×

شهید مطهری ، پرسشها و رسالت حوزویان

شهید مطهری, در روزگار هجوم شبهه ها و اندیشه های مسموم و تلاش بدخواهان علیه اسلام که تلاش گسترده, پیاپی, دقیق, کارشناسانه, شعورمندانه, خردمندانه و برنامه ریزی شده حوزه را می طلبید, از نارسایی, بی برنامگی حوزه در انجام این تکلیف مهم و فوری رنج می برد و از این که برخی از پژوهشگران حوزوی به جای مرزبانی و رسیدگی به پرسشهای روز و شبهه های ایمان سوز که باورها را نشانه رفته و به جای رویارویی با مهاجمان به دین که با بهره گیری از همه تواناییها اجتماعی و فرهنگی زمینه گریز نسل جوان را از مذهب فراهم می آورند, خود را به مسائل غیرضروری سرگرم کرده اند, شکوه می کرد. شهید مطهری, پیش از انقلاب اسلامی, در غوغای گفت وگوهای مذهبی و سیاسی و تلاش گروهها برای یارگیری به نام اسلام, دربرخورد با کسان و گروههایی که به خود حق می دادند بدون فراگیری مقدمات لازم, قرآن را تفسیر کنند و فلسفه نخوانده فیلسوفی کنند, روش آنان را به نقد کشید و آن را غیر علمی و غیرمنطقی خواند و بدانان اندرز داد: این درست نیست که افرادی که (هیچ گونه اطلاعی از قرآن و سنت ندارند و با متون اسلامی و سیره علما و سخنان فقها آشنا نیستند, مقوله های دینی را به بحث بگذارند و رد و اثبات کنند.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 3795     تاریخ درج : 1390/08/08

145

پرسش, ریشه در گوهر انسان دارد و از سرشت و فطرت او سرچشمه می گیرد. احساس نیاز آدمی به آگاهی و کشف و شناخت ناشناخته ها, ابهامها و دشواریهای علمی, دینی, اجتماعی و… از یک سو و شوق به تکامل و دستیابی به دیگر میدانهای فکری, از دیگر سوی, او را به پرسیدن وا می دارد.

پرسش, نه کاستی, که کمال است و راه رسیدن به دانایی و توانایی. انسان خاموش, که در درون تلاش و تکاپویی ندارد و از تفکر خود و دیگران استفاده نمی کند, موجودی است نارسا, که نه تنها توانائیهایش نخواهد شگفت, که اندک اندک مایه های فطری و طبیعی اش ناتوان خواهد شد و از رشد و بالندگی باز خواهد ماند. آدمی در پرتو غریزه کنجکاوی می تواند گره از مشکلات خود برگشاید و خود را به قلمرو نور و روشنایی برساند.

دراساس, یکی از زمینه های رشد اندیشه ها سرشت ماجراجویی بشر بوده و امید به کشف علل پدیده های طبیعی و دستیابی به دانشهای گوناگون و فرانمایی ناشناخته ها, انسانها را بر پلکان دانش بالا برده است. اسلام به این ودیعت گرانبها ارج نهاده و از مردم خواسته فکر و اندیشه خود را به کار گرفته و از هوش و خرد خود, بهره برند.

بخش مهمی از آیات قرآن و روایات, به خردورزی و اندیشه ورزی, فرا می خوانند. بدون تردید, اندیشه ورزی, جدای از پرسش گری نیست. حیرت و شک نخستین پله پژوهش است و گذر از آن بدون کاوش و پرسش ممکن نیست. قرآن به روشنی فرموده که گمان و پندار, ایستگاهی نابسامان و فرجامش گمراهی است و برای رسیدن به ژرفای حقایق باید از آن گذشت و به یقین رسید. قرآن, مردم را تشویق کرده: آنچه نمی دانند, از دانایان بپرسند و با راهنمایی فرزانگان, راستی را از نادرستی بازشناسد.1 پیامبر(ص), با آن همه دانائی و دانش, در پی افزایش حوزه دانایی خود بود و از خدا می خواست بر داناییش بیفزاید.2 امامان, به یاران می گفتند در نادانی فرونمانند و با پرس وجو از آگاهان و دانشوران, جهل و نادانی را از خود دور کنند و به آگاهی دست یابند.3

بخش بزرگی از میراث مکتوب و گنجینه معارف اسلامی, در عقاید و اخلاق و احکام و… گردآوری پرسشها و پاسخهایی است که مردم از بزرگان دین جویا شده اند و پاسخهای در خور شنیده اند و آنها نسل به نسل منتقل شده, تا به ما رسیده است.

امامان به یاران می آموختند که در گفت وگو و پرسشها باید اجازه داد پرسش کننده, عقده ها و ناخرسندیهای خود را بازگو کند و آنچه در دل دارد بگوید, تا همچون دریچه اطمینان, فشار و تراکم درونی او را خارج کرده و زمینه, برای گفت وگوی سالم و شبهه زدایی فراهم آید. بدین جهت در متون دینی به عالمان سفارش شده با مخاطبان اندکی همراهی نشان دهند و پرسشِ پرسش گر را قطع نکنید و چنان که سخنوری می آموزند, گوش کردن نیز یاد بگیرند.4

علی(ع) به یاران که از پرسش پرسش کننده کستاخ به خشم آمده بودند و اجازه خواستند که به دهانش بکوبند, فرمود:

(دعوه و لاتعجلوه فان الطیش لایقوم به حجج اللّه و لاباعجال السائل تظهر براهین اللّه. ثمّ التَفَت الی الرجل وقال له: سَل بکلّ لسانک و مبلغ علمک اجبک ان شاء اللّه تعالی بعلم لاتختلج فیه الشکوک ولاتهیجه دنس الزیغ.)5

او را به حال خود واگذارید که با سبک مغزی و خشونت دین خدا استوار نمی گردد با شتابزدگی پرسش گر, برهانهای دین آشکار نمی شود.

سپس رو به آن مرد کرد و فرمود: با هر زبانی بخواهی بپرس و از نهایت دانش خود استفاده کن. من اگر خدا بخواهد به تو جواب خواهم داد, با دانشی که در آن تردید و انحراف راه نیابد. رفتار فروتنانه و پاسخهای امام به پرسش گر, وی را نرم کرد و شادمانه اشعاری در ستایش امام سرود.

نشر دانش و پربار شدن فرهنگ اسلامی و درنوردیدن بسیاری از سرزمینها, به برکت همین پرس وجوها و طرح شبهه ها و پاسخ عالمانه و دقیق و راهگشا به آنها بوده است. پرسشهای پرسش گران درباره عقاید, باورها و ارزشهای اسلامی, سبب شده علمای حوزه بر دامنه کار بیفزایند و بر شتاب کاروان اندیشه بیفزاید. بخشی مهم از کتابهای کلامی و فقهی, در پاسخ بر پرسشهای مردم و یا در پاسخ شبهه های مخالفان نوشته شده است. کتابهای ارزنده ای چون (کافی) (مبسوط) (غیبت نعمائی و…. در سده چهارم و پنجم, در پاسخ به پرسشهای مردم, نگاشته شده است. در دوره صفویه و قاجار, از طرف حوزه, رساله های کلامی و فقهی فراوان در جواب شبهه های غیرمسلمانان و نیز در دفاع از باورهای شیعی و یا مسائل سیاسی روز منتشر شده است.6 کتاب تنزیه الأمّه را میرزای نائینی در جواب شبهه هایی نوشت که شماری به مشروطیت وارد کرده و آن را غیراسلامی می خواندند.7

پس از مشروطه, حرکت مکتبهای الحادی و افراد کژاندیش, علیه اسلام و تشیّع و روحانیت دو چندان شد و شبهه ها و پرسشهای تازه ای در جامعه رواج یافت. حوزه ها در این برهه, دامنه کار فرهنگی و علمی خود را گسترش دادند و کارهای علمی حوزویان, سبب شد, دین که در غبار فتنه ها و تهمتها و خرافه ها گم شده بود, دوباره روحی تازه یابد.

حضرت امام خمینی در پاسخ به شبهه های حکمی زاده در کتاب اسرار هزار رساله, کتاب ارزشمند کشف الاسرار را نوشت8 و برای این کار دو ماه همه فعالیتهای علمی و فقهی خود را تعطیل کرد.9

بسیاری از عالمان آگاه و بیدار و زمان شناس, پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از پیروزی, در این میدان تلاشهای درخور و ماندگاری انجام داده اند که کارنامه درخشان و با شکوه اینان, افتخار شیعه و دین است. پیش از انقلاب اسلامی, شبهه ها به گونه ای و پس از انقلاب اسلامی به گونه ای مطرح شده و پاسخهایی هم داده شده که شهید مطهری, پیشاپیش این کاروان بزرگ در حرکت بوده است و جایگاه ویژه ای دارد.

او, در این عرصه بسیاری از شبهه افکنان را از میدان به در کرد و زمینه را برای رشد و بالندگی اندیشه ناب اسلامی فراهم آورد. این نوشتار, نگاهی است به اندیشه و کارنامه درخشان شهید مطهری در این عرصه.

