×

خدمت به مردم (1)


تعداد بازدید : 19797     تاریخ درج : 1390/08/08

23

از نقاط قوت اخلاق اسلامی، توجه به انسانها، حس همکاری، نیکوکاری و خدمت رسانی به مردم؛ به ویژه خدمت به مؤمنان و صالحان است. نگاهی اجمالی به آیات، روایات و سیره انبیا و اولیا به خوبی این امر را ثابت می کند که بعد از انجام واجبات، هیچ امری، مانند نیکی و خدمت به بندگان خداوند باعث تقرب انسان به درگاه الهی نمی شود. بدین سبب است که انبیا و اولیای الهی، همواره در خدمت مردم بوده اند. آنچه پیش رو دارید، نگاهی اجمالی به آیات و روایات و سیره اولیا دربارة نیکی و خدمت به آدمیان است.

الف. قرآن و اهمیّت نیکی و خدمت به مردم

1. درخواست نفع رسانی

در قرآن از زبان حضرت عیسی7 می خوانیم: Gوَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُF؛[1] «و مرا هر جا که هستم، پر برکت قرار ده.» حضرت صادق(ع) فرمود: «مقصود از Gجَعَلَنی مُبارَکاًF، Gجَعَلَنِی مُبارَکاً نفَّاعاًF است؛ یعنی خدایا! مرا بسیار سودمند و نفع رساننده (به مردم) قرار بده.»[2]

2. محسنین در قرآن

خداوند متعال، چهار نوبت با صراحت، چنین اعلام می دارد Gإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَF؛[3] «خدا نیکوکاران را دوست می دارد.»

پروردگار متعال در چهار آیه تأکید می کند: Gإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَF؛[4] «خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند.»

قرآن در بیش از نه مورد درباره پاداشهای محسنین می فرماید: Gوَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَF؛[5] به راستی این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم.»

و درباره پاداش اخروی محسنان تعبیرات بلندی آمده است که عبارت اند از:

1. جاودانگی در بهشت: Gخالِدینَ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَF؛[6] همیشه در آن خواهند بود و این است جزای نیکوکاران.»

2. گواراترین زندگی: Gکُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَF.[7] «بخورید و بیاشامید در حالی که برای شما گوارا باشد به خاطر کارهایی که انجام دادید. ما این چنین پاداش نیکوکاران را می دهیم.»

3. پاداش دنیا و آخرت: «فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الآْخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»؛[8] خداوند ثواب و بهترین پاداش آخرت را به آنها(محسنان) داد؛ (زیرا) خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.»

4. هر چه بخواهند: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنینَ»؛[9] برای آنان هر چه بخواهند نزد پروردگارشان وجود دارد؛ این است پاداش نیکوکاران.»

گاهی می فرماید: «سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ»؛[10] به زودی برای محسنان می افزاییم.» سپس در دو آیه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»؛[11] به راستی حتماً خدا با نیکوکاران است.»

این یک موقعیت خاص است که عنایات خاصه الهی را همراه دارد؛ نه موفقیت عام که «هُوَ مَعَکُم اَینما تَکوُنوُا» به راستی که با این همه پاداش و موقعیت باید به محسنان بشارت داد: «وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنینَ»؛[12] به نیکوکاران بشارت بده.»

به راستی که اگر احسان و خدمت به خلق، فقط همین تأکیدات و پاداشها را داشت، بس بود که مردم، شب و روز به دنبال احسان و خدمت به خلق باشند؛ حال آنکه در روایات رسیده از معصومان: و سیره آنان بیش از آنچه در آیات بیان شده، تأکید وجود دارد و به این موضوع اهمیت داده شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

1. محبوب ترین فرد

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ عَلَی اللَّهِ مَنْ أَدْخَلَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ مُؤْمِنٍ سُرُوراً»؛[13] مردم عائله و جیره خواران خداوندند. محبوب ترین مخلوقات نزد خدا کسی است که سودش به عائله خدا برسد و خانواده ای را خوشحال کند.»

2. برتر از روزه و اعتکاف

امام صادق(ع) از پدرش و او از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ صِیَامِ شَهْرٍ وَ اعْتِکَافِه؛[14] به خدا قسم، برآوردن حاجت مؤمن بهتر از یک ماه روزه و یک ماه اعتکاف است.»

