×

عباس علیه السلام میراث دار پدر و نیاکان (1)


تعداد بازدید : 1957     تاریخ درج : 1390/08/08

44

طلیعه سخن

با اندکی دقت در زندگیغرورآفرین حضرت عباس علیه السلام وبه ویژه درخشندگی چشم گیر او درواقعه کربلا، میراث سترگی که امامعلی علیه السلام و نیاکان حضرت عباس علیه السلام دراو به ودیعه گذاشته بودند، به خوبیدیده می شود. تلاشها، رشادتها وفداکاریهایی که حضرت عباس علیه السلام درواقعه کربلا از خود نشان داد، یادآورشجاعتهای حضرت علی علیه السلام و نیاکانمادری حضرت عباس علیه السلام است؛ چراکه عباس علیه السلام ثمره پیوندی مقدس بودبین ابرمرد تاریخ و زنی کهشایسته ترین برای ازدواج با او به شمارمی رفت.

برای شناخت کامل عباس علیه السلام می توان به شش صفت عمده وشاخص او بسنده کرد که همگی درواقعه بزرگ عاشورا نمود یافت. اینشش صفت، ریشه در نسب گرانسنگاو نخست از جهت پدری و دوم درنیاکان مادری اش داشت. برای اثباتجنبه مادری آن می توان به دستور امیرالمؤمنین به عقیل پیش ازخواستگاری ام البنین علیهاالسلام اشاره کرد.حضرت، از برادر خویش، عقیلخواست که برای او زنی از خانواده ایاصیل، شجاع و خداپرست برگزیند تاپسری شجاع برای او به دنیا آورد.

عقیل بن ابی طالب، یکی از چهارفردی بود که در عصر خود بهنسب شناسی شهرت داشت. چونعقیل از اصالت خاندان و فرهیختگیپدران و جنگاوری نیاکان حضرت امّالبنین علیهاالسلام آگاهی داشت، وی را به امیرمؤمنان علی علیه السلام معرفی کرد.

نیکوست نیم نگاهی به تلاشهایحضرت عباس علیه السلام در آیینه میراثی کهپدران او برایش باقی گذاشته بودند،انداخته شود.

1. میراث پرچمداری

از آنجا که بارزترین ویژگیحضرت عباس علیه السلام در واقعه عاشورا،پرچمداری اعتقادی، سیاسی و نظامیایشان بوده و این ویژگی حضرتسبب تمایز و بلندی او نسبت به دیگریاران امام حسین علیه السلام است، بجاست کهنگاه عمیق تری به این ویژگی حضرتبشود و به این موضوع بیش تر پرداختهگردد تا اهمیت جایگاه و عملکردحضرت عباس علیه السلام نیز در قیامحسینی علیه السلام آشکارتر شود.

امام علی علیه السلام بزرگ ترین پرچمدارصدر اسلام

حضرت علی علیه السلام در بیش ترجنگها شرکت داشت و در هر جنگیکه شرکت می کرد، پرچمدار بود. درجنگ بدر لشکر اسلام سه پرچمداشت: سفید، سیاه و یک پرچم دیگرکه از مرط عایشه تهیه شده بود. اینپرچم را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام داد.

در غزوه احد نیز پرچمداریگروه مهاجرین با علی علیه السلام بود و حتینگاشته اند که پرچمداران کفار همگیبه دست امیر المؤمنین علیه السلام کشته شدندو پرچم آنان بر زمین افتاد. در اینهنگام، زنی به نام عمرة بن علقمةحارثیة ـ از جمله زنانی که برای تقویتروحیه جنگجویان خود و ستاندنانتقام کشتگان بدر به میدان آمده بودندـ پرچمی برافراشت و آن را به دستغلامی حبشی به نام صؤاب ـ غلامفرزندان ابی طلحه ـ داد که او نیزتوسط مسلمانان هلاک شد. اینافتضاح بزرگ، شکستی غیرقابلجبران برای کفار به حساب می آمد.اینکه یک زن و غلامی حبشی پرچمسپاه را بالا نگه دارند. حسان بن ثابتانصاری در توصیف آن چنین سرود:

فَلَولاَ لِوَاءُ الْحَارِثِیَّةِ اَصْبَحُویُبَاعَونَ فِی الاَْسْوَاقِ بَیْعِ الْجَلاَئِبِ

«اگر زن حارثیه بیرق را برنداشتهبود، پرچم شان را در بازارها به فروشمی گذاشتند.»

