×

مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین سیدهاشم رسولی محلاتی

رضوان الله تعالی علیه به ترکیه نیز, در درسهای خارج فقه واصول حوزه : آغاز آشنائی خود باامام , رضوان الله تعالی علیه , و چگونگی این آشنایی را بیان بفرمایید. حضرت امام , رضوان الله علیه , به همان سالهای قبل از 25 برمی گردد, چون رضوان الله علیه , علاقه وارتباط عجیبی بود که مرحوم حجه الاسلام این علاقه طرفینی بود, و حضرت امام , رضوان الله علیه , نیز محبت و علاقه استاد:امام رضوان الله علیه , مجموعه ای بوداز کمالات و محاسن اخلاق و روی هم رفته , عظمت و موفقیت و ویژگیهای امام , رضوان الله علیه , را در صدد برسی همه ابعاد زندگی امام , رحمه الله علیه , نیستم وافرادی , بود وقت خاصی را تنظیم کرده بودند و هر کاری را روی همان وقت بندی و اشرف , در آن چند سالی که ایشان در نجف بودند, ساعتهای خود را روی می کرده اند, نمازاول وقت وانجام نوافل بوده وامام , رضوان الله علیه , که مقدور بود, نوافل یومیه را ترک نمی کردند, نماز شب ایشان ترک علیه , براستی اینگونه بود که در صرف مخارج زندگی و خوراک و لباس خود مصاحبه های نزدیکان ایشان خوانده اید که :اگر چراغی بی جهت روشن بود. زندگی می کردند در حالی که همه گونه امکانات برای ایشان فراهم بود. امام , رضوان الله تعالی علیه , گرفته و به کار بندند و گرنه به جایی ویژگیهای بزرگ امام , رضوان الله علیه , بود که در برخورد با حوادث مهم

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2378     تاریخ درج : 1390/08/08

59

حوزه : با سپاس وتشکراز حضرتعالی که مصاحبه با ما را پذیرفتید, لطفا شرح مختصری از زندگی تحصیلی و تحقیقی خود را بیان بفرماید.

استاد: پس از تحصیلات مقدماتی , حدود سالهای 25 شمسی , به تحصیل علوم دینیه پرداخته و مقدمات را در قم , نزد یکی از همشهریان , که مرحوم شد و مردی فاضل و دانشمند حوزه مقدسه قم بود, به نام آقا رحمان محلاتی , به پایان رساندم و مغنی و معالم را نزد مرحوم والد, و شرح لعمه رااکثرا نزد حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اسدالله اصفهانی و مقداری را نیز نزد مرحوم آیه الله شهید صدوقی[ ره] و مکاسب را قسمتی نزد آیه الله العظمی گلپایگانی و قسمتی نزداستادهای دیگر, و رسائل و کفایه را عمدتا, نزد مرحوم آیه الله مجاهدی و حضرت آیه الله سلطانی طباطبائی , مدظله العالی , خواندم .

سپس در درس خارج مرحوم آیه الله العظمی بروجردی , حاضر شدم و بیش از ده سال , یعنی تا سال تبعید حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به ترکیه نیز, در درسهای خارج فقه واصول ایشان حاضر می شدم , که اکثرا نوشته شده و دفاتر خطی آن موجوداست . و پس از تبعید آن فقید سعید, به ترکیه , طولی نکشید که رحل اقامت در تهران افکنده و مدتی هم در درس مرحوم آیه الله خوانساری , قدس سره , حاضر می شدم که به خاطر دوری از راه و فاصله زیادی که خانه ما, در امام زاده قاسم شمیران و محل درس ایشان , در مسجد حاج سید عزیزالله , داشت , موفق به ادامه آن نشدم و برای این که در درس و بحث و تحصیلات علمی متارکه نشود چند سالی هم به تدریس شرح لمعه و معالم در مدرسه علمیه چیذر شمیران , که الان نیز دایراست , با جمعی از دوستان دیگر مشغول شدیم که براستی دوران خوشی بود و خاطرات خوبی از آن دوران , که بیش از 5 سال طول کشید, دارم .