3. نعمت الهی

امام حسین(ع) می فرماید: «إِنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْکُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ؛[15] از نعمتهای خدا این است که مردم، حوائج خود را نزد شما می آورند؛ پس از نعمتهای خدا [که حاجت مردم است] خسته و ملول نشوید.»

4. کوچک نشمردن احسان

علی بن الحسین(ع) فرموده است: «ای شیعیان ما! بهشت را از دست نمی دهید، به سرعت و یا کندی در آن وارد می شوید؛ ولی در رسیدن به درجات بالای آن، با هم مسابقه دهید. بدانید بالاترین درجه و بهترین قصرها و خانه ها از آن کسی است که بهتر برادر مؤمنش را اجابت کند و بیش تر با فقرای مؤمنان همدری کند؛ به راستی خداوند عزیز و جلیل با یک کلمه که با برادر مؤمن (و در جهت خوشحالی او) صحبت می کند، به اندازه هزار سال خود را به بهشت نزدیک می کند؛ هر چند از کسانی باشد که باید در جهنم عذاب شود: «فَلاَ تَحْتَقِرُوا الْإِحْسَانَ إِلَی إِخْوَانِکُمْ فَسَوْفَ یَنْفَعُکُمُ اللَّهُ تَعَالَی حَیْثُ لاَ یَقُومُ مَقَامَ ذَلِکَ شَیْ ءٌ غَیْرُه»؛[16] [هیچ گاه] احسان به برادران [مؤمن] خود را کوچک نشمارید. پس در اینده خداوند به شما سودی می رساند؛ به گونه ای که هیچ چیز جای آن را پر نمی کند.»

برخی از مردم می پندارند که عبادت، فقط نماز خواندن و روزه گرفتن است. جمعی از اینان به حدّی در غفلت و نادانی فرو رفته اند که اگر جان کسی را در خطر ببینند حاضر نیستند برای نجات او از عمل مستحبی خویش دست بردارند.

بارها دیده شده است که در مسافرتهای عبادی، همچون سفر حج و یا عتبات عالیات، افرادی تمام اوقات را به زیارت و دعا مشغول می شوند و به همسفران کمکی نمی کنند؛ با این که گاه، سالخوردگان و بیمارانی وجود دارند که بسیار به کمک نیاز دارند؛ ولی آنها کمک نمی کنند. این گونه افراد نمی دانند که کم ترین کمک به بندگان، بهشت را برای انسان واجب می کند.

پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْه؛[17] بنده ای از بندگان خدا در اثر اینکه شاخه خاری را از سر راه مسلمانان برداشت، اهل بهشت شد.»

این افراد باید بدانند که بالاترین افتخار برای یک انسان، این است که دیگران او را ملجأ و مأوایی برای رفع حاجات خویش بدانند.

امام صادق(ع) می فرماید: «کَفَی بِالْمَرْءِ اعْتِمَاداً عَلَی أَخِیهِ أَنْ یُنْزِلَ بِهِ حَاجَتَه؛[18] در اثبات اعتماد به برادر دینی همین بس که شخصی حاجتش را نزد او آورد.»

البته ما این شعر را هم تأیید نمی کنیم که می گوید:

عبادت به جز خدمت خلق نیست

به تسبیح و سجاده ودلق نیست

عبادت، فقط در خدمت خلق منحصر نیست؛ چنان که برخی به بهانه «دِلَت پاک باشد» و به «خلق خدا خدمت کن»، نماز و روزه و عبادت را ترک می کنند.

باید گفت که عبادت، فقط خدمت خلق نیست و نماز، روزه و... هم عبادت اند. پس نباید راه افراط یا تفریط را پیمود. از اینرو نباید به بهانه عبادات اصطلاحی، از خدمت به خلق شانه خالی کرد و نه به بهانه خدمت به مردم و اعانت آنان، از نماز و عبادات واجب و مستحب غافل شد؛ بلکه باید هر دو را در حد و اندازه خود نگه داشت که «هر چیزی به جای خویش نیکوست».

