×

پیشینه بودجه حوزه

والیان پیامبر، افراد شایسته ای بودند که علاوه بر اداره سیاسی و قضایی حوزه مأموریت، اقامه جماعت و تعلیم دین را نیز بر عهده داشتند و مخارج خود را از بیت المال دریافت می کردند. حضرت امیر(ع)، برای ترویج علم و دین، از بیت المال به عالمان و فقهاء کمک می رسانید و برای عالمان دین و مفسران و مروجان مذهب که در آن روزگار به (قراء) مشهور بودند32 و در حلقه های متنوع به قرائت و تدریس قرآن مشغول بودند، از بیت المال مقرری برقرار کرده بود. فراء، که از علمای ادب و علوم قرآن بود، مورد توجه مأمون بود و از بیت المال عطایایی به وی می داد مأمون، به وی پیشنهاد کرد که کتابی درباره اصول ادبیات و نحو به نگارش در آورد. ائمه (ع) در سایه توان اقتصادی، به گسترش علوم دینی کمک می کردند و معلمان قرآن و راویان حدیث و مبلغان دین را تشویق معنوی و مادی می فرمودند: امام باقر(ع)، که حوزه تدریس گسترده ای داشته و امکانات مالی به نسبت وسیع، زندگی طالبان علم را تأمین می کرد و برای کسانی که به حضورش می شتافتند، پوشاک و لباس فراهم می آورد. صاحب بن عباد، از وزرای آل بویه، که خود نیز از علم و دانش بهره داشت، با حوزه پیوندی عمیق داشت81 و در راه توسعه علم و ادب، ایجاد امکانات معیشتی و آموزشی برای محصلان و محققان علوم دینی و تشویق نویسندگان، سخاوتمند بود.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 4758     تاریخ درج : 1390/08/08

203

طالبان علوم دینی، که در حوزه ها به درس و بحث اشتغال دارند، کمک هزینه ای پرداخت می شود.به

این هزینه را مراجع تقلید، هر کدام به فراخور توانایی و وسعی که دارند و مبلغی که مقلدان به عنوان خمس و... به آنان می پردازند، تأمین می کنند.

این روش، سالیان درازی است که ادامه دارد. در این مقال در پی آنیم که پیشینه این روش و چرایی آن را بنمایانیم و به دست بیاوریم که پیش از رواج و رسمیت یافتن روش موجود، مروجان دین، از چه راهی تأمین می شده اند و نقش بیت المال، در تأمین هزینه مرزبان عقیده چه بوده است.

در ضمن این کند و کاو، روشن خواهد شد که آیا نظام اسلامی در تأمین هزینه مبلغان و عالمان دینی، وظیفه ای دارد، یا خیر؟

سخن را با اشارتی به پیشینه و سابقه تکوین حوزه و شیوه معیشتی طالبان علم در ادوار گوناگون تاریخ اسلام، می آغازیم: حوزه های علمیه، به مرور شکل گرفته اند و به اقتضای ضرورتها و نیازه، دگرگونیهایی در آنها رخ داده است.

به روزگار پیامبر(ص) صنفی به نام روحانیت، وجود نداشته است. ولی گروههای کوچکی به امر تبلیغ و ترویج دین اشتغال داشتند: کاتبان وحی، قاریان قرآن، مؤذنان، فقها و...یا کسانی که از دیگران به اسلام آشناتر بودند، پیامبر را در رساندن پیام و روشن کردن مردم، کمک می کردند.

این گروههای کوچک و ناپیوسته و متفرق، به خاطر گسترش نیازهای فرهنگی و دینی، رو به گسترش گذاردند و منسجم شدند و حوزه های علمیه به شکل نو، پا گرفتند.

نیاز، به عالمان دین برای تبیین اندیشه دینی و پاسخ به اهل شبهه و... سبب گردید که عده ای که به دانش دین روی آورده بودند، تمام وقت خود را به تحصیل و تبلیغ اختصاص دهند. این، باز می داشت محصلان و مروجان را از کار برای تأمین زندگی، از این روی، باید دست از تحصیل و تبلیغ بر می داشتند و یا دست از کار برای تأمین مایحتاج زندگی. اگر دست از تحصیل و تبلیغ بر می داشتند، کار تبلیغ دین تعطیل می شد و الحاد به پیشروی می پرداخت و بدنه علمی دین رو به ضعف و ناتوانی می گذاشت و اگر دست از کار برای تأمین مایحتاج زندگی بر می داشتند، ذلیل می شدند و سربار جامعه و دچار تشویش. پیشرفت دانش به فراغت بال و بی نیازی دانشمندان بستگی دارد2.

از آن جا که اسلام، نه به تعطیل تحصیل و تبلیغ رضایت می دهد3و نه به سربار جامعه شدن مبلغان دین و نان دین خوردن آنان4، می باید فکری کرده باشد و راه مناسبی برای جمع این دو (هم تحصیل و تبلیغ و هم سربار جامعه نشدن و عزتمندانه زندگی کردن مبلغان دین) داشته باشد6. از این روی، باید به جست و جو پرداخت، در لابه لای اوراق تاریخ، تا قضیه روشن شود. ما برای این منظور، پیشینه حوزه را در سه دو ره به بحث می گذاریم:

1 . تأمین هزینه طالبان علم، قبل از تشکیل حوزه ها

2 . بودجه حوزه از غیبت امام عصر(عج) تا استقلال مالی

3 . بودجه حوزه از دوران استقلال اقتصادی، تاکنون

تأمین هزینه طالبان علم، پیش از تشکیل حوزه ها

این دوره، از صدر اسلام، تا نیمه قرن سوم، به درازا کشید. در این دوره، راههای تأمین مایحتاج زندگی عالمان دینی، گونه گون بوده است، از جمله:

1 . کسب و کار

در آغاز هجرت پیامبر(ص)، مدینه، کانون تعلیم و تعلم بود و همه گروههای مردم، به فراگیری قرآن و احکام شریعت، می پرداختند.

استفاده مستقیم از محضر پیامبر و ساده بودن تعالیم، به مردم مجال می داد که به کسب و کار نیز بپردازند.

حتی کسانی که وقت بیشتر می گذاردند برای فراگیری تعالیم دین، کسب و کار داشتند و گاه دارای مایه بیشتر، به گونه ای که می توانستند در یاری بی بضاعتان و درماندگان، به پیامبر کمک کنند7.

پس از رحلت پیامبر(ص) نیز، بسیاری از عالمان دین، از دسترنج خود زندگی می کردند. تاریخ، نام بسیاری از فقیهان و محدثان را به عنوان: خرما فروش، عطر فروش، بزاز، کفشگر و... ثبت کرده است.

2 . کمکهای مردمی

مردم، به خاطر باور عمیقی که به دین داشتند، مبلغان ومروجان دین را گرامی می داشتند و می نواختند.

وقتی به میان مردم می رفتند برای ارائه پیام دین، مردم آنان را در پناه خود می گرفتند و مخارج زندگی آنان ر، به مقدار میسور، بر می آوردند. نمونه ها فراوان است . از جمله:

مصعب بن عمیر، اولین فرستاده پیامبر(ص)، که برای تعلیم قرآن و نشر اسلام، به دعوت مردم، وارد مدینه شد، در منزل اسعدبن زراره از بزرگان این شهر اقامت گزید.

اسعد، وسائل نشر اسلام را برای فرستاده پیامبر فراهم آورد. وی، به پشتوانه حمایتهای میزبان، به منازل و محل اجتماع مردم می رفت و پیام دین را به آنان می رساند:

(وکان یأتی الانصار فی دورهم وقبائلهم فیدعوهم الی الاسلام ویقراء علیهم القران فیسلم الرجل والرجلان حتی ظهر الاسلام.8)

او، به میان قبائل و خانه های انصار می رفت و آنان را به اسلام فرا می خواند و بر ایشان قرآن تلاوت می کرد. مردم، یک نفر دو نفر، مسلمان می شدند تا اسلام بر مدینه چیره گشت.

گاه، فردی از بزرگان مدینه، همه مؤمنان را مهمان می کرد و آنان در کنار یکدیگر، مراسم نماز جمعه را به جای می آوردند9. به تدریج، مبلغان اسلام، از میان مردم بسیار شدند. بعد از نزول آیه نفر، افراد، به طور فردی و گروهی، برای کسب دانش دین، خدمت پیامبر می آمدند10. پس از فراگیری واجبات و محرمات، به میان مردم خود باز می گشتند و به تعلیم مردم می پرداختند. مردم نیز، از کمک به این افراد دریغ نمی ورزیدند.

در دوره های پس از پیامبر، مردم مراکز علمی را حمایت می کردند و سرپرستی دانشجویان غریب و بی بضاعت را متکفل می شدند11.

توصیه های پیامبر و امامان(ع) در کمک به طالبان علم نقش مؤثری داشت. پیامبر(ص) یاران خود را به حمایت از طالبان علم توصیه می فرمود و در ارزشیابی انفاق، کمک به علماء را پر اهمیت ترین انفاقها می شمرد:

(الصدقه علی خمسة اجزاء... وجزء الصدقة بسبعة آلاف وهی الصدقه علی العلماء12)

انفاق، بر پنج گونه است: بخشی، ارزش هفت هزار ثواب دارد و آن کمک به عالمان است.

ائمه(ع) با بیان منزلت علم، مردم را به احسان و همکاری با علماء و حاملان قرآن توصیه می فرمودند:

از جمله، مردی از یمن بر علی(ع) وارد شد و گفت:

من می خواهم در راه خدا ده هزار درهم (یا دینار)، احسان کنم، مستحقین آن را به من بنمای، حضرت فرمود:

فرّق ذلک من اهل الورع من حملة القرآن فما تزکوالصنیعة الاعند امثالهم. فیتقون بها علی عبادة ربهم وتلاوة کتابه.13)

آن را در میان حاملان پارسای قرآن، توزیع کن که کار نیک ثمر نمی دهد مگر در نزد آنان. تا آنان با کمک تو بر عبادت پروردگار و تلاوت قرآن نیرو گیرند.

آن مرد، توصیه حضرت را پذیرفت و مال را در میان حاملان قرآن، توزیع کرد. مورد دیگر، مردی، شخصی را به نزد امام سجاد(ع) برد و مدعی شد: وی، قاتل پدرش است. متهم، به قتل اعتراف و از وی، تقاضای بخشش کرد.

امام(ع)، از او خواهش کرد که قاتل را ببخشد.

ولیّ خون، به این کار رضایت نمی داد.

امام به او فرمود: اگر حقی از این مرد برگردن توست به پاداش آن، جنایت را بر وی ببخش.

او، گفت: بر گردن من از جانب وی، حقی است، ولی کفایت خون پدرم را نمی کند. امّا خواهان صلحم و بر دیه با وی مصالحه می کنم.

امام فرمود: آن حق کدام است؟

مرد گفت: ای پسر رسول خدا! این مرد به من یکتاپرستی را آموزاند و نبوت رسول خد،(ص) و امامت علی و ائمه(ع) را.

امام فرمود:

(فهذا لایفی بدم ابیک؟ بلی، واللّه هذا یفی بدماء اهل الارض کلهم من الاولین والاخرین، سوی الانبیاء والائمة(ع)14.

آیا این کار، وفاء به حق تو نمی کند؟ به خدای سوگند، این حق خون همه مردمان روی زمین، به جز پیامبران و ائمه(ع) ر، کفایت می کند.

به روزگار امام صادق(ع)، گروهی از عالمان شیعی به میان قبائل و عشائر شیعی می رفتند و آنان را با احکام و سنت آشنا می ساختند. مردم نیز، به آنان کمک می کردند. برخی می پنداشتند که دریافت وجه از مردم، اکل از راه دین است و نادرست. امام صادق(ع) چنین برداشتی را نادرست می شمارد:

(لیس اولئک بمستاکلین، انما المستاکل بعلمه الذی یفتی بغیر علم ولاهدی من اللّه عزّوجل لیبطل به الحقوق طمعا فی حطام الدینا.15)

اینان مستأکل به علم نیستند. کسانی مستأکل به علم اند که بدون دانش و هدایت از سوی خد، فتوا می دهند، تا حقوق مردم را پایمال سازند، به خاطر طمعی که به دنیا دارند.

امامان(ع) به شیعیان توصیه می کردند، در توزیع انفاقات خود، کسانی که در راه دین مهاجرت کرده و از عقل و تفقه بیشتری برخوردارند، پیش دارند:

عتبه می گوید: به امام باقر گفتم: من گاه چیزی را به عنوان هدیه میان یارانم توزیع می کنم شیوه آن، بهتر است چگونه باشد امام فرمود:

(اعطهم علی الهجرة فی الدین والعقل والفقه)16

آنان که برای دین، مهاجرت کرده و از خرد و فقاهت بیشتری برخوردارند، پیش دار.

برخی هم، به دور از تشکیلات رسمی، در مسجد و کوچه و بازار، به گفتن حکایات و داستانهای تاریخی و مذهبی برای مردم می پرداختند. این گروه که در میانشان، افراد واعظ و هدایتگر بسیار بود، با گفتن داستانهای عبرت انگیز و آیات قرآن، به رشد و هدایت جامعه کمک می کردند. سخنوران، گاه با شرکت در جنگهای مذهبی سپاهیان را تهییج می کردند.

در قیام توابین در سال 65، به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، برای خونخواهی امام حسین، سه نفر از سخنوران شرکت داشتند و با کلمات پرشور و احساس برانگیز، به بسیج مردم می پرداختند.

در جنگهای دیلمان نیز، گروهی از قصاص حضور یافته بودند17.

مردم به واعظان علاقه بسیار داشتند. پر شورترین خطبه های دینی، اندرزهایی بود که واعظان و سخنوران ایراد می کردند:

(اینان در روزهای ماه رمضان، یا جمعه، بعد از نماز به وعظ می پرداختند. در آن زمان بسیاری را عادت بر این بود که از واعظ مشهوری دعوت می کردند که اندرزشان بگوید و از خدا بترسند و چه بسا سخنان درشتی که از واعظ می شنیدند18.)

در روزگار مأمون، مردم پول و واگذاردن خانه به واعظان ر، در کنار مسجد سازی و یتیم نوازی و کمک به رزمندگان اسلام، جزء اعمال نیک می دانستند19.

به جزء این گروه، مردم به معلمان قرآن و نویسندگان کتاب خد، کمک می کردند و بودجه این گروه از مروجان فرهنگ دینی، از این راه تأمین می گردید20.

3 . بیت المال.

بیت المال، خانه دارایی، جایی بود که در آن اموالی را که همه مسلمانان را در آن حق بود، می نهادند. در حیات پیامبر(ص)، مسلمانان سازمان مالی بسیار ساده ای داشتند و در آمد آن، تنها زکات انصار توانگر و غنائم اندکی بود که در جنگها با قبائل عرب به دست می آمد. اینه، به علاوه سایر اموالی که متعلق به عموم مردم و نظام اسلامی بود، در تحت نظارت پیامبر(ص) در موارد خود مصرف می گردید.

گرچه در سیره پیامبر(ص) سخنی از صرف بودجه رسمی بیت المال، برای تربیت طالبان علم، به میان نیامده است، ولی از موارد کمک پیامبر به والیان و قضات، می توانیم استفاده کنیم که مروجان دین، در موارد بسیار، از بیت المال استفاده کرده اند. والیان پیامبر، افراد شایسته ای بودند که علاوه بر اداره سیاسی و قضایی حوزه مأموریت، اقامه جماعت و تعلیم دین را نیز بر عهده داشتند و مخارج خود را از بیت المال دریافت می کردند.