دراین خلال , به تشویق برخی از دوستان دست به تالیف و ترجمه کتابهای تاریخی واخلاقی و غیره شدم .البته قبل از آن نیز,از سالهای 35 به بعد, در قم , در کنار درس و بحث و تحصیل علومی اسلامی و فقه واصول , به تحقیق و بررسی و چاپ و نشر و نوشتن پاورقی و تصحیح کتابهای تفسیری و تاریخی اشتغال داشتم و تصحیح و پاورقی و طبع و نشر کتابهای : مجمع البیان (در ده جلد) و تفسیر نورالثقلین (در 5جلد) و مناقب ابن شهر آشوب (در 4 جلد) و دارالسلام حاجی نوری (در 4جلد) و کشف الغمه مرحوم اربلی (در 4 جلد) واثبات الهداه مرحوم شیخ حرعاملی (در 7جلد) و تفسیر عیاشی در (2 جلد) همه در قم و با کمک برخی از ضلاء و دوستان انجام شد.البته , کاراین حقیر روی کتابهای فوق , بیشتر, همان نوشتن پاورقی های سودمند و تصحیح و مقابله بوده و در قم به کار تالیف و ترجمه اشتغال نیافتم .

پس از مهاجرت به تهران و توقف درامام زاده قاسم شمیران , ضمن این که همان خدمت راانجام می دادم و مسئولیت تصحیح و مقابله و پاورقی نویسی کتابهائی چون : مرآه العقول را به عهده گرفتم و تا قبل از پیروزی انقلاب نیز توفیق این کار بزرگ را داشتم که حدود10جلد نیز در همان زمان چاپ و منتشر شد, ولی بیشتر کار من در تهران روی ترجمه و تالیف متمرکز گردید, و آنچه از آن تاریخ , تا کنون , موفق به ترجمه و تالیف آن شده ام که برخی از آنها بیش از ده بار چاپ شده بیش از 20 کتاب است که بیشتر آنها در تاریخ انبیاء وائمه معصومین , علیهم السلام , و برخی نیز دراخلاق و تفسیر بوده است . مانند: تاریخ انبیاء (در 2 جلد), زندگانی رسول خدا[ ص] در (3جلد), زندگانی امیرالمومنین[ ع] (در 2 جلد), زندگانی حضرت زهرا[ ع] (در یک جلد) , زندگانی امام حسن[ ع] (در 2 جلد), تاریخ تحلیلی اسلام (تا کنون 3 جلد چاپ شده ), شرح و ترجمه ارشاد مفید (در 2 جلد), ترجمه مقاتل الطالبین , ترجمه سیره ابن هشام , کیفر گناه (در 2 جلد), مبارزه با گناه , ترجمه صحیفه علویه , ترجمه 2 جلداز محمع البیان طبرسی و کتابهای دیگر که برخی هنوز چاپ نشده و یا زیر چاپ است .

حوزه : آغاز آشنائی خود باامام , رضوان الله تعالی علیه , و چگونگی این آشنایی را بیان بفرمایید.

استاد: آشنایی این حقیر با حضرت امام , رضوان الله علیه , به همان سالهای قبل از 25 برمی گردد, چون اینجانب , با مرحوم آیه الله حاج سیدمصطفی خمینی[ ره] در مدرسه ابتدایی همکلاس بودیم و پس از شروع به تحصیل علوم دینیه هم , مدتها با ایشان هم مباحثه و همدرس بودیم و روی همین سابقه و رفاقت , خدمت پدر بزرگوارایشان ارادت پیدا کرده و حتی خانه ایشان رفت و آمد می کردم . شاید در میان دوستان آن مرحوم , بنده , قدیمی ترین دوست ایشان , از دوران تحصیل ابتدایی مدرسه و شروع به تحصیل علوم دینی بودم .

