سرمایه ای به نام «عمر»
گذشت زمان و سپری شدن روز و شب و کاهش پیوسته عمر و فرصت از روشن ترین واقعیت هاست. با این حال انسان از این موضوع عامل است و از همین رهگذر خسارت بسیاری می بیند. نخستین شرط برای استفاده بهینه از عمر، قبول آن به عنوان «سرمایه»ای منحصر به فرد است. به کارگیری سرمایه با بهترین روش و داشتن تجربه و پشتکار، یکی از مهم ترین عوامل موفقیت است و کوچک ترین غفلت، زیان فراوان در پی دارد. در مورد عمر نیز هر فرد با استفاده صحیح و دقیق از نعمت ارزش مند عمر، لحظه های حیات خویش را پربار و سودمند می سازد. فرمایش علی علیه السلام نیز گواه گویای این مدعاست که:
اَیُّها النّاسُ! اَتّقُوا اللّه َ، فَما خُلِقَ امْرُءٌ عَبَثاً فَیَلْهُوَ و لا یُتْرَکَ سُدًی فَیَلْغُوَ.
ای مردم، از خدا پروا کنید. هیچ کس بیهوده آفریده نشده است تا به بازیچه مشغول شود و به حال خود رها نشده است که به دنبال بیهوده برود.
با هر نفس، آنی از فرصت های دنیا کم می شود و گامی به سوی نقطه صفر این سرمایه گران بها برمی داریم. هستی ما در دنیا بر مرکب جسم سوار است و باید آن را برای رسیدن به هدف معین الهی به کار گرفت. پس بازنده ایم اگر این فرصت ها و امکانات، ابزار هدایت و تعالی روح مان نگردد.
پیام متن:
1. عمر، سرمایه ای گران بهاست.
2. استفاده بهینه از فرصت ها، وسیله ای در جهت تعالی روح آدمی است.
3. مراقب شکار فرصت ها و غنی سازی فرصت ها باشیم.
بیداری از خواب غفلت
امام علی علیه السلام می فرماید:
خُذُوا مِن اَجسادِکُم فَجُودُو بِها عَلی اَنفُسِکُمْ و لا تَبْخَلُوا بِها عَنها.
از جسم و تن خویش بگیرید و آن را خرج روح و روانتان کنید و از مصرف کردن تن برای جان، بخل نورزید.
در این دنیا، هر کس به فکر خویش است. در این میان، یکی، تنها به جسم خود می اندیشد و دیگری، روح را برتر می داند. یکی، جسم را اصل می داند و دیگری، روح و روان را. به راستی ارزش کدام یک بیشتر است؟ بسیاری در پایان عمرشان حسرت می خورند که اوقات بی بازگشت خود را صرف اموری گذرا و ناچیز کردند. مَثَل مادی این امر آنجاست که فردی سرمایه اش را در راهی به کار گیرد که سودآور نباشد، بلکه به زیان و سیه روزی گرفتار آید. امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در سخنی پندآموز، حالت کسانی را ترسیم می کند که گاهِ جدا شدن از دنیا و گذاشتن آن و رفتن به جهانی دیگر، پرده غفلت از مقابل چشمانشان کنار می رود و هر آنچه را سود اخروی برایشان نداشت، عیان می بینند. همه نیروها تحلیل می رود، امانت ها پس گرفته می شود و مرگ به سراغشان می آید، به گونه ای که توان حرف زدن نیز از آنان گرفته می شود. اینجاست که دیگر هیچ موجودی را یارای چاره جویی و بازگرداندن لحظه های تلف شده بر او نیست و تنها به این می اندیشد که «عمرم را صرف چه کردم و روزگارم را در چه راهی گذراندم:
یُفَکِّرُ فیمَ اَفتی عُمرَهُ و فیمَ اَذْهَبَ دهرَه.
اگر سرمایه عمر صرف هوس رانی شود، در بازار زندگی چه چیزی نصیب انسان می شود؟
ای تهی دست رفته در بازار | ترسمت پر نیاوری دستار |
سعدی
پیام متن:
1. اوقات عمر، بی بازگشت است، بنابراین باید آن را در راهی که سود معنوی و اخروی در پی دارد به کار گرفت.
2. آنکه سرمایه عمرش را بیهوده تلف کرد، هنگام مرگ، از خواب غفلت بیدار شده و دچار حسرت می شود.
