×

رجایی پاسدار ارزش های دینی

اهتمام به ارزش ها، واجبات و قوانین اسلامی از همان دوران کودکی در وجود شهید رجایی ریشه داشت و اختصاص به دوران کارگزاری در نظام اسلامی نداشت.

تعداد بازدید : 2837     تاریخ درج : 1390/08/08

25

1 - کارگزاران، مجریان امر به معروف و نهی از منکر

فریضه امر به معروف و نهی از منکر، ضمانت اجرای قوانین و فرایض است و بر این اساس پیامبران که قوانین و احکام الهی را برای بشر آوردند، در کنار آن موظف به امر به معروف و نهی از منکر هم شدند. این دو فریضه در واقع انسان را به مسؤولیت در برابر دیگر مسلمانان فرا می خواند و اعلام می کند که بشر نمی تواند فارغ از هر رفتاری که دیگران بروز می دهند به حیات خود در جامعه ادامه دهد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله افراد جامعه را به «مسافران کشتی » تشبیه می کند و می فرماید: اگر در بین مسافران کسی بگوید من به اندازه خودم در کشتی سهم دارم و می خواهم آن را سوراخ کنم و دیگران در مقابل عمل او سکوت کنند، آن فرد، خود و دیگران را غرق خواهد کرد و اگر مسافران مسؤولانه عمل کنند خود و او را از نابودی نجات خواهند داد. (1)

به این ترتیب بقای اسلامیت جامعه در سایه امر به معروف و نهی از منکر ممکن خواهد بود و با انجام آن، زمینه برای اجرای تمام قوانین فراهم خواهد شد و به این جهت است که امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

«انهااذا ادیت و اقیمت استقامت الفرائض کلها، هینها و صعبها و ذلک لان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر دعاة الی الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم و قسمة الفی ء و الغنائم و اخذ الصدقات عن مواقعها و وضعها فی حقها; (2) هرگاه امر به معروف و نهی از منکر به جای آورده شد، همه واجبات، ساده و دشوارش به پای داشته می شود و این برای آن است که امر به معروف و نهی از منکر مردم را با گرداندن حقوق از دست رفته و مخالفت ظالم و تقسیم فی ء و غنایم و گرفتن صدقه ها از محل آن و مصرف کردن در جایش به اسلام فرا می خواند.»

به این ترتیب هدف اصلی از امر به معروف و نهی از منکر تضمین اجرایی شدن آن روش زندگی ای است که اسلام برای بشر ارائه کرده است. تاملی اندک در همین کارکرد، مسؤولیت سنگین کارگزاران حکومتی را روشن می سازد، زیرا اجرای قوانین، واجبات و دستورات و روش اسلام، در حیطه وظایف کارگزار اسلامی است. از این روی باید گفت: کارگزار اسلامی مخاطب اصلی اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر بوده است و بر این اساس است که امیرمؤمنان علی علیه السلام اساسا فلسفه حکومت را این گونه شرح می دهد و می فرماید: «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان ولا التماس شی ء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک; (3) خدایا تو می دانی آنچه از ما صادر می شود، به خاطر علاقه به حکومت کردن و تقاضای چیزی از کالای بی ارزش دنیا نیست. بلکه برای این است که نشانه های دین تو را برگردانیم و در شهرهایت اصلاح را آشکار سازیم تا بندگان ستم دیده ات امنیت یابند.» با درک این دیدگاه فرازهایی از زندگانی شهید رجایی را که در آن امر به معروف و نهی از منکر مورد اهتمام قرار گرفته است باز خوانی می کنیم.

شهید رجایی و پاسداری از دین

الف: قبل از دوران کارگزاری:

اهتمام به ارزش ها، واجبات و قوانین اسلامی از همان دوران کودکی در وجود شهید رجایی ریشه داشت و اختصاص به دوران کارگزاری در نظام اسلامی نداشت. از این رو شایسته است ابتدا نمونه هایی از امر به معروف و نهی از منکرهای شهید رجایی در آن دوران را مرور کنیم.

1 - نوجوانی

یکی از راه های اصلی نهی از منکر و برگرداندن مردم از منکرها، باز کردن راه معروف هاست.

