سلطان دین
جبرییل آمد به وحی عشق و بر خواند آفرینم | گفت برگو مدح شاه دین امیرالمؤمنینم |
آفتاب از آسمان برشد که بوسد آستانم | دید چون یک ذره در دل مهر آن سلطان دینم |
با ملایک همنوا هم نغمه ی مرغان عرشم | تا ثنا خوانِ شیرِ عالم امام متقینم |
سرور را مکان شه خوبان امیر اهل ایمان | مظهر یزدان علی شاهنشه دنیا و دینم |
آن که بر اسرار قرآن گفت من یکتا علیمم | آن که بر عرش سلونی گفت من تنها مکینم |
شاهد یکتای عالم مهظر غیب الغیوبم | پای تا سر آیینه ی اوصاف رب العالمینم |
راز عالم سر آدم نفس قدوسی خاتم | باب علم احمد آن سلطان اقلیم یقینم |
کاشف سر وجودم واقف غیب و شهودم | ساقی بزم خلودم مصطفی را جانشینم |
در غدیر الیوم الکملت آمد از حی قدیرم | در احد لاسیف الا از دم روح الامینم |
من کتاب اللّه ناطق نسخ تورات و زبورم | منزل انجیل عیسی روح قرآنِ مبینم |
(حکیم الهی قشمه ای)
منبع فیض ازلی
به سیزده از رجب گشت عیان شاه دین | کعبه شد از مولدش قبله ی اهل یقین |
مطلع آن نور پاک فاطمه بنت اسد | شاهد آن بی مثال طلعت آن بی قرین |
درگه علم رسول منبع فیض ازل | مظهر نور خدا چهره ی آن نازنین |
کتاب ناطق علی است مهتر پاکان علی است | شاهد خوبان علی است هو النذیر المبین |
بهشت و حور و قصور دوستی مرتضی است | خلق بهشتی شوند ز مهر آن مه جبین |
به دفتر حُسنِ دوست آیت اعظم علی است | مظهر کُل الجمال معنی حبل المتین |
ما به هوای رُخت در طلبِ جنتم | ای رخ زیبای تو روضه ی خلد برین |
الهی از عشق اوست در دو جهان سرافراز | دولت وصلش مراست به ز بهشت برین |
(حکیم الهی قمشه ای)
والی ملک وجود
ای علی ای والی ملک وجود | از تو تراود همه احسان و جود |
چون که تو نفس بنی طاهری | فهم سخن کی بنماید عنود |
شمه ای از فضل و مقامات تو | به گوش من هاتف غیبی سرود |
حکایت عذاب اقوام پیش | شراری از آتش خشم تو بود |
دیده ی امید به احسان توست | بر تو نمایند خلایق وفود |
گر همه بر حب تو واقف شوند | بهر کسی جای به دوزخ نبود |
حیف که گوش شنوا نیست نیست | تا کنم از وصف تو گفت و شنود |
حسینی ای بی دل آشفته حال | بسوز در مجمر عشقش چو عود |
(علامه تهرانی)
آینه ی خدانم
آیینه ی کبریا علی بود | مرآت خدا نما علی بود |
پیری که به بر نمود تشریف | زا خلقت هل اتی علی بود |
هرنامه که شد فرود از حق | در مدحت مرتضی علی بود |
هر جلوه که کرد چهره ی دولت | بر خاطر اولیا علی بود |
هر نامه که از خدای، جبریل | آورد به مصطفی علی بود |
مقصود زِ طوف حج و عمره | و ز کعبه و از منی علی بود |
مطلوب زِ کَن زمزم و حجر | از مروه و از صفا علی بود |
بر موضع خاتم نبوت | آن کس که نهاد پا علی بود |
کام همه را روا علی بود | درد همه را دوا علی بود |
شایسته ی هل اتی علی بود | زیبنده ی لافتی علی بود |
هم اول و مبتدا علی بود | هم غایت و هم منتهی علی بود |
آن پرده فکن که پرده برداشت | از لوکشف الغطا علی بود |
گر پرده ز چهره برفکندی | گفتی همه کس خدا علی بود. |
(میرزاحبیب خراسانی)
دریای کرم
اگر دنیا اگر عقبا علی بن ابی طالب | اگر امروز اگر فردا علی بن ابی طالب |
فروغ دیده ی وحدت، صفای سینه ی کثرت | بهشت خاطر دانا علی بن ابی طالب |
لوای دولت شاهان، صفای جان آگاهان | سر سرها، دلِ دل ها علی بن ابی طالب |
نبینی تا قیامت خواب حیرانی اگر دانی | چو معمار است در دل ها علی بن ابی طالب |
زِ مهرش، کامجوی هر دو عالم می توان گشتن | که هم دین است و هم دنیا علی بن ابی طالب |
به هر ظرفی شرابی کرده لطفش در خور وسعت | امید جاهل و دانا علی بن ابی طالب |
ز لطف بی دریغش در دو عالم مطلب خود را | خدا می داند و مولا علی بن ابی طالب |
«اسیر» از مهر فیض کام بخشش ور نمی مانم | ز پروازم دعای یا علی بن ابی طالب |
(میرزا جلال اسیر شهرستانی)
نقس مصطفی
ای گزیده مر خدایت یا امیرالمؤمنین | خوانده نفسِ مصطفایت یا امیرالمؤمنین |
سرکشان دهر را آورده سرها زیر پا | بازوی زور آزمایت یا امیرالمومنین |
از نسیم باد نوروزی نشاید یاد کرد | پیش خلق جانفزایت یا امیرالمومنین |
آن چه عیسی از نفس می کرد رمزی بود و بس | از لب معجز نمایت یا امیرالمومنین |
خاطر همچون من شوریده ظاهر کی کند | وصف ذات کبریایت یا امیرالمومنین |
آنچه تو شایسته ی آنی زِ رویِ عزّ و جاه | کس نداند جز خدایت یا امیرالمومنین |
ما همه از درگه لطفت گدایی می کنیم | وی همه شاهان گدایت یا امیرالمومنین |
(ملاحسن کاشی)