در جنگ خیبر، درخششیچشمگیر از پرچمداری امیرالمؤمنین علیه السلام در خاطره تاریخ باقیماند. در این جنگ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرچمی سفید بست و به جنگ باخیبریان شتافت. در بین یهودیان،پهلوانی تنومند و درشت اندام به ناممرحب بود که در درگیری تن به تن،چند تن از پهلوانان لشکر اسلام را بهشهادت رسانید و جنگ با یهودیان بهحالت رکود رسید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مواجهه بادیوارهای بلند دژ نفوذناپذیر یهودیان،پرچم را به دست ابوبکر داد. او تا شببه جنگ پرداخت؛ ولی هیچ فتحی بهارمغان نیاورد. روز دیگر پرچم را بهدست عمر بن الخطاب داد و لشکریرا نیز با او همراه کرد. وی نیز از صبحآن روز تا شب جنگید؛ اما پیروز نشد.سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«لاََدْفَعَنَّ الرَّایَةَ غَدَا اِلَی رَجُلٍ یُحِبُّ اللّهَوَ رَسُولَهُ لاَ یَنْصَرِفُ حَتَّی یَفْتَحَ اللّهُ عَلَی یَدِهِ؛فردا پرچم را به دست مردی خواهمداد که خدا و رسولش صلی الله علیه و آله را دوستدارد و برنمی گردد تا خدا به دست او[ما را] پیروز گرداند.»

همگان منتظر بودند تا ببینند فرداپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرچم را به دست چهکسی می دهد؟ فردا صبح پیامبر صلی الله علیه و آله دنبال امام علی علیه السلام فرستاد که بیمار و درخیمه خوابیده بود. او در اثر چشم دردجایی را نمی دید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درچشمان او دمید و علی علیه السلام چشمانخود را باز کرد؛ سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به او داد. او مقابل درب خیبررفت. پهلوانان یهود، یکی پس ازدیگری بیرون می آمدند و با امامعلی علیه السلام مبارزه کرده، به هلاکتمی رسیدند.

در این هنگام، پهلوانی از آنانبیرون آمد که گرزی آهنین در دستداشت (و به نوشته برخی، او مرحببوده است.) او آن را محکم به سپرامام علی علیه السلام زد. سپر او شکست؛ ولیامام به سمت دروازه دوید و درب قلعهرا از جا کند و از آن به جای سپر استفادهنمود؛ در حالی که پس از جنگ وقتیهشت نفر از اصحاب خواستند آندرب را جابه جا کنند، نتوانستند.

عباس علیه السلام پرچمدار امامحسین علیه السلام

این ویژگی، منصب بزرگی بود کهاز امام علی علیه السلام به حضرت عباس علیه السلام ارث رسیده بود. صبح روز عاشورا،امام حسین علیه السلام یاران خود را به دودسته تقسیم کرد که شامل سی نفرسواره نظام و چهل نفر پیاده نظام بودند.امام فرماندهی میمنه را به زهیر بن قین،میسره را به حبیب بن مظاهر و پرچم رابه برادر خود حضرت عباس علیه السلام که ازهمه شجاع تر بود، سپرد.

امام حسین علیه السلام به دلیل نقشحساس عباس علیه السلام در رویارویی بادشمنان، به ایشان اجازه مبارزه و جنگنمی دادند؛ زیرا چه بسا شهادت ایشانبه دلیل دارا بودن نقش پرچمداریمی توانست ضربه جبران ناپذیری بهروحیه سپاه وارد سازد؛ ولی ایشان باپرچم داری اش، وظیفه خویش را بهبهترین وجه به انجام رساند.

