×

سه حوزه تلاش عالمان دینی در عصر نراقی ه

کاشف الغطا نیز کتاب کشف الغطا را پیش از ملا احمد به نام فتح علی شاه نوشته بود. ملا احمد که پس از مرگ کاشف الغطا بیش از علمای دیگر مورد توجه شاه قرار گرفته بود در این عصر با توجه به نقش آفرینی علما در همه عرصه های سیاسی علمی و دینی کشور پس انگلیس این بود که ایران توانایی دفاع از خود و گسترش قدرت نداشته باشد. 1807 بین نمایندگان ایران و فرانسه به امضا رسید در این زمان چهار سال بود که از حاج ملا احمد نراقی که بزرگ فضلای ایران بود شیخ جعفر آقا سید علی میرزا ابوالقاسم حاج میرزا محمد حسین سلطان العلما امام جمعه اصفهان و دیگر علما و فقهای ایران هر آقا سید محمد اصفهانی که دریافته بود شاه از خشم مردم در هراس است و بیم آن دارد که و آقا سید محمد مجاهد هر چند در آغاز با عباس میرزا همراهی کرد و سپاه ایران به دیگر چون ملامهدی نراقی میرزا ابوالقاسم قمی شیخ جعفر نجفی حاج محمد ابراهیم کلباسی کتاب خود را که در آن خطاهای عقیدتی میرزا محمد را بر شمرده بود برای شاه میرزا محمد به امید این که توجه شاه را به اندیشه خود جلب کند گفت: می تواند بهره شیخیّه نیز جریان دیگری بود که در این عصر از سوی شیخ احمد احسایی (م:1156 ـ شیخ احمد به درخواست فتح علی شاه خانواده خود را نیز به ایران آورد و در طول اقامت فقهای عصر خود بود در این حکم علمای عراق و ایران از ملا محمد تقی تبعیت نمودند شیخ

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2103     تاریخ درج : 1390/08/08

50

دوره حکومت فتح علی شاه قاجار از دوره های پرفراز و نشیب سرنوشت ساز تاریخ ایران است. در این دوره در کنار رویکرد عامیانه پادشاهان قاجار به دین و پدیده های دینی عالمان دین از سویی مجال مناسبی برای حضور در عرصه سیاست و فرهنگ جامعه یافتند و بار دیگر فقه سیاسی شیعه مورد بحث و گفت وگو قرار گرفت و از دیگر سوی رویاروی دشمن خارجی قرار گرفتند و توانستند در عرصه عمل نیز خود را بیازمایند و تجربه بیندوزند.

و همزمان ناگزیر شدند با گروه های کژ اندیش و فاسدگر باور و عقیده: اخباریان وهابیّت و شیخیّه که کم کم با ظهور وهابیّت و تلاشهای پردامنه تبلیغی میرزا محمد اخباری و ورود شیخ احمد احسائی به ایران جای پا باز

( 51 )

می کردند و پا می گرفتند به چالش درونی بپردازند. بر این اساس ما برای باز نمایاندن رویدادهای سیاسی و فرهنگی عصر نراقی ها کارکرد کارنامه عالمان دینی را در سه حوزه: سیاست دین و علم و پژوهش بررسی می کنیم:

نقش علما در آغاز پیدایش قاجار

پس از برافتادن زندیه که با کشمکشهای بسیاری بین اینان و قاجاریه همراه بود آغامحمدخان قاجار در سال 1210 هجری پس از به چنگ گرفتن تفلیس و چیرگی بر قفقاز بر سریر پادشاهی نشست و تاجگذاری کرد. در این زمان جز شاهرخ شاه افشار و فرزندش نادر میرزا مدعی دیگری نسبت به سلطنت قاجار در ایران وجود نداشت.

اقتدار سیاسی آغا محمد خان سبب شد تا در آ خرین سالهای حکومت با ناسازگاریها و سرکشیهای جدی روبه رو شود. جنگ هرات و طغیان آقا محمد خان محلاتی در این زمان رخ داد. پس از قتل او در 1213 فتح علی شاه قاجار به سلطنت رسید. نشانه های سرکشی و شورش در گوشه و کنار و در گوناگون ناحیه های ایران علیه فتح علی شاه فرمانروای جدید آغاز شد.

فتح علی شاه از آغاز حکومت سیاست دینی عوام پسندی را پیش گرفت و به بزرگداشت از بزرگان علما و به ساخت و ساز و بازسازی بقاع پیشوایان و مدرسه های دینی و بنیان گذاری مدرسه های دینی همت گماشت. و در آغاز حکومتش ملا اسماعیل مازندرانی را به مقام قاسم الصدقات برگماشت. و هر ساله صد هزار تومان هدیه نقدی و بیش از صدهزار خروار هدیه جنسی به دستور او بین ارباب وظایف از سادات و علما پخش می شد.1

او جز این پرداختها مرتب در سراسر دوران فرمانروایی خود هدایایی را به علما می پرداخت.2 با این حال علما بر اساس اصل حق نبودن کل دستگاه دولت 3 از حضور در عرصه های حاکمیت خودداری می ورزیدند و بیش تر به میانجی گری میان مردم و نظام حاکم بسنده می کردند و تلاش می ورزیدند گره از کار بسته مردمان بگشایند.

( 52 )

علما در دستگاه حکومت فتح علی شاه جایگاه والایی داشتند و از احترام برخوردار بودند تا آن جا که برای آماده سازی زمینه حکومت خویش در آغاز پادشاهی از شیخ جعفر نجفی اجازه سلطنت گرفت و او به شاه اجازه سلطنت داد و او را نایب خود قرار داد.4 شاید سخنان فتح علی شاه خطاب به میرزا مهدی مجتهد در گاه محاصره مشهد که گفت:

(سلطنت ما نیابت مجتهدین عهد و ما را به سعادت خدمت ائمه هادین مهتدین سعی و جهد است.)5

حاکی از همین مسأله باشد.

خود وی به میرزا ابوالقاسم قمی ارادت داشت و میرزا که ادعای او را همراه با اخلاص یافته بود در کتاب ارشاد نامه اندرزی دراز دامن به او نوشت.6

صاحب قصص العلما از ارادت شاه به سید محمد طباطبایی نیز گزارش می کند.7

وی با ملا علی نوری حاج محمد ابراهیم کلباسی و حجت الاسلام سید محمد باقر شفتی از علمای برجسته اصفهان پیوند نزدیک و دوستانه داشت.

سر به فرمانی شاه در برابر عالمان در چگونگی برخورد وی با ملا احمد نراقی بیش تر خود را می نمایاند.

از جمله نوشته اند:

ملا احمد حاکم کاشان را که به مردم ستم روا می داشت از شهر بیرون راند.

شاه ملا احمد را به حضور فرا خواند و او را بر این کار سرزنش کرد.

نراقی بی درنگ دست به سوی آسمان بلند کرد و با چشمان اشک آلود گفت:

(بار خدایا این سلطان ظالم حاکمی ظالم بر مردمان قرار داد و من رفع ستم نمودم و این ظالم بر من متغیّر است.)

شاه قاجار از او پوزش خواست و به خواست او بها داد و حاکم جدید را به کاشان فرستاد.8

نیک رفتاری شاه با ملا احمد و بها دادن

( 53 )

به خواسته های او و دیگر عالمان در گره گشایی از کار بسته مردم و میدان دادن به تلاشهای تبلیغی و احیا و نشر معارف اسلامی سبب گردید که وی معراج السعاده را برای او به فارسی بنگارد.9

کاشف الغطا نیز کتاب کشف الغطا را پیش از ملا احمد به نام فتح علی شاه نوشته بود.