وسیله دیگر آشنایی وارادت این حقیر نسبت به حضرت امام , رضوان الله علیه , علاقه وارتباط عجیبی بود که مرحوم حجه الاسلام والمسلمین والد, قدس سره , نسبت به ایشان داشت و کمتر شب و روزی بود که مرحوم پدرم ذکر خیرازامام[ ره] برای ما در منزل نداشته باشد, که اگر بخواهم وارد جزئیات شوم صفحات زیادی را خواهد گرفت .البته این علاقه طرفینی بود, و حضرت امام , رضوان الله علیه , نیز محبت و علاقه خاصی نسبت به مرحوم پدر ما داشت , تا بجائی که سالها,امام , رضوان الله علیه , تابستانها را که نمی خواستند در قم باشند و میل داشتند به جای خوش و آب و هوائی بروند, روی همان علاقه , به امام زاده قاسم شمیران , که پدر ما در آنجا سکونت کرده بود, می آمدند وانگیزه انتخاب آنجا نیز, چیزی جزانس و علاقه با مرحوم پدر ما نبود. که من دراینجا خاطرات زیادی از آن دوران دارم و نقل آنها فرصت بیشتر و وقت زیادتری را می طلبد. به هرصورت ,این ارتباط و علاقه پدر و پسراز هر دو طرف , باعث آشنایی و ارتباط وارادت اینجانب به حضرت امام , قدس سره الشریف ,از بیش از چهل سال قبل ازاین بوده , که هر سالش چندین خاطره دارد که مجال نقل آنها نیست .

حوزه : برخی از ویژگیهای اخلاقی , سیاسی ,اجتماعی و معیشتیحضرت امام را که برای حوزه های علمیه و طلاب مفیداست بیان فرمائید.

استاد:امام رضوان الله علیه , مجموعه ای بوداز کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی که بندرت خدای متعال در کسی این همه محاسن و کمالات را جمع می کند و براستی می توان گفت : آنچه خوبان همه داشتنداو به تنهایی داشت . محاسن ظاهر و باطن درایشان جمع شده بود: زیبایی صورت فصاحت و بلاغت و جذابیت بیان , سلامت و تناسب اندام , زیبائی و شیوائی فوق العاده در خط, شجاعت و صلابت کم نظیر, هوش و ذکاوت , فراست و سرعت انتقال , حسن خلق , علوم اسلامی و عرفان بشری و زهد در درجه اعلاء خودساختگی از روی برنامه های دینی , واز همه اینها بالاتر,ایمان و توکل خارق العاده , به خدای تعالی که ثمره این شجره طیبه , همان بود که ما و همه دنیای اسلام و جهان امروز شاهد آن بوده و مشاهده کردیم و روی هم رفته , عظمت و موفقیت و ویژگیهای امام , رضوان الله علیه , را که برای همه ما و طلاب محترم و دیگران , نیز می توان الگو و سازنده باشند, به نظر قاصراینجانب , در چند چیز می توان خلاصه کرد,اگر چه من در صدد برسی همه ابعاد زندگی امام , رحمه الله علیه , نیستم وافرادی , بخصوص نزدیکان آن بزرگوار, هستند که زندگی ایشان راازابعاد دیگری می توانند مورد تحقیق و بررسی قرار دهند والگوهای دیگری راارائه کنند:

الف : نظم دقیق در زندگی

این از ویژگیهای معروف امام[ ره] که شایداز زبان دیگران نیز مکرر شنیده باشید. براستی عجیب بود که حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحبی و حتی زیارتها و دعاهائی که در وقت خاصی هم وارد نشده بود وقت خاصی را تنظیم کرده بودند و هر کاری را روی همان وقت بندی و تنظیم خاص انجام می دادند, بطوری که برای هر کسی که مدتی باایشان مانوس و معاشر می شد, مشخص بود که در چه ساعتی مشغول به چه کاری و انجام چه عملی هستند,اگر چه در حضورایشان نباشد و فرسنگهااز محضرشان دور و جدا باشد.

مشهوراست که بعضی از طلاب نجف اشرف , در آن چند سالی که ایشان در نجف بودند, ساعتهای خود را روی رفت و آمدایشان به درس و تشرف آن مرحوم به حرم مطهر امیرالمومنین ,علیه السلام ,در شبها تنظیم می کردند.

برای اینجانب و برخی از دوستان دیگر که صبحها,اول وقت , خدمت ایشان می رسیدیم مسلم بود که سر ساعت 8 و دو سه دقیقه یعنی پس از این که خلاصه اخبار را گوش می کردند, زنگ می زدند و ما برای گزارش کارها وانجام وظائفی که داشتیم خدمتشان می رسیدیم , بطوری که اگر یک روزاین وقت به 8 و پنج دقیقه می رسید می فهمیدیم که اتفاق تازه ای افتاده و وضع حال ایشان مناسب نیست و یا کسی نزدایشان رفته که مانع زنگ زدن ایشان گشته است , بهمین جهت , خودمان به اطاق ایشان می رفتیم و همانطور بود که حدس زده بودیم ...

