امکانات موجود در وجود خود و محیط زندگی، استعدادهای اجتماعی خود را شکوفا کرده و مجموع نیروها و توان خود را برای آینده ای روشن و فردایی بهتر به کار گیرد.

زیان بار بودن دوست ناشایست

هرچند برخوردار نبودن از دوست و تنها زندگی کردن، علاوه بر مشکلات دنیوی، خسارت ها و ناگواری هایی را در سرای دیگر به دنبال دارد، اما هرگز نباید فراموش کرد که دوستی با افراد ناشایست و هم نشینی با گناه کاران و افراد ناباب، به مراتب از نداشتن دوست زیان بارتر است; زیرا کسی که دوست خوب ندارد، از برکات دوست و تجربیات او، هنر و کمالات مادی و معنوی که ممکن بود بر اثر دوستی با افراد شایسته نصیبش شود محروم می گردد و مجبور می شود یک تنه در راه های پرپیچ وخم و صعب العبور زندگی گام بردارد، اما آن کس که دوست بد و ناشایست دارد، نه تنها به رشد و درجات عالی از کمال نمی رسد، بلکه ارزش های وجودی و فضایل ذاتی و انسانی خود را نیز که قانون خلقت در اختیارش قرار داده است از دست می دهد و در نتیجه به محرومیت ها و مشکلات دنیوی و نیز عذاب های اخروی گرفتار می شود.

مجموع هشدارها و رهنمودهای اولیای گرامی اسلام در زمینه انتخاب دوست و معیارهای آن و نیز زیان های هم نشینی و دوستی با افراد ناشایست در همین راستا صورت گرفته است. به چند روایت در این زمینه اشاره می کنیم.

* قال رسول الله(ص): (اَوحَشُ الوحشة قرین السوء;4 ترسناک تر از هرچیز، هم نشین بد است.)

* قال علی(ع): (اِحذر مجالسة قرین السوء فانّه یُهلک مقارنه ویُردی مصاحبه;5 از هم نشینی با دوست بد خودداری کن، چرا که او دوست خود را نابود می کند و همراه خود را به پستی می کشاند.)

* (کُن بالوحدة آنَسَ مِنک بقرناء السوء;6 به تنهایی مأنوس تر باش تا به دوستان بد.)

* (صاحب السوء قطعة من النار;7 هم نشین بد پاره ای از آتش است.)

* قال الصادق(ع): (مَن یصحب صاحب السوء لایسلم;8 کسی که با رفیق بد هم نشین شود، سالم نمی ماند.)

با نگاهی گذرا به سخنانی از این دست به خوبی می توان دریافت که از دیدگاه پیشوایان دینی و الگوهای تربیتی مکتب اسلام، زشتی ها و بدی های اخلاقی همانند اخلاق نیکو سرایت کننده اند; همان طور که اخلاق خوب و عادت های پسندیده از فردی به فرد دیگر سرایت می کنند، اخلاق زشت و رفتار ناپسند نیز مسری هستند. بنابراین نسل جوان باید بیش تر از سایرین مراقب دوستان و اطرافیان خود باشند و کم تر در معرض چنین خطرهایی قرار گیرند. حتی جوانانی که بر اثر تربیت های صحیح و مراقبت های ویژه پدر و مادر و مربّیان دل سوز در دوران کودکی خوب و شایسته تربیت شده اند، از انحراف در امان نیستند و اخلاق نیکو و روحیات عالی آنان برای همیشه و در همه شرایط مصون و محفوظ نخواهد ماند. خطیب توان، مرحوم فلسفی در بخشی از بحث های خود درباره دوست می نویسد:

(معاشرت های بد و محیط های فاسد می تواند نتایج خوب دوران کودکی را نابود کند و خلق و خوی پسندیده آن ها را به عادات بد و صفات ناپسند تبدیل نماید و در نتیجه، شخصیّت معنوی و حسن سازش اجتماعی آنان را درهم بشکند و موجبات ناکامی و محرومیتشان را فراهم آورد. چه بسیار اتفاق افتاده که جوانانی پاک دل و بافضیلت بر اثر رفت و آمد در مراکز فساد و هم نشینی با رفقای بد، تمام مزایای اخلاقی و صفات انسانی خود را از دست داده اند و در منجلاب فساد و تیره روزی سقوط نموده اند. بعضی از آن ها چنان به انحطاط و پستی گراییده اند که سرانجام دست به خودکشی زده و به حیات ننگین خود خاتمه داده اند.

