×

نقد سریال روز رفتن


تعداد بازدید : 4807     تاریخ درج : 1390/08/08

125

فیلم «مارمولک» توهین به روحانیّت و شکستن سدهایی بود که تا آن زمان شکسته نشده بود و بیم آن می رفت که چنین فیلمی باز هم تکرار شود. با تغییر دولت و تغییرات اساسی در رویکردها، این اطمینان حاصل شد که حداقل تا مدتها مدیران فرهنگی جامعه مواظب چنین مواردی بوده و چنان خطایی مرتکب نخواهند شد. ولی سر برآوردن داستانی با الهام از آن فیلم از صدا وسیمای جمهوری اسلامی ـ که باید سدی محکم در برابر انحرافات باشد ـ بسیار شگفت آور است. سریال «روز رفتن» معکوس شده داستان فیلم «مارمولک» است؛ در آنجا دزدی لباس روحانیّت را می پوشید و در این سریال روحانی به هیئت یک دزد در می آید که از این جهت، این سریال از آن فیلم بدتر است و هر دو در یک جهت حرکت می کنند. قبل از پرداختن به نقد سریال، خلاصه آن را بیان می کنیم:

خلاصه سریال

این سریال از دو ماجرای به هم تنیده شده شکل گرفته است که برای مفهوم بودن این نوشته، به صورت جداگانه نقل می شود.

ماجرای اول: سروان پرتو طی پی گیری قتلهای زنجیره ای، از جمله قتل کریم سرپولکی؛ دزدی لات که برای وی خبر جمع می کرده است، به قاتلی خطرناک می رسد که قربانیان و شاهدان از او به شیطان یاد می کنند. سروان پرتو از برادر کریم سرپولکی ـ که روحانی و برادر دوقلو و همشکل کریم است ـ می خواهد ضمن مخفی نگه داشتن مرگ کریم، نقش او را ایفا کند تا طعمه ای برای به دام انداختن قاتل باشد. رحیم می پذیرد. با ادامه قتلها و تحقیق سروان پرتو از فرزند مقتول اول، قاتل از طریق کنترل تلفن رحیم، شناسایی و ردگیری شده، دستگیر می شود.

ماجرای دوم: رحیم سرپولکی؛ روحانی موقّری که در باغی متروک با کارگری افغانی زندگی می کند و کمتر رابطه ای با مردم دارد و در آستانه عقد ازدواج با دختری به نام فریباست، نذر کرده است که هر ماه (یا هر هفته) یک بار به غسالخانه رفته، مرده ای را غسل دهد. روزی هنگامی که آماده شستن یک میت غریب می شود، با جسدی مواجه می شود که کاملاً همشکل خودش می باشد. سروان پرتو که مسئول پی گیری ماجرای قتلهای زنجیره ای است، در می یابد که مرده (کریم سرپولکی) با روحانی (رحیم سرپولکی) دو برادر دوقلوی همشکل و جدا افتاده از هم اند. به این جهت به رحیم پیشنهاد می دهد که مرگ برادر را مخفی نگه داشته، و جای برادر بازی کند تا قاتل به دام افتد و رحیم می پذیرد. رحیم برای ایفای نقش برادر، لباس روحانی را درآورده، ریش می تراشد و زبان لاتی (مانند زبان برادر) یاد می گیرد. و تمام این موارد را از فریبا و اطرافیانش مخفی می کند. رحیم با شکل لباس و زبانی همگون با برادرش کریم، وارد محل زندگی کریم می شود. این خانه مستأجری است و به سبک قدیم دوره ساز و با اتاقهایی است که خانواده های مختلف هر کدام در اتاقی از آن زندگی می کنند.

