×

آزادی تفکر

است صرف اندیشیدن برای انسان ،ارزش واهمیتی درخور ندارد، چه بسیاری 2. آفت پذیری :از آنجا که تفکر واندیشه ، عملی ازاعمال انسان است ضروری و لازم است عواملی که آدمی رااز تفکر باز می دارد و تضعیف کننده این نیرو غافل نبوده است ، در جهت رشد و کمال آن نیز، اسلام ، تفکر رااز همه ابعادش مورد دقت و عنایت قرار داده است . است از راه صحیح انحراف حاصل کند و بجای کشف حقائق و حل معضلات ، تفکر عبارت است از مربوط کردن چند معلوم بیکدیگر برای بدست آوردن پس ، ذهن انسان ، آنگاه که تفکر می کند واموری را مقدمه برای امر یک اندیشه صحیح لازم است ، بخوبی همراه داشته باشد. اسلام به اندیشه انسان توجه بسیار، مبذول داشته و آفات و موانع و معلوم است که انسان هر چند در تفکر قوی می باشد، چون خود دراخل زیرا کجروی اندیشه ، راه را بر حقیقت بسته و ممکن است سالک بجای بدین جهت اسلام ، بیشترین توجه را به آن کرده است . یکی از موانع تفکر صحیح است . اندیشه خود را حق و صواب تصور کرده و حاضر به تحقیق و تفکر در و مقام داوری ، بر تفکر درست آنان غلبه کرده است . راهیابی و مقدمه تفکر صحیح است ، بلکه پیروی مانع اندیشه صحیح می شود آنچه اسلام برای نجات ازاین وادی ظلمت مطرح کرده است ، حق محوری در است واین مانع ، گاه به حدی در روزنه های اندیشه انسان رسوخ می کند

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2240     تاریخ درج : 1390/08/08

65

قسمت پنجم

در مقالات گذشته ، ضرورت آزادی تفکر و آزادی آن از محدودیتهای ساختگی دراصول و فروع را بحث کردیم .اینک دراین نوشتاراز زاویه دیگر، آزادی اندیشه را مورد بحث قرار داده و سخن را در زمینه زدودن موانع و آفتها در راه اندیشه پی می گیریم .

امتیاز آدمی بر سایر موجودات ، به نیروی تعقل و تفکراست . بدیهی است صرف اندیشیدن برای انسان ،ارزش واهمیتی درخور ندارد، چه بسیاری ازاندیشه ها که راه به مقصود نبرده اند و بیراهه رفته اند و در وادی ظلمت زمین گیر شده اند.

نیروی اندیشه ، آنگاه ازارزش واقعی برخوردار خواهد بود که از آن در راه کشف حقایق ، خیر و سعادت و تکامل استفاده گردد.این ، وقتی میسوراست که راههای انحراف اندیشه و موانع صحیح اندیشیدن را بخوبی دریابیم ، که این مقاله گامی است در همین راستا.

ویژگیهای تفکر

1. وسعت عمل :از میان قوا و نیروهای مختلف انسان ، نیروی تفکراز وسعت میدان خاصی برخورداراست .انسان با نیروی تفکر در زمینه های گوناگون به کندوکاو می پردازد و دامنه وسیعی را زیر پوشش تفکر خود می گیرد. با توجه به این وسعت میدان عمل و حساسیت موقعیت آن است که باید لغزشگاهها را شناخت و در هدایت اندیشه دقت عمل داشت .

2. آفت پذیری :از آنجا که تفکر واندیشه ، عملی ازاعمال انسان است همانند سایراعمال ، آفات و موانعی او را تهدید می کند،ازاین روی باید شرایط صحیح اندیشیدن را شناخت و در برابر آفات و موانع حساس بود. باید توجه داشت نیروی تفکر به همان نسبت که ازارزش ویژه و مقامی بالاتراز سایر قوا بیشتر و مساله آفرین تراست ، زیرا عمل اندیشیدن ، با مغز و روان و آدمی سر کار داشته ،انحراف آن کانون فرماندهی و مرکز هدایت انسان را دچار تزلزل کرده و در نتیجه ، سایر اعضاء و جوارح را متاثر می سازد .

3. رشدپذیری : نیروی تفکر همانگونه که عامل برتری و رشدانسان است ، خود نیز، بهتراز سایر قواازاستعداد رشدپذیری و نمو برخوردار است ،ازاین روی شناسائی عوامل رشد می تواند نقش عمده ای در تکامل و تعالی آن داشته باشد.

ضروری و لازم است عواملی که آدمی رااز تفکر باز می دارد و همچنین عواملی که راه درست اندیشی را به روی انسان می بندد بشناسیم و نسبت به عوامل و زمینه ها و شرائط لازم برای رشد و کمال نیروی اندیشه ، شناخت پیدا کنیم تاازاین امانت الهی در حد مطلوب بهره بریم .

اهمیت وارزش والای اسلام به آزادی تفکر (که در مقالات سابق از آن سخن گفتیم ) بدین معنی نیست که اسلام به آن ارزش مطلق داده واو را در خط سیر خود راها کرده ، بلکه اسلام از آفتها و عوامل تهدید کننده و تضعیف کننده این نیرو غافل نبوده است ، در جهت رشد و کمال آن نیز، راهنمائی های لازم را کرده است ، به حدی که به جرات می توان گفت هیچ مکتبی ماننداسلام به گونه ای جامع به اندیشه آدمی توجه نکرده است . اسلام ، تفکر رااز همه ابعادش مورد دقت و عنایت قرار داده است . خصوص موانع تفکر و عوامل تضعیف کننده ، حاوی مطالب و فرامین ارزشمندی است که دراین نوشتار به گوشه ای از آنهااشاره کرده و تفصیل آن را به تلاش پژوهشگران و خوانندگان واگذار می کنیم . قبل از آن که به اصل موضوع بپردازیم ، لازم است تصویری اجمالی از خطاها و لغزشهای اندیشه و آنچه تاکنون در جهت حفظ آن از خطاها و لغزشهاانجام گرفته اشارتی شود تا آن جهتی را که مقاله درصدد پی گیری آن است متمایزتر و مشخص ترنماید.