فرصت ها را دریابید
بی شک، جوانی، بهار عمر آدمی است و پیری، فصل خزان لحظه ها. بهار، فرصت شادابی طبیعت و پاییز، جلوه گر کوتاهی این فرصت و برگ ریزان ساعت های زندگی است. عمر به سرعت می گذرد، فرصت ها از دست می رود، نیروی جسمی رو به تحلیل می رود و بُرد با کسی است که در این گذرگاه، تمام روزهایش پر از امید و نیک بختی باشد.
علی علیه السلام در نهج البلاغه، گذر پرشتاب لحظات عمر را این گونه در قالب حکمت می ریزد: «چه شتابان است ساعت ها در روز و چه پرشتاب است روزها در ماه و چه سریع می گذرد ماه ها در سال و چه پرشتاب است سال ها در عمر!» در کلامی دیگر نیز می فرماید: «الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیرِ؛ فرصت همچون ابر می گذرد. پس فرصت های شایسته و خوب را مغتنم شمارید».
نظام طبیعت، سنتی است الهی از آغاز خلقت تا فرجام آن. بنا بر همین قانون، بر بشر است که مهلت ها و فرصت هایش را به کار گیرد، پیش از آنکه غم و حسرت، گریبان او را بگیرد. بدون تردید، پایان زندگی غافلانه، جز پشیمانی و سیه روزی چیزی نیست. از علی علیه السلام در بیانی لطیف می خوانیم: «فرصت را دریاب، پیش از آنکه مایه غصه و اندوه شود.» باز از ایشان نقل است: «حسرت و دریغ بر هر غافلی که عمر او حجت و گواهی بر ضد او شود و سپری شدن ایام عمر، او را به بدبختی بکشاند».
نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
بعد از آن نیز نفهمیدم من
که چسان عمر گذشت
قدرت عهد شباب
می توانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات.
پیام متن:
گذر پرشتاب لحظات عمر، محرّکی است برای غنیمت شمردن آنها.
وقت شناسی
بنا بر اصل مدیریت زمان، همه کارها زمان و موقعیت مناسبی را برای اجرا می طلبند و تعیین این اوقات، برعهده همین اصل است. گاهی اقدام زود هنگام، نتیجه ای ندارد. گاهی نیز درنگ بی جا و از دست دادن فرصت های ناب و کم نظیر، زمان را به هدر می دهد. تأکیدهای مکرر حضرت علی علیه السلام بر انجام دادن تکالیف، به اهمیت و نقش مؤثر زمان در کارها اشاره دارد و آدمی را به تفکر در مسائلی چون بلاهای تقدیری، فرا رسیدن اجل و مرگ، گذشتن وقت توبه و فرا رسیدن با رستاخیز وا می دارد. مولا علی علیه السلام در سخنی که محور آن، دعوت به تقوا و اندوختن باقیات صالحات برای فردای قیامت است، می فرماید:
تا عمل پذیرفته می شود و بالا می رود، تا توبه سود می بخشد و دعا شنیده می شود، تا اوضاع آرام است و قلم ها جاری است، عمل کنید. به سوی اعمال بشتابید و سبقت بجویید؛ عمری را که زیر و رو کننده است و مرضی را که بازدارنده است یا مرگی را که رباینده است.
در اندیشه معاد بودن و شتاب در توشه گیری پیش از اجل نیز در کلامی دیگر از آن حضرت چنین ترسیم شده است: «بادِرُوا الْمَعادَ و سابِقُوا الْآجالَ.» این سخن، دعوت به همین آمادگی های عملی و تلاش زمان شناسانه و فرار از غافل گیر شدن است.
برگ عیشی به گور خویش فرست | کس نیارد ز پس، تو پیش فرست |
سعدی
پیام متن:
1. وقت شناسی و انجام دادن همه کارها در زمان مناسب آن.
2. پرهیز کردن از شتاب یا درنگ بی جا و رسیدگی به امور.
3. استفاده از فرصت ها، قبل از آنکه شرایط مناسب از دست برود.
آرزوهای دور و دراز
واقع نگری و داشتن آرزوهای مثبت و معقول، با رشد حرص و بلندپروازی در تضاد است. از سویی دیگر، تکیه بر آرزو و غفلت از واقعیت، یا سبب راکد نگه داشتن سرمایه عمر یا هدایت آن در مسیری نادرست می شود و آدمی را از بهره وری عمر ناکام می گذارد. حضرت علی علیه السلام در بیانی لطیف می فرماید: «اِیّاکَ و الإِتّکالَ علی المُنی فَاِنَّها بَضائِعُ النَّوْکی؛ از تکیه بر آرزوها بپرهیز؛ زیرا آرزوها، کالا و سرمایه نابخردان است.» آرزوهای دور و دراز، برای کسانی است که از یاد مرگ غافلند و خود را در این دنیا جاودانه می پندارند. نتیجه این عمل نیز فراموشی آخرت و بی توجهی به سعادت آن جهان است. امیرمؤمنان علی علیه السلام در پرهیز دادن آدمیان از این فکر غفلت آور چنین می فرماید:
ای مردم! خوفناک ترین چیزی که من به شما نسبت بر آن بیم دارم، دو چیز است: پیروی از هوای نفس که انسان را از حق بازمی دارد و آرزوی دراز که آخرت را از یاد می برد.