از جمله اهالی این خانه، «لاله» است که دختری لات و جیب بر می باشد. او دوست دختر کریم بوده و در آستانه ازدواج با هم بوده اند و زمزمه های عاشقانه ای هم با هم داشته اند. رحیم با ورود به این خانه مجبور می شود در مقابل لاله نقش دوستْ پسر لاله (کریم) را بازی کند. اگر چه در طول سریال رحیم می خواهد از این موقعیت فرار کند، ولی باز هم مجبور می شود که با او در حیاط تنها باشد، برای حفظ ظاهر با او بگو و بخند کند، با هم به خیابان، بانک، و بیمارستان بروند. شب در رستورانی سنتی و نه چندان شلوغ شام بخورند، تا پاسی از شب با او بوده و سپس به خانه بیاید. و نیز مجبور می شود با هماهنگی پلیس، در یک اقدام دزدی شرکت کند و به خواهش یکی از دوستان لات کریم، (شهرام وِزوِز) پای ملاقات عاشقانه او و دختری در پارک باشد.

البته در کنار این موارد، نصایحی برای اطرافیان در مورد چگونگی روابط صحیح فرد مناسب برای ازدواج دارد که مؤثر واقع می شود. «لاله» به این جهت که کریم (در واقع رحیم) دیگر زمزمه های عاشقانه قبلی را با او نداشته و با سردی با وی برخورد می کند، گله مند است و گلایه خود را بارها ابراز می کند، ولی کم کم به کلّ ماجرا مشکوک می شود و با تحقیق، ماجرا را حدس می زند. رحیم مجبور شده و هویّت خود را فاش می کند، ولی همزمان و به طور کنایه آمیز عشقش را به لاله ابراز می نماید. «لاله» با پیدا کردن فریبا به دروغ به او می گوید که رحیم با وی دوست شده و باید پای خود را کنار بکشد، که موجب آشفتگی فریبا می شود، ولی طی ملاقاتی دیگر به فریبا می گوید که دروغ گفته و رحیم تعلق خاطری به او ندارد و رحیم سهم او است.

لاله توسط قاتل تیر می خورد و در آخرین لحظات از رحیم می پرسد: آیا در اون دنیا به وصل کریم می رسد؟ رحیم می گوید آری و لاله می میرد. در پایان، رحیم را در لباس شخصی در مجلس عقد کنان خود و فریبا می بینیم.

نقد و بررسی

ماجرای اول در این سریال، به عنوان سرپوشی برای ارائه ماجرای دوم استفاده شده تا از حساسیت مخاطب کاسته شود. از آنجا که غرض از نقد این سریال، نوع پرداخت آن به شخصیت روحانی است، نگاه خود را به ماجرای دوم منحصر می کنیم.

روحانی در لباس دزد

اولین چیزی که در این سریال به چشم می خورد، جا به جایی یک روحانی با یک دزد است. یعنی یک روحانی در هیئت یک دزد ظاهر می شود، و این جا به جایی از چند نظر قابل بررسی است:

1. ورود یک روحانی در هیئت یک دزد موجب خنده تماشاگر می شود؛ چرا که روحانی ملزم است کارهایی انجام دهد که دور از شأن او است. از این جهت روحانی در حدّ یک «شخص خنده آور» تنزل می یابد.

2. روحانی مجبور می شود به کارهایی تن دهد که از آنها نهی می کند. رحیم مجبور می شود به دزدی برود، به درخواستهای پرشور عشقی لاله تا آنجا که می تواند جواب دهد و نزدیک شدن لاله را به خود تحمّل کند و برای ایفای نقش هم که شده با لاله بخندد و مانند یک نامزد با او برخورد کند.