امام علی علیه السلام به این روش اهمیت می داد. از جمله یک بار به شیوه سؤالی فرزندش حسن علیه السلام را متوجه این موضوع کرد و پرسید: «یا بنی ما السداد؟; پسرم سداد چیست؟» جواب داد: «یا ابتی السداد دفع المنکر بالمعروف; (4) پدرجان! سداد دفع منکر با انجام معروف است.» و حضرت علی علیه السلام می فرمود: «افعل المعروف ما امکن و ازجر المسیئ بفعل المحسن; (5) تا می توانی کار معروف انجام بده و کار زشت را با انجام کار خوب متروک کن.»

شهید رجایی با درک چنین موضوعی آن هم در سنین کودکی می کوشید به جنگ منکرات برود.

او خود می گفت: در بین بچه های محل، یک بچه مسلمان مذهبی بوده و معمولا در نماز جماعت شرکت می کردم و به خصوص در ایام سوگواری و غیره رهبری دسته بچه های محل را به عهده داشتم.» (6) همین ویژگی، موجب می شد او نسبت به هم سن و سال های خود احساس مسؤولیت کند و برای هدایت آنان گام بردارد. از جمله در آن دوران که عده ای از بچه های محل دنبال بازی های ناشایست بودند، او در محوطه سقف دار و مناسب نزدیک منزلشان وسایل تخته شنا، ضرب، میل و... را به سبک زورخانه، اما در حد بازی های نوجوانی فراهم کرد و از آن پس یک نفر مثل مرشد، ضرب می گرفت و بچه ها از جمله خود وی، سرگرم این ورزش می شدند. (7)

2 - دوران سربازی و نیروی هوایی

شهید رجایی می گفت: آن موقع که سرنگهبان بودم، فهمیدم بچه های همدوره من در آسایشگاه قماربازی می کنند. هرچه آن ها را نصیحت کردم گوش ندادند. از آن پس برای این که مانع انجام کار حرام شوم، زود خاموشی اعلام و چراغ ها را خاموش می کردم. (8)

3 - دوران دانشجویی

شهید رجایی در این دوره نیز با وجود جو فرهنگی خاص، به دفاع از ارزش های دینی می پرداخت و در این راه هیچ گاه کوتاه نمی آمد. وی در اجتماعاتی که خانم های بی حجاب در دانشسرا شرکت می کردند بر خلاف دیگران که با آن ها قدم می زدند و صحبت می کردند حاضر نمی شد. (9)

یکی از اقدامات درخشان او در این دوره اعتراض علیه نشریات مبتذل بود. یکی از این نشریات به نام «آتش جنوب » اقدام به انتخاب دختر ماه و سال و... می کرد و با الگودهی های غربی، عفاف و حجاب بانوان را نابود می کرد. شهید رجایی اعتراضیه ای علیه نشریه نوشت و همراه گروهی از دانشجویان آن را امضاء کردند و به قم فرستادند. متن اعتراضیه چنین بود: «.... آتش شهوات از «مجله آتش » زبانه کشیده، دامن عفت اجتماع را می سوزاند... .

بعضی مسایل در اجتماع مطرح و دنبال می شود که گویی هیچ قانونی و مقرراتی بر این کشور حاکم نیست و فقط هوس مردم سرنوشت آینده اجتماع را تعیین می کند. یکی از این هوس های شوم و انگیزه های محرک جوانان روشنفکر مسلمان، موضوع انتخاب قهرمان خودنمایی یا «ملکه زیبایی » به دست افراد معلوم الحال است که در سنگرهای مختلف قرار گرفته تیرهای سهمگین خلاف عفاف و ناموس را علیه احکام خدا و قوانین بدیهی عالم پرتاب می کنند و... این افراد خطرناک به دنبال شهوت خود از هیچ گونه اقدامی خودداری نمی کنند... البته ما جوانان مسلمان دانشگاه به یاری خداوند مقتدر قادریم با این افراد منحرف مبارزه کرده و آنان را به جای اولیه شان برگردانیم. ولی با وجود قوانین مختلفی که در مملکت وجود دارد، در مرحله اول صلاح می دانیم که این مطالب را به نظر مسؤولین امور برسانیم تا این که به وظایف قانونی خود اقدام کرده، غائله را خاموش و مسؤولین امر را مجازات نمایند. محمدعلی رجایی....» (10)

4 - بعد از تاهل و تشکیل خانواده

از جمله روش های وی برای پیشگیری از انحراف خانواده و فامیل، تشکیل جلسات هفتگی یا ماهانه و شرکت در مسافرت ها و اردوهای آنان بود.

