×

نقد موضع روحانیت در برابر بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه نوری


تعداد بازدید : 1993     تاریخ درج : 1393/04/01

درآمد

نهضت مشروطه، در تاریخ معاصر ایران، قیام و خیزشی فراگیر علیه استبداد بود. در نجف، عالمانی چونان: آخوند خراسانی، ملا خلیل مازندرانی، سید محمد کاظم یزدی و در ایران شیخ فضل اللّه نوری، سید محمد طباطبایی، سید عبداللّه بهبهانی، آقا نجفی اصفهانی، مجتهد تبریزی و... رهبری آن را برعهده داشتند. این نکته ای است که هم کسروی بر آن اقرار دارد1 و هم ملک زاده پیشرفت نهضت را بدون حضور عالمان محال می داند.2

به گواهی رساله های گوناگونی که عالمان همراه مشروطه نگاشته اند،3 همگی براساس وظیفه اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر و به حقیقت پیوستن اجرای آموزه های اسلامی، در راه مشروطه گام برداشتند. این نکته از تعریفی که علما از مشروطه به دست می دهند، به روشنی فهمیده می شود. آخوند خراسانی، مشروطیت را بیرون نرفتن دولت و ملت از مدار و دایره قوانین منطبق بر احکام خاصه و عامه مستفاد از مذهب4 می داند و حتی مجلس شورای ملی در پاسخ سؤال از حقیقت مشروطه می نویسد:

»مراد از کلمه مشروطه در این مملکت، نمی تواند چیزی باشد که منافی با احکام شرعیه باشد. پس در جواب این سؤال چنین اظهار می شود; یعنی مشروطیت، حفظ حقوق ملت و تحدید حدود سلطنت و تعیین تکالیف کارگزاران دولت است... مسلّم است که قوانین موضوعه در این مجلس، مخالف با قانون شریعت نبوده و نخواهد بود و چنان که در قانون اساسی ذکر شده، هر مطلبی که مخالف با قواعد شرعیه باشد، سمت قانونیت پیدا نخواهد کرد. «5

از همان آغازین گامهای حرکت عالمان برای بنیان گذاری عدالت خانه، دستهایی خود را با عالمان دین همراه کردند. بست نشینی در سفارت انگلستان، که شماری از تاریخ نگاران، آن را به سفارش آقای بهبهانی دانسته اند،6 نخستین گام در به کژراهه کشاندن مشروطیت از مقصود عالمان دین، به قانون وآزادی و مساوات به مفهوم غربی بود و نتیجه آن کنارگذاردن روحانیت از مجلس، غلبه روشنفکرها و تندروها و مانع تراشی برای اسلامی شدن قوانین در آینده بود.

طرح این اندیشه ها در همان اوان قیام مشروطیت، شماری از عالمان و بیش از همه، شیخ فضل اللّه نوری را به روشن گری مراد خویش از مشروطه واداشت و در ادامه راه، مشروعه طلبان، راه خود را از عالمان مشروطه خواه جدا کردند و این جدایی، پس از پیروزی مشروطه و غلبه تندروها، تا آن جا پیش رفت که رهبر مشروطه مشروعه، شیخ فضل اللّه نوری را به دار کشیدند. مردی که در عظمت شخصیت او دوست و دشمن هم داستان اند و او را دلداده شریعت7 و بالاترین مقام دینی پایتخت8 و برتر از طباطبایی و بهبهانی9 معرفی نموده اند. نفوذ او را دشمنان او باور داشته10 و مقام اجتهادش را همگان پذیرفته اند.11 و طرفه آن که شیخ ابراهیم زنجانی در ادعانامه خود علیه شیخ فضل اللّه، به فتوای رهبران مشروطه خواه نجف دست آویخت12.

اگرچه دیدگاه های عالمان مشروطه خواه و مشروعه طلب، در رویارویی با مشروعیت حکومت مشروطه و چگونگی آن متفاوت بود، که در نوشتاری دیگر به آن پرداخته ایم،13 لکن در پای بندی و دل مشغولی هر دو گروه به اسلام و شریعت شکی نیست. اکنون درصدد واکاوی این گزاره ایم که چرا شیخ فضل اللّه بردار شد و عالمان بزرگ چه باید می کردند و در برابر این رخداد چه موضعی می گرفتند.

برای کاوش در این موضوع، نخست به ویژگیهای شیخ فضل اللّه نوری در مشروطه خواهی اشاره می کنیم; ویژگیهایی که سبب شد سفارت انگلیس او را خطر بزرگ بداند14 و اعدام او مهم ترین آمال شماری از مشروطه خواهان گردد. آن گاه بازتابها و پیامدهای بردار شدن شیخ را می نگریم و در بخش پایانی موضع عالمان حوزه به بوته نقد و بررسی گذاشته می شود.

ویژگیهای شیخ فضل اللّه نوری

1. درک ساختار ضد روحانیت مشروطه: از همان ابتدا، که مفاهیم آزادی و مساوات به ادبیات مشروطه خواهی وارد شد، شیخ فضل اللّه موضع انتقادی پیش گرفت;15 زیرا ساختار ضد روحانیت مشروطه را بازشناخت. البته بعدها بسیاری تاریخ نویسان و نظریه پردازان مشروطه به آن اشاره داشتند.16 شیخ فضل اللّه پای چوبه دار نیز به این حقیقت اشاره کرد که با اساس مشروطه مخالف است و گفت:

»عمامه از سر من برداشتند، از سر همه برخواهند داشت«17

به تعبیر جلال آل احمد، شیخ می دید که در این مشروطه، به جای خلع ید از استبداد، از روحانیت خلع ید می نمایند.18

2. دیدن دست بیگانه: از طرح شعارِ مشروطه خواهی به جای عدالت خانه - که مقصود عالمان دینی بود - و به نقل برخی تاریخ نگاران با انگشت اشاره اهالی سفارت انگلستان رقم خورد و در بین بست نشینان سفارت، دهان به دهان گشت و حتی اندک اندک زمزمه کشتن علما و روحانیان برای هموار شدن راه به ثمر نشستن مشروطه به گوشها رسید.19 نقش استعمار در کژراهه کشاندن مشروطیت روشن است، لکن عالمان مشروطه خواه که به رویارویی با استبداد می اندیشیدند، از آن غافل بودند، ولی شیخ فضل اللّه، با توجه به سابقه ایفای نقش جدی در جنبش تنباکو و حمایت از حکم میرزای شیرازی،20 موضع استکبار را مورد توجه قرار داد و بویژه در مرحله قانون نویسی در مجلس، رونویسی از قوانین غربی را مورد انتقاد قرار داد و فریاد برآورد که:

»علیکم بطلب القانون الاساسی الاسلامی، ثم علیکم بطلب القانون الاساسی الاسلامی، فانه مصلح لدینکم و دنیاکم. قوت اسلام در این نظامنامه اسلامی است. رفع گرفتاریهای شما به همین نظامنامه اسلامی است. ای برادر! نظامنامه نظامنامه، لکن اسلامی اسلامی اسلامی. «21

شیخ دست بیگانه را در سایه حضور غرب زدگانی مانند تقی زاده می دید که به غرب زدگی خود می بالیدند22 و همراهان وی که در مجلس شورای ملی، مانع تصویب قوانین اسلامی می شدند. او، به خاطر این گونه موضع گیریها عصبانی شد و مجلس را ترک کرد.23

3. همراهی با روحانیت: شیخ فضل اللّه، از موقعیت بالای اجتماعی خویش در نزد عین الدوله چشم پوشید و با طباطبایی و بهبهانی به طرفداری از عدالت خانه همراه شد. او خطاب به آن دو عالم نوشت:

»شما را تنها نمی گذارم و نوع خود را ضایع و مفتضح نمی خواهم و توهین شریعت را بر خود نمی پسندم. هر زمانی که شما اقداماتی کردید، من فوری قطع مراوده کرده، با شما و در هر جا که بفرمایید، حاضرم. «24

از رهگذر این تصمیم، عین الدوله تضعیف شد25 و با توجه به موقعیتی که شیخ فضل اللّه میان مردم داشت، جبهه انقلابیون تقویت و بر عظمت حرکت علمای تهران افزوده شد. حتی علمای نجف را نیز او به صحنه انقلاب مشروطه آورد.26 شیخ به این وحدت تا آخر پای بند ماند و حتی پس از رویارویی با مشروطه خواهان، دست غرب زدگان را در تحریف اسناد روحانیت برای ایجاد تفرقه می دید و فریاد برمی آورد که:

»ای اهل اسلام! مگر پیغمبرتان نفرموده اهانت به عالم، اهانت به من، اهانت به من، اهانت به خداست و ردّ بر عالم، ردّ بر من و ردّ بر من، ردّ بر خداست... تابعین هوی و هوس، چرا صدای حق علما را، به باطل گوشزد مردم عوام می کنید و شیاطین وار در دست و پای مردم ابله افتاده اید و متصل مکاتبات علما و تلگرافات آقایان و حجج اسلامی نجف اشرف را مخفی و یا تغییر، وارد بر طبع می رسانید و متصل اشتباه کاری می کنید.«27

4. صراحت: شیخ از همان ابتدای همراهی، به سیدین )طباطبایی و بهبهانی( هشدار می دهد که روزگار را به اندازه ای سخت نگیرید که اسباب توهین شرع و افتضاح نوع علما فراهم شود.28 از همین رو، به روشنی باورش را برای آنان آشکار می کند و شعار آزادی و مساوات به مفهوم غربی آن را نادرست و حریت مطلقه را از اساس، غلط و باعث مفتضح نمودن علما می داند.29

پس از پیروزی مشروطه و افتتاح مجلس، وقتی ابهام گویی و مخالفت ورزی نمایندگان درباره برابری قانونها با شرع و حذف قید اسلامی از مجلس، به بهانه این که سبب تکفیر نمایندگان و غیرقانونی خواندن مجلس خواهد شد و حذف اسلام از شرایط نمایندگان و حتی جلوگیری از افتتاح مجلس در روز پانزده شعبان30 را می بیند، به منظور دفاع از اسلامیت نظام مشروطه، بر افزودن قید مشروعه به حکومت مشروطه31 و تقدیم طرح متمم قانون اساسی اصرار می ورزد و تلاش بسیار می کند تا قانون گذاری درچارچوب شریعت و نظارت عالمان اسلامی با شفافیت تمام تصویب گردد.

