×

قثم بن عباس، سرداری بزرگ

علی(ع) از توطئه معاویه آگاه شد و خطاب به فرماندارش در شهر مکه چنین نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم من عبدالله علی امیرالمؤمنین الی قثم بن عباس. ) (1) (2) بعد از حمد الهی، مامور اطلاعاتی من از مغرب «شام » گزارش داده است که مردمی از شام از طرف معاویه به سوی حج «ابوسعید خدری »، صحابی بزرگ که تازه از مدینه رسیده بود، خدمت نماینده علی(ع) رسید و گفت: چه تصمیم دارید؟ قثم جواب داد: سپاه شام به فرماندهی «یزید بن شجره » نزدیک مکه است و مردم مکه با سکوت شان ندای یاری ام را والی مکه: آری، نامه ای از امیرمؤمنان علی(ع) برایم رسیده، او اطمینان داده معقل را همراه جماعتی از مؤمنان جهت (6) نماینده امیرمؤمنان علی(ع) در انتظار رسیدن سپاه امامش لحظه شماری می کرد که شامیان مکه را به قصد شام ترک (7) یار وفادار علی(ع) قثم بن عباس تا هنگام شهادت امیرمؤمنان علی(ع) نماینده و فرماندار وی در حجاز و توابع آن بود. بعد از شهادت علی(ع) جناب قثم بن عباس در گسترش فرهنگ دین مقدس اسلام بسیار کوشید و در جهت جلوگیری از ارائه کرد که بخشی از آن چنین است: 1 ) دستور داد جوی آبی حفر کردند تا بیدمیدان و نوباغ سبزی کاری شود. (15) آن چشمه را مشهد می نامند; زیرا حضرت قثم در آن مکان به شهادت رسیده است. می شوند، با آن آب غسل می کنند، از آن می نوشند و عقیده دارند که جناب قثم در کنار همان آب شهید شده است.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 1729     تاریخ درج : 1390/08/08

صداقت و عدالت قثم

نامه امام علی(ع) بزرگواری و مقام علمی و اجتهادی جناب قثم را نشان می دهد و گواه صداقت، مدیریت و عدالت او است. امیرمؤمنان علی صلی الله علیه و آله به وی اجازه فتوا و تصرف در بیت المال داد و او را نماینده و سفیر تام الاختیار خود در حجاز ساخت.

توطئه عمروعاص

در سال 39 ه ق عمروعاص معاویه را به فرستادن نماینده و تعیین امیرالحاج در مراسم حج ترغیب کرد. معاویه «یزیدبن شجره روهاوی » را همراه سه هزار جنگجوی کارآزموده برای تبلیغ دیدگاه سیاسی خویش و شوراندن مردم علیه امیرمؤمنان علی(ع) به مکه گسیل داشت. او به یزید بن شجره فرمان داد والی مکه و امیرالحاج علی(ع) را برکنار کند. این تصمیم معاویه و عمروعاص بسیار مخفی بود.

علی(ع) از توطئه معاویه آگاه شد و خطاب به فرماندارش در شهر مکه چنین نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

من عبدالله علی امیرالمؤمنین الی قثم بن عباس. سلام علیک

اما بعد فان عینی کتب الی یعلمنی انه وجه الی الموسم اناس. من اهل الشام، العمی القلوب، الصم الاسماع، الکمه الابصار، الذین یلبسون الحق بالباطل، و یطیعون المخلوق فی معصیة الخالق، و یحتلبون الدنیا درها و یشترون عاجلها بآجل الابرار المتقین، و لن یفوز بالخیر الا عامله، و لا یجزی جزاء الشر الا فاعله،

«وقد وجهت الیکم جمعا من المسلمین ذوی بسالة ونجدة مع الحسیب الصلیب الورع التقی معقل بن قیس الریاحی. و قد امرته باتباعهم و قص آثارهم حتی ینفیهم من ارض الحجاز»

فاقم علی ما فی یدیک قیام الحازم الصلیب، والناصح اللبیب، التابع لسلطانه، المطیع لامامه، و ایاک و ما یعتذر منه، و لا تکن عند النعماء بطیرا، و لا عند الباساء فشلا. (و لا یبلغنی عنک وهن و لا خور، و ما تعتذر منه، و وطن نفسک علی الصبر فی الباساء و الضراء، و لا تکونن فشلا، و لاطائثا و لا رعدیدا.) (1) (2)

بعد از حمد الهی، مامور اطلاعاتی من از مغرب «شام » گزارش داده است که مردمی از شام از طرف معاویه به سوی حج گسیل گشته اند. مردمانی کوردل، کر و نابینا; کسانی که حق را از راه باطل می جویند; در نافرمانی خدا، از مخلوق پیروی می کنند، به بهانه دین، شیردنیا را می دوشند و دنیای حاضر را به جای آخرت نیکوکاران پرهیزگار می خرند; و هرگز به خیر و نیکی نرسد مگر نیکوکار; و هرگز کیفر بدی نبیند مگر بدکردار.