از جمله فرستادگان حضرت، عمروبن حزم بود که علاوه بر ولایت بر بنی حارث، مسؤولیت نشر شعائر اسلام و تعلیم قرآن و سنت را نیز بر دوش داشت21.

معاذبن جبل و عتاب بن اسید، بعد از فتح مکه، برای اقامه جماعت و تعلیم احکام و سنت برگزیده شدند:

(واستعمـل علی مکـه عتاب بن اسید یصلی بهم و معاذبن جبل یعلمهم السنن والفقه)22

بودجه عتاب، از بیت المال، ماهانه سی درهم بود. عتاب، در جمع مکیان می گفت: پیامبر اسلام برایم روزانه درهمی تعیین فرموده و من در سایه آن، از هر نوع کمک مالی شما بی نیازم23.

در مواردی که سپاهی ویژه تبلیغ، از مرکز به میان مردم می رفت، دور از انتظار نیست که بودجه زندگی و مخارج سفر آنان از بیت المال تأمین می شده است. علاوه بر اینه، پیامبر(ص)، طالبان علم را ارج می نهاد و برای تشویق مردم به علم و تفقه و یاد گرفتن قرآن، جوائزی از بیت المال برای ایشان در نظر می گرفت24.

بعد از پیامبر، نیازهای مذهبی مردم گسترش یافت و نیاز به تعلیم قرآن و آموزش احکام به ملتهای نو مسلمان ایجاب می کرد که هسته های علمی و تبلیغی تقویت شود و برگزیدگان صحابه وقت و امکانات بیشتری را برای تبلیغ دین بگذرانند و برخی برای آموزش مردم رهسپار مناطق دور دست گردند. فزونی در آمد بیت المال، به خلیفه، امکان می داد که علاوه بر مخارج جنگجویان و کارگزاران نظام، این گروه نیز از بیت المال استفاده کنند و خلأ ترویج مکتب و آموزش اعتقادی مردم، از ناحیه در آمدهای عمومی پرگردد.

عمر، به افرادی که برای آموزش احکام و قرآن به شهرها اعزام می شدند، از بیت المال وجهی را اختصاص می داد. عمار یاسر و عبداللّه بن مسعود و حذیفه به مداین فرستاده شدند. عمار، امیر بود و عبداللّه بن مسعود وزیر و معلم قرآن و شریعت. بودجه این سه نفر، روزانه گوسفندی از بیت المال بود.25

بالاتر، آشنایان با قرآن و عالمان به کتاب خدا را در تقسیم بودجه عمومی، بر دیگران برتری می بخشید وبرای آنان جایگاهی ویژه در نظر می گرفت26. ابن عباس که در فن قرائت و تفسیر قرآن و فهم احکام و ادبیات عرب، استاد بود و اوقات خود را به تعلیم و تعلم می گذراند، سهمیه ای همانند مجاهدان پیشگام و رزمندگان جنگ بدر داشت.

عمر، در جواب اعتراض کسانی که این رتبه را شایسته نوجوانی چونان او نمی پنداشتند، چنین می گفت:

(وی، در فهم قرآن و احکام، از دیگران آشناتر و سزاوار این امتیاز است27.)

علاوه بر مروجان دین و اساتید قرآن و سنت، علاقه مندان به تعلم علوم دین و قرآن، از جانب حکومت تشویق می شدند و سهمیه ای ممتاز از بیت المال برایشان در نظر گرفته می شد.

عمر، به ابوموسی اشعری، والی بصره، نوشت:

(اسامی کسانی که در آموزش و یادگرفتن قرآن تلاش می کنند برایم بنویس)28.

این فرمان، موجب تشویق مردم شد. چندی نگذشت که هفت نفر از مردم، در آموزش قرآن بر دیگران پیشی گرفتند. ابوموسی، این گروه را برای دیدار خلیفه به مدینه فرستاد.

عمر، ضمن پذیرایی از آنان، برای هر یک، دو هزار درهم (یا دینار) مقرری معین کرد29.

نیازهای دینی و فرهنگی جامعه، به روزگار علی(ع) بیشتر شد. فروکش کردن جنگهای خارجی با دشمنان اسلام، فرصت بیشتری را برای آموزش و تبیین اسلام فراهم آورد.

علی(ع)، یاران خود را به تفقه و تعلم و تعلیم تشویق می کرد. همواره از کارگزاران خود می خواست که در تبلیغ اسلام اصیل، از فرصت به دست آمده استفاده کنند. نوشتن احادیث پیامبر و تفسیر قرآن که پیش از آن حضرت، به روزگار عمر، ممنوع شده بود،30 از سر گرفته شد و عالمان و فقیهان با تهیه نوشت افزار و تهیه لوح و صحیفه و حضور در مجالس علمی، به ثبت و نشر احادیث روی آوردند31.

در میان یاران حضرت، صدها نفر عالم و فقیه دیده می شود. کسانی چون: عمار یاسر حارث بن اعور، عبدالرحمن بن سلمی، زیدین صرحان، صعصعة بن صوحان، عبداللّه بن عباس و حجربن عدی به عنوان قاری و محدث و مفسر و معلم قرآن شهرت داشتند.

حضرت امیر(ع)، برای ترویج علم و دین، از بیت المال به عالمان و فقهاء کمک می رسانید و برای عالمان دین و مفسران و مروجان مذهب که در آن روزگار به (قراء) مشهور بودند32 و در حلقه های متنوع به قرائت و تدریس قرآن مشغول بودند، از بیت المال مقرری برقرار کرده بود. سالم بن ابی جعد می گوید:

(علی(ع)، برای قاریان قرآن دو هزار درهم (یا دینار) مقرر می فرمود: پدر من یکی از قاریان بود.)33

علی(ع)، چنان می خواست که مروجان دین و مفسران قرآن، با عزت زندگی کنند و دست حاجت آنان را به دریوزگی نکشاند و احتیاج و وابستگی به مردم، آنان را از راه خدا منحرف نسازد و بتوانند آزادانه علم و دانش اندوزند و آن را در میان مردم منتشر سازند.

در دوره حکومت بنی امیه و بنی عباس، نمونه های بسیاری از کمک بیت المال به علمای مشهور و نامدار و در برخی موارد، مقرری سازماندهی شده به همه دست اندرکاران نشر دانش، از قراء و طالبان حدیث، در دست داریم. علاوه بر کمک بیت المال، به امام مسجد جامع و مؤذنان36، قراء و مفسران از جایگاه ویژه ای در نزد حکومتها برخوردار بودند و همواره به آنان پیشنهاد بودجه از بیت المال می شد، تا در بند افتند و پشتوانه حکومت باشند:

(کان لسعیدبن الحسیب فی بیت المال بضعة وثلاثون الفا عطاءه، فکان یدعی الیها فیابی ویقول لاحاجة لی فیها حتی یحکم اللّه بینی و بین بنی مروان37.)

مقرری سعید بن مسیب از بیت المال، بیش از سی هزار بوده او از گرفتن آن سرباز می زد و می گفت: حاجتی بدان ندارم، تاخداوند میان من و بنی مروان داوری کند.

ابن هشام، به عمربن دینار، پیشنهاد کرد که برایش از بیت المال مقرری برقرار سازد و او از کسب و کار دست بکشد و در میان مردم، به دادن فتوا مشغول شود. عمر، که از فقهاء و عالمان به علوم قرآن بود، از این پیشنهاد سرباز زد38.

شعبی، از فقهای حجاز، از بیت المال بودجه ای بیش از دیگران داشت و به دستور حکومت، بر مردم خویش اقامه جماعت می کرد39.

و ابراهیم نخعی از فقها و مفتیان عراق، از عطای حکومت بهره مند بود40.

سعید بن جبیر، از مفسران قرآن و صاحبان فتوا در عراق، که خطیب نیز بود، از بیت المال سهم داشت41.

عمربن عبدالعزیز، نخستین کسی بود که عطاهای رسمی و منظم از محل بیت المال برای علما مقرر کرد، تا بدین وسیله، آنان را در امور زندگی کمک کند و آنان با فراغت بیشتر، به تعلیم و تبلیغ دین بپردازند. او، در نامه ای به والی (حمص) نوشت:

(به کار آن گروه نیک بنگر که همّ خود را صرف فقه کرده و از دنیا بریده و ملازم مسجد شده اند. پس به محض این که این نامه از من به تو رسد، به هر یک از ایشان یکصد دینار بپرداز، تا از بیت المال برای اداره زندگی خود کمک بگیرند که بهترین نیکیها آن است که زودتر انجام شود.)42

در گزارشی دیگر است که به وی نوشت:

(دستور بده تا از بیت المال به اهل صلاح کمک شود تا [نیاز] ، ایشان را از تلاوت قرآن و حفظ احادیث باز ندارد43.)

خلفای عباسی، بسیاری از فقهاء و علماء دینی را زیر پوشش داشتند و از بیت المال، زندگی دست اندر کاران امور شریعت را اداره می کردند. بویژه، در دوران هارون الرشید، که (بیت المال) در آمد بسیار داشت، این کمکها افزایش یافت. در موردی، هارون به شافعی، از عالمان علوم قرآن و فقه، پنجاه هزار درهم (یا دینار) از بیت المال کمک کرد44 و به ابوبکر بن عیاش کوفی، از فقهاء و ادبای عراق، سی هزار45.

یحیی بن خالد، وزیر هارون، برای سفیان ثوری، از فقها و محدثان، در هر ماه هزار درهم، شهریه برقرار ساخت46.

مأمون، نسبت به قاریان، فقیهان، محدثان، حکما و... عنایت داشت و به مناسبتهای گوناگون بین آنان عطایایی توزیع می کرد.

در موردی، مأمون، توسط عبداللّه بن هارون پنجاه هزار درهم، برای تقسیم میان فقها و محدثان بصره فرستاد.47

فراء، که از علمای ادب و علوم قرآن بود، مورد توجه مأمون بود و از بیت المال عطایایی به وی می داد مأمون، به وی پیشنهاد کرد که کتابی درباره اصول ادبیات و نحو به نگارش در آورد. برای این که خیال فراء، از باب معیشت و مخارج زندگی فارغ باشد، خانه ای مخصوص برایش در نظر گرفت و همه لوازم و احتیاجات زندگی را برایش گردآورد و لوازم و افزار کتابت را در اختیارش گذارد.

فراء، با برخورداری از امکانات حکومتی و فراغت بال، کتاب (الحدود) را تحریر کرد و به کتابخانه مأمون داد48.

مأمون، به حکمت و فلسفه، علاقه داشت. وی برای رشد حکمت در میان مسلمانان، تشکیلاتی به نام (بیت الحکمه) بنیاد نهاد. او، از بذل مال در این راه دریغ نمی ورزید. فرزندان شاکر منجم، که مسؤول این کار بودند، به گروهی از مترجمان کتابهای حکمت، چون، حنین بن اسحاق، جیش بن حسن و ثابت بن قره و دیگران، ماهیانه در حدود پانصددینار برای ترجمه و اشتغال آنان به اینکار می دادند49.

محمدبن عبدالله بن طاهر والی خراسان، به ثعلب، از دانشمندان ادبیات و علوم عرب، علاوه بر تامین مخارج او، ماهیانه هزار درهم از بیت المال خراسان کمک می کرد50.

در مجموع، چه در دوران امویان و چه به روزگار عباسیان، کمکهای بیت المال، بیشتر به کسانی تعلق می گرفت که پشتیبان حکومت بودند و مدح حاکمان می گفتند و علیه ظلم و جور آنه، کوچک ترین حرکتی نمی کردند وگرنه علمای ظلم ستیز و افشاگر ظلم و دنائت حاکمان، نه تنها از بیت المال و مناصب دولتی، همچون: افتاء و قضا و امامت جمعه و جماعت و اذان و...51 محروم می شدند، که در مواردی به اندک بهانه از میان برداشته می شدند. بیشتر علمای اصیل، برای حفظ اعتبار دینی و علمی خود، از معاشرت و همراهی با حاکمان جور خودداری می کردند تا مبادا ستمگران از آنان در جهت مقاصد نامشروع استفاده برند. سعیدبن مسیب، به همین دلیل، از گرفتن مستمری خود از بیت المال، در دوران امویان خودداری می کرد.

علقمه، از علمای شیعه عراق، به دستگان بنی امیه و بنی مروان نزدیک نشد و می گفت:

(اعلم انک لاتصیب منهم شیئاً الا اصابوا منک افضل منک.52)

بدان، که آنان، دو چندان چیزی که به تو می دهند، از تو بهره می برند. در دوره خلافت عباسیان نیز، اوضاع چندان تغییر نکرد. به روزگار هارون، کمکهای بیت المال، بیشتر به گروهی ویژه، مثل جناح قاضی ابو یوسف، اختصاص داشت و علمای صالح و فرزانه، از آن محروم بودند. در برهه ای از زمان، شدت عمل، علیه فقیهان راستین، بدان جا رسید که فقهای اهل بیت، از حقوق خود محروم شدند و جمع آنان پراکنده گردید. دعبل خزاعی، این فشارها را در اشعار معروف خود به امام رضا(ع) چنین بازگو می کند:

مدارس آیات خلت من تلاوتهومنزل وحی مغفر العرصاتاری فیئهم فی غیر هم متقسماو ایـدیهم عــن فیئهم صفرات53 سراهایی که جایگاه تلاوت قرآن بود، از صدای قرآن خاموش ماند و فرودگاه وحی به ویرانه تبدیل گشت. بهره و سهم فرزندان پیامبر، میان بیگانگان، تقسیم می شود و دستهای ایشان، از بهره خویش تهی مانده است. امامان شیعه، نزدیک شدن علما را به دستگاههای جائر، موجب تأیید بیدادگریهای آنان می دانستند، از این روی آنان از همکاری با خلفا و نزدیک شدن به آنان، برحذر می داشتند54.

محرومیت از بیت المال و کمکهای حکومتی، دانشمندان آزادیخواه را دچار فقر و تنگدستی کرد. از این روی، برای این دسته از فقهاء و راویان حدیث بویژه پیروان اهل بیت، راههای دیگری از سوی ائمه اندیشه شد. از جمله خمس و کمکهای مردمی.

خمس، که از منابع اصلی بیت المال بود، بیشتر از غنائم جنگی و فیٌ تأمین می گردید. ولی خمس در آمد و ارباح مکاسب از مردم گرفته نمی شد و از دیدگاه فقهای مورد قبول حاکمان اموی و عباسی، مشروعیت نداشت. ولی در نظر امامان شیعه(ع)، خمس بر منافع، از حقوق شرعیه ای بود که مردم وظیفه داشتند آن را به امام و حاکم واقعی بپردازند. شیعیان، از نقاط گوناگون جهان: عراق، حجاز، خراسان و... اموال واجب خود را به نزد ائمه می آوردند و به طور سرّی به آن بزرگواران، تحویل می دادند. حاکمان عباسی، گاه از این اموال، تعبیر به خراج غیر رسمی می کردند و از ازدیاد قدرت مالی امامان از این ناحیه، وحشت داشتند55.

گاه، شیعیانی که در دستگاه حکومت عباسی، دارای منصب بودند، خمس در آمد خود را به نزد امامان می فرستادند.