5. واقع گرایی و درک پیامدهای عملی مشروطه: نظریه پردازی در خصوص مشروطیت و تلاش در جهت سازگارسازی مشروطه با آموزه های اسلامی، مورد اقبال عالمان قرار گرفت که بر تارک این نوشته ها، رساله »تنبیه الامة و تنزیه الملة« میرزای نائینی می درخشد. کتابی که شهید مطهری آن را تفسیر دقیق از توحید عملی، اجتهادی و سیاسی اسلام می نامد.32 ولی عالمان مشروطه خواه، پیامدهای عملی مشروطه خواهی به سبک غربی و گسترش فساد در سایه قوانین مجلس را مورد توجه قرار نداده و حتی شماری از آنان، پس از اصرار شیخ بر مقابله با آن، زمان را برای موضع گیری مناسب نمی دانستند.33 اما شیخ، به طور جدّی، وضعیت جامعه را پس از پیروزی مشروطیت، بررسی و تبیین نمود و توهین روزنامه هایی همچون: کوکب دری، تنبیه، ندای وطن و... به اعتقادات دینی مؤمنین در باره امیرالمؤمنین و حضرت ابوالفضل و ائمه معصومین را محکوم کرد34 و به نقد وضعیت موجود و قانون مند شدن فساد در سایه آزادی مطبوعات و قوانین مصوب مجلس پرداخت و در پی به حقیقت پیوستن عملی نظریات علمای دین بود.

6. اصرار بر نظارت عالمان دینی: مهم ترین نظریه و اقدام عملی شیخ برای اسلامی نمودن حکومت مشروطیت، طرح نظارت استصوابی و فرا مجلسی علما بود که همانند شورای نگهبان فعلی، قوانین، به صورت ماهوی مورد بررسی و تصویب هیأت علما قرار گیرد و حضور شکلی فقها را در مجلس کافی نمی دانست. اصل متمم قانون اساسی که به نظارت علمای طراز اول و قوانین مجلس اشاره داشت و به اصل طراز، معروف گردید تا اسلامیت قوانین تضمین شود این بود:

»در هر عصری از اعصار، انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل می شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تصویب در آن انجمن علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آن چه وضع شده، مخالف با احکام شرعی باشد، عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده، ابداً تغییر پذیر نخواهد بود. «35

اهمیت این اصل تا آن جا بود که بارها مورد استناد فقها، در عصر بعد از مشروطه قرار گرفت. مدرس از سوی مراجع نجف، برای نظارت تعیین شد، آقا نوراللّه اصفهانی به استناد آن علیه رضاخان، عَلَم مخالفت افراشت، حاج آقا حسین قمی و آیت اللّه بروجردی، لغو منع کشف حجاب و نیز نظارت فقها بر مجلس را خواستار شدند و امام خمینی و علما لایحه انجمن ملی ایالتی و ولایتی را غیرقانونی خواندند.36

شیخ، سرآغاز ناسازگاریها و رویاروییها و توطئه ها علیه خود را ارائه همین طرح می داند37 و نشانه درستی آن، حمله افراد مخالف به روزنامه صبح صادق است که برای نخستین بار این اسناد را منتشر کرد.38 عالمان نجف39 و بسیاری از علمای دیگر، به دفاع از این اصل پرداختند و به پشتوانه همین پشتیبانیها و همت و پشتکار شیخ، این اصل در مجلس به تصویب رسید; اما مخالفتهای نظری و عملی بسیاری را به همراه داشت. میرزا محمدحسین نائینی در کتاب تنزیه الامة، حضور شکلی علما را در مجلس، برای اسلامی شدن و شرعی بودن مصوبات آن کافی دانسته است40 و به شدت به طرح شیخ که نظارت علما را در خارج مجلس و به صورت هیأت ناظران، دنبال می کرد، تاخت و در نقد آن نگاشت که:

»به اختلاف مقتضیات اوقات، هر روز نقشی تازه زدیم، گاهی به غرض استحکام اساس استعداد خود و کشتن تخم فتنه و فساد در فصل دائر به نظارت هیأت مجتهدین عظام، مسأله طراز اول را که همیشه تعیین مصداقش محل تنازع و تشاجر و مایه مخاصمه و اختلاف است، عنوان کردیم و به این هم قناعت نکرده برای اخراج مجلس شورای ملی از تمامیت و ابطال رسمی اش، داستان عدم عضویت و خارج المجلس بودن هیأت نظارت را به میان آوردیم. «41

کسانی مانند تقی زاده42، که به حقیقت پیوستن این اصل را سدّ راه غرب زدگی و تصویب قوانین تقلیدی فرنگ می دانستند و بر جلوگیری از اسلامی شدن مصوبات مجلس، با نظارت عالمان اصرار می ورزیدند، مانع اجرای این اصل شدند و عالمان هم، آن گونه که شاید و باید در اجرای آن نکوشیدند. با پی گیری مکرر انجمنهای ایالتی آذربایجان و خراسان، برای اجرایی شدن اصل دوم متمم قانون اساسی، نامه آخوند خراسانی و مجتهد مازندرانی، در بیست و سوم ذی القعده 1327 برای تعیین موقت بیست نفر از علما توسط مجلس، تا تعیین رسمی آنان از سوی علما قراءت شد; لکن اقدامی انجام نگرفت و با تکرار تلگراف علما در هفتم ذی الحجه، تعیین علما توسط مجلس را خلاف قانون دانستند. سرانجام در شعبان 1328 هجری قمری، زین العابدین قمی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید علی حائری، سید حسن مدرس و امام جمعه خویی به قید قرعه انتخاب شدند که با فوت زین العابدین قمی و استعفای حائری و اصفهانی و شیخ محمد باقر همدانی و عذرخواهی حاج آقا نور اللّه اصفهانی و شیخ محمد هادی قایینی، که حاکی از جو فشار و ناامیدی علما بود، تنها سیدحسن مدرس و امام جمعه خویی در مجلس حاضر می شدند و به این ترتیب، زمینه اجرای اصل دوم متمم از بین رفت.43

پرونده اصل متمم، اگرچه از نظر اجرایی به جایی نرسید، امّا در نتیجه اصرار شیخ و تصویب این طرح، مخالفان اندیشه اسلامی، ترور شخصیت وی را در دستور کار قرار دادند و نه فقط در فضای آن روز که در نگارشهای تاریخی نیز، علیه شیخ سخنان ناشایستی به کار بردند و وی را، دنیاخواه،44 مفسد و مستبد،45 شهرت طلب46 و دارای عقده برتری47 خواندند که صرفاً به خاطر دشمنی و رقابت با طباطبایی و بهبهانی به حمایت مشروطه پرداخته است48 و در عزل و نصب درباریان دخیل است49 و پول و رشوه از دربار می ستاند.50 و به وی اتهام زدند قبرستان را به روسها فروخته است.51 در حالی که اسناد انتقالی توسط سید محمد صادق طباطبایی، پدر سیدمحمد طباطبایی و میرزا حسن آشتیانی، امضا شده بود52 و نیز به او نسبت دادند که طلاق همسر موقر السلطنه را به اجبار جاری ساخته و وی را به عقد امام جمعه درآورده است.53 و به گونه گسترده شخصیت وی را مورد هجوم قرار دادند، حتی در رویارو نمودن علمای تهران و نجف با شیخ، از هیچ دسیسه ای فروگذار نکردند.

پس از ترور شخصیت شیخ، ترور شخص وی در برنامه مخالفان تندرو قرار گرفت. یک نوبت کریم دواتگر را مأمور ترور شیخ کردند54 و نوبت بعدی به نقل ملک زاده، در منزل پدرش، ملک المتکلمین، طرح ترور وی مورد توجه قرار گرفت که به نقل ملک زاده، پدرش پادرمیانی کرده و با ذکر آثار احتمالی آن، مانع اجرای این طرح شد.55

نقد دو اتهام

در این جا، از بین انبوه اتهامها و نسبتهای ناروا، به اختصار دواتهام عمده را به بوته نقد و بررسی می گذاریم:

اتهام نخست

شماری از روابط شیخ با دربار، چنان سخن به میان آورده که در اساس شاه را متأثر از تحریک شیخ دانسته اند56 و شماری دیگر، شاه را عامل انگیختگی شیخ برای ایجاد دودستگی میان علما قلمداد کرده اند.57 اینان باطرح چنین رابطه ای، شیخ را به رشوه گیری از دربار متهم ساخته اند.

