×

دوست و دوستی;مفهوم دوست و دوستی (قسمت اول)

هیچ چیز برای انسان غم انگیزتر و آزاردهـنـده و کشنده تر از این نیست که احساس کند در این دنیای پـهناور، یکه و تنها است و هیچ قلبی برای او نمی تپد. هـمان طور که بدن انسان از خوراکی های گوناگون تاثیرپذیر است و نـیـرو مـی گـیرد، مثل این است که او را در فراموش خانه برده اند، افکار و عـقـایـد پاک خود را موقتا دوست و پرهیز از معاشرت با افراد نـاشـایست، با توجه به همین موضوع ارائه شده است در این که داشتن دوست خوب عطیه ای الهی و یکی از آرزوهای انسان هـای خـردمند و این طور نیست که کسی از معاشرت با دوست خوب مـتـنـفـر و بـه طـور کـلی نشانه هایی که در راستای معرفی دوست خوب بیان می شـود بـا گرایش های همان گونه که در زمـیـنـه دوستی های متداول بین مردم این مسئله وجود خود می دانیم، و از طرفی مـعـتـقدیم ظریف ترین و ارزش مندترین دوستی ها آن است که زودگذر، در مسئله بررسی نشانه های دوست خوب بیش تر از این زاویه به موضوع می نگریم روح اجتماعی نیز به نوبه خود حقیقتی است طبع هر انسان طوری است که نسبت به افراد هم فکر و هم عقیده خود و کـسـانی که دیدگاه بهترین دوستان شما کسی است که عیب های شما را به شما هدیه کند. الف) از معاشرت با دوست خوب متنفر است. الف) نشانه های دوست خوب از دیدگاه اسلام با آن چه افراد براساس گرایش و سلیقه خود الف) دوست واقعی ما است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 65804     تاریخ درج : 1390/08/08

97

دوسـت، یـعـنـی رفیق، همدم، همراه، یار، مددکار، معشوق، محبوب، مهربان، ضد دشمن.

دهـخـدا بـه نقل از محققان مختلف می نویسد: دوست، یعنی محب، یک دل، یـک رنـگ، خـیرخواه، یار، رفیق، مانوس، آشن، هم دل، مقابل دشـمـن، آن که نیک اندیشد و نیک خواهد، مقابل دشمن که بداندیشد و بـد خـواهـد. ظـاهرا در اصل (دوس) بوده که به معنای چسبیده و پـیـوستن به چیزی است و به مرور ایام از معنای اصلی مهجور گشته و به معنای ماخوذ شهرت گرفته است.

دوستی، یعنی یاری، رفاقت، محبت و عشق، نزدیکی، هم دلی و هم دمی بین دو نفر بدون وجود رابطه خویشاوندی سببی یا نسبی.

دوسـتی (حالت و صفت، و عمل دوست، محبت، یگانگی، صداقت و مودت و خـیـرخـواهـی، رفـاقت و یاری و مهر، خلاف خصومت و مقابل دشمنی و عداوت و بغض است.)1

دوستی، رابطه ای است کامل تر و برتر از معاشرت ساده و هم زیستی مـعـمـولـی. یک فرد ممکن است در محیط زندگی، یا محل کار، یا سر کـلاس بـا افـراد مختلف برخورد داشته باشد بدون این که بین او و آنـان صـمـیمیت و هم دلی و همراهی وجود داشته باشد; چنین رابطه ای را دوسـتـانه نخوانند. دوستی گوهری است گران سنگ و ودیعه ای اسـت الـهـی، رابـطـه ای است از عمق دل و جان و وحدت آفرین، که انـسـان هـا را بـه هـم پـیوند داده، دل سوز یک دیگر و هم دم و همراه می سازد و در غم و شادی ها شریک و دم ساز می کند.

امـیـرمـومـنـان علی(ع) می فرماید: (الاصدقاء نفس واحده فی جسوم مـتـفرقه2; دوستان، یک روح اند در جسم های جدا جدا و گوناگون.)