نگاشته اند هنگامی که اسیرانکربلا را به شهر شام بردند، در میانوسایل غارت شده از شهیدان کربلا،پرچمی بود که در اثر ضربات شمشیرو نیزه، آسیب دیده بود. وسایل را پیشروی یزید نهادند. یزید پرچم مذکوررا برداشت و به دقت بدان نگریست وپرسید: «این پرچم در دست چه کسیبوده است؟» گفتند: «عباس بنعلی علیهماالسلام ». آن گاه با تعجب و شگفتیایستاد و به حاضران گفت: «اَبَیْتَ اللَّعْنُمِنْکَ یَا عَبَّاس علیه السلام ...؛ نفرین از نام تو دورباد ای عباس! به راستی که این معنایکامل وفای برادر نسبت به برادرشاست. خوب به این پرچم بنگرید،ببینید که بر اثر ضربه های پیکارگرانجای سالمی بر آن نمانده است؛ ولیجایی که در دست پرچمدار قرارداشته، سالم است.»

این سخن کنایه از این بود کهپرچمدار ضربه هایی که بر دستشفرود می آمده است، تحمل می نموده،ولی پرچم را رها نمی کرده است.

او پس از اینکه هر سه برادرش بهشهادت رسیدند، خود به میدان شتافتو به شهادت رسید. با شهادتعباس علیه السلام ، نامه پرچمداری در عصرحضور ائمه نیز بسته شد و تاریخ، ناماو را به عنوان واپسین پرچمدارجنگهای دوره حضور پیشوایانمعصوم علیهم السلام در خود ثبت نمود.

2. میراث سقایت

سقایت از جمله منصبهایبرجسته قریش بوده که به واسطه آن بهاعراب فخرفروشی می کردند. متولیاین منصب در قریش بنی هاشم بوده وحضرت هاشم، نیای سوم پیامبراکرم صلی الله علیه و آله عهده دار آن بود و پس از آن بهحضرت عبد المطلب رسید.

امام رضا علیه السلام در این باره فرمود:«عبد المطلب پنج خصلت پسندیدهداشت که یکی از آنها سقایت حجاجبود.»

پس از عبد المطلب و با ظهوراسلام، این منصب به عباس، عمویپیامبر صلی الله علیه و آله واگذار شد. او از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درخواست نمود که اجازهدهد وی به حجاج بیت اللّه الحرام کهدر سرزمین منی بیتوته می کنند، آببدهد. پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرفت که این سنتحسنه تداوم یابد.

در هر حال، این امر نیز جزءمیراث اجداد حضرت عباس علیه السلام بهشمار می آید که از حضرت هاشم وعبد المطلب به او رسیده و او تنها کسیبود که پس از آنان لقب سقّا یافت وتوانست این وظیفه را چه در واقعهکربلا و چه پیش از آن به بهترین وجهانجام دهد.

3. میراث شجاعت

شجاعت، مایه از نام علی علیه السلام گرفته و در قاموس اش، نام او را برصدر جای داده است. تاریخ هرگزرشادتها و نام آوریهای او را از یادنمی برد.

روزی را که در جنگ خندق،مشرکان مکه با طرح و نقشه قبیله بنینضیر، ده هزار نفر از قبایل گوناگونعرب را جمع و به مدینه حمله کردهبودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با مشورتسلمان فارسی، دستور داد خندقیاطراف مدینه حفر نمایند تا از پیشرویمشرکان جلوگیری کنند. کافران یکماه پشت خندق زمین گیر شده بودند وجز عده اندکی موفق به گذشتن از آننشدند.

عمرو بن عبدود مسلمانان را بهتیغ زهرآگین زبان خود ریشخندمی کرد و فریاد برمی آورد: «کجایندمدعیان بهشت؟ آیا در میان شما یکنفر نیست که مرا به دوزخ روانه سازد یامن او را به بهشت بفرستم؟» نعره هایاو چونان پتکی بر سر مسلمانان فرودمی آمد. گوشها را ناشنوا، دلها را ترسانو زبانها را از پاسخ بسته بود.

او پیوسته فریاد می کشید و فقطعلی علیه السلام بود که هر بار از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رخصت مبارزه با او را می خواست؛ اماپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را امر به نشستنمی کرد. عمرو برای بار سوم نعره کشیدو رجزهای خود را تکرار نمود وافزود: «صدایم از فریاد زدن گرفت! آیادر میان شما کسی نیست که گام بهمیدان نهد؟» علی علیه السلام این بار به التماس،از پیامبر صلی الله علیه و آله اذن پیکار خواست.پیامبر صلی الله علیه و آله عمامه اش را بر سر اوگذاشت و برای او دعا کرد. او به جنگبا عمرو شتافت و وی را به هلاکترسانید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز دربزرگداشت این پیکار قهرمانانه اوفرمود: «ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْعِبَادَةِ الثِّقْلَینِ؛ ضربه [شمشیر [علی علیه السلام در روز [جنگ [خندق، والاتر ازعبادت جن و انس است.»