سیره ائمه : در خدمت به مردم

بیان تفصیلی سیره ائمه در خدمت به مردم و فقرا و دستگیری و اعانت آنها، بسیار گسترده است که فقط به ذکر برخی رفتارهای آنان اکتفا می شود.

حضرت علی(ع) با دست خود، نخلهای گروهی از یهودیان مدینه را آبیاری می کرد؛ به گونه ای که دست مبارکش تاول می زد، آن گاه که به مزدی دست می یافت، آن را به بیچارگان و درماندگان می بخشید و یا با آن، بردگانی را می خرید و آزاد می کرد.

آن حضرت، قناتها و چاههای فراوانی را حفر و به محض رسیدن به آب، آنها را برای مردم وقف می کرد. ایشان به فقرا و یتیمان، چه در مدینه و چه در کوفه سر می زد و به آنها خدمت می کرد.

معاویه اعتراف کرد: «اگر علی، خانه ای پر از طلای ناب و خانه ای پر از علوفه داشته باشد، طلا را قبل از علوفه می بخشد.»[19]

امام مجتبی(ع) هیچ گاه در پاسخ مستمندی، نه نگفت. به او گفته شد: «چرا هیچ گاه فقیری را مأیوس نمی کنی؟» فرمود: «من خود، دست نیاز بر درگاه خدا دارم و به الطافش امیدوارم. به همین دلیل، شرم دارم از اینکه خود فقیر باشم و فقیری را مأیوس برگردانم. و خدای بزرگ مرا عادت داده است که نعمتهای فراوانش را بر من ارزانی دارد و من نیز او را عادت داده ام که نعمتهایش را به مردم ببخشم. می ترسم اگر از عادتم دست بردارم، خداوند نیز عادتش را از من باز دارد و مرا از نعمتهایش محروم کند.»[20]

از سیره آن حضرت این بود که هر گاه باغ و بستانی از کسی خریداری می کرد و سپس فروشنده اش به فقر و تنگدستی دچار می شد، حضرت آن را با پولش به وی برمی گرداند.[21]

امام حسین(ع) در تاریکی و ظلمت شب، انبانی پر از غذا همراه پول به خانه های زنان بی سرپرست و یتیمان می برد؛ به گونه ای که معاویه نیز به آن اعتراف کرد که حسین بن علی(ع) بخشش خود را نخست از یتمیانی آغاز می کند که پدرانشان را در جنگ صفین در سپاه پدرش علی از دست داده اند و اگر چیزی اضافه آمد، با آن شتر نحر می کند و مردم را طعام می دهد.[22]

حضرت سجاد(ع) هر روز درب خانه اش به روی عموم باز بود و نهار عمومی می داد.[23] او بیش از صد خانه را متکفل بود و زندگی آنها را اداره می کرد.[24]

به سبب همین احسان و نیکی بود که آن حضرت، هیچگاه از چیدن محصول نخلستان در شب خوشش نمی آمد؛ چون فقرا روزها به نخلستانهای در حال چیدن می رفتند و چیدن محصول در شب، باعث محروم شدن آنان می شد.

همچنین حضرت صدقه می داد و دیگران را به صدقه تشویق می کرد و دو نوبت مالش را با فقرا تقسیم کرد.[25]

حضرت سجاد(ع) پسر عمویی داشت که بعضی از شبها به خانه اش می رفت و مقداری پول به او می داد. آن شخص، حضرت را (چون با صورت پوشیده بود) نمی شناخت و می گفت: «علی بن حسین، اصلاً به حال ما توجهی ندارد و در حق او نفرین می کرد.» امام، این کلمات را می شنید؛ ولی از وی در گذشته، خود را به او معرّفی نمی کرد. وقتی امام سجاد(ع) از دنیا رفت و آن کمکهای شبانه قطع شد، آن شخص متوجه شد که علی بن حسین بوده است؛ از اینرو همیشه به حالت گریه و برای عذرخواهی، کنار قبر حضرت می رفت.[26]