نیاز انسان به دوست

نسان موجودی است اجتماعی که عشق و علاقه به زندگی توام با رفاقت و دوسـتـی و انـس بـا دیگران یکی از ضرورت های سازمان وجودی او اسـت. حـضرت علی(ع) می فرماید: (من فقد اخا فی الله فکانما فقد اشـرف اعضائه3; کسی که دوست پاک ضمیر خود را که برای خدا با وی پـیـونـد دوسـتـی داشته از دست بدهد، مثل این است که شریف ترین اعـضـای بدن خود را از کف داده است). و باز می فرماید: (الغریب مـن لـیـس له حبیب4; غریب کسی است که او را دوست نباشد.) احساس نـیاز به معاشرت صمیمانه و هم دلی و همراهی با دیگران، علاوه بر ایـن کـه یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی اسـت بـرخـاسـته از اعماق وجود انسان که او را به ایجاد ارتباط دوسـتـانـه و تـماس با هم نوع فرا می خواند. هیچ انسانی با قطع پـیـونـدهـای دوسـتـانه و بریدن از هم نوع و انزواگرایی و گوشه گـیـری، احـسـاس آرامش نمی کند. اگر در مواردی خاص دیده می شود بـرخـی افراد به انزواطلبی که نوعی بیماری است و یا زندگی فردی روی می آورند، بدون شک علت یا علل آن را باید در جایی دیگر جست وجـو کرد. به همان میزان که انسان از ارتباط دوستانه با دیگران همراه با صفا و صمیمیت و یک رنگی لـذت می برد و احساس آسایش و راحتی می کند، از تنگناهای ناشی از فقدان زندگی جمعی و قطع رشته مودت و دوستی با دیگران رنجور و آشـفـتـه و مـضطرب می گردد.

هیچ چیز برای انسان غم انگیزتر و آزاردهـنـده و کشنده تر از این نیست که احساس کند در این دنیای پـهناور، یکه و تنها است و هیچ قلبی برای او نمی تپد.

البته پر واضـح اسـت کـه هـر نوع رابطه دوستانه از چنین خاصیتی برخوردارنـیـست; بسیارند افرادی که به علت ناآشنایی با معیارها و مشخصه هـای یک معاشرت و رابطه دوستانه سالم، با افرادی ناباب که نقاب دوسـتـی بر چهره داشته اند،طرح دوستی ریخته و زندگی را بر خود نـاگـوار و سرمایه های وجود خویش را به تباهی کشیده اند.

دوستی و مـعـاشرت صمیمی و سالم نشانه هایی دارد که در بخــش های بعد به آن اشـاره خـواهـیـم کـرد.

وانـگـهی مسئله دوست برای نوجوان کـه خـصـوصیات دوران کودکی را پشت سر گذاشته و با ورود به مرحله ای نو در آستانه زندگی جمعی و فعالیت های اجتماعی قرار گرفته است،از اهمیت بیش تری برخورداراست.

در دوران نـوجـوانی، نیاز به دوست از هر دوره ای محسوس تر است. نـوجـوانان با ورود به مرحله ای جدید از زندگی و قدم گذاشتن به مـحـیـطـ اجـتـمـاع براساس اقتضای سن و برای تکمیل شخصیت و نیز بـرآوردن نـیـاز طـبیعی و میل باطنی خود، به گزینش دوستان خویش روی مـی آورند و نوعا به لحاظ بی تجربگی و ناآشنایی با شگردهای دشـمـنـان دوست نم، در معرض دشوارترین و حساس ترین شرایط قرار مـی گـیـرنـد و ایـن وضعیت می طلبد که اولا: خود نوجوانان مسئله دوسـت را جدی بگیرند و به دور از انگیزه های زودگذر و با آگاهی کـامـل، درهای دوستی را بر روی دیگران بگشایند و ثانیا: بزرگان با تجربه که چنین مراحل دشواری را پشت سرگذاشته اند، دوستانه و بـدون تـحـمیل عقیده و یا اعمال سلیقه های تعصب آمیز غیر منطبق بـا شـرایـطـ و واقعیت های موجود، آنان را در گذر از این مرحله بـحـرانی و در راستای تامین این نیاز طبیعی و مشروع مدد رسانده و همراهی کنند.

اهمیت دوست

هـمان طور که بدن انسان از خوراکی های گوناگون تاثیرپذیر است و نـیـرو مـی گـیرد، روح و روان او نیز از راه های مختلف از جمله مـحـیط زندگی و مصاحبت و همراهی با دوستان، صفات زشت و زیبا را کـسـب مـی کند. هرگز نمی توان موفقیت ه، پیروزی ه، شکست ها و نـاکـامـی هـای زندگی را بدون ملاحظه جاذبه های محیط بررسی کرد. اثـرات مـحـیـطـ به همان میزان در شخصیت اخلاقی و اجتماعی افراد دخیل اند که تربیت و توارث در این زمینه ایفای نقش می کنند.

پـیـامبر اکرم(ص) می فرماید: (المر علی دین خلیله فلینظر احدکم مـن یـخالل5; هرکس به طریق و روش دوست خود است، پس هریک از شما باید ببیند با چه کسی دوست می شود.)

اسـتـاد شـهید مرتضی مطهری(ره) در این زمینه می فرماید: (تاثیر مـعاشرت چه در جهت نیکی و چه در جهت بدی خیلی واضح و روشن است. آدمـی روح بـسیار حساسی دارد، زود تحت تاثیر واقع می شود. ممکن است بعضی اشخاص خودشان را گول بزنند و خیال کنند محیط و معاشرت در آن هـا تـاثـیر ندارد، ولی اشتباه است. انسان با روحی بسیار حـسـاس و قـابل تغییر آفریده شده... صلاح و فساد بدون آن که خود اشخاص بفهمند از فردی به فردی سرایت می کند.