حمله های بی باکانه حضرتعباس علیه السلام نیز یادآور پیکار علی علیه السلام درغزوات صدر اسلام است. آن گاه کهیک تنه، حلقه محاصره دشمن راشکست و همزمان خویش را رهاییبخشید. او حیدری دیگر بود که درهیئت عباس علیه السلام جلوه نمایی می کرد.

در رابطه با نبرد امام علی علیه السلام باعمرو بن عبدود نوشته اند: وقتیعلی علیه السلام با عمرو روبه رو شد، به اوفرمود: «تو نذر کرده ای که اگر فردی ازقریش، دو تقاضا از تو بنماید، یکی رابپذیری، آیا درست است؟» عمروپاسخ داد: «چنین است.» امام فرمود:«درخواست نخست من این است کهاسلام بیاوری!» عمرو با پوزخندیگفت: «مرا به دین تو نیازی نیست!»امام دوباره فرمود: «[درخواست دوممن این است که] از جنگ صرف نظرکنی و به زادگاهت برگردی و کاررسول خدا صلی الله علیه و آله را به دیگرانواگذاری!» عمرو گفت: «چگونهبازگردم؟ من پس از جنگ بدر نذرکرده ام تا انتقام خویش را از محمد صلی الله علیه و آله نستانم، بر سرم روغن نمالم.»

گویا چاره ای جز جنگ نبود.عمرو از اسب خود پیاده شد و باعلی علیه السلام در افتاد. او با شمشیرضربه ای سنگین به سر امام زد که سر اوشکافت و شمشیر به جلوی پیشانیوی اصابت کرد. گرد و غبار آوردگاهنبرد، به انتظار چشمهای نگران، نیشترمی زد که ناگاه صدای تکبیر علی علیه السلام بلند شد؛ اما مسلمانان دیدند که اودست از عمرو کشیده و راه می رود.گروهی از مسلمانان ساده انگار،پنداشتند علی علیه السلام از کشتن عمرومی ترسد. حذیفة به زمزمه معترضانساده لوح دامن زد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باعتاب به او فرمود: «بس کن حذیفة!علی علیه السلام خود [دلیل این کارش را[خواهد گفت.» پس از درنگی کوتاه،امام عمرو را هلاک کرد.

پس از بازگشت وی، پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «چرا هنگامی که بر او پیروزشدی، او را نکشتی؟» علی علیه السلام غرقخاک و خون پاسخ داد: «او به مادرمدشنام داد و آب دهان به صورتمانداخت. ترسیدم اگر او را بکشم، ازروی خشم و هوای نفس باشد. او راواگذاشتم تا خشمم فروکش کند؛سپس او را کشتم.»

حضرت عباس علیه السلام نیز دررویارویی با دشمن خود، ابتدا او را بهصلاح و بازگشت به حق دعوتمی نماید و ضمن یادآوری پیونددوستی ای که بین پدر عبد اللّه بن عقبةغنوی و پدرش، امیر المؤمنین علیه السلام بود،تلاش می کند وی را ارشاد نماید و او رااز کشته شدن نجات دهد.

او نیز مانند امام علی علیه السلام عجله ایدر جنگ ندارد؛ بلکه تمام سعی خود رابه هدایت آنها معطوف می دارد تا آن گاهکه کار را بی نتیجه می یابد، برق آسا وتوفنده یورش می برد و پیکرهایدشمنان را چون ساقه های آفتابسوخته، درو می نماید؛ به گونه ای کهتاریخ از شجاعت بی مثال و حیدروَشاو بسیار نوشته است؛ آن سان کهمی غرّد و باران تیر و تیغ و نیزه برایشبا بارشهای بهاری تفاوتی نمی کند.