در نقد این اتهام، نکته هایی در خور توجه است:

یکم. سندی درباره چنین ارتباطی با شاه منتشر نشده است. تنها اسنادی مبنی بر تأیید برخی افراد متقاضی کمک در دست است.58 وکسانی که شیخ را متهم به رشوه ستانی کرده اند، عبارت »گفته می شود« و »گمان می رود« به کار برده اند، که از شایعه و غیر مستند بودن این اتهام حکایت دارد.59

دوم. این شایعه پس از آن که شیخ را از چوبه دار آویختند، شدت یافت60 که نشانه دلیل تراشی برای به دار زدنِ شیخ است.

سوم. این نکته درخور توجه است که اگر اینان، شیخ را به جرم ارتباط با شاه به چوبه دار آویختند، پس چرا همینان برای تأمین زندگی شاهانه محمدعلی شاه، مقرری تعیین کردند! مقایسه این رفتار دوگانه برای ابطال چنین اتهامی کافی است.

چهارم. پیش تر گفتیم که شیخ فضل اللّه از جایگاه بالای اجتماعی خویش در نزد عین الدوله چشم پوشید و با علمای مشروطه خواه همراه شد. در مهاجرت علما به قم نیز، به درخواست عین الدوله، هیچ توجهی نکرد و از مهاجرت دست نکشید.61 و نیز برخلاف تمایل شاه به ملاقات، شیخ از آن سرباز زد.62 این امور نشان می دهدکه ارتباط او با دربار، براساس مصالح بوده است، نه منافع. دلیل روشن آن، این که می بینیم به منظور همراهی با علما و پیروزی نهضت، به راحتی از این ارتباط چشم می پوشد. از همین رو، در گذر زمان که دید افراد غرب زده نهضت را در مسیر بی دینی و مخالفت آشکار با قوانین اسلامی قرار داده اند، با آن که شاه به منظور حفظ سلطنت خویش دست خط اعاده مشروطیت صادر کرد، اما شیخ به انتقاد و مبارزه با فضایی که آرمانهای اسلام خواهانه مردم را نادیده می گرفت، ادامه داد.63

اتهام دوم

بعضی صدورحکم قتل مشروطه خواهان در باغ شاه را به شیخ نسبت داده و علت اعدام شیخ را نیز دستور قتل عام وی به شاه درشب میلاد امام علی )ع( بیان کرده اند.64

برای پاسخ به این اتهام کافی است نگاهی به اسناد و گزارشهای تاریخی بیندازیم. این گزارشها نشان می دهد که شیخ، هیچ نقشی در حوادثی مانند اجتماع توپخانه - ذی قعده1325 و حکم قتل برجستگان مشروطه خواه در باغ شاه - جمادی الاول1326 نداشته است و او را به اجبار به این صحنه ها آورده اند. این اسناد نشان گر آن است که او را کشان کشان به اجتماع توپخانه بردند.65 به گونه ای که:

»ایشان هرقدر امتناع کردند از این که تشریف ببرند تا وسط دالان بردند به واسطه ازدحام و هجوم مردم حضرت حجت الاسلام ضعف کردند و در وسط دالان مدتی توقف نمودند، تا حال ایشان جاآمد، باکمال کراهت بردند درمیدان توپخانه. «66

در باغ شاه نیز، روز دوم و با دستور شاه او را بردند.67 از این روی، تاریخ نویسان - با آن که بیش تر مخالف شیخ هستند در جنایات باغ شاه، از نقش شیخ سخن نگفته اند.68 در این باره ملک زاده می نویسد:

»نگارنده این تاریخ، به سهم خود راجع به فاجعه باغ شاه تردید دارم که حاجی شیخ فضل اللّه درقتل شهدای باغ شاه شرکت داشته است; زیرا بعد از ظهر23 جمادی الاول، آن مظلومین را به باغ شاه بردند وصبح روز فردا، آنها را شهید کردند و فرصت برای اعمال نفوذ کردن شیخ نبوده است; مگر آن که شیخ از پیش از جنگ، با محمد علی شاه گفت وگو کرده باشد و یا همان شب به باغ شاه رفته باشد. «69

با این که ملک زاده، در زمان قتل شهدای باغ شاه، حضور شیخ را نمی پذیرد و نیز اقرار می کند که شاه با توجه به ترور و کارهای انجام شده، انگیزه کافی برای قتل داشته است و تحریک شیخ اثری نمی توانست داشته باشد، ولی از صدور فتوای قتل سخن می گوید، بی آن که متن آن را ارائه کند.70 در باره صدور حکم قتل از سوی شیخ، غیر از همین سخن ملک زاده چیز دیگری یافت نمی شود. البته شیخ پس از آن که روشنفکران غرب زده، چهره و خواست اصلی خود را آشکار کردند و فضای غیر دینی حاکم گردید، در باره حرمت مشروطه رساله ای نگاشته که در پایان آن به گونه کلی آمده است:

»حاصل المرام این است که شبهه و ریبی نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالانام، علیه آلاف التحیه والسلام، منافی است وممکن نیست که مملکت اسلامی در تحت قانون، مشروطگی بیاید، مگر به رفع ید از اسلام. پس اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان مشروطه شویم، این سعی واقدام در اضمحلال دین است وچنین آدمی مرتد است واحکام اربعه مرتد بر او جاری است هر که باشد از عارف وعامی یا از اولی الشوکه یا ضعیف. هذا هوالفتوی والرای الذی لااظن المخالف فیه وعلیه حکمت و الزمت. «71

در جلسه محاکمه نیز قتل مشروطه خواهان در باغ شاه به او منتسب نشده، بلکه عمده اتهامات او نهی نکردن شاه از جنایت بود و برخی قتلهای دیگر نیز به او تفهیم شد، وی انکار کرد.72 حتی در گزارش سفارت انگلیس نیز، متهم به قتل نبودن شیخ آمده است.73

بنابراین، همان گونه که در گزارشهای تاریخی آمده است، شیخ، قبل از محاکمه به اعدام محکوم شده بود.74 از همین روی، گزارش محاکمه او هرگز منتشر نشد.75 در حقیقت، مشروطه خواهان تندرو و غرب زده در اجرای سیاست کلی خود، یعنی حذف روحانیت از صحنه، این گونه اتهام ها و شایعه ها را به منظور توجیه و پیدا کردن دست آویزی برای به دار کشیدن این عالم بیدار به میان کشیدند و در اجرای همین سیاست بود که حتی دیگر عالمان مشروطه خواه را نیز که در خط خودشان بودند، ترور کردند تا بتوانند بی هیچ مانعی انقلاب را به نفع خودشان مصادره کنند و در مسیر آمال و افکار خود قرار دهند.

طرفه این که اعدام شیخ را به فتوای علمای نجف مستند کردند که وی را مفسد فی الارض دانسته اند.76 و حتی در ادعانامه دادستان نیز به این موضوع اشاره شد.77 فتوایی که برخلاف اشاره های بسیار تاریخ نویسان، هرگز کسی متن آن را ندیده و به روایتهای مختلف، این فتوا ساختگی و جعلی بوده است.78

بازتابها و موضع گیریها در برابرِ بر دار کشیدن شیخ

شادی غرب گرایان و ایجاد موج ترور

هتک حرمت شیخ به سال 1334 با تحصن شیخ و همراهانش در حضرت عبدالعظیم فزونی گرفت و رویاروییهای دو طرف جدی شد. غرب زدگانی مانند: سیدجمال واعظ، ملک المتکلمین، تقی زاده و اسداللّه خرقانی، به شدت با شیخ به مخالفت برخاستند و سرانجام شیخ در محکمه، با حضور مستر اسمارت انگلیسی، محاکمه و به اعدام محکوم شد.79 بر دار کشید شیخ خشنودی کمونیستها،80 غرب زدگان، شوروی و انگلیس را به همراه داشت81 و سفارت انگلیس، خبر اعدام شیخ فضل اللّه را با رضایت به کشورش اعلام نمود;82 زیرا خواسته انگلستان که حاکمیت فضای وحشت بر روحانیت بود، عملی گردید83 و بهانه ای شد برای کشتن و ترورهای آینده. مجتهد تبریزی که با شنیدن خبر شهادت شیخ گفته بود: بعد از او نوبت ماست،84 پیش بینی اش درست از کار درآمد، یک سال بعد، به دست روسها به دار کشیده شد. روسها، در پاسخ به اعتراضها گفتند: این کار را ایرانیها با به دار کشیدن شیخ نوری به ما آموختند.85

کم تر از یک سال بعد، تندروان مجلس، مانند تقی زاده و حزب دموکرات، بهبهانی را ترور کردند. برخی از اینان خواستار از میان برداشتن تمام عالمان شدند،86 حتی علمای نجف.87

آخوند خراسانی که برای دفع فتنه روسها و بنا بر برخی گزارشها، اصلاح مشروطه عازم ایران شده بود، به گونه ای مشکوک از میان برداشته شد.88 در مورد چگونگی مرگ وی گزارشها گوناگون است.89

حتی در گزارش رسمی، علت فوت، نامعلوم دانسته شده است.90 مسموم شدن وی را برخی نویسندگان قطعی می دانند.91 و گزارشهایی در دست است که کسانی برای کشتن آخوند به نجف اعزام شده اند.92

حاجی خمامی در رشت، فاضل قزوینی، آقا شیخ جلیل سنقری، آقا میرزا ابراهیم خویی و برخی سادات سرخاب و تبریز به شهادت رسیدند. میرهاشم تبریزی، مؤسس انجمن اسلامی تبریز، در میدان توپ خانه، به دار آویخته شد. ملا محمد آملی، که بنا بود به دار آویخته شود که به خاطر ترس از واکنش مردم تبعید شد. سید محمد یزدی و حاج میرزا علی اکبر; نویسنده مکاتبات شیخ، زندانی شدند.93

موضع عالمان دینی

با کمال تأسف باید اذعان نمود، از موضع عالمان در برابر شهادت شیخ فضل اللّه نوری، گزارش نوشتاری در دست نیست. تنها، گزارشهای شفاهی در دست است، با عبارات جورواجور و متناقض. البته، تا این حدّ را می توان پذیرفت که علما پس از به دار آویخته شدن شیخ، سرخورده، منزوی و گاه به انتقاد از عملکرد حکومت مشروطه پرداخته اند.