می رود از سینه ها در سینه ها

از ره پنهان صلاح و کینه ها

هم نشین اهل معنا باش تا

هم عطایابی و هم باشی فتا

یک زمان هم صحبتی با اولیا

بهتر از صد ساله طاعت بی ریا

گر تو سنگ خاره و مرمر بوی

چون به صاحب دل رسی، گوهر شوی

حـضرت علی(ع) فرمود: سواعلموا ان یسیر الریاء شرک و مجالسه اهل الهوی منساه للایمان; بدانید که ریای کم، شرک به خدا و هم نشینی بـا هـواپـرسـتـان، فراموش خانه ایمان استز. تعبیر بسیار رسا و کـامـل همین است که علی(ع) فرمود: فراموش خانه است; یعنی انسان آن قدر تحت تاثیر دوستان و معاشران بد هست که تا وقتی که با آن هـا هست، مثل این است که او را در فراموش خانه برده اند، افکار و عـقـایـد پاک خود را موقتا از یاد می برد، مثل این است که در آن وقت هم چو افکار و عقایدی نداشته است.)6

شعری است منسوب به عدی بن زید که می گوید:

عن المرء لاتسئل و سل عن قرینه

فکل قرین بالمقارن یقتدی

اذا کنت فی قوم فصاحب خیارهم

ولاتصحب الاردی فتردی مع الردی7;

درباره خود فرد سوال نکن و از هم نشین او بپرس، چرا که هرکس در خـلـق و خـوی خـود از هـم نـشین پیروی کند. وقتی میان گروهی از انـسـان هـا بـودی بـا خوبان آن ها همراه باش و با آدم های پست مباش که همانند آنان پست شوی.)

امام علی(ع) در نامه ای به حارث همدانی می نویسد: (از رفاقت با کـسـانـی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است پرهیز کن، چرا کـه آدمـی بـه رویه و روش دوستش خو می گیرد و به افکار و اعمال وی معتاد می شود.)8

سعدی در گلستان می گوید:

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند

پی نیکان گرفت و مردم شد

و نیز می گوید:

گلی خوش بوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دل آویز تو مستم

بگفتا من گلی ناچیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال هم نشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

بـی جـهـت نیست که گفته اند: آب اگر از کنار باغ ها و شکوفه ها عبور کند خوش بو و اگر از کنار لجن زار بگذرد بدبو است.

قـرآن کـریم در زمینه نقش مثبت و منفی دوست در سرنوشت انسان از قـول انـسـان هـای ستم کار در روز قیامت به هنگام روبرو شدن با آثـار و نـتایج اعمالشان می فرماید: (ویوم یعض الظالم علی یدیه یـقـول یـا لـیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا یا ویلتی لم اتخذ فلانا خـلـیـلا9; و روزی[ خـواهد آمد] که ستم کار، دستان خود را گزد و گـویـد: ای کاش راه رسول را در پیش گرفته بودم! وای بر من، کاش فلانی را دوست نمی گرفتم.)

بـدیـن جـهت است که امام رضا(ع) از پدر بزرگوارش نقل می کند که لـقـمـان حـکـیم به فرزندش فرمود: (یا بنی اتخذ الف صدیق والالف قـلـیـل ولا تتخذ عدوا واحدا والواحد کثیر10; ای پسر! هزار دوست بـگیر در حالی که هزار دوست کم است و یک دشمن مگیر که یک دشمن، بسیار است.)

تـاثـیر دوست در زندگی و سرنوشت انسان و اهمیت آن چیزی نیست که بـتـوان آن را انـکـار کـرد. مجموع توصیه ها و هشدارهای اولیای گـرامـی اسلام در زمینه انتخاب دوست و پرهیز از معاشرت با افراد نـاشـایست، با توجه به همین موضوع ارائه شده است که در بخش های بعد به برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.

نشانه های دوست خوب

قـال رسـول الله(ص): (من اراد الله به خیرا رزقه خلیلا صالحا11; هـرگـاه خداوند بخواهد به کسی چیزی عطا کند، یک دوست خوب نصیبش می کند.)