ملا احمد که پس از مرگ کاشف الغطا بیش از علمای دیگر مورد توجه شاه قرار گرفته بود و مرجع شاه در مسائل دینی بود; از این روی محقق نراقی رساله وسیلة النجاة را در دو جلد برای او نگاشت.10

در این عصر با توجه به نقش آفرینی علما در همه عرصه های سیاسی علمی و دینی کشور پس از کندو کاو در منابع تاریخی سه حوزه جدای از هم را که عالمان دین در آنها بیش ترین نقش را داشته و نقش آنان بنیادین و سرنوشت ساز و برای این مرز و بوم عزت آفرین بوده می نمایانیم.

الف. حوزه سیاست

قاجاریان تنها با پیوندهای ایلی آشنایی داشتند و هرگز با دیگر زاویه های اجتماعی بستگی و پیوند نداشتند.از این روی آنان نتوانستند به لایه های دیگر اجتماع: علما زمینداران بازرگانان و… به گونه درخور خدمت کنند. گفته اند: از جمله دلیلهایی که به شورشهای گوناگون انجامید و بعدها سبب شد نهضت مشروطه پا بگیرد همین امر است. چون قاجار نه نماینده یک طبقه بود و نه در خدمت طبقه ویژه ای قرار داشت. علما آرمانهایی داشتند که قاجار هرگز به آنها جامه عمل نپوشاند.

درست در چنین گسستگی سه قدرت جهان غرب متوجه ایران شدند:

1.روسها: روسها که بنیانگذار نوین آن پتر کبیر بود به نوگرایی غربی توجه نداشتند اساس سیاست خارجی زمامداران روسیه بر بورژوازی تجاری استوار بود و روسها در مسیر پیاده کردن تجارت خارجی راههای گوناگونی را می آزمودند. آنها برای دستیابی به شبکه

( 54 )

تجارت بین المللی متوجه ایران شدند. پُتر روی ایران و پدید آوردن جنگهای داخلی در آن و دستیابی به هند اهمیت بسیاری می داد و اندیشه چنگ اندازی به ایران و زیر نگین قدرت خود در آوردن آن به عنوان یکی از هدفهای استراتژیک در آسیای غربی در روزگار پتر کبیر و واپسین روزهای عهد صفویان بود.ولی ظهور نادرشاه افشار به حقیقت پیوستن هدفهای پُتر را ناکام گذاشت.

در فَتْرَتِ در گذشت کریم خان تا تاجگذاری آغا محمد خان کاترین دوم سیاستهای ویژه ای را در راستای چیره شدن بر قفقاز دنبال می کرد که فریفتن حاکمان گرجستان از آن جمله بود.

قتل عام گنجه در زمان پادشاهی فتح علی شاه به دست سیسیانف سردار روس که از سوی دربار رومانف مأموریت دست یازی به تمام قفقاز را داشت شاه ایران را متوجه سیاستهای کلان همسایه شمالی کرد. و در 27 ذیحجه سال 1218 عباس میرزا را به آذربایجان فرستاد تا سپاهی فراهم سازد و به رویارویی با سیسیانف برخیزد.

وی که نایب السلطنه نیز بود در 14 صفر 1219 به سوی ایروان حرکت کرد و با اشاره او ایل کنگرلو و قاجار نیز به سوی ایروان حرکت داده شدند. در ربیع الاول سال 1219 جنگ اوچ کلیسا نخستین نبرد ایران و روسیه رخ داد.

2. انگلیس: در این برهه انگلیس بر هند چیره بود و به عنوان یکی از سه قدرت آن روز جهان سست کردن پایه های دولت مرکزی ایران را به عنوان هدف اساسی دنبال می کرد. هدف انگلیس این بود که ایران توانایی دفاع از خود و گسترش قدرت نداشته باشد. بر این اساس تجزیه ایران یکی دیگر از هدفهای آن کشور بود که برای دستیابی به هدف نخستین دنبال می شد.

تجزیه ایران بویژه در شرق سبب می شد که افزون بر سست کردن پایه های قدرت مرکزی دیوار دومی برای دفاع از منافع انگلیس در برابر روسیه به وجود آید.

یکی دیگر از هدفهای انگلیس راه پیدا کردن دولت ایران برای جلوگیری

( 55 )

از راهیابی دولتهای دیگر بود که از سوی سیاحان پزشکان و دیپلماتها صورت می گرفت. در این زمان است که سیل سیاحان انگلیسی به ایران سرازیر شد.

3. فرانسه:فرانسه به عنوان سومین قدرت جهان آن روز غرب به دلیل انقلاب کبیر در اندیشه دنیایی بود که در قالب ملیتاریسم رسیدن به آن ممکن است و ناپلئون بناپارت نماینده این بینش شمرده می شد.

ناپلئون می کوشید یک امپراتوری مقتدری را پدید آورد. او فرمانده نظامی بود که به عنوان ابزار بورژوازی عمل می کرد و تلاش می ورزید با محدود ساختن نیروی عمل انگلیس به منافع ثروت در جهان شرق دست یابد.

در جریان جنگهای ده ساله ایران و روس که از سال 1219 آغاز و تا 1228 هـ.ق. ادامه یافت شاه اریان پیکهایی به دربار ناپلئون که او نیز در جنگ با روس به سر می برد فرستاد. و میرزا محمد رضا قزوینی برای بستن پیمان با فرانسه در پاریس حضور یافت. این مأموریت به پیمان فین کن شتاین انجامید. عهدنامه فین کن شتاین در صفر 1222 مه 1807 بین نمایندگان ایران و فرانسه به امضا رسید در این زمان چهار سال بود که از تجاوز دست اندازی و دست یازی روسها به خاک ایران می گذشت.

برابر این پیمان ایران متعهد شد که لشکر فرانسه را به گذر از درون کشور خود به سوی هند یاری دهد و هر چه زودتر پیمان سیاسی و تجاری خود را با انگلیس به هم بزند و حتی به آن کشور اعلان جنگ دهد. فرانسه نیز قبول کرد که سازماندهی نظامی ارتش بی سامان ایران را به عهده گیرد و متخصصان نظامی خود را به همراه سلاح راهی ایران کند.11

فتح علی شاه این پیمان را پذیرفت و ژنرال گاردان را که حامل پیام بود نواخت و به او عنوان خانی داد و عسگرخان افشار ارومی را که از فرماندهان سپاه بود با جواب نامه و هدایا به نزد ناپلئون فرستاد.12

کار ژنرال گاردان آموزش سپاه ایران بود. او و فرستادگان دیگر ناپلئون توانستند به سپاه ایران سامانی نوین بدهند.13

( 56 )

در 8 رمضان 1222هـ.ق. میرزا رضا قزوینی سفیر ایران در فرانسه از نزد ناپلئون بازگشت و ژنرال گاردان به نمایندگی از سوی ناپلئون با نایب السلطنه دیدار کرد.14 و قرارداد فین کن شتاین پس از سی و چهار روز به فراموشی سپرده شد و دلیل آن شکست روسها از سپاه فرانسه و بستن پیمان مصالحه روس و فرانسه بود که سبب شد تا گاردان در جهت منافع روسها گام بردارد و این امر آثار زیان باری را برای ایران در پی داشت.

گودویچ فرمانده روس با خدعه صلح توانست بار دیگر به ایران بتازد و در سال 1223 هجری مأمورین عالی رتبه ناپلئون به کشور خود بازگشتند وعسگر خان سفیر ایران نیز در این سال به ایران آمد.15 و شاه قاجار که سودی از پیمان با فرانسه نبرده بود به سوی انگلیس روی آورد و نمایندگانی را به شبه قاره هند که آن روزها مستعمره انگلیس بود فرستاد. بویژه که امضای پیمان تیلسیت میان ناپلئون و الکساندر به اتحاد روسیه و انگلستان پایان داده بود.