آخوند خراسانی، مرجع بزرگ نجف، که بر اساس روایت برخی، در بیرونی منزل وی برای شهادت شیخ جشن گرفته بودند،94 به روایتهای مختلف، خود وی از شهادت شیخ بسیار متأثر شده و با شنیدن خبر شهادت شیخ، عمامه اش را بر زمین کوبیده و اظهار داشته است:

»این کارها چه معنی دارد، و به دستور چه کسانی انجام می دهند، چرا ایشان را کشتند و چه مقصودی داشته اند. «95

و گفته اند: پس از آن هرگز خنده شیخ دیده نشد.96

میرزای نائینی، که بنا بر پاره ای نقلها، به دلیل پی گیری موضوع افساد زنجانی مورد انتقاد تند آخوند قرار گرفته بود،97 با سرخوردگی از مشروطه خواهی کناره گرفت98 و خود99 و شاگردانش100 برای حفظ شخصیت و پاک کردن سابقه مشروطه خواهی او، نسخه های کتاب تنبیه الامه را جمع آوری و نابود کردند. سیدمحمد کاظم یزدی که خود مخالف مشروطه بود، با شنیدن خبر شیخ اظهار داشت: ایرانیها دین ندارند.101

چهل تن از علمای تهران که در مجلسی در شمیران حضور داشتند، با شنیدن خبر شهادت شیخ، غذا نخوردند و مجلس را ترک کردند.102

طباطبایی، در بازگشت از تبعید خراسان، در سبزوار خبر را شنید و گفت:

»با عالم چنین عملی روا نمی دارند. «103

بهبهانی که در عتبات تبعید بود، وقتی بازگشت، فرزندش سیدمحمد را سرزنش کرد و گفت:

»تو زنده ماندی و شیخ را در تهران به دار زدند و این ثلمه را به اسلام وارد ساختند. چرا نرفتی بند دار را بگیری و به گردن خود اندازی که این ننگ برای اسلام پیش نیاید و این لطمه و سکته به مشروطیت ایران وارد نشود«104

اما باید پرسید، عالمان دین، جز ابراز احساسات چه کارهایی در این باره می توانستند انجام دهند تا از شهادت شیخ یا ادامه موج ترور و به دار کشیدنها جلو بگیرند؟ شماری بر این نظرند با توجه به تبعید بهبهانی و طباطبایی کاری نمی توانستند انجام دهند و حتی تلگراف آخوند خراسانی برای حفظ جان شیخ، راه به جایی نبرد.105 زیرا، فضا، فضای وحشت و ارعاب بود. علما را از آمدن به مجلس منع می کردند106 و هر مانعی را از سر راه برمی داشتند. در همین فضا، بهبهانی را ترور کردند. مازندرانی در نامه به بادامچی می نویسد:

»واقعاً خسته و درمانده شده بر جان خودمان هم خائفیم«107

کارهای پیش گیرانه

اگر چه حاکم شدن چنین فضایی، تا اندازه ای آزاد نبودن عالمان و در دست نداشتن اختیار عمل آنان را تأیید می کند، لکن به نظر می رسد حرکتها و کارهای پیش گیرانه می توانست از سوی آنان انجام گیرد، تا رهاورد مشروطه، چنین واقعه دردناکی برای حوزه ها و جامعه اسلامی نباشد. کارهایی مانند:

1. جلوگیری از بر دار کشیدن شیخ

شیخ را با استناد به فتوای علمای نجف، بر دار کشیدند! امّا برای حفظ جان شیخ و جلوگیری از بر دار کشیدن وی کار و حرکتی از سوی علمای نجف انجام نگرفت. هرچند پیش بینی شهادت شیخ دور از انتظار نبود و شماری از علما و خود شیخ فضل اللّه، آن را پیش بینی کرده بودند.108 و علمای نجف نیز، به گونه ای نگرانی خود را از این موضوع اعلام داشته بودند. به روایتی، نخستین تلگراف آخوند خراسانی بعد از فتح تهران، درباره حفظ جان و حریم شیخ ارسال گردیده است;109 لکن هرگز متن این تلگراف به دست نیامده و رسیدن آن به تهران نیز، به روایتی پس از بر دار کشیدن شیخ بوده است110 و به نقلی، پیش از شهادت شیخ به ایران رسیده بوده و در مجلس شورای ملی، تصمیم بر کتمان آن تا پس از بر دار کشیدن شیخ گرفته شده است، لکن هرگز منتشر نگردید.111

آخوند خراسانی، وقتی همراه شیخ ملا قربان علی زنجانی که متوقف بر مشروطیت بود،112 در آستانه اعدام قرار گرفت، وی را به عتبات خواند و از اعدام رهانید.113 هرچند شماری از پیرامونیان آخوند، وی را نیز سزاوار بر دار کشیدن دانسته و مفسد معرفی کردند، لکن استخاره آخوند و آمدن آیه ناقه صالح114، سبب شد آخوند برای نجات وی، دست به کار شود.115

احکام آخوند خراسانی مبنی بر دستگیری شیخ حسین; مدیر روزنامه نجف116 و امثال آن حکایت از توان آخوند خراسانی و علمای نجف و نفوذ کلام آنان در حاکمیت پس از مشروطه می نماید.

علاوه بر آن، نامه محرمانه ای که از سوی آخوند توسط فرزندش به شیخ ابلاغ شده است، طرح ادعای افساد شیخ را مستند به فتوای علمای نجف، پذیرفتنی می سازد. در آن نامه آمده است:

»محرمانه مستدعی است محض حفظ مقام خودتان و نوع علما و شرع انور زیاده بر این، ضد مجلس محترم اقدامی نفرموده، آن چه هم شده تدارک فرمایید، تا به جایی منتهی نشود که لامحاله بعضی احکام سخت، از این ناحیه مقدسه، شرف صدور یابد.«117

2. محکوم کردن رسمی و علنی بر دار کشیدن شیخ

اگرچه موضع گیریهای شخصی و شفاهی در برابر کشتن شیخ از سوی عالمان نجف نقل شده است، لکن هیچ موضع رسمی منتشر نشده است که بیان گر محکوم کردن آن توسط علمای نجف، باشد.

با توجه به استناد دادگاه به فتوای علمای نجف، وظیفه آنان تکذیب رسمی فتوای نقل شده و مورد استناد بوده است. البته آخوند خراسانی در دیدارهای شخصی، آن را تکذیب کرده است118 و بسیاری، درستی نسبت دادن حکم را به آخوند خراسانی منکر هستند; زیرا حکم افساد شیخ، از سوی سید ابوطالب زنجانی119 و یا اسداللّه خرقانی120 به آخوند خراسانی نسبت داده شده است و اسنادی نیز حکایت از جعل حکم از سوی خرقانی و عفو وی و شیخ حسین; مدیر روزنامه نجف، از سوی آخوند خراسانی، وجود دارد.121

از سوی دیگر، علمای نجف به صورت پیاپی با ایران در تماس بوده اند و همواره پاره ای از مسائل مهم را بارها مورد تأکید قرار داده اند، از جمله به مسمومیت مرحوم خلیلی تهرانی توجه نموده و به پاس خدمات وی در مشروطیت، خواستار حمایت دولت از خانواده وی شده اند،122 لکن درباره رویداد بسیار مهم و تلخِ بر دار کشید شیخ در هیچ سندی اشاره ای از سوی علمای نجف، دیده نمی شود.