سقراط می گوید: (هرکس آرزو و آرمانی دارد; یکی اسب می خواهد، و دیـگـری سـگ، سـومـی پول و چهارمی افتخار و قس علی هذ، ولی من تـرجـیـح مـی دهـم بـه جـای ایـن هـمه چیزها یک دوست خوب داشته باشم.)12

در این که داشتن دوست خوب عطیه ای الهی و یکی از آرزوهای انسان هـای خـردمند و فهمیده است، تردیدی نیست. هر انسان برخوردار از طـبـعی سلیم و فطرتی پاک، از هر طیف و گروه و صاحب هر اندیشه و مـرامـی کـه باشد، از داشتن دوست خوب لذت می برد و احساس شعف و سـربـلـندی می کند. این طور نیست که کسی از معاشرت با دوست خوب مـتـنـفـر و گـریزان باشد یا از داشتن دوست بد، مسرور و شادمان گردد. این نکته ای است اتفاقی که در آن بحثی نیست.

امـا در مـسـئله معرفی و تجزیه و تحلیل دوست خوب و ارائه نشانه هـای آن، دیـدگـاه ها متفاوت است. هر فرد و هر گروه با توجه به ارزش هـا و مـکـتـب و آیین مورد قبول خود و برداشتش از زندگی و خـوش بـخـتی نظری دارد و معیارهایی را متناسب با آن چه پذیرفته است ارائه می دهد.

بـه طـور کـلی نشانه هایی که در راستای معرفی دوست خوب بیان می شـود بـا گرایش های فکری و معتقدات مورد قبول افراد و خط مشی و سلیقه آنان در زندگی کاملا هم آهنگی و سنخیت دارد. همان گونه که در زمـیـنـه دوستی های متداول بین مردم این مسئله وجود دارد که اطـفـال تـرجـیـح مـی دهـند با اطفال به سر برند و نوجوانان با نـوجـوانـان و پـیران با پیران هم فکر خود; در این جا نیز همین نـکـتـه وجـود دارد. هرکس، فردی را شایسته دوستی می داند که با عـقیده و فکر و دید او نسبت به زندگی و ارزش های آن موافق و هم آهنگ باشد.

کبوتر با کبوتر باز با باز

کند هم جنس با هم جنس پرواز

عـلـی(ع) مـی فـرماید: (کل امرء یمیل الی مثله13; هر انسانی به همانند خود متمایل است.)

در تـفـسـیـر صـافـی، ذیـل آیـه 26 از سـوره نور که می فرماید: (الـخـبـیـثـات لـلخبیثین والخبیثون للخبیثات والطیبات للطیبین والـطیبون للطیبات; زنان ناپاک برای مردان ناپاک و مردان ناپاک بـرای زنـان ناپاک و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنـان پـاک هستند، آمده است: روزی امام حسن مجتبی(ع) وارد مجلس مـعـاویـه شـد و پـس از ملاحظه معاویه و اطرافیان او که همگی از مـطـرودیـن و بـازماندگان دوران جاهلیت بودند، با تلاوت بخش اول این آیه فرمود:

سـهـم والـلـه یـا معاویه انت و اصحابک هولاء وشیعتک; آن زنان و مـردان نـاپاک به خدا قسم تو هستی ای معاویه و کسانی که این جا اطـراف تو را گرفته اند و پیروان توز. و[ آن گاه] با تلاوت بخشی دیـگـر از آیه که می فرماید: مردان و زنان پاک برای یک دیگرند، فـرمـود: سهم، علی بن ابیطالب واصحابه وشیعته; آنان علی بن ابی طالب و اصحاب و پیروان آن حضرت هستندز.)

این سخن حضرت به قدری محکم و متین و استوار بود که چون از مجلس مـعـاویـه برخاست، آنان لب فرو بستند و اعتراضی نکردند، چرا که خـود آنـان بـه خـوبـی مـی دانـستند آن چه معاویه و پیروانش را شـایـسـتـه یک دیگر کرده است، هم سنخ و هم فکر و هم عقیده بودن آنـان، و آن چـه امـیرمومنان علی(ع) و شیعیان آن حضرت را درخور یـک دیـگـر قـرار داده است، جهت و هدف و آرمان واحد داشتن آنان است.

از آن جـا کـه ما مسلمانیم و اسلام را مکتب جاوید و دستوراتش را اصـولـی و سـازگار با طینت پاک و سرشت خویش و بهترین نسخه برای سـامـان بـخـشیدن به امور دین و دنیای خود می دانیم، و از طرفی مـعـتـقدیم ظریف ترین و ارزش مندترین دوستی ها آن است که رنگ و بـوی مـعـنـوی داشـتـه بـاشـد و بـراساس ارزش های دینی، عقلانی، زیـربـنـایـی و مـاندگار طرح ریزی شده باشد و نه براساس هواهای نـفـسانی و امور فریبنده ظاهری و زودگذر، در مسئله بررسی نشانه های دوست خوب بیش تر از این زاویه به موضوع می نگریم و با توجه بـه آن چـه از پیش کسوتان این مکتب و الگوهای بشری یعنی امامان مـعصوم(ع) به ما رسیده است، به بررسی موضوع می پردازیم، چرا که عـلـی(ع) فـرمـوده اسـت: (لایصحب الابرار الا نظرائهم14; همراهی و مـصـاحـبت نمی کنند ابرار و نیکان را مگر کسانی که همانند آنان هستند.)