نفوذ سیاسی انگلیس:

ایران که خود قربانی سیاست فرانسه در آسیا بود گام در راه تازه ای گذاشت و آن پذیرش نفوذ استعمار انگلیس بود. شاه قاجار در سال 1223هـ.ق به سرهار فورد جونز سفیر فوق العاده ی دربار لندن اجازه ورود به ایران داد و این در حالی بودکه شاه پیش از این با ورود سرجان ملکون به ایران به دلیل

( 57 )

وفاداری به اتحاد با فرانسه مخالفت کرده بود. 16

با ورود جونز به تهران عهدنامه ایران و انگلیس بسته شد. در این قرارداد پرداخت سالی دوازده هزار لیره برای هزینه سپاه آذربایجان تا مدتی که آن سپاه در کار جنگ با روسیه باشد و فراهم آوردن و آماده سازی توپ و تفنگ به اندازه کافی برای ایران و تربیت و آموزش سربازان ایران به وسیله افسران انگلیسی 17 گنجانده شده بود. مفادی بود که انگلیس در برابر واگذاری جزیره خارک از سوی ایران به این کشور و گشایش کنسولخانه در شهرهای شیراز اصفهان یزد قزوین و تبریز متعهد شد.

انگلیسیها بر خلاف مواد پیمان نامه هیچ شتابی در اجرای مفاد آن و کمک مالی و فراهم ساختن سازو سلاح لشکر ایران از خود نشان ندادند و این امر سبب استوار شدن موضعها و پایگاه های روسها شد. با این حال در جنگ گنجه در سال 1224 فرمانده روسی از ایران شکست خورد و بار دیگر خدعه صلح را پیش کشید که با فشارهایی که سپسها وارد شد زمینه صلح گلستان فراهم گردید.

در سال 1224 هـ.ق. حاج میرزا ابوالحسن خان از سوی دربارایران به عنوان سفیر به لندن رفت و سوغات زیادی را با خود برد. 18 گسیل دانشجویان و تحصیل کردگان به انگلیس به پیشنهاد ابوالحسن خان ایلچی انجام گرفت.

میرزا ابوالحسن در 22 ربیع الاول 1224هـ.ق. روانه دربار انگلیس شد و در جمادی الآخر 1225هـ.ق.همراه سرگور اُزلی سفیر جدید انگلیس به ایران بازگشت و در 29 شوال 1228هـ.ق.21 اکتبر 1813 پیمان صلح گلستان میان حکومت قاجار و روسیه تزاری به امضاء رسید. و سرزمینهایی چون قره باغ گنجه شکی شیروان بادکوبه و تمامی داغستان از ایران جدا شد و سرزمین مستقل گرجستان به تصرف روسیه تزاری در آمد و این امر سبب سرشکستگی مردم و در هم شکستن روحیه ملت ایران گردید.

( 58 )

اعلان جهاد

دست درازیها و دست اندازیهای روسها به مردمان مرزنشین ایران سبب شد به غرور ملی مردم ایران صدمه وارد آید و حالت نفرت و انزجار شدیدی از دولتمردان و شاه قاجار در مردم پدیدار گردد و از آن سوی دولت از دریوزگیهای خود در دربارها بهره ای نبرده بود و هر یاری خواهی او را بی پاسخ گذاشته بودند و ناخشنودیهای مردم از دربار و طبقه حاکم کم کم اوج می گرفت از این روی دربار که سخت احساس نیاز به پایگاه های اجتماعی و یاری رسانیهای مردمی می کرد برای بسیج کردن مردم و بهره از توان بی کران آنان چاره کار را در بازگشت به پایگاه های اجتماعی دید که عرصه دار آنها علمای دین بودند. با نیاز تمام به آنان روی آورد. و علما در راستای سریان دادن فهم خود از دین در این هنگامه های حساس به مردم که در قالب یک حرکت انقلابی می توانست کارآیی خود را نشان دهد در پاسخ به درخواست گردانندگان نظام به نگارش کتابهای جدیدی پرداختند که ادبیات دینی ـ انقلابی این عصر را به وجود آورد.

اولین کتابی که نوشته شد به احتمال رساله جهادیه حاج ملا محمد رضا همدانی بود. نگارش این کتاب به درخواست میرزا بزرگ فراهانی شروع شد و در سال 1226هـ.ق. پایان یافت.

حاج ملا محمدرضا همدانی در بیان انگیزه خود از نگارش کتاب نوشته است:

(از پاره ای می شنوم که می گویند: حال جهاد واجب نیست و موقوف است به وجود پیغمبر یا امام یا نا ئب خاص… این سخن مبنی بر اشتباه و التباس وعدم رؤیت اخبار و فتاوی کبار از فقها و علمای اخیار است…الحال مقاتله با کفار جهاد است نه دفاع.)19

اثر دیگری که نگارش یافت در سال 1228هـ.ق. به قلم محمدبن علی طباطبایی مشهور به آقا سیدمحمد مجاهد بود. این کتاب به زبان عربی و به

( 59 )

درخواست عباس میرزا نایب السلطنه نوشته شد. سید محمد مجاهد کتاب را به همین دلیل (جهاد العباسی) نام نهاد. شیوه نوشتاری این کتاب به شکل پرسش و پاسخ و در بردارنده پرسشهای فقهی نظامی تبلیغی و حتی اقتصادی است.

سید محمد مجاهد روی دست اندازی کافران و دفاع از مسلمانان از کیان و سرزمین اسلامی تأکید می کند و واپس راندن روسها از سرزمینهای اشغالی را جهاد می داند و آن را امری واجب می شمارد.20

نگارش کتابهای جهادی پس از قرارداد گلستان در سال 1228هـ.ق. اوج گرفت. این کتابها و رساله ها در طول سیزده سال و میان دو جنگ اول و دوم ایران و روس نوشته شد. دست درازیها و دست اندازیهای روسها آقا سید محمد اصفهانی مجتهد کربلا را برانگیخت. وی ابتدا ملارضا قلی را به نمایندگی خود به تهران فرستاد تا نظر شاه قاجار را درباره صدور اعلان جهاد بپرسد.21

پاسخ مثبت بود و شاه به میرزا بزرگ قائم مقام فرمان داد تا از علما فتوا بگیرد و او حاج ملا باقر سلماسی و صدرالدین محمد تبریزی را برای گرفتن فتوا و حل مسائل و تحقیق مدعا از شیخ جعفر نجفی معروف به کاشف الغطا (م: 1228هـ.ق.) و میرزا ابوالقاسم جاپلقی و آقا سید علی مجتهد به عتبات روانه ساخت و نامه نگاریهایی نیز در این باره با علمای اصفهان یزد و کاشان مانند: حاج محمد حسین امام جمعه اصفهان ملا علی اکبر ایجی و آخوند ملا احمد نراقی صورت گرفت.22

حاج ملا احمد نراقی که بزرگ فضلای ایران بود شیخ جعفر آقا سید علی میرزا ابوالقاسم حاج میرزا محمد حسین سلطان العلما امام جمعه اصفهان و دیگر علما و فقهای ایران هر یک رساله ای نگاشتند و مهر زدند و یادآور شدند:

(مجادله و مقاتله با روسها جهاد شمرده می شود و کوچک و بزرگ را واجب است که برای رواج دین و حفظ ثغور

( 60 )

مسلمانان خویشتن داری نکنند وروسها را از مداخله در حدود ایران باز دارند.)23

آخوند ملا احمد نراقی در فتوای خود یادآور شده بود:

(وجوب جهاد و مقاتله با طایفه روسیه محل شبهه و نزاع نیست چون از قصد ایشان به ولایت اسلام و تصدی به تسخیر بعضی محال مسلمین خوف بر بیضه اسلام ظاهر و تسلط آنها بر برخی از بلاد اهل ایمان و زبونی و زیردستی جمع کثیری از مسلمین در حکومت آنها و استیصال بسیاری از اهل اسلام در دست جفای آنها معلوم است. و با وجود این مراتب برای متتبع اخبار و عارف کلمات علمای اخیار جهاد با این طایفه محل تأمل نه و حرمت تقاعد از قتال ایشان جای تشکیک نیست.)24

پس از رسیدن رسائل جهادیه به دربار میرزا عیسی قائم مقام فراهانی صدر دولت به مطالعه آنها پرداخت و رساله احکام الجهاد و اسباب الرشاد را نگاشت. شاه پس از این مرحله در دعوت نامه ای از آقا سید محمد خواست که او خود فرماندهی سپاهیان را به عهده بگیرد.

