×

راز جلوه گری ملاصدرا در نگاه رهبری

انسان تاریخچه سیر فلسفه را ـ از زمان ملاصدرا تا زمان ما ـ که نگاه می کند و اکابر فلاسفه این دوران متوسط را که انسان مشاهده می کند, حالاتشان را می بیند و کتابهایشان را می شناسد, می بیند که آنان همه بر روال ملاصدرا حرکت کرده اند; مثلاً صدر المتألهین و حکمت متعالیه است که خط اصلی محسوب می شود. مهم ترین کار او در زمان خودش تدریس اسفار بود; یعنی حتی کسانی که به عنوان نحله های دیگر فلسفی شناخته می شدند, این گونه بوده اند. یا مثلاً مرحوم آقا علی مدرس زنوزی که به عنوان یک مبتکر و کسی که از خط صدر المتألهین, مقداری به جانب دیگر گرایش پیدا کرده است, گرایشهای مشایی و مانند آن را دارد. البته شاید شما آقایان تحقیق کرده و بهتر بدانید که نظرات ملاصدرا در زمان خودش خیلی به چشم قبول نگریسته نشده و اوجی پیدا نکرده است; اما هر چه زمان گذشته است, این دایره وسیع تر شده و بیش تر جدی گرفته شده است, به طوری که می بینیم کم تر از صد سال بعد از وفات ملاصدرا, حوزه فلسفی عظیم و عمیقی در اصفهان به وجود آمد که در آن, لاینقطع شاگرد پشت سر استاد, می آید تا می رسد به تلامذه تلامذه شان, که به تهران منتقل شدند; مانند مرحوم ملا عبد الله زنوزی و آقاعلی زنوزی و حاجی سبزواری و امثالهم. من احتمال می دهم این کاری که شما آقایان شروع کرده اید, دنباله همان گسترش است که ان شاء الله باید این افکار, دنیا و محافل علمی جهان را فرا بگیرد.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 1670     تاریخ درج : 1390/08/08

3

بسم الله الرحمن الرحیم

از همه آقایان محترمی که تشریف دارید, صمیمانه تشکر می کنم. هم به خاطر این که امشب ما را مشمول محبت و صفای خود قرار دادید و این جلسه صمیمی و مهربان تشکیل شد که بسیار جالب, شیرین و خاطره انگیز است و هم ـ بیش از این ـ به خاطر زحمت بزرگی که قبول کردید و این کار با ارزش را ـ که هم جنبه علمی دارد و هم محصور به آفاق حوره های علمیه و کشور خودمان نیست, بلکه یک کار حهانی است ـ شروع نمودید. ان شاء الله این کار شما در آینده مفاهیم عقلی در دنیا و جریان اندیشه و نظر در مسائل فلسفی مؤثر باشد. تشکر من بدین خاطر است که آقایان قبول این مسؤولیت بزرگ را فرمودید و بحمد الله اهل این کار هم هستید.

در جلسات متعدد با آقای اخوی, به تدریج در جریان مسائل این کار قرار گرفتم و هر چند گزارش مجموعی و کلی ندارم, لیکن اجمالاً می دانم چه زحمتی در حال انجام است و چه کارهایی انجام می پذیرد.

به نظر می رسد که این حرکت نیز, یک خدمت به فلسفه و اندیشه فلسفی در دنیاست; چرا که با آن که ملاصدرا سردمدار یک مکتب فلسفی و موجد یک جریان عقلانی است, در دنیای غرب شناخته شده نیست. در ایران همه ملاصدرا را می شناسند (منظور در محافل علمی است) و هر کسی که وارد مقولات و مفاهیم فلسفی می شود ـ در این قرون اخیر علی الظاهر این جور بوده است; تا آن جا که شنیده ایم و می دانیم ـ برای سلوک و تعلم فلسفه, بجز فلسفه ملاصدرا راه دیگری نداشته است.

انسان تاریخچه سیر فلسفه را ـ از زمان ملاصدرا تا زمان ما ـ که نگاه می کند و اکابر فلاسفه این دوران متوسط را که انسان مشاهده می کند, حالاتشان را می بیند و کتابهایشان را می شناسد, می بیند که آنان همه بر روال ملاصدرا حرکت کرده اند; مثلاً صدر المتألهین و حکمت متعالیه است که خط اصلی محسوب می شود. البته کسانی هم که معروف به مشایی بوده اند; مثلاً مرحوم آقا بزرگ حکیم در مشهد, در زمان خودش یک حکیم مشایی بوده است.

(معنی حکیم مشایی این بود که آراء شیخ را خوب می دانست) اصولاً هنر او (مرحوم آقا برگ حکیم) در تعلیم اسفار بود. مهم ترین کار او در زمان خودش تدریس اسفار بود; یعنی حتی کسانی که به عنوان نحله های دیگر فلسفی شناخته می شدند, این گونه بوده اند. یا مثلاً مرحوم آقا علی مدرس زنوزی که به عنوان یک مبتکر و کسی که از خط صدر المتألهین, مقداری به جانب دیگر گرایش پیدا کرده است, گرایشهای مشایی و مانند آن را دارد. او در واقع خودش یکی از ذراری طیبه و ذراری علمی ملاصدراست.

شما ملاحظه بفرمایید, الان نیز در حوزه های علمیه ای که فلسفه معمول هست, اگر بگویند در جایی فلسفه شروع می کنند, یا می خوانند, شروع فلسفه از امور عامه است, چرا که ملاصدرا از امور عامه شروع کرده است. حتی کسانی که فلسفه را رد می کردند (اساتیدی در مشهد بودند که فلسفه را رد می کردند که آقای اخوی درس آنها را رفته اند و من هم درس آنان را رفته ام) ولی شروع درسشان از امور عامه بود; یعنی مثلاً مبحث وجود را مطرح می کردند, منتهی اصالت وجود یا اشتراک معنوی را رد می کردند.

غرض این است که هم اسم ملاصدرا فضای فلسفه کشور را گرفته است ـ چون اسم او در منبرها برده شده, هر چند به ذم یا لعن ـ و کتابها, افکار و نحله فلسفی او, فضای حوزه ها را گرفته است. اما این فرد, در دنیا ناشناخته است. البته این اواخر را نمی گویم که کربن و بعضی دیگر, تحقیقاتی را انجام داده اند و مقداری آشنایی پیدا شده است. در فضا و مدارس فلسفی غرب, ملاصدرایی در کار نیست و کَانّه آنان در باب فلاسفه اسلامی, از ابن سینا و ابن رشد به این طرف نمی آیند و ملاصدرایی به این عظمت شناخته شده نیست که واقعاً جای تاسف دارد و به نظر من, شما با این کار, یک حسنه بزرگی را انجام می دهید.

صدر المتألهین, صاحب آراء فلسفی روان, شیرین و دارای اختصاصات منحصر به فردی است; یعنی در میان فلاسفه الهی, انصافاً ویژگیهای فلسفه ملاصدرا بی نظیر است, مجموعه این اختصاصات در هیچ فلسفه ای جمع نشده است. ان شاء الله شما این مسائل را در دنیا مطرح می کنید.

آن اوایل که با آقای اخوی در این زمینه صحبت بود, آن طور که به من مژده دادند, قرار شده است کتابی درباره جمع بندی آرای ملاصدرا, نوشته شود. غیر از این که کتاب او چاپ می شود, یا درباره یک موضوعی از موضوعات ـ مثلاً حرکت جوهری ـ یک نفر کتابی مفصل می نویسسد, باید معرفی دائرةالمعارفی از ملاصدرا بشود که تا به حال نشده است, تا روشن شود ایشان که بوده و آرائش چه بوده است. تفصیلاً و تشریحاً ذکر شود که اگر کسی بخواهد اطلاع کافی از او پیدا کند, بدون غور و ورود بتواند. یک چنین چیزی نیز باید به زبانهای گوناگون ترجمه شود و به دانشگاههای مختلف برود, بعداً هم ان شاء الله کتابهای کوچک ایشان ـ که دارید ترجمه می کنید ـ و همچنین کتاب اصلی و بزرگ مرحوم ملاصدرا در دانشگاهها برود و ببینند.

به نظر بنده, در مسأله ملاصدرا شگفتیهایی وجود دارد. البته همه شما ملاصدراشناس و در مسائل مربوط به صدر المتألهین و حکمت متعالیه, از من واردتر هستید, لیکن دو, سه نکته کوتاه در زمینه ملاصدرا به ذهن بنده می رسید که فکر کردم بد نیست این نکات گفته شود; شاید برای مردم مفید باشد.

نکته اول این که: ملاصدرا در فلسفه خود, بین چیزهای جمع نشدنی جمع کرده است, چون فلسفه او عقلی و ذوقی و شرعی است. این سه چیز, به حسب عادی با هم جمع نمی شوند. عقل و ذوق با همدیگر قابل جمع نیستند. عقل, منطقی استدلالی و خشک است, ولی ذوق, پرتو و افاضه و نورانیت و مانند آن است و قاعدتاً اینها با یکدیگر قابل جمع نیست. ولی او این دو را با هم جمع کرده و آن وقت این فلسفه عقلی, ذوقی را بر مبنای شرع مقدس پایه گذاری کرده است که این, چیز مهمی است. مبادی رسیدن او به این مرحله و به این افکار عالی هم, از تعبد محض است. در دوران ریاضت و انزوایی که او داشته است ـ حالا در کهک بوده یا در هر جای دیگر ـ بعد از آن که این دوره انزوا تمام می شود ـ آن طور که خود ایشان در مقدمه اسفار تصریح کرده است ـ این افاضات به قلب او نازل می شود و این جریان عظیم وجوشان در دل او جاری می شود که واقعاً تمام نشدنی است. این معانی به روح مقدس او افاضه می شود; یعنی در آن حالت مشغول فکر و مطالعه نبوده است.

خود صدر المتألهین, می گوید که: من فقط مشغول عبادت بودم. می گوید: فرض یؤدیه, رفتم آن جا مشغول بشوم که بتوانم فرضی را که از من فوت شده بود تادیه کنم و آن امور خلافی را که از من گذشته بود تلافی کنم و تصریح می کند که دنبال درس و بحث نرفتم.

ایشان این مطالب را در مقدمه اسفار می گوید و بیان می دارد که من در دوران انزوا و خلوتم, اصلاً به فکر تالیف و نوشته و کتاب و تحقیق نبودم, فقط به فکر عبادت بودم; یعنی این معانی عقلی عرفانی, از مبادی تعبدی می جوشد و ایشان در خلال نگاه و نظره فلسفی, در همه جا به آیات و روایات, تطبیق آنها و درک معارف الهی نگاه و توجه دارد و از این که معنای آیات و روایات را این گونه فهم کرده, خوشحال است, این شرح اصول کافی و تفسیر او یک نمونه است.

این یک خصوصیت و شگفتی است که در واقع ایشان فلسفه ای دارد که عقلی, ذوقی و شرعی است و برخلاف رویه متشرعه که با مسائل عقلی و ذوقی خیلی کاری ندارند, یا کسانی که با مسائل شرعی خیلی کاری ندارند, ایشان همه را جمع می کند.

جهت دوم که آن هم واقعاً در کار ملاصدرا یک شگفتی است, آن که ایشان این منبع عظیم عقلی و فلسفی بزرگ را از استاد فرانگرفته است, بلکه از ریاضت و خلوت گرفته است. ایشان شاگرد میر داماد بوده, اما میر داماد با این حرفها سر و کار ندارد. مسأله میر داماد مسأله دیگری است و دوران خلوت و انزوای ایشان هم بعد از دوران تلمذ میر داماد و دیگران بوده است. علی الظاهر ایشان شاگردی برخی بزرگان را کرده و بعد به شیراز رفته و دچار آن اهانتها و هتکها شده و بعداً اجباراً گریخته و به صورت انزوا در گوشه ای مشغول زندگی شده است. ظاهر قضایای ایشان این است. در آن دوران انزوا بوده که این فیوضات به قلب او رسیده و اسفار را نگاشته است. این مسأله عجیبی است که اول اسفار آن را نوشته است!

هر کس بخواهد یک کتاب بزرگی بنویسد, به عنوان شروع, اول مختصر آن را می نویسد. انسان یک داستان هم بخواهد بنویسد, آمادگی می خواهد. باید یک چیز مختصری بنویسد و بعد متن اصلی را شروع کند, در حالی که ظاهراً ملاصدرا شواهد الربوبیه, مشاعر و دیگر کتب مهم را بعداً نوشته است. در حقیقت در هر کدام از اینها یک مسأله از اسفار را تاکید و تکیه کرده است. اول کتاب اصلی اسفار را نگاشته است. شاید قبل از آن چند رساله مختصر بیش تر ننوشته باشد. شرح هدایه را هم که قبل از اسفار نگاشته, از این قبیل نیست; در حقیقت یک کتاب مشایی است و روش اصالت ماهیت را دارد; چرا که در ابتدا ایشان هم اصالت ماهیتی بوده و این کتاب نیز متعلق به آن مبدأ و منشاء است. انبوه معلوماتی را که در اسفار ریخته است, از پای حوزه درسی در نیامده است, بلکه از خلوت و انزوا و تعبد و دل دادن به خدا و کسب فیض از پروردگار بوده که امر عجیب و شگفت آوری است.

ییک نکته دیگر هم در کار ملاصدراست که به نظر من این کار شما هم ادامه شگفتی سوم است. ملاصدرا با خلوت و انعزال و جدایی از خلق شروع کرده است و به نظر نمی رسد در زمان آن بزرگوار شیوه اش خیلی رواج یافته باشد. البته شاید شما آقایان تحقیق کرده و بهتر بدانید که نظرات ملاصدرا در زمان خودش خیلی به چشم قبول نگریسته نشده و اوجی پیدا نکرده است; اما هر چه زمان گذشته است, این دایره وسیع تر شده و بیش تر جدی گرفته شده است, به طوری که می بینیم کم تر از صد سال بعد از وفات ملاصدرا, حوزه فلسفی عظیم و عمیقی در اصفهان به وجود آمد که در آن, لاینقطع شاگرد پشت سر استاد, می آید تا می رسد به تلامذه تلامذه شان, که به تهران منتقل شدند; مانند مرحوم ملا عبد الله زنوزی و آقاعلی زنوزی و حاجی سبزواری و امثالهم. همچنین می بینیم که غالباً معاریف فلسفه در اصفهان, غیر اصفهانی هستند. ظاهراً ملاعلی خواجویی, مازندرانی است, یا آقا محمد بید آبادی معروف که از محله بید آباد است, رشتی است; یا آخوند ملاعلی نوری با آن عظمت, از نور مازندران است, یا ملاعبدالله زنوزی و پسرش آقاعلی از زنوزند.

غرض این که عمده این بزرگان, از جاهای دیگر جذب اصفهان شده اند. من می خواهم به طور مثال بگویم آنچه که ملااسماعیل خواجویی را از مازندران به اصفهان می کشاند, احتمالاً فقط قدرت و حاکمیت صفویه نیست, شاید در آن جا اساتیدی بوده اند ـ همان کسانی که معروف هستند, مثل ملاصادق اردستانی که مرحوم مجلسی او را از اصفهان بیرون کرد و ماجراهایی دارد ـ که فلسفه ملاصدرا را, اول به اصفهان آورده اند. من نمی دانم اولین کسانی که بساط فلسفه را در اصفهان گستردند, چه کسانی بودند, اما به هر حال آن جا یک حوزه عقلی شد, یعنی در کنار حوزه فقاهتی معروف اصفهان, که مرحوم سید شفتی و حاجی کلباسی و دیگر بزرگان چون: مرحوم شیخ محمد تقی صاحب حاشیه, بزرگانی مانند آقا محمد بید آبادی و آخوند ملااسماعیل خواجویی و آخوند ملاعلی نوری و مدتی بعد ملااسماعیل واحدالعین ـ که اصفهانی است ـ در اصفهان رشد پیدا کردند و مکتب ملاصدرا را بزرگ کردند. بعداً همین مکتب به تهران صادر شد. عجیب این است که مرحوم آقا محمدرضا قمشه ای ـ معروف به صهبا ـ و آقا علی زنوزی از اصفهان آمدند و تهران را پایگاه فلسفه کردند و یک مرکز فلسفی عظیمی شد که تا این اواخر

نیز ادامه داشته است. یعنی هر چه زمان گذشته است, حوزه های علمیه فلسفه صدرایی گسترش یافته و دامنه اش وسیع شده و علمای بزرگ تر و شخصیتهای عظیم تری را عرضه کرده است, تا این اواخر که به قم و مرحوم علامه طباطبایی و بقیه آقایان ـ که می شناسید ـ رسیده است.

من احتمال می دهم این کاری که شما آقایان شروع کرده اید, دنباله همان گسترش است که ان شاء الله باید این افکار, دنیا و محافل علمی جهان را فرا بگیرد. کار با ارزش و با عظمتی است. ما این تلاش آقایان را قدر می دانیم. امیدواریم که ان شاء الله همه به چشم قدردانی به این کار نگاه کنند. دستگاههای مسؤول, بخصوص صدا و سیما در زمان خودش, باید به برگزاری این کنگره ـ که آقایان در آن مشغول هستید ـ کمک خوبی بکنند. وزارت ارشاد هم بایستی تلاش مناسبی بکند. بزرگان, علما و حوزه های علمیه, همه همکاری کنند, بلکه بتوان ان شاء الله این متاع معنوی و با ارزش را به شکل عالی ترین متاع, به کشورهای دیگر صادر کرد.

انسان بعضی از کارها را می بیند که مباشرین و متصدیانش با آن کار خیلی مناسبتی ندارند. مثلاً فردی مسؤول یک امر فرهنگی شده, در حالی که مهندس معدن است. اهلیت هم دارد, اما طبیعت کارش خیلی تناسب ندارد. از این قبیل موارد گاهی این جا و آن جا مشاهده می شود. اما این کار, جزء آن کارهای معدودی است که بحمد الله خدای متعال برای ادره آن, کسانی را برگزیده و مبعوث کرده است که همه اهل هستند. همه شما استاد هستید, سالهای طولانی زحمت کشیده اید, این راه را خوب پیموده اید. با معارف الهی آشنایی پیدا کرده اید. با افکار و نظرات شریف ملاصدرا (صدر المتألهین) آشنایی یافته و شاگردان خوبی را تربیت کرده اید. ان شاء الله خداوند این کار خوب را از شما قبول کند و بتوانید هر چه بهتر و سریع تر پیش بروید. ما هم منتظریم که ان شاء الله از برکات این کار شما, هر چه زودتر بهره برداری و استفاده کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

کلمات کلیدی
نگاه  |  فلسفه  |  اصفهان  |  اسفار  |  ملاصدرا  |  صدر المتألهین  |  فلسفه ملاصدرا  |  ملاصدرا در نگاه رهبری  | 
لینک کوتاه :