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتـش گم شد

اولیای گرامی اسلام برای آن که پیروان شایسته و بافضیلت خود را از انحراف و سقوط محافظت کنند… همواره با تذکرات مؤکّد، از معاشرت های مضر و گم راه کننده برحذرشان داشته اند… علی(ع) به کمیل بن زیاد سفارش کرد که از منافقان اجتناب کن و با افراد خائن رفاقت منم، بپرهیز از این که به خانه ستم کاران رفت و آمد کنی و با آنان بیامیزی، بپرهیز از این که فرمان بردار آن ها باشی و در مجالسشان حاضر شوی، که خدایت بر تو غضب روا دارد. علی(ع) می فرماید: سایاک وصحبةَ مَن الهاک واغراک فانّه یخذلک ویوبقک;9 بپرهیز از رفاقت با کسی که اغفالت می کند و فریبت می دهد، که سرانجام مایه خواری و هلاکتت خواهد شد.ز)10

در بخش های بعد به نکات دیگری در این زمینه اشاره خواهیم کرد.

نشانه های دوست خوب

در شماره قبل گفتیم گرایش ها و اعتقادات و خط مشی زندگی و سلیقه افراد، در معرفی نشانه های دوست نقش دارند و چون ما مسلمانیم و اسلام را مکتب جاوید و دستوراتش را اصولی و سازگار با طینت پاک خویش می دانیم، در مسئله نشانه های دوست خوب با این دیدگاه به بحث می پردازیم.

در گذشته دو معیار برای انتخاب دوست آوردیم: 1. برخورداری از روح اجتماعی و نوع دوستی 2. خیرخواهی و انصاف. در این شماره به دو مورد دیگر اشاره می کنیم:

1. برخورداری از عقل و خرد

مهم ترین معیار در انتخاب دوست، عقل و خرد است. عقل دو نوع است:

الف: عقل طبیعی، و آن عطیه ای است الهی که به طور طبیعی و براساس حکمت و قانون خلقت در اختیار انسان قرار گرفته است تا او به کمک آن، در امور مختلف زندگی اندیشیده و خوب و بد را از هم تشخیص دهد.

ب. عقل اکتسابی، و آن عقلی است که از طریق به کارگیری عقل طبیعی و تجربه و مطالعه و تفکر در قضایای مختلف زندگی و دقت در حوادث اطراف و بررسی امور دیدنی و شنیدنی به دست می آید.

به طور کلی جوانان در تجزیه و تحلیل بسیاری از مسائل اطراف و روی دادها یک سان نیستند; برخی از چنان رشد و قدرت تفکر و اندیشه ای برخوردارند که در روبه رو شدن با حوادث گوناگون زندگی به خوبی می توانند نیک و بد را شناخته و راه صحیح زندگی را انتخاب کنند، چنین افرادی به حق شایستگی دوست بودن را دارند و می توان از تجربیات و توان مندی های بالفعل و بالقوه آنان بهره مند شد.اهمیت خردمند بودن دوست به حدی است که امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:

(عدّو عاقل خیر مِن صدیق احمق;11 دشمن باخرد از دوست نادان بهتر است.)

علی(ع) در جایی دیگر می فرماید: (کن بعدوک العاقل اوثق منک بصدیقک الجاهل;12 به دشمن خردمند خود مطمئن تر باش تا به دوست جاهلت.)

دوستی با مردم دانا نکوست

دشمن دانا به از نادان دوست

دشمن دانا بلندت می کند

بر زمینت می زند نادان دوست

ثمرات دوست خوب و بهره های حاصل از دوستی با او بر کسی پوشیده نیست. هم نشینی با دوستان خردمند، نیروی عقل انسان را پرورش داده، استعدادهای نهفته درونش را بیدار می کند و زحمت پیمودن راه های طی شده و آزمودن راه های تجربه شده را از دوش او برمی دارد و سبب پیش رفت و منشأ تحولاتی عظیم می شود.

امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:

(صحبة الولیِّ اللبیب حیات الروح;13 هم نشینی با دوست خردمند، زندگی بخشِ جان و روان است.)

* (اکثر الصلاح والصواب فی صحبة اولی النهی والالباب;14 بیش تر خوبی و درستی در هم نشینی با صاحبان خرد و اندیشه است.)

با توجه به آن چه گذشت، سودمندترین روش آن است که با پیوند دوستی با خردمندان، بر عقل و اندیشه و قدرت تجزیه و تحلیل خود بیفزاییم و زمینه تحقق این سخن امیرمؤمنان علی(ع) را فراهم سازیم که فرمود:

(حق علی العاقل اَن یُضیفَ الی رأیه رأیَ العُقلاء ویضم الی علمه علوم الحکماء;15 خردمند را شایسته است که رأی و نظر عاقلان را بر اندیشه خود بیفزاید و علم حکیمان و دانشمندان را به علم خود پیوند زند.)

هم نشیـن تو از تـو به باید

تا تو را عقل و دین بیفزاید

در سخنان بزرگان دین ویژگی های دوستان خوب به گونه های مختلف، مزایای دوستان خردمند و خسارت های دوستان احمق و نادان آمده است که در ادامه بحث برای روشن شدن هرچه بیش تر موضوع به بعضی از آن سخنان اشاره می کنیم.

* امام باقر(ع) می فرماید: قصد سفری داشتم که پدرم علی بن الحسین(ع) ضمن سفارشات خود به من فرمود: فرزندم از همراهی و رفاقت با احمق دوری کن و او را رها ساز و با او سخن مگو که او بدمنظر است، غایب باشد یا حاضر، اگر سخن بگوید حماقت و نادانی اش او را رسوا کند و اگر سکوت کند، نارسایی اش ظاهر گردد و اگر کاری کند، آن را خراب کند و اگر رازی به او سپرده شود، افشا کند. نه علم خودش او را بی نیاز کند و نه از دانش دیگران سود برد. اندرزگوی خود را فرمان نبرد و دوست خود را راحت نگذارد، مادرش مرگ او را دوست دارد تا در عزایش بگرید و همسرش آرزو دارد او را از دست بدهد و همسایه اش آرزو می کند منزلش دور باشد و هم نشین او از ترس نشست و برخاست با وی تنهایی را برمی گزیند. وقتی در مجلسی وارد شود اگر از حاضران کوچک تر باشد، همه را عاجز کند و اگر از آن ها بزرگ تر باشد، با رفتار خود آنان را گم راه سازد.)16

* امام صادق(ع) از امام محمد باقر(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: پدرم به من سفارش کرد با پنج دسته هم نشین مباش که از آن جمله است احمق: (ایّاک و مصاحبة الاحمق فانَّه یرید ان ینفعک فیضرک;17 از دوستی با احمق دوری کن، چرا که او اراده می کند به تو سود رساند [اما در اثر حماقت] به تو ضرر و زیان می رساند.)

* امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: (صحبة الاحمق عذاب الروح;18 دوستی با احمق، مایه عذاب روح است.)

* از نادان دوری کن، زیرا نرمی و سازش با او مایه رنج، توافق با او مایه سقوط و مخالفت با او مایه زیان و هم نشینی با او مایه بدفرجامی است.19

* عقل و خرد تا آن جا اهمیت دارد که امیرمؤمنان(ع) می فرماید:

(استشر عدوّک العاقل واحذر رأی صدیقک الجاهل;20 با دشمن خردمند خود مشورت کن، اما از دوست نادانت پرهیز نما.)