آقا سید محمد اصفهانی که دریافته بود شاه از خشم مردم در هراس است و بیم آن دارد که خشم مردم برانگیخته شود; از این روی راه جهاد را در پیش گرفته بر آن شد که خود برای سر و سامان دادن به اوضاع و بسیج مردم به ایران بیاید.

وی در 15 شوال 1241 به تهران آمد. 25 و به علمای شهرهای گوناگون نامه نوشت و از آنان خواست که مردم را درباره واجب بودن جهاد موعظه کنند و در پایتخت به او بپیوندند.26

روز جمعه 17 ذیقعده سال 1241 هـ.ق. آقا سید محمد اصفهانی ملا محمد جعفر استرآبادی آقا سید نصراللّه استرآبادی حاج ملا محمد تقی برغانی سید عزیز اللّه تالشی و جمعی دیگر از علما وارد لشکر گاه شدند و

( 61 )

شاهزادگان و امرا آنان را پذیرا گشتند و دومین گروه علما که ملا احمد نراقی کاشانی بزرگ از آنان بود به نشانه آماده بودن برای جهاد و شهادت در حالی که کفن پوشیده بودند به اردوی شاه پیوستند.27

همه مجتهدان فتوا دادند:

(هر کس از جهاد با روسها پا نشیند از اطاعت یزدان سر برتافته و مطابعت شیطان کرده است.)

در میان رجال سیاسی معتمد الدوله و میرزا عبدالوهاب و حاج میرزا ابوالحسن خان وزیر دول خارجه جنگ با روسیه جنگ طلب سرکش تجاوزگر و تباهی آفرین را به مصلحت نمی پنداشتند.

علما به آنان پیام فرستادند:

(اگر شما در کیش خود کاستی ندارید چگونه جهاد با کافران را مکروه می شمارید.)28

عالمان دین شور و نشور در مردم می انگیختند و کانون انگیزش احساسهای دینی بودند و دستورهای آنان از آن جا که به دفاع از اسلام بود بی درنگ از سوی مردم دیندار و اسلام دوست اجرا می شد. سفیر روس وقتی به جایگاه علما در نزد مردم پی برد کوشید تا با آنان دیدار کند و آنان را از اندیشه ی جنگ باز دارد ولی مجتهدان در پاسخ گفتند:

(در شریعت ما با کفار از در مهر و حفاوت سخن کردن گناهی بزرگ باشد. و اگر روسیان از حدود ایروان نیز بیرون شدند هم جهاد را با ایشان واجب دانیم.)29

شاه سفیر روس را خواست و گفت:

(اکنون کار بر حسب مبانی شریعت است.)30

و به او اجازه بازگشت داد و پس از آن همه آهنگ جنگ کردند ولی این جریان ادامه نیافت و آقا سید محمد مجاهد هر چند در آغاز با عباس میرزا همراهی کرد و سپاه ایران به پیروزیهایی نیز دست یافت ولی از آن جا که عباس میرزا بیم داشت که پیروزی های رزمی او را از آن سید محمد اصفهانی بدانند به گونه ای با او رفتار کرد که دل آزرده شد و

( 62 )

از عرصه کارزار کناره گرفت.

در جنگ دوم ایران و روسیه (1241 و1242) از آن جا که مردم با فتوای عالمان و مجتهدان به صحنه نبرد آمده بودند و سپاهیان از پشتوانه دینی و مردمی برخوردار بودند رشیدانه مقاومت کردند ولی کارشکنیها خیانتها و بی بهره بودن سپاه ایران از فرماندهی کارآزموده و همه سونگر سپاه ایران را از ابتکار عمل بازداشت و این سبب گردید سپاه روس که از توانایی برخورداربود زمام جنگ را به دست بگیرد و سپاه ایران از هم گسسته را زمین گیر و به سوی تهران پیشروی کند.

نتیجه این عقب نشینی ذلت بار بسته شدن عهدنامه ی ترکمان چای در سال 1243هـ1828/ م بود. و در همین سال روز دوشنبه دوم شعبان در پی گریختن کنیزکان گرجی و مسلمان آصف الدوله به خانه گریبایدوف مردم تهران به رهبری حاج میرزا مسیح تهرانی به خانه وی یورش بردند او را کشتند و سال 1244 هـ.ق.دولت ایران ناگزیر شد برای عذرخواهی سفیری به روس بفرستد و میرزا مسیح به سفارش حاج محمد ابراهیم کلباسی به عتبات رخت بکشد.31

علما در روابط سیاسی ایران و عراق که آن روزها در زیر بیرق عثمانی بود نقش آفرین بودند. ایران بنا به سابقه تا

( 63 )

حدی حق داشت که والیان بغداد را به کار گمارد و این امر به درگیری همیشگی ایران در امور آن ناحیه می انجامید. هنگامی که برخوردهای ایران به جنگ انجامید علما به گونه اثرگذار به صحنه آمدند. در سال 1219هـ.ق. که سپاه ایران به سوی بغداد پیش می راند علی پاشا حاکم شهر به شیخ جعفر نجفی پیغام داد که به دیدار محمد علی میرزا فرمانده سپاه ایران برود و او را از ادامه جنگ باز دارد. ایشان چنین کرد و با تلاش به کامیابیهایی دست یافت. وی در سال 1227هـ.ق. نیز وظیفه همانندی را به عهده گرفت و در سال 1234 میان سلیمان پاشا حاکم بغداد ومحمد میرزا میانجی گری کرد. 32 این کشمکشها سبب بسته شدن عهدنامه ارزنه الروم در سال 1239 شد.

در دوره قاجار اداره محاکم شرع در اختیار روحانیون بود ولی پس از معاهده ترکمان چای و اجرای اصل کاپیتولاسیون زمینه های جدایی محاکم عرف از محاکم شرع فراهم شد و دیوان خانه های دولتی که اجزای دستگاههای دولتی به شمار می رفتند بخشی از کارهای محاکم شرع را عهده دار شدند.

این محاکم پیش از این چون از نفوذ حکومت و دولت خارج بودند گاهی پناه مردم به شمار می رفتند. بعدها با توسعه دستگاههای دولتی توسط میرزا ابوالقاسم فراهانی و سپس میرزا تقی خان امیر کبیر از قدرت محاکم شرع کاسته شد.

ب. حوزه دین

از دیگر ویژگیهای عصر نراقی ها برخوردها و رویاروییهای اصولیان با اخباریان است و نیز پیدایش چند فرقه کژاندیش از جمله شیخیّه و وهابیّت.

در این عصر رویاروییها و برخوردهای دو جریان اخباری و اصولی به اوج خود رسید. اختلاف این دو جریان که به عرصه ی قراءت های دینی و روش فهم از منابع دین مربوط می شد از سده های نخستین هجری به وجود آمد.