جماعتی از مؤمنان و صاحبان فضل و استقامت را، به فرماندهی مرد پرهیزگار «معقل » فرزند قیس، به سوی شما فرستادم و به ایشان امر کردم که «لشکرمعاویه » را از سرزمین حجاز اخراج کنند.

پس در حفظ حکومت مکه و نظام و آرامش آن چون شخصی دوراندیش، پایدار، دلسوز و خردمند، که پیرو سلطان و فرمانبردار «امام و پیشوایش » است، استوار باش; و بناید کاری کنی که بعدا به عذر خواهی منجر شود. هنگام خوشی ها، زیاد شادمان نشوی و در سختی ها هراسان نباشی; و نرسد مرا خبری از تنبلی و سستی تو که بعدا از آن عذر خواهی کنی; و خود و اطرافیان و فرمانبرداران خویش را برای صبر در مقابل سختی ها و مشکلات و پیشامدها آماده کن.

نامه حضرت چند مطلب را روشن می کند:

الف ) امام در مرکز تصمیم گیری معاویه نیروی اطلاعاتی داشت که اخبار و پیشامدهای شام را به حضرت گزارش می داد.

ب ) تربیت یافتگان معاویه صفاتی زشت داشتند.

ج ) هدف معاویه و دوستانش رسیدن به دنیا بود و دین را وسیله قرار داده بودند.

د ) دوراندیشی و خیرخواهی مسؤولان از عوامل مؤثر در حفظ حکومت است. حتی استقامت فردی نیز مفید است.

همزمان با رسیدن نامه حضرت علی(ع) به دست قثم، وی مردم را به مسجد فرا خواند. بر منبر رفت، بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر اسلام(ص)، ایشان را در جریان آمدن سپاه شام و اهداف آنان قرار داد و نظرشان را جویا شد. او از حاضران خواست که بگویند برای جهاد و دفاع آمادگی دارند یا خیر؟!

حاضران سکوت اختیار کردند، استاندار امیرمؤمنان فرمود: دریافتم شما در چه اندیشه اید و می دانم برای دفاع آمادگی ندارید.

وقتی جناب قثم خواست از منبر پایین آید، «شیبه بن عثمان عبدی » گفت: ای امیر! ما در بیعت و تعهدمان ثابت قدم و وفاداریم. آنچه دستور فرمایید، انجام می دهیم.

بقیه سکوت را ترجیح دادند. (3) نماینده امیرمؤمنان(ع) رهسپار پایگاهش شد.

«ابوسعید خدری »، صحابی بزرگ که تازه از مدینه رسیده بود، خدمت نماینده علی(ع) رسید و گفت: چه تصمیم دارید؟

قثم جواب داد: سپاه شام به فرماندهی «یزید بن شجره » نزدیک مکه است و مردم مکه با سکوت شان ندای یاری ام را پاسخ منفی دادند. ما ناگزیریم جهت حفظ بیت المال و جان مان به کوه های اطراف مکه برویم تا سپاه امام علی(ع) برسد. (4)

ابوسعید گفت: روزی که از مدینه به طرف مکه حرکت کردم از بازرگانان کوفی شنیدم که سپاهی از جانب علی(ع) به قصد مکه آماده حرکت است.

والی مکه: آری، نامه ای از امیرمؤمنان علی(ع) برایم رسیده، او اطمینان داده معقل را همراه جماعتی از مؤمنان جهت دفع فساد شامیان روانه کند. تا رسیدن ایشان، ما به کوه های اطراف مکه پناه می بریم.

ابوسعید: آیا جواب پسرعمومیت را داری که قبل از رسیدن آنها شهر را ترک می کنی؟ پیشنهاد بهتر آن است در شهر باشید و صبر کنید تا آنها وارد شوند. اگر قدرت بر جنگ و دفاع داشتید، وارد میدان شوید وگرنه به کوه های اطراف مکه بروید. در این صورت معذورید. (5)

قثم این پیشنهاد خیرخواهانه را پذیرفت و در شهر ماند. یزید بن شجره با لشکر شام دو روز قبل از «ترویه » به عرفات رسید و اعلام داشت برای جنگ نیامده است. یزید بن شجره گفت: یکی از صحابی بزرگ را بیاورید. ابوسعید خدری را بردند. یزید گفت: امسال به افاق هم شخصی را به امامت حج انتخاب کنیم. نه من باشم و نه قثم.

ابوسعید پاسخ داد: باید نزد قثم بروم و نظر وی را جویا شوم.