3. تجلیل از شخصیت شیخ و پی گیری آرمانهای مشترک

شیخ فضل اللّه در تحصن حضرت عبدالعظیم، به نکته های مهمی از پیامدهای ناگوار و ناامید کننده مشروطه اشاره نموده، از جمله در روزنامه هجدهم جمادی الثانی 1325، که در همان محل منتشر می شد، دردمندانه از این گونه مسائل نوشت: تبدیل نام مجلس شورای اسلامی به ملی، تحرکات افراد لاقید و لاابالی در مجلس، ایجاد هرج و مرج عمومی در جامعه، توهین روزنامه ها به اعتقادات دینی مردم، مانند: به سخره گرفتن سنت قربانی و آب زمزم آوردن از مکه و... 123 و در تاریخ بیست و دوم جمادی الثانی نیز در دیدار با آقایان طباطبایی و بهبهانی از همین امور سخن گفت.124 اگر چه این تیزبینیها و هشدارهای شیخ در آن زمان جدی گرفته نشد; زیرا آنان تنها به برطرف شدن تدریجی کاستیها و اصلاح آنها می اندیشیدند125 و علمای نجف نیز از این امور بی خبر بودند، اما دو سال بعد، در تاریخ بیست و نهم جمادی الثانی 1327 )سیزده روز قبل از شهادت شیخ(، تمام این نکته ها و مسائل مورد توجه قرار گرفت و علمای نجف را به واکنش واداشت. آقایان مازندرانی و آخوند خراسانی، به ناصر الملک، نخست وزیر وقت، نامه نوشتند و از بروز و ظهور استبداد مرکب، به نام مشروطیت، تکثیر ادارات مضرّ، ضدیت علنی با مذهب، بی توجهی به احکام علمای نجف در خصوص روزنامه های متخلف شکایت کردند و خواستار قطع مداخله وطن فروشان، تصویب قوانین، با حضور هیأت نظار، جلوگیری از منکرات و منافیات و تشکیل هیأت نظارت بر مطبوعات و... شدند.126

بنا بر نقل شفاهی، آخوند خراسانی نامه ای مبنی بر پشیمانی از مشروطه خواهی نیز ارسال کرده است.127 این موضع گیری در برابر عملکرد حکومت پس از مشروطه، از سوی علمای دیگر نیز تأیید و ابراز شده است.128 لکن هرگز، به پیشینه طرح این موارد از کاستیها از سوی شیخ فضل اللّه و انتقادهای بجا و هشیارانه او اشاره نشده است.

به نظر می رسد در همین نامه، اگر علمای نجف شکایتها و انتقادهای خود را از وضعیت پیش آمده، به پیامدهای ناگوار مشروطه در سخنان شیخ فضل اللّه و به انتقادهای او عطف می کردند و بدین سان شخصیت تیزبین شیخ را مورد اکرام قرار می دادند، این به نوبه خود مانع بزرگی بر سر راه بی حرمتی و بر دار کشیدن شیخ به وجود می آورد و یا دست کم، از استناد اعدام او به فتوای علمای نجف جلوگیری می کرد و در نتیجه، واکنش عمومی را به همراه می داشت. ولی سوکمندانه علمای نجف در پی گیری این آرمانهای مشترک میان خود و شیخ فضل اللّه پشتیبان یکدیگر نشدند.

به راستی چه عاملی سبب شد که عالمان مشروطه خواه، در برابر بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه نوری موضع گیری روشن و آشکار نکنند و یا چرا با وجود عظمت علمی شیخ و دین مداری وی، که مورد اتفاق بود، بزرگداشتی رسمی انجام نشد. در تبیین چرایی این موضوع، به چند نکته اشاره می کنیم:

1. دودستگی علما: دسته بندی علما، با عنوان مشروطه خواه و مشروعه طلب، پس از تشکیل مجلس اول، شکل گرفت. شیخ که ابتدا با علمای تهران همراه شد و آخوند خراسانی را نیز او با مشروطه و مجلس همراه کرد;129 در ادامه راه به نقد مشروطه روی آورد و بر قید مشروعه پای فشرد.

جبهه گیری سیاسی علما، با ارائه استدلالهای دینی و نظریه پردازی از سوی ایشان، شکل جدّی به خودگرفت و با حرکتها و کارهای عملی آنان عمومی تر شد. حضور روشنفکران و بست نشینی در سفارت انگلستان، این دوگانگی را شدت بخشید. دو دستگی علما و حضور افرادی روشنفکر مآب در پیرامون علما، آنان را به یکدیگر بدبین و زمینه رواج جعل احکام و فتاوایی علیه یکدیگر را فراهم آورد. چنانکه شوشتری نماینده مجلس به سال 1330 می گوید:

»اسنادی در آغاز مشروطه عده ای ساختند و هم اکنون نزد من است، به نام مرحوم آخوند خراسانی، یا میرزا حسین تهرانی، یا مازندرانی که اینها )انجمن ها( می نوشتند، عکس می آوردند که حضرت آیةاللّه شیخ فضل اللّه نوری فرموده اند امور حربیه حرام است، یا فلان شخص مهدورالدم است، بعد فهمیدیم تمام این اسناد از منبع خارجی است، برای این که عالم روحانیت و اسلام را تکان بدهند، رئیس اسلام را در پایتخت اسلام به دار بیاویزند.«130

این نکته بیش تر درخور توجه است اگر بدانیم آخوند خراسانی، بر انجام امور جنگی و آمادگی نظامی بارها تأکید می ورزیده است،131 و همین مسائل و گزارشها، باعث شده بود او شیخ را خطرناک بداند.132 و بر اثر بدبینی، علمای نجف، پاسخ استفتاءهای مشروعه طلبان را نمی دادند و به نامه های شیخ بی اعتنا بودند و به همین دلیل، در قبال بر دار کشیدن شیخ نیز هرگز موضع روشنی نگرفتند. حضور کسانی مانند اسداللّه خرقانی، که برای همراه کردن علمای نجف با فضای مشروطه خواهی روشنفکری، به عتبات اعزام شد،133 در جعل این گونه احکام مؤثر بود. همو در بیت آخوند خراسانی و علمای نجف، در بدبین کردن آنان نسبت به شیخ فضل اللّه و گستردن دامنه ناسازگاری و مخالفت آنان با شیخ، اثرگذار بود. برخی به این موضوع اشاره داشته اند. همچنان که در همین روزگار، در بیوت مراجعی مانند: حضرات آیات: بروجردی و میلانی نیز شواهدی از اثرگذاری افراد و بدبین کردن آنان به مرحوم حائری و آشتیانی و شهید مطهری به دست داده اند.134

2. دوری علمای نجف از خاستگاه مشروطه: علمای نجف، به دلیل دوری از فضای ایران، تنها از طریق تلگرافها و یا کسانی که به آن جا گسیل می شدند، بر اخبار ایران آگاهی می یافتند. افراد اعزامی حکومت مشروطه نیز یک سویه مسائل ایران را به علما می رساندند و به همین سبب بود که:

»قضیه شیخ را در نجف یک جور بدی منعکس کردند، و آن جا هم صدایی از آنها درنیامد... مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. «135

3. نظریه گرایی و غفلت از پیامدهای عملی مشروطه: در تدوینِ دینی بودن حکومت مشروطه، رسائل بسیاری فراهم آمد. شماری از علمای مشروطه خواه، از جمله آخوند خراسانی، اصولاً حکومت مشروع را منحصر به معصوم می دانستند و از دخالت مستقیم روحانیت در حکومت برای حفظ قداست و حرمت روحانیت پرهیز داشتند136 و حکومت مشروطه را نیز از باب دفع افسد به فاسد و برتری آن بر استبداد پذیرفته و حمایت می کردند137 و بودن چند فقیه در مجلس شورا را کافی دانسته و ضرورتی به نظارت استصوابی فقها نمی دیدند،138 هر چند با ارائه اصل متمم شیخ فضل اللّه، از آن حمایت کردند; لکن شیخ بروز پیامدهای عملی مشروطه را خطری جدی می دید و از سوی دیگر، در عرصه حکومت در پی حاکمیت کامل اندیشه دینی بود و بر خلاف مشروطه خواهان، به تحقق حداقلی معیارهای دینی قائل نبود; از همین روی، در برابر مشروطه مطلق و بدون قید و شرط ایستاد.

4. غفلت از نقش غرب و غربزدگان: علمای تهران و نجف، با دخالت بیگانه در امور کشور مخالف بودند و لکن از چگونگی دخالت غیر مستقیم و سیاست مکر و حیله بیگانگان و نفوذ در نهضت غافل بودند، از این روی، آقای بهبهانی مردم را به بست نشینی در سفارت انگلیس توصیه کرد، غافل از این که موجبات انحراف نهضت، از همان محل آغاز می شود. علمای مشروطه خواه، از منویات و اهداف اصلی روشنفکران غرب زده نیز در همراهی با مشروطه غافل بودند; روشنفکرانی که پس از پیروزی مشروطه، نقش اصلی را در حاکمیت فضای ارعاب و کنار زدن روحانیت ایفا کردند. به همین دلیل است که شماری از تاریخ نویسان، علمای نجف را بی اطلاع از حقیقت مشروطه دانسته139 و شیخ فضل اللّه نوری را دانای به حقیقت مشروطه می دانند.140

در بیداری و هوشمندی شیخ فضل اللّه همین بس که می بینیم انحراف مشروطه را از لحظه ای درک می کند که شعار »عدالت خانه« مورد درخواست علما را به شعار »مشروطه« تبدیل می کنند و او این انحراف را به علمای بلاد هشدار می دهد و می نویسد:

»جماعتِ آزادی طلب، به توسط دو لفظِ دل ربای عدالت و شورا، برادران ما را فریفته، جانب لامذهبی می رانند... چیزی نگذرد که حریت مطلقه رواج و منکرات مجاز و مسکرات مباح و مخدرات مکشوف و شریعت منسوخ و قرآن مهجور شود... آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید. «141