اخباریان ریشه در اندیشه ها و

( 64 )

برداشتهایی داشتند که از اجتماع و مسائل اجتماعی و حکومتی مردم را پرهیز می دادند و برای فهم شریعت عقل را به کار نمی بستند و به آنچه از ظاهر روایات می فهمیدند بسنده می کردند. برای آنها ظاهر روایات ملاک بود و هیچ گونه استدلال و استنباط و عقل گرایی را بر نمی تابیدند . این جریان در هر سده و دوره ای به گونه ای خود را نمایاند تا این که جریانی بزرگ تند و سخت گیرانه و واپس گرایانه ای دگر شد و راه را بر هر نوآوری ابتکار نواندیشی و اجتهاد و بالندگی بست.

عنوان اخباری نخستین بار در کتاب عبدالجلیل قزوینی عالم شیعی اهل ری که نزدیک سال 565 هجری نگاشته شده است دیده می شود.33

دامن گستری جدید اخباری گری با نام محمد امین استرآبادی(م: 1033هـ.ق.) در آمیخت.

او می گفت: نباید به هیچ روی در مباحث دینی و مسایل شریعت از عقل یاری جست چون تنها سرچشمه دین احادیث و اخبار معصومان است و باید در همه مسائل زندگی به این سرچشمه ها بازگشت.

او به ظاهر آنها عمل می کرد و نخستین کسی بود که باب طعن بر مجتهدان را گشود و امامیه را به دو بخش اخباریان و مجتهدان (اصولیان) تقسیم کرد.

محمد امین استرآبادی آموزه های خود را در کتابی به نام الفوائد المدنیه گنجاند و نشر داد. و عبداللّه بن صالح بن جمعه صاحب منیه الممارسین شیخ یوسف بحرانی و ابواحمد جمال الدین محمد بن عبدالنبی محدث نیشابوری استرآبادی معروف به میرزا محمد اخباری اندیشه او را پرو بال دادند و به اوج رساندند.

جریان اخباری گری با علم اصول و جریان اصولی درافتاد و شعله های مقدس بحثها و مقوله های علمی را که دانش اصول بر آنها استوار بود خاموش و از گردونه حوزه ها خارج کرد.

اختلاف اصولیان و اخباریان به چهل مسأله رسید که خوانساری در روضات الجنات به آنها اشاره کرده است.

( 65 )

رویارویی شدید اخباریان و اصولیان در دوران صفویان حل نشده ادامه یافت. برافتادن صفویان سبب شد که بسیاری از علما به عراق هجرت کنند و در آن جا رویارویی قطعی و سرنوشت ساز اخباری و اصولی شکل گرفت. در آغاز اخباریانی مانند عبداللّه بن حاج صالح بحرانی و عبدالعلی بحرانی حالت تهاجمی به خود گرفتند و مکتب اخباری با تمام توان تلاش می ورزید که وظیفه مجتهد را انکار و نقش علما را محدود کند. تا این که آقا محمد باقر بهبهانی (م: 1117 ـ 1207هـ.ق.)پا به عرصه دانش گذاردو با توانایی در اصول و بهره هوشی بالا و اشراف دقیق به مبانی اسلام کفه ترازو را به سود اصولیان سنگین کرد و ورق را با دانش و تلاش خود به سود جبهه اصول برگرداند.

علامه بهبهانی با تدبیر دوراندیشی به دور از هیاهو در پنهانی و خفای تمام دانش اصول را با متن قراردادن معالم شکوفاند. و شاگردان برجسته ای را پروراند و با تلاش و پشت کار در آن روزگار تاریک توانست تفکر شیعه را از رکود به در آورد و حیات نو به آن بخشد.گروه زیادی از مجتهدانی که در دوره حکومت فتح علی شاه در ایران نفوذ یافتند از درس آموختگان مکتب او بودند. دو فرزند او: آقا محمد علی و آقا عبدالحسین و علمای دیگر چون ملامهدی نراقی میرزا ابوالقاسم قمی شیخ جعفر نجفی حاج محمد ابراهیم کلباسی سید مهدی بحرالعلوم ملا علی نوری و سید محمد باقر شفتی همگی مستقیم یا غیر مستقیم از مکتب اصولی بهبهانی اثر پذیرفته بودند.

آقای قاضی طباطبایی در مقدمه انیس الموحدین می نویسد:

(میان شاگردان استاد کل وحید بهبهانی میرزا مهدی نراقی در ردیف اولین کسانی به شمار می رود که علیه مکتب اخباری گری قیام کرده اند.)

شاگردان بهبهانی به طور کلی در شکل گیری فضای معنوی آغاز دوران قاجار بسیار نقش آفرین بودند.

میرزا محمد اخباری:

میرزا محمد ابواحمد جمال

( 66 )

الدین(م: 1178 ـ 1232هـ.ق.) فرزند عبدالنبی فرزند عبدالصانع نیشابوری استرآبادی در اکبرآباد هند دیده به جهان گشود. در حدود 20 سالگی به سفر حج رفت و پس از مناسک چندی در نجف و سپس در کربلا ماند و سرانجام در کاظمین سکنی گزید و از محضر آقا محمد علی بهبهانی میرزا مهدی شهرستانی و شیخ موسی بحرینی بهره برد و در کنار علوم رایج حوزه علوم غریبه را نیز آموخت و به مهارت رسید.

وی در رواج اندیشه های اخباری کوشید. بین او و شیخ جعفر نجفی بحثهایی رد و بدل می شد و گاه از حال عادی خارج می شد و این جریان در بین پیروان به رویاروییهای نابخردانه و ناشایستی می انجامید.

میرزا احمد از او و مجتهدانی چون: میرزا ابوالقاسم قمی شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء میر سید علی طباطبایی سید محمد باقر حجت الاسلام اصفهانی و محمد ابراهیم کلباسی به زشتی یاد می کرد.34

شیخ جعفر کاشف الغطاء در رساله ای با عنوان کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوالعلماء که در رد آموزه های میرزا محمد نوشت او را متهم کرد که وی می خواهد از حرمت علما در نزد شاه بکاهد.35

شدت هتاکی میرزا محمد به علما آنها را علیه وی برانگیخت شیخ جعفر به خاطر عقایدی که وی داشت او را مشرک خواند.36

میرزا محمد از آن جا که توان رویارویی با اصولیان را نداشت راه ایران را در پیش گرفت و مدتی را در مشهد و شهرهای دیگر گذراند بعد در تهران رحل اقامت افکند.

میرزا محمد به شاه قاجار متوسل شد. شیخ جعفر از این که محمد اخباری به دربار راه یافته بود نگران شد; زیرا احتمال می داد که ذهن شاه را خراب کند و با پشتیبانی و کمک و میدان دادن او اندیشه های سخیف خود را در ایران بپراکند. از این روی یک نسخه کتاب خود را که در آن خطاهای عقیدتی میرزا محمد را بر شمرده بود برای شاه

( 67 )

فرستاد و او را از اندیشه های میرزا محمد پرهیز داد.37

درگیری میان اصولیان و اخباریان بالا گرفت تا جایی که شیخ یوسف بحرانی هر جا که مناسب می دید اخباریان را از ادامه این روش ناپسند پرهیز می داد و سید نعمت اللّه جزایری شوشتری با این که اخباری بود در تأیید مجتهدان و ارج نهادن به دیدگاه های آنان اهتمام داشت.