ب : تعبد و تقیدامام[ ره] به فرائض دراوقات معینه و نوافل وادعیه و زیارات

به نظراینجانب , یک عامل مهم در موفقیت امام , رضوان الله علیه , چه درامور علمی و دینی و چه در مسائل سیاسی واجتماعی , که می تواند برای دیگران و بخصوص طلاب محترم نیز,الگو و راهنما باشد, همان تقید و تعبدایشان دراین باب بود. در روایات واحادیث قدسیه نیز آمده که خدای تعالی فرموده :

ما تحبب الی عبدی بشی ءاحب مماافترضته علیه , وانه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ...الی آخر .

واز بزرگان از عرفاء واساتید سیر و سلوک هم شنیده شده که برای رسیدن به کمال , یکی از سفارشاتی که همیشه به همه شاگردان و سالکان راه حق می کرده اند, نمازاول وقت وانجام نوافل بوده وامام , رضوان الله علیه , این گونه بود. تا من خود به یاد دارم واز نزدیکان و معاشران ایشان نیز شنیده بودم , گذشته ازانجام نمازهای فریضه دراول وقت , تا جائی که مقدور بود, نوافل یومیه را ترک نمی کردند, نماز شب ایشان ترک نمی شد. تا وقتی که در قم بودند, حضور در نماز جماعت ایشان ترک نمی شد: شبها در مدرسه فیضیه , پشت سر مرحوم آیه الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری , ظهرها در مدرسه فیضیه , پشت سر مرحوم آیه الله حاج سیداحمد زنجانی , و گاهی هم ظهرها در مسجد گذر جدا پشت سر مرحوم آیه الله حاج سید محمدتقی خوانساری (تا جائی که من یادم هست ).

و همچنین تا وقتی که در قم بودند, بطور مرتب , هر روز, پس از درس صبح , و گاهی هم پس از درس عصر, به حرم مطهر حضرت معصومه( ع ) و هنگامی که در نجف اشرف بودند, هر شب , ساعت 3از شب گذشته , به حرم مطهرامیرالمومنین , علیه السلام , مشرف می شدند و معمولا هم زیارت جامعه می خواندند.

هر روزه مقید بودند چند صفحه قرآن (حدود یک حزب یا بیشتر) حتما بخوانند که حتی روزهای آخر و شب قبل از عمل هم (که همگی در فیلم سحر شب عمل حتی روزهای آخر و شب قبل از عمل هم (که همگی در فیلم سحر شب عمل دیده اند) قرائت قرآن و نمازشب و جماعت ایشان ترک نشد. زیارت عاشورا را در ماه محرم (و معمولا یک اربعین ) می خواندند.

و براستی در کنار همه کارهای علمی و درس و بحث و مبارزات طولانی و نوشتن اعلامیه ها و سخنرانیها و دیدارهای زیاد و غیره ,انجام آن عبادتها و مستحبات ,ار فوق العاده ای بود که جز توفیق الهی جمع میان همه آنها مقدور نبود.

ج : کم خرج و پرکار

در روایات ما, درباره مردان بزرگ الهی و یاران آنان آمده است که آنان کم خرج و پرکار بودند, مثلا, درباره رسول خدا(ص) نقل شده که گفته اند:

کان رسول الله قلیل المونه.

و در داستان جنگ جمل , که منجر به شهادت چندین تن از یاران امیرالمومنین , علیه السلام گردید, در تاریخ آمده که یکی از یاران آن حضرت که به درجه رفیع شهادت نائل گردید, زید بن صوحان بود. هنگامی که امام امیرالمومنین علیه السلام , با بالین آن رادمرد دینی آمدند با تاثر شدید فرمودند:

رحمک الله یا زید لقد کنت خفیف المونه کثیرالمعونه.

یعنی خدایت رحمت کندای زید که تو براستی کم خرج و پرکار بودی .