3. این جا به جایی یک تأثیر مفهومی بر ذهن مخاطب می گذارد و آن اینکه یک روحانی بین آنچه که نشان می دهد و آنچه هست متفاوت است و به اصطلاح «اگر آب باشد ماهی گیر خوبی است». اگر او در ظاهری موقّر ظاهر می شود، به این جهت است که لباس او، وی را از بسیاری از موقعیتها دور می سازد. در سریال می بینیم رحیم طی یک جلسه تعلیم تبدیل به لاتی می شود که حتی نزدیکان کریم هم او را به جای کریم اشتباه می گیرند؛ پس یک روحانی به سادگی نقش عوض کرده، بازی می کند. و اساسا این سؤال پیش می آید که رحیم در کدام یک از دو نقش بازی کرده است؟ آیا او یک روحانی است که نقش لاتی را بازی کرده است یا اینکه در ذات خود یک لات است و برای مدتی این نهاد را سرکوب کرده و در نهاد رحیم (یک روحانی)، یک شخصیت سرکوب شده خفته است که چون موانع برطرف شود، سر برمی آورد و جلوه گری می کند.

توجیه شرعی

می دانیم که سریال مشاور مذهبی دارد، ولی نویسنده به دو نوع می توانسته است از این مشاور استفاده کند:

1. خطوط کلی و حدود شرعی را از مشاور گرفته و طبق آن چارچوب داستان را بسازد.

2. حساسیّتها و دغدغه های مشاور مذهبی را ببیند و بدون اینکه خطوط کلی مورد نظر خود را تغییر دهد، از قبل پاسخ این دغدغه ها را که دغدغه نوع مخاطب مذهبی است، در فیلم بگنجاند. در این سریال صورت دوم عمل شده است.

رحیم پیش از ورود در حوادث و کنار گذاشتن لباس و وارد شدن در نقش برادر، نزد استاد خود رفته، و در این مورد مشورت می کند. استاد به او می فهماند که اگر حفظ خون مردم واجب کفایی است، برای تو واجب عینی است؛ پس باید این نقش را بپذیری ولی شرط تو با آقایان، دوری از محرمات باشد که هیچ مجوّزی در ارتکاب محرمات نیست و نیز در مورد شبهه توقف کنی. این صحنه پاسخ دغدغه های مخاطب دینی متدیّن است؛ ولی در طول سریال رعایت نمی شود؛ چرا که «رحیم» در اولین قدم ریش خود را می تراشد و در دومین گام به مراوده با «لاله»، دوستْ دختر کریم تن می دهد. با او خلوت می کند، به بیمارستان می روند، قدم می زنند، در رستورانی نه چندان شلوغ شام می خورند و تا پاسی از شب با هم هستند و کاملاً مانند یک دوستْ پسر (نامزد) با او رفتار می کند. این در حالی است که «لاله» دختری لات و جیب بر است و در تمام صحنه ها آرایش کرده است (البته نه چندان غلیظ) و همواره می خواهد خود را به رحیم نزدیک کند (مانند صحنه حیاط که آن دو تنها شده اند، لاله جلو آمده و رحیم عقب می کشد.) و رحیم در قدم زدنها و بودن با او کاملاً دوشادوش اوست (صحنه بیرون رفتن آن دو و نیز صحنه قبل از ورود به بانک) و در جای جای فیلم «لاله» خواهان ابراز عشق از طرف رحیم نسبت به خود است و از او گلایه دارد که چرا نسبت به وی غریبی می کند.

روحانی عاشق

عشق، محور ماجرای دوم این سریال است. می دانیم که یکی از رایج ترین صورتهای داستانهای عشقی در فیلمهای خارجی، مثلث عشقی است؛ در جایی یک مرد بین دو زن مردّد می ماند، بین همسر خود و یک معشوقه یا بین دو معشوقه. نویسندگان ایرانی همین صورت داستانی را گرفته و تکرار کرده اند، با این تفاوت که رابطه را در آستانه ازدواج قرار می دهند؛ یعنی مرد می خواهد با یکی از دو زن ازدواج کند، نه اینکه رابطه نامشروعی در کار باشد، و این امری رایج در سریالهای ماست و چندان جای اشکال نیست.