میرزا محمد به امید این که توجه شاه را به اندیشه خود جلب کند گفت: می تواند بهره گیری از علوم غریبه سیسیانف (ابشپخدر) فرمانده نیروی روس که باکو را در حلقه سپاه خود به بند کشیده و شهر را به محاصره در آورده بکشد 38 به این شرط که اگر در این امر پیروز شد شاه مذهب اخباری را در کشور رسمیت ببخشد39 شاه پیشنهاد او را پذیرفت و میرزا محمد چهل روز در حرم شاه عبدالعظیم زاویه نشست و در آخرین روز سرِ سیسیانف را به تهران آوردند.40

شاه بر خلاف قول خود میرزا محمد را به عراق تبعید کرد و او از ترس مخالفان به بغداد رفت.41و سپس در کاظمین سکنی گزید و با این حال از در افتادن و ابراز عقیده علیه اصولیان خودداری نورزید و همین امر سبب شد تا حکم قتل او توسط علمایی چون سید محمد مجاهد 42 شیخ موسی سید عبداللّه سنبر و شیخ اسداللّه کاظمینی43 صادر شود. و در پی آن گروهی به خانه او هجوم بردند و او را همراه فرزندش احمد و یکی از شاگردانش به قتل رساندند.44

پیکر میرزا محمد را با بستن ریسمان به پای وی در کوچه و بازار گردانیدند.45 دختر میرزا محمد همسرملا هادی سبزواری بود میرزا محمد بالغ بر 80 کتاب و رساله نوشت از جمله: آیینه عباسی ایقاظ النبیه دوائر العلوم ابرهان فی التکلیف و البیان فتح الباب مصادر الانوار الاجتهاد و الاخبار حرمة التنباک و القهوه رساله ای در رد عقاید صوفیه و منیة الفحول در رد بر عقاید اصولیه نوشت.

وی این رساله را در پاسخ پرسش

( 68 )

سید بحرالعلوم فراهم آورد و مجالی را در رد ملا علی نوری تدوین کرد.

ظهور وهابیّت:

جریان تباهی آفرین دیگری که همزمان با گسترش نفوذ اخباریان به وجود آمد وهابیّت بود. این آیین را محمد بن عبدالوهاب نجدی(م:1201 ـ 1115هـ.ق.) بنیان گذارد. وی از اعراب بادیه بود و به بصره سفر کرد و نزد یکی از علمای این شهر دانش آموخت. بعد به ایران آمد و در اصفهان ماند و نزد علمای این شهر به فراگیری ادبیات و اصول پرداخت.

او به نقل میرزا محمد تقی لسان الملک سپهر:

(بسیار چیز را بدعت دانست از جمله بنای قباب عالیه بر قبور ائمه و انبیاء و تذهیب بقاع به زر و سیم و موقوف داشتن اشیای نفیس در مضاجع متبرک و طواف مرقد آنان و تقبیل عتبه را شرک دانست و مرتکبین این اعمال را با بت پرستان برابر نهاد.)46

او با این عقاید از اصفهان به زادگاه خود برگشت و عبدالعزیز را با خود همداستان کرد و او از فرزند خود مسعود خواست تا به نجف بتازد و زائرین این شهر را به عنوان بت پرست از پای در آورد.

او در این لشکرکشی و یورش نتوانست نجف را به تصرّف خود درآورد از این روی آهنگ کربلا کرد و بامداد روز غدیر سال 1216هـ.ق.پنج هزار تن از مرد و زن شیعی این شهر را از دم تیغ گذراند و همه اموال آنها را به یغما برد و حرم حسینی را به ویرانه ای بدل کرد و در سال 1221 به نجف و در سال 1222 به حلّه حمله برد.

در هجوم وهابیان به رهبری عبدالعزیز بن سعود به کربلا و کشتار شیعیان این شهر کاشف الغطاء از جمله فقیهان بود که در سه جبهه به دفاع از کیان اسلام پرداخت:

1. برانگیختن مردم علیه وهابیان و نقد عالمانه و دقیق اندیشه های سخیف و واپس گرایانه آنان.

2. برانگیختن پادشاه ایران و مردم

( 69 )

علیه محمد اخباری و تلاش عالمانه و فنی در نقد اندیشه های بی پایه و اساس او.

3. شرکت در جنگهای دوره ای علیه روس و تلاش برای بسیجیدن مردم و روحیه دادن به سپاهیان ایران.

وهابیان مدام رو به توسعه بودند و قدرت آنان روز به روز دامن می گستراند و کم کم از نجد فراتر رفتند و تا بحرین را جولانگاه تاخت و تاز خود قرار دادند. کارگزاران بحرین که از اتباع ایران شمرده می شدند مشکل خود را با شاهزاده حسن علی میرزا فرمانروای فارس در میان نهادند و به دستور او صادق خان دولوی قاجار با سپاه خود به مسقط تاخت و سپاه وهابیان را از هم فروپاشاند. مژده این فتح روز دوشنبه بیستم ربیع الثانی سال 1226 هجری به تهران رسید.47

پیدایش شیخیّه

شیخیّه نیز جریان دیگری بود که در این عصر از سوی شیخ احمد احسایی (م:1156 ـ 1242هـ.ق) پایه گذاری شد. وی مدتی را در احساء در انزوا زیست و به کسب علم و اعمال عبادی مشغول بود. بعد به نجف رفت و در شمار شاگردان آقا باقر بهبهانی و سید مهدی بحرالعلوم درآمد و در دانشهای روزگار خود اعم از فقه اصول نجوم ریاضیات حکمت کلام ادب رجال و طب به کمال رسید. و در سال 1221هـ.ق برای زیارت حرم امام رضا(ع) به ایران آمد.48 در یزد مورد توجه علما قرار گرفت. او سه مرتبه به مشهد سفر کرد و علمای این شهر از جمله: میرزا هدایت اللّه میرزا داوود میرزا عبدالجواد ودایی آنان آقا ابومحمد و میرزا معصوم با او پیوند دوستانه داشتند.49 و آوازه او به گوش فتح علی شاه رسید. شاه میرزا محمد ندیم را با نامه ای نزد وی فرستاد و شیخ احمد را به تهران دعوت کرد. شیخ به اتفاق میرزا علیرضا مجتهد معروف یزد به تهران رفت.

شیخ احمد به درخواست فتح علی شاه خانواده خود را نیز به ایران آورد و در طول اقامت در ایران با دانشوران

( 70 )

شهرهای بزرگ ایران حشر و نشر داشت و عموم آنان دانش و تقوای او را تأیید می کردند و در کرمانشاه مورد استقبال بزرگان قرار گرفت. از جمله آقا محمد جعفر آقا احمد آقا محمد اسماعیل و آقا محمود اولاد آقا محمد علی فرزند آقا محمد باقر بهبهانی او را تکریم کردند. و در زمان حضور ایشان در کرمانشاه علمای بزرگ عراق به دیدار او می آمدند; از جمله: میر سید علی طباطبایی سید علی مجد شیخ حسن فرزند شیخ محمد علی سلطان شیخ جعفر سید رضا شبر و سید عبداللّه شبّر50 و ایشان از سید مهدی طباطبایی بحرالعلوم میرزا مهدی شهرستانی شیخ جعفر نجفی شیخ حسین آل عصفور سید علی طباطبایی صاحب ریاض و حاجی کلباسی صاحب کتاب اشارات اجازه اجتهاد دریافت کرد.51

کم کم آثار شیخ احمد احسائی در همه شهرهای ایران و عراق نشر یافت و سخنهایی از اندیشه ها و انگاره های او بر سر زبانها افتاد که با مبانی شریعت سازگار نبود و همخوانی و هماهنگی با اندیشه های ناب شیعی نداشت; از این روی فقیهان متکلمان و فلاسفه بزرگ به مخالفت با اندیشه های او برخاستند و در محفلها و مجلسهای علمی هر گروهی از برجستگان دانش از زاویه ای به نقد پندارها و انگاره های او پرداختند. از جمله در سفری که به قزوین داشت محمد تقی برغانی فقیه و عالم بزرگ شهر جلسه مناظره ای تشکیل داد و فلاسفه محدثان و متکلمان شهر را فرا خواند تا به مناظره با شیخ احمد احسائی بپردازند.