امام , رضوان الله علیه , براستی اینگونه بود که در صرف مخارج زندگی و خوراک و لباس خود واهل خانه , کمال احتیاط و قناعت را داشتند و حتما شنیده اید و در مصاحبه های نزدیکان ایشان خوانده اید که :اگر چراغی بی جهت روشن بود. فورا دستور می دادند خاموش کنند, لباسهای ایشان از یکی دو دست تجاوز نمی کرد, بااین که پارچه ها و لباسهای دوخته و ندوخته زیادی برای ایشان هدیه می آوردند, ولی هر چه برای ایشان سوغات یا هدیه می آوردند همه را به دیگران می دادند, در خوراک نیز خیلی اهل قناعت واقتصادی زندگی می کردند در حالی که همه گونه امکانات برای ایشان فراهم بود. که دراین باب من داستانهای زیادی از دوران چند ماهه ای که در نجف , در خدمتشان بودم و سالهای قبل از آن و بعداز آن , به خاطر دارم که خود کتاب جداگانه ای می شود.

اما در مقابل , در پرکاری هم براستی کم نظیر بودند. تا آنجا که من به یاد دارم واز رفقای دوره جوانی و طلبگی امام , رحمه الله علیه , هم شنیده ام هیچ گاه اوقات خود را به بطالت و به گفته طلبه ها [قعده ها]ی آنچنانی , که معمولا خالی از غیبت وایذاء مومن و خنده های طولانی , که موجب دل مردگی و دوری از خدا بود, به هدر نمی دادند و بلکه اگر گاهی هم , بناچار, گرفتار چنین مجالسی می شدنداز هر گفتگوئی که احتمال غیبت وایذاء مومن واینگونه امور در آنها می دادند به شدت جلوگیری کرده و یا فورااز آن جلسه خارج می شدند .

و در عوض از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری , که ذکر شد,استفاده می کردند.اگر کسی , تنها, همین آثاری را که از ایشان تالیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پر برکت ایشان تقسیم کند, بخوبی می فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقائق عمر خوداستفاده کرده و بهره وافی برده است , در صورتی که ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبود. و حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز, که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می دادنداستفاده می کردند و معمولاادعیه واذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادتی و کاری انجام دهند واوقاتی که زیارت عاشورا می خواندند لعن و سلام را, معمولا, در حال قدم زدن می خواندند.

بدنیست بدانید که :این وصیت نامه مهم و جامع و مفصل و طولانی واین همه قصائد و غزلیات و نامه های عرفانی , که اخیراازامام , رضوان الله علیه , منتشر شده , چنانکه از تاریخ و خط آن پیداست مربوط به همین سالها و بلکه ماههای آخر عمرایشان است . یعنی ماههایی که افراد صحیح و سالم هم حوصله و توان نوشتن و تالیف آنرا ندارند, تا چه رسد به مردی که چندبار, دچار حمله های قلبی سنگین و سبک شده و پیوسته تحت مراقبتهای ویژه طبی و پرهیزهای غذائی و آزمایشات گوناگون و خوردن روزانه بیش از ده پانزده نوع قرص و داروهای دیگر بود و بااین حال همانگونه که عرض شد, واز نزدیک شاهد بودیم و شما هم از فیلم تلویزیونی مشاهده کرده اید که حتی در شب قبل از عمل و روی تخت بیمارستان , با وجود سرمهای غذائی و داروئی و ضعف مفرط,از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبود لحظه ای , هر چند کوتاه و گذرا,از عمر خود را بیهوده بگذراند .

براستی ,اگر طلاب محترم بخواهند در تحصیل علوم دینیه موفق شوند و بمدارج علمی و عملی نائل گردند, حتما بایداین درسها رااز زندگی امام , رضوان الله تعالی علیه , گرفته و به کار بندند و گرنه به جایی نمی رسند,اگر چه به صورت انبانی ازاصطلاحات علمی و خورجینی از قواعد و فورمولهای درسی درآیند.

حوزه : روحیه حضرت امام را دراولین برخورد با حوادث مهم و تکان دهنده , چگونه یافتید, نمونه هائی از آن را بیان فرمایید.