ولی آنچه تاکنون تجربه نشده است این است که یک روحانی در رأس مثلث عشقی واقع شود. رحیم در آستانه عقد با فریبا است و از طرف دیگر در نقش نامزد لاله بازی می کند؛ پس او بین دو زن واقع شده است، البته او در ابتدای این رابطه فقط نقش بازی می کند ولی به مرور در خود کششی نسبت به لاله احساس می کند و در زمانی که می خواهد اعتراف کند که رحیم است، در کمال تأثر به او می گوید: «اگر کریم زنده بود بی عشق تو هیچ چیز کم نداشت. من رحیم هستم.» یعنی اگر من جای کریم باشم بی عشق تو هیچ چیز کم ندارم، که ابراز عشق ضمنی به لاله است. این در حالی است که «لاله» دختری «لات» و «جیب بر» است و در ادامه شاهد تقابل لاله با فریبا برای تصاحب رحیم هستیم.

در هر صورت وارد کردن روحانی در یک مثلث عشقی، حرمت شکنی و توهین به حریم روحانیت است.

داستان دگردیسی

داستان فیلم داستان یک دگردیسی هم هست؛ داستان یک تحول اساسی است که برای «رحیم» روی می دهد. برای نشان دادن این تحوّل باید شخصیت رحیم را در سه مرحله بررسی کنیم:

مرحله اول زمانی است که رحیم را در لباس روحانیت می بینیم. در این مرحله رحیم مردی منزوی است که در باغی با کارگری افغانی زندگی می کند و هیچ گونه ارتباطی با مردم جهت هدایت و ارشاد ندارد. او نه منبری دارد، نه اهل اقامه جماعت است، نه مسئله ای را پاسخ می گوید و نه مشکلی از مردم را حل می کند. با اینکه به میانسالی رسیده است، برای عمل به وصیّت مادر که گفته است بدون استخاره زن نگیرد و به جهت بد آمدن مرتّب استخاره ها، تاکنون زن نگرفته است و به تازگی به جهت خوب آمدن استخاره، در آستانه عقد با فریباست؛ دختری که چند روز پیش پسری به جهت عشق او و اینکه فریبا را به او نداده اند خودکشی کرده است.

مرحله دوم زمانی است که رحیم لباس روحانیت را کنار گذاشته و ریش می تراشد و در هیئت یک دزد در می آید. در این مرحله رحیم از انزوای گذشته بیرون آمده، به راحتی با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کرده و موجب هدایت اطرافیان خود می شود و در ضمن با ارتباط با «لاله» نوع رابطه با جنس مخالف را یاد گرفته و مزه عشق زمینی را می چشد.

مرحله سوم زمانی است که او نقش کریم را کنار گذاشته و همه فهمیده اند که او رحیم برادر کریم است.

این در زمانی است که او را در مراسم عقد کنان با فریبا می بینیم، در این مرحله رحیم دیگر لباس روحانیت را کنار گذاشته و با لباس شخصی حاضر می شود.

از این رو داستان فیلم داستان دگردیسی و استحاله از چیزی به چیزی است.

استحاله «رحیم» از روحانی منزوی عزب که تنها فعّالیت اجتماعی اش مرده شویی است، به رحیمی که لباس روحانیت را به کناری انداخته، با همراه شدن با مردم و چشیدن مزه عشق زمینی می تواند نقش مصلحانه ای را به عهده گیرد و به انسانی عاشق، متأهل، مفید و مصلح بدل شود. رحیم خود در چند جای فیلم این تحول را به «تازه به دنیا آمدن» تعبیر می کند!

در پایان این سؤال می ماند که چرا چنین اتفاقی در صدا وسیمای جمهوری اسلامی روی می دهد. آیا صرف یک اشتباه موجب ساخت چنین سریالی است، یا ضعف مدیریتی است یا اینکه رویکردی است که آرام آرام در صدا وسیما نهادینه شده است و هر بار با فیلمی و مجموعه ای میزان حساسیت روحانیّت و قشرهای مذهبی را محک می زند؟

کلمات کلیدی
رحیم  |  روحانی  |  داستان  |  روحانیت  |  فیلم  |  لاله  |  سریال  | 
لینک کوتاه :