* (روزی قنبر، خدمت گزار علی(ع) به مجلس یکی از مردان متکبر و تجاوزکار وارد شد. در محضر وی جمعی نشسته بودند، از آن جمله مرد کم تشخیصی بود که خود را از شیعیان ثابت قدم علی(ع) می دانست. موقعی که قنبر به مجلس وارد شد، آن شیعه موقِع نشناس برای احترام قنبر و به پاس مقام شامخ علی(ع) از جا برخاست و عملاً مقدم او را گرامی داشت. مرد متکبر از این کار خشمگین شد و به وی گفت: آیا در محضر من برای ورود یک فرد خدمت گزار قیام می کنی؟ مرد موقِع نشناس به جای آن که سکوت کند و بر جای خود بنشیند و به خشم تجاوزکار متکبر پایان دهد، جوابی داد که خشم او را تشدید کرد. گفت: چرا به احترام قنبر قیام نکنم؟ او به قدری بزرگوار و شریف است که فرشتگان بال های خود را در راه وی می گسترانند و قنبر روی بال ملائکه راه می رود.

این اظهار دوستی نابه جا و بی مورد چنان مرد متکبر را ناراحت کرد که از جای خود برخاست، قنبر را زد و به او ناسزا گفت. به علاوه تهدیدش کرد که این ماجرا باید پنهان بماند و کسی از کتک زدن و دشنام دادن من آگاه نشود.

طولی نکشید [که] آن شیعه موقِع نشناس بر اثر مارگزیدگی بستری شد. علی(ع) به عیادتش رفت، از فرصت استفاده کرد و به وی فرمود: اگر می خواهی خداوند عافیتت دهد، باید متعهد شوی که از این به بعد نسبت به ما و دوستان ما اظهار علاقه و محبت بی مورد نکنی و در محضر دشمنان، موجبات زحمت و آزار ما و یاران ما را فراهم نیاوری).21

موقِع نشناسی و عمل ناسنجیده شخص مورد نظر، زمینه هتک حرمت و توهین به قنبر را فراهم کرد. از این رو امیر مؤمنان علی(ع) ضمن عیادت و احوال پرسی، او را از تکرار چنین عمل بی موردی برحذر داشت.

در پایان این بخش یادآور می شویم، همان طور که کوته فکری و نادانی مراتب و درجاتی دارد، عقل و درایت نیز دارای مراتبی است و دوست انسان هرچه عاقل تر باشد، ارزش دوستی با او بیش تر خواهد بود. امام صادق(ع) می فرماید:

برادران سه دسته اند: یکی چون غذا است که در همه حالات مورد نیاز است و او رفیق عاقل است، دومی چون بیماری و درد است و او رفیق نادان است، سومی به منزله دارو و شفابخش است و او رفیق لبیب، روشن فکر و بسیار عاقل است.22

2. سلامت روح و روان

ییکی دیگر از نشانه های دوست خوب، سلامت روح و روان است. دور بودن از مفاسد و رذایل و آلودگی های اخلاقی از ویژگی های مهم دوست خوب به شمار می رود. قبلاً یادآور شدیم که انسان در معرض تغییر و تحول قرار دارد; همان طور که بدن او از آب و هوا و خوراکی ها و نوشیدنی ها اثر می پذیرد، روح و روان او نیز از محیط زندگی و مصاحبت و همراهی با دوستان، صفات زشت و زیبا را به خود گرفته و تحت تأثیر قرار می گیرد. امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید:

(صحبة الاشرار تکسبُ الشَّرَّ کالریح اذا مرَّت بالنتن حملت نتناً;23 هم نشینی با تباه کاران مایه تباهی است; همانند باد که وقتی بر مردار می وزد با خود بوی بد به همراه دارد.)

به عبارت دیگر، همان طور که اگر آب از کنار باغ ها و شکوفه ها بگذرد خوش بو و اگر از کنار لجن زار بگذرد بدبو است، انسانی که با نیکوکاران رفت و آمد و حشر و نشر دارد، به نیکی می گراید و انسانی که با بدان نشست و برخاست کند، به بدی گرایش می یابد.

استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در توضیح جمله ای از حضرت علی(ع) که فرمود: (مجالسة اهل الهوی منسأة للایمان;24 هم نشینی با هواپرستان فراموش خانه ایمان است)، می فرماید:

(تعبیر بسیار رسا و کامل همین است که علی(ع) فرمود: فراموش خانه; یعنی انسان آن قدر تحت تأثیر دوستان و معاشران بد هست که تا وقتی که با آنان هست، مثل این است که او را در فراموش خانه برده اند، افکار و عقاید پاک خود را موقتاً از یاد می برد; مثل این است که در آن وقت، هم چو افکار و عقایدی نداشته است.)25

و این همان نکته ارزش مندی است که در پیام تربیتی سالار شهیدان امام حسین(ع) به آن اشاره شده است:

با بدعت گذاران همراه و دوست نشوید و با آنان مجالست نکنید، چرا که پیش مردم همانند یکی از آن ها خواهید بود. رسول خدا(ص) فرمود: انسان به دین دوست و هم نشین خود است.26

ییکی از علل ممنوعیّت رفت و آمد با افراد فاسد و ناپاک که پیشوایان دین توصیه کرده اند، همین نکته است که اساساً چنین افرادی برای این که تنها نباشند و بتوانند در جامعه به اعمال ننگین خود ادامه دهند، تلاش می کنند با فریب دوستان خود و آلوده کردن آنان به اعمال و اخلاق زشت خود، افراد بیش تری را هم رنگ خود سازند. امیر مؤمنان علی(ع) در توصیه به فرزند رشیدش امام حسن مجتبی(ع) می فرماید:

از جایگاه تهمت و مجلسی که مورد بدگمانی است پرهیز کن، چرا که هم نشین بد،دوست خود را فریب می دهد.27

در جایی دیگر می فرماید: (ایاک و معاشرة الاشرار فانهم کالنار مباشرتها تحرق;28 از هم زیستی با تبه کاران دوری کن، چرا که آن ها هم چون آتش اند که نزدیک شدن به آن انسان را می سوزاند.)

تا توانی می گریز از یار بد

یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند

یار بد بر جان و هم ایمان زند

به تحقیق یکی از راه های پی بردن به علل بزه کاری و انحرافات برخی جوانان و گرایش آنان به کارهای زشت و گناه، جست وجو در هم نشینان آنان است. بسیارند افراد بی تجربه و ساده ای که در دام دوستان خلاف کار و فاسد می افتند و به کارهای پست و خانمان سوز مبادرت می ورزند و سلامت خود و جامعه را در معرض خطر قرار می دهند. افرادی که با دوستان نااهل و بدسیرت رفت و آمد می کنند هرچند بتوانند از خود مراقبت کنند و مواظب باشند که به آلودگی های آنان گرفتار نشوند، اما هرگز نخواهند توانست خود را از رسوایی و ننگ و بدنامی اجتماعی محفوظ دارند. بدنامی، یک اثر قهری است که بر اثر هم زیستی و رفت و آمد با افراد خلاف کار، دامن انسان را خواهد گرفت و همین بدنامی و تخریب شخصیت به مرور زمینه بدبینی اجتماعی و انزوا و گوشه گیری و در نتیجه افتادن به دام بزه کاری و خلاف را فراهم خواهد کرد.

پیامبر گرامی اسلام می فرماید:

(اولی الناس بالتهمة مَن جالس اهل التهمة;29 شایسته ترین مردم برای بدنامی کسی است که با بدنامان هم نشین و دوست است.)

امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:

* (مَن صحِبَ الاشرار، لَمْ یَسلَم;30 کسی که با تبه کاران همراه است، سالم نمی ماند.)

* (مَن قرب مِن الدنیة اتّهم;31 هرکس به پستی نزدیک شود، مورد سوءظن قرار می گیرد.)

* (مصاحب الاشرار کراکب البحران سلم مِن الغرق لم یسلم مِن الفرق;32 کسی که با تباه کاران همراه است، مانند سوار کشتی در دریا است; اگر از غرق شدن سالم بماند، از تنهایی و جدا ماندن از مردم در امان نخواهد ماند.)