در این جلسه آخوند ملا آقای حکمی قزوینی آخوند ملایوسف حکمی از فیلسوفان الهی و دیگر علمای فن حدیث و فقاهت به رهبری محمد تقی برغانی با احسائی به مناظره پرداختند و او را محکوم کردند با این حال از عقاید خود دست نکشید و بر آنها اصرار ورزید. از این روی محمد تقی برغانی وقتی اصرار او را دید و دریافت که اندیشه ها و عقاید او تباهی آفرین است و مردمان بسیاری را به وادی

( 71 )

گمراهی می کشاند. راه را و چاره کار را در تکفیر او دید و او را تکفیر کرد تا مسلمانان از دور او پراکنده شوند و باورها گمانها و پندارهای زهرآگین او به آلوده سازی جامعه و مردم نینجامد. از حکم و فتوای وی علمای ایران و عراق پیروی کردند و مردم از دور او پراکنده شدند.

آقا سید جلال الدین آشتیانی در باره شیخ احمد احسائی و اندیشه های او و کسانی که با وی مناظره و او را محکوم کرده اند می نویسد:

(ملا آقای قزوینی م:1282هـ.ق همان شخصی است که در مجلس بحث و مناظره حاج ملامحمد تقی برغانی با شیخ احمد احسائی مؤسس طریقه شیخیّه و منشأ پیدایش فتنه های متعدد پی در پی در شهر قزوین شیخ احمد احسائی را در مناظره محکوم نمود. یکی از علل مخالفتِ اتباع احسائی با ملاصدرا همین قضیه می باشد.

شیخ احمد شروح و تعلیقاتی بر برخی از آثار ملاصدرا به عنوان رد و مناقشه و انتقاد نوشته است و مبانی او را به خیال خود رد نموده است.

حقیر به دقت آثار او را چندین بار مکرر به دقت مطالعه کرده است و به جرأت مدعی است که شیخ احمد برای نمونه یک قاعده از قواعد فلسفه و عرفان را درک ننموده است و من حیث لایشعر در جمیع مبانی فلسفی قلم فرسائی نموده است. نعوذ باللّه من الغوایة واستعیذ به من متابعة النفس والهوی.

آخوند ملا اسماعیل درب کوشکی نیز در مجلس مناظره ای که در اصفهان تشکیل شد با شیخ احمد مباحثه طولانی نمود و شیخ احمد را در جدل علمی منکوب نمود. روی همین مناظره مفصل و مجاب شدن احسائی حاج ملاهادی سبزواری نوشته است:

( 72 )

(علم شیخ احمد در مقابل علم علمای اصفهان نمودی نکرد ولی در زهد بی نظیر بود.) و گرنه احسائی در علوم نقلی از اکابر عصر بود و آثاری از او در نقلیات در دست است که حاکی از تسلط و تبحر او می باشد ولی در علم فلسفه بسیار راجل و کم مایه و ناوارد بوده است. مطالب مضحک وبی اساس که مبتنی بر هیچ اصلی نیست در آثار او فراوان است.

بعد از بحث و جدل علمی ملاآقا با شیخ در محضر ملامحمد تقی برغانی و مجاب شدن شیخ برغانی شیخ را تکفیر نمود و چون ملا محمد تقی در علمیت و صلاح و سداد مورد تصدیق فقهای عصر خود بود در این حکم علمای عراق و ایران از ملا محمد تقی تبعیت نمودند شیخ احمد ناچار به وطن خود احساء و قطیف به قصد زیارتِ مکه مراجعت نمود. اگر چه به واسطه این کار برغانی جان خود را از دست داد و اتباع و مریدان تبعه شیخ احمد به تحریک شخصی به نام حسن بابی او را در محراب عبادت بین الطلوعین در حال سجده با وضعی فجیع به قتل رسانیدند.

هوا وهوس این آخوند پرگوی عرب عده زیادی را گمراه و جماعتی را به دیار عدم فرستاد و دنباله فتنه آن هنوز هم در صحنه جهان جریان دارد.

همه تحقیقات احسائی را می توان در دو سطر خلاصه نمود خلاصه ای بی معنی که خود آن مرحوم شاید از آن سر در نمی آورد و فقط دستخوش الفاظ با رعد و برق شده بود:

پیغمبر در معراج از کره خاک که گذشت عنصر خاکی را رها نمود و از کره آتش که گذشت عنصر ناری را به جای گذاشت و از کره هوا که مرور نمود عنصر هوائی را به اهلش سپرد….)

( 73 )

خیال می کرد اجزاء مرکب اگر منحل شود مرکب باقی می ماند و یا عناصری که مزاج از آن ترکیب می شود ترکیب و انحلال آن امر اختیاری است و نظیر کفش و کلاه می باشد که انسان از خود دور کند.

ترکیب بدن و نفس ترکیب طبیعی ناشی از سیر استکمالی ماده و عناصر اولیه است و از این استکمالات نفس موجود می شود و به مقامات اصلی خود واصل می گردد.

احسائی در آثار خود مکرر ذکر کرده است:

(در معاد انسان با جسم هور قلیائی محشور می شود….)

از این قبیل هفوات که واقعاً ارزش نداشت که منشأ گمراهی هزاران نفوس و علت فنای صدها خانواده گردد. همان رطب و یابسهای شیخ احمد و شاگرد او سید کاظم رشتی منجر به ظهور و پیدایش بابیه و بهائیه شد طلوع شیخ احمد در زمانی اتفاق افتاد که مملکت عزیز ما وضع خوبی نداشت. مردم بلکه زمامداران آن در بی خبری از اوضاع دنیا به سر می بردند و بدیهی است که بیگانگان در آن زمان به این قبیل از سروصداها که موجب تفرقه در عقاید و افکار مردم می شود و نفاق و آشفتگی اوضاع به وجود می آورد اهمیت می دادند. و به این قبیل از فتنه ها که آتش خانمان سوز آن چه بسا مملکتی را دچار اضطراب نموده و حتی موجب سقوط کشوری گردد دامن می زند و این قبیل از مسالک را توسط ایادی خود تأیید و تقویت می نمودند.)52

ج. حوزه علم و پژوهش

در عصر نراقی ها ما با چند رهیافت به لحاظ علمی و کند و کاو عالمانه در حوزه ها رو به رو هستیم:

1. مطالعه در ادیان و مذاهب: در عصر نراقی ها کسب معارف ملل و

( 74 )

نحل دیگر در حوزه کاری علمای دین بود و وظیفه آنان شمرده می شد. ملا مهدی نراقی به مطالعه کتابهای علمی و دینی یهود و نصارا اهمیت می داد و با خط و زبان عبری و لاتین آشنایی داشت.53

2. نقد اندیشه: نقد اندیشه ها و نگارش کتاب و رساله برای روشن گری بیان معارف و شبهه زدایی و پاسخ به شبهه افکنان از رویکردهای علمی این عصر بود. کتاب الشهاب الثاقب در رد فاضل بخاری از آثار ملامهدی نراقی54 از این گونه آثار است.