او، در نامه به عضد الملک می نویسد:

»بعد از مدتی که اجنبی داخل شد و اغراضی مستعمل، ناچار به عزم عتبات رفتم زاویه مقدسه. «142

علمای مشروطه، این موضوع را دو سال دیرتر از شیخ درک کردند و از این روی به بیرون راندن تقی زاده از مجلس و فساد مسلک سیاسی او، که شیخ در همان ابتدا بر اخراج او تأکید داشت، فتوی دادند.143 اینان بعدها، با توجه به استبداد جدید در حکومت مشروطه، در نامه ای به ناصر الملک نوشتند:

»حفظ بیضه اسلام و صیانت وطن اسلامی، همان تکلیفی را که در هدم اساس استبداد ملعون سابق مقتضی بود، در هدم این اداره استبدادیه مرکبه از مواد فاسده مملکت و دشمنان دین و وطن هم، به طریق اولی مقتضی، و عشاق آزادی پاریس قبل از آن که تکلیف اللّه - عزّ اسمه - درباره آنها طوری دیگر اقتضا کند، به سمت معشوقه خود رهسپار، و خود و ملتی را آسوده و این مملکت ویران را به غم خوارانش واگذارند، تا به جبران شکستگی و تدارک خرابی و سد ثغورش بپردازند. «144

5. کناره گیری به جای نقد و اصلاح: درک دیر هنگام عالمان مشروطه خواه از رویکرد ضددینی غرب زدگان - که حالا جزو نیروهای اثرگذار در مجلس بودند - آنان را به همدلی و وحدت برای بازگرداندن مشروطه به مسیر اولیه واداشت. از همین روی، از مجلس کناره گرفتند و از اجرای اصل طراز، چشم پوشیدند. افرادی مانند بهبهانی نیز که با حضور در مجلس، به فکر اصلاح افتاد، تنها ماند و تهدید به قتل و سرانجام ترور شد، تا سفارت انگلیس، با کمال افتخار این خبر را مخابره کند و بنویسد:

»شهود نیز جرأت معرفی قاتلین را ندارند. «145

عالمان نجف، درستی اظهارات شیخ فضل اللّه و غلبه انجمنهای سری را اظهار کردند،146 چنانکه آقای مازندرانی می نویسد:

»باید عوض اشک خون گریه کنید که این زحمات را برای چه فدا کردیم، آخر کار به چه نتیجه ضد مقصودی به واسطه چند نفر خیانت کار دشمن گرفته شدیم. «147

شهید مطهری، نقص مهم رهبری روحانیت را رها کردن نهضت پس از پیروزی دانسته148 و می نویسد:

»مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید; اما آن را ادامه نداد و بهره برداری نکرد و لذا طولی نکشید که یک دیکتاتوری خشن روی کارآمد و از مشروطیت جز نامی باقی نماند، بلکه تدریجاً در مردم سوءظن پدیدآمد که اساساً رژیم استبداد از رژیم مشروطه بهتر بوده است و مشروطیت گناه است. «149

نتیجه

بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه، نشان گر موقعیت اجتماعی و نیز هوشمندی، بیداری و آگاهی وی به حرکت مشروطه خواهی در ایران و زوایای پیدا و پنهان آن است. اما سوگمندانه عالمان مشروطه خواه، گروهی به سبب خوش بینی و اعتماد به روشنفکران و شماری به خاطر دل مشغولی به نظریه پردازی و تلاش برای همسو نشان دادن اصول مشروطه با اصول اسلامی و شماری دیگر به خاطر دور بودن از متن حوادث و رویداها در ایران، نتوانستند رویکردها و زوایای گوناگونی که در عینیت مشروطه بود، به درستی بازشناسند و با وحدت گرایی در پی گیری آرمانهای مشترک و هم گام نمودن مردم در مسیر اسلامی ماندن حاکمیت، از انحراف مشروطه جلوگیری کنند. این کاستیها، سبب ایجاد رویداد و دستاوردی شد که خواسته هیچ یک از عالمان مشروطه خواه نبود.

منابع

- آخوند خراسانی به روایت اسناد، به کوشش علی ططری و فاطمه ترک چی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، پاییز 1390

- از مشروطیت تا جمهوری، )نگاهی به ادوار مجالس قانون گذاری در دوران مشروطیت(، یونس مروارید، نشر اوحدی، چاپ اول، بهار 1377

- از عدالت خانه تا مشروطه غربی، جواد سلیمانی، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه های علمیه، 1384

- اسناد روحانیت و مجلس، تدوین: عبدالحسین حائری، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1374

- انقلاب مشروطیت ایران، ادوارد براون، ترجمه مهدی قزوینی، انتشارات کویر، چاپ اول، 1376

- انقلاب مشروطیت ایران، محمد اسماعیل رضوانی، انتشارات ابن سینا، تهران، 1352

- بازخوانی روزنامه شیخ فضل اللّه نوری، ستار شهوازی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1385

- برخی مقدمات نظری در مبحث مشروطیت، عبداللّه شهبازی )سخنرانی 85/04/16 در اجلاس جریان علمی فکری مشروطیت(

- بنیاد فلسفه سیاسی در ایران )عصر مشروطیت(، موسی نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، تهران 1376

- تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، امیر کبیر، چاپ یازدهم، تهران 1359

- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملک زاده، انتشارات علمی، چاپ دوم، تهران 1363

- تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، امیر کبیر، چاپ چهارم، 1371

- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلی کاتوزیان تهرانی، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1371

- تجربه مشروطیت، روح اللّه حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1385

- تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، عبدالهادی حائری، امیرکبیر، تهران 1364

- تنبیه الامة و تنزیه الملة، علامه محمدحسین نایینی با مقدمه سیدمحمود طالقانی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هفتم، تهران 1360

- جریانهای فکری مشروطیت )مجموعه سخنرانیها و مقالات و ضمایم(، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1385

- حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی، گردآوری: محسن دریابیگی، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، تهران 1386

- حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، انتشارات جاویدان، چاپ اول، تهران پاییز1362

- خاطرات واسناد مستشار الدوله صادق )مجموعه دوم(، به کوشش ایرج افشار، فردوسی و ایران واسلام، چاپ اول، تهران 1362

- خانه بر دامنه آتشفشان، علی ابوالحسنی )منذر(، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ نخست، تهران 1382

- دردها و دغدغه های شیخ فضل اللّه نوری، علی ابوالحسنی، سایت تبیان، گفت و گوی ضیاء الدین دری با شیخ

- در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آل احمد، انتشارات فردوس، چاپ سوم، تهران 1376

- رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، محمد ترکان، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران 1362

- رسائل مشروطیت، به کوشش دکتر غلامحسین زرگری نژاد، کویر، چاپ اول، تهران 1374

- روزنامه اخبار مشروطیت وانقلاب ایران، حاجی میرزا احمدتمجیدالسلطان تفرشی حسینی، به کوشش ایرج افشار، امیرکبیر، چاپ دوم، تهران 1386

- رهبران دینی در نهضت مشروطه، ع. ن، ذبیح زاده، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، پاییز 1382

- سردار )گزارش تحلیلی از بردار رفتن آیه اللّه شیخ فضل اللّه نوری در نهضت مشروطه(، به قلم تندرکیا )نوه شیخ شهید(، کتاب صبح دوم زمستان1381

- سید اسداللّه خرقانی، روحانی نوگرای روزگار مشروطه و رضا شاه، رسول جعفریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران پاییز 1382

- سیری در آراء و اندیشه های نابغه بزرگ حضرت آیت اللّه محمد حسین غروی نایینی، به کوشش امیرحسین روحانی و سیدمحسن هاشمی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان اصفهان، چاپ اول، 1379

- شیخ فضل اللّه نوری در نهضت مشروطیت، علی نقی ذبیح زاده، سایت تبیان

- شیخ فضل اللّه نوری انقلابی عصر استبداد، اصلاح گر عصر مشروطه، علی ابوالحسنی )منذر(، سایت تبیان

- کارنامه شیخ فضل اللّه نوری، پرسشها و پاسخها، علی ابوالحسنی منذر، نشر عبرت، چاپ اول، 1380

- کتاب آبی )گزارشهای محرمانه وزارت خارجه انگلستان(، به کوشش احمد بشیری، نشر نو، تهران، 1363

- گزارشهایی از انقلاب مشروطیت، محمد امین رسول زاده، ترجمه: رحیم رئیس نیا، نشرشیرازه، چاپ اول، تهران 1377

- نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، شهید مطهری، صدرا، چاپ نوزدهم، تهران 1374

- نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، بنیاد فرهنگی امام رضا، علیه السلام

پی نوشتها:

1. تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، ج 16/1.

2. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملک زاده /1240.

3. برای آگاهی از ده ها رساله تألیف شده، ر. ک: 1. بنیاد فلسفه سیاسی در ایران )عصر مشروطیت(; 2. رسائل مشروطیت.

4. رسائل مشروطیت/ 485.

5. از مشروطیت تا جمهوری، )نگاهی به ادوار مجالس قانون گذاری در دوران مشروطیت(، یونس مروارید/ 181.

6. تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی/ 431.

7. تاریخ مشروطه ایران، ج 287/1.

8. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، / 1257.

