×

سخن سردبیر ;شادی پژوهی در اسلام


تعداد بازدید : 1605     تاریخ درج : 1390/08/08

2

وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَی ؛ او است که می خنداند و می گریاند (1)

خداوند، خالق هستی است. همة زیبایی ه آفریدة اوست. خنده نیز اثر او است. تبسمی که بر لبان شم است، آیه ای از آیات او است. تمام عوامل شادی از او نشأت گرفته اند؛ زیر تمام هستی از او است. جهان فقط زیبایی است. اصل خلقت برابر است ب زیبایی. آنان که دنی ر پلشتی می پندارند ی خد ر نشناخته اند ی منظورشان دنیای بی خد است. دنیا، آیة خد است. مگر آیة خد می تواند زشت باشد؟! آیه یعنی نشانه. خداوند زیباست و زیبایی ر دوست دارد: «ان الله جمیل و یحب الجمال».(2)

شادی چیست؟ آی تاکنون از شم پرسیده اند: محبت چیست؟ عشق چیست؟ خوشبختی چیست؟

سؤال ها، این قدر ملموس اند که انگار پرسیدن ندارند. ب این حال، صده پاسخ از سوی دانشمندان به این سؤال ه داده شده است. شادی از این گونه پرسش ه است. هر انسانی، شادی ر تجربه کرده است. شادی مانند تنفس، غذ خوردن، حرف زدن و گریستن، از ضروری ترین نیازهای حیات انسانی است؛ گرچه برخی انسان ه در استفاده از آنه دچار مشکلات می شوند. شادی، واکنش انسان در برابر «بیرون» است. اگر «بیرون» نباشد، شادی معن ندارد؛ همان گونه که عشق ورزیدن و دوست یابی معن ندارد. همة انسان ه از برخی رخدادهای بیرونی، شاد می شوند و از برخی، ناراحت. نمی توان شادی ر عین «لذت» دانست. گاه بین این دو تمایز وجود دارد. برخی لذت ها، شادی آورند و برخی شادی ها، موجب لذت . روح نیز خسته می شود. گاهی تن، شاداب است و روح، خسته. گاهی به عکس است؛ تن، خسته است و روح، شاد. برخی، بدنی سالم دارند؛ ام روحی افسرده ر حمل می کنند. برخی نیز تنی رنجور دارند، ولی روحی ب نشاط به زندگی بخشیده اند. آی ندیده اید کشاورزی ر که پس از رنج نش در شالیراز، ب لبخندی به زیبایی آن چه نظاره می کند روان خویش ر آرام می سازد؟!

گاهی جسم و روح، هر دو خسته اند. این جاست که پای استراحت روح به میان می آید. هنگامة خستگی روح و روان، باید سراغ حکمت های شادی آور رفت؛ همان گونه که امام علی (ع) فرمود: «انّ هذه القلوب تملّ کم الابدان فابتغو له طرائف الحکمه».(3)

اسلام، دین تعادل است. هدف از بعثت پیامبران الاهی، راهنمایی انسان ه برای رسیدن به تعادل در زندگی است. عبادت، محور تعادل زندگی است؛ البته عبادت شایسته. مگر عبادت هم ناشایسته می شود؟ آری، عبادت نیز اگر از اصول خود خارج شود نارو است. مگر نه این که زنی نزد پیامبر اسلام (ص) از شوهرش که او ر ترک کرده و در کنج مسجدی خود ر به عبادت محصور کرده بود شکایت کرد و پیامبر اسلام (ص) از این عبادت نارو بیزاری جست؟! برخی عبادت ها، پوسته ای بیش نیست و به مغز عبادت نمی رسد. هدف عبادت، فقط انجام مناسک ظاهری نیست بلکه خودسازی است. بنابراین، عبادتی که چنین ره آوردی نداشته باشد ناقص است.

استاد شهید مرتضی مطهری هماره در نوشته ه و سخنانش به آسیب شناسی اندیشة دینی می پرداخت. وی دربارة علت های گریز مردم از دین می نویسد:

بشر، محکوم است از غرایز خود پیروی کند. در وجود بشر، غرایزی نهاده شده ت او ر به سوی هدفی که در متن خلقت منظور است، بکشاند ... . تمایل به فرزند ... از شاهکارهای خلقت الاهی است ... یکی دیگر از غرایز بشری، حس حقیقت جویی و دانش طلبی و کاوش است ... . از جمله غرایز انسان، مال دوستی است ... . اگر انسان پول داشته باشد کلید همة قفل ه ر در دست دارد ... . از این نظر، آدمی پول ر به عنوان کلید همة قفل ه از نظر مادیات زندگی، دوست می دارد ... .

ب یک امر طبیعی و غریزی نمی توان مبارزه کرد ... . اگر ب نام خد و ب نام دین، ب این غرایز مبارزه شود، ... ثروت و قدرت و تمکن، مایة بدبختی شناخته شود و فقر و ضعف و ... مایة سعادت و خوشبختی، چه عوارضی دست می دهد؟

کار دین و رسالت دین، محو غرایز نیست، تعدیل و اصلاح و رهبری و حکومت و تسلط بر آنه است؛ چون غرایز ر نمی توان و نباید از بین برد. قهر در اجتماعاتی که ب نام خد و دین و مذهب برای نابودی غرایز قیام می کنند و خداپرستی ر ب زندگی متضاد معرفی می کنند ... مکتب های ضد خدایی و ضد دینی رواج می گیرد.

انسان باید در همة کارهای خود تعادل ر برقرار سازد. کار زیاد، بدن ر خسته می کند و روح ر در فشار قرار می دهد. لذت های حلال در این گونه لحظات، فریاد رس هر انسان باورمند به آخرت است. برخی، تن خستة خویش ر ب هر خوشی، به کامیابی می رسانند؛ ام دین باوران تنه از لذت های حلال برای سامان بخشی به قلب های خسته و رهایی از بند مشکلات استفاده می کنند.

افراط و تفریط، دو گردنة خطرناک زندگی اند. چه بس انسان هایی که از این گردنه ه نتوانسته اند به سلامت بگذرند و در درة ذلت سقوط کرده اند. برخی تمام عمر کار می کنند و تن خستة خویش ر به گور می برند. برخی تمام عمر هوس رانی می کنند و حتی نمی فهمند که مرده اند و در قیامت ب خبر می شوند که عمر هوس هایشان به پایان رسیده است.

برخی شبانه روز مشغول انجام مناسک اند؛ تعقیقات پشت سر تعقیبات، زیارت پشت سر زیارت، حج مستحبی پشت سر هم، دایم ذکر بر لب دارند و تسبیح در دست. زن و بچه و خویشان و دوستانشان هم لبخند او ر ندیده اند. جز مجلس فاتحه کسی از او نشستی ندیده است؛ حتی در مراسم خوشحالی به مناسبت اعیاد مذهبی، هم می گریند. مجالس عروسی شان هم مانند مجالس ترحیم است، ب این تفاوت که رنگ پیراهن شان متفاوت است.

برخی، شبانه روز، مشغول خوردن، غیبت، تهمت، ناسز و گناه اند، نه محرّم می شناسند و نه رمضان. نه حرمت مسجد ر نگاه می دارند و نه حرمت مدرسه را. پدر و مادر، همسایه و مشتری، همه از آنان ناراضی اند. از زمین و زمان شاکی اند و همه از آنان شاکی. ب قرص های روان گردان، روان خویش ر آرام می سازند و ب مسخرة دیگران، خویش ر خوشحال.

نه تنه چشم ه ر باید شست، بلکه قلب ه ر هم باید شست. شست و شوی قلب ها، گاه ب قرآن است، گاه ب نماز است، گاه ب توسل و گریه است، گاه نیز ب گاز زدن سیب سرخی در دستان پر مهر همسر.

قلب ه نیز سنگ می شوند؛ آن گاه به نظاره بنشینید قلبواره ها؛ بلکه سنگواره ه را. قلب ه نیز بر اثر دروغ، غیبت، تهمت، خیانت، پرخاش به پدر و مادر، اذیت دیگران و ... زنگار می گیرند.

به دست آوردن روزی حلال، از بزرگ ترین عبادت هاست و عرق کارگر بسان خود شهید است؛ ام تمام زندگی نیست. زندگی، دست نوازش کشیدن بر سر یتیم نیز هست، دیدار آشنایان نیز هست، عیادت از مریض نیز هست، شوخی نیز هست.

هرگاه از کار زیاد خسته می شود، چه کار می کنید؟ دست از کار می کشید، لحظه ای استراحت می کنید و خستگی تن ر برطرف می سازید. قلب ه نیز خسته می شوند. خداوند، همة هستی ر برای انسان آفریده است. آی سز است که او همة هستی ر به کار بگیرد و از آفرینندة هستی غافل شود؟!

برخی فقط در اندیشة ثروت اند و برخی فقط در اندیشه راز و نیاز ب خدا. برخی از هر دو چشم پوشیده اند. شماری اندک نیز به دنبال هر دو هستند. شماری هم علاوه بر آن دو، لذت های حلال ر به سفرة زندگی خویش اضافه کرده اند.

پیشوای پرهیزکاران، امام علی (ع) فرمود:

«للمؤمن ثلاث ساعات: فساعه یناجی فیه ربّه و ساعه یرّم معاشه و ساعه یخلّی بین نفسه و بین لذّته فیم یحلّ و یجمل؛ مؤمن، زندگی خود ر در هر شبانه روز به سه بخش تقسیم می کند: بخشی برای عبادت خداوند، بخشی برای کسب حلال و بخشی برای لذت های حلال و روا».(4)

انبساط و انقباض ماده ر در کتاب های درسی خوانده اید. مواد بر اثر گرما، منبسط می شوند و بر اثر سرما، منقبض. گرم مولکول های مواد ر از یکدیگر جد می سازد و سرم آنه ر به یکدیگر نزدیک. از این رو، مواد بر اثر گرم حجم بیش تری پید می کنند و بر اثر سرم حجم کم تری.

آی روح هم انبساط و انقباض دارد؟ آری، روح ه هم گاه منبسط و منقبض می شوند. در برخی حالات، ظرف روح چنان تنگ می شود که هیچ ذره ای ر پذیر نمی شود، چه رسد به محبت نیایش. گاه برخی روح ه چنان گسترده می شوند که پذیرای تمام نیکی ه می گردند.

آی تاکنون دیده اید افرادی ر که تاب تحمل خویش ر هم ندارند؛ چه رسد به دیگران؟ حتم شنیده اید ی خوانده اید که جوانی بر اثر شکست در امتحانات کنکور، خواستگاری، ازدواج، مسابقة فوتبال تیم مورد علاقه اش، ورشستگی و ... خودکشی کرده است! آنان که تاب تحمل «خود» ر ندارند، به «خود»کشی متوسل می شوند. پایان راه انقباض روح، خودکشی است. برخی در میانة این راه قرار دارند. بیاییم برگردیم و روح خویش ر منبسط کنیم. راه های انبساط روح، فراوان است. یکی از این راه ها، شادمانی است.

امام علی (ع) فرمود: «السرور یبسط النفس؛ شادی، سبب انبساط روح است».(5)

شادی، انواع مختلفی دارد. برخی ب شادی دیگران، شادند و برخی ب غم دیگران. برخی ب همه شادند، مرزی ندارند، حلال و حرام نمی شناسند، شادی ر هرچه باشد می پسندند، شادی ب هر که و هر چه برایشان گوار است؛ می گویند شادی، شادی است، خوراک روح است، انبساط روح است، اساس زندگی است، هر چه باشد. اینان ب عمق شادی راه پید نکرده اند، گمان می کنند روح خویش ر انبساط داده اند. زندگی، زیب است؛ ام زندگی. برخی مرده اند و لذت می برند. آنان که ب تمسخر و اذیت و آزار دیگران شادند، روح شادی ر نیافته اند؛ تنه علامت لبخند بر لب دارند؛ مرده ای خنده بر لب اند.

برخی آدم ها، برکه ای اند، برخی اقیانوسی. آنان که شادی ر به هر قیمتی می خواهند مانند ماهیان گرفتار در برکه ای خُردند و آنان که شادی های ناب ر می جویند ماهیانی اند که در اقیانوس عشق صف می کنند. برخی خیال می کنند که در اقیانوس اند، توهم می کنند چنین اند. بر فرض بپذیریم اقیانوسی اند، ام دریغ که اقیانوسی به عمق برکه دارند که گاه هوای نفس کشیدن نیز ندارند.

بیاییم شادی های رو ر فراموش نکنیم. بیاییم از پیشرفت دیگران خوشحال شویم و از بیماری شان، ناراحت. از شکست دیگران نخندیم و بر پیروزی شان نگرییم. شادی هایی روح ر گسترده می کنند که پاک باشند. مگر شادی هم پاک و ناپاک دارد؟ آری، شادی های حرام، ناپاک اند و شادی های حلال، پاک.

چر برخی از رنج دیگران لذت می برند و از لذت دیگران در رنج اند؟ رمز و راز این مسئله در چیست ؟ یک کلام، ظرفیت روح ه متفاوت است. برخی دور روح خویش پرچین کشیده اند و جز خود پرچین نشینی ندارند. برخی نیز پرچین ه ر شکسته، هر درنده ای ر به درون خویش راه می دهند. برخی نیز – که اندک اند – پرچینی دارند که تنه خد ر به داخل آن راه داده اند. مرحب به این افراد. اینان روح آسمانی دارند و در اقیانوسی به عمق بی نهایت شن می کنند.

شادی های روا، اندک نیستند؛ گرچه برخی گمان می کنند مسجد و حسینیه و دین فقط راه گریه ر نشانه رفته اند! هزاران گونه می توان شادی کرد و ثواب برد. بهشت، پاداش کارهای نیک است؛ گریه از ترس قیامت ی شاد کردن یتیمی گرسنه. گریه در عزای امام حسین (ع) ثواب دارد، نشاندن لبخندی بر لب همسر نیز ثواب دارد. بهشت تنه در گرو گریه نیست. مگر ثواب شادی های حلال ر نشنیده ی نخوانده اید؟! بیاییم گرد گناه نگردیم، آب ر گل نکنیم، چشم هایمان ر بشوییم و جور دیگر بنگریم. بیاییم باورهای خود ر بازشناسی کنیم.

گاه بر اثر مشکلات زندگی، روح ه گرفته می شوند. شادی باعث باز شدن روح هاست. لبخند زدن به سیمای شوهر، شادی حلال و ثواب آور است، روح ر زنده می کند. تشویق دیگران، شادی آور است. مسافرت، سبب شادی است. راه های حلال برای به دست آوردن شادی، فراوان است. شادی های پاک سبب گسترش روح می شود، روح ر از گرفتگی نجات می دهد و نشاط عبادت به آدمی می بخشد. شادی های ناپاک گرچه لحظه ای روان ناآرام ر آرام می سازند ولی عوارض زیان باری برای روح آدمی دارند؛ همان گونه که خوردن شیرینی برای بیماری که قند خونش بالاست لحظه ای شادی آفرین است و سرانجام مرگ آوری در پی دارد. شادی از طریق گناه، لحظه ای کام ر سیراب می سازد؛ ام دریغ از فردای آن. پیامدهای گناه ر در دنی و آخرت بنگرید. چه بس پول های حرامی که خرج بیمارستان می شوند. چه بس حرام هایی که در آخرت به آتش تبدیل و به حلقوم گناهکار ریخته می شوند.

شادی ر پاس بداریم. خدای شادی آفرین ر حرمت نهیم؛ همان خدایی که زن ر آفرید ت مرد آرام گیرد، مرزی برای شادی آن دو در شب عروسی شان تعیین کرده است. برخی ب این بهانه که شب عروسی فقط یک شب است، هر گناهی ر در آن رو می دانند؛ حتی رقصیدن زنان و مردان نیمه برهنه و نامحرم را. نمی گوییم در شب عروسی نباید جشن گرفت، بلکه می گوییم باید شادی کرد؛ ولی به چه قیمتی؟! برخی همة شادی ه ر حق انسان می دانند و اصل مرزی برای شادی نمی شناسند. حلال و حرام، رعایت قانون و شرع، آثار سوء برخی شادی ه و ... ر اصل باور ندارند. در نگاه آنان، ب گناه نیز می توان شاد بود، ب هر ناحقی می توان شاد بود؛ زیر شادی، حق و ناحق و حلال و حرام نمی شناسد. سرانجامِ شادی ب گناه، دوزخ است. قرآن دربارة یکی از علت های گرفتاری دوزخیان می فرماید:

ذلکم بم کنتم تفرحون فی الارض بغیر الحق؛ این بدان علت است که به ناحق در روی زمین شادی کردید. (6)

پی نوشت ها:

1. سورة نجم، آیه 43.

2. بحارالانوار، ج 83، ص 185.

3. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 188.

4. همان، شماره 382.

5. میزان الحکمه، ج 4، ص436.

6. سورة غافر، آیه 75.

کلمات کلیدی
روح  |  عبادت  |  لذت  |  غریزه  |  خد  |  زیبا  |  شادی  |  شاد  | 
لینک کوتاه :