از دیدگاه امیرمؤمنان(ع) رمز و راز تنها ماندنِ این گونه افراد به جز مصاحبت و همراهی با فاسدان و تبه کاران و مورد اتهام و سوءظن قرار گرفتن آنان چیز دیگری نیست; بنابراین سلامت روح و روان از برجسته ترین صفات و نشانه های دوست خوب به شمار می رود و کمالات و تجربیات و اخلاق پسندیده از راه هم نشینی و مصاحبت با چنین افرادی حاصل می شود; همان طور که تباهی و ویرانی روح و روان و فساد اخلاق و یا بدنامی و تخریب شخصیت از ثمرات همراهی با دوستان نااهل شمرده می شود. و همین نکته است که ما را به رعایت احتیاط کامل در گزینش دوست و پرهیز از کسانی که به گناه و ناپاکی آلوده اند و به خیانت و زشتی خو گرفته اند، فرامی خواند.

افراد ناپاک، نه قابل اعتمادند و نه شایسته رفاقت و دوستی; پس باید از برقراری پیوند دوستی با آنان اجتناب کرد.

حسن ختام این بحث را با داستانی از امام صادق(ع) به نقل از استاد شهید مرتضی مطهری(ره) به پایان می بریم:

دوستی ای که بریده شد

(شاید کسی گمان نمی بُرد که آن دوستی بریده شود و آن دو رفیق که همیشه ملازم یک دیگر بودند، روزی از هم جدا شوند. مردم یکی از آن ها را بیش از آن اندازه که به نام اصلی خودش بشناسند، به نام دوست و رفیقش می شناختند. معمولاً وقتی که می خواستند از او یاد کنند، توجه به نام اصلی اش نداشتند و می گفتند: رفیق.

آری، او به نام سرفیق امام صادقز معروف شده بوده ولی در آن روز که مثل همیشه با یک دیگر بودند، با هم داخل بازار کفش دوزها شدند. آیا کسی گمان می کرد پیش از آن که آن ها از بازار بیرون بیایند، رشته دوستی شان برای همیشه بریده شود؟!

در آن روز او مانند همیشه همراه امام بود، و با هم داخل بازار کفش دوزها شدند. غلام سیاه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حرکت می کرد. در وسط بازار، ناگهان به پشت سر نگاه کرد، غلام را ندید; بعد از چند قدم دیگر دو مرتبه سر را به عقب برگرداند باز هم غلام را ندید; سومین بار به پشت سر نگاه کرد هنوز هم از غلام که سرگرم تماشای اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود، خبری نبود; برای مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند، غلام را دید. با خشم به وی گفت: مادر فلان! کجا بودی؟ تا این جمله از دهانش خارج شد، امام صادق(ع) به علامت تعجب، دست خود را بلند کرد و محکم به پیشانی خویش زد و فرمود: سبحان الله! به مادرش دشنام می دهی! به مادرش نسبت کار ناروا می دهی! من خیال می کردم تو مردی باتقوا و پرهیزکاری; معلوم شد در تو ورع و تقوایی وجود ندارد.

[آن مرد گفت:] یابن رسول الله! [اصلیت] این غلام (سِنْدی) است و مادرش هم از اهل (سِند) است، خودت می دانی که آن ها مسلمان نیستند. مادر این غلام، یک زن مسلمان نبوده که من به او تهمت ناروا زده باشم.

[امام صادق(ع) فرمود:] مادرش کافر بوده که بوده. هر قومی سنّتی و قانونی در امر ازدواج دارند. وقتی طبق همان سنت و قانون رفتار کنند، عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند. امام بعد از این بیان به او فرمود: دیگر از من دور شو، بعد از آن دیگر کسی ندید که امام صادق(ع) با او راه برود تا مرگ بین آن ها جدایی کامل انداخت.)33

ادامه دارد

پی نوشت ها:

1ـ بحارالانوار، ج71 (چاپ بیروت) ص188.

2ـ محدّث نوری، مستدرک الوسائل (چاپ قدیم) ج2، ص62.

3ـ فرقان(25) آیه 28.

4ـ بحارالانوار، همان، ص167.

5ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم (مرکز تحقیقات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ص431، حدیث شماره 9816.

6ـ همان، شماره 9841.

7ـ همان، شماره 9819.