همچنین حضرت باقر(ع) به نیازمندان احترام می گذاشت و به آنها کمک و صدقه می داد و نیکی به یاران و اصحاب را فراموش نمی کرد. حسن بن کثیر می گویدکه نزد امام باقر(ع) از جفای دوستان و برآورده نکردن حاجات شکایت کردم. حضرت فرمود: «بِئْسَ الْأَخُ أَخٌ یَرْعَاکَ غَنِیّاً وَ یَقْطَعُکَ فَقِیراً؛ بد برادری است؛ برادری که در حال پولداری مراعاتت کند و در حال فقر و نداری (تو) با تو قطع رابطه کند.» سپس به غلامش دستور داد کیسه ای به مبلغ هفتصد درهم به او بدهد، و فرمود: «فَإِذَا نَفِدَتْ فَأَعْلِنِی؛ هر گاه تمام کردی به من خبر بده.»[27]

از جمعی نقل شده است که امام باقر(ع) را ملاقات نمی کردیم؛ مگر اینکه نفقه، هدیه و لباس برای ما می آورد و می فرمود: «هَذِهِ مُعَدَّةٌ لَکُمْ قَبْلَ أَنْ تَلْقَوْنِی؛[28] اینها قبل از ملاقات شما برای شما آماده شده بود.» معاویه بن هشام می گوید: «هیچ گاه حضرت باقر از کمک و صله دادن به برادران و کسانی که نزد او می آمدند و امید و آرزویی داشتند، خسته نشد.»[29]

1. هشام بن سالم می گوید که امام صادق(ع) وقتی پاسی از شب می گذشت، کیسه هایی را برمی داشت که در آن نان و گوشت و درهمها بود. سپس آن را بر دوشش حمل می کرد و نزد نیازمندان مدینه می برد و آن را بین ایشان تقسیم می کرد؛ در حالی که آنان، آن حضرت را نمی شناختند ؛ (گویا تاریکی شب و یا بسته بودن صورت حضرت، مانع می شد.) هنگامی که امام صادق(ع) از دنیا رفت، آن گاه متوجه شدند که کمک کننده، حضرت صادق(ع) بوده است.[30]

2. معلی بن خنیس می گوید که امام صادق(ع) در تاریکی شب روانة ظلّه بنی ساعده (محل سکونت فقرا) شد. من او را دنبال کردم که ناگهان، چیزی از دستش افتاد. سپس گفت: «بسم الله. اَللّهُمَّ رُدّ عَلَینا؛ به نام خدا. خدایا به ما برگردان.»

من نزدیک آن حضرت رفتم سلام کردم. سپس حضرت فرمود «معلّی هستی؟» عرض کردم: «آری، فدایت شوم» فرمود: «با دستت بگرد [چون شب تاریک بود] هر چه یافتی به من بده.» من نیز نانهایی پخش شده را یافتم و هر چه پیدا کردم به آن حضرت دادم. در نتیجه، یک کیسة نان شد. حمل کردم: «اجازه می دهی، من آن را حمل کنم؟» فرمود: «لاَ اَنَا اَوُلی بِهِ مِنْکَ؛ نه بهتر است که من آن را حمل کنم.»

سپس همراه هم رفتیم تا به ظلّة بنی ساعده رسیدیم و به گروهی که در خواب بودند برخوردیم. حضرت شروع کرد برای هر یک از آنان، یک یا دو قرص نان گذاشت و تا آخرین نفر آنان، این عمل را انجام داد. آن گاه برگشتیم. سپس عرض کردم: فدایت شوم. این جمعیت، حق را می شناختند (شیعه هستند)؟» فرمود: «اگر حق را می شناختند (شیعه بودند) که بیش تر با آنها همدردی مالی می کردیم.»[31]

حضرت موسی بن جعفر و دیگر امامان: هم همین گونه بودند و از مهم ترین فعالیت زندگی شان خدمت به خلق و خدمت رسانی به مردم بوده است.