انواع خطاء در فکر

همانطور که یادآوری شد، فکر آدمی پیوسته در معرض خطاء و لغزش است . همانگونه که مزاج انسان از طریق طبیعی منحرف می شود فکر نیز، ممکن است از راه صحیح انحراف حاصل کند و بجای کشف حقائق و حل معضلات ، مشکلات و دشواریهایی بیافریند.

بنابراین ، آدمی برای کشف حقیقت و مصون ماندن از خطای در فکر نیازمند به اصول و قواعدی است که او را راهنما و راهبر باشد. برای تشخیص خطاهای ممکن در فکرابتد، باید نگاهی به معنی و سیر عملی آن داشته باشیم .

تفکر عبارت است از مربوط کردن چند معلوم بیکدیگر برای بدست آوردن معلوم تازه و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم .

پس ، ذهن انسان ، آنگاه که تفکر می کند واموری را مقدمه برای امر دیگر قرار می دهد ممکن است صحیح عمل کرده و ممکن است دچار خطاء گردد. خطاء در تفکر، ریشه در یکی از دو مطلب ذیل می تواند داشته باشد:

1. مقدماتی که پایه واساس قرار گرفته اشتباه بوده وازاتقان واستحکام لازم برخوردار نبوده باشد.

2.نظم و شکل و صورتی که به مقدمات داده شده ممکن است غلط باشد، یعنی مقدمات و مصالح ، درست بوده ولی شکل استدلال غلط باشد. به تعبیر دیگر: یک استدلال در عالم ذهن همانند. یک ساختمان است . یک ساختمان آنگاه بی عیب و نقص است که هم مصالح آن سالم باشد و هم شکل آن روی اصول مهندسی درست انجام پذیرفته باشد.اگر هر یک ازاین دو ناقص باشد، این بناء سالم و قابل اعتماد خواهد بود. فکر آدمی هم دارای یک سلسه مواد و مصالحی است که ذهن به آنها شکل و صورت داده است . آنگاه فکر از هر جهت بی عیب و نقص خواهد بود که هم صورت و هم موادی را که برای یک اندیشه صحیح لازم است ، بخوبی همراه داشته باشد.

برای جلوگیری از خطاء در صورت و تنظیم مقدمات ، دانشمندان تلاشهای بسیاری کرده و قواعد و قوانینی را تنظیم نموده و به رشته تحریر در آورده اند، تاانسان را در کیفیت تنظیم معلومات خود تا رسیدن به معلومات دیگری کمک نمایند، ازاین رو، در تعریف منطق با همه اختلافات در تعبیر،این مطلب مورد اتفاق است که : منطق قانون صحیح فکر کردن و وسیله سنجش خطاء در اندیشه است . علماء منطق با تلاش خود توانسته اند شکل ظاهر و صورت اندیشه انسان را سامان داده و به تبیین خطاهای آن بپردازند

آنچه را که برخی در نقد منطق ارسطو، گفته اند که اگر منطق ذهن را از خطاء نگاه می دارد، پس اختلاف علماء و فلاسفه که خود مجهز به این علم انداز چه سرچشمه می گیرد؟ صحیح نیست ، زیرا منطق ارسطو منطق صوری است . فایده آن صیانت ذهن از خطای در صورت و شکل است و کاری به مواد و خطای در مقدمات ندارد 1 .این اختلاف نظرها بین دانشمندان و علمائی که به منطق ارسطو، پای بندند نوعااز خطاء واشتباه در ماده و محتوای قضایا سرچشمه می گیرد نه صورت .

منطق عملی ، بر خلاف منطق صوری به محتویات و ماده فکر توجه دارد نه صورت . در تعریف آن چنین آمده است ،

منطق عملی یا ( اعمالی ) قوانین مخصوص را که فکر برای یافتن حقیقت در مورد خاص بایداز آنها تبعیت کند مطالعه می نماید، مثلا م، در ریاضیات که افکار را بهم مربوط می سازیم . درس شیمی که آزمایش می کنیم و در تاریخ که مدارک را نقادی می کنیم ، حقیقت را به یک وجه و به یک طریق جستجو نمی کنیم ، بلکه در مورد هر یک از آنها راه و روش معینی را برای رسیدن به منظور در پیش می گیریم ،ازاین روی ، غالبا منطق علمی را به مطالعه و علم مطابقت فکر با موضوعهای خود و یا علم حقیقت تعریف کرده اند.

بدین طریق ، منطق صوری متوجه استدلال است و به قالبهای فکری ، صرف نظراز محتویات آن ، توجه دارد،اما منطق عملی یا (متدلوژی ) به محتویات فکر و آنچه در قالبهای مذکور ریخته می شود توجه دارد. به این معنی که روشن تحقیق را بر حسب این که موضوع مورد تفکراز مقوله کمیات ، یااجسام طبیعی ، یاامور نفسانی و یااموراجتماعی باشد، تعیین می کند. بر خلاف قوانین منطق صوری که قوانینی است مطالق و قابل تطبیق بر همه موارد. منطق عملی قوانینی است اختصاصی و تابع موضوع و ماده مورد تحقیق و برحسب آن متفاوت است . آیااین دو منطق در راه تحقق غرضی که برای آن نگاشته شده اند موفق بوده اند یا نه ؟اگر نه ، نقض وابرام هائی که وارد گردید کدام است ،از موضوع مقاله خارج و مطلبی است که در جای خود در خور توجه . آنچه مسلم است ، مجهز بودن به منطق و داشتن آن ، فکرانسان را به تمام معنی ازانحراف و لغزش باز نداشته و تجربه نشان می دهد که در راه تفکر واندیشیدن ، دامها و موانع بسیاراست که آگاهی ازاین موانع و شناخت چگونگی مبارزه با آن ، ذهن هر متفکری را بخود متوجه می سازد.

در همین راستا دکارت ، فیلسوف آلمانی دراصول چهارگانه ای که برای رسیدن به حقیقت بیان می کند می گوید:

[ هیچ چیزی را حقیقت ندانم ، مگر آن که بر من بدیهی باشد و در تصدیقات از شتابزدگی و سبق ذهنی و تمایل بپرهیزم و نپذیرم مگر آن را 3که چنان روشن و متمایز باشد که هیچ گونه شک و شبهه ای در آن نماند].

سخن دکارت ، دراین چند مطلب خلاصه می شود:

1. چیزی که قطعی و یقینی نباشد نباید بر آن اعتماد کرد. ( اجتناب از جهل ).

2. ذهن رااز عجله و شتابزدگی باز دارد.