9. انقلاب مشروطیت ایران، ادوارد براون، ترجمه مهدی قزوینی/ 118.

10. فصلنامه زمانه، شماره 23، مقاله انتقام رژی در ظهر توپخانه، علی ابوالحسنی )منذر( / 11، از یفرم نقل می کند که گفته است: »برای توده خلق وحی منزل است«.

11. انقلاب مشروطیت ایران، محمد اسماعیل رضوانی/ 199. وی می نویسد:

»شیخ فضل اللّه مقام اجتهاد داشت و این مقام، بر همه کس مسلم بود، به طوری که حتی سرسخت ترین دشمنان او نیز نتوانستند عظمت علمی او را انکار کنند و حتی بسیاری او را از بهبهانی و طباطبایی و امثال آن دو برتر می دانستند. در بحبوحه انقلاب، آن چه امکان داشت به این پیرمرد به دروغ یا راست افترا و تهمت زدند; اما هیچ کس منکر مقام علمی او نشد. «

12. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، همان/ 1268 - 1261، متن ادعانامه شیخ ابراهیم زنجانی علیه شیخ.

13. مجله حوزه، شماره 115/97، مقاله: تعامل دین و سیاست در نهضت مشروطیت.

14. کتاب آبی )گزارشهای محرمانه وزارت خارجه انگلستان(، به کوشش احمد بشیری، ج 700/3، در گزارش 18 مرداد 23) 1288 رجب 1327) برای اعدامهای پس از مشروطه می نویسد:

»شیخ فضل اللّه برای مملکت خود خطر بزرگی بود و خوب شد که ایران او را از میان برداشت. «

15. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، محمد ترکمان، ج 173/2.

16. مجله زمانه، شماره 17/23، به نقل از: نهضت جنبش ادبی شاهین، منصوره اتحادیه / 227226; خانه بر دامنه آتشفشان، علی ابوالحسنی )منذر( / 32 )به نقل از کسروی، حائری(; تاریخ مشروطه ایران، ج 248/1.

17. روزنامه جام جم، 85/04/25، مقاله: علیرضا شیروی.

18. در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آل احمد/ 281.

19. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 322/2.

20. مجله حوزه، شماره 35/137، مقاله.

21. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 356/1.

22. مجله حوزه، شماره 401/7677، مقاله: رویارویی انگلیس و علمای نهضت مشروطه، به نقل از مقالات تقی زاده، چاپ چهارم/ 185. او می نویسد:

»چنانچه اغلب می دانند اولین نارنجک تسلیم به تمدن غرب را چهل سال قبل من بی پروا انداختم که با مقتضیات آن زمان، شاید تندروی شمرده می شد و به جای تعبیر اخذ تمدن غربی، پوست کنده فرنگی مآب شدن مطلق ظاهری و باطنی و جسمانی و روحانی را واجب شمردم«.

23. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلی کاتوزیان تهرانی /569570.

24. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 167/2.

25. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران کاتوزیان/ 182.

26. کارنامه شیخ فضل اللّه نوری، پرسش ها و پاسخ ها، علی ابوالحسنی منذر/ 111112. مؤلف از عبدالرضا کفایی )نوه مرحوم آخوند خراسانی( از پدرش میرزا احمد نقل می کند:

»با وجود تواتر شکایات و وقوع جلسات و مذاکرات بین اعلام نجف برای تصمیم گیری پیرامون مسائل و مشکلات ایران، هنوز مرحوم آخوند و دیگران اقدام جدی نکردند، تا این که مرحوم شیخ فضل اللّه نوری به مرحوم آخوند نامه نوشتند... بعد از نامه حاج شیخ فضل اللّه، اعلی اللّه مقامه، مرحوم آخوند و حاج میرزا حسین تهرانی و سایر اعلامی که در نجف بوده و قضایا را تعقیب می کردند به طور جدی در این قضیه اقدام کردند. «

27. نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج 128/1، بنیاد فرهنگی امام رضا علیه السلام.

28. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 167/2.

29. همان، ج 173/2.

30. تاریخ مشروطه ایران، ج 220/1; تاریخ انقلاب مشروطیت ایران کاتوزیان/ 479.

31. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 232/1

32. نهضت اسلامی صد ساله اخیر/ 42.

33. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 217/2.

34. همان، ج 333/1.

35. همان، ج 377/1.

36. شیخ فضل اللّه نوری، انقلابی عصر استبداد، اصلاح گر عصر مشروطه، علی ابوالحسنی )منذر(، سایت تبیان.

37. دردها و دغدغه های شیخ فضل اللّه نوری، علی ابوالحسنی، سایت تبیان، گفت و گوی ضیاء الدین دری با شیخ; رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 324/2.

38. تاریخ مشروطه ایران، ج 361/1.

39. تجربه مشروطیت، روح اللّه حسینیان/ 65.

40. تنبیه الامة و تنزیة المله، علامه محمدحسین نایینی با مقدمه سیدمحمود طالقانی/ 15.

41. همان/ 84.

42. تاریخ مشروطه ایران، ج 370/1.

43. اسناد روحانیت و مجلس، تدوین: عبدالحسین حائری/ 199.

44. تاریخ بیداری ایرانیان/ 482.

45. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 353/2، به نقل از: روزنامه اطلاعات، مورخ 20 و 21 و22 دی ماه 1327; کتاب آبی، ج 51/1.

46. تاریخ مشروطه ایران، ج 287/1.

47. انقلاب مشروطیت ایران/ 150، به نقل از دولت آبادی.

48. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران/ 1278.

49. تاریخ بیداری ایرانیان/ 131.

50. کتاب آبی، ج 56/1 و 65.

51. تاریخ مشروطه ایران، ج 55/1.

52. مجله زمانه، شماره 64، دی ماه 28/1386، مقاله: کسروی به نرخ روز، علی ابوالحسنی منذر.

53. تاریخ مشروطه ایران ج 65/1.

54. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 17/1.

55. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران/ 208207.

56. انقلاب مشروطیت ایران /180.

57. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران / 1258.

58. رسائل اعلامیه ها مکتوبات وروزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 171/1; خاطرات واسناد مستشارالدوله، صادق، ایرج افشار /236.

59. تاریخ مشروطه ایران، ج358/1; کتاب آبی، ج 56/1و65.

60. حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 432. آقای علی نقی منزوی فرزند شیخ آقابزرگ تهرانی نقل می کند:

»مرحوم والد مامی گفتند بعد از فوت مرحوم شیخ فضل اللّه نوری ارتباط مالی غیرضروری او با دستگاه معلوم شد که این منزلت شیخ فضل اللّه را در اذهان پایین آورد و می فرمودند: شیخ فضل اللّه بعد از مرگش بیش تر شکست خورد تا قبل از آن، به علت معلوم شدن همین ارتباطات. «

61. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضل اللّه، ج167/2; تاریخ انقلاب مشروطیت ایران /183.

62. سردار )گزارش تحلیلی از بردار رفتن آیه اللّه شیخ فضل اللّه نوری در نهضت مشروطه(، به قلم تندرکیا )نوه شیخ شهید( /90.

63. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران / 1258.

64. روزنامه اخبارمشروطیت وانقلاب ایران میرزااحمد تفرشی حسینی191.

65. رسایل مشروطیت / 65; انقلاب مشروطیت ایران / 156; روزنامه اخبار مشروطیت وانقلاب ایران / 45.

66. سردار / 18، پاورقی )نامه محرر شیخ به پسرش آقا ضیاءالدین درنجف(.

67. رسایل مشروطیت/75.

68. تاریخ مشروطه ایران، ج647644/2; حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، ج340337/2.

69. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران /1270.

70. همان/1269.

71. رسایل مشروطیت / 167.

72. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران /1269.

73. کتاب آبی، ج700/3.

74. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران /1260.

75. همان / 1268; کتاب آبی، ج700/3.

76. همان/ 1270.

77. همان/ 12681261.

78. شیخ فضل اللّه نوری در نهضت مشروطیت، علی نقی ذبیح زاده، سایت تبیان; رهبران دینی در نهضت مشروطه، ع. ن، ذبیح زاده/ 6463.

79. مجله حوزه، شماره 365/7677.

80. گزارشهایی از انقلاب مشروطیت، محمد امین رسول زاده، ترجمه: رحیم رئیس نیا/ 271، نشر شیرازه، چاپ اول، 1377. وی می نویسد:

»اگرچه ما اساساً با مجازات اعدام مخالف می باشیم; اما در این جا ناگزیر از سکوت هستیم; زیرا که ما را قانع می کنند که مشروطه خواهان ناگزیر از اجرای این مجازاتها هستند. «

81. مجله زمانه، شماره 23، مقاله: انتقام رژی در ظهر توپخانه، به نقل از شهید مدرس; روزنامه جام جم، تاریخ 85/05/16 به نقل از: مجله یاد، سال 6، شماره 21.

82. کتاب آبی، ج 700/3.

83. زمانه، شماره 23، علی ابوالحسنی / 71 به نقل از: رهبران مشروطه ایران / 272.

84. روزنامه جام جم، (11/(85/05/21، به نقل از: گزارشهای مستند تاریخی ضمیمه روزنامه اطلاعات، 54/09/13.

85. همان، به نقل از: زندگی نامه ثقه الاسلام، نصرت اللّه فتحی/ 705.