استاد:این هم از نعمتهای الهی و ویژگیهای بزرگ امام , رضوان الله علیه , بود که در برخورد با حوادث مهم و تکان دهنده از یک نفس مطمئنه و قوت قلب و توکل بی نظیری برخوردار بود که همچون کوهی استوار, هیچ گونه تزلزل و ترسی واضطرابی او را نمی گرفت و بلکه هرگونه ترس واضطرابی رااز دل همراهان و نزدیکان خود دور می کرد که نمونه های فراوانی در طول دوران مبارزه طولانی از ایشان به یاد دارم و تنها به ذکر یکی از آنها دراینجا بسنده می کنم .

درست به خاطر دارم که ماههای نخست آغاز جنگ بود, دشمن با تمام تجهیزات و مدرن ترین سلاحهای اهدائی شرق و غرب و ورزیده ترین ارتش آموزش دیده خود, حمله وسیعی را به مرزهای غربی و جنوب غربی کشوراسلامی ما شروع کرده بود و هر روز و هر ساعت خبر ناگوار و وحشتناکی از پیشرویهای دشمن به گوش می رسید. و براستی که خواب و خوراک رااز همه , گرفته بود, بطوری که ما بسیاری از ساعات روز و شب خود را در دفتر جماران و در پای دستگاه تلکس می گذراندیم و هر لحظه مترصد خبر تازه ای بودیم و متاسفانه خبرها هم یکی پی از دیگری , همگی , مایوس کننده و تاثربار بود. همه در تلاش بودند, چه آنها که در جبهه و در خط مقدم بودند و چه آنها که در پشت جبهه , نیرو وامکانات بسیج می کردند, و نصیب ما هم دراین میان غم و غصه واندوه فراوان .

در یکی از همان روزهای فراموش نشدنی و غمبار, نزدیکیهای ظهر بود که تلفن زنگ زد و من که پای گوشی بودم تلفن را برداشته و دیدم جناب آقای مهندس غرضی است , که آن موقع استاندار خوزستان بودند, پس از سلام و تعارف با یک دلهره واضطرابی به من گفتند: فلانی این خبر را فورا به امام بدهید و پاسخ آن را هم گرفته به من بگوئید: خرمشهر سقوط کرده و آبادان هم در خطر سقوط است تکلیف چیست ؟!

برای من که خود را ضعیفتراز گوینده این خبر می دانستم , با شنیدن این خبر وحشتناک , که سرانجام آن هم معلوم نبود, روشن است که چه اضطرابی به وجود آورد و همانگونه بدون عبا و عینک به اطاق بغل دفتر, که اطاق پذیرایی امام( ره) بود و تا همین آخر هم تغییر نکرد و بارها همگی در صفحه تلویزیون آن اطاق محقر را دیده اید, رفتم و روی همان نظم دقیق زندگی امام( ره) می دانستم که ایشان هم اکنون که اذان ظهر می گفتد سر سجاده نماز و آماده انجام فریضه ظهر هستند. با همان وضع , خود را در جلوی سجاده نمازایشان رسانده دیدم مشغول اقامه نماز هستند. مرا که با آن وضع دیدند, فرمودند: چه خبر شده است ؟ من سخنان آقای غرضی را بازگو کرده و عرض کردم : گوشی در دست ایشان است و منتظر پاسخ و دستور حضرت عالی هستند.

امام[ ره] گویا هیچ مطلب غیرمعمولی نشنیده , با همان آرامش و طمانینه مخصوص به خود و همیشگی , فرمودند: بروید به ایشان بگوئید: [جنگ است آقا, جنگ است]! همین دو جمله را گفتند و به دنبال گفتن فصول بعدی اقامه خود رفته و سپس هم بدون توجه به این که من هنوز ایستاده ام , تکبیره الاحرام گفتند و با طمانینه نمازظهر را شروع کردند. من هم برگشتم و به آقای غرضی گفتم : آقا فرمودند:[ جنگ است آقا, جنگ است] ایشان هم دیگر چیزی نگفت و گوشی را بر زمین گذارد.

راستی هنوز, آن منظره و آن آهنگ و آن جملات در گوش من طنین اندازاست !

رحمه الله و رضوانه و سلامه و برکاته علیه والسلام علیکم و رحمه الله

کلمات کلیدی
نوشتن  |  امام  |  نماز  |  قم  |  حضرت امام , رضوان‌الله‌علیه ,  |  امام , رضوان‌الله‌علیه ,  |  سید هاشم رسولی محله  |  براستی  | 
لینک کوتاه :