تـوجـه بـه مـوضـوع از دیدگاه مورد نظر مخصوصا در شرایط فعلی و اوضـاع نابسامان کنونی، بسیار ضروری می نماید. متاسفانه امروزه شـاهـدیم که با مدرنیزه شدن زندگی و بروز تفکرات نوگرایانه غیر اصولی و تقلیدمآبانه، بسیاری از دوستی ها و رفاقت های موجود در مـیـان نـوجـوانان و جوانان ما از نوع دوستی های اساسی و واقعی نـیـست و با جای گزین شدن یک سری معیارهای فریبنده جدید به جای مـعـیارهای اصولی و زیربنایی، روابط میان نوجوانان و جوانان ما بـه مـرز بـسـیـار خطرناک و بحران سازی رسیده است. بنابراین با تـوجـه به آن چه از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: (الا کل خـلـه کـانت فی الدنیا فی غیر الله عزوجل فانها تصیر عداوه یوم الـقـیامه15; هر دوستی ای که در دنیا برای خدا نباشد، در قیامت بـه عـداوت و دشـمـنـی تـبـدیل می شود)، بر ما است که با احساس مـسـئـولـیـتـی بیش از پیش در معرفی معیارهای صحیح برای انتخاب دوست، نسل جوان خود را راهنما و مرشد باشیم.

معیارهای انتخاب دوست

الف) برخورداری از روح اجتماعی:

امـام صـادق(ع) می فرماید: (لاخیر فی صحبه من لم یر لک مثل الذی یـری لنفسه16; هیچ ارزش و بهایی ندارد رفاقت و دوستی با کسی که آن چه برای خود می خواهد، برای تو نخواهد.)

حـسـاسیت نسبت به مشکلات و نیازها و نابسامانی های اجتماعی، یکی از صـفـات بـرجـسته و پسندیده اهل ایمان است. افرادی که براساس ایـمـان بـه مبدا و معاد و سایر مقدسات، پیمان دوستی بسته اند، خـود را جـدای از دیگران نمی دانند و همواره به فکر هم نوعان و دوستان خود هستند.

اسـتـاد شـهـیـد مـرتضی مطهری(ره) با اشاره به حدیثی از پیامبر اکـرم(ص) مـی نـویـسد: (مثل اهل ایمان در دوستی متبادل و عاطفه مـشـترک، همانا مثل یک پیکر است که چون عضوی درد می گیرد، سایر اعـضای جسد بی قراری و هم دردی می کنند، درجه حرارت بدن بالا می رود و تـب عارض می گردد، استراحت و آسایش از تمام بدن رخت برمی بندد، بی خوابی پیدا می شود.

خاصیت موجود زنده این است که بین اعضا و اجزا همکاری و هم دردی و هـم آهـنگی هست. و آن جماد و مرده است که از خراب شدن یک جزء اثـری در سـایـر اجزا[یش] دیده نمی شود. جامعه نیز به نوبه خود حـیات و ممات دارد. روح اجتماعی نیز به نوبه خود حقیقتی است از حـقـایـق ایـن جـهان. اگر روح اجتماعی وجود داشته باشد و جامعه زنـده و جـان دار بـاشد، بدون شک هم دردی و همکاری در آن جامعه وجـود دارد; دیگر در آن جامعه جنس تقلبی برای یک دیگر تهیه نمی کـنـنـد، به یک دیگر کم نمی فروشند، رعایت انصاف و عدالت را می نمایند و در خوشی و ناخوشی دیگران شریک می باشند.)17

در حـقـیـقت، انسان برخوردار از روح اجتماعی، انحصارگر و منفعت طـلـب نـیـست که همه خوب ها را منحصرا برای خود بخواهد و با در نـظـر گـرفـتـن منافع خود همانند مگس تا زمانی به رابطه خود با دیـگـران ادامه دهد که منافعش ایجاب می کند. این دغل دوستان که می بینی/ مگسانند گرد شیرینی; بلکه او انسان فداکار و باانصافی اسـت کـه در بـرخـوردهـای اجتماعی همواره خود را جای دیگران می گـذارد و بـرای دیـگـران هـمـان را پسند می کند که برای خود می پسندد و همان را بد می شمرد که برای خود بد می داند.

افـراد بـرخـوردار از چنین روحیه عالی و ارزش مند، شایسته ترین دوسـتـان و بـهـترین همراهانی هستند که انسان می تواند در پرتو خـیر و برکت و با تکیه بر دوستی های صمیمانه و پایدار آنان، بر مـشـکلات زندگی و ناملایمات و سختی های روزگار چیره گشته و زمینه های رشد و نیل به سعادت و خوش بختی را برای خود فراهم سازد.