شجاعت در نیاکان مادریعباس علیه السلام

در نیاکان مادری حضرتعباس علیه السلام نیز نام پهلوانان بزرگی بهچشم می خورد که آوازه بلندی درعرب داشتند. عقیل با آگاهی از نام وآوازه آنان حضرت امّ البنین علیهاالسلام را برایازدواج به امام علی علیه السلام پیشنهاد کرد.امام با توجه به تأثیر عنصر مهم توارثدر روحیات فرزند، اقدام به اینازدواج می نماید. نام برخی از ایننیاکان بدین شرح می باشد:

1. ملاعب الاسنة: از جمله نیاکانمادری حضرت عباس علیه السلام ، عامر بنمالک بن جعفر بن کلاب مشهور بهملاعب الاسنة است. این لقب را حسانبن ثابت انصاری، شاعر معروف به اومی دهد. اوس بن حجر درباره اشسروده است:

یُلاَعِبُ اَطْرَافَ الاْسِنَّةِ عَامِرٌفَرَاحَ لَهُ حَظُّ الْکَتَائِبِ اَجْمَعِ

«عامر سر نیزه ها را به بازیمی گیرد؛ پس او کارایی و توان یکلشکر را دارد.»

2. طفیل فارس قرزل: پهلواندیگری از این خاندان، طفیل فارسقرزل، برادر ملاعب الاسنة است.فارس قرزل به معنای «سوارکارتنومند» می باشد.

نوشته اند: او روزی شنید که ربیعبن زیاد عبسی، از ندیمان نعمان بنمنذر، حکمران و فرمانروای برخی ازنواحی عربستان جاهلی، نزد فرمانرواسخن چینی او را کرده بود. او به همراهبرادرانش ملاعب الاسنة، ربیعة،عبیدة و معاویه به دربار فرمانروا رفتو او را با ربیع بن زیاد مشغولغذاخوردن دید. در این مجلس، لبیدبن ربیعه، برادرزاده طفیل، شروع بهسرودن اشعاری در نام آوری وبی هماوردی عموهای خود به صورتفی البداهه نمود. فرمانروا و ندیمسخن چینش، هر دو از ترس وشرمندگی سر به زیر انداخته بودند.فرمانروا برای خشنود کردن آنها ربیعبن زیاد را از خود راند.

3. عامر بن طفیل: ملاعب الاسنةبرادرزاده ای به نام عامر بن طفیلداشت که او نیز از پهلوانان عرب بود.وی با پهلوانی به نام علقمة بن علاثهقرار می گذارد که هر کدام حسب ونسب افتخارآمیزتری داشتند و به نفعهر کدام از آنها که داوری شد، صد شتراز دیگری بستاند.

عامر بن طفیل برای پیروزی دراین مسابقه از عموی خود کمکگرفت. عموی او کفشی به وی داد وگفت: «برای تعیین شرافت خود از اینکفش کمک بگیر؛ زیرا من با آن چهلمِرباع به دست آورده ام.» مرباع به یکچهارم غنایم جنگی گفته می شد که دریک جنگ به دست می آمد ومخصوص رییس قبیله بود وشکست خوردگان آن را تسلیم اومی ساختند.

عامر بن طفیل چندان بلندآوازهبود که در دیگر امپراطوریها نیز فردیشناخته شده به شمار می رفت.نوشته اند: وقتی یکی از اعراببادیه نشین نزد قیصر روم رفت، قیصراز او پرسید: «تو با عامر بن طفیل چهنسبتی داری؟» او قصد داشت اگر فردعرب نسبتی با این پهلوان نام آور داشتهباشد، به او تفقّد نماید و رفتارکریمانه تری با او نشان دهد.

4. عروة الرَّحّال: از دیگر نیاکانمادری عباس علیه السلام عروة الرَّحّال بنعتبة بن جعفر بن کلاب است. او نیزجنگجویی شجاع بود و به دلیلسفرهای زیاد جهانگردی و رفت وآمد با پادشاهان مناطق و سرزمینهایگوناگون، لقب رَحّال به او داده بودند.

ادامه دارد...

کلمات کلیدی
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله  |  حضرت عباس علیه‌السلام  |  عباس علیه‌السلام  |  پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پرچم  |  عباس علیه‌السلام میراث‌دار پدر  |  عباس علیه‌السلام پرچمدار امام حسین  |  نیاکان  |  نیاکان حضرت عباس علیه‌السلام  | 
لینک کوتاه :