خدمت به خلق در کلام امام خمینی;

امام راحل; سخنان عمیق و زیبایی درباره خدمت به خلق دارد که به نمونه هایی اشاره می شود:

1. این مقامات تمام می شود؛ آنی که هست خدمت است. آدم متعهد درهر جا باشد اگر دید خدمتش خوب است، آنجا بیش تر دلگرم است.[32]

2. شما باید خدمت کنید به این مردم. ما همه باید خدمتگزار اینها باشیم و شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم.[33]

3. ما از مردم تشکر باید بکنیم؛ ما همه مرهون آنها هستیم؛ عمده این است که ما هم بتوانیم خدمت متقابل بکنیم و باید ما از مرحله لفظ و رفتار بیرون برویم و به مرحله عمل برسیم؛ یعنی هر وزیری در وزارتخانه خودش واقعاً بین خودش و خدا، خودش را موظف بداند به اینکه آن پرسنل آنجا را، هر کس در تحت نظر او هست، آنها را بسیج کند به اینکه با مردم رفتار خوب بکنند.[34]

حضرت علی(ع) با دست خود، نخلهای گروهی از یهودیان مدینه را آبیاری می کرد؛ به گونه ای که دست مبارکش تاول می زد، آن گاه که به مزدی دست می یافت، آن را به بیچارگان و درماندگان می بخشید و یا با آن، بردگانی را می خرید و آزاد می کرد.

4. خدمتگزار ملّت و اسلام باشید تا بزرگی بکنید بر همه دولتهای قدرتمند.[35]

ادامه دارد....

پی نوشتها:

[1]. مریم/31.

[2]. اصول کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیة، ج 2، ص 165، ح 11؛ تفسیر الصافی، فیض کاشانی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 280؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ج 71، ص 341، ح 126.

[3]. بقره/195؛ آل عمران 134و 148و مائده/ 13.

[4]. توبه/120؛ یوسف/56 و 90 و هود/115.

[5]. انعام/84؛ یوسف/22؛ قصص/14 و صافات/80،105،110،121 و 131.

[6]. مائده/85.

[7]. مرسلات/ 44.

[8]. آل عمران/148.

[9]. زمر/34.

[10]. اعراف/161.

[11]. عنکبوت/69 و نحل/128.

[12]. حج/37.

[13]. بحار الانوار، ج 71، ص 339، ح 121 و اصول کافی، ج 2، ص 164، ح 7.

[14]. بحارالانوار، ج 71، ص 285، ح 6.

[15]. همان، ص 318، ح 80.

[16]. بحارالانوار، همان و ج 71، ص 708، ح 60 و تفسیر امام حسن عسکری، ص 79.

[17]. بحارالانوار، ج72، ص 207؛ سفینة البحار، شیخ عباس قمی، اسوه، ج 2، ص 82.

[18]. اصول کافی، همان، ج 2، ص 198 و 131.

[19]. سیره و تاریخ امامان، جمعی از مؤلفان، مؤسسه انتشاراتی زواره، 1386، ص 78 و تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 43، ص 414.

[20]. حیاة الامام الحسن، ج 1، ص 316 و 317؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 319 و طبقات کبری، ج 1، ص 23؛ به نقل از: سیره و تاریخ امامان، ص 101.

[21]. سیره و تاریخ امامان، ص 102.

[22]. حیاة الامام الحسین، ج 1، ص 128، به نقل از: همان، ص 102.

[23]. تاریخ یعقوبی، بیروت، ج 2، ص 259.

[24]. کشف الغمة، اربلی، آل البیت، ج 2، ص 289.

[25]. علل الشرایع، صدوق، بیروت، دارالمعرفة، ص61، باب 42، ح 1؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملی، ج 6، ص 296 و مناقب آل ابی الطالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 167.

[26]. کشف الغمة، همان، ج 2، ص 319 و سیره و تاریخ امامان، ص 152.

[27]. ارشاد، شیخ مفید، قم، مکتبة بصیرتی، ص 266.

[28]. همان، ص 266.

[29]. همان، ص 266.

[30]. اصول کافی، همان، ج 4، ص 8، ح 1، و منتخب میزان الحکمة، محمدی ری شهری، قم، دار الحدیث، ص 48، ح 521.

[31]. ثواب الاعمال، صدوق، ص 173، ح 2؛ به نقل از منتخب میزان الحکمة، همان، ص 48، ح523.

[32]. صحیفه نور، نشر مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد، ج 19، ص 217.

[33]. همان، ج 15، ص 82.

[34]. همان، ج 19، ص 239.

[35]. همان، ج 16، ص 164.

کلمات کلیدی
خدا  |  امام  |  مردم  |  پاداش  |  نان  |  خدمت  |  سیره  |  نیکوکار  | 
لینک کوتاه :