حکم بن علباء اسدی، والی بحرین، خمس اموالش را به امام باقر می داد. حسین بن عبداللّه نیشابوری، حاکم نیشابور، اموال واجبش را به امام جواد وا می گذارد. همچنین، علی بن یقطین، وزیر هارون، کمکهای زیادی به امام کاظم(ع) می کرد56.

ائمه، بخشی از خمس را در راه تأمین زندگی خود و نزدیکان پیامبر به کار برده و بخش بیشتری را در راه پیشبرد دین و مکتب و حمایت محرومان. به تعبیر امام رضا(ع):

(... ان الخمس عوننا علی دیننا وعلی عیالاتنا وعلی موالینا.57)

خمس، کمک برای م، بر دین و برخانواده و بر پیروان ماست.

ائمه (ع) در سایه توان اقتصادی، به گسترش علوم دینی کمک می کردند و معلمان قرآن و راویان حدیث و مبلغان دین را تشویق معنوی و مادی می فرمودند: امام باقر(ع)، که حوزه تدریس گسترده ای داشته و امکانات مالی به نسبت وسیع، زندگی طالبان علم را تأمین می کرد و برای کسانی که به حضورش می شتافتند، پوشاک و لباس فراهم می آورد.

عمروبن دینار و عبیداللّه بن عبیدبن عمیر، از اصحاب امام و فقهای امامیه گفته اند:

(ما لقینا ابا جعفر محمدبن علی(ع) الا وقد حمل الینا النفقه والصله والکسوه ویقول هذه معده لکم قبل ان تلقونی58).

هرگاه که امام باقر را زیارت می کردیم، برای ما خوراک و پوشاک و هدایای دیگر می فرستاد و می فرمود: اینها را قبل از ملاقات برای شما آماده کرده بودم.

و سلیمان بن قرم، از راویان حدیث، می گوید:

(امام باقر، به یاران خود پانصد و ششصد، تا هزار درهم، جایزه می داد و از صله دادن به یاران و کسانی که برای طلب حدیث، به سوی آن حضرت می آمدند، خسته نمی شد.59)

امام صادق(ع) که پس از پدر، وارث گسترده ترین حوزه تدریس بود و طالبان علم بسیاری از محضرش بهره می بردند، روش پدر را دنبال کرد و وصیت آن حضرت را در حمایت از یارانش 60 که بیشتر از فقها و عالمان بودند، به انجام رسانید. طالبان علم را بر خوان خود می نشاند، به منازلشان غذا می فرستاد61 و شاگردانش را به همراهی یاران و همردیفان خود توصیه می کرد62.

امامان(ع)، به موازات کمک به متکلمان شیعه و راویان حدیث، به شاعران و سخن سرایان شیعه، که زبان رسای فرهنگ و اندیشه علوی بودند و در استحکام پایه های مذهب اهل بیت، نقشی مؤثر داشتند، کمک می کردند63.

نتیجه، این که از صدر اسلام تا سده سوم هجری، معیشت حوزویان و علما از راه کسب و کار، کمکهای مردمی و بیت المال اداره شده است.

کمکهای رسمی، بیشتر به علما و مفسران و اساتید تعلق می یافته و در موارد بسیار، طالبان علم و دانش پژوهان علوم دین و جویندگان حدیث نیز از آن استفاده کرده اند.

بودجه حوزه از غیبت ولی عصر تا استقلال اقتصادی

از عصر غیبت،که از نیمه دوّم قرن سوّم آغاز شد، کار عالمان دینی، بویژه روحانیت شیعه، بیشتر گردید و نیاز به تشکل و برنامه ریزی در تعلیم و تبلیغ و تنظیم مدارس به روش جدیدتر، بیش از پیش احساس شد. غیبت امام و لزوم جمع آوری احادیث و روایات پراکنده و ترس از بین رفتن متون اصیل دینی، سبب گردید که محدثان و فقهاء فعالیت خود را افزایش دهند و برای جمع آوری احادیث به رحله های علمی وسیعی دست زنند. شیخ صدوق، از محدثان نامی شیعه، برای این مقصود، با مشکلات مسافرت در آن روزگار، از شهرهای قم، ری، نیشابور، توس، سرخس، مرو، سمرقند، بلخ، فرغانه، استرآباد، همدان، بغداد، کوفه، مکه، مدینه و... دیدار کرد64.

حوزه های شیعی، با مسائلی روبه رو شد که در گذشته کمتر با آنها رو به رو بود: تبیین و تفسیر مباحث دینی، دفاع از عقیده و دفع شبهات کلامی و...ثقة الاسلام کلینی، کتاب (کافی) را در مدت بیست سال تألیف کرد. انگیزه نگارش ر، زدودن جهل و تقلید باطل و هدایت مردم عنوان کرده است65.

ابن ابی زینب، معروف به نعمانی، کتاب (الغیبة) را در همین راستا به نگارش در آورد66.

این نیازهای جدید، موجب شد، عالمان شیعی، شبانه روز، به تحقیق و تتبع و تألیف و تدریس و... بپردازند.

آنان از فرصتهای به دست آمده بهره بردند و به تلاش پرداختند و به هدفهای والایی دست یافتند و آثاری عظیم از خود به یادگار گذاردند و شیعه را عالمانه و در سطح گسترده ای مطرح کرده اند.

به نوشته مقدسی:

(علم، جز به کسی که کلاخود را وقف آن کرده مطیع و منقاد شود و عروس دانش، جز به روی آن که با تمام وجود خود را بدو بخشیده، چهره نگشاید. برای رسیدن به این منظور و یافتن مطلوب، باید با هوش تابناک و اندیشه با صف، به یاری خدا و با هدف درست، دامن همت به کمر زد و شبها بیدار ماند، با درد همسر و با رنج همسفر شد، تا کم کم دسترسی پیدا شود و اندک اندک دیدار نصیب گردد.)67

البته، خود را وقف علم کردن و شب و روز در پی دانش دویدن فراغت بال و آرامش خیال می طلبد و بودجه دست افزار و وسیله سفر و نان و مسکن می بایست فراهم باشد. جدا از افرادی که با تحصیل نیمه وقت، بخشی از فرصتهای خود ر، در تجارت سپری می کردند68، چون: ابن بابویه و یا چون برخی از اساتید صدوق، که از رنگ ریزی و پنبه زنی امرار معاش می کردند69 و یا مثل شهید، در عین کندوکاو وسیع علمی، از راه ربح زرع و باغداری امرار معاش می کردند بودجه بیشتر طالبان علم و اساتید که از در آمدهای شخصی محروم بودند.70

به این شرح است:

1 . بیت المال: تبیین و تفسیر مکتب، پاسخ گویی به نیازهای جدید فراروی نظامها و جامعه ه، رفع شبهات و... از مسائلی بود که مستقیم و غیر مستقیم بر دوش حکومت بود و حاکمان به عنوان مسؤولان جامعه اسلامی نمی توانستند، از برابر آن بی تفاوت بگذرند.

برای پاسخ به این نیازه، لازم بود حکومت از عالمان دین کمک بگیرد. تشکیلاتی به وجود بیاورد و عالمان دین را به کار بگیرد و از تألیفات، سخنان و مناظرات آنها در راه رشد و بالندگی فرهنگ اجتماع و دفاع از عقاید اسلامی، بهره برد.

گسترش دامنه علم واندیشه، تدوین کتابهای سودمند ادبی و سیاسی و فقهی و تفسیری، مناظره های سالم مذهبی، رویاروییهای سالم اندیشه ها و... در برخی از ادوار، نمونه ای از توجه حکومتهای اسلامی، به عالمان دین و ترویج دانش است.

صرف نظر از کسانی که در مشاغل روحانی به خدمت مشغول بودند، اکثر علما که آزادنه به امر تعلیم و تعلم، تفسیر قرآن، جمع حدیث و آموزش عمومی اشتغال داشتند نیز، کم و بیش از سهمیه سالانه، یا ماهیانه برخوردار بودند و یا لااقل، عطایای گاه و بیگاه حکومتها به آنان تعلق می گرفت.

معتضد عباسی برای اقشار گوناگون اهل علم، از ادیبان و فقها مقرری معین کرده بود. برخی از علم، که در رشته های مختلف متبحر بودند، از دفاتر متعدد ماهانه دریافت می داشتند. زجاج، که درعلم و ادب و تفسیر و نویسندگی تخصص داشت، از سه محل حقوق دریافت می کرد. به نوشته ابن ندیم: (جعل له رزق فی الندماء و رزق فی الفقهاء ورزق فی العلماء نحو ثلاثمائه دینار)71

مقرری زجاج، از دفاتر ندیمان و فقها و علما حدود سیصد دینار بوده در موردی، معتضد برای یکی از فقه، ده هزار درهم فرستاد که وی از گرفتن آن سر باز زد72.

معتضد، بر آن بود که دایره کمک به طالبان علم و دانش را از بیت المال، افزایش دهد. برای این کار در نظر داشت در کنار قصر خود، خانه ها و اماکن مسکونی و مقصوره اختصاص دهد و بزرگان هر پیشه و افراد ماهر در رشته های علوم عملی و نظری را در آن، به کار گیرد و وسائل زندگانی آنان را در حد مطلوب فراهم آورد، تا هر کس قصد آموختن دانش را دارد ضمن مراجعه به مسؤول آن قسمت، علوم مورد نیاز خود را فراگیرد. برای این کار، خانه های شخصی واقع در شماسیه بغداد، خریداری شد، ولی پیش از انجام کار، خلیفه در گذشت73.

موفق نیز، به علماء اهمیت می داد. و برای علمای نامور و مورد علاقه خود، از بیت المال مقرری برقرار کرده بود. ابوالعباس ثعلب، از علمای ادب و علوم قرآن، از عالمانی بود که مشمول مقرری سالیانه بیت المال قرار گرفت74.

در وزارت علی بن عیسی، فقیهان، بالاترین مقرری را از بیت المال دریافت می کردند. علی بن فرات نیز، که در سال 296 به وزارت رسید، نسبت به حوزویان توجه کامل داشت، این وزیر دانش پرور، که تشکیلاتی مستقل از خلیفه داشت، مظهر حشمت و شوکت بود. طبقات گوناگون: شعر، ادب، فقها و... از وی مستمری دریافت می کردند.

ابن فرات، برای فقهاء وعالمان و محدثین روزی بر قرار کرده بود75. ابوالقاسم، حسین بن روح از علمای بزرگ شیعه و وکیل ولی عصر نیز از کمکهای وی برخوردار بود76.

با روی کار آمدن آل بویه، مکانت و جایگاه علما بالا گرفت. همه علمای مذاهب، در نزد آنان مورد احترام بودند و با حمایت آنان به خدمات فرهنگی و مذهبی اشتغال داشتند. بویژه شیعیان، بعد از سالها رنج و زحمت توانستند به مراکز قدرت نزدیک شوند و سهمی از آن را از آنِ خود سازند. همزمان با حکومت بوییان در عراق و ایران، حکومت مصر و طبرستان نیز، در اختیارِ شیعیان بود. فقیهان و محدثان و متکلمان شیعی، فرصت یافتند در فضایی مناسب، منابع و مصادر شیعی را جمع آوری و فقه اهل بیت را احیاء کنند. روابط و همکاری متقابل حوزه و حکومت، برکات بسیاری را برای دنیای شیعه در بر داشت. امراء و وزرای شیعی از بیت المال به عموم علمای مذاهب اسلامی، بدون توجه به اعتقاد و مذهب آنان، کمک می کردند.

برای آنان کتابخانه ساختند و امکانات نشر علم و دانش و تألیف و تصنیف را برای ایشان فراهم آوردند. عالمان نیز، حکومت را در رفع مشکلات اعتقادی، قضایی و... که در رابطه با حوزه کار آنان قرار داشت، یاری می رسانیدند77.

عضدالدوله دیلمی، به شیخ مفید و شاگردان مکتب وی ارج می نهاد. به زیارتش می شتافت. بخصوص بعد از پیروزی شیخ بر رمانی در مناظره درباره امامت، عضدالدوله بسیار مسرور شد و برای شیخ خلعت فرستاد و از بیت المال برای وی مقرری برقرار ساخت.

(فخلع علیه خلعة سنیه وامر له بفرس محلی بالزینه و امرله بوظیفه تجری علیه78)

برای شیخ، خلعتی سالیانه و اسبی آراسته فرستاد و از بیت المال برای او، وظیفه برقرار ساخت.

شهرستانی، روابط شیخ مفید و آل بویه را چنین ترسیم کرده است:

(شیخ مفید، در آغاز کار بوییان، به آنان پیوست و بین آنان روابط عمیق و استواری بر قرار شد. آل بویه، آن چنانکه شایسته شیخ بود، جایگاه وی را درک کردند و برای او و شاگردان مدرسه اش مقرری معین داشتند و (جامع براثا) در مدرسه کرخ بغداد را برای وعظ و اقامه نماز جمعه و جماعت به شیخ اختصاص دادند79.)

عضدالدوله، به حوزه نجف علاقمند بود و بناهای با شکوه به مشهد امام علی بنا کرد و برای مجاوران درگاهش، که اکثرا به تعلیم و تعلم مشغول بودند، شهریه درخوری در نظر گرفت. نجف، در سایه حمایتهای آل بویه، به صورت مرکزی برای مطالعه تفکر و فقه جعفری در آمد.

او، در سال 371 هـ .ق که به زیارت نجف رفت به همه مردم به حسب شان و منزلتشان، بخشش کرد.فقراء و فقیهان این شهر را به سه هزار در هم ویژگی بخشید80.

صاحب بن عباد، از وزرای آل بویه، که خود نیز از علم و دانش بهره داشت، با حوزه پیوندی عمیق داشت81 و در راه توسعه علم و ادب، ایجاد امکانات معیشتی و آموزشی برای محصلان و محققان علوم دینی و تشویق نویسندگان، سخاوتمند بود. صاحب، برای عموم علمای حوزه و سادات رتبه و مقرری قرارداده بود82. او، سالیانه پنجاه هزار درهم، به بغداد می فرستاد، تا بین علما و فقها و سادات و شاعران قسمت کنند83.

نیاز جامعه به توسعه فقه و حدیث و احتیاج حکومت به تبیین مسائل قضایی و سیاسی مورد ابتل، ایجاب می کرد که حکومت سهم بیشتری از بیت المال را به فقها و... اختصاص دهد.

علاوه بر حوزه بغداد، سایر حوزه های علوم دینی و علمای دیگر در ری و قم و قزوین الطاف صاحب، بهره مند می شدند84.

حسن بن محمد قمی، مولف تاریخ قم، نوشته است:

(وی، در سایه برادرش که والی قم از سوی صاحب بن عباد بود، توانسته است به امکانات دولتی دست یابد و اطلاعات ذی قیمت تاریخ قم ر، گردآوری کند.85)

شیخ صدوق در سال 352، با حمایتهای مالی و معنوی، حسن رکن الدوله و صاحب بن عباد، توانست به کوششهای علمی خود ادامه دهد و با رحله های علمی به شهرهای گوناگون اسلام، مجموعه گرانبهایی از میراث شیعی راجمع آوری و برای ما نگهداری کند86.

کمکهای امرا و وزرای آل بویه، علاوه بر مناطق تحت نفوذ خود، یعنی عراق و ری، خراسان را نیز در بر می گرفت. غزنویان، امنیت مالی و جانی را از شیعیان و رهبران مذهبی آنان سلب کرده بودند و به اندک بهانه آنان را می کشتند و... آل بویه، توسط فرستادگان مخفی، نویسندگان امامی المذهب و علماء را اداره می کرد. علی فخرالدوله (م387) قبل از وفات پدرش حسن رکن الدوله، چندین سال مقیم طوس بود و مخارج نویسندگان امامیه را می پرداخته است. بعد از فخرالدوله، همسرش سیده و فرزندش مجدالدوله، راه او را دنبال کردند. به احتمال بسیار، فردوسی که از حکیمان و شعرای شیعی مذهب بوده و در نزد حکام خراسان بهره ای نمی یافته، از این کمکها بهره مند می شده است87.

امرای قزوین نیز، به حوزه، کمکهای ارزشمندی می کردند و با استفاده از نفوذی که بر آن حدود داشتند، زمینه را برای پرورش عالمان و نویسندگان متعهد فراهم می کردند. ابوالحسن و ابوالقاسم جعفری، که ریاست قزوین را به روزگار بوییان بر عهده داشتند، در کمک به اهل علم مشهور بودند88.

شرفشاه بن محمد جعفری، که صاحب ثروت و مکنت بود، اهل علم را احترام می کرد و برای کسانی که از راههای دور و نزدیک، برای طلب دانش به قزوین وارد می شدند، وسائل و امکانات معیشت و آرامش علمی را فراهم می آورد89.

حمدانیان، که در نواحی شام و حلب، حکومت داشتند، ادب دوست بودند و عالمان و اندیشه وران را ارج می نهادند و امکان و لوازم معیشت و تحقیق را در اختیارشان می گذاشتند. سیف الدوله، در حلب، مقدم ابونصر فارابی را گرامی داشت و برای آسایش وی، خانه ای را به او بخشید.

به گفته ابن خلکان، ابونصر فارابی، از همه کس به دنیا بی علاقه تر بوده و به کار و مسکن اعتنایی نداشت:

(سیف الدوله، از احتیاجات او پرسید، فارابی گفت: که روزانه چهار درهم او را بس است. امیر همین مبلغ از خزانه برای او مقرر داشت و به همان قناعت می کرد، تا درگذشت90.)

دولت فاطمی مصر، با سعه صدری که داشت، از بیت المال به همه ارباب مذاهب، کمک می کرد. نعمان بن محمد، قاضی مصر و فرزندان او، در سایه حکومت فاطمیان، توانستند اندیشه های شیعی و علوی را مطرح سازند.

جامع الازهر، که مرکزی بزرگ برای ترویج دانش بود، توسط فاطمیان ساخته شد. در الازهر، علوم مختلف تدریس می شد و امکانات تدریس و تحصیل برای شاگردان و اساتید فراهم آمده بود.

خلیفه فاطمی، در سال 378هـ . ق. هدایا و کمکهای مالی را به استادان فقه جامع اختصاص داد. سرایی در جامع الازهر مصر، برای فقهاء تاسیس کرد و ارزاق کافی برای هر یک از ایشان در نظر گرفت91. به روزگار فاطمیان، حقوق استادان ممتاز، در الازهر، صددینار در ماه بود که برابر حقوق قاضی القضاة بود و حقوق واعظ مسجد، از ده تا بیست دینار، متفاوت بوده.92

در زمان الحاکم، کتابخانه فاطمیان مصر، صدهزار کتاب داشت و این تعداد، به روزگار مستنصر فاطمی به دویست هزار رسید. این کتابها به اهل علم عاریه هم داده می شد93.

سامانیان که در قرن چهارم در شرق بلاد اسلامی حکمرانی می کردند، منزلت علمای آن دیار را پاس می داشتند و از بذل بیت المال در ترویج علم و دانش کوتاهی نمی کردند.

علمای ماوراء النهر و مروجان مذهب، از خزانه حکومتی مقرری دریافت می کردند94.

با افول حکومتهای شیعی در مصر و عراق، گرچه مدارس و دارالعلمهای شیعی و فقهای اهل بیت، حمایتهای مالی را از سوی بیت المال، از دست دادند، ولی اصل حمایت بیت المال از حوزه و دستگاه مذهبی، مورد نظر حاکمان، همچنان بر جای بود و بالاتر، بر دامنه این حمایت افزوده شد. حکومت ایوبیان و سلاجقه، که مروج مذهب شافعی بودند، کمکهای مالی فراوانی از بیت المال، به تاسیس مدارس و مساجد و تربیت طلاب شافعی اختصاص دادند.

خواجه نظام الملک سلجوقی، وزیر دانشمند ملکشاه سلجوقی، مدارس نظامیه را در شهرهای عمده اسلام، چون: بغداد، نیشابور، مرو، هرات، خواف و... بنا نهاد. سیاست ویژه ای که خواجه در تشکیلات و برنامه ریزی نظامیه انجام داد، کلیه سازمانهای علمی پیش از آن را تحت الشعاع قرار داد. در این مدارس، دانش پژوهان از اقطار سرزمینهای اسلامی، به آن جا می آمدند و پس از فراغت از تحصیل، به عالی ترین مراتب اجتماعی و سیاسی نائل می آمدند. به جز پیروان مذهب شافعی، سایر ارباب مذاهب حق استفاده از امکانات آن را نداشتند. در نظامیه ه، به منظور رفاه حال استادان و شاگردان، مسکن و معاش در نظر گرفته شده بود. کتابخانه های بزرگ این مدارس، انواع و اقسام کتاب را در اختیار طلبه قرار داده بود.

(در نظامیه بغداد، علاوه بر خوراک و پوشاک و مسکن، به طلاب بی بضاعت، کمک هزینه تحصیلی پرداخت می شد95.)

جمع هزینه ای که سالانه صرف کمک به طلاب نظامیه بغداد می شد، پانزده هزار دینار نوشته اند.

ابن جوزی نوشته:

(هر یک از فقه، روزانه چهار رطل نان مستمری داشته است96.)

با تأسیس مدارس نظامیه و توجه دولت، حرکت علمی حوزه ه، به مرحله جدیدی از تحول وارد شدند. تاسیس کتابخانه های بزرگ، به کمک بیت المال، درست به هنگامی که دسترسی و استفاده از کتابهای علمی جز برای ثروتمندان و افراد قدرتمند امکان پذیر نبود، فرصت مناسبی را برای دانش دوستان کم بضاعت فراهم آورد.

در نظر گرفتن مستمری و مسکن و معیشت طلاب و اساتید، موجب شد که علما و دست اندرکاران امور علمی، از نوعی استقرار مالی در زندگی برخوردار شوند و از بابت مخارج خوراک و مسکن آسوده خاطر گردند و فرصت یابند که با فراغ بال و آسودگی خیال، به تدریس و بحث بپردازند.

با روی کار آمدن ایوبیان نیز، کمکهای بیت المال به مدارس شافعی گسترش یافت. صلاح الدین ایوبی، در نقاط مختلف مصر و شامات، مدرسه ها ایجاد کرد و بودجه های فراوان از وقف زکات بدان اختصاص داد.

صلاح الدین، نخستین حکمرانی بود که در سال 567 هـ .ق در مصر، به جمع زکات پرداخت و آن را برای مصرف به بیت المال واریز کرد97. گسترش منابع بیت المال و اهتمام گسترده ایوبیان به تربیت عالمان و مروجان مذهب، سبب شد که دریافتی اساتید حوزه بیشتر گردد و علاوه، بر مدرسان و مربیان مدارس، طلاب حوزه نیز، از خوراک و خوابگاه رایگان استفاده کنند98.

بودجه مدرسه مستنصریه نیز، که توسط مستنصر عباسی در سال 063 هـ .ق . در بغداد، بنا شده بود، از بیت المال، تأمین می شد. این مدرسه، این امتیاز را نسبت به نظامیه داشت که ویژه مذهب خاصی نبود و هر یک ازعلمای مذاهب چهارگانه اهل سنّت، در آن دارای کرسی تدریس بودند99.

مدارس شیعی، در این برهه، از کمکهای بیت المال بی نصیب نبودند، گرچه به روزگار، محمود غزنوی، بسیاری از مراکز شیعی از میان رفت و مراکز آموزشی و تحقیقاتی شیعیان در بغداد و ری طعمه، آتش شدند100 و حتی در حکومت ایوبیان، مدارس شیعه در مصر مصادره و از اختیار متولیان آن خارج گردیدند، ولی به روزگار سلجوقیان، آن تعصب شدید حاکمان غزنوی وجود نداشت.

همزمان با گسترش نظامیه ه، شیعیان نیز به ایجاد مدارس پرداختند. و در شهرهایی چون: قزوین و قم و ری و آبه حوزه هایی شکل گرفت. عبدالجلیل رازی، پس از بر شمردن اسامی مدارسی که در آنها بزرگان شیعه، به تدریس اصول، فقه، تفسیر و...مشغول بودند، اضافه کرده است:

(و همه به اشاره امثله سلاطین و مدد نواب... ایشان بود.101)

این جمله، اشاره دارد که سلاطین سلجوقی، به مدارس شیعی نیز کمک می کرده اند. پس از دوره سلجوقی، یورش وحشیانه مغولان به مناطق شرقی و کشتار اهالی خراسان آغاز شد. مدارس و حوزه های علوم دینی نیز از یورش مهاجمان در امان نماند. با کشتار جمع بسیاری از علما و ویرانی مراکز علمی، علم و معرفت از این دیار رخت بر بست و بقیة السیف دانشمندان، به مناطق غربی سرزمین اسلام پناه بردند. وحشت و ناامنی تا مدتها همه جا را فرا گرفت و تاب و توان و آرامش فکری برای تحصیل بر جای نماند.بعد از استقرار حکومت مغولان در ایران، اندک اندک آرامش به این سرزمین بازگشت، برخی از رؤسای مغول، به اسلام متمایل گشتند و عده ای از علم، صلاح را در آن دیدند، تا به این قوم بیابانگرد، نزدیک شوند و با نفوذ در دستگاه ایلخانیان، از تخریب و تجاوز آنان جلوگیری کنند و آن آب از جوی رفته را به جوی برگردانند.

در اینجهت، بزرگان چون علاء الدین جوینی، خواجه نصیر و رشید الدین فضل الله به دستگاه مغول پیوستند و توانستند حوزه های شیعه و سنی را از نابودی نجات دهند و اوقاف مسلمانان را از تجاوز در امان دارند.

علاءالدین جوینی که تا یک سال بعد از سقوط بغداد، حکومت آن را بر عهده داشت، بـه ترمیم خرابیهای بغداد و رسیدگی به وضع طلاب و مدارس پرداخت102.

نحوه رفتار علمای اسلام، با حکام مغول، سبب شد که آنان به حوزه ها علاقه مند شوند و در ترویج علم و ادب بکوشند و از کمک به توسعه و گسترش دانشهای دینی دریغ نورزند. سلطان محمد خدابنده، از امرای مغول، علاوه بر کمکهای مالی به حوزه ه، مدرسه ای سیار تاسیس کرد که همراه اردوی سلطان و اقامت در ییلاق و قشلاق، که از خصائص زندگی ایلخانیان بود، در حرکت بوده و به آموزش طالبان علم می پرداخته است. در این مدرسه سیار، صندوقهای کتاب به همراه اردو حمل می شده، تا به هنگام نیاز، محل مراجعه و استفاده مدرسان و طلاب قرار گیرد103. علامه حلی، در برهه ای از زمان، در این مدرسه سیّار به تعلیم طلاب مشغول بود:

(بل نقل انه امر لجنابه المقدس وطلاب مجلسه الاقدس، بترتیب سیارة ذات حجرات و مدارس من الخیام الکرباسیه و کانت تحمل مع الموکب المیمون اینما یصیر وتضرب بامره الاعلی فی کل منزل ومصیر104).

گزارش شده، سلطان محمد خدابنده، دستور داد برای علامه و طلاب مجلس درسش مدرسه ای سیار را بنیان نهند که دارای حجره و مدرسها از پارچه کرباسی باشد. این مدرسه به همراه سلطان به هر سو در حرکت بود.

خواندمیر می نویسد:

(چون سلطان محمد، به صحبت علما و مباحثه مسائل شرعیه به غایت مایل، در ایام دولت خود فرمان فرمود، تا به طرح مدرسه از کرباس چهار ایوان و خانها ترتیب دادند و در اسفار آن را همراه خویش می گردانید و مولانا بدرالدین شتری و مولانا عضدالدین ایجی، از جمله دانشمندانی که در آن مدرسه کرباسی مدرّس بوده اند و پیوسته قریب صد طالب علم در آن مدرسه اقامت داشتند و ماکول و ملبوس و الاغ و سایر مایحتاج ایشان و ابواب دیوان اعلی، سرانجام می نمودند105.)

خواندمیر، درباره خدمات اولجایتو، به حوزه های علمیه می نویسد:

(سلطان در سلطانیه مساجد و خوانق و دارالقرا و دارالحدیث و دارالسیاده و مدرسه ساخت و شانزده مدرس و معید و دویست طالب علم در آن مشغول تحصیل بوده و از بودجه بیت المال استفاده می کردند106.)

پس از دوره ایلخانیان، سلسله مقتدرصفوی در ایران حاکم شد و دوره دیگری از فعالیت تعلیمات شیعی در ایران آغاز شد. بزرگانی چون مولی عبدالله تستری، محقق کرکی، شیخ لطف الله، شیخ بهاء، علامه مجلسی، محقق سبزواری و... فرصت را غنیمت شمردند و به ترویج و تبلیغ دین و پرورش طلاب مستعد پرداختند و توان علمی شیعه را با تلاش بسیار بالا بردند.

همکاری متقابل حوزه و نظام موجب شد که جنب و جوش تازه در مدارس ایران پدید آید و مدارس و مساجد میعادگاه هزاران طالب ومدرس گردد.

محقق کرکی، مدرسه ها برای تربیت طلاب و علما تاسیس کرد، تا بتواند احتیاجات حکومت را از قبیل: امام جمعه، جماعت، قاضی، مبلغ و .... تامین کند. او، برای هر شهر از شهرهای ایران، عالمی را برای آموزش و تربیت مردم اعزام کرد و خود نیز، به آموزش دولتمردان پرداخت107 گسترش حوزه ها و استقبال وسیع مردم از مدارس دینی، امکانات تازه ای را طلب می کرد. نیاز به تربیت طلاب و اعزام مبلغ و پرکردن مناصب دینی، سبب شد که حوزه از بیت المال و خزانه کمک بگیرد و بنیاد تفقه و تعلم ر، که از اهداف اصلی رسالت پیامبر و تشکیل حکومت است، تقویت کند. در این راست، علمای بزرگ به جواز استفاده از بیت المال برای تأمین معلمان قرآن و مدرسان دروس حوزوی، فتوا دادند:

محقق سبزواری می نویسد:

(... و ذکر الاصحاب انه یجوز الاخذ من بیت المال للموذن والقاسم وکاتب القاضی و المترجم و صاحب الدیوان و والی بیت المال و من یکیل للناس ویزن وهو حسن ولاینحصر فیه بل ذکروا ایضا معلم القران والاداب الحکمیة والفنون الشرعیة و العلوم الادبیة من النحو واللغة وشبههما وائمة الصلوات والعدول المرضیة للشهادات و غیر ذلک.108)

اصحاب فرموده اند: جایز است ارتزاق کند از بیت المال: موذن و مقسم بیت المال و منشی قاضی و مترجم وی و متولی بیت المال و مسؤول دفتر او، و آن که عهده دار کیل و وزن است. این سخن نیکوست، ولی موارد مصرف بیت المال، منحصر در این موارد نیست، بلکه فقها موارد ذیل را نیز از موارد مصرف آن محسوب داشته اند: معلم قرآن و اخلاق، استاد علوم شرعی و فقه، استاد ادبیات، از نحو و لغت و امامان جمعه و جماعت و مردمان عادلی که برای شهادت برگزیده شده اند.

سلاطین صفوی که خود را ملتزم به اجرای احکام اسلام و مذهب جعفری می دانستند، از بذل بیت المال در تقویت حوزه دریغ نمی ورزیدند و با ایجاد مدارس و مساجد، تامین هزینه های تحصیلی طلاب، برقراری مستمری برای علمای نیازمند و فاضل، تشویق نویسندگان به تالیف کتاب، خرید خانه برای علمای تنگدست و... گامهای موثری در تقویت اجتماعی و اقتصادی حوزه برداشتند109.

در نتیجه، این همکاریهای متقابل حوزه و نظام، گسترش مذهب را در پی داشت. شوق به تعلم علوم دینی فراگیر گردید و کتابهای نفیس و ارزنده ای در زمینه معرفی اسلام و تشیّع، وارد عرصه فرهنگ و جامعه گردید.

2 . خمس و زکات

در اواخر حکومت عباسیان شرایط سیاسی و اقتصادی، موجب شد که حکومت، در جمع و توزیع زکات کمتر دخالت کند. این، فرصتی مناسب برای پیروان اهل بیت فراهم آورد، تا از انفاقات مالی در پیشبرد مکتب و محرومیت زدایی شیعیان بهره برند. فقهای اهل بیت، در جهت هماهنگی سیاسی و اجتماعی شیعه، به آنان توصیه می کردند خودسرانه واجبات مالی خود را توزیع نکنند، بلکه آنها به عالمان دیار خود بسپارند. مردم نیز، پیروی کردند و زکات و خمس بر درآمد را به فقهای شیعه، وامی گذاردند. شیخ مفید، پیشنهاد کرد که فقهای امین در هر ولایت مناسب ترین افرادند که زکات به آنان پرداخت شود، زیرا آنان جایگاه توزیع آن را از غیر فقه، بهتر می شناسند110. در مورد خمس نیز، برخی از فقهای بزرگ، همین نظر را دارند:

ابن براج، از علمای سده پنجم فتوا داد: مردم خمس اموالشان را در زمان غیبت، به فقهای مورد اطمینان شیعه بسپارند111.

در دوره بعد، محقق سبزواری112، و علامه مجلسی113 تصریح کرده اند: خمس، باید به فقیه حاکم واگذار شود و اگر صاحب مال خودسرانه آن را توزیع کند، بری الذمه نمی شود.

در جواز مصرف زکات در تامین بودجه حوزه میان فقهاء بحثی نبوده و از آن استفاده می شده است. زیرا (فی سبیل الله) از موارد مصرف زکات است و مصداق اعلای آن، تبلیغ و نشر معارف دین114.

علامه حلی، در مواردی استفاده حوزه را از زکات،لازم می شمرد. وی، در تحلیل مسأله می نویسد:

(فراگیری دین بر مردم واجب است. اگر کسی به تعلیم و تفقه مشغول گردد، نمی تواند کسب و کار کند; از این روی، ناچار است برای انجام این واجب، از زکات استفاده کند.)

(ویجوز للقادر علی التکسب التفقه فی الدین واخذ الزکاة، لانه مامور بالتعلم فی الدین115.)

جایز است برای آن کس که توان کسب و کار دارد، کار را رها کند و دانش دینی بیاموزد ومعیشت خود را از زکات تامین کند; زیرا او مامور تعلم دین است.

علامه مجلسی نیز، مصرف زکات را برای طالبان علوم دینی جایز می شمرد و برای توانمندان بر تحصیل وکسانی که دانش شان در خدمت رشد دین و مبارزه با بدعتها قرار می گیرد، نکوتر می شمرد که کار را رها سازند و خود را وقف تحصیل و تبلیغ کنند و از زکات بهره برند.

از علاّمه مجلسی سؤال می شود:

(طلبه علومی که توانند میان قدری تحصیل وکسبی یا تجارتی یا زراعتی جمع کند بهتر است؟ یا از وجوه استحقاق بگیرند و در تحصیل بیشتر بکوشند؟

وی، در جواب می نویسد:

(بسم الله الرحمن الرحیم. با قدرت بر کسب، اگر طلبه علوم ضروریه، جمع شود، دور نیست که بهتر باشد از اخذ زکات و صدقات و اگر داند که بر تحصیل علم او، فوائد عظیمه، از نشر علوم و دفع بدع، مترتب می شود و با کسب جمع نمی شود، اخذ صدقات بهتر خواهد بود116.)

در مورد خمس نیز، فقه، مصرف آن را در ترویج دین و شعائر الهی، جایز شمرده اند. مبانی مصرف آن، چه رضایت امام باشد و یا حق حکومت و پشتوانه مالی نظام اسلامی، در هر صورت، باید در راه مصالح مسلمانان مصرف شود و حفظ و نگهداری حوزه ه، از اهم مصالح مسلمانان است. به همان عللی که امامان معصوم از مردم خمس می گرفتند، در زمان غیبت نیز می شود گرفت. بدین جهت، فقهای شیعه، در آن دورانهای پرمخاطره که ناتوانی اقتصادی کیان تشیع را تهدید می کرد، اداره حوزه ها را از راه خمس، جایز شمرده اند.

ابن حمزه، از فقهای قرن پنجم، در این باره نوشته است:

(انه یقسم بین موالیه والعارفین بحقه من اهل الفقر و الصلاح و السداد.117)

خمس بین پیروان امام، آنانی که اهل فقر و صلاح و استقامتند و نسبت به امام شناخت و معرفت دارند، توزیع می شود.

در نقل (جواهر) از (وسیله)، تعبیر (اهل الفقه و الصلاح والسداد)118 عنوان شده است. هر کدام که باشد، جواز مصرف خُمس را در تربیت طلاب و مدرسین اثبات می کند. زیرا علم، تا نیازی به استفاده از خمس، احساس نکنند و ضرورتی در میان نباشد، آن را جایز نمی شمارند. علاوه، تعبیر صلاح و سداد، با تعبیر (اهل الفقه) مناسب تر است. این عبارت، به امکان استفاده حوزه از خمس در قرن پنجم دلالت دارد.

از گزارش عبدالجلیل رازی، از علمای قرن ششم. هـ.ق. استفاده می شود که در آن دوره، در قم، از خمس در راه پیشبرد امور مذهبی و احیاء قرآن و سنت استفاده می شده و زکات و خمس و صدقات، زیر نظر مردمان امین و متدین، به مصرف می رسیده است119.

شواهد بسیار است که در زمان صفویه، مردم و حتی حکام، خمس خود را به علمای بزرگ می پرداخته اند، تا در امور مذهبی و اداره حوزه ه، به مصرف برسد.

محمد باقر سبزواری، از علمای بنام دوران صفوی و سرپرست حوزه خراسان، از خمس در رفع مشکلات حوزه استفاده می کرده است. علامه مجلسی، که مجلس درس مفصلی در اصفهان داشته، از شاگردان خود پذیرایی می کرده و برای شاگردان بی بضاعت و غریب، ماهانه مبلغی می پرداخته که به احتمال بسیار، بودجه آن از سهم امام و خمس تامین می شده است120.

مقدس اردبیلی، با آن همه احتیاط در استفاده از بیت المال، رفع نیازهای ضروری را از راه خمس، مجاز می شمرد:

(وبالجمله الاحتیاط فی الصرف الیه(ع) الوجود والامکان والا فبمصلحة بعض الطلبة المامونین مع الاقتصار بالعطاء علی سبیل التتمة والاحوط الاقتصار علی قدر الحاجة یوما فیوما اوقضاء دیونهم او اشتراء کسوتهم و مسکنهم علی تقدیر الاحتیاج التام. خصوصا فی الشتاء و کسوة الیل والنهار ولایبعد الاعطاء. لمؤونة السنة التی یحتاج الیه کما کان یفعله(ع) فی اعطاء. مؤونه السنة...121)

احتیاط آن است که در حد ممکن، خمس به امام داده شود و در زمان غیبت، در تربیت طلاب امین به کار رود. احوط آن است که بودجه روزانه داده شود، یا در راه ادای قرض یا خرید لباس و مسکن، در صورت احتیاج به مصرف برسد. و دور نیست که بودجه به صورت سالیانه داده شود، همان طور که امام(ع) خرج سال را به مستحقان داده است.

3 . وقف

در قرن سوم و چهارم بسیاری از مراکز عام المنفعه، با کمکهای مردم و از طریق موقوفات ایجاد شده است.

نیکوکاران، در ایجاد دارالایتام، مسجد، مدرسه، کتابخانه تهیه ابزار و لوازم آموزشی، امکانات معیشتی طالبان علم، در رقابت بوده اند. چه بسیار دانش آموزانی که با همکاری این نهادهای خیریه، ادامه تحصیل داده اند و با استفاده از کتابهای وقفی، از رنج استنساخ و هزینه های مالی آن، رسته اند و... در شهرهای اسلامی، افراد نیکوکار، دار الضیافه داشتند و از کسانی که برای طلب دانش، از راههای دور به آن جا سفر کرده بودند پذیرایی می کردند122.

درباره علی بن یحیی بن منجم که فردی علم دوست و ادب پرور بود، نوشته اند:

(در ناحیه (کرکر) بوستانی از علی بن یحیی بود. در آن بوستان، سرایی بزرگ وجود داشت و در آن سر، کتابخانه ای با شکوه، که به خزانة الحکمة معروف. مردم از اطراف عالم اسلام به این جایگاه می آمدند و در آن مکان و کتابخانه، از علوم مورد علاقه خود استفاده می کردند. از ثروت علی بن یحیی بر واردین و کسانی که در آن مکان مشغول تحصیل دانش بودند، هزینه می شد.123)

در این میان، بزرگان شیعه، در کمک به دانش پژوهان و طلاب غریب، ضرب المثل بودند.

عیاشی، از مفسران و فقهای شیعه، در آغاز مذهب عامه داشت. پس از پذیرش مذهب اهل بیت، همه دارایی به جا مانده از پدر را صرف مخارج اهل علم و گسترش مبانی مذهب تشیع کرد. نجاشی درباره وی نوشته است:

(وکان فی اول عمره عامی المذهب وسمع حدیث العامه، فاکثر منه وتبصر وعاد الینا... وانفق ابوالنضر علی اهل العلم والحدیث ترکة ابیه سائرها و کانت ثلاثمائة الف دینار و کانت داره کالمسجد بین ناسخ او مقابل اوقاری او مَعلق مملوءة من الناس123).

او، در آغاز مذهب عامه داشت. از آنان بسیار حدیث شنیده بود. سرانجام، آگاهی یافت و به سوی کیش اهل بیت بازگشت... و میراث پدر ر، که سیصدهزار دینار بود، بر اهل علم و حدیث انفاق کرد. خانه اش، چون مسجد، آکنده از طالبان علم بود. برخی نسخه بر می داشتند و برخی در حال مقابله نُسخ بودند، گروهی در حال قرائت قرآن و حدیث و گروهی دیگر بر کتابها حاشیه می زدند.

شیخ مفید نیز که ریاست حوزه بغداد را بر عهده داشت، کثیر الصدقات بود و به شاگردان نیازمند خود کمک می رساند.

سید مرتضی که از امکانات مالی خوبی برخوردار بود و سمت نیابت حاج را بر عهده داشت، دارالعلم و مدرسه ای تأسیس کرد و بودجه ماهانه برای تامین نیاز شاگردانش برقرار ساخت. این بودجه، به لحاظ علم دانش و یا نیاز مالی دانش پژوهان، متفاوت بود:

(ویجری علی تلامذته رزقا فکان للشیخ ابی جعفر الطوسی(ره) ایام قراءته علیه کل شهر اثنتی عشر دینار وللقاضی ابن البراج کل شهر ثمانیة دنانیر.124)

سید مرتضی، برای شاگردان خود، روزی قرار داده بود. به شیخ طوسی، به روزگاری که مشغول تحصیل بود، هر ماه دوازده دینار به قاضی ابن براج، ماهی هشت دینار عطا می کرد.

کمکهای سید، چنان گسترده و بی مؤنه بود که مردی یهودی برای رهایی از فقر به حیله ای دست زد. به نزد سید آمد و از وی اجازه گرفت که در مدرسه ایشان ستاره شناسی بیاموزد. سید اجازه داد و بودجه ای روزانه برایش معین داشت. مرد یهودی مدتی در نزد سید درس خواند و سرانجام مسلمان شد. سیّد رضی نیز، در دارالعلمی که بر پاکرده بود و سرپرستی آن را بر عهده داشت، نیازمندیهای طلاب مدرسه ر، اعم از: مسکن، غذ، لباس، سوخت و... را تأمین می کرد

(وکان طلبة العلم الملازمون للشریف الرضی فی عمارة قد اتخذها لهم سماها دارالعلم و عین لهم جمیع مایحتاجون الیه125.)

سیّد، برای طلابی که همراهش بودند، ساختمانی را انتخاب کرده بود و آن را دارالعلـم نامیده بود و در آن ج، همه احتیاجهای طلاب را فراهم می ساخت.

روزی از جانب وزیر، ابی محمد مهلبی، هدیه ای برای سید، به مناسبت تولد فرزندش فرستاده شد. سید رضی عذر خواست و آن را نپذیرفت.

آورنده، پیشنهاد کرد: آن را در میان طلاب علوم دینی تقسیم کند. چون طبق زر را آوردند، رضی به طلاب پیشنهاد کرد که از آن بردارند. شخصی از طلاب پیش آمد دیناری را برداشته، بخشی از آن را جدا کرد و باقی را به جا می گذارد.

شریف، علت آن کار را جویا شد.

طالب علم گفت: من، دوش محتاج روغن برای روشنایی چراغ شدم و مسؤول انبار حاضر نبود، آن را از بقال محله قرض کردم. این نیم درهم ر، برای ادای قرضم برداشتم.

سید رضی، چون این داستان شنید، دستور داد به عدد طلاب مدرسه، از کلید انبار تکثیر کنند و هر یک از آنان کلیدی داده شود تا آنچه را نیاز دارند، به دلخواه بردارند و منتظر انبار دار نمانند. سیره علمایی چون عیاشی، سید رضی، سید مرتضی و... تاثیر مثبتی در میان سایر مردم داشت126.

شاپوربن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی، کتابخانه ای بزرگ، که در روزگار خود بی نظیر بود، بر اهل علم وقف کرد. مسؤولیت این کتابخانه به عهده ابومنصور، فقیه شیعی بود127. نویسندگان در آن روز، کتابهای ارزنده خود را به این دارالعلم اهداء و وقف می کردند128.

ابومنصور، وزیر ابو کالیجار، کتابخانه خود را که دارای نوزده هزار جلد کتاب بود، بر طالبان علم وقف کرد.129

در همان دوره، ابوالقاسم، معقل بن احمد، از بزرگان شیعه، دارای مدارس و اوقاف سیّار بود130.

سید مرتضی، علاوه بر شهریه رسمی، به طالبان علم، درآمد روستایی را برای تهیه کاغذ مورد نیاز فقها وقف کرد.

(وکان وقف قریة علی کاغذ الفقها131.)

در مصر، حاکمان فاطمی اموال بسیاری را در راه پیشبرد آموزش و تامین بودجه فقها و علما وقف کردند. در سال 303هـ . ق در مصر، حدود13 مسجد، بدون راه درآمد، صورت برداری شد که خلیفه برای خرج مساجد جامع بدون درآمد و مستمری قاریان و مؤذنان، املاکی را وقف کرد. حاکم به امر اللّه، پس از نوسازی مسجد جامع الازهر، اموالی بر آن وقف کرد132.

یکی از کارهای بسیار مهم خواجه نصیرالدین طوسی، در دوران حاکمیت مغولان، جلوگیری از مصادره و ضبط موقوفات از طرف آنان بود. و ی، با هوشیاری، وارد کار شد و توانست از نفوذ خود در بین مغولان به بهترین وجه بهره ببرد و موقوفات مدارس نظامیه و مستنصریه را احیاء کند و مستمریها را از نو برقرار سازد و با ایجاد مدرسه ای بزرگ در مراغه، به آمورزش فلسفه، فقه، پزشکی و... دست زند و از راه درآمدهای وقفی برای شاگردان آن مدارس، شهریه ای اختصاص دهد.

ابن کثیر، در حوادث سال 657 درباره خواجه نوشته است:

(وفیه عمل الخواجا نصیرالدین، الرصد بمدینه بمراغه و نقل الیه شیئا کثیرا من کتب الاوقاف التی کانت ببغداد و عمل دار الحکمة ورتب فیها فلاسفة و رتب لکل واحد فی الیوم والیل ثلاثة دراهم و دار طب لطبیب فی الیوم درهمان و مدرسه لکل فقیه فی الیوم در هم و دار حدیث لکل محدث نصف درهم فی الیوم133.

خواجه نصیر، در شهر مراغه، مرکزی برای آموزش ایجاد کرد و کتابهای وقفی بسیاری را از بغداد به آن جا منتقل ساخت. او، در مراغه دارالحکمه ای بنا نهاد که در آن جا انواع علوم و فنون تدریس می شد. در آموزشگاه فلسفه، به هر یک از دانشجویان در شبانه روز سه درهم داده می شد و در آموزشگاه پزشکی، به هر یک از محصلان دو درهم و در مدرسه فقه، به هر یک از دانش پژوهان یک درهم و در آموزشگاه حدیث به هر یک از محدثان نیم درهم در روز داده می شد.

این تفاوت بر حسب نیازمندیهای طالبان علم و مخارج شبانه روز، محاسبه شده بود.

عموم علمای شیعه و سنی، خواجه را برای این کار سپاس گذارند و بر کار او بها دادند.

محمدبن شاکر، از مورخان سنی مذهب، درباره خواجه نوشته است:

(کان للمسلمین به نفع، خصوصا الشیعه و العلویین و الحکماء و غیرهم. وکان یبرهم و یقضی اشغالهم ویحمی اوقافهم134).

کمکهای مردمی و گسترش اوقاف، موجب شد که حوزه نجف در قرن هفتم رونق گیرد و طلاب و مجاورین از اطراف و اکناف دنیای اسلام، برای تحصیل، بدان جا روی آوردند. در نجف، علاوه بر مسکن، به طلاب غذا نیز داده می شد. از ویژگیهای مدارس آن جا این بود که محلی برای واردین در نظر گرفته شده بود و از میهمانان پذیرایی می گردید. ابن بطوطه، از سیاحان اسلامی در قرن هفتم، درباره مدارس نجف نوشته است:

(از باب حضرت (روضه امیرالمؤمنین نجف) وارد مدرسه بزرگی می شود که طلاب و صوفیان شیعه در آن مدرسه سکونت دارند. در این مدرسه، از هر مسافر تازه وارد، تا سه روز پذیرایی می شود و هر روز، دوبار غذای مرکب از نان و گوشت و خرما به میهمانان می دهند. در شهر نجف، نه مامور عوارض و مالیات هستند و نه والی. تمام کارهای شهر در دست نقیب الاشراف است135.)

در قرن هشتم و نهم هجری هم، چنین بود. مؤمنان به وقف اموال در راه گسترش دارالتعلیمه، بسیار علاقه مند بودند. در شهرهای شیعی، چون: قم، کاشان و... روستاهای بسیاری وقف تعلیم و تربیت دینی گردید. از جمله، روستاهای: بیدگل، هراسکان و مختص آباد بود که در عهد غازان خان، در زمان وزارت خواجه سعدالدین محمد ساوجی، در رمضان 307 وقف دار السیاده گردید.

(واَمَر المتولی ان یعین للبقعه من الساده اماما ومعلما ان یعلم اطفال الساده و موذنا وخمسه انفس من الحفظه المواظبین علی تلاوه کتاب الله فیها.

وتوظف فی کل سنة للامام مأة دینار رایج و للمعلم مأته دینار ولکل من الباقین ستین دینار. و یصرف الی عشرین طفلا فقیرا من الساده المشتغلین بتعلم القران وشرایع الاسلام ستمائه دینار رایج لکل طفل فی کل سنه ثلاثین دینار136.

متولی وقف، مأموریت یافت برای بارگاه، از میان سادات، امام جماعت و معلم برای تعلیم کودکان سید، موذن و پنج نفر حافظ قرآن که مراقب قاریان باشند، معلوم کند. و مقرر کند برای امام و معلم قرآن صد دینار و برای سایرین، شصت دینار و ششصد دینار نیز در راه بیست کودک سیّد فقیری که به تعلیم قرآن و آموزش احکام و شرایع دین اشتغال دارند هزینه گردد. برای هر طالب علم، سی دینار در سال.

خواجه علیشاه (م: 724) در ایّام دولت و مکنت، در مملکت عراق و آذربایجان، مدارس و مساجدی بنا کرد و مستغلات خوب و مرغوبی برای اداره آنها وقف کرد137.

در متن وقف نامه مسجد میرعماد کاشان، که در سال 877 نگاشته شده ، شهریه مدرس 16 دینار عراقی و 6 طلبه 18 دینار عراقی تعیین شده است.

و همچنین برای خطیب، امام جماعت، موذن، حافظ قرآن و... بودجه ای در نظر گرفته شده است.

از نکات جالب در این وقف نامه، برنامه نظم و امتحان طلاب مدرسه است:

(شرط فرمود که مدرس، هر شش ماه طلبه را امتحان کند و عزل و نصب طلبه به رأی شریف مدرس باشد.138)

در وقف نامه مسجد امیر چخماق یزد، موارد مصرف موقوفات آن، که در سال 841 وقف گردیده، به این شرح است:

(حافظان قرآن، مدرس و معید، طلاب، خطیب، مؤذن، واعظ، مفسر قرآن، محدث، معلم قرآن.139)

در دوره صفویان، از جانب سلاطین و وزرا و مردمان خیّر، مدارس و مساجد بسیاری برای آموزش دینی وقف و بازسازی شده است. از جمله در وقف نامه مدرسه صالحیه کازرون، برای مدرس، طلبه، مؤذن بودجه ای مشخص شده است:

(آنچه بماند، هرماه مبلغ پنج هزار دینار، که سالی شش تومان باشد، وظیفه مدرس به او رساند. و هر ساله مبلغ سی تومان و دو هزار و چهارصد دینار، وظیفه هفده ملا... پنج نفر، هر ساله مبلغ ده تومان... و هر ساله مبلغ شش هزار دینار تبریزی وظیفه مؤذن... و به جهت اطعام طلبه در ماه رمضان، مقدار یکصد من برنج سفید و بیست من روغن... پنجاه من گوشت به وزن تبریزی معین نمود140....)

از سوی سلاطین صفوی، مدارس بسیاری ساخته شده و وقف بر آموزش گردیده است.

مولی عبداللّه تستری، در تشویق شاه عباس به وقف اموال خاصه در راه تعلیم و ترویج مذهب، بسیار مؤثر بوده است.

صاحب روضات الجنات،می نویسد:

(المولی عزالدین عبداللّه بن الحسین التستری، الساکن باصبهان و صاحب مدرستها الکبیره المعروف بجنب میدان نقش جهان... و کان رحمةاللّه علیه هو الباعث علی الوقف السلطان المذکور، الموقوفات المعروفه بچهارده معصوم و لسائر المدرسه المنسوبه الیه فی اصفهان وجعلها مدرسه.141)

مولی عبداللّه تستری، ساکن اصفهان و صاحب مدرسه بزرگی به نام وی در میدان نقش جهان است. او، که خدایش رحمت کناد، باعث شد که سلطان عباس صفوی، موقوفاتی که به چهارده معصوم معروف است، وقف کند. همچنین سایر مدارس که منسوب به اوست.

اقدامهای ملا عبداللّه، موجب شد که مدارس اصفهان رونق بگیرد. بدین جهت، به هنگام آمدن آن جناب به اصفهان، بیش از پنجاه طالب علم در آن شهر وجود نداشت، ولی به هنگام رحلتش، افزون از هزار نفر از فضل، در اصفهان مشغول تحصیل بودند. شیخ لطف اللّه، که به امر شاه عباس به اصفهان آمده بود، از راه موقوفات، بناهای خیریه بسیاری ساخت و از جانب شاه، از اوقاف برای وی مقرری برقرار شد142.

توسط کارگزاران حکومت صفوی و فرزندان آنان، مدارس متعددی در اصفهان بنا شد و مستغلاتی بر آنها وقف گردید. از جمله، مدرسه الماسیه، که توسط حاج الماس در سال 1104 بنا شد و مدرسه عربان که وقف طلاب عرب گردید و مدرسه مریم بیگم که در سال 1115 به وسیله مریم بیگم، دختر شاه صفی، در محله حسن آباد اصفهان ساخته شد و در اصفهان، تبریز، بسطام و قزوین برای اداره آن وقف شد143.

علاوه بر ایجاد مدرسه، علماء کتاب و کتابخانه برای حوزه ها وقف می کردند. شیخ بهاء الدین عاملی، دارای کتابخانه ای بزرگ بود، که در میان آن، چهار هزار کتاب نفیس وجود داشت که شیخ علی منشار، از هند آورده بود. شیخ بهاء این کتابها را برای طلاب علوم دینی وقف کرد144.

ابو صالح رضوی، که از عالمان فاضل بزرگوار آن عصر بود، مدرسه صالحیه را که امروز به مدرسه نواب معروف است، در سال 1086 بنا کرد و برای آن موقوفاتی برقرار ساخت 145.

سقوط صفویه، مصیبت بزرگی برای ایران بود. هجوم افغانه، به سرکردگی محمود افغان، تاروپود امپراطوری صفوی را درهم پیچید و ایران را به ویرانی کشاند. مردم اصفهان به هنگام محاصره شهر و پس از آن، دچار مصایب و بلاهایی خانمانسوزی شدند. عده بسیاری از مردم از گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری مردند و عده ای به تیغ ستم گرفتار آمدند. آنان که از مهلکه جان به سلامت بردند، ترک خانه و کاشانه کردند به شهرهای دیگر پناه بردند. مرکز ایران، از جمعیتِ خالی شد و مدارس علمی نیز، چنین شدند. نه استادی ماند و نه طلبه ای. شهر تا حدود چهار سو ویرانه ای بیش نبود و تا مدته، مردم بر اثر فشار اقتصادی و اخذ مالیات های سنگین، سر در گریبان داشتند و مجالی برای توجه و حمایت از مسجد و محراب نبود.

اوقاف مدارس و مساجد توسط غارتگران مصادره شد. ملازعفران که مفتی مهاجمان بود، به محض ورود به اصفهان فتوا داد:

(اصفهانیها و همه مردم ایران رافضی اند و رفضه کافرند.)

به استناد این حکم، رقبات دفتری صفویه را که تخصیص قراء دولتی و اربابی و موقوفه را به درستی معلوم می کرد و در چهل ستون ضبط بود، به زاینده رود افکندند146.

به این ترتیب، اموالی که وقف مدارس بود، به شکلی ازبین رفت. این تیرگی اوضاع، تا سالها ادامه یافت. در طی این مدت، بزرگان علم از میان رفتندو مدارس از رونق افتاد.

عبداللّه بن سید نورالدین جزایری، از علمای آن روز، پس از شکوا از زمانه خود، در مقایسه با دوران صفوی، می نویسد:

(ولعمری لقد کان امر العلم فی القرن السابقه علی هذا القرن علی العکس مما هو فیه الآن، لرواجه اذ ذاک و نفاقه و غلاء ثمنه و قیام اسواقه و اسعاد قاصدیه بالراحله والزاد و املاء طالبیه یتبلغون به الی المراد، فکثروا فی الاقطار والاطراف و نسبت لهم المدارس والاوقاف147.)

به جانم سوگند، علم و دانش در قرن پیش، رواج داشت. در آن روزگار، بازار علم و دانش گرم بود و مردم، طالبان علم را به زاد و راحله حمایت می کردند. و دانشجویان به خواسته های علمی خود دست می یافتند. زمینه های مناسب سبب فراوانی علما در اطراف عالم تشیع گردید و مدارس و اوقاف برای علما برقرار شد.

با فرار مهاجمان افغانی و ظهور نادر، گرچه وضع بهتر شد، ولی علما و طلاب از نظر معیشتی مشکل داشتند. جنگهای نادر برای از میان بردن رقبا و کشور گشاییها و... بودجه زیادی را می طلبید که خرابی اوضاع اقتصادی کفاف آن را نمی داد.

نادر، برای تأمین مخارج خود، به مصادره اموال و اوقاف روی آورد و بسیاری از اوقاف خاصه سلاطین صفوی و اوقاف مدارس و مساجد را مصادره کرد148. البته در گوشه و کنار، املاک وقفی بود که از چشم نادر، به دور مانده بود و به مصرف مورد نظر می رسید.

در دوره قاجار، توجه مردم به وقف و بنای بنیادهای خیریه بیشتر شد. بسیاری از مدارس کنونی که طلاب علوم دینی در آنها به درس و بحث اشتغال دارند، از زمان قاجاریان به جای مانده است149.

4 . مشاهد مشرفه

حرمهای پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) فرزندان آنان، در جامعه شیعه، از جایگاهی بلند برخوردارند. مزارهای آنان، چون مسجد و محراب از شعائر اسلامی و پایگاهی برای تجمع موالیان آنان است. دوستداران اهل بیت، از دور و نزدیک با تحمل رنج و زحمت، برای زیارت و بذل نذورات خویش، به این اماکن مقدس می شتابند.از گذشته تاکنون، شیعیان، برای رشد و توسعه، بقعه امامان، نفیس ترین اموال خود را وقف و اهدا کرده اند. صفویه بسیاری از املاک خود را وقف امور خیر، بخصوص بقاع متبرکه شیعه کردند. شاه عباس جمیع املاک خود را که بیش از صد هزار تومان عراقی می شد و ابنیه گوناگونی که در اصفهان و حوالی آن داشت، به پیشگاه چهارده معصوم اهدا کرد.و تولیت آنها را به خود سپس، به سلطان زمان اختصاص داد150. گرچه بسیار از این اموال، در زمان نادر مصادره گردید، ولی بعد از آن دوباره مردم متدین جای آن را پرکردند و تاکنون، مهم ترین املاک موقوفه چه از نظر وسعت و چه از نظر عواید، متعلق به آستان قدس رضوی است و تولیت آن، با سلطان عصر است.

آستان مقدس رضوی، در نقاط مختلف: خراسان، آذربایجان، قزوین، کرمان، یزد و... موقوفاتی دارد که بیشترین آنها در استان خراسان قرار دارد151.

در اراک، موقوفات وسیعی وجود داشته که متعلق به بقاع متبرکه بوده است. در سال 1322هـ ش.ارزش مجموع این اوقاف را قریب 30 ـ 50 ملیون ریال، تخمین زده اند152.

با مطالعه و بررسی وقف نامه ها به دست می آید، هدایای مردم، به بقاع متبرکه، برای پیشبرد و حمایت از شعائر الهی و آرمانها و اهداف ائمه اطهار(ع) بوده است.

از این روی، این اموال، معمول، در راه کمک به بینوایان و گسترش ارزشهای دینی، مصرف می شده است.

به روزگار شهید اول، مسأله استفاده حوزه از بودجه مشاهد مشرفه، به صراحت مورد بحث قرار می گیرد.فاضل مقداد، از شهید استفتاء می کند. شهید در پاسخ، استفاده حوزه از درآمد بقعه ائمه(ع) را مشروع می شمرد:

(نص الاصحاب علی تحریم اخذ الاجره علی الاذان، مطلقین ذلک سواء وجد غیره ام لا. نعم یجوز الرزق من بیت المال ومن اموال المشاهد مع عدم وجود المتطوع والحاکم فیه انما هو الفقیه.)

و اما رزق المدرس والمفتی و المحدث فلیس ببعید جواز اخذه من ذلک وانما یقف علی المشاهد; لانه من اهم المصالح، لما فیه من اقامة الشعار الایمانی153.)

اصحاب تصریح کرده اند که گرفتن مزد بر مؤذن حرام است، چه مؤذنی دیگر وجود داشته باشد یا خیر. بله جایز است که مؤذن، از بیت المال و یا از اموال مشاهد مشرفه، استفاده کند، مشروط به آن که کسی پیدا نشود که بی مزد، اذان بگوید. این کار، باید با اجازه فقیه انجام گیرد که او حاکم اصلی در این کار است.

اما معیشت، (مدرس) و (مفتی) و محدث، بعید نیست که از اموال مشاهد مشرفه تأمین شود. زیرا این اموال، برای مصالح مسلمانان به این اماکن اهداء شده و ترویج فقه و حدیث و تدریس علوم اسلامی، از مهم ترین مصالح و گسترش شعائر ایمانی بر آن متوقف است.

از این روی، آستان مقدس رضوی، دارای حوزه علوم دینی و مرکز تجمع علماء و مدرسین بوده و بودجه آنان از ناحیه آستانه تأمین می شده است. آقا بزرگ تهرانی، در باره مرحوم استرابادی که متولی آستانه بوده، می نویسد:

محمد الاسترابادی، کمال الدین، من علماء عصر الشاه طهماسب (م 984) و کان متولی الخزانه (الرضویه) و مرجع الامور الحسبیه و یجری علی یده وظایف جمیع الطبقات من الخدام و المدرسین والعلماء وغیرهم154.)

شیخ محمد استرابادی، از علماء دوره شاه طهماسب صفوی و متولی خزانه آستان مقدس رضوی مرجع امور حسبیه بود.به دست وی، مقرری همه طبقات: خدام و مدرسین و علماء، پرداخت می شد.

عصر استقلال اقتصادی حوزه ها

مهم ترین راه تأمین حوزه ها در دو سده واپسین، خمس بوده است.

حوزه، با تکیه بر این بخش از بیت المال و جذب و مصرف آن، در واقع، به نوعی استقلال اقتصادی دست یافته است.

مسدود یا محدود شدن راههای ارتباطی حوزه با دیگر منابعی که درگذشته علماء از آن استفاده می کردند، مهم ترین عامل روی آوری آنان به این بخش است. چرا که در گذشته اوقاف وزنه ای پرقیمت در اداره حوزه ها بود و در سده اخیر، دخل و تصرفهای نابجای متولیان و حکام جائر، آن را از مسیر خود منحرف ساخت. بویژه در دوران حکومت پهلوی، بسیاری از اراضی وقفی مصادره و به ملک خاصه خاندان سلطنتی درآمد155.

بسیاری از مدارس قدیم و ویژه طلاب علوم دینی، تعطیل و یا تبدیل به مدارس جدید و یا ورزشگاه شدند!

برای ازبین بردن حوزه های دینی و ازبین بردن منابع تأمین بودجه آنه، فعالیت های مرموزی انجام گرفت. در شکواییه مرحوم کاشانی، در مورخه 7 مهر 1320، به دولت آمده است:

(... مردمی روی علاقه به دیانت مقدسه اسلامیه و برای ترویج و حفظ دین و آیین، بنای مدارس نموده و اوقافی معین کرده اند که اشخاص در آنها مجهز به علوم دینیه گردیده مروج و مبین و ناشر احکام حلال و حرام و اخلاق اسلام باشند. در این چند سال، انواع وسائل وحیل که برای برانداختن تحصیلات علوم دینیه و کندن ریشه سلسله روحانیه اتخاذ شد.... ضربت اخیر آن بود که مدارس قدیمه را تخلیه نموده و جایگاه محصلین جدید قرار داده و به کل قلم سرخ انقراض بر روی این رشته کشیده اند و ظاهر، مقصود آن بوده که بدل مایتحللی که در این مدارس تهیه می شد، تهیه نشود و قریباً یک نفر عالم به علوم دینیه در بین مردم نباشد تا به کل، دین و آیین ازبین برود156.)

مدارس دینی عراق و اوقاف آن نیز، به همین سرنوشت گرفتار آمد.

حکام قاجار و پس از آنان، پهلویه، در نزد مردم، مشروعیت نداشتند. مردم، آنان را حکام جائری و غاصب می دانستند. بین حوزه ها و حکومته، رابطه ای نبود. نه حوزه به حکومت خدمتی عرضه می داشت و نه حکومت به حوزه. حوزه، حکومت را غاصب می دانست و حکومت، حوزه را سدّ راه خودکامگیها و... این بود که حوزه، برای تأمین مخارج خود، بیش از پیش، به خمس روی آورد.

مردم مؤمن، که رابطه ای با حکومتها نداشتند، با علماء و حوزه ه، بیش ازپیش، ارتباط برقرار کردند و خمس درآمد خود را به آنان تحویل می دادند، تا در راه مصالح مسلمانان و امور دین، از آن بهره برند.

گرایش مردم به پرداخت واجبات مالی خود به مراجع، در دو سده اخیر بسیار چشمگیر است.

گزارش زیر که در باره سیّد ابراهیم قزوینی است، از استقبال مردم حکایت می کند:

(از مراتب زهد استاد این که، با رسیدن تنخواه هند به دست او، که زیاده از بیست هزار تومان بود و با وجود رسیدن وجوه بسیار از ایران و عربستان به دست او، بسیار فقیر بود.157)

بعد از ایشان، مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری، مرجع وجوهات بودند. در دوره میرزای شیرازی پرداخت وجوهات چنان گسترش یافت که نوشته اند:

(اموال، از انتهای چین و ماوراءالنهر، به سامراء، سرازیر می شد.158)

اکنون نیز، به این سیره نیک عمل می شود و علماء تصدی این بخش از بیت المال را برعهده دارند.

همان گونه که در گذشته، مراجع این وجوه را از مردم تحویل می گرفتند و با کمال امانت، در راه صلاح عموم مسلمانان، بویژه سامان دادن حوزه ه، نان، مسکن و درمان159 طلاب و تبلیغ و تحقیق، به مصرف می رساندند، در زمان ما نیز، مراجع امین و پاک همین مشی را دارند.

البته آیا این روش در عصر ما که ولی فقیه در رأس جامعه است و زمام امور را به عهده دارد، به صلاح حوزه ها و مسلمانان خواهد بود یا خیر، سخنی است دیگر که در جای خود، بویژه در مجلّه حوزه شماره (ویژه مرجعیت) به طور دقیق بحث شده است.

در بررسی سیر تاریخی تأمین بودجه حوزه و مصرف خمس، نکات ارزشمندی به چشم می خورد که می تواند در برنامه ریزی حوزه ها به کار آید:

1 . مقدار وجوه شرعی که از بلاد اسلامی به مرکز می رسید، در همه دورانها یکسان نبوده است. اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، در کاستی و فزونی آن، تأثیر داشته است. از جمله در جنگ جهانی دوم و اشغال عراق، حوزه ها به بحران مالی دچار شدند. نا امنی راهها و بحرانهای سیاسی، وصول وجوه شرعی را به حوزه نجف، دچار مشکل کرده بود. به گونه ای که طلاب در فقر شدید به سرمی بردند و قدرت بر تشکیل خانواده160 و اداره آن نداشتند.

امّا پس از جنگ، وضع مالی حوزه بهبود یافت و تعداد طلاب فزونی گرفت. به طوری که مقدار تقسیمی سید کاظم یزدی، مرجع وقت، بالغ بر صد هزار لیره استرلینگ گزارش شده است161.

غیر از جنگ جهانی مسائل دیگری نیز در جلوگیری از وصول وجوه شرعی به حوزه نجف مؤثر بوده از جمله، در ایران رضا شاه و در هند، دولت بریتانی، مانع رسیدن وجوه شرعی به حوزه نجف بودند که با تلاش پی گیر مراجع بزرگ نجف، و برچیده شدن حکومت رضا شاه در ایران، وضع بهبود یافت162.

همچنین در برهه ای، تبلیغات سوء ملحدان، بویژه حزب بعث عراق، علیه حوزه های علمیه از مقدار وجوه دریافتی حوزه ه، کاسته است163.

2 . از جمله عوامل مؤثر در فراوانی وصول وجوه شرعی، به حوزه علمیه مرکزی و حوزه های تابع، در دورانهای مختلف، وجود مرجعی قوی و با نفوذ و محبوب در رأس بوده است.

با مطالعه ادوار گوناگون حوزه های علمیه، این مطلب به دست می آید که هرگاه، حوزه مرکزیتی داشته و زعیمی قوی، وضع مالی حوزه ها سامان یافته و طلاب، با فراغت بال بیشتری به درس و بحث پرداخته اند.

دوران مرجعیت میرزای شیرازی، نمونه زعامت قوی و نمونه اعلای هماهنگی و انسجام حوزه هاست.

از این روی، وجوه فراوانی در اختیار ایشان قرار گرفت و ایشان هم، به بودجه حوزه نظام داد، نمایندگانی برای این مقصود، به شهرها و مناطق گسیل داشت، دفاتر ورود و خروج وجوهات را به کنترل درآورد164 و...

پس از میرز، آیة اللّه سید ابوالحسن اصفهانی، گامهایی در این راه برداشت. وی، با فرستادن نمایندگانی به شهرها و مناطق، به امر وجوهات سامان داد. در دوران ایشان، حوزه ها از نظر مالی وضع نسبتاً مطلوبی پیدا کردند165.

علمای بزرگ دیگر نیز، بر آن شدند که این راه را دنبال کنند و بر بهبود اوضاع، بیفزایند.

آیة اللّه شاهرودی، پس از رحلت سیّد ابوالحسن اصفهانی، پیشنهاد کرد که همه مراجع تقلید، وجوه دریافتی خود را در صندوق و یا نزد فرد امینی بسپارند و اعلام کنند: مقلدان با همان مرکز تماس گیرند و خود، در امر وجوه دخالت نکنند.

ایشان، تا مدتی بر این طرح پافشاری کرد و از کسی وجوه نمی پذیرفت. ولی پس از این که طرح از سوی دیگران، مقبول نیفتاد، او نیز، مانند دیگران، به دخل و تصرف در وجوه پرداخت166.

در ایران، در دوران مرجعیت آیة اللّه حائری، وضع وجوه شرعی سامان نسبی گرفت و در آن روزگار وانفسا و قلدریها و غداره بندیهای رضا خان و فشارهای استعمار، آن مرحوم توانست حوزه را از گزندها حفظ کند و تا حدّی که مقدور بود، نگذارد، حوزه ازهم بپاشد و طلاب مستعد، به خاطر فقر و تهیدستی حوزه را ترک کنند.

متأسفانه، با همه تلاشی که ایشان کرد، بسیاری از استعدادهای درخشان و نیروهایی که به آنان امید می رفت در آینده درخت پرثمری باشند و سایه گستر، به هدررفتند و در فقر و تنگدستی تباه شدند. پس از آیة اللّه حائری، آیات ثلاث: حجت، خوانساری و صدر زعامت حوزه را برعهده گرفتند.از جمله کارهای مهم این سه بزرگوار، ایجاد صندوقی واحد، برای وجوه شرعی بود. اینان، وجوهات به دست آمده را در یک جا گرد می آوردند و با عنوان واحد، تقسیم می کردند.

ولی متأسفانه دیری نپایید که این طرح مفید و کارساز، به عللی، از جمله، فشار و جوّ آفرینی مرتجعان و کسانی که این برنامه را به نفع خود نمی دیدند، تعطیل شد و هر یک از این بزرگان، تقسیمی جداگانه برقرار کردند.

آیة اللّه خوانساری، پس از نافرجام ماندن طرح، مدتی وجوه شرعی را دریافت می کرد و بین طلاب تقسیم می کرد، امّا ادامه نداد و خود را به کلی از امور مالی حوزه، کنار کشید، نه وجوهی از مردم دریافت کرد و نه شهریه ای پرداخت167. آیة اللّه صدرهم، چنین کرد و در امور مالی حوزه دخالت نکرد. دریافت و پرداخت وجوه، بر عهده آیة اللّه حجت قرار گرفت.پس از مرحوم حجت، آیة اللّه بروجردی، زعامت حوزه را بر عهده گرفت و تشکیلات و برنامه منسجمی برای وجوه شرعی پی ریخت که باعث رونق و گسترش حوزه های علمیه شد:

به روایت تاریخ کمبریج:

(... به منظور کمک به حوزه، برای اولین بار یک دفتر مرکزی برای جمع آوری کمک از اطراف و اکناف، تشکیل شد و برآورد می شود که در سال 1961 ـ 1340هـ . ق ماهانه مبلغ پنج ملیون ریال به قم می رسیده است.

این عواید، امکان ایجاد بناهای جدید را در قم... و شهرهای دیگر فراهم ساخت و به افزایش عدد طلاب حوزه، که در زمان مرگ [مرحوم] بروجردی، به شش هزار نفر می رسید نیز، کمک کرد.168)

3 . در توزیع وجوهات، مصالح مسلمانان، در نظر گرفته می شد. فقرا و مساکین بهره می بردند، در هنگام بروز حوادث ناگوار، چون: سیل، زلزله، قحطی و... مراجع برای جبران خسارته، به کمک می شتافتند.

شیخ انصاری، برای فقرا ماهیانه ای قرار داده بود169.

میرزای شیرازی، در قحطی سال 1288هـ . ق. فقرای نجف را تأمین کرد170.

آخوند خراسانی، نان ناتوانان و بینوایان نجف را تأمین می کرد.

آیة اللّه حائری برای فقرا ماهیانه ای می پرداخت و در سالهای سخت، به فقرا نان می داد171.

و...

اینک که نشانی از ظلم و ستم و بی مهریها نسبت به اسلام و حوزه ها نیست و فقیه عادل و جامع الشرایط در رأس قرار دارد، شایسته است که در اخذ وجوه شرعی و مصرف آن برنامه ای دقیق و به دور از سلایق و هواها پی ریزی شود، تا هم حوزه ها به نحواحسن اداره شوند و هم برخی از خلأهای اجتماعی پرشود.


1 . (رساله ابی غالب رازی) /151 تحقیق سید محمدرضا حسینی، مرکز الابحاث والدراسات الاسلامیه، قم.

2 . (روضات الجنات، فی احوال العلماء والسادات)، محمدباقر موسوی خوانساری، ج3/369. اسماعیلیان، قم.

3 . سوره (توبه)، آیه 122.

4 . (اصول کافی)، کلینی، ج1/46 دار التعارف; (المجازات النبویه)، سید رضی/38.

5 . (اصول کافی)، ج1/541.

6 . (وسائل الشیعه)، شیخ حر عاملی، ج6/375. دار احیاء التراث العربی.

7 . (نظام الحکم والاداره فی الاسلام)، شیخ محمدمهدی شمس الدین/552. دار الثقافه، قم.

8 . (الطبقات الکبری)، محمدبن سعد واقدی، ج2/118; ج1/260، دار صادر، بیروت.

9 . (همان مدرک).

10 . (وسائل الشیعه)، ج18/108.

11 . (تاریخ بغداد)، خطیب بغدادی، ج6/4، دار الکتب العلمیه.

12 . (مستدرک الوسائل)، میرزا حسین نوری ج7/196. مؤسسه آل البیت، قم.

13 . (همان مدرک)، ج7/115.

14 . (بحار الانوار) علامه مجلسی، ج2/13، مؤسسة الوفاء، بیروت.

15 . (وسائل الشیعه)، ج18/9.

16 . (من لایحضره الفقیه)، شیخ صدوق، ج2/18، دار التعارف للمطبوعات.

17 . (تمدن اسلامی در قرن چهارم)، آدم متز، ترجمه علیرضا ذکاوتی لو، ج2/85، امیر کبیر.

18 . (همان مدرک) /66.

19 . (همان مدرک) /65.

20 . (تاریخ بغداد)، ج14/273; (فروع کافی، کلینی، ج5/121.

21 . (السیرة النبویه)، ابن هشام، ج4/241، دار احیاء التراث العربی، بیروت.

22 . (الطبقات الکبری)، ج2/137، 348.

23 . (السیرة النبویه)، ج4/143.

24 . (الطبقات الکبری)، ج1/215.

25 . (همان مدرک)، ج6/7.

26 . (همان مدرک)، ج3/297. (فرض للناس علی منازلهم وقراءتهم للقرآن).

27 . (حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء)، ابن نعیم احمدبن عبداللّه اصفهانی، ج1/317 ـ 321، دار الکتاب العربی.

28 . (الطبقات الکبری)، ج7/131.

29 . (همان مدرک)/123.

30 . (الغدیر)،علامه امینی، ج6/ 297 ـ 294، دار الکتاب العربی، بیروت.

31 . (الطبقات الکبری)، ج6/168.

32 . (محاسن التأویل، معروف به تفسیر قاسمی)، محمد جمال الدین قاسمی، ج9/56، دار الفکر، بیروت.

وی می نویسد:

(وکان السلف یسمون اهل الدین والعلم (القراء) فیدخل فیهم العلماء والنساک).

در صدر اسلام، عالمان دینی به قرا مشهور بودند و زاهدان و اهل عبادت نیز در جمله آنان بودند.

33 . (الغارات). ابن هلال ثقفی، ترجمه عبدالحمید آیتی/49 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

36 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی)، عبدالکریم غنیمه، ترجمه دکتر نوراللّه کسایی/312، انتشارات یزدان.

37 . (الطبقات الکبری)، ج5/128.

38 . (همان مدرک) / 480.

39 . (همان مدرک)، ج6/249.

40 . (همان مدرک)/270

41 . (همان مدرک) /292. 266 ـ 259.

42 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی)/ 298.

43 . (همان مدرک).

44 . (معجم الادباء)، یاقوت حموی، ج17/289، دار الفکر، بیروت.

45 . (همان مدرک) /102.

46 . (معجم الادباء)، ج20/9.

47 . (تاریخ بغداد)، ج5/409.

48 . (معجم الادباء)، ج20/12.

49 . (الفهرست)، ابن الندیم/340 دار المعرفه، بیروت.

50 . (معجم الادباء)، ج5/123.

51 . (الطبقات الکبری)، ج6/69.

52 . (همان مدرک)، /90.

53 . (معجم الادباء)، ج11/103; (بحار الانوار)، ج49/244.

54 . (تفسیر نورالثقلین)، شیخ عبد علی بن جمعه حویزی، ج2/400.

55 . (بحار الانوار)، ج48/125.

56 . (همان مدرک)، ج50/86.

57 . (همان مدرک)، ج48/60.

58 . (بحار الانوار)، ج46/288.

59 . (همان مدرک).

60 . (همان مدرک)/341.

61 . (همان مدرک)، ج47/33.

62 . (همان مدرک)/126.

63 . (تاریخ الاُمم والملوک)، محمدبن جریر طبری، ج5/506، 507 منشورات مکتبه ارومیه; (الغدیر)، علامه امینی ج2/20.

64 . (علل الشرایع)، شیخ صدوق، مقدمه به قلم محمدصادق بحرالعلوم/20 دار احیاء التراث العربی، بیروت.

65 . (اصول کافی)، کلینی ج1/5، دار التعارف، بیروت.

66 . (کتاب الغیبه)، محمدبن ابراهیم نعمانی/20 تحقیق علی اکبر غفاری، مکتبة الصدوق، تهران.

67 . (تمدن اسلامی در قرن چهارم)، ج1/201.

68 . (خصال شیخ صدوق)، ترجمه آیت اللّه کمره ای، مقدمه /18، کتابفروشی اسلامیه.

69 . (علل الشرائع)، مقدمه/16.

70 . (روضات الجنات)، ج3/361.

71 . (معجم الادباء)، ج1/150.

72 . (همان مدرک)/117.

73 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی) /108.

74 . (معجم الادباء)،ج5/141.

75 . (همان مدرک)، ج13/256.

76 . (بحار الانوار)، ج51، 355ـ 356.

77 . (تاریخ بغداد)، ج7/426.

علمای بزرگ عامه در حکومت آل بویه احترام داشتند و با حکومت همکاری می کردند. از جمله، ابوالحسن ماوردی از علمای بزرگ شافعی، در زمان عضدالدوله، در مسائل مهم سیاسی، نقش سفارت و رابطه بین حکومت و فرمانروایان دیگر را به عهده داشت. وی در راستای نیازمندیهای نظام آن روز، کتاب (الاحکام السلطانیه) و (قوانین الوزاره) را به نگارش درآورد. ر . ک: (معجم الادباء)، ج16/ 54 ـ 53.

78 . (لولوء البحرین) شیخ یوسف بحرانی/ 363، مؤسسه آل البیت.

79 . (تصحیح الاعتقاد)، شیخ مفید، مقدمه، به قلم سید هبةالدین شهرستانی /22. چاپ شده

در مجموعه (مصنفات الشیخ المفید)، ج5، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.

80 . (موسوعة العتبات المقدسه)، جعفر الخلیلی، ج7/12. مؤسسه اعلمی.

81 . (معجم الادباء)، ج6/200.

82 . (همان مدرک) /300.

83 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی)/22.

84 . (ضیافة الاخوان و هدیة الخلان، رضی الدین محمدبن حسن القزوینی/23، مجمع الذخائر الاسلامیه، قم.

85 . (تاریخ قم)، حسن بن محمدبن حسن قمی، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تصحیح و تحشیه سید جلال الدین تهرانی، /11 و12، انتشارات توس.

86 . (من لایحضره الفقیه)، شیخ صدوق ج1/2، مقدمه، حسن الخرسان، حرف(ع) دار التعارف، بیروت.

87 . مجله (معارف اسلامی)، سال 5/شماره 19/10، سازمان اوقاف.

88 . (ضیافة الاخوان)/230.

89 . (همان مدرک)/131.

90 . (تاریخ تمدن)، ویل دورانت. ترجمه آقایان: پاینده، صارمی، طاهری، ج4/323. انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

91 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی)/341.

92 . (همان مدرک)/201.

93 . (کارنامه اسلام) د: عبدالحسین زرین کوب /41، امیر کبیر.

94 . (معجم الادباء)، ج3/75; ج1/204.

95 . (مدارس نظامیه وتأثیر علمی و اجتماعی آن) دکتر نورالله کسایی /183، امیر کبیر.

96 . (همان مدرک)، به نقل از المنتظم، ابن جوزی، ج8/246.

97 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی) /301.

98 . (تاریخ آموزش در اسلام)، دکتر احمد شلبی، ترجمه، محمد حسین ساکت /201، 237. دفتر نشر فرهنگی اسلامی.

99 . (تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی) /125، 126.

100 . (معجم الادباء) ، ج6/259.

101 . (النقض)، عبدالجلیل رازی، تصحیح جلال الدین ارموی/48. انجمن آثار ملی.

102 . (فوات الوفیات)، ابن شاکر، ج2/75. مطبعه السعاده.

103 . (تحریر تاریخ وصاف) عبدالحمید آیتی/304، بنیاد فرهنگ ایران.

104 . (روضات الجنات فی احوال العماء والسادات) موسوی محمدباقر خوانساری، ج2/282 اسماعیلیان.

105 . (تاریخ حبیب السیر)، خواند میر، ج3/197. کتابفروشی خیام.

106 . (همان مدرک) با اختصار.

107 . (روضات الجنات)، ج4/362.

108 . (کفایة الاحکام) محمدباقر سبزواری /50 نشر، مدرسه صدر، اصفهان.

109 . (روضات الجنات) ج1/ 31، 32، 33، با (تذکره نصر آبادی)، محمدطاهر نصرآبادی 154 ـ 155. کتابفروشی فروغی.

110 . (المقنعه) شیخ مفید/252. انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.

111 . (المهذب)، ابن براج، تحقیق جعفر سبحانی، ج1/180. انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین.

112 . (ذخیره المعاد فی شرح الارشاد) محمدباقر سبزواری/486، مؤسسه آل البیت.

113 . (جواهر الکلام) محمد حسن نجفی، ج16/178، دار احیاء التراث العربی، به نقل از زادالمعادِ علامه مجلسی.

114 . (تذکره الفقهاء)، علامه حلی، ج1/234، المکتبة المرتضویه، تهران.

115 . (نهایة الاحکام)، علامه حلی، ج2/380، اسماعیلیان، قم.

116 . (بیست و پنج رساله فارسی از علامه مولی محمدباقر مجلسی)/853، کتابخانه عمومی آیةاللّه مرعشی.

117 . (الوسیله)، ابن حمزه، چاپ شده در الجوامع الفقهیه/718.

118 . (جواهر)، ج16/170.

119 . (النقض)/164.

120 . (دین و سیاست در دوره صفوی)/431; (علامه مجلسی)، علی دوانی /439، امیر کبیر. به نقل از انوار النعمانیه، سید نعمت اللّه جزایری.

121 . (مجمع الفایدة والبرهان، فی شرح ارشاد الاذهان)، مقدس اردبیلی، ج4/359، انتشارات اسلامی، قم.

122 . (تاریخ بغداد)، ج2/372، ج14/408.

123 . (معجم الادباء)، ج15/157.

123 . (رجال النجاشی)، تحقیق محمد جواد نائینی، ج2/248، دارالاضواء، بیروت.

124 . (الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه)، سید علی خان شیرازی/460، مؤسسه الوفاء، بیروت.

125 . (روضات الجنات)، 4/296.

126 . (الدرجات الرفیعه)/473.

127 . (طبقات اعلام الشیعه) آقابزرگ تهرانی، ج2/147.

128 . (آل بویه)، علی اصغر فقیهی/535،صبا.

129 . (همان مدرک).

130 . (ضیافة الاخوان)/23.

131 . (روضات الجنات)، ج4/230.

132 . (تمدن اسلامی در قرن چهارم)، ج2/74.

133 . (موسوعة العتبات المقدسه)، ج10/394.

134 . (احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی)، محمدتقی مدرسی رضوی/88. اساطیر.

135 . (سفرنامه ابن بطوطه)، ترجمه محمد علی موحد، ج1/184،علمی و فرهنگی.

136 . (تاریخ کاشان)، عبدالرحیم کلانتر ضرابی/473، امیر کبیر.

137 . (تاریخ حبیب السیر)، ج3/208.

138 . (تاریخ کاشان)/510.

139 . مجلّه (میراث جاویدان)، شماره 2/75، سازمان اوقاف و امور خیریه.

140 . (همان مدرک)، شماره 2/50.

141 . (روضات الجنات)، ج4/241; (آثار ملی اصفهان)، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی/ 498 انجمن آثار ملی شماره 101.

142 . (همان مدرک)، ج1/31.

143 . (همان مدرک)، ج3/296.

144 . (اعلام الشیعه)، شیخ آقابزرگ تهرانی،/87. مؤسسه فقه الشیعه، بیروت.

145 . (همان مدرک)/249.

146 . (سیاست و اقتصاد در عصر صفوی)، باستانی پاریزی/358، صفی علیشاه.

147 . (روضات الجنات)، ج4/259.

148 . (تاریخ تحولات اجتماعی ایران)، مرتضی راوندی، ج4/759، امیر کبیر.

149 . (ر. ک: به (وقف نامه مشیر السلطنة چاپ شده در کتاب: (المعتبر فی شرح المختصر)، محقق حلی/344.

150 . (مالک و زارع در ایران)، ا . ک. لمتون، ترجمه: منوچهر امیری/213 علمی و فرهنگی، تهران.

151 . مجله (مشکوة)، شماره 25/96 ـ 95.

152 . (مالک وزارع در ایران)/421.

153 . مجلّه (تراثنا) سال دوم شماره 2 و 3/379.

154 . (طبقات اعلام الشیعه)، ج4/204. و نیز در رابطه با حرم عبدالعظیم رجوع کنید به: (تذکره نصرآبادی)/203.

155 . (مالک و زارع در ایران)/422.

156 . مجلّه (تاریخ و فرهنگ معاصر)، شماره 7/214 مقاله: دکتر: هـ . صالح.

157 .(قصص العلماء) میرزا محمد تنکابنی/10، علمیه اسلامیه.

158 . (اعیان الشیعه)، علامه سید محسن امین، جزء 23/128، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.

159 . (نقباء البشر) آقا بزرگ تهرانی، ج2/516; مجله (نور علم)، شماره 23/72.

160 . مجلّه (حوزه)، شماره 41/34. مصاحبه استاد واعظ زاده.

161 . مجلّه (الثقافة الاسلامیه)، شماره 41/131.

162 . مجله (حوزه) شماره 41/34.

163 . مجله (الثقافه الاسلامیه)، شماره 41/131.

164 . (اعیان الشیعه)، جزء 23/128.

165 . مجله (حوزه) شماره 48/188.

166 . (همان مدرک)/192.

167 . مجله (نور علم)، شماره 26/121.

168 . (سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی، به روایت تاریخ کمبریج)، ترجمه عباس مخبر/295، طرح نو.

169 . (زندگی و شخصیت شیخ انصاری)، شیخ مرتضی انصاری/82، ناشر: حسینعلی ثوبان.

170 . (اعیان الشیعه)، ج23 /130.

171 . (اعیان الحجه)، محمد شریف رازی، ج1/56 ـ 57، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب.

کلمات کلیدی
قرآن  |  علم  |  دین  |  اسلام  |  امام  |  خمس  |  مدرسه  |  بیت‌المال  |  بودجه  |  وقف  | 
لینک کوتاه :