نـوع دوسـتـی و نـوع گـرایـی ایـن قـبیل دوستان، مهم ترین عامل بـازدارنـده ای است که آنان را از هر نوع خیانت و خسارت و زیان رسـانـدن بـه دوسـتـان خـود باز می دارد. قلب چنین افرادی برای دوسـتانشان می تپد، دست و پا و گوش و زبان و تمام وجود آنان در راسـتـای مـنافع دوستانشان در تکاپو و فعالیت است، آنان در صدد کـاسـتن از بحران ها و مشکلات دوستان خود هستند و نه مشکل ساز و بحران آفرین.

الـبـتـه در ایـن مـیـان نباید از دوست نمایان دام گستری که با اظـهـارات و خـدمـات فـریـب کـارانه خود در صدد به دام انداختن نـوجـوانـان ساده و کم تجربه هستند، غافل بود. آنان با چهره ای حـق بـه جـانب، خود را در قالب دوستان فداکار و دل سوز جلوه می دهـنـد تـا با وسوسه ها و حیله های شیطانی و اغواکننده، دوستان خـود را بـه گـم راهی و ناپاکی کشانده و به انواع گناه و پلیدی آلـوده سـاخـتـه و به هدف های ناجوان مردانه و شیطانی خود نایل آیـنـد. و هـمین نکته است که ما را وادار می سازد تا با احتیاط کـامـل و بـا بررسی مجموع فعل و انفعالات و افکار و اندیشه ها و عکس العمل افراد، دوستان خود را گزینش و انتخاب کنیم.

ب. خیرخواهی و انصاف:

طبع هر انسان طوری است که نسبت به افراد هم فکر و هم عقیده خود و کـسـانی که دیدگاه و نظر او را در مسائل مختلف زندگی بپذیرند و تـایـیـد کـنند، علاقه نشان می دهد و از آن ها بیش تر خوشش می آیـد. فـرق نمی کند مسئله مورد توافق، موضوعی کم ارزش و پیش پا افتاده باشد یا مسئله ای مهم و قابل توجه; او نسبت به افراد هم آهـنـگ بـا خـود در حمایت از یک تیم ورزشی با لباسی مخصوص (مثلا قـرمز یا آبی) به همان میزان اظهار علاقه می کند که نسبت به طرف داران خـود در مسائل خانوادگی، اجتماعی، یا حامیان خود نسبت به خط مشی ها و موضع گیری ها و یا گروه های سیاسی.

بـه طـور کـلـی تعریف و تمجید و به به و احسنت گفتن و طرف داری کـردن دیـگران از آن چه ما پذیرفته ایم، برای هریک از ما انسان هـا ذاتا مسرت بخش و امری طبیعی است و این امر در متمایل ساختن و تـشـویـق افـراد به نزدیک شدن به دیگران و برقرار کردن رابطه دوستانه با آنان بسیار موثر است.

در ایـن که هیچ یک از ما انسان ه، به جز معصومان، مصون از خطا و اشـتـبـاه نـیستیم، تردیدی نیست. این طور نیست که هرچه را ما پـذیرفته ایم یا هر اندیشه ای داشتیم و یا از هرچه خوشمان آمد، بـه جـا و درسـت باشد. ممکن است برخی از دیدگاه ها و داوری های مـا دربـاره مـسـائـل مـختلف نادرست و ناصحیح باشد. اما در این مـسـئله که آیا هرکس نسبت به ما خوش بین بود و از فکر و اندیشه و دیـدگاه ما در مسائل مختلف تعریف و تمجید کرد و همواره مدح و ثـنـای مـا را گـفت، شایسته دوستی و ارتباط می باشد یا خیر، با تـوجه به سطح فکر و فرهنگ افراد و برداشت آنان از دوست و دوستی در زندگی، دیدگاه های مختلفی وجود دارد.

افـراد سـطحی نگر و کوته فکر که ظاهربین اند و به دوست و دوستی هـمـانـنـد کـالایـی یـک بـار مصرف می نگرند و هدف های زودگذر و نـاپـایـدار در نـظـر آنـان جـلوه گر است، از این قبیل تعریف و تـمـجیدها و به به و چه چه گفتن ها بسیار مسرورند و دوستان خود را از مـیـان کسانی برمی گزینند که با هر فعل و هر حرکتی که از آنـان صادر می شود موافق و هم ساز باشند و برخلاف کاری های آنان مـهر تایید زنند و در مقابل خطاها و انحرافات و گناهان آنان دم فـرو بـرند و لب به اعتراض و انتقاد نگشایند. اما افراد خردمند و تیزبین که با توجه به معیار خیرخواهی و انصاف، دوستان خود را بـرمی گزینند در این مسئله رای و نظری دیگر دارند. آنان در صدد اصـلاح و رشـد و تـعالی خویش اند و انتقاد سازنده را بر تعریف و تـمـجـیدهای نابه جا و چاپلوسانه ترجیح می دهند و با آغوشی باز بـه اسـتـقـبال امر و نهی و تذکرات سازنده دوستان خود می روند.