86. آخوند خراسانی به روایت اسناد، به کوشش علی ططری و فاطمه ترک چی/ 185. در گزارش 18 محرم 1328، نامه مدیر روزنامه نجف شیخ حسین بر این که تأسیس مشروطیت ایران با از میان برداشتن بعضی مجتهدان میسر خواهد شد... با مراجعه مجتهد ملا محمد کاظم خراسانی، مدیر روزنامه نجف، شیخ حسین از سوی عدلیه توقیف نشد.

87. خانه بر دامنه آتشفشان/ 4645.

88. بازخوانی روزنامه شیخ فضل اللّه نوری، ستار شهوازی/ 91، به نقل از: بحران مشروطیت در ایران/ 427.

89. حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی، گردآوری: محسن دریابیگی. در صفحه 49، عبدالرضا کفایی از نوادگان آخوند، علت مسمومیت را آبی که پیرزن به بهانه استسقا به آخوند داده بود، اعلام نموده است. و آیت اللّه سیدیوسف محسن اردبیلی از پدر بزرگوارش نقل می کند که قهوه ای که یکی از افراد محرم اندرونی آخوند به وی داده بود، باعث مسمومیت و فوت وی شده است و از همان ظهر سه شنبه بیستم ذی الحجه 1329 آن فرد دیده نشده است.

90. آخوند خراسانی به روایت اسناد/ 261، گزارش وزارت امور خارجه.

91. حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی/ 393، مصاحبه استاد عمید زنجانی و صفحه 306، مصاحبه با استاد علی دوانی.

92. آخوند خراسانی به روایت اسناد/ 15122222، در تاریخ 15 تموز 21 1326 رجب 1328 از اعزام افرادی فدایی و بهایی به قصد قتل آخوند خبر می دهد.

93. رهبران دینی در نهضت مشروطه، علی نقی ذبیح زاده / 77.

94. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی /410، مصاحبه استاد عبدالحسین حائری.

95. همان، /232، مصاحبه استاد یوسف محسن اردبیلی; خانه بر دامنه آتشفشان / 199202.

96. خانه بر دامنه آتشفشان / 201.

97. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 254253، مصاحبه اردبیلی.

98. تنبیه الامه و تنزیه المله/ 16 با مقدمه سیدمحمود طالقانی.

99. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 259، مصاحبه با اردبیلی به نقل از معارف الرجال / 288284، شیخ محمد حرزالدین; مصاحبه با علی نقی منزوی / 431; مصاحبه با منوچهر صدوقی سُها / 480.

100. همان/ 144، مصاحبه با حجه الاسلام عبدالرضا کفایی.

101. خانه بر دامنه آتشفشان/ 79 به نقل از رهبران مشروطه ایران/ 272.

102. همان/ 199.

103. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 602، به نقل از: مجله راهنمای کتاب سال 21 شماره 1 و 2322/ 2 مقاله حسین محبوبی اردکانی.

104. همان/ 602 )به نقل از داماد سیدمحمد بهبهانی به نام شیخ بهاء الدین نوری(; خانه بر دامنه آتشفشان، علی ابوالحسنی / 205; شیخ فضل اللّه نوری در نهضت مشروطیت.

105. همان / 527.

106. خانه بر دامنه آتشفشان/ 45. پیام سپهدار تنکابنی به علما:

»یک روز برای تبریک به مجلس تشریف آوردید، بس است. دیگر مرخص نیستید هر روز مثل سابق بیایید و در کارها دخالت داشته باشید، مجلس هر وقت لازم شد شما را احضار می کند، سر خود نیایید. «

107. همان/ 4847. به نقل از: روزنامه حبل المتین، شماره 28 15 رمضان 1328.

108. خانه بر دامنه آتشفشان/ 8175.

109. روزنامه جام جم، ویژه نامه ایام، شماره 88/5/8) 49)، به نقل از: تشیع و مشروطیت در ایران، عبدالهادی حائری/ 200.

110. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 594 مصاحبه با آقای اکبر ثبوتی; رهبران دینی در نهضت مشروطه / 104.

111. همان/ 137، مصاحبه عبدالرضا کفایی.

112. همان/243242، مصاحبه آقای اردبیلی.

113. همان/ 137، مصاحبه با آقای کفایی.

114. سوره هود، آیه 64.

115. حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی/ 273272، مصاحبه آیت اللّه سیدعزالدین زنجانی.

116. آخوند خراسانی به روایت اسناد/ 185.

117. جریانهای فکری مشروطیت، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/ 97، به نقل از: رسائل، اعلامیه ها و مکتوبات شیخ، ج 46/2.

118. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 232.

119. همان/ 255، اردبیلی به نقل از: مجله وحید، سال 10، شماره 2/ 180 منوچهر صدوقی سها.

120. برخی مقدمات نظری در مبحث مشروطیت، عبداللّه شهبازی، سخنرانی 85/4/16 در اجلاس جریان علمی فکری مشروطیت.

121. آخوند خراسانی به روایت اسناد/ 22) 222 رمضان 1328).

122. همان/ 293.

123. از عدالت خانه تا مشروطه غربی، جواد سلیمانی/ 189181.

124. خانه بر دامنه آتشفشان/ 12699.

125. همان/ 121.

126. آخوند خراسانی به روایت اسناد/ 166163

127. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 175174، مصاحبه استاد واعظ زاده خراسانی. در نامه آخوند آمده بود: بر هر که این نامه به دستش می رسد واجب است تا می تواند با مشروطه مبارزه کند، پدرم بالای منبر خوانده بود.

128. همان/ 479 144.

129. همان/ 320 )آیت اللّه شبیری زنجانی به نقل از مرحوم آیت اللّه بروجردی( و نیز روزنامه جام جم 10/ 85/5/2 به نقل از آیت اللّه شمس گیلانی به نقل از آیت اللّه بروجردی.

130. رهبران دینی در نهضت مشروطه/ 64، به نقل از: اسرار خانه سدان، اسماعیل رائین/ 94.

131. تلگرافهای متعدد آخوند خراسانی به علمای نجف در عصر مشروطه بر این موضوع تأکید دارد. ر. ک: آخوند خراسانی به روایت اسناد.

132. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی/410 مصاحبه عبدالحسین حائری.

133. سید اسداللّه خرقانی، روحانی نوگرای روزگار مشروطه و رضا شاه، رسول جعفریان/ 27.

134. حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 276273، مصاحبه با آیت اللّه سید عزالدین زنجانی.

135. همان / 247.

136. همان/ 135132.

137. رسائل مشروطیت/ 86.

138. تنبیه الامه و تنزیه المله/ 15، از استدلالهای میرزای نائینی مطالب مورد اشاره به خوبی قابل فهم است.

139. تاریخ مشروطه ایران، ج 287/1.

140. همان; حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آخوند خراسانی / 462، مصاحبه با حجت الاسلام مهدی انصاری.

آن جور که مطالعه کردیم و اسنادی که در دست داریم، آن طوری که شیخ فضل اللّه مشروطه را می شناخت، نه نائینی به آن رسیده بود، نه علمای نجف، نه علمای تهران، و انصافاً باید گفت شیخ فضل اللّه، در این واقعه مظلوم تر از هر کس بود... شخصیت او بزرگ تر از زمان خودش است; اما به دلیل غفلت روحانیت او را تشخیص ندادند و نشناختند. «

141. رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، ج 149/1 و 151.

142. خانه بر دامنه آتشفشان/ 141.

143. سیری در آراء و اندیشه های نابغه بزرگ حضرت آیت اللّه محمد حسین غروی نائینی/ 479، مقاله: موسی فقیه حقانی.

144. آخوند خراسانی به روایت اسناد/ 165.

145. کتاب آبی، ج 874/4.

146. مجله حوزه، شماره 27/116، مقاله: نهضت بزرگ فتوا در انقلاب مشروطه.

147. مجله حوزه، شماره 30/115، مقاله: چرایی رویارویی عالمان دین در نهضت مشروطه.

148. نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر/ 92.

149. همان/ 93.

کلمات کلیدی
مشروطه  |  مشروطیت  |  نجف  |  روحانیت  |  شیخ فضل الله  |  تاریخ انقلاب مشروطیت ایران  |  دار کشیدن شیخ فضل  |  روزنامه شیخ شهید فضل  |  دار کشیدن شیخ  | 
لینک کوتاه :  
نویسنده : ناشناس تاریخ : 1402/05/14

بنظر می رسد شیخ فضل الله نتوانسته است به انقلابیون ثابت کند که واقعا مدافع استبداد نیست. نباید همه تقصیرها را به گردن علمای مشروطه طلب انداخت. اشتباهات شیخ نوری را نباید فراموش کرد. وقتی با این شدت با مشروطه مخالفت می کند طبیعی است که ملت او را در طرف استبداد ببیند. راهکار شیخ برای جلوگیری از این سوء تفاهم چه بوده است؟ بنظر بنده هیچ.

نویسنده : ادیبی تاریخ : 1402/02/11

با تشکر از مطالب شما مستند و منابع را دقیق قرار دادید . لطفا در مورد شیخ فضل الله اگر مطلبی دارید که نشان بدهد دشمنان شیخ در امور سیاسی و فرهنگی و عقیدتی چه اتهاماتی وارد کردند . تشکر