یک بار قبل از انقلاب که برای تفریح همراه عده ای از جوانان و مردان فامیل به کرج می رفت، جوانان به اقتضای آن روزها (سال 1340) یکی از تصنیف های معروف را می خواندند. ابتدا یکی از بزرگان فامیل اعتراض کرد که این تصنیف های حرام را نخوانید و به جای آن قرآن بخوانید. اما جوانان به حرف او اعتنا نکردند. لحظاتی بعد رجایی بی آن که برنامه آن ها را به هم بزند، گفت: بچه ها! فقط چند لحظه ساکت باشید و به این سرود که می خوانم گوش کنید. آن گاه با آهنگ این ابیات را خواند.

تلاش و جنبش و پرتو امید

سرای جان می دهد نوید

به راه زندگی با صفا و مهر

به درگه خدا می توان رسید ... .

جوانان نیز وقتی اشعار با محتوایی دیدند، با آهنگ های مختلف این سرود را همخوانی کردند. (11)

5 - دوران مبارزه و زندان

این دوره که بیشترین مدت از عمر شهید رجایی را به خود اختصاص داد، آکنده از نهی از منکر و مبارزه و تحمل هزینه های آن بود. او حتی به شکنجه گر خود هم با نگاه اصلاح گرانه می نگریست. او خود می گفت: یک روز که شکنجه گر مرا به شدت شلاق می زد که تا حد بیهوشی رفتم، وقتی مقاومت مرا دید، پرسید: نمی دانم تو چه آدمی هستی که این قدر شلاق می خوری ولی اعتراف نمی کنی! من به او گفتم: دلم به حال تو می سوزد. او به شدت عصبانی شد و مرا بیشتر شکنجه کرد و گفت: یکی باید بیاید وضع تو را ببیند و دلش برای تو بسوزد. به او گفتم: دلم از این بابت برای تو می سوزد که چرا یک انسان مثل تو به این درجه برسد که راضی شود یک همنوع خودش را این قدر شکنجه کند. او هم مرا بیشتر شکنجه کرد. وقتی مرا بیشتر شلاق می زد، من به فکر این بودم که چطور می توان این شکنجه گر را اصلاح و به راه راست هدایت کرد. (12)

6 - دوران معلمی

این دوران از زندگی شهید رجایی هم زمان با دوران مبارزه است و نمونه های زیادی از ارزش گرایی وی را می توان مشاهده کرد. وی تلاش کرد با ترتیب دادن جلسات ماهانه معلمین، به تدریج آن ها را وارد مسایل اسلامی کند و در نهایت همان طور که ساواک متوجه شده بود، جلسات را به سوی شناخت و اجرای امر به معروف و نهی از منکر سوق داد و کوشید از این طریق در رفع منکرات اجتماعی گام بردارد.

یکی از گزارش های ساواک را با کمی تلخیص می خوانیم:

«طبق قرار قبلی جلسه دبیران در منزل آقای صحی زاده تشکیل گردید ... آن گاه در مورد دو ماده تبادل نظر گردید، ماده اول این که افراد راجع به امر معروف و نهی از منکر صحبت کنند و ماده دوم آن که 14 اول جلسه به بحث آزادی برای کتب منتشره و غیره اختصاص یابد ... در پی این تصمیم مباحث امر به معروف و نهی از منکر از تاریخ 22/2/50 آغاز شد.

« حقیقت این است که این گروه از معلمین تنها هدفشان امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه بیشتر هماهنگی کردن هدف سیاسی در دبیرستان هاست.»

هدف رجایی از این جلسات نیز آمادگی برای عملیاتی کردن اهداف بود «آن گاه در مورد زدو خوردهای پراکنده و دزدی اشرار با رغبت و میل صحبت شد ... میرهاشمی اظهار داشت: از طریق بزرگ ترها وارد معرکه شویم. محمدعلی رجایی در پاسخ اظهار نمود: بگذار همین جلسات ما جان بگیرد تا چند سال دیگر آن وقت اقدامات اول را به عهده تو می گذاریم... به طوری که از اظهارات محمدعلی رجایی استنباط می گردد در آینده اقدامات بزرگی هدف خاص این جلسه می باشد.» (13)

ب: دوران کارگزاری

بخش دوم از اهتمام شهید رجایی به اجرای امر به معروف و نهی از منکر، به دوران کارگزاری وی مربوط می شود. اقدامات وی در این دوره را می توان به این ترتیب برشمرد.