3.از تمایل به هوی و هوسها بپرهیزد.

آنچه وی یادآور شده است ، تنهااندکی از دهها آفت و موانعی است که اندیشه انسان را تهدید می کند و موجبات انحراف آن را فراهم می سازد.

اسلام به اندیشه انسان توجه بسیار، مبذول داشته و آفات و موانع و لغزشگاههای اندیشه را در سطحی وسیع و با دیدی عمیق مورد توجه قرار داده است . با دید عمیق مورد توجه قرار داده است . با دید وحی که از جانب خداوندگارانسان و آفریننده او سرچمشه می گیرد به تشریح ویژگیهای روحی و روانی او پرداخته است .

معلوم است که انسان هر چند در تفکر قوی می باشد، چون خود دراخل این مجموعه و جزئی از آن است واز طرفی شناخت بشر هم بدون کمک گرفتن از آفریدگارانسان میسر نیست ، نمی تواند به ارزیابی همه جانبه او بپردازد و به سر و نهان و دامهای نامرئی بر سر راه او پی ببرد،از این رو، در قوانین و دستورات اسلام و سایر مکاتب الهی در تشریع ویژگیهای انسان به چیزهائی اشارت رفته است که ذهن بشر کمتر بدان دست یافته است و در راه پیش گیری از هلاکت و ضلالت او، دستوراتی ارائه داده اند که بشر با تحلیل ذهن خود نمی تواند بدان دست یازد.

درباره اندیشه انسان ،اسلام تنها به ذکر آفات و موانع اکتفا ننموده که در راستای بهره وری بیشتراز نیروی تفکر موضوعات شایسته تفکر را نیز، پیشنهاد کرده و راههای رشد و تکامل بخشیدن آن را نیز، بیان داشته است .

متون اصیل اسلامی ، دراین زمینه به گونه ای گسترده ، نکته های بسیار ظریف و دقیقی را یادآور شده اند.ازابعاد گوناگون این نیروی بزرگ سخن گفته اند که به برخی از آنها در ذیل اشاره می کنیم :

موانع تفکر

موانع تفکر واندیشه را می توان به دو دسته تقسیم نمود:

1.اموری که وجود آن آدمی رااز واقعیت دور می گرداند، و انسان راازاندیشه وری صحیح محروم می سازد.

2.اموری که موجب تضعیف قوه تفکر واندیشمندی درانسان می گردد و صفای فکر و توانمندی اندیشه راازانسان سلب می کند. در واقع فضای جولان فکری را مکدر کرده و حرکت فکر واندیشه را رهگیر می شود. گر چه شناخت هر دو دسته در راه خودسازی و آزادی تفکر لازم و ضروری می نماید، لکن شناخت عوامل دسته اول از خصوصیت ویژه ای برخورداراست ، زیرا کجروی اندیشه ، راه را بر حقیقت بسته و ممکن است سالک بجای کعبه ، راه شرک را در پیش گرفته و بجای حقیقت سر بر آستانه باطل فرود آورد. بدین جهت اسلام ، بیشترین توجه را به آن کرده است .این موانع ر، سرچشمه هائی است که شناخت آنها می تواند ما را در مبارزه با آن یاری کند.

موانع تفکر یااز ناهنجاری در بینش سرچشمه می گیرد، همچون نادانی ، ظن و گمان و ...، یاازاختلال در خصلت های درونی بر می خیزد، چون هوی و هوس و ...، یاازاسباب و عوامل خارجی نشات می گیرد. موانعی که از ناهنجاریها در بینش سرچشمه می گیرد،ازاین قرارند:

1. جهالت و نادانی : جهل و نادانی یکی از موانع تفکر صحیح است . شخصی که نسبت به امری علم ندارد، چگونه می تواند در رابطه با آن بیندیشد و یااگراندیشه کند صحیح اندیشه کند.

در میان بدترین جهالتهااز جهل مرکب می توان یاد کرد. جاهل مرکب اندیشه خود را حق و صواب تصور کرده و حاضر به تحقیق و تفکر در پیرامون آن نیست . با عقائد واندیشه های دیگر به مخالفت برخاسته ، تا جائی که در دامن باطل فرو می غلطد. روشن است ، فردی که تمام جوانب را ادارک نکرده و یااطلاع ناقص دارد، نمی تواند تفکر واندیشه ، راه صواب را بپیماید و درست داوری کند.

بدین جهت اسلام ، در راه مبارزه با جهالت ،از پیروانش تفقه ، سیر و مطالعه در آفاق ،انفس ، تاریخ و جهان را طلب می کند. باارشاد و اندرز،انسان راازاندیشه و قضاوت درباره آنچه که آگاهی بدان ندارد، منع می کند:

لاتقف مالیس لک به علم ،ان السمع والبصر والفواد کل اولئک کان

عنه مسوولا....

یعنی : به آنچه علم نداری دل مبند که انسان در مقابل دینی و شنیدنی و آنچه در دل دارد مسوول است .

پس بهتر آن که :انسان در برابر آنچه نمی داند بصراحت بگوید: [نمی دانم] ، که این ، فرد و جامعه رااز آفات و خطرات مصون می دارد. بگفته حضرت امیر( ع) [ لوسکت من لایعلم سقط الاختلاف] 5

2. گمان و پندار: ظن و گمان ، گر چه درجه ای بالاتراز جهالت است ، ولی حق نما نیست ،ازاین روی برای یک متفکر، تکیه گاه درستی نیست .

تاکیداسلام بر پیروی از علم و یقین و بدور ماندن از گمان بر همین پایه است ، که اگر متفکران ، بر یقیین پویند و مشی آنان براساس علم و یقیین باشد، درصد خطا بشدت کاهش پیدا خواهد کرد. قرآن ،اساس استدلال ها و ریشه انحراف کفار را پیروی از ظن و گمان مطرح کرده است :

وان تطع اکثر من فی ارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الاالظن و

ان هم الایخرصون .

یعنی :اگرازاکثریت مردم روی زمین پیروی کنی تو را گمراه می کنند، زیرا آنان پیروی از گمان کرده و براساس حدس و تخمین نظر می دهند.

اندیشه وقتی که در مردابه پیروی و حرکت براساس نظراکثریت فرو رود، مرگش حتمی است در مسائل اساسی زندگی و سرنوشت ساز نمی توان بر تکیه گاه میان تهی و موریان خورده دل بست . خداوند در قرآن ، پیامبرش را به این نکته اساسی توجه داده وامر فرموده است که : فقط براساس علم مشی کند.

ابن سینا که دراین مکتب دانش اندوخته است در نمط نهم اشارات می گوید:

[ هر کس چیزی را بدون دلیل بگوید و یا بپذیرد،از جرگه و گروه انسانها خارج شده است] .

انسان وقتی نمود پیدا می کند و در جرگه انسانها قرار می گیرد واز بهائم تمییز داده می شود که منش او براساس علم و براهین باشد.

3. شتاب زدگی در داوری :اظهار واندیشه درست و داوری صحیح ، توجه و مدارک و مستنداتی را باید، که بدون آن قضاوت نادرست است . شتاب زدگی اندیشه رااز مسیر فطری و طبیعی خودش دور می کند و موجب گمراهی و ضلالت فرد می گردد. شاهد بر مدعی طیف وسیعی ازانسانهاست که بخاطر شتاب در داوری واظهار نظر، راه خطا را پیموده اند و تیره روز شده اند. قرآن ، شتاب زدگی دراندیشه و قضاوت را یکی از علل انحطاط و بی ایمانی کفار می داند:

[ویدع الانسان بالشر دعائه بالخیر وکان الانسان عجولا] 7 .

یعنی :انسان بواسطه شتاب زدگی سراغ بدیها می رود آنگونه که سراغ خوبیها می رود.

شتاب زدگی ، درک صحیح و قدرت تشخیص حق از باطل و خیراز شر رااز انسان می گیرد. که این می تواند بزرگترین عامل انحطاط فکر وانحراف از مسیر صحیح اندیشیدن باشد.

مرحوم علامه طباطبائی درذیل آیه مذکور می فرمایند: مراداز عجول بودن انسان این است که :

[ هرگاه چیزی را می طلبد با آرامش خاطر سراغ آن نمی رود و پیرامون صلاح و فساد ن تفکر نمی کند، تا پس از آشکار شدن جهات خیر، آن را طلب کند، بلکه به محض این که چیزی توجه او را جلب کرد، بدون دقت و بررسی سراغ آن می رود،انسان عجول نمی تواند فرق بین خیر و شر بگذارد. چنان بسوی باطل حرکت می کند گوئی بسوی حق می رود]. 8

با توجه به مطالب فوق به این نتیجه می رسیم : که شتاب زدگی مانع و رادع درست اندیشیدن و باعث انحراف آن از مسیر درست است .

4. تقلید کورکورانه : بسیاری از مردم ، راه و رسمی را که در میان نیاکان خود مرسوم بوده است ، بدون تامل واندیشه پذیرفته اند.این دلبستگی و پذیرش بدون اندیشه و متعصبانه ، فکر آنان را به بند کشیده و مقام داوری ، بر تفکر درست آنان غلبه کرده است . شواهد بسیاری در دست است که یکی از عوامل عقب ماندگی فکریمردمان و مانع درست اندیشیدن آنان ،اتکاء به آداب و سنن غلط نیاکانشان بوده است .از جمله ، قرآن کریم در رابطه بااین گروه می فرماید:

اذا قیل لهم اتیعوا ماانزل الله ، قالوا بل نتبع ماالفینا علیهم

آبائنا 9 .

یعنی : هنگامی که به آنان گفته می شود آنچه را خداوند فرستاده است پیروی کنید، می گویند ما همان راهی که پدرانمان بر آن بودند پیروی می کنیم .

قرآن ، راه مبارزه با آن را تعقل واندیشه صحیح و رها شدن و بدور ماندن از سیطره تقدس آباء و گذشتگان دانسته و تفکر در آفاق وانفس و سیر در زمین ر، برای آشنائی باافکار ملتها و علوم ، در شکستن دیواره وحشت ناشی ازاین تقدس ، موثر می داند. با نکوش از بردگی انسان در برابر تاریخ یا محیط زندگی ،او را به رهائی فکری و آزاداندیشی در برابراین سیطره فرا می خواند و راه صحیح تفکر و بدور ماندن از موانع را برای دست یابی به حقائق به وی می آموزد.

شخصیت زدگی :از موانع تفکر صحیح ، شخصیت زدگی است . مقصوداز آن نه بدور ماندن از تجربیات و پیروی از بزرگان دانش است ، که خودازاسباب راهیابی و مقدمه تفکر صحیح است ، بلکه پیروی مانع اندیشه صحیح می شود که براساس معیار صحیح پیروی از صاحبان دانش و فن نباشد. مقلد، خود واندیه خود را در شعاع دانش مقلد هیچ بینگارد. راز عدم پیروی بسیارازانسانه،از پیامبران بزرگ الهی در همین امراست . قرآن از زبان مردمانی که بدین علت گمراه می شوند، می گوید:[ انااطعنا سادتنا و کبرائنا فاضوناالسبیلا]. 10

آنچه اسلام برای نجات ازاین وادی ظلمت مطرح کرده است ، حق محوری در مقابل شخصیت محوری است ، توجه به[ ماقال] به جای[ من قال] و تبعیت از گفتاراحسن به جای توجه به گوینده ، تشویق به دلیل جویی و علت خواهی . آنچه قرآن انسانها را به آن رهنمون می شود حیات بخش ترین عاملی است که افراد رااز قرار گرفتن در جاذبه شخصیته، گروهها و ... برحذر می دارد، بدین جهت اسلام ،ارزش هر شناختی را وابسته به ارزش آن واقعیت دانسته ، نه پدیده هائی که او را در بر گرفته است .

6. یکسونگری :از بزرگترین عوامل انحراف تفکر و سیراندیشه در مسائل حیاتی انسان ، کانالیزه شدن فکر واندیشه در موضوع و جهت خاص و غفلت از سایر موضوعات است .از آنجا که مسائل حیاتی انسان بطور کل ازارتباط و وابستگی ویژه ای برخوردارند، طبعااندیشیدن در موضوعی و غفلت از سایر موضوعات دیگر موجب نقصان اندیشه وانحراف در آن خواهد بود، گر چه آن موضوع خاص بخودی خودازاهمیت والائی برخوردار باشد. بااین توجه ،اندیشیدن در هر یک از مسائل حیاتی انسان که غفلت و بی توجهی از سایر مسائل را به دنبال داشته باشد، آفتی است برای اندیشه انسان . نمونه بارزاین جریانها در عصر م، تفکر ماشینی است که به صورت یک آفت عمومی ،اندیشه انسانها را تهدید می کند. در نظامهای مسلط بر جهان ، فرهنگ واندیشه مردمان ، به یک سو گرایش پیدا کرده و در پیچ و خمهای ماشین و تکنیک هضم شده است .این فرهنگ حاکم ، آنان رااز تفکر در آنچه پیرامون آنان می گذرد،از بردگی مستقیم و غیرمستقیمی که بدان دچارند، غافل کرده است . امروز، بسیاری ازاندیشه ها همچون کالائی بخس بفروش می رسد و حاصل این تلاشها بجای راه یابی و بوجود آوردن فرهنگ سالم که به رشد عقلائی جامعه کمک کند به انبوه ثروت ثروتمندان و بردگی گروهی دیگر می انجامد.این فرهنگ مسخ شده ، در نهایت به زیان اجتماع انجامیده و فرهنگیان رااز ملت جدا کرده و به بی تفاوتی دچار خواهد کرد.این همان خطری است که امام امت ، آن را پیش بینی کرده و به فرهنگیان و دانشگاهیان و دانشجویان گوش زد کردند که : در مسائل علمی غرق نگردیده واز سیاست اداره جامعه فاصله نگیرند. درباره امور سیاسی و نحوه اداره کشوراظهار نظر نمایند و یادآور شدند که یکسونگری مراکز صنعتی و هضم آنان در پیچ و خم صنعت ، دور ماندن از میدان اجتماع و مردم را بدنبال داشته و همان خطری را برایمان به ارمغان خواهد آورد، که امروزه مراکز فرهنگی در غرب و شرق بدان دچار هستند .

خصلت های ناپسند

خصلت های نفسانی انسان ، که شامل خواسته ها و هواهای او می باشد، مهم ترین عامل برای لغزش و خطاء در تفکر نتیجه بخش می باشد.انسانی می تواند درست به تفکر بنشیند که در آزادی کامل از همه موانع و دامها بسر برده و بی طرفی خود را نسبت به همه کششها و جاذبه های نفسانی حفظ کند، تا هیچگاه سایه حرص و طمع و کبر و غرور و عشق و شهوت او را نسبت به آنچه می اندیشد دگرگون نکرده واو را نلغزاند، ریشه بسیاری از خطاها و فرو غلطیدن در دامهای باطل را باید دراین کمین گاه جستجو کرد. برخی از خصلتهای ناپسند بدین قراراست:

1. تکبر و غرور:از دیگر موانع رشد فکر و راه یابی دراندیشه ، تکبر است واین مانع ، گاه به حدی در روزنه های اندیشه انسان رسوخ می کند که مانع دریافت هرگونه حق و حقیقت گردیده و در حد نازل تر،اندیشه را آلوده و مغشوش می سازد.انسانی که اندیشه خود را برترین و آن رااز هرگونه عیب و نقص مبری می داند،این نگرش ، دراندیشه اش تاثیر گذاشته واو را در داوری و تفکر به اشتباه می اندازد، زیراانسان خودبین ، خود رااز مشور با دیگران و بهره گیری ازاندیشه های آنان بی نیاز دانسته و نسبت به آنچه خود می فهمند تعصب و جمود ورزیده واشتباها و خطاهای خود را نادیده می گیرد.

این باعث می شود که گفتار دیگران را باطل واندیشه خود را حق بحساب می آورد. به همین جهت علی[ ع] می فرماید:

شر آفات العقل الکبر. 11

بدترین آفتهای عقل تکبراست .

و نیز می فرماید:

[به هراندازه کبر و غرور به اندرون انسانی راه یابد به همان اندازه از عقل او بکاهد].

و منشا بسیاری از خطاهای دراندیشه و باطل گرائی را باید در غرور و نخوت صاحب اندیشه جستجو کرد، زیرا چنین انسانی حتی پس از دریافت حق براثر صعوبت قبول آن ، در مقابل آن موضوع گیری کرده و برای مقابله ، به فریب خود می پردازد. در سایه غرور و تکبر، واقعیتها کم رنگ شده واندیشه ه، راه انحراف را در پیش گرفته واز مسیر منطقی خود منحرف می شوند.

بدین جهت اسلام با نکوهش از تکبر و غرور و تشویق به تواضع فروتنی ، عقل انسانی را آزاد ساخته واو را به رهائی از پای بندی به خودخواهیهای درونی فرا می خواند.

2. تعصب و لجاجت :از آفات دیگراندیشه صحیح ، تعصب است . گاه براثر عشق و علاقه به چیزی انسان به مرتبه تعصب و تصلب می رسد، یعنی آنچنان تعصب ذهن و هوش او را پر کرده که با وجوداو عجین می گردد که حتی پس از فهمیدن واقعیت ها حاضر به پذیرفتن آن نمی گردد. تعصب ، همچون پرده ای ضخیم دیدگاه انسان را مسحور ساخته و به وی اجازه نمی دهد تا واقعیت ها را آنچنان که هست ببیند و یا پذیرای انتقاد و یا گفتاری بر خلاف آن باشد.اندیشه او فقط آنچه را که با روان او یسو و در هم آمیخته است دیده و نقطه های معارض را تاریک نشان می دهد. نتیجه این ، پدید آمدن روحیه مجادله واسکات خصم برای بزانو در آوردن او می باشد:

درباره کفار قرآن کریم می گوید:

وان یروا کل آیه لایومنوا بها حتی اذا جائوک یجادلونک. 13

هر نشانه ای را که ببینند باور نکرده و در وقت روبروشدن به جدال برخیزند.

علی (ع) میفرماید:

(اللجاج یفسد الرأی ...)(13)

مجادله و لجاج ،اندیشه و نظر را تباه می سازد.البته اصرار و پافشاری بر حقیقت بعداز دریافت آن و تعصب بر حمایت و نصرت از آن امری است ممدوح . آنچه که سد راه اندیشه و سبب انحراف آن می باشد، تعصب های کور و پافشاری و مجادله برامر باطل است که صاحبان خود را همیشه درانحراف نگهداشته و آنان رااز حقیقت دور می گرداند

3. پیروی هوی و هوس :انسانی که بخواهد دراندیشه مستقیم بوده و راه انحراف را نپوید و در نتیجه از نیروی تعقل خود هدایت پذیرد، باید خود رااز همه عبودیت ها و رقیت های نفسانی برهاند. حکومت هوس ، گاه آنچنان پی می رود که بر نیروی اندیشه انسان غلبه کرده واو را بی اختیاراز مسیر صحیح خود منحرف ساخته تا جائی که دیده اش را بر واقعیت ها بسته واو را برده وار در مسیر شهوات و خواسته های درونی گسیل می دارد. تاریخ نشان داده است که چه بسیار قدرت خواهی ها و مقام طلبی ها و مال اندوزیه، مردان بزرگی را بزبونی کشانده تا جائی که دیدگان خود را بر حق فرو بسته و در برابر آن ایستاده اند.

علی[ ع] می فرماید:

فار فضی الدنیا فان حب الدنیا یعمی و یصم و یذل الرقاب. 14

دنیا را بدورافکن ، که دوستی آن آدمی را کور و کر و گنگ کرده و انسان را ذلیل و خوار می کند.

انسانی که دوست دارد دراندیشه بخطاء نرود باید بدوراز حکومت هوی و هوس به تفکر بنشیند، تا مبادااندیشه های باطل خود را در لوای حق گرائی مستور ساخته و در باطن ، نیروی هوی و هوس براو فرمان براند. علی[ ع] حالت این بیمار دلان کج اندیش را چنین به تصویر می کشد:

قد خرقت الشهوات عقله واماتت الدنیا قلبه. 15

شهوت ، عقل او را دریده و دنی، قلبش را میرانده است .

و در بیانی دیگر می فرماید، که :

آفة العقل الهوی. 16

آفت عقل پیروی از هوی نفس است .

و چنین است که کشش های نفسانی و شهوت ها چنان عقل آدمی را بخود مشغول می دارد که به چیزی جز بر آوردن خواسته های درونی نیندیشیده و جز خواسته هوس را حق نمی پندارد، دنیاطلبی و رسیدن به منافع دنیوی همانند ریاست ، مال ، بر دیدگانش پرده نامرئی کشیده واو را بدلخواه خود بدین سو و آن سو می کشاند.

عوامل خارجی

عوامل خارجی که درانحراف بینش انسان موثرافتاد و او راازاندیشه درست باز می دارد، بسیاراست . عواملی که با سلطه مرئی و نامرئی خود و برنامه های حساب شده ، ذهنها را به استخفاف کشانیده و درست اندیشیدن رااز مردم دریغ می دارند،از جمله :

1. رهبران فاسد: در مسیر تاریخ ، همیشه نفوذ رهبران فاسد و گمراه ، عاملی مهم در کج اندیشی و ضربه پذیری اراده ها و بینشها بشمار آمده اند، که مردمان را در حیطه ترس و وحشت قرار داده و یا به مسمومیت افکار آنان پرداخته اند. آنچنان دراین مسیر به پیش رفته اند که قدرت تفکر صحیح و زمینه آرامش فکری و فضای سالم آن رااز مردم سلب کرده و قدرت تحلیل و تجربه رااز مردم سلب کرده و قدرت تحلیل و تجزیه رااز اندیشه وافکار گرفته اند. تلقین ها و تحکم ها باعث گردیده که اندیشه ها بیکسو تفکر درست به آن منتهی گردد و منحرف شده و در تارهای شیطانی اسیر گردندالبته عامل خارجی بدون زمینه داخلی و روانی کمتر می تواند موثرافتد. ضعف های نفسانی و آسیب پذیری امثال بنی اسرائیل است ، که اشخاصی همانند فرعون می وانند آنان را به استخفاف کشانیده واستقلال و حریت ذاتی رااز آنان سلب کنند. عامل خارجی هر چند موثر و قوی باشد نمی تواند به سلب اختیار واراده و تفکرانسان منتهی گردد، بلکه تسلیم پذیری و ترسها و طعمها زمینه آن را فراهم می سازند. .

2. تزویر:از عوامل که هم در تضعیف قوه عقلانی و هم در هدایت و ضلالت افکار موثراست ، تبلیغات در شکل های گوناگون آن است . هیجانات تبلیغاتی و تاثیرات روانی می توانداختیار ازاندیشه سلب و ناخوآگاه او را به این سو و آن سو بکشاند. چه بسیار انسانهائی که ازاین راه به استحمار دیگران پرداخته و به قصداز بین بردن حس تفکر و شعورانسانی با برنامه های کاذب و هیجان انگیز مجال تفکر رااز آنان گرفته و بجای فرصت دادن برای تحلیل و تفکر و انتخاب ، آنان را تبدیل به موجوداتی می کنند که به تعبیر قرآن کور و کر شده و گویااصلا قدرت تعقل ندارند.انسانهای مسخ شده همچون ابزاری بی جان دراختیار آنها قرار می گلایرند.از آنجا که مسوولیت و تعهداز تفکر بر می خیزد. تااندیشه مندی درست نباشدانسان پا رااز محدوده غرائز ننهاده و به ارزش واقعی خود پی نبرده و در نتیجه به مسوولیتهای الهی خود نمی تواند دست یابد.

البته مااستفاده از شیوه های تبلیغاتی را نفی نکرده ، ولی معتقدیم که باید بااسلوب و روشهای صحیح انجام پذیرد تا به رشد و تکامل افکار وانتخاب احسن کمک کند و آنچه باید بیشتر به آن توجه شود آماده سازی مردم برای تفکر و تصمیم گیری است نه بجای مردم برای تفکر و تصمیم گیری است نه بجای مردم فکر کردن . تبلیغات در شکل فعلی جز هیجانهای زودگذر چیزی برای مردم به ارمغان جز هیجانهای زودگذر چیزی برای مردم به ارمغان نمی آورد. باید مطالبی که در رسانه ها و وسائل تبلیغاتی دیگر مطرح می شود همراه با فرصت تفکر واستدلال و ریشه یابی رویدادها و حوادث باشد، تا مردم ، خودادارک کرده و موقع فهمیدن علت ها و باید و نبایده، خود، بدنبال حق بحرکت در آیند، که نتیجه آن پدید آمدن جامعه ای متفکر و مبتکر خواهد بود.این همان روشی است که انبیاء عظم با مردم روبرو شده و به بارور کردن و رشد عقول و بیدار کردن حس تفکر مردم پرداختند.