8ـ محدّث نوری، همان، ص65.

9ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، همان، شماره 9890.

10ـ جوان، ج2، ص143ـ142.

11ـ بحارالانوار (چاپ بیروت) ج75.

12ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، همان، ص425، شماره 9753.

13ـ همان، ص429، شماره 9771.

14ـ همان، شماره 9768.

15ـ همان، ص55، شماره 496.

16ـ عن مسعدة بن صدقه، عن جعفر بن محمد، عن ابیه(ع) قال: (اردت سفراً فاوصی ابی علی بن الحسین علیهما السلام، فقال فی وصیته: ایاک یا بنیّ ان تصاحب الاحمق او تخالطه; واهجره ولاتجادله، فان الاحمق هُجنَةُ عینٍ غائباً کان او حاضر، ان تکلم فضحه حمقه، وان سکت قصر به عیّه وان عمل افسد و ان استرعی اضاع، لاعلمه من نفسه یغنیه ولاعلم غیره ینفعه، ولایطیع ناصحه، ولایستریح مقارنه تودّ امّه ثکلته وامرأته انها فقدته، وجاره بُعد داره، وجلیسه الوحدة من مجالسته، ان کان اصغر من فی المجلس اعیی من فوقه وان کان اکبرهم افسد من دونه): بحارالانوار (چاپ بیروت) ج71، ص198; به نقل از: امالی شیخ طوسی، ج2، ص226.

17ـ همان، ص208.

18ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، همان، ص432، شماره 9851.

19ـ (احذر الاحمق فان مداراته تُعَنّیکَ وموافقته تردیک ومخالفته تؤذیک ومصاحبته وبال علیک): همان، شماره 9847.

20ـ همان، شماره 10086.

21ـ سفینةالبحار، ج1، ص592، کلمه سبب: ترجمه داستان از محمدتقی فلسفی، جوان، ج2، ص335ـ334.

22ـ (الاخوان ثلاثة: فواحد کالغذاء الذی یحتاج الیه کل وقت فهو العاقل، والثانی فی معنی الداء وهوالاحمق والثالث فی معنی الدواء فهو اللبیب): تحف العقول (چاپ مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت) ص239.

23ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، همان، ص431، شماره 9826.

24ـ نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 85، ص199.

25ـ حکمت ها و اندرزه، ص280.

26ـ (لاتصحبوا اهل البدع ولاتجالسوهم فتصیروا عند الناس کواحدٍ منهم، قال رسول الله(ص): المرء علی دین خلیله وقرینه): بحارالانوار، ج71 (چاپ بیروت) ص201.

27ـ (ایاک ومواطن التهمة والمجلس المظنون به السوء فان قرین السوء یَغُرُ جلیسه): وسائل الشیعه، ج8، ص423.

28ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، همان، ص431، شماره 9821.

29ـ مستدرک الوسائل (چاپ قدیم) ج2، ص65.

30ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، همان، شماره 9830.

31ـ همان، ص434، شماره 9917.

32ـ همان، شماره 9834.

33ـ داستان راستان، ج1، ص158; به نقل از اصول کافی، ج2، باب النداء، ص324 و کتاب وسائل الشیعه، ج2، ص477.

توضیح پیرامون پرسش های پایه سه

برای مشترکین پایه سه(دوره راهنمایی) پانزده پرسش تستی انتخاب شده که پس از مطالعه متن و با توجه به نکات ذیل، آن را پاسخ خواهند داد.

1 . تمامی پرسش های این بخش برگرفته از متن پایه سه است.

2 . پاسخ صحیح هر پرسش را در جدولی که آخر مجله آمده است، علامت بزنید. (کپی جدول نیز پذیرفته می شود).

3 . پاسخ نامه را به همراه مشخصات کامل خود به آدرس مجله ارسال کنید.

یادآوری:

مجموع پرسش ها 98 امتیاز دارد و برای کسانی که علاوه بر جوابیه، مطالب جذاب و آموزنده در حیطه معارف اسلامی و در قالب شعر، داستان، لطیفه و یا خاطره ارسال کنند، حداکثر دو نمره منظور گردیده که به امتیاز جوابیه آنان افزوده می شود.