جایگاه پرسش در نظر استاد: در منظر استاد, اسلام دینی است زنده و پر نشاط که بر پایه عقل و خرد بنا شده و برای گفته های خود دلیل و برهان دارد. زیر و رو کردن این مجموعه و پرس وجو از زوایای آن, نه تنها به آن آسیبی نمی رساند که بر شادابی آن می افزاید. در پرتو پژوهش و پویش, گرد و غبار جهالتها و تحریفها از آن کنار رفته و چهره زیبای آن نمایان تر خواهد شد:

(اساسا, دینی که منطقش براساس فکر و عقل است, براساس حساب است, بر اساس فلسفه است, براساس یک سلسله مصالح است, در این جهت نگرانی ندارد. روی همین حساب, از صدر اسلام تاکنون, آزادی تفکری که اسلام به مسلمین و به ملل دیگر درباره اسلام داده, هیچ ملت دیگری نداده است و این از افتخارات اسلام است.)10

اسلام ایمانی را می پسندد که آگاهانه و از روی بصیرت باشد و ایمان کورکورانه و بدون دلیل و روشنایی, در حوزه دیانت جایگاهی ندارد و خطر چنین گرایشهایی برای دین بیش از سود آنست. تفاوت عالم و جاهل در این است که جاهل در صدد است خود را با قلاب وهم و جهل به چیزها نزدیک سازد و از دور تماشا کرده و درباره اش خیال پردازی کند, ولی عالم راستین علاقه مند است به باور خود نزدیک شود و از روی قرائن و دلائل آن را مطالعه کند.11

شهید مطهری, برخلاف گروهی از دینداران که از پرسش و کندوکاوی در مسائل دینی هراسناک بوده و هستند و آن را برای دین خطرناک می شمرده و می شمرند, پرسش و کاوش را رمز تداوم و حیات و پویایی و شادابی دین می دانست و بر این باور بود که:

(این آئین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیش تر مورد حمله و تعرض واقع شده, با نیرومندی و سرافرازی و جلوه و رونق بیش تری آشکار شده است. خاصیّت حقیقت چنین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک می کند.)12

استاد, در بررسیهای تاریخی این را به روشنی نشان داده که: عالمان و مرزبانان دین اسلام, در طول تاریخ از برخورد با مخالفان روی بر نتافته و همواره در مناظره ها و گفت وگوها از جایگاه برتر با دیگران روبه رو شده اند. پرسش و شبهه آن وقتی زیان بخش است که مرزبانان دین خفته باشند و دشمن بیدار, چونان برهه ای از دوره مشروطیت که بسیاری از مسائل دین زیر سؤال رفت و روشنفکران وابسته در بین جوانان و ناآگاهان از مبانی دین, درباره بسیاری از ارزشها و باورهای دینی شبهه افکندند و چهره دین را زشت جلوه دادند; امّا پاسخی مناسب و درخور دریافت نکردند.13

این در جبهه داخلی و در برخورد با شبهه افکنان خودی هم افق با بیگانگان و یا ناآگاه در پی آگاهی و پرسش گر و در پی پاسخ که استاد راه گفت وگو و پرسش و پاسخ را بهترین راه می داند و کارسازترین آن . زیرا به عقیده استاد, اسلام چنان قوی است که به این چیزها خم به ابرو نمی آورد.

امّا در برخورد با غیرمسلمانان, ناگفته نماند که بسیاری از غیرمسلمانان براساس دلیلهایی که برای خود دارند و آنها را بی خدشه می پندارند, به باورهای خود پای بندند و روش خود را حقیقت پنداشته و در برخورد با اسلام نیز, سعی دارند خود را حق بنمایانند و این را ثابت هم بکنند; از این روی, جدا کردن آنان از راهی که پیش دارند و شکستن حصارهایی که اندیشه شان را دربرگرفته با زور و شتابزدگی ممکن نیست و با تبلیغات و هیاهو نمی شود و تنها از راه برهان و روشهایی که خود و عواطفشان را به کُرنش وادارد, ممکن است آنان را به اسلام متوجه کرد. استاد در تفسیر آیه شریفه:

(لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین حتی تأتیهم البیّنه.)14

می نویسد:

(این آیه, علاوه بر تفاسیری که شده, معنی جالبی هم دارد و آن این که تا شما برای مشرکین دلیل و برهان نیاورید و با آنها به بحث آزاد ننشینید, دست از کار و راه خود بر نمی دارند و این خود دلیل روشنی است که قرآن به اندیشه و گفت وگوی همراه با دلیل و برهان, اهمیت می دهد و آن را جدّی تلقی می کند.)15

استاد, از نوجوانی و آغاز زندگی علمی, به دین و مسائل وابسته به آن, با تدبر و اندیشه روی به روی شد, هیچ چیز را بی دلیل نمی پذیرفت و تا خرد و بینش خود را قانع نمی کرد, در برابر آن سر تسلیم فرود نمی آورد. او, تیز هوش و مسأله یاب بود و در برخورد با مسائل و پدیده ها مسأله آفرینی می کرد و پرسشهای فراوانی را درباره گذشته و حال و آینده و رابطه و تأثیر پدیده ها مطرح می کرد و برای پرسشهای نو پاسخهای نو می جست.

استاد, همواره در متن جریانهای فرهنگی جامعه قرار داشت و نسبت به پرسشها و شبهه های دیگران به دین و مذهب, هوشیار و حساس بود. گفته ها و نوشته ها را می خواند و خط سیر گروههای فرهنگی را پی می گرفت. اگر به شبهه ای بر می خورد از آن بی تفاوت نمی گذشت از جمله خبر شد: کتابی پر حجم منتشر شده و در آن باورها و ارزشهای اسلامی به نام دین, تحریف شده و ممکن است ذهن جوانان را آلوده سازد و آنان را به دین بدبین سازد. از این روی از مرحوم شهید باهنر درخواست کرد کتاب را برایش فراهم آورد. استاد پس از مطالعه دقیق کتاب, حدود سیصد و پنجاه مسأله آن را مخالف مبانی دینی دانست16 و بر آنها پاسخ نوشت و تک تک آنها را به بوته نقد گذاشت.

بیش تر نوشته ها و سخنرانیهای استاد, پیش از پیروزی نهضت اسلامی و پس از آن, درباره پرسشها و شبهه هایی بوده است که درباره مسائل اساسی اسلام و تشیع و روحانیت در جامعه مطرح بوده و پاسخهای مناسب خودرا طلب می کرده است.

ریشه یابی تاریخی پرسشها: شهید مطهری, در بررسی پرسشها و شبهه ها, به سراغ ریشه ها و انگیزه های پیدایش آنها می رفت و خاستگاه آنها را در دنیای معاصر و یا در فرهنگ کهن پی می گرفت و سیر تحول آن را در ادوار تاریخ, تا روزگار معاصر دنبال می کرد و مسأله را از ریشه و بُن به سامان می رساند. ایشان در بررسی شبهه های مادی گرایان نسبت به دین و نیز مسأله قضا و قدر, این نکته را به دست می دهد که این مسائل نوپیدا نیستند, بلکه بسیاری از اینها از روزگار گذشته و پیش از اسلام در جامعه و جود داشته و در گذر از فرهنگها و زمانها به اشکال گوناگون جلوه کرده اند و در هر منطقه, جامه سازوار با آن را پوشیده و علما در هر دوره, سازوار با آن پاسخ داده و این تبلیغات و شگردهای دشمنان است که آن را به صورت شبهه جدید و بی پیشینه, به عرضه آن پرداخته اند.

امروز و در عصر جدید, وظیفه حوزه ها, امروزی کردن پاسخها و هماهنگی آنها با زبان روز است.

آگاهی ژرف استاد از سیر تحول دانش و ریشه یابی مفاهیم اسلامی و نیز سرگذشت شبهه ها و پرسشهای دینی, او را توانا ساخت تا سرچشمه التقاط ها و تحریفها و دگردیسیها را در مفاهیم و فرهنگ اسلامی به جامعه نشان دهد و بستر تاریخی رویدادها را به درستی بنمایاند.

نمونه های زنده ای از ریشه یابی تاریخی مسائل و پرسشها و تحریفها را استاد, در مباحث مربوط به تاریخ کربلا به بحث گذاشته و نیز در گفتاگوییهای فقهی, به تناسب, تاریخچه بحثها و اصطلاحات را بررسی کرده و سرچشمه تاریخی شبهه ها را روشن ساخته است. در این باره ایشان در بررسی فراز و نشیب خردگرایی در فقه و سرچشمه و انگیزه های پدید آمدن اخباری گری در روزگار صفویه, نکته های نو و جالب ارائه کرده است.

استاد, شناسنامه اندیشه هایی که در حوزه دین, فلسفه, جامعه شناسی و… ابراز می شد, می دانست که ازکیست, چه وقتی ارائه شد و چرا؟

(چه بسیار کتابی در اطراف تاریخ اسلام و یا جامعه شناسی دین به دست استاد می رسید و ایشان پس از مطالعه می گفت: این فصل کتاب از کدام جامعه شناس امریکایی است و فلان بخش از فلان اندیشه ور فرانسوی و این سخن مربوط به دوره معاصر و آن نکته برخاسته از سده پیشین است.)17

وی, با ریشه یابی مسائل شبهه ها را از ریشه و بُن می نمایاند و اسلام خالص و ناب را از ناسره ها جدا می کرد.

توجه به اولویتها: استاد در پژوهشهای علمی به دنبال اولویتها بود, برای سرگرمی و تفنن و یا فضل فروشی و خودنمایی چیزی نمی نوشت و هر آنچه را می دانست, به زبان نمی آورد. او نیازها را در نظر می گرفت, که چه کاری مهم است و در کدام یک از مقوله ها و احکام اسلامی کمبود و جای پرسش وجود دارد. اگر فردی دیگر به تحقیقی مشغول بود که توانائی انجام آن را داشت, استاد آن را پی نمی گرفت و به دنبال سنگرهای خالی از سنگربان بود به تعبیر خودش:

(ابن بنده, هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده… لازم ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد این است که: به حسب تشخیص خودش, از این اصل تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی عقده گشایی کند… و در این جهت (الاهم فالاهم) را لا اقل به تشخیص خودش, رعایت کرده است.)18

مسائلی که استاد بدان مشغول بود, چون: مسأله اسلام و حقوق زنان, مسأله ناسیونالیسم, اسلام و فلسفه تاریخ, فلسفه دین, مسأله نبوت و خاتمیت, ثابت و متغیر در دین, مسأله اسلام و حکومت و شیوه اداره جامعه از نظر دین و… مهم ترین مسائل روز در زمان استاد بود. هم اکنون نیز این مقوله ها در قالبهای نوتری در جامعه ما مطرح اند.

شهید مطهری, در روزگار هجوم شبهه ها و اندیشه های مسموم و تلاش بدخواهان علیه اسلام که تلاش گسترده, پیاپی, دقیق, کارشناسانه, شعورمندانه, خردمندانه و برنامه ریزی شده حوزه را می طلبید, از نارسایی, بی برنامگی حوزه در انجام این تکلیف مهم و فوری رنج می برد و از این که برخی از پژوهشگران حوزوی به جای مرزبانی و رسیدگی به پرسشهای روز و شبهه های ایمان سوز که باورها را نشانه رفته و به جای رویارویی با مهاجمان به دین که با بهره گیری از همه تواناییها اجتماعی و فرهنگی زمینه گریز نسل جوان را از مذهب فراهم می آورند, خود را به مسائل غیرضروری سرگرم کرده اند, شکوه می کرد.

استاد, اندیشه وران هوشمند و کاردان را سرمایه های پر بهای ملی شمرده که می باید در مهم ترین کارها و حساس ترین بخشها, کار کنند و به کار گرفته شوند و از بدبختیهای جامعه دانسته که در میان هزاران مشکل فکری, نیروهای کارآمد خود را به کارهای تکراری و بی نتیجه سرگرم سازند و در پی گشودن شبهه هایی باشند که اگر تاکنون قابل حل بود به دست پژوهشگران گذشته, گشوده شده بود.

رنج می برد از این که استادان بزرگ و خبرگان و کارشناسان در مباحث فقهی, مسائلی را دنبال کنند که کوچک ترین کارایی در شیوه کار و رفتار مردم ندارد و به تعبیر خود اساتید, ثمره عملی ندارد, ایشان, نمونه می آورد که در درسهای خارج, استادان (شبهه ابن قبه) را به بحث می گذارند و هر استاد, کار را از جائی شروع می کند که استاد پیشین آغاز کرده بود, که گوئی تنها مشکلی که تا دامنه قیامت درگیر آن هستیم همین شبهه است و بس.19

البته این مشکل اکنون, با تلاش شبان و روزان فضلای جوان و شماری از اساتید بزرگ زمان شناس, تا حدودی حل شده و درسهای حوزوی, از جمله فقه رو به کمال دارند, امّا بی گمان کافی نیست و تا قلّه کمال فاصله بسیار است و باید رنج بسیار برد.

استاد درباره بی برنامگی انتشارات مذهبی در دوران پیش از انقلاب نوشته است:

(… انتشارات مذهبی, از نظر نظم وضع نامطلوبی دارد. بگذریم از آثار و نوشته هایی که اساساً مضرّ و مایه بی آبرویی است. آثار و نوشته های مفید و سودمند ما نیز, با برآورد قبلی معین, براساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها, بنا نشده است. هر کس به سلیقه خود, آنچه را که مفید می داند می نویسد و منتشر می کند, چه مسائل ضروری و لازمی که یک کتاب هم درباره اش نوشته نشده است.)20

شهید مطهری, بیهوده نویسی و مسؤولیت گریزی را بیماری اجتماعی می دانست که افرادی به نام دین و مذهب, هر تر و خشکی را به هم بافته و به نشر سخنانی می پردازند که سودی به حال مردم ندارد.21 متأسفانه این بیهوده نویسها و دوباره کاریها که جامعه کنونی نیز با آن درگیر است, همواره در لوای انجام تکلیف صورت می گیرد و… در راه آن امکانات فراوانی از بیت المال هزینه می شود, کاری که اگر با همسو کردن هدفها و شکل دادن به نیروها همراه بود, می توانست بارهای بزرگی را از دوش جامعه بردارد.

استاد, به طلاب جوان سفارش می کرد: پیش از شروع به پژوهش, شبهه شناسی کنند و به مسائلی خود را مشغول کنند که جامعه اسلامی نیازمند آنهاست و استادان حوزه در درسهای فقه کار را از جایی بیاغازند که محققان پیشین, به پایان رسانده و کاروان دانش را گامی به جلو ببرند.

آن شهید, در آغاز پیروزی نهضت اسلامی, به حوزویان هشدار می داد که آینده نگر باشند و مهم ترین رسالت خود را مبارزه با انحرافها و پاسخ گویی به پرسشها و شبهه هایی بدانند که دین و مذهب با آن روبه رو خواهد شد, بویژه که حاکمیت دین و قرار گرفتن آن در جایگاهی ویژه, بردامه انتظارها و چاره جوییهای مردم خواهد افزود و دین ستیزان و بدخواهان مذهب برای بیرون کردن آن از صحنه اجتماعی و سیاسی و بدجلوه نشان دادن آن, بیکار نخواهند نشست:

(برای نهضت نیز چنین آینده ای که در آن بازار عرضه افکار داغ باشد, قابل پیش بینی است, از این رو, لازم است, روحانیت, دهها برابرگذشته خود را تجهیز کند. روحانیت, احتیاج به تقویت دارد. احتیاج به برنامه و کار منظم و حساب شده دارد, روحانیت, باید به سرعت به فکر چاره بیفتد و تا این سیل عظیم به راه نیفتاده است, خود را برای مقابله با آن آماده کند.)22

شیوه بر خورد استاد با پرسشگران: شهید مطهری پرسش گر را انسانی می دید جویای دانش, گه در پی حقیقت است وی جوانی و پرسش گری را همزاد می شمرد, از این روی, به پرسش گران میدان می داد که آنچه در دل دارند, آشکار کنند, تا در پناه پرسش و پاسخ, حقیقت روشن گردد. جلسه های درس استاد, با پرسش و پاسخ همراه بود. پرسش و پاسخی که گاه ساعتها به طول می انجامید استاد, با همه گرفتاریهای علمی برای این نشستها و قت می گذاشت. درس و تدریس برایش شغل و منبع درآمد نبود که جزوه ای را برای دانشجویان باز گوید و بی توجه به پرسشها و شبهه ها, راه خود پیش گیرد, بلکه هدف او, روشن شدن حقایق بود و این کار را با پرسش و پاسخ دنبال می کرد و البته به نتیجه های بسیار خوب هم می رسید.

شهید, بر خلاف برخی از استادان که در برابر پرسشهای نامرسوم جوانان رخ برتافته و ناخودآگاه این تلقی را در آنان به وجود می آورد که دین, قدرت پاسخ گوئی به شبهه ها را ندارد, برای پرسش و طرح شبهه , میدانی گسترده فراهم آورده بود, به مشکل ترین و شبهه انداز ترین پرسشها, گوش می سپرد و با بردباری و متانت با آن رو به رو می شد.

از رسالتهای حوزه, پاسخ گویی به پرسشهاست. علمای پیشین در عصر خود به این وظیفه عمل کرده و در برابر شبهه ها, پاسخهای قوی و قویم داشتند و اعلام می کردند. چنان بازار پرسش و پاسخ گرم بود که هرگاه شبهه ای مطرح می شد, دهها پاسخ داده می شد و این حرکت, راه را بر گسترش فساد و تباهی فکری می بست.

روحانیت باید پیرامون خود را به دقت بنگرد, حتی اگر زمینه شبهه و پرسشی دید و احساس کرد وجود دارد, به فکر چاره بیفتد.وظیفه روحانیت, منحصر در این نیست که در خانه, مدرسه و یا مسجد بنشیند و منتظر بماند که کتابهایی که دیگران درباره اسلام و تشیع نوشته اند, ترجمه شود و پس از سالها آن ترجمه و کتاب در ایران منتشر شودو کسانی آن را بپراکنند و این جا و آن جا از آن استفاده شود و در مغزها انباشته شود و فکرها را جهت بدهد و شبهه را به اعماق وجود افراد نفوذ بدهد, آن گاه به این فکر بیفتد که ما چه کنیم و کدام بخش آن با اسلام ناسازگاری دارد! حوزه باید در متن رخدادهای علمی عالم باشد و خود یک سوی درگیری باشد. پیشاپیش به سراغ شبهه برود و شبهه را در زادگاه خودش زمین گیر کند.

افزون بر شبهه های پیشین, امروز شبهه های جدیدی مطرح است: شبهه هایی درباره وحی, پیامبری, امامت, امام زمان و…23

استاد, همواره از گفت وگوهای دو جانبه علمی و مناظره های رویاروی, استقبال می کرد. در جلسه ای که ایشان در موضوع امامت سخن می گوید, یکی از شرکت کنندگان می گوید:

(بحث کردن یک سویه در حضور گروهی که همگی موافق مسأله اند چندان کارآمد نیست; چه افراد وقتی به عقیده ای وابسته باشند, دوست ندارند برخلاف باورشان سخنی بشنوند و چه خوب است در این گونه نشستها, افرادی از جناحهای فکری دیگر نیز, ابراز عقیده کنند.)

این شخص, سپس, پرسشها و شبهه هایی درباره عصمت امامان مطرح می کند.

استاد مطهری, این پیشنهاد را سودمند می خواند و می گوید:

(مسأله ای که ایشان گفتند: یک افرادی هم باشند در جهت مخالف صحبت کنند, البته برای همه جلسات یک امر مفیدی است, جواب این را من نباید بدهم. من همین قدر اقرار می کنم که کار خوب و مفیدی است.)24

سپس استاد, به شرح از شبهه و پرسش طرح شده پاسخ می گوید.

این که از چیزهایی باید پرسش شود و پرسش باید چگونه باشد, با چه ویژگیهایی, اسلام رهنمود داده و استاد, با الهام از آموزه های اسلام, نکته هایی را یادآورد شده است:

1. پرسشهای مفید و با ارزش: پرسش گر, باید در پی یادگرفتن و آموختن و کشف دانشها و نکته هایی باشد که به کارش آید و به جامعه استفاده رساند و از بحث و گفت وگو و پرسش درباره مطالبی که سودی به حال خود وی و جامعه ندارد, بپرهیزد و ذهن و فکر خود را از این گونه مقوله های غیرکارامد به دور دارد.

استاد آروز داشت که پرسش گران و جست وجوگران دانشهای دینی, عقلی, فلسفی و اجتماعی و… به پایه ای از آگاهی برسند که از نیازهای واقعی خود و جامعه بپرسند که این حالت, صاحب سخن را به سخن می آورد. و او را به تکاپو و به تلاش عالمانه وا می دارد. این تلاش ادامه دارد, تا پاسخ را دریابد نه مثل یهودیان:

(عوام یهود هم می رفتند و از پیغمبر این گونه سئوالات را می کردند; مثلاً می گفتند بگو: آن وقتی که نه جزء روز است و نه شب چه وقت است.)25

ییکی از مفاهیم آیه شریفه: (لاتسألوا عن اشیاء ان تُبد لکم تسؤکم)26, ناظر به پرسشهای بی محتوا و بی نتیجه است و مردم را از پرسشهایی که پاسخ آنها دردی را دوا نمی کند, بلکه مکن است بر دامنه مشکلات فکری آنان بیفزاید, بازداشته است.

امامان نیز در همان حال که به پرسشهای مفید جواب می دادند, یاران را از پرسشهای ناسودمند و غیرضرور, باز می داشتند.

امام به یکی از یاران که پرسید: آیا رعد سخن می گوید؟ فرمود:

(از چیزهایی بپرس که برایت مفید است و چیزهای غیرلازم را فروگذار.)27

و یا, زراره و محمد بن مسلم در این که آیا هوا مخلوق است یا خیر, اختلاف کردند. یکی از یاران موضوع را به امام صادق(ع) گزارش کرد و گفت: من در این باره سرگردانم و شما که اختلاف یاران را می بینید, تکلیف چیست؟ امام فرمود:

(لیس هذا بخلاف یؤدی الی الکفر و الضلال.)28

این اختلافی نیست که به کفر و گمراهی بینجامد.

امامان در پاسخ کسانی که از خَلق قرآن و یا قدیم بودن آن, که جنجالهای دامنه داری در زمان مأمون عباسی بر سر آن بر پا شد, می پرسیدند, می فرمودند:

(این موضوع نه برای پرسش گر سودمند است و نه کسی وظیفه دارد آن را پاسخ گوید, قرآن کلام خداست و بس.)29

2. پرسشهای فراتر از اندیشه و خرد: در مکتب اسلام و مذهب اهل بیت(ع), پرسش دامنه ای فراخ دارد و برخلاف سیرت برخی از اهل حدیث, چون مالک بن انس که پرسشهای مربوط به عقاید و ذات و صفات خداوند را بدعت شمرده و با استناد به برخورد تند خلیفه دوم با صبیغ که از متشابهات قرآن می پرسید30, پرسش از این گونه مسائل مشکل و پیچیده قرآن را ناروا شمرده و بدان پاسخ نمی دادند,31 امامان اهل بیت, پرسش درباره متشابهات قرآن و صفات خداوند را بدعت نشمرده و به پرسش گران پاسخ می دادند. از روایاتی که وجود دارد بر می آید و گواه بر این مطلب اند که از مسائل اعتقادی بویژه آیات مربوط به عرش, کرسی, لوح, قلم, قضا و قدر بارها از امامان پرسیده شده و در همه موارد, پرسش گران, با پاسخهای در خور و شرح و تفسیر آیات قرآن روبه رو شده اند.32

روشن است فهم و درک بشری بسان دیگر تواناییهای انسان, محدود است و همه چیز در قالب اندیشه بشر نمی گنجد و انسان نمی تواند به ژرفای همه پنهانیها برسد, رمز و راز بسیاری از معارف الهی مربوط به خداوند است و سرّ و اسرار بسیاری از احکام و دستورها را باید از اهل بیت جویا شد, بدین جهت در روایات دینی چنین آمده که در ذات خداوند نیندیشید و در صفات و کارهای خداوند فکر کنید که اندیشه وری در آن ره به جائی نمی برد و مرغ خرداز پریدن در آن وادی ناتوان است و تاکنون هیچ کس بدان راه نیافته و اندیشه وری در ذات خداوند جز بر سرگردانی چیزی نمی افزاید.

چه بسیار افراد, که پا از مرز اندیشه فراتر نهادند و می خواستند از همه رمز و راز هستی سر در آورند و بدون پیروی از راه انبیا, با تکیه به دانش اندک خود جهان را بشناسند که با همه نبوغ و قدرت اندیشه, گرفتار زندان بدبینی و انزوا شدند و به یأس فلسفی و پریشانگوئی و بدفرجامی دچار آمدند و کارشان به جنون و خودکشی انجامید. ابوالعلاء معری و بشار بن برد از ادبای معروف عرب, این گونه بودند و در دوره معاصر نیز بسارند که اسیر همین زندان خویش بوده و هستند دکتر طه حسین مصری در این باره نکته جالبی دارد:

(ابوالعلاء و مانندهایش, مانند: بشاربن برد و متنبی, گرفتار غرور عقلی می باشند. اینها می خواهند همه مشکلات را به وسیله عقل حل کنند و به همه رموز مسائل پاسخ گویند و در عموم موضوعات و مباحث وارد شوند و از همه رموز و اسرار جهان سردرآورند. اینها از عقل کاری می خواهند که از عهده اش بر نمی آید و انتظاراتی دارند که فوق قدرت و استطاعت اوست. اگر امثال ابوالعلاء آنچه را که وظیفه انبیاء است به آنها وا می گذاشتند, هم خود از رنجها و و بدبختیهایی که برای خود فراهم کردند, می آسودند و هم میراث گرانبهایی برای آیندگان می گذاشتند.)34

استاد, درباره این دسته از افراد نوشته است:

(اینان که می خواهند کنجکاوی خود را در همه امور فکری و رازهای بشر اشباع کنند, به خطا می روند و فکر و درک بشر از دریافت واقعیات همه نهانیها ناتوان است و بشر هرگز چنین ادعایی را نسبت به محسوسات و مشهورات طبیعت نمی تواند داشته باشد, تا چه رسد نسبت به دین که از افقی مافوق عالم طبیعت سرچشمه گرفته است.)35

3. در نظر گرفتن شرایط و استعداد پرسشگران: به طور معمول, پرسش گران, از نظر هوش, استعداد, جایگاه اجتماعی و… گوناگون اند و شبهه ها و پرسشهای علمی آنها در یک سطح نیست.

از این روی, در هنگام پاسخ به شبهه ها و پرسشها می باید گنجایی افراد را از نظر دور نداشت. چه بساا یک سخن و پاسخ در یک زمان وسیله هدایت و همان سخن در جای دیگر و برای افرادی دیگر, سبب گمراهی باشد. منطقی که یک شخص ساده را چه بسا هدایت کند, اگر در برخورد با انسانی دیگر استفاده شود, ممکن است کارگر نباشد. و به تعبیر استاد, یک کتاب در یک زمان, سازوار ذوق عصر و زمان و سطح فکر مردم و وسیله هدایت بوده و همان کتاب در زمان دیگر, چه بسا وسیله گمراهی باشد و باید از کتابهای گمراه کننده شمرده شود.36 از این روی, امامان در موقع پاسخ به شبهه ها, تواناییهای فکری پرسش گران در نظرمی گرفتند.

ابوبصیر, از امام صادق درباره رعد و برق می پرسد, امام به او پاسخ نمی دهد و در جلسه دیگر که آن را از امام می پرسد, امام جواب می دهد.37

و یا محمد بن مسلم مسأله ای از امام صادق پرسید, امام به او فرمود:

(ای محمد! چقدر تنت کوچک و پرسشت مشکل است, ولی تو سزاوار و شایسته پاسخ هستی.)38

و یا امام صادق به سفیان ثوری که از لوح و قلم پرسید فرمود:

(ای پسر سعید! اگر تو سزاوار و شایسته پاسخ نبودی, به تو پاسخ نمی دادم.)39

استاد در بیان مسائل اسلامی, و بررسی شبهه ها, گنجایشها و زبان مخاطبان را در نظر می گرفت و سازوار با عقل و خرد, با مردم سخن می گفت. در همان حال که مطالب بلند فلسفی و کلامی را برای طلاب و دانشجویان به زبان علمی باز می گفت, همان نکته ها را در سخنرانیهای عمومی برای مردم به زبان ساده تر طرح می کرد. و این شیوه تبلیغ استاد, از عوامل موفقیت استاد در روشن گری و دفاع از مکتب بود.

4. پرسش برای حقیقت جویی: در دیدگاه استاد مطهری, پرسشی پسندیده است که از سَرِ حقیقت جویی برخیزد و از غرض ورزی به دور باشد. در متون دینی نیز پرسشهای برخاسته از سر خودخواهی و فضل فروشی و خرده گیری نکوهش شده است.40 پرسشهایی که برای شبهه افکنی و جوسازی باشد و گوینده در پی هدفهایی نادرست, نه تنها درخور پاسخ نیستند که پرسش گر سزاوار نکوهش است برای پرسش و طرح شبهه, ضرورت دارد شرایط زمان و مکانی در نظر گرفته شود و هر شبهه در بستر مناسب خود بیان گردد و از کسی پرسیده شود که به آن مسأله آگاه است.41

سزاوار نیست هر مسأله ای که درباره خدا, قیامت و معاد مورد گفت وگو است, از هر کس پرسیده و در هر مجلس مطرح شود. چه بسا شخصی که برای پاسخ به پرسش برگزیده شده, توانایی پاسخ را نداشته باشد و پرسش به جای آن که راهی به حقیقت بگشاید, شبهه پدید آورد و دیگرانی را نیز به شبهه آلوده سازد.

استاد, در این باره به ماجرای شبهه افکنیهای آریان پور در دانشکده الهیات اشاره کرده است. وی فردی بود دارای گرایشهای مارکسیستی که بدون پیمودن مقدمات استادی, با اشاره مقامات دولتی به دانشگاه راه پیدا کرده بود و در تدریس معارف اسلامی, با طرح پرسشهای فتنه انگیز در باورهای دینی جوانان خدشه وارد می کرد و در اندیشه دانشجویانی که آمادگی جواب نداشتند, شبهه می افکند آنان را به دین و مذهب بدبین می ساخت. برخی از شاگردان, از این خطر با شهید مطهری سخن گفتند. ایشان این نکته را با آریان پور در میان گذاشت و به وی گفت: طرح این گونه پرسشها در میان دانشجویان نوآموز, دور ازشرایط کاووش گری و پژوهش است. تو می باید این گونه پرسشها را با امثال من در میان بگزاری و ما با یکدیگر در این باره گفت وگو کنیم. سپس استاد در این ارتباط به رئیس دانشکده نوشت:

(… به عقیده من, لازم است در همین جا, که دانشکده الهیات است, یک کرسی ماتریالیسم دیالک تیک تأسیس بشود و استادی هم که وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالک تیک معتقد باشد, تدریس این درس را عهده دار شود. این طریق صحیح بر خورد با مسأله است و من با آن موافقم; امّا این که فردی پنهانی و به صورت اغوا و اغفال بخواهد دانشجویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند, این قابل قبول نیست.)42

استاد شهید, در نقد دکتر محمد معین, بر این نظر است که وی در تحلیل ورود اسلام به ایران, در کتاب: (مزدیستا و ادب پارسی) یک سویه قضاوت کرده و بدون بررسی همه زوایای مسأله و دیدنِ همه اسناد, این تلقی را به خواننده منتقل می سازد که درگاه ورود مسلمانان به ایران, زرتشتیان مورد ستم واقع شدند و فرهنگ اسلامی فرهنگی خشن و نابهنجار است. او در این باره شاهد آورده که: پس از هجوم عربها طرفداران آیین مزدیستا, متحمل رفتارهای ناشایست شدند و دستورهای بسیار خشن در آزار آنان از سوی فرماندهان صادر شد.

این گزارش را به دور از فرزانگی و حقیقت جویی می داند و سخن از اسناد و مدارک بسیاری به میان می آورد که بر مهربانی مسلمانان با ایرانیان دلالت دارند و این که خود ایرانیان به استقبال مسلمانان رفتند و پیشاپیش زمینه ورود اسلام به ایران را فراهم کردند.

ییادآور می شود: افزون بر این, خود آقای معین در جای دیگر همین کتاب, به این سخن پاسخ داده و نوشته است:

(پس از آن که فرمان زیاد در آزار و بی اعتنایی به غیرمسلمانان خوانده شد… مسلمانان سیستان با این فرمان زیاد به مخالفت بر خاستند و گفتند این فرمان برخلاف سیرت پیغمبر و خلفای راشدین است و بر ضدّ تعلیمات اسلامی است. مسأله به خود خلیفه, که در شام بود, ارجاع شد جواب آمد که زردشتیان (معاهد) می باشند و خون و مال (معاهد) محترم است وکسی حق تعرض به آنها را ندارد…)43

استاد, در ادامه از کتاب آقای معین به نقل از تاریخ سیستان, نمونه آورده که:

(گبران بسیاری در آن دیار, بر اثر نیکویی سیرت فرماندهان عرب, مسلمان شدند.)

شایستگان پاسخ گویی به شبهه ها

پاسخ به پرسشهای دینی و از میان بردن شبهه ها و بداندیشیها, نیازمند آگاهیها و مقدماتی است که بدون فراهم آمدن آن شایسته نیست کس بر آن جایگاه تکیه زند. کسی توانایی دارد به نقد افکار و رد و قبول اندیشه ها بنشیند که نقّاد سخن باشد. آن که بی ساز و برگ, به جنگ می رود شکست می خورد و زیان نیمه عالم, بیش از سود اوست.

کسی که خود اسلام را نمی شناسد, به جای آن که آن را به دیگران بشناساند و تیرگیها را از ذهنها بزداید, مردم را گمراه تر خواهد ساخت.

استاد مطهری که در پاسخ گویی به شبهه ها و پرسشهای جوانان در زوایای گوناگون اسلام و مسائل روز, کامیباب بود و همیشه پیرامونش از تشنگان حقیقت موج می زد, شرایط پاسخ گویی را دارا بود و خود را پیشاپیش برای ورود به این صحنه آماده ساخته بود.

استاد, پیش از گام نهادن به صحنه تبلیغ و دفاع از دین, معلومات خود را عمیق و ریشه دار کرد و ابزار علمی لازم را برای رو به رو شدن با پرسشهای نسل جوان و اهل دانش و مطالعه, فراهم آورده و در فقه و کلام و تفسیر مایه های علمی فراوانی کسب کرد و از محضر استادانی بزرگ, چون: امام امت و علامه طباطبائی و… دانشها آموخت.

شهید مطهری, درگاه رو به رو شدن با یک مسأله علمی و یک مشکل, بی مطالعه پاسخ نمی گفت. چه بسا برای پاسخ به مسأله ای, ساعتها و گاه هفته ها وقت صرف می کرد و در پیرامون آن می اندیشید و از هر جا و هر کس و هر نوشته نکته ای فرا می گرفت.44

از این روی, استاد, از کسانی که که بدون خبرگی درباورها و ارزشها و آگاهی بر فقه و کلام اسلام, بر سکوی پاسخ گویی به پرسشها و مشکلات فکری جوانان بالا می روند و با دفاع ناشیانه از دین به آن زیان می رسانند و نا خود آگاه, آب به آسیاب دشمن می ریزند, شکوه می کند و به سکانداران کشتی دین اندرز می دهد:

(مربیان دینی اول بکوشند خودشان عالم و محقق و دین شناس شوند و به نام دین, مفاهیم و معانی نامعقول در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانی نامعقول, منشأ حرکتهای ضدّ دینی می شوند.)45

استاد, یکی از انگیزه های دین گریزی جوانان را ضعف منطق و اظهار نظر نابخردانه کسانی می شمرد که بدون داشتن سرمایه های علمی لازم, قلم به دست گرفته و به تحلیل پرسشها دست می زنند. این افراد, بدون آگاهی از مبانی عمیق در فلسفه و عرفان دینی و آگاهی از فرهنگها و سیر تحول شبهه ها در حکمت الهی و قضا و قدر و سرشت و سرنوشت و جامعه و تاریخ و حقوق انسان و… اظهار نظر کرده و کسانی که سخن آنان را می خوانند چنین می پندارند که آنچه این بی خبران و ناشیان گفته اند, عین مذهب است و چون نمی توانند درک معقول و خردمندانه ای از دین داشته باشند و مفسران راستین مذهب را نمی شناسند, از دین زده شده و به مادیت گرایش پیدا می کنند:

(چقدر مصیبت است برای اهل معرفت که افرادی که نه با مکتب الاهیون آشنا هستند و نه با مکتب مادیون, از هرج ومرج و بی نظمی که در سیستم تبلیغات دینی, خصوصاً جامعه تشیع, وجود دارد, استفاده می کنند. در ردّ مادیون کتاب می نویسند و لاطائلاتی را به هم می بافند که اسباب تمسخر و استهزاست. بدیهی است که چنین تبلیغاتی به سود مادی گری است.)46

استاد, در ادامه شکوه می کند که چرا می باید در مسائل چون بهداشت و سلامتی جسم به پزشک و داروساز مراجعه کرد و برای اظهار نظر در این زمینه ها, سالها جور استاد کشید, ولی در موضوعات دینی, بویژه در بخشهای معرفتی که از حساس ترین و ظریف ترین مسائل علمی است, هر کس به خود حق دهد پندارهای خود را به نام دین بگستراند و کسانی بدون فراهم کردن مایه های علمی, خود را اسلام شناس و جامعه شناس دینی بخوانند و پیشداوریهای خود را بر دین تحمیل کنند.

امروز نیز, متأسفانه نمونه های این هرج ومرج فرهنگی و علمی را در جامعه می بینیم. افراد بی مایه, با از بر کردن چند اصطلاح دینی, در همه امور دینی: عقاید, اقتصاد, سیاست, تاریخ و… برای خود حق داوری و اظهار نظر قائل هستند اینان با بخشهایی از احکام و کلام اسلامی همراهی نشان می دهند و با بخشهایی که با هدفها و خواسته های آن ناسازگاری دارد, تحریف گرایانه برخورد می کنند و هنگامی که با اعتراض خبرگان و اسلام شناسان رو به رو می شوند و بدعتهایشان آشکار می گردد, کار خود را قرائتی نو از دین می خوانند و با پناه بردن به این باروی زیبا و به ظاهر نفوذناپذیر, علاوه بر بستن هرگونه راه انتقاد و مناقشه, منتقدان خود را با حربه تحجر و بنیادگرائی و آزادی ستیزی, به گمان خود از دور خارج می کند.

شهید مطهری, پیش از انقلاب اسلامی, در غوغای گفت وگوهای مذهبی و سیاسی و تلاش گروهها برای یارگیری به نام اسلام, دربرخورد با کسان و گروههایی که به خود حق می دادند بدون فراگیری مقدمات لازم, قرآن را تفسیر کنند و فلسفه نخوانده فیلسوفی کنند, روش آنان را به نقد کشید و آن را غیر علمی و غیرمنطقی خواند و بدانان اندرز داد: این درست نیست که افرادی که (هیچ گونه اطلاعی از قرآن و سنت ندارند و با متون اسلامی و سیره علما و سخنان فقها آشنا نیستند, مقوله های دینی را به بحث بگذارند و رد و اثبات کنند.)47

استاد, دلسوزانه به اینان هشدار می داد: باطل همیشه با روشنی و شفافیت رخ نمی نماید و چه بسیار کسانی کژاندیش و دارای هدفهای نادرست, برای پیشبرد خود در کنار حق جای می گیرند و در پوشش حقیقت, افراد را به شبهه و خطا می اندازند48 و جدا کردن اینها از یکدیگر در صلاحیت هرکس نیست.

به نظر استاد, مبلغان دین و دین گستران, باید افزون بر آموزش دانشهای عمومی دین در بخشی از آنها کارشناسی شود و با توجه به علاقه و نیاز جامعه, رشته ای را برگزینند و در آن خبره گردند. آن کس که همه توان و نیروی خود را در یک بخش به کار می گیرد کامیاب تر از آن کسی است که اندکی از نیروهای خود را بدان ویژه کرده است.

خبره شدن در هر بخش نیز, نیازمند تلاش شبان و روزان وسختیهای بسیار است.

(اجتهاد, به مفهوم واقعی کلمه; یعنی تخصص و کارشناسی فنی در مسائل اسلامی, چیزی نیست که از هر مکتب گریخته ای به بهانه این که چند صباحی در یکی از حوزه های علمیه به سر برده است, بتواند ادعا کند. قطعا برای تخصص در مسائل اسلامی و صلاحیت اظهار نظر, یک عمر اگر کم نباشد, زیاد نیست, آن هم به شرط این که شخص از ذوق و استعداد نیرومندی برخوردار و توفیقا الهی شامل حالش بوده باشد.)49

در سخنان و سیره امامان, بر اهمیت کارشناسی در دانش تأکید شده است شاگردان امام صادق(ع) با توجه به استعداد و علاقه, در تفسیر و کلام و فقه و… صاحب نظر می شدند و در برخورد با ارباب مذاهب و مکاتب به فراخور دانش خود, مناظره و بحث می کردند و چون در آن رشته کارشناس و متخصص بودند, در بحث پیروز می گردیدند.

هشام بن حکم, در کلام و دفاع از باورهای اسلامی و شیعی نامور بود و در میان یاران امام صادق(ع) جایگاه ویژه ای داشت. در میان متکلمان دیگر فرق نیز, زبانزد بود و در گشودن گره های کلامی در برابر غیر مسلمانان از او استفاده می شد, کاری که از فقها و ادیبان ساخته نبود. گزارش زیر در اهمیت تخصص در دانش, خواندنی است:

(یکی از پادشاهان روزگار هارون الرشید خلیفه عباسی, برای او نامه نوشت و از وی درخواست کرد تا کسی را که بتواند دیانت اسلام را به وی درآموزد, به دربار او گسیل کند.

رشید یحی بن خالد برمکی(190) وزیر خویش را فراخواند و نامه را به او نشان داد.

ییحی گفت: برای این کار در این درگاه جز دو تن قیام نتوانند کرد: هشام بن حکم و ضرار بن عمرو.

رشید گفت: هرگز; زیرا آن دو مبتدع اند و اگر بروند به آن قوم فساد عقیده تلقین می کنند و آنان را بر مسلمین می شورانند برای این کار جز اصحاب حدیث یا حدیث شناسان سزاوار نیستند.

ییحیی گفت: از اصحاب حدیث این کار به خوبی بر نیاید, چه اهل سغد, مانوی و ثنوی اند. ابو یوسف از این کار مانع شد و یکی از اصحاب حدیث را برای سغدیان فرستاد. چون این محدث به سغد رسید, اهل سغد با حجتها و دلیلهای خود او را از میدان به در کردند.

پادشاه سعد گفت: دین شما چه مایه ضعیف و دلائل شما تا چه پایه ناتوان است.

محدث خندید. پادشاه گفت: برای چه می خندی؟

گفت: ما اصحاب دلیل نیستیم. ما مقلد هستیم. ولی نزد ما نیز کسانی هستند که اصحاب جدل و خداوند حجت و دلیل اند و کسی از عهده بحث با آنان برنیاید. یکی از درباریان به خلیفه ما اشاره کرد که مرا به جای یکی از آنها بفرستد و او را در اشتباه انداخت.)50

محمد بن سنان از یاران امام صادق(ع) در جمع یاران در مسجد کوفه می گفت:

(هر کس که در جست وجوی دانش فقه و حلال و حرام است, به سراغ صفوان یحیی برود و هرکس در پی گشوده شدن پرسشها و گره های بزرگ فکری است, نزد من بیاید.)51

بسیاری از علماء به اهمیّت تخصص آگاه بودند و در بخشهای گوناگون مسائل مردم را به خبرگان فن توجه می دادند. در دوره شیخ جعفر کاشف الغطاء, در راستای نظم و حفظ مصالح عمومی و استفاده از صاحبان فن, سید بحرالعلوم تدریس می کرد و حوزه را سامان می داد, کاشف الغطاء, مرجع تقلید و فتوا بود و به پرسشهای فقهی پاسخ می گفت و شیخ, فرزند محیی الدین, داوری می کرد و در سایه استفاده از کارشناسان و همدلی علماء, امور مسلمانان و حوزه سامان یافته بود.52

سید ابوالحسن اصفهانی, در بسیاری از مسائل مهم علمی از شیخ عبدالکریم جزائری استفاده می کرد.53 در این راستا, شهید مطهری از پیشنهاد شیخ عبدالکریم حائری, در تخصصی کردن درسهای عالی حوزه جانبداری می کرد و در سخنان خود, ضرورت این کار را می نمود:

(احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشته های تخصصی در فقاهت, از صد سال پیش به این طرف, ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود یا باید فقهاء این زمان جلو رشد و تکامل فقه را بگیرند و متوقف سازند و یا به این پیشنهاد تسلیم شوند.)54

آگاهی از دیگر مکاتب و مذاهب: اسلام به عنوان مکتبی که در بسیاری از ارزشها و برنامه های فردی و اجتماعی با دیگر مکتبها, در اساس راه جداگانه ای دارد, رقیبان و دشمنان بسیاری نیز دارد و افزون بر استوار سازی خود, برای از میدان به در بردن اسلام و نابودی آن هم تلاش می ورزند. بی گمان برای زمین گیر کردن چنین دشمنان پر تلاش و پرتکاپو و در راه باطل خود پایدار و مقاوم, باید طرح و برنامه داشت. بر طرف کردن شبهه ها و ردّ دستاویزهای اینان, بدون آگاهی از اندیشه هایی که دارند و می گسترانند و روی آنها پا می فشرند, ممکن نیست. متکلم اسلامی, بدون اطلاع از تورات و انجیل و مانند مکتبهای مادی و… نمی تواند آنها را نقد کند. در دوره صفویان کتابهای تورات و انجیل به پارسی برگردانده شد و در دسترس حوزه ها قرار گرفت55 و علماء با مطالعه و بررسی آنها, به آگاهیهایی دست پیدا کردند این خود, آنان را در گفت وگوهای گوناگونی که در دوران صفوی و یا بعدها در دوره قاجاریان با مبلغان بیگانه رخ می داد, در جایگاهی والا قرار داده بود.

علاّمه بلاغی, از آن رو توانست کتاب مهم و مفید خود: (الهدی الی دین المصطفی) را در نقد اندیشه های یهودیان و مسیحیان بنویسد, که در منابع کلامی آنان پژوهش بسیار داشت و آنها را مو به مو مطالعه کرده بود. میرحامد حسین و علامه امینی بدان جهت در دفاع از مکتب اهل بیت و پاسخ شبهه های مخالفان, توانا بودند که از زیر و بم همه متنهای کلامی و فقهی دیگر مذاهب, آگاهی دقیق و ژرف داشتند.

امروز, پی بردن به فلسفه و مکتبهای نوین مغرب زمین, که خود را بر همه عرصه های فرهنگ و ادب جهانیان بار کرده اند; بسیار بسیار ضروری است; زیرا افزون بر آن که اساس و پایه تمدن غرب بر آن اندیشه ها استوار است, گفت و گوهای کلامی و فرهنگی بین غرب و شرق نیز, بر محور آن اندیشه ها می چرخد; از این روی, سزاوار است سخنگویان مکتب و مرزبانان دین, سیر تحول فلسفه غرب و مسائل نوپیدا در دنیای جدید را دنبال کنند و از راه نوشته ها و سفرهای علمی آن را بشناسند, در عرصه گفت وگو و پاسخ به پرسشها, از روی آگاهی سخن بگویند و میدان داری کنند.

شهید مطهری, این احساس را داشت و در هر جا مناسب می دید, سخن از این مقوله بر زبان می راند. او بر این عقیده بود: حوزه برای رسیدن به کمال و پیروزی در عرصه تفکر و در انجام دقیق تکلیف و پاسخ به پرسشها, باید تاریخ ادیان و مکتبهای الحادی را دقیق و از روی اجتهاد بشناسد.

او, آشنایی با فلسفه های غرب و شرق, تمدنها و فرهنگها را یک نیاز جدی عالمان دین و حوزویان می دانست و ورود حوزه و علمای دین را در مقوله های فلسفی, کلامی, سیاسی و اجتماعی و… بدون درنظر گرفتن مکتبهایی که در آن مقوله ها سخن دارند, ناروا می شمرد.56

ییکی از کسانی که توفیق درک محضر استاد را داشته است می گوید: استاد بر این عقیده بود:

(باید کسانی از حوزه و دانشگاه چنان پرورش یابند که قطع نظر از صلاحیتهای اخلاقی و ایمانی, در عرصه نظر, سه خصلت را همراه هم کسب کنند:

ییکی آن که: با معارف اسلامی آشنایی عمیق داشته باشند.دیگر آن که: در حوزه های کار با فرهنگها و فلسفه های غربی به نحو جدّی آشنا باشند.

و بالاخره, اهل اجتهاد و تحلیل و استنباط باشند, تحصیل فلسفه علم در واقع بخشی از توصیه علمی استاد است.)57

استاد خود, جامع بود. وی, افزون بر آشنایی و برخورداری از تخصصهای دقیق قرآنی, فلسفی, کلامی و فقهی… با متون کلامی و استدلالی دیگر مکتبها نیز آشنا بود. بویژه در فلسفه غرب, پژوهش درخور داشت. او, کتابهای فلسفی نویسندگان مادی گرای خارجی و داخلی را مطالعه می کرد . نوشته های دکتر ارانی را بارها مطالعه کرده و بر آنها حاشیه نوشته بود. استاد برخی از نوشته های مهم فلسفی و کلامی را به بحث می گذاشت و پس از رایزنیها و نقد گروهی, درباره آن نوشتار سخن می گفت و یا نقد خود را عرضه می کرد. در درس فلسفه تاریخ, در سالهای 1355 الی 57 بر این روش بود. کتابهایی در موضوعی معرفی می شد و دانشجویان درباره مباحث کتاب بحث می کردند و ایشان نکته نظرهای خود را باز می گفت.58 این تلاشهای علمی, فلسفی و کلامی مقارن, در شکستن صولت و تبلیغات دیگر مکتبها, در مراکز علمی کشور, نقش بسیار داشت و دیگر مکتبها نتوانستند در برابر فلسفه و اندیشه های کلامی اسلام, کوچک ترین موفقیّتی کسب کنند.

آشنایی با دانشهای روز: دانشهای جدید, زبان و گفت وگو و دیالوگهای مذهبی و فرهنگی جامعه های بشری است. بیش ترین شبهه افکنیها درباره اسلام و فرهنگ اسلامی, در حوزه دانشهایی چون: جامعه شناسی, اقتصاد, حقوق, سیاست و… صورت می گیرند.

کسی که آشنایی بیش تری با دستاوردهای علمی بشر در این زمینه ها دارد, بهتر می تواند از اسلام و فرهنگ و ارزشهای اسلامی به دفاع برخیزد و شبهه ها را بزداید و اصالت و جایگاه والای فرهنگ اسلامی را بنمایاند.

از این روی, استاد به کانونی که اگر بجنبد, از آن این کار بر می آید, سفارش می کند و بر آن پای می فشارد که در برنامه آموزشی خود, روان شناسی, جامعه شناسی, جغرافیای جهانی, تاریخ جهان و… را بگنجاند.59

متأسفانه این سفارشها, جامه عمل نپوشند, حتی پس از انقلاب اسلامی که انتظار می رفت حوزه, به این عرصه وارد شود و طلابی را با این انگیزه آموزش دهد, تربیت کند و زمینه تلاش آنان در محافل و مراکز علمی را فراهَم آورد این انتظار برآورده نشد و حوزه در این میدان وارد نشد و اکنون پس از بیست سال که از انقلاب اسلامی می گذرد. دست حوزه خالی است و یا دست کم به گونه ای نیست که بشود, دست به کاری بزند و از روی اطمینان و با قوت وارد این میدان شود و بی هراس به دفاع جانانه بر خیزد و آثار درخوری عرضه کند و نقدهای عالمانه و آبرومندانه بنگارد.

چون این نیاز برآورده نشده که پس از بیست سال رهبر معظم انقلاب, همان سخن شهید مطهری را در جمع فرهیختگان حوزه باز می گوید و یادآور می شود برای دفاع, ناگزیر باید با دانشهای روز آشنا بود:

(حوزه باید در متن حوادث علمی باشد. امروز شما بدانید و در جریان باشید که مثلاً در مقوله جامعه شناسی در دنیا چه نظرات و چه ایده هایی هست و چه فکرهایی می جوشد. گاهی در این فکرها, عناصر مطلوبی هست که آن را جذب کنید, عناصر نامطلوبی هست, قبل از آن که بیاید, دفاع مناسبش را آماده کنید و ذهنیت جامعه را واکسینه کنید.)60

استاد مطهری, باید الگو قرار بگیرد; زیرا وی چنین بود. از این که در دنیا چه ایده هایی هست و چه فکرهایی می جوشد, آگاهی داشت. پیش از آن که آن فکر به سوی سرزمین اسلامی, راه پیدا کند, راه بر آن می بست و ابزار دفاع مناسب را آماده می ساخت و ذهنیت جامعه را واکسینه می کرد.

شهید مطهری آرزو داشت حوزه نیز در همین سمت و سو سیر کند و طالب علمان, با اندیشه ها, ایده ها آشنا شوند و کم کم گام به مرحله کمال بگذارند و سره از ناسره شناس قوی و چیره دست گردند و پس از اشنایی ژرف با مبانی فکری غرب که بیش تر شبهه و هجومها از آن سوی به اسلام و دین می شود, به نقد شبهه ها و این مبانی, براساس اصل نوشته ها و از روی زبان اصلی بپردازند و زبان اصلی را محور کار خود قرار دهند, نه ترجمه ها را.

حوزه و عالمان دینی وقتی به این مرحله رسیدند و توانستند به گونه مستقیم از کتابهای فلسفی, کلامی, جامعه شناسی و… استفاده برند زودتر می توانند خود را برای دفاع آماده کنند و پیش از آن که شبهه فضای جامعه را در بر بگیرد و ذهن و فکرها در تسخیر خود در بیاورد, این گروههای فکری حوزوی که با اندیشه ها آشنایند و سرچشمه را می شناسند و انگیزه را می دانند, به پا می خیزند و پاسخ می دهند و شبهه زدائی می کنند.

این مهم را نمی شود با استفاده از زباندان به سامان رساند. زباندانان تنها بخشی از نیازها را بر می آورند و در همه جا و به موقع کارایی ندارند. افزون بر این, که بسیاری از مترجمان, بویژه زباندانان زبانها غربی, توانایی انتقال فرهنگ و یا ویژگیهای مکتبها و مذهبها را ندارند و از مبادله درست پیامها کم بهره اند. چه بسا مترجمان که با اندیشه های اسلامی همراهی ندرد, به تحریف گفته های دیگران دست زده و تصویری دلبخواه از اندیشه های دیگران ارائه کنند و یا آن که اندیشه های بیگانگان را در قالب تفکر ملّی و یا اسلامی, بدون اشاره به خاستگاه سخن به جامعه عرضه کنند, آن چنان که کم وبیش, نمونه هایی از این تحریف علمی و سرقتهای فرهنگی را در میان فیلسوف نماهای جامعه خود می بینیم.

استاد مطهری, با ادبیات قدیم و جدید عربی آشنایی کامل داشت. همواره تحولات فرهنگی دنیای جدید عرب و مسائل حوزه های علمی آن دیار را پی گیری می کرد, بویژه نوشته های نویسندگان مصری را که در آن روزها در دنیای عرب پیشتاز بود, مطالعه می کرد به بوته نقد و بررسی می گذاشت.

با زبان انگلیسی نیز, اندک آشنایی داشت.61 و برای استفاده کامل تر از نوشته های علمی غربیان از ترجمه کمک می گرفت و این را نیز نا تمام می شمرد و برای استفاده بهتر با متن سخنان آنان در صدد کامل کردن زبان خودبود که…

پارسائی و انصاف: کسی که به روشن گری مقوله های اسلامی می پردازد و در سکوی پاسخ گویی به شبهه ها قرار می گیرد, افزون بر پارسا باشد, همه ویژگیهای لازم, باید خداترس,پارسا باشد , و در بیان دین و پاسخ به شبهه های دیگران, شتاب نکند و رأی و نظر خود را بر دین تحمیل نکند و غرور و ترس از بدنامی او را به باطل نکشاند که بسیاری از انحرافها و مکتب سازیهای افرادی چون باب و بهاء و محمد بن وهاب و یا سران گروههای التقاطی جدید, ریشه در خودخواهیها و غرور علمی دارد, کسانی که دیر آمده و هیچ پیش کسوتی را به رسمیّت نمی شناسند و در همه مسائل اظهار نظر می کنند. استاد مطهری تقوا و خداترسی را شرط نخستین فتوا دهنده و پاسخ گوی به مسائل دینی می شمرد که بدون آن, افراد نه تنها گرهی را نگشوده که خود مشکل ساز شده و دیگران را به گمراهی افکنده اند:

(گذشته از تحقیق و اجتهاد, افرادی می توانند مرجع رأی و نظر شناخته شوند که از حداکثر تقوا و خداشناسی و خداترسی بهره مند بوده باشند. تاریخ اسلام افرادی را نشان می دهد که با همه صلاحیتهای علمی و اخلاقی, هنگامی که می خواستند اظهار نظر بکنند مانند بید به خود می لرزیده اند.)62

ایشان, به مناسبت تفسیر (تکلّف در قرآن) می نویسد: تکلّف, گفتار بدون دانش و آگاهی همه جانبه است. جز پیامبران و امامان, دانش افراد دیگر محدود است و درهمه مسائل نمی توانند صاحب نظر باشند و ان کس که ادعا می کند در همه دانشها می تواند نظر بدهد, نادان است.

استاد آن گاه اشاره به برخورد شیخ انصاری در جمع شاگردان می کند و این سیره را به عنوان الگویی زیبا و با شگوه فرا راه کسانی قرار می دهد که در کار نشر اندیشه دینی و قرآنی هستند:

(وقتی چیزی از او می پرسیدند اگر نمی دانست تعمد داشت بلند بگوید: ندانم, ندانم, ندانم… این را می گفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزی را نمی دانند, ننگشان نکند, بگویند نمی دانم.)63

استاد مطهری خود چنین بود, در برابر پرسشها بدون مطالعه و کاوش اظهارنظر نمی کرد و در پی یافتن پاسخ بود و در برابر پرسشهایی که پاسخ ان را نمی دانست به روشنی و اشکار می گفت نمی دانم64 و آن را در خود عیب نمی شمرد.

انصاف, شاخه ای از پارسایی است. آن که در جایگاه داوری اندیشه ها و پاسخ به شبهه ها می نشیند, باید انصاف و دادورزی را از نظر دور ندارد. برای فهم یک تفکر و اندیشه همه زوایا را بررسی کند و برای پاسخ به شبهه, زوایای سخن را درنظر گیرد و از نکته های مثبت و مفید آن چشم نپوشد.

قرآن, برای پاسخ به شبهه های کافران, همه سخن آنان را بازگو می کند و پیامبر اسلام(ص) در مجادله با کافران بسیار داد می ورزید و درگاه بحث و مناظره به آنان می فرماید:

(انّا و ایّاکم لعلی هدی او فی ظلال مبین.)65

از ما و شما یکی برهدایت است و یا بر گمراهی آشکار علی(ع) در مجادله و پاسخ شبهه های خوارج, راه انصاف و خیرخواهی می پیمود و به خوارج پیشنهاد کرد که بیایید کاوش کنید و بیینید اگر معاویه راه حق می پیماید و از من به خلافت سزاوارتر است, از او پیروی کنید و اگر من بر حقیقت هستم سخن مرا بپذیرید. آن حضرت در پاسخ کسانی که بر این سخن حضرت خرده گرفتند, به روش پیامبر استدلال کرد و آیه یاد شده را برخواند و فرمود: پیامبر در راه خود شک و تردید نداشت ولی در بحث با مخالفان راه انصاف می پیمود و با آنان مماشاة می کرد و من نیز پیرو آن حضرتم.66

دیده می شود برخی برای ردّ اندیشه های مخالفان, سخنان رقیب را مثله کرده و درباره آن داوری می کنند و حال آن که اگر این بخش در مجموعه سخن نگریسته شود و روح کلمه درنظر گرفته شود, چه بسا داوری دگرگون شود.

چه بسا, جمله ای به تنهایی مشکلی نداشته باشد, ولی ترکیب نکته ها و قرار گرفتن آن در یک مجموعه, مشکل داشته باشد. استاد, در مقام پاسخ گویی به پرسشها و شبهه ها, به همه زوایای سخن نگاه می کرد. در نقد اندیشه ها پر حوصله و بردبار بود و از برخورد سطحی و شتابزده با سخنان مخالف, دوری می کرد. سعی می کرد ابتداء ژرفای سخنان دیگران را بفهمد و بر این تأکید داشت که بسیاری از اختلافهای فکری برخاسته از نفهمیدن سخنان یکدیگر است.

او به سخنان دیگران گوش می داد. اگر نکته ای مثبت و پسندیده در آن می جست آن را می پذیرفت و اگر انحرافی در آن می دید به اندازه کژتابی سخن آن را نقد می کرد:

(در برابر فضل و کمال و لیاقت, در هر کس یافت می شد, حتی آنان که از راهش جدا بودند خاضع بود و انصاف می داد و حتی به زبان می آورد… این نوع داوری خود حاکی از چند فضیلت است. واقع بینی, انصاف, دلبستگی به فضیلت, حق گویی و تسلط بر اعصاب…)67

استاد, در نقد سخنان دیگران و بیان شبهه, بهتر از گویندگان آن, آن را باز می گفت و کوچک ترین تحریفی در افکار دیگران روا نمی داشت. به هنگام نقد و بررسی ضعیف ترین نظرات را نیز بیان می کرد و از طعنه و تحقیر و جوسازی به دور بود.


پی نوشتها:

1. سوره (نحل), آیه 43.

2. سوره (طه), آیه 114.

3. (بحارالانوار), علامه مجلسی, ج150/2, مؤسسه الوفاء.

4. همان مدرک43/.

5. همان مدرک, ج126/10.

6. (قصص العلماء), میرزا محمد تنکابنی130/, اسلامیه.

7. (تنبیه الامة و تنزیه الملة), میرزای نائینی, با مقدمه سید محمود طالقانی5/, شرکت سهامی انتشار.

8. (کشف الاسرار), امام خمینی1/.

9. (سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی), ج130/1, پیام آزادی.

10. (پیرامون جمهوری اسلامی), شهید مرتضی مطهری136/, صدرا.

11. (خاتمیت), شهید مطهری77/, صدرا.

12. (نظام حقوق زن در اسلام), شهید مطهری23/, صدرا.

13. (پیرامون جمهوری اسلامی), شهید مطهری35/.

14. سوره (بینه), آیه 1.

15. (مطهری مطهر اندیشه ها), محمد حسین واثقی راد, ج239/1, دفتر تبلیغات اسلامی.

16. (سیمای استاد در آینه نگاه دیگران), جمع آوری سید حمید جاوید247/, از سخنان شهید محمد جواد با هنر, صدرا.

17. همان مدرک245/, برای بحث مربوط به اخباری گری, ر.ک:(ده گفتار), شهید مطهری85/.

18. (عدل الهی, شهید مطهری), ج7/1, صدرا.

19. (امدادهای غیبی), 151/.

20. (عدل الهی), ج7/1.

21. (داستان راستان), شهید مطهری, ج21/1, صدرا.

22. (پیرامون انقلاب اسلامی)183/.

23. در این باره ر.ک به سخنرانی دقیق و عالمانه رهبر معظم انقلاب در تاریخ 74/9/14, چاپ شده در (حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری), ج300/2, دفتر مقام معظم رهبری.

24. (امامت و رهبری), شهید مطهری173/, صدرا.

25. (خاتمیت)116/.

26. سوره (مائده), آیه 101.

27. (بحارالانوار), ج379/56.

28. همان مدرک, 182/54.

29. همان مدرک, ج117/89 ـ 118.

30. (موطا), مالک, ج455/2, پاورقی, دار احیاء التراث العربی.

31. (اصول فلسفه و روش رئالیسم), شهید مطهری, ج5; (مجموعه آثار), ج886/6, صدرا.

32. همان مدرک.

33. (بحارالانوار), ج257/3.

34. (وحی و نبوت), محمد تقی شریعتی14/, حسینه ارشاد, به نقل از کتاب (مع ابی العلاء فی سجنه), طه حسین.

35. (بیست گفتار), شهید مطهری230/, صدرا.

36. (ده گفتار), شهید مطهری167/, صدرا.

37. (بحارالانوار), ج379/56.

38. همان مدرک, ج167/55.

39. همان مدرک, ج368/54.

40. (میزان الحکمه) ری شهری, ج331/4.

41. (بیت گفتار)230/.

42. (پیرامون جمهوری اسلامی)64/ و 76.

43. (خدمات متقابل ایران و اسلام), شهید مطهری, ج246/1, صدرا, مجموعه آثار, ج14.

44. (یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری, ج345/, مقاله آقای واعظ زاده خراسانی, سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

45. (امدادهای غیبی)47/.

46. (علل گرایش به مادی گری), شهید مطهری120/, توس.

47. (نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر), مرتضی مطهری74/, نشر عصر قم.

48. (نهج البلاغه), خ38.

49. (نظام حقوق زن در اسلام), شهید مطهری137/, صدرا.

50. (آشنایی با علوم اسلامی), علی اصغر حلبی227/, نشر اساطیر.

51. (اختیار معرفة الرجال) 508/, دانشکده الهیات مشهد.

52. (معارف الرجال), شیخ محمد حرزالدین, ج261/1, انتشارات کتابخانه آیت اللّه مرعشی.

53. (نقباء البشر), آقا بزرگ تهرانی, ج1178/3.

54. (ده گفتار)103/.

55. (الذریعه), آقا بزرگ تهرانی, ج92/4, دارالمرتضی للنشر, مشهد.

56. (پیرامون جمهوری اسلامی)36/.

57. (کیهان فرهنگی) سال 3, شماره 14/2.

58. (فلسفه تاریخ), شهید مطهری, ج7/1, صدرا.

59. (پیرامون جمهوری اسلام)36.

60. (حوزه و روحانیت), ج299/2.

61. (مطهری مطهر اندیشه ها, ج866/2, بخش اسناد تصویری.

62. (نظام حقوق زن در اسلام)137/.

63. (سیری در سیره نبوی), شهید مطهری201/.

64. همان مدرک202/.

65. سوره (سباء), آیه 24.

66. (بحارالانوار), ج319/33, وزارت ارشاد.

67. (یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری) ج350/1.

کلمات کلیدی
دین  |  اسلام  |  شبهه  |  اندیشه  |  استاد  |  فکر  |  دانش  |  شهید مطهری  |  پرسش  | 
لینک کوتاه :