3. مناظره های دینی: سید بحرالعلوم استاد ملامهدی نراقی که از کاملان فاضلان و برجستگان بود در ذیحجه 1211هـ.ق. با علمای یهود به مناظره نشست.55

در این روزگار هنری مارتین مبلّغ انگلیسی از هند به شیراز آمد و وانمود کرد که مسلمان شده است و در مدارس شیراز به فراگیری علوم دینی پرداخت. سپس ماهیت خود را آشکار ساخت و رساله ای جدلی در نقد اسلام نوشت و نشر داد.

این حرکت ملا احمد نراقی را واداشت تا ده تن از خاخامهای کاشان را دعوت کرد تا بخشهایی از عهد عتیق و آثار مربوط به مذهب یهود و نصارا را به فارسی برگرداند. و خود رساله ای فراهم ساخت زیر عنوان: سیف الامه و به نقد دعاوی هانری مارتین پرداخت.56

رساله های دیگری نیز به قلم ملاعلی نوری57 ملاعلی اکبر فرزند محمد باقر اصفهانی58 حاج ملاتقی برغانی سید محمد کربلایی ملا ابراهیم کلباسی حاج ملاموسی نجفی و میرزا محمد اخباری نگارش شد.59 حاج ملا رضا همدانی نیز رساله ای در رد مارتین به دستور فتح علی شاه نوشت.60

4. شکوفایی فقه: در این عصر فقه شیعه شکوفا شد. وحید بهبهانی (م:1205 ـ 1117هـ.ق) مبانی اصول را استوار ساخت و شیخ مرتضی انصاری (م:1281هـ.ق) تحولی بزرگ در فقه و اصول آفرید و شیخ محمد حسن شریف اصفهانی با نگارش کتاب جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام فقه استدلالی شیعه را به بهترین وجه سامان داد.

( 75 )

از ویژگیهای علمای بزرگ معاصر نراقی ها جامع بودن آنان است. چهره های این عصر به همه دانشها و فنهای زمانی خود عالم بوده و افزون بر آن از برتریها و شایستگیها و اخلاق ملکوتی بهره مند بوده اند. در این عصر هر چند فقه نسبت به دانشهای دیگر روبه فربه شدن بود ولی هنوز در حوزه اصفهان در کنار فقه حدیث و تفسیر به اصول فقه و حکمت و علوم ریاضی اعم از هیأت و نجوم و استخراج تقویم و حساب و هندسه و نیز علم طب و کلام و ادبیات توجه می شد. ملامهدی و ملا احمد نراقی در شمار اندک کسانی قرار داشتند که به چنین جامع بودن دست یافته بودند.

نراقی ها برای رسیدن به جایگاه والا و کمال علمی از تعصبهای دروغین و اندیشه های سطحی به دور بودند.

ملامهدی نراقی در زمانی که رویارویی بین علمای اخباری و اصولی به اوج خود رسیده بود از گفت وگوهای علمی هر دو گروه بهره می جست.

او با این که در صف علمای اصولی قرار داشت در درس شیخ یوسف بحرانی و نیز شیخ محمد مهدی فتونی که از پیشوایان علمای اخباری بودند شرکت می کرد.

5. اهمیت دادن به فقه سیاسی: میرزا مهدی و میرزا احمد نراقی میرزای قمی و دیگر علمای هم روزگار آنان به گونه به بحثهای بنیادین در فقه سیاسی اهمیت داده اند. میرزای قمی در جامع الشتات و نوشته ها و رساله ها به این مسائل پرداخته است.61

ملااحمد نراقی نخستین کسی است که به بحث روایی ولایت فقیه توجه نشان داد و امام خمینی در آثار خود به این نکته اشاره کرده است.

6. نشر فرهنگ تعادل: ملامهدی نراقی در جای جای کتاب جامع السعادات با بهره گیری از کتاب و سنت و با بیان عقلی بر درستی فرهنگ تعادل تأکید می ورزد. ایشان در آغاز کتاب جامع السعادات یادآور می شود که نگهداشت اصل تعادل نه تنها در قلمرو اخلاق بلکه در همه زوایای فرهنگی مانند بحثهای علمی فلسفی و اعتقادی بایسته است.62

( 76 )

پی نوشتها:

1. روضة الصفای ناصری ج105/10.

2. قصص العلما20/.

3. همان104/.

4. قصص العلما141/.

5. روضة الصفای ناصری ج109/9.

6. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز شماره بیستم سال 383/1348 ـ 345.

7. قصص العلما93/.

8. همان93/ ـ 94.

9. همان93/.

10. الکرام البرره ج116/1.

11. ناسخ التواریخ سلاطین قاجاریه ج167/1.

12. همان ج168/1.

13. همان ج168/1.

14. همان ج167/1.

15. همان ج183/1.

16. خاطرات مأموریت ژنرال گاردان در ایران گاردان آلفرد ترجمه عباس اقبال آشتیانی به کوشش همایون شهیدی 193/ ـ 194 انتشارات گسترش فرهنگ و تاریخ ایران تهران.

17. ایران در دوره سلطنت قاجار علی اصغر شمیم51/.

18. ناسخ التواریخ سلاطین قاجار ج187/1 ـ 186.

19. رساله جهادیه حاج ملامحمد رضا همدانی نسخه خطی کتابخانه ملی شماره 900.

20. جهاد العباسی نسخه خطی کتابخانه آستان قدس12/ ـ 13 شماره 2346.

21. روضة الصفای ناصری ج642/9.

22. مآثر سلطانیه عبدالرزاق دنبلی 145/ و 146.

23. ناسخ التواریخ سلاطین قاجاریه ج184/1.

24. احکام الجهاد واسباب الرشاد میرزا عیسی قائم مقام فراهانی تصحیح و مقدمه دکتر غلام حسین زرگری نژاد 339/ ـ 340 بقعه تهران.

25. روضة الصفای ناصری ج642/9.

26. همان ج9 642/.

27. همان ج645/9.

28. ناسخ التواریخ سلاطین قاجاریه ج359/1.

29. همان.

( 77 )

30. همان.

31. همان ج27/2 و 33.

32. همان ج137/1; ج169/1; منتظم ناصری ج119/3.

33. دین و دولت در ایران حامد الگار ترجمه ابوالقاسم سری 66/ توس تهران.

34. روضات الجنات 127/7.

35. همان153/.

36. همان55/.

37. همان152/.

38. قصص العلما132/.

39. همان.

40. ناسخ التواریخ سلاطین قاجاریه ج80/1; قصص العلما132/.

41. قصص العلما132/.

42. صنیع الدوله ج167/3.

43. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج158/7.

44. معلم ج942/3.

45. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج158/7.

46. ناسخ التواریخ سلاطین قاجاریه ج119/1.

47. همان ج206/1.

48. شیخ احمد احسایی مرتضی مدرسی چهاردهی7/ تهران 1344.

49. دلیل المتحیرین39/ چاپ دوم کرمان.

50. دلیل المتحیرین46/.

51. همان50/.

52. الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه صدرالدین شیرازی تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی/110 ـ 113 دانشگاه مشهد.

53. شرح الهیات من کتاب شفاء ملامهدی نراقی به اهتمام دکتر مهدی محقق مقدمه 31/.

54. همان. مقدمه23/.

55. فوائد الرجالیه49/.

56. قصص العلما93/ 94.

57. همان122/.

58. روضات الجنات416/.

59. دین و دولت در ایران168/.

60. همان196.

61. نامه ای از میرزای قمی به آقا محمد خان قاجار حسین مدرس طباطبایی مجله وحید 1352.

62. جامع السعادات ج82/1.

کلمات کلیدی
دین  |  شاه  |  قاجار  |  ایران  |  ملا احمد نراقی  |  شیخ احمد احسائی  |  نراقی  |  اخباری  |  عالم دینی در عصر نراقی  | 
لینک کوتاه :