آنـان در مـکـتـبـی تـربیت شده اند که معتقد است بهترین دوستان کـسـانی هستند که دیگران را به راه صواب و کار خیر رهبری کنند، عـیوبشان را به عنوان هدیه بازگو نمایند و خطاها و اشتباهاتشان را یادآور شوند.

به این روایات توجه کنید:

* پـیـامـبر گرامی اسلام می فرماید: (خیر اخوانکم من اهدی الیکم عـیـوبـکـم18; بهترین دوستان شما کسی است که عیب های شما را به شما هدیه کند.)

* حـضـرت عـلـی(ع) مـی فـرمـایـد:(خیر الاخوان، اقلهم مصانعه فی الـنـصیحه19; بهترین دوستان تو کسی است که در نصیحت کردن به تو کم تر اهل سازش باشد.)

* بـاز از آن حـضـرت روایـت شده که فرمودند: (الصدیق الصدوق من نـصـحک فی عیبک وحفظک فی غیبک وآثرک علی نفسه20; دوست واقعی تو کـسـی است که تو را در عیبت نصیحت کند و در غیابت حفظ کند و تو را بر خود مقدم دارد.)

* در جـای دیـگر می فرماید: (صدیقک من نهاک21; دوست تو کسی است که تو را[ از بدی ها] باز دارد.) از دیـدگاه اسلام کسانی که کارهای زشت و ناپسند ما را زینت داده و خـوب جـلوه می دهند و درصدد برطرف کردن عیب ها و نقاط ضعف ما برنمی آیند، خیانت کارند و لیاقت دوستی و رفاقت ندارند.

* امـیـرمومنان علی(ع) پرسیدند: (ای صاحب شر; کدام دوست بدترین دوسـتان است؟ فرمودند: المزین لک معصیه الله22; آن کس که معصیت و نافرمانی خدا را برای تو زینت کرده و خوب جلوه دهد.)

* امـام صـادق(ع) مـی فـرماید: (من رای اخاه علی امر یکرهه فلم یـرده عـنـه وهو یقدر علیه فقد خانه23; کسی که برادر خود را بر کـاری زشـت و نـاپسند دید و او را در حالی که قدرت داشت از کار زشتش باز نداشت، به او خیانت کرده است.)

الـبـته انتقاد و بازگو کردن عیب دیگران و محدوده آن برای خود، ضـوابـط و چارچوب مشخصی دارد که باید در جای خود بررسی شود. از طـرفـی مسئله انتقاد با لزوم حفظ اسرار دوستان که در روایات به آن اشـاره شده است، منافات ندارد. انتقاد در چارچوبی مشخص و به طـور خـصوصی و مخفیانه و برای اصلاح افراد انجام می گیرد و لزوم حـفـظـ اسرار یعنی پرهیز از افشا و بازگو کردن عیب و نقص افراد پـیـش دیـگران با انگیزه لطمه وارد کردن به آبروی آنان صورت می گیرد و این دو با هم فرق دارند.

این بود یکی دیگر از معیارهای دوست خوب که بازگو کردن نقاط ضعف و عـیـب دوسـتان در همین راستا و با انگیزه خیرخواهی و با توجه به مصلحت و نفع آنان صورت می گیرد.

بـرای پـرهیز از طولانی شدن بحث، بررسی دیگر معیارها و سایر بخش هـای مـرتبط با آن را در برنامه بعد دنبال می کنیم. ان شاءالله

پرسش های پایه 3

1. معنای دوست و دوستی چیست؟

الف) دوست یعنی محبت و دوستی یعنی مددکار.

ب) دوست یعنی ضد دشمن و دوستی یعنی یار.

ج) دوست یعنی مهربان و دوستی یعنی هم دلی.

2. کدام گزینه صحیح است؟

الف) دوستان چند روح اند در یک جسم، سخنی از بزرگان است.

ب) هرگز نمی توان با بریدن از هم نوع، احساس آرامش کرد.

ج) ممکن نیست انسان به انزواطلبی گرفتار شود.

3. دوستی برای کدام دسته اهمیت بیش تری دارد؟

الف) کودکان.

ب) نوجوانان.

ج) سال خوردگان.

4. تکمیل شخصیت، برآورده شدن نیاز طبیعی و میل باطنی، از نتایج چیست؟

الف) گزینش دوست.

ب) معاشرت و هم زیستی عادی.

