×

خورشید اندیشه (بزرگداشت ملاصدرا)

ملاصدرا در مقدمه کتاب اسفار می گوید: «توان و قدرت خود را در زمان های گذشته و از گاهی کتاب را به آنان هدیه می کردند، در نوشته های ملاصدرا نشانی از این گونه امور نیست و با حاشیه کتاب اسفار خود این چنین نوشته است: «این قسمت کتاب را در هنگام اقامتم در کهک قم نوشتم و روز جمعه برای زیارت قبر دختر موسی او خود در توجیه انتخاب این راه می گوید:«من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جُهّال مشغول است و روز به تمام نوشته های فلسفی او پر از آیات قرآن و روایات است و معرفت، این کتاب بهترین کتابی است که از زمان پیدایش فلسفه تاکنون نوشته شده است و داستانی چنین نقل می کند:پدر ملاصدرا، روزی ایشان را به اداره امور درگاه و دستگاه خود گمارده بود. زندگی سادهصدرالمتألهین با این که یکی از بزرگ ترین دانشمندان عصر خود بود، ساده می زیست.

چکیده ماشینی


تعداد بازدید : 2022     تاریخ درج : 1390/08/08

34

اشاره

سرزمین ایران همواره مهد علم و فلسفه و خاستگاه عالمان و دانشمندان بوده و نوابغ علمی و فکری و اندیشمندان بزرگ و بی مانندی را به جهان عرضه کرده است که هر یک به سهم خود در پیشبرد فلسفه و علوم دیگر و شتاب بخشیدن به حرکت قافله تمدن بشری، نقشی انکارناپذیر داشته اند. در میان این ستارگان درخشان، اخترانی وجود دارند که نقششان در این زمینه بسیار حساس و از نظر تاریخ علم، بسیار چشمگیر است و این ویژگی پیوسته با نام فارابی، ابن سینا، صدرالمتألهین مشهور به ملاصدرا، همراه و همگام بوده است و اینان پهنه آسمان علم را به نام خود مزیّن و متبرک نموده اند.

ملاصدرا، خورشید اندیشه

سخن از ملاصدراست. پرفروغ ترین خورشید معرفت و حکمت که عقل ها را به شگفت آورد و اندیشه تحقیق را در شکوه تفکر متحیر ساخت و چینش زیبای کلامش عقده ها از عقاید برداشت.

بزرگمرد حکمت و تک سوار افق های بیکران یقین، صدرنشین مسند عرفان و آموزگار نخستین حکمت متعالیه که نامش فروغ بخش حلقه حکیمان است و یادش چشم اندازی از خاک تا خدا و همراهی با مرامش زورقی از نبوغ می خواهد تا با قطب نمای وحی و بادبان اراده و ناخدایی قلبی پر از عشق در یم هستی گام نهد و سفرهای چهارگانه از مبدا تا معاد را یکی پس از دیگری در نوردد و کلیدهای زمردین غیب و شهود را در فرازین قله حکمت به چنگ آورد.

آغاز زندگی

محمد قوامی شیرازی، تنها فرزند پسر خانواده ای بزرگ و سرشناس بود که در شیراز در مناصب دیوانی و در باری کار می کردند و به دینداری، فضل و احسان شهرت داشتند. پدر وی، ابراهیم بن یحیی قوامی در آرزوی فرزند، از دعاها و نذرها و صدقه هایی که به درگاه الهی کرده بود، یاری می خواست تا آنکه پس از سالیان انتظار و اشتیاق، به نعمت وجود پسری مفتخر شد، نام او را محمد گذاشت و به امید آنکه روزی بر مسند فقاهت و حکمت و تبلیغ دین بنشیند، او را به صدرالدین ملقب ساخت.

صدرا و نوجوانی

دوران کودکی و نوجوانی محمد صدرا، با آموزش و تربیت ممتازی همراه بود. صدرا، نوجوانی با هوش، مستعد و مشتاق بود و پدر او که از مردان دانش پرور و فاضل بود، تنها فرزند خود را جوانی دانشمند، ادیب و با کمال می پسندید؛ ازاین رو با تمکّن مالی و ثروتی که داشت، کمر همت به تعلیم و تعلم کودک بست و با فراهم آوردن همه امکانات، به آرزو و امید خود تحقق بخشید. صدرا با همت پدر و یاری استادانی که برای وی برمی گزیدند، به ادب و زبان فارسی و عربی آشنا گردید. او همچنین با آیات قرآن مأنوس بود و آنها را حفظ می کرد.

ملاصدرا در مقدمه کتاب اسفار می گوید: «توان و قدرت خود را در زمان های گذشته و از همان آغاز نوخاستگی ونوجوانی در آموختن فلسفه الهی صرف نمودم».

شرح شوریدگی

زندگی نامه ملاصدرا، شرح شوریدگیِ شیدای عشق الهی است که به ظاهر، قبای فلسفه در بر می کند، درصدر فیلسوفان می نشیند و الفبای اندیشه و خرد ورزی را به آنها می آموزد. او ردای تفسیر و حدیث بر دوش می اندازد و در محضر هزار ساله مفسران و محدثان درس آموز می شود و نکته های ناپیدای قرآن و حدیث را از حجاب زمان بدر می آورد. وی پایه گذار مکتبی است که به آن حکمت متعالیه نام داده است و پا بر سر فلسفه های دیگر گذاشته و فلسفه ای جدید را بنا نهاده که دارای تمام جنبه های کمالی مکاتب گذشته و در عین حال حکمت قرآنی و اسلامی نیز در آن تجلی کرده و به آن نورانیت می دهد.

فیلسوف آزاده

ملاصدرا از آغاز جوانی بی اعتنا به دنیا و مقامات دنیوی بود. او دارای معنویتی عمیق و روحی بلند بود که از نزدیکی به پادشاهان و اُمرا و ریاست بر عوام ننگ داشت و در آن عصر که نوع مؤلفان، کتاب و رساله خود را به اسم پادشاه وقت یا حتی یکی از وزرا و رجال نامی می نوشتند و گاهی کتاب را به آنان هدیه می کردند، در نوشته های ملاصدرا نشانی از این گونه امور نیست و با تعداد فراوان کتاب هایی که دارد، در هیچ یک از آنان اسمی از کسی نبرده است.

فیلسوف بی نظیر

ملاصدرا از حکیمان بزرگ و بزرگان حکمت به شمار می رود. در این عالم بزرگ و فیلسوف سترگ جهات زیادی از فضیلت موجود بوده که همه آن جهات در کمتر کسی تحقق پیدا می کند. دقت نظر در مباحث عقلیه در بالاترین مرتبه آن، برخورداری از روحیه پژوهش، احاطه کامل به مباحث فلسفی و اقوال اهل دانش، سرعت انتقال و ذوق سرشار، قدرت فکری، قوت و استعداد کم نظیر در تحقیق معضلات علمی، اشتغال به ریاضات و مجاهدت های شرعی و پیروی از شیوه انبیا و اولیا علیهم السلام از فضایلی است که در این مرد بزرگ جمع بوده است.

معرفت عارفان

یکی از خاطرات بسیار آموزنده و شیرین از ایام اقامت ملاصدرا در «کَهک»، نکته ای است که نشان از معرفت و اعتقاد ملاصدرا به ائمه علیهم السلام و خاندان پاک آنان دارد. ملاصدرا در جایی از حاشیه کتاب اسفار خود این چنین نوشته است:

«این قسمت کتاب را در هنگام اقامتم در کهک قم نوشتم و روز جمعه برای زیارت قبر دختر موسی بن جعفر علیهاالسلام به قم آمدم و از او مدد و کمک خواستم. سپس این مطلب به یاری خدا برایم کشف شد».

حکیم خانه به دوش

صدرالمتألهین حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر مجبور شد از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند و به زندگی در روستایی دورافتاده و خالی از امکانات رفاهی بسنده نماید و خود را برای «انقطاع الی اللّه » آماده سازد. او خود در توجیه انتخاب این راه می گوید:

«من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جُهّال مشغول است و روز به روز شعله های آتش جهالت و گمراهی برافروخته تر و بدحالی و نامردمی فراگیرتر می شود ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشه ای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکسته حالی پنهان شدم، دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته دلان بر ادای واجبات کمر بستم».

ویژگی منحصر به فرد

از ویژگی های بسیار مهم نوشته های ملاصدرا، که از دستاوردهای انحصاری خود او است، تطبیق بین مفاهیم و آموزه های دینی و استدلال های فلسفی است، به نحوی که در هیچ مسئله فلسفی تا استشهاد بر آیات قرآن و آثار معصومین ننماید، نظر قاطع خود را ابراز نمی دارد. او همواره در کتاب هایش افتخار می کند که هیچ کس را ندیده که همچون خود او اسرار قرآن کریم و سنت معصومین را فهمیده باشد. تمام نوشته های فلسفی او پر از آیات قرآن و روایات است و تمام تفاسیرش سرشار از برداشت های عرفانی وعقلی است و او در این تطبیق پیشتاز است و در این روش نظیری ندارد.

یادگار نفیس

کتاب اسفار مهم ترین کتاب ملاصدرا است. وی در این کتاب درصدد مقایسه بین افکار خود و پیشینیان برآمده است و به شیوه ای نوین، معانی و حقایق تفسیر را بیان کرده است. در نزد ارباب معرفت، این کتاب بهترین کتابی است که از زمان پیدایش فلسفه تاکنون نوشته شده است و سرشار از پژوهش های ظریف و دقیق است؛ از این رو، بزرگان، کتاب اسفار را مشکل ترین کتاب در فلسفه دانسته اند.

بهای فرزند

محقق شهید شیخ عبدالله زنجانی در رساله ای که در احوال صدرالدین شیرازی نوشته است، داستانی چنین نقل می کند:

پدر ملاصدرا، روزی ایشان را به اداره امور درگاه و دستگاه خود گمارده بود. پدر پس از بازگشت، صورت حساب هزینه آن مدّت را از فرزند طلبید و مشاهده کرد که ملاصدرا مبلغی نسبتا زیاد را به عنوان خیرات به مستمندان بخشیده است. این مبلغ، معادل همان اندازه ای بود که پدر برای داشتن فرزند به پیشگاه خداوند نذر نموده و آن را از پیش به بینوایان داده بود. هنگامی که پدر با شگفتی سبب و بهانه این هزینه را از فرزند پرسید، فرزند خردمند وی چنین پاسخ داد: «این همان بهایی است که باید به پای فرزندتان می پرداختید».

هفت طواف عشق

یکی از نکات جالب در زندگانی صدرالمتألهین، سفرهای حج اوست که با پای پیاده انجام می شده است. سفر حج آن هم با پای پیاده و زمانی که با ضعف و ناتوانی جسمانی نیز همراه باشد، سفری عاشقانه است. سری پرشور از عشق وقلبی سرشار از اشتیاق و دلی پرسوز و گداز و دیده ای مشتاق نظر بر در و دیوار محبوب می خواهد، مانند کسی که گوهری گم کرده دارد و پای پیاده و قدم به قدم با دیده ای باز و اراده ای استوار در پی گمشده خود است و یار خود را می جوید. ملاصدرا، این حکیم عارف و ره جوی رهیافته نیز در دور هفتم، سرمست از شوق وصال، هفت «شوط» کعبه عشق را به انجام می رساند و در مقام ابراهیم می ایستد و جان خود را به پای دوست نثار می کند.

زندگی ساده

صدرالمتألهین با این که یکی از بزرگ ترین دانشمندان عصر خود بود، ساده می زیست. هر کس کاری با آن مرد داشت، می توانست هر ساعت از ساعات روز بدون واسطه و میانجی او را ببیند و کارش را با وی در میان بگذارد. ملاصدرا از تمام تکلفات علمای روحانی و صوفیان و عارفان آن عصر به دور بود و در تواضع بین علمای دینی و عرفای ایرانی در آن دوره نظیر نداشت. ملاصدرا رفتار مردمی داشت، حتی خود او گاهی خواربار مورد احتیاج خانه را خریداری می کرد و به منزل می برد. او زندگی ساده و دور از تجمل را می پسندید.

غروب خورشید

حکیم وارسته ملاصدرای شیرازی، در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و گِل تن را با طواف کعبه دل صفا بخشید و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه . ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت ودر همانجا به خاک سپرده شد. اگرچه امروز اثری از قبر او نیست، اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مرکب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.

سوگ فیاض

ملاعبدالرزاق لاهیجی معروف به فیاض، داماد ملاصدرا بود. او شاعری توانا، حکیم، عارف و ادیبی قابل بود. از فیاض لاهیجی اشعار زیادی به جای مانده که یکی از آنها را در سوگ استاد خود سروده است.

سنگی به تازه دست سپهرم به شیشه زد کز وی تمام روی زمین شیشه پاره هاست
دل بارها شکست مرا از فلک، ولی این دل شکستگی ست که سربار بارهاست
برجانم از مصیبت استاد من رسید دردی که بر دل علی علیه السلام از فقد مصطفاست
خالی نبودم ار چه دمی از مصیبتی آنها جدا و این غم دندان شکن جداست
استاد من که هم أب و هم ربّ معنوی است تا حشر اگر پرستش خاکش کنم رواست
طبعم که خاک تیره جهل و غرور بود از صنع کیمیا گرش این زمان طلاست
کلمات کلیدی
حکمت  |  فلسفه  |  ملاصدرا  |  صدرا  |  صدرالمتألهین  |  نوجوانی  |  خورشید اندیشه  | 
لینک کوتاه :