بدین جهت شدیدترین تبلیغات دشمنان نتوانست درایمان و باور گروندگان به آنان تاثیر کرده یا موجوب شود که راه شک وارتداد را در پیش گیرند،ازاین رو باید برنامه ریزی تبلیغاتی براساس خط مشی صحیح و بااستفاده از برنامه ها و تجارب انبیاءانجام پذیرد.

عوامل تضعیف

در بخش گذشته به عواملی اشارت رفت که انسان را در تفکر به خطاءانداخته و راه هدایت و درست اندیشی را بر وی مسدود می سازند. چون این مساله به هستی و سرنوشت انسان بستگی دارد،اسلام به آن اهمیت فراوان داده است .از طرف دیگر، موانع بسیاری وجود دارند که از توانائی قوه عاقله واندیشه انسان کاسته و آن را دچار ضعف و اختلال می نمایند. فقر،اشتغال بسیار، بهره نگرفتن از قوه تفکر و ...از جمله این مانع هستند .

اسلام ، رسالت خود را هدایت انسان و تعالی در جسم و روان او می داند. این مهم جز بر پایه عقول به انجام نرسد،ازاین روی به سلامت قوه تفکر وارزیابی آن بها داده و باارشادات گوناگون به دور ساختن انسان ازاین موانع نیز، پرداخته است که دراین جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم :

بی توجهی : بی توجهی به نیروی تفکر واستفاده نکردن از آن ، به تضعیف قوه تفکر درانسان می انجامد. کسانی که این قوه را تعطیل گذاشته و یا خود را مستغنی پنداشته و نیازی را برای تفکراحساس نمی کنند و در نتیجه به دنبال بر طرف کردن مشکلات و نیازهایشان حرکت نمی کنند، شکی نیست که از حیثی قوه تفکر ضعیف اند.

بعکس بکارگیری واستفاده از فکر بر توانمندی آن افزوده و آن را رشد می دهد، بنابراین احساس بی نیازی در بکارگیری نیروی فکر و تعطیل گذاشتن آن ، موجب سستی و ضعف این قوه است . بدین جهت امام صادق[ ع] در برابر یکی از یارانش که به علت بی نیازی ، کسب و تجارت را کنار گذاشته واوقات خود را به بیکاری می گذارند فرمود:

تجارت و کاراز سربگیر که بیکاری از عقل انسان می کاهد. 17

چون در ترک تجارت و کار، ترک تفکر مطرح است و در راه اشتغال ، بکارگیری آن هر جامعه ای که قوای اندیشه را بکار نگیرد و برای بر طرف کردن نیازمندیها و یا رسیدن به تکامل اجتماعی و فرهنگی خود به تفکر ننشیند، تبدیل به جامعه ای راکد و بی محتوی خواهد گشت . به همین جهت استعمارگران ، در کشورهای تحت سلطه بااشباع کاذب و دور کردن آنان از برنامه های فرهنگی ، بکارگیری اندیشه و قوه تعقل وابتکار رااز آنان سلب می کنند.

اینکار را با مهارت و بااستفاده از تبلیغات هماهنگ و به رخ کشیدن برتری خود در زمینه های مختلف دنبال می کنند، تا جائی که احساس حقارت در مغزهای انسان های تحت سلطه سایه افکنده واین خود کم بینی آنان را ازاستفاده درست ازافکار و بر طرف کردن نیازهای خود باز می دارد.

2. خستگی : گرفتاریها واشتغالات فکراز دیگر موانعی است که انسان رااز تفکر باز می دارد.این ممکن است در قسمتهای مختلفی از زندگی و برنامه های آن جلوه گر شود. مثل تحمیل کارهای سخت و طاقت فرس، مشکلات خانوادگی ، پراکندگی در کارها در کدورت ذهنی و رکود آن موثراست . آنگاه که فکرانسان دراشغال کارهای مختلفی قرار دارد که فرصت رسیدگی به همه آنها را ندارد، علاوه بر پائین آمدن کیفیت عمل ، اندیشه اش را نیز، به تحلیل می برد. معمولا کسانی که به کارهای بسیار و نامتجانسی اشتغال دارند، نتیجه کارهایشان ازاستحکام و کیفیت کمتری برخورداراست . بدین جهت یک متفکر، برای تحقیق درست ،احتیاج به مطالعه کافی و فراغت دارد، تا به همه جوانب آن رسیدگی کند.اشتغالات فکری فراوان جز تشویش و پراکندگی ذهن و بلادت آن چیزی را به ارمغان نخواهد آورد .

3. فقر و ناداری :از علل و موانع دیگری که آرامش فکر واندیشه را بهم زده و سبب پراکندگی فکر و حواس می شود[ فقر و ناداری] است ، علی[ ع] فقر را سبب نقصان در دین و پراکندگی نقل معرفی کرده است :

ان الفقر منقصه للدین و مدهشه للعقل. 18 .

کسی که از حداقل معاش زندگی برخوردار نیست واز نداشتن لوازم اولیه زندگی همچون نان ، مسکن ، لباس و ... در رنج است ، چطور می تواند تفکر کرده و بیندیشند و تحقیق کند.انسانهائی که در تامین معاش خود گرفتارند و فکر آنهااو را بخود مشغول کرده است ، بیش از آن که متاثرازاندیشه و تفر باشد بسوی وعده هائی که بتوانداو را سیر کند شتاب می کند و جز به نیز آنی خود فکر نمی کند که :

صاحب الحاجه اعمی لایری الا حاجته. 19

انسان نیازمند نابینااست جز نیاز خود به چیز دیگری نمی اندیشد.

براین اساس است که افراد، بویژه محققان و معلمان و مربیان جامعه ، بایداز محیطی دارای آرامش و حداقل از داشتن لوازمی که آرامش آنان را بتواند برقرار سازد برخوردار باشند.استادی که در موضوعی در حال تحقیق بوده و یا به تعلیم و تعلم مشغول است اگر در زندگی شخصی در تلاطم باشد، چگونه می تواند به همه جووانب مطلب رسیدگی کند.این مطلب را اسلام درباره[ قاضی] به صراحت بیان داشته است .