ج) جوانی.

5.کدام گزینه کامل تر است؟

الـف) جـاذبـه هـای محیط و تربیت و توارث در شخصیت انسان تاثیر دارند.

ب) مـحـیـط زندگی و همراهی با دوستان، در موفقیت یا شکست انسان تاثیر دارند.

ج) جـاذبه های محیط و همراهی با دوستان و توارث در شخصیت انسان اثر می گذارند.

6. هم نشینی با هواپرستان فراموش خانه ایمان است یعنی:

الـف) ایـمـان، انـسـان را به فراموش کردن معاشرت با هواپرستان وادار می سازد.

ب) نشست و برخاست با هواپرستان، انسان را به فراموش کردن ایمان وامی دارد.

ج) هواپرستان، انسان را از هم نشینی با مومنان باز می دارند.

7. انسان برخوردار از فطرت پاک:

الف) از معاشرت با دوست خوب متنفر است.

ب) از داشتن دوست بد، مسرور می گردد.

ج) از داشتن دوست خوب لذت می برد.

8. از حدیث (کل امرء یمیل الی مثله) فهمیده می شود:

الف) نشانه های دوست خوب از دیدگاه اسلام با آن چه افراد براساس گرایش و سلیقه خود می پذیرند، ناهم آهنگ است.

ب) نـشـانـه هـای دوست، با گرایش ها و خط مشی و سلیقه افراد هم آهنگ است.

ج) تـمـایـل به برقراری رابطه دوستانه با کسانی که با انسان هم فکر و هم عقیده اند، نادرست است.

9. دوستی براساس ارزش های دینی و زیربنایی:

الف) با دوام و پایدار نیست.

ب) ظریف ترین دوستی ها است.

ج) ممکن است رنگ و بوی معنوی نداشته باشد.

10.عامل هم دردی و همکاری کدام است؟

الف) بی قراری.

ب) شریک غم و شادی دیگران بودن.

ج) روح اجتماعی داشتن.

11. انسان را از خیانت به دیگران باز می دارد:

الف) چیرگی بر مشکلات و سختی های روزگار.

ب) خود را جای دیگران فرض کردن.

ج) زمینه های رشد و نیل به سعادت را فراهم کردن.

12. مسرت بخش بودن تعریف و تمجید دیگران از ما:

الف) امری طبیعی است.

ب) قراردادی است.

ج) در برقرار کردن رابطه با دیگران بی تاثیر است.

13. هـرکس از اندیشه و دیدگاه ما در مسائل مختلف حمایت و تعریف کرد:

الف) دوست واقعی ما است.

ب) دوست ما نیست.

ج) می تواند دوست ما باشد.

14. کدام گزینه دیدگاه امام صادق(ع) است؟

الـف) هـر دوسـتـی ای کـه در دنیا برای خدا نباشد، در قیامت به دشمنی تبدیل می شود.

ب) کـسـی کـه برادر خود را بر کار زشتی دید و او را در حالی که قدرت داشت از کار زشتش باز نداشت، به او خیانت کرده است.

ج) هر دو مورد.

15. صلاح و فساد:

الف) قابل سرایت اند.

ب) مسری نیستند.

ج) از عوامل توارث به شمار می روند.

پی نوشت ها:

1ـ لغت نامه دهخد، کلمه دوستی.

2ـ غررالحکم، ج2، ص123.

3ـ تصنیف غررالحکم، ص414، حدیث شماره 9461.

4ـ همان، حدیث شماره 9455.

5 ـ میزان الحکمه، ج5، ص297.

6 ـ شهید مطهری، حکمت ها و اندرزه، ص281ـ280.

7ـ روش زندگی، ص160.

8 ـ نهج البلاغه شهیدی، نامه 69.

9ـ فرقان (25) آیه 28.

10ـ وسائل الشیعه، ج5، ص407.

11ـ بحارالانوار، ج15، ص51.

12ـ لرداویری، خوشی های زندگی، ص67.

13ـ غررالحکم، ج4، ص532.

14ـ همان، ج6، ص376.

15ـ مـیـزان الحکمه، حدیث شماره ;10270 به نقل از: نورالثقلین، ج4، ص612.

16ـ بحارالانوار (طبع ایران)، ج78، ص251.

17ـ شهید مطهری، همان، ص230ـ229.

18ـ میزان الحکمه، ج1، ص57.

19ـ غررالحکم، ج3، ص426.

20ـ همان، ج2، ص76.

21ـ همان، ج4، ص211.

22ـ بحارالانوار (همان) ج74، ص190.

23ـ همان، ج75، ص65.

کلمات کلیدی
انسان  |  دوستی  |  می‎  |  رفاقت  |  به‏  |  دوست خوب  |  بـا  |  دوست و دوستی  | 
لینک کوتاه :