آنچه در کلام پیشوای آگاه و بصیر آمده، در حقیقت، هشداری است به غافلان و آنان که به آباد کردن دنیای خویش و اندوختن ثروت سرگرمند و رؤیاها و خیال های عجیب و محال در سر می پرورانند. اینان ناگهان می بینند که اجل فرا رسید و همه خیال هایشان نقش بر آب شد؛ همه اموال گرد آمده نیز به وارثان رسید و خود ره سپار قبر و خانه ابدیت شدند. اینان به خاطر محرومیت از واقع نگری، به حسرت و ندامت گرفتار می آیند و زندگی را می بازند.
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن، هان | ایوان مداین را آیینه عبرت دان |
خاقانی
پیام متن:
فراموشی آخرت و بی توجهی به سعادت اخروی، نتیجه پرهیز از واقع نگری و داشتن آرزوهای دور و دراز است.
جدیت در بهره وری از عمر و زمان
پویایی و تلاش به بهره وری مؤثرتر از عمر و زمان کمک می کند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «عَلَیْکُمْ بِالْجِدِّ وَالْاِجْتهاد؛ جدیت و کوشش کنید». در کلام زیبا و نغز از دیگری این امام چنین می خوانیم: «لا یُدرَکُ الحقُّ الاّ بِالجِدِّ؛ جز با جدیت و تلاش به حق نمی توان رسید.» کسی که گذر عمر را به خوبی درک کند، جدی تر خواهد بود و از لهو و بازیچه، گریزان تر. امیرمؤمنان علی علیه السلام در متن توصیف یکی از برادران متعهد دینی، با اشاره به این ویژگی مهم می فرماید: «هرگاه صحنه جدی و میدان عمل پیش می آمد، شیر بیشه شجاعت بود.» ناگفته پیداست که افراد صاحب عزم، دنبال سورچرانی و شکم بارگی و بهره مندی های غیرضروری مادی نمی روند؛ زیرا اینها همگی با جدی زیستن عمر آدمی ناسازگار است.
پیام متن:
نگاه عمیق و مدبرانه به گذر عمر و تلاشگری، عاملی مؤثر در بهره وری از زمان.
دام عشق
بعضی ها قدر خویش را نمی شناسند و خود را ارزان می فروشند. دامی که برخی گرفتارش می شوند، نامه «فدایت شوم و برایت می میرم» است. بعضی نیز در دام «اگر تو نباشی، من هیچم» می افتند.
خدا می داند که پشت این نگاه های مسموم و محبت های فریبا، چه دره های هولناک و شب های تیره و هول انگیزی نهفته است. عشق های فردی و محبوبیت های شخصی (به ویژه از نوع پنهانی)، گذرگاهی لغزنده و جاده ای خطرناک است که انسان بدون داشتن چراغ ایمان و عصای پروا و سپر خودسازی، به راحتی می لغزد و سقوط می کند. پس باید در همه حال مراقب بود.
پیام متن:
عشق های برخاسته از نگاه های مسموم و ناروا، دام های خطرناکی هستند که تنها با چراغ ایمان و مراقبت مدام و عصای پروا می توان از آنها رهید.
خودسازی
دشمنان ناشناخته، پنهان، نقاب زده، چند چهره و دوست نما، فراوانند. گاهی نیز «خود»، دشمن خودیم و نمی دانیم. دشمن، همیشه آن سوی مرزها و میدان های مین و سیم های خاردار نیست؛ گاهی درون دل است، خانه زاد است، خودی است و پنهان شده در پشت «منیت ها» و انگیزه های ناخالص و هدف های مادی.
پیش از آنکه از خاکریز صحنه نبرد بگذری، از خاکریز «خود» بگذر و خط شکنی را از درون خویش آغاز کن.
پیام متن:
1. دشمنی داری چنین در سرّ خویش | مانع عقل است و خصم جان و کیش |
2. قبل از هر دشمنی، باید با دشمن درون جنگید.