[قاضی] مظهراعلای انسان کاوشگر می باشد و باید در موضوعات مهمی بفکر بپردازد و میزان حق از باطل باشد،ازاین روی بایداز آرامش کامل برخوردار باشد، تا مبدااحتیاجات زندگی ، وی را بلغزاند یا تلاطمهای مادی و روحی ،او را درقضاوت به اشتباه اندازد.این که از مهم ترین موارد مصرف برخی از مالیاتهای اسلامی و تعلیم و تعلم شمرده شده و نیز سفارش به تکریم صاحبان علم و دانش وامتیاز آنان در تبرعات بر دیگران ، نشان دهنده توجه اسلام به این مهم است .

4. شکم بارگی :افراط در خوردن و در لذتها غرق شدن نیز، سبب بلادت و کودنی در ذهن می گردد.

انسانی که همه هم و فکرش پر کردن شکم باشد، تفکرش از دقت کافی برخوردار نخواهد بود.

مرحوم فیض کاشانی ، درباره جوع می گوید:

[سیری زیاد سبب بلادت و کودنی ذهن و سبب کوری قلب می گردد، چون پرخوری ، سبب جمع شدن بخار در مغز می گردد و همانند مستی ،این بخار اندک اندک معادن فکراو رااشغال کرده و به سنگینی و قساوت قلب می انجامد]. 20 .

پیامبراکرم[ ص] می فرماید:

من اجاع بطنه عظمت فکرته و فطن قلبه. 21

گرسنه نگهداشتن شکم سبب رشد فکری و زیرگی قلب است .

حضرت لقمان[ ع] نیزاین توصیه را به فرزندش دارد:

اذاامتلات المعده نامت الفکره. 22

آنگاه که معده پر شد فکر می خوابد.

بنابراین همانگونه که فقر و ناداری واشتغال فکر به آن موجب تضعیف فکراست پرخوری و شکمبارگی نیز، عامل دیگر در کدورت فکر و ضعف آن بشمار می آید.انسان ، در عین دور ماندن از فقر بایداز غرق شدن در شکمبارگی نیز بپرهیزد.

5. زیستن رویا گونه : در مکتب اسلام آرزو، به تنهائی مورد نکوهش نیست ، بلکه بی آرزو معنی و مفهومی ندارد. آنچه در روایات مورد نکوهش قرار گرفته وازاسباب سستی فکر واندیشه و مانع به کارگیری آن شمرده شده است ، آرزوهای بی پایان و دور و دراز وامیدهای واهی است .

علی[ ع] می فرماید:

واعملوان الامل یسهی العقل و ینسی الذکر. 23

بدانید که آرزوی دراز فکر رااز فعالیت بازداشته و یاد خدا را به فراموشی می سپارد.

بی توجهی به واقعیات موجود و بررسی و حل مشکلات و دل بستن به آرزوهای دور،اندیشه ها را به تعطیل می کشاند واز رشد آن می کاهد.این نوع آرزوه، عقل رااندک اندک از کار بازداشته وانسان را در تارهای غفلت ، گرفتار می سازد.اوهام و خیالات بجای تفکر و بازاندیشی نشسته و معادن فکری رااشغال می کند و در نتیجه او رااز رشد باز داشته و به تعطیل و رخوت دچار می سازد و سبب کور شدن چشم بصیرت و فعالیت درباره وظایف و مسوولیت هائی است که بر دوش داریم .

الا مانی تعمی اعین البصائر. 24

6. همنشینی با نادانان :از دیگر عواملی که به تضعیف قوه تفکر می انجامد، معاشرت با نادانان و سفیهان است . همانطور که معاشرت و مشورت با صاحبان عقل واندیشه بر فکرانسان می افزاید، معاشرت با نادانان و کسانی که غرق در دنیا هستند و مردگان روحی بشمار می روند، از رشد فکری و عقلانی انسان می کاهد. چه بسیاراز ضلالتها که معلول این همنشینی و تاثیر پذیریهاست .

من صحب جاهلا تنقص عقله. 25

معاشرت و همنشینی با نادانان از عقل می کاهد.

منظوراز صحبت ، نه گفتگو به قصد هدایت که منظور مخالطه و همراهی با آنان است . گفتگو به قصدارشاد و هدایت نه تنهااز عقل انسانی نکاسته که باعث افزایش قوه تعقل و سبب رسیده به ثواب است .

تا بدینجا بگوشه ای از آفتها و موانعی که هر یک بگونه ای اندیشه انسان را در حصار و محدودیت خود قرار می دادنداشارت رفت . روشن شد که سخن از آزادی اندیشه به معنای درست آن بدون شناخت آفتها ممکن نیست . انسانی می تواند درست بنیدیشد و راه به حقیقت را بپوید که اندیشه خود رااز همه این دامهای مرئی و نامرئی که او رااز مسیر، منحرف می سازد آزاد ساخته و بدورازاینها به تفکر بنشیند. در گفتار آینده به تلاش دیگرازاسلام در بعد راههای پرورش فکر و شناخت زمینه های هر چه شکوفاتر شدن نیروی اندیشه سخن خواهد رفت.


پاورقی ها:

1.علوم اسلامی ، منطق استاد مطهری ، .98.

2.شناخت روش علوم یا فلسفه علمی ، فیلیسین شاله ، ترجمه یحیی مهدوی ، .25.

3.فرهنگ معین، ج 5.535.

4.سوره اسراء، آیه 34.

5.بحارالانوار، ج 2.122.

6.سوره انعام ، آیه 116.

7.سوره اسراء، آیه 11.

8. المیزان ، ج 12.51.

9.سوره مائده ، آیه 104.

10.سوره احزاب ، آیه 67.

11. غررالحکم .

12.سوره انعام ، آیه 25.

13. غررالحکم .

14.بحارالانوار، ج 70.237.

15.نهج البلاغه ، خطبه 103.

16. غررالحکم .

17.وسائل الشیعه ، ج /06/12

18.نهج البلاغه ، حکمت 319.

19. همان مدرک ، خطبه 109.

20.محجه البیضاء، ج 5.145.

21. همان مدرک ، ج 5.154.

22. همان مدرک ، .151

23.نهج البلاغه ، خطبه 86.

24. همان مدرک .

25.بحارالانوار، ج 1.160.

کلمات کلیدی
انسان  |  اسلام  |  عقل  |  تفکر  |  اندیشه  |  خطا  |  فکر  |  مانع  |  خطاء  | 
لینک کوتاه :