پرسش ها

1. به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص) ترسناک تر از هر چیز است:

الف) کودکی.

ب) هم نشین بد.

ج) تنهایی.

2.کدام گزینه صحیح است؟

الف) دشمن باخرد بهتر از دوست نادان نیست.

ب) به دشمن خردمند بیش تر می شود اطمینان کرد تا به دوست نادان.

ج) خط مشی زندگی و سلیقه افراد در معرفی نشانه های دوست نقش ندارند.

3. از دیدگاه امیرمؤمنان علی(ع) بهترین ذخیره در هر دو جهان چیست؟

الف) سرمایه.

ب) دوست.

ج) نوجوانی.

4. چه چیزی زندگی بخشِ جان و روان است؟

الف) مشورت.

ب) قدرت تجزیه و تحلیل.

ج) هم نشینی با خردمندان.

5. زیان های دوست بد:

الف) بیش تر دنیوی است.

ب) محدود به آخرت نیست.

ج) نسبت به محروم بودن از دوست کم تر است.

6. کدام دسته از صفات اخلاقی سرایت کننده اند؟

الف) بدی ها.

ب) خوبی ها.

ج) خوبی ها و بدی ها.

7. عقل اکتسابی:

الف) از طریق تجربه و به کارگیری عقل طبیعی حاصل می شود.

ب) به طور طبیعی در وجود انسان موجود است.

ج) عطیه ای است الهی که به طور طبیعی و از طریق مطالعه و تفکر حاصل می شود.

8. کدام گزینه صحیح نیست؟

الف) افرادی که در دوران کودکی خوب تربیت شوند، از انحراف در امان هستند.

ب) هم نشین بد، پاره ای از آتش است.

ج) شخصیت انسانی بیش تر در سنین نوجوانی و جوانی شکل می گیرد.

9. جمله (احمق نه علم خودش او را بی نیاز کند و نه از دانش دیگری سود برد) از کیست؟

الف) امام باقر(ع)

ب) امام زین العابدین(ع).

ج) امام صادق(ع).

10. انسانی که با نیکوکاران رفت وآمد می کند:

الف) نیکوکار است.

ب) در رفاه است.

ج) به نیکی متمایل می شود.

11. راهی است برای پی بردن به علل انحرافات برخی جوانان:

الف) جلوگیری از عوامل تباه کننده.

ب) شناخت عوامل و علل مفاسد.

ج) جست وجو در هم نشینان.

12. در صورتی که انسان بتواند خود را از آلودگی های افراد فاسد حفظ کند:

الف) باید با آنان رفت و آمد کند.

ب) نباید با آنان رفت وآمد کند، چون از بدنامی در امان نخواهد ماند.

ج) می تواند با آنان رفت و آمد کند تا بر تجربیات او افزوده شود.

13. کدام گزینه، سخن امیرمؤمنان علی(ع) است؟

الف) کسی که با تبه کاران همراه است، سالم نمی ماند.

ب) با پنج دسته هم نشین مباش که یکی از آن ها احمق است.

ج) کسی که با رفیق بد هم نشین شود، سالم نمی ماند.

14. علت فاصله گرفتن امام صادق(ع) از فردی که به غلام خود فحاشی کرد، چه بود؟

الف) نافرمانی غلام و تخطّی او از فرمان.

ب) بی تقوایی.

ج) مسلمان ندانستن مادر آن غلام.

15. چرا تبه کاران تلاش می کنند افراد بیش تری را با خود هم رنگ سازند؟

الف) چون تباه کارند.

ب) برای آلوده کردن دیگران.

ج) به خاطر زمینه سازی برای ادامه دادن به فساد خود.

قال اباعبدالله الحسین(ع):

(البخیلُ من بَخِلَ بالسّلامِ;

بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد.)

(تحف العقول، ص248)

کلمات کلیدی
اخلاق  |  دوستی  |  من  |  جوان  |  رفیق  |  دوست خوب  |  امیر مؤمن علی  |  مؤمن علی ( ع )  | 
لینک کوتاه :