1 - بسترسازی برای تحقق معروف ها و محو منکرات:

آموزش و فراخوانی

اولین گام برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر آموزش این فریضه به مردم و دعوت آنان به اجرای آن است و ما وظیفه داریم به فرهنگ سازی در این زمینه و آمر و ناهی پروری توجه کنیم و به خیل این ماموران الهی و حافظان حدود الهی بیفزاییم. بنابراین دعوت از مردم برای پیوستن به این گروه، بزرگترین دفاع و کارآمدترین ابزار برای جاودانه سازی این جریان اصلاحگری است. لذا امیرمؤمنان فرزندش را به آمر و ناهی بودن فرا می خواند و می فرماید: «کن لله یا بنی عاملا و عن الخنا زجورا و بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیا واحب الصالح لصلاحه و دار الفاسق عن دینک و ابغضه بقلبک و زائله باعمالک لئلا تکون مثله; (14) پسرم! برای خدا کار کن و از ناسزا دوری گزین و به معروف امر کننده و از منکر نهی کننده باش و نیکوکار را به خاطر دوستی اش دوست بدار و فاسق را از دین خود بران و به قلبت بر او خشم بگیر و از کارهایت حذف کن تا مثل او نشوی.»

شهید رجایی نیز می کوشید مردم را به انجام این فریضه حتی در امور کوچک عادت دهد. در مورد نانوایی ها می گفت: اسلام می گوید لازم نیست همان روز اول بیایی سر نیزه را برداری مثل شوروی بزنی شکم این را پاره کنی. ادبش بکن. سخت نیست. نانوا را چهار تا آدم متعهد می روند با او صحبت می کنند و یک بار می گویید نشد، به افرادی که در آن محل معتمد هستند، آن ها را می فرستی می گویند نشد، شیوه اسلامی را برایش پیاده می کنی ... بایکوت می کنیم نانش را. وادار می کنیم بپزد روی میز بچیند از او نمی خریم. از آن عطار جنس نمی خریم: معرفی اش می کنیم ... افشاگری می کنیم، با رعایت ضوابط اسلامی. (15)

زمینه سازی برای پذیرش معروف ها

دومین گام برای اجرای معروف ها و اجرای عملی امر به معروف، زمینه سازی های مورد نیاز برای تحقق معروف هاست. به این صورت که باید با در نظر گرفتن موقعیت ها، مخاطبان و وضعیت موجود، به گونه ای مسایل را طرح کرد که مورد پذیرش قلبی قرار گیرند. در این صورت است که مردم با میل و رغبت به سوی معروف ها پیش خواهند رفت. نمونه ای از امر به معروف شهید رجایی با تکیه بر این اصل را می خوانیم:

«در یکی از بازدیدهای غیرمنتظره که به اصفهان و پادگان نظامی مرکز توپخانه رفته بود، وقتی در سالن پادگان قدری صحبت کرد از مسؤولان خواست که آنان نیز حرف هایشان را بزنند. یکی از معاونان استانداری مسایل و مشکلات استان را مطرح کرد و کم کم صحبت تا اذان ادامه یافت.

رجایی وقتی متوجه شد جلسه ممکن است به درازا بکشد، به آن برادر گفت: اگر همین الان اطلاع داده باشند که من نخست وزیر برای کار مهمی لازم است با مرکزی یا جایی ارتباط تلفنی برقرار کنم و این مذاکره تلفنی ممکن است حدود بیست دقیقه قت بگیرد، آیا این حق و اجازه هست که همین جا صحبت را نگاه داریم و همه حرف ها و صحبت ها را به پس از پایان مذاکره تلفنی موکول کنیم؟

او و سایرین همه متعجب شده و بدون این که بدانند موضوع از چه قرار است موافقت می کنند. آن گاه آقای رجایی می گوید: بله! همین الان دستگاه بی سیم الهی (اذان) خبر از انجام فریضه ظهر و عصر داد. و ما خود را موظف می دانیم که با اقامه نماز ارتباط خود را با خدای خود برقرار کنیم.» (16)

حذف زمینه های منکر و ضدارزش ها

کارگزار اسلامی وظیفه دارد همزمان با تلاش برای گسترش معروف ها، زمینه های بروز منکرات و ضدارزش ها را نیز در نظام مدیریتی خود از بین ببرد و به این ترتیب مجموعه ای منزه از کارگزاران تشکیل دهد. چنین رویکردی موجب خواهد شد جلوی بروز منکرات از سوی کارگزاران و مراکز قدرت گرفته شود.