والی مکه با گزینش فرد سوم موافقت کرد. مردم و بزرگان مکه به اتفاق «شیبه بن عثمان العبدی » را انتخاب کردند و او همراه مردم در سال 39 ه ق مراسم حج را به پایان رسانید. (6)

نماینده امیرمؤمنان علی(ع) در انتظار رسیدن سپاه امامش لحظه شماری می کرد که شامیان مکه را به قصد شام ترک کردند.

«معقل بن قیس » همراه سپاه اسلام به نزدیکی مکه رسید. حجاجی که برگشته بودند، خبر رفتن شامیان را به ایشان دادند. معقل آنها را دنبال کرد. او وقتی به وادی القری رسید که شامیان حرکت کرده بودند. سپاه اسلام ده تن از سپاه یزید بن شجره را دستگیر کرد و به کوفه برد. (7)

یار وفادار علی(ع)

قثم بن عباس تا هنگام شهادت امیرمؤمنان علی(ع) نماینده و فرماندار وی در حجاز و توابع آن بود.

بعد از شهادت علی(ع) جناب قثم بن عباس در گسترش فرهنگ دین مقدس اسلام بسیار کوشید و در جهت جلوگیری از بدعت در سیره پیامبر اسلام(ص) و رسانیدن پیام ناب محمدی به مناطق مختلف سفر کرد. او در زمان حکومت معاویه بدون حکم رسمی مدتی در یکی از شهرهای خراسان بزرگ فرماندار بود. (8)

قثم همراه سپاه اسلام، به فرماندهی سعیدبن عثمان، سرزمین بلخ را پشت سرگذاشت، از رود جیحون یا ماوراءالنهر عبور کرد. (9)

خدمات قثم در ماوراءالنهر

سردار فاتح اسلام، جناب قثم بن عباس، بعد از تسخیر سمرقند، با تعدادی از سربازان جهت تعلیم و ترویج احکام دین مقدس اسلام در آن سرزمین ماندگار شد. (10) او افزون بر آموزش حقایق وحی، خدمات اجتماعی بسیار به مردم آن دیار ارائه کرد که بخشی از آن چنین است:

1 ) دستور داد جوی آبی حفر کردند تا بیدمیدان و نوباغ سبزی کاری شود. (11)

2 ) مصلایی بزرگ در بیرون شهر بر دروازه شیخ زاده بنیان نهاد. (12)

3 ) معبد و بتخانه کافران را ویران و به جای آن مسجد جامع سمرقند را بنیاد کرد. (13)

درخشش خورشید اسلام در سمرقند، دشمنان اسلام را نگران ساخت و سرانجام لشکر خاقان چین به سمرقند حمله کرد. (14)

شهادت

عموزاده رسول الله صلی الله علیه و آله پیشاپیش مردم آن سامان در چندکیلومتری شهر سمرقند با سپاه خاقان درگیر شد. در این نبرد، تیری به پیشانی مبارکش اصابت کرد و او در کنار چشمه آبی که در چندکیلومتری شرق سمرقند قرار دارد، در تابستان 56 هجری قمری به دیدار حق شتافت. (15)

آن چشمه را مشهد می نامند; زیرا حضرت قثم در آن مکان به شهادت رسیده است.

از جمله کسانی که بسیار با رسول الله شباهت داشت قثم بن عباس بود که پدرش چنین شعری سروده:

بابی یا قثم

یاشبیه ذی الکرم

«پدرم فدای تو ای قثم ای آنکه شبیه به پیامبر صاحب کرم هستی.»

خوش سیما و گشاده رو و خوش اندام بود، رنگ روشن به سرخی آمیخته داشت، دارای چشمان سیاه و گشاده و مژه هایی بلند و ریش کاملی بود، در گفتارش صراحت داشت و شیرین سخن می گفت و زبانش فصیح و کامل بود. (16)

مرقد مطهر سرباز فداکار و گمنام اسلام حضرت قثم بن عباس بیرون شهر سمرقند در کنار قبرستان «بنوناجیه » در قلعه معروف و تاریخی افراسیاب واقع شده است. تربت گلگون او کعبه عاشقان حق و طبیب دردمندان و حلال مشکلات درماندگان است. (17)

حرم قثم

بارگاه حضرت قثم با طراحی دقیق هنری بنا شده است. عمارتی عالی، با صفا و زیبا دارد و رنگ لاجوردی اش مردم را به سوی خود می کشاند. (18)

در ایام دولت امیرتیمور گورکان آرامگاه سردار شهید آل هاشم عمارت یافت و در سال 735 آماده پذیرایی از زائران شد.

تاریخ بنای مسجد کلان مشخص نیست.

در بالای دروازه آن از طرف داخل در یک سمت نام سلطان احمد و در طرف دیگرش نام سلطان ابوسعید نوشته شده است. بدین سبب، بعضی گمان می کنند سلطان ابوسعید قبل از امیر تیمورگورکانی به عمارت آن پرداخته است. تاریخ اتمام دروازه و کنده کاری آن سال 760 ه ق است. (19)

مسجد داخل صحن و حجره هایی که در آخر پلکانها در کنار راهرو عمومی واقع شده، در سال 838 هجری قمری به وسیله میرزا الغ ساخته شده است. در زمان سلطان سنجر، در بالای تل خندق سمرقند طرف غربی چشمه مشهد، مدرسه ای به نام «قثمیه » بنا کردند که اکنون اثری از آن باقی نمانده است. در بالای پلکانهای شرقی در روضه، مدرسه ای است که در ایام دولت امیر حیدرپادشاه بنانهاده شده است. در اطراف آرامگاه قثم گنبدهای قاضی زاده رومی و همسران و خواهران امیرتیمورگورکانی بارنگهای زیبا و کاشی کاری فیروزه ای چشمان تماشاگران را جلب می کند.

تعدادی از سربازان اسلام نیز در این مکان به خاک سپرده شده اند. نام برخی از این بزرگان عبارت است از:

1 ) شیخ اسلام ابوالحسن.

2 ) ابونصر قصاب.

3 ) امیر خراسان.

4 ) محمد بن مالک اژدر که در نزدیکی بارگاه جناب قثم مدفون است. مشهور آن است که محمد از یاران قثم بود و در همان جنگ به شهادت رسید.

5 ) خواجه دانیال که در طرف شرقی قلعه افراسیاب کنار چشمه آب مدفون است. او نیز از یاران قثم بن عباس بوده است، هرچند مردم مزارش را مقبره دانیال نبی می خوانند. (20)

سنت دیرینه مردم

یکی از سنتهای دیرینه مردم سمرقند این است که همه ساله شب دوشنبه آخر سال شمسی در کنار چشمه مشهد جمع می شوند، با آن آب غسل می کنند، از آن می نوشند و عقیده دارند که جناب قثم در کنار همان آب شهید شده است. (21)

جناب عباس، عموی حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله یازده فرزند داشت. شش تن از آنها به نامهای فضل، عبدالله، عبیدالله، قثم، معبد، عبدالرحمان و ام حبیب فرزند ام الفضل بودند. نام چهار فرزند دیگر عباس چنین است:

عون، کثیر، تمام و حارث. (22)

عبدالله بن یزید هلالی درباره ام الفضل می گوید: هیچ زن نجیبی چون ام الفضل شش فرزند بزرگ به دنیا نیاورده است. باید زنان و مردان او را گرامی بدارند. (23)

مزار آن برادران از یکدیگر دور افتاده است.

فضل در «یرموک » سوریه مدفون است. عبدالله در مدینه، عبیدالله در یمن، معبد و عبدالرحمن در آفریقا و قثم در سمرقند. (24) وقتی خبر شهادت قثم بن عباس به برادرش عبدالله رسید، گفت: میان زادگاه و آرامگاهش بسیار فاصله است; در مدینه به دنیا آمد و در سمرقند دنیا را وداع گفت. (25)

پی نوشتها:

1 - نهج البلاغه، فیض الاسلام،نامه 33، ص 942.

2 - ناسخ التواریخ، ج 1، ص 341.

3 - الفتوح، ابن اعثم کوفی، ص 709.

4 - همان، ص 710.

5 - همان، ص 711; سیمای کارگزاران علی(ع)، علی اکبرذاکری، ج 1، ص 115.

6 - الفتوح، ص 711-712.

7 - همان، ص 713.

8 - الاعلاق النفسیه، ابن رسة، ص 201; فضائل بلخ، واعظ بلخی، ص 30.

9 - مجله حبل الله، انتشارات سید جمال الدین، شماره 31، ص 11.

10- سیمای سمرقند، ص 88.

11 - قندیه، ص 2.

12 - همان، ص 23-25.

13 - همان.

14 - سیمای سمرقند، ص 89.

15 - همان، ص 90 و89.

16 - تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 514; بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 22، ص 250: نهایة الارب، ج 7، ص 29.

17 - سمریه، ص 59.

18 - همان، ص 60.

19 - همان، ص 63.

20 - همان، ص 64; سیمای سمرقند، ص 59.

21 - همان، ص 36-42.

22 - سیمای کارگزاران علی(ع)، ج 1، ص 136.

23 - همان.

24 - ناسخ التواریخ، ص 421.

25 - تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 172.

کلمات کلیدی
معاویه  |  مکه  |  سمرقند  |  امیر مؤمن علی  |  قثم بن عباس  |  قثم  |  اسلام حضرت قثم بن عباس  |  یزید بن شجره  | 
لینک کوتاه :