از این رو یکی از اولین مصوبات دولت شهید رجایی این بود که وزرا باید در بدترین اطاق های وزارتی مستقر شوند. خودش هم اطاق کوچک منشی ها را انتخاب کرد.

در گام بعدی حقوق وزرایش را با متوسط حقوق کارمندان دولت که در آن زمان حدود 7 هزار تومان بود تطبیق داد، برای این که خلق و خوی مسؤولان به سوی تکبر و طاغوتی شدن که زمینه اصلی منکرات است سوق پیدا نکند. (17)

در این مورد نکاتی تکان دهنده در دوران تصدی پست های دولتی از شهید رجایی به چشم می خورد که مطالعه یکی از آن ها می تواند برای هزاران مدیر نظام اسلامی سازنده باشد. یکی از برخوردهای ظریف شهید با مجموعه خود را با هم مرور می کنیم:

«روزی از روزهای گرم تابستان سال شصت بود و هنوز گلابی به بازار نیامده بود. برای یکی از برادران یک عدد گلابی به عنوان نوبرانه آورده بودند، او هم آن را به منشی دفتر آقای رجایی داد که برای رفع خستگی تقدیم نخست وزیر بکند ... آقای رجایی که تا آن وقت سخت مشغول به کارش بود، وقتی نظرش به آن گلابی با آن وضعیت شسته و آماده برای خوردن افتاد با استفسار خاص به اصل جریان واقف شد و همان برادر را که این کار را کرده بود خواست. وقتی او همراه با شخص دیگری به اتاقش رفتند، گفت: اگر چه شما خالصانه چنین کاری انجام داده اید و عمل تان انشاءالله خالی از ریا بود، اما فکر می کنید که محمدرضا چرا و چگونه محمدرضا شاه شد؟

آری! شاهنشاهی محمدرضا از همین جاها شروع شد. یک روز با گلابی نوبر، یک روز با فلان میوه نایاب و روز دیگر با یک پدیده نادر و... یک دفعه او با همین چیزها می بیند راستی شاه شده. همان طور که بنی صدر با همین تعارفات و شیرین کاری های اطرافیان به خیال خود سپهسالار ایران شده بود. شما اگر می خواهید به من خدمتی کنید، گاهگاهی به یادم بیاورید که من همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد اهل قزوین هستم که قبلا دوره گردی می کردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم ... . (18)

اطلاع یابی از منکرات کارگزاران:

مجموعه کارگزاران به دلیل آن که در سایه نظام اسلامی هستند به نوعی، از حفاظ و حاشیه امنیتی برخوردارند و مردم کمتر توان امر و نهی آن ها را دارند. بنابراین ایجاد سیستمی که بتوان این بخش از جامعه را به راه معروف هدایت کرد ضروری است.

امام علی علیه السلام به عنوان عالی ترین کارگزار جامعه اسلامی برای این مقصود، به اصل نظارت مردمی توجه می کرد. و هنگام معرفی کارگزاران خود به اطلاع مردم می رساند که در صورت مشاهده هر نوع منکر، استاندارش را عزل خواهد کرد.

این امر موجب می شد استانداران از ارتکاب جرم پرهیز کنند و مردم هم در صورت مشاهده منکر، از دست آنان شکایت کنند. از جمله وقتی عبدالله بن عباس را استاندار بصره کرد، در ضمن یک سخنرانی به مردم فرمود: ای مردم! عبدالله به عباس را بر شما حاکم کردم. سخنان او را تا زمانی که از خدا و رسولش اطاعت می کند بشنوید و از او پیروی کنید. اگر چیزی در میان شما ایجاد کرد (که در دین نبود) یا از حق کنار رفت، بدانید من او را از امیری شما عزل می کنم. (19)

شهید رجایی هم برای مقابله با بی عدالتی ها و قانون شکنی ها در سطح دستگاه های دولتی تلاش زیادی می کرد که یکی از آن ها ایجاد محلی بود که مردم بتواند گزارشات انحراف ها و شکایات را به آن جا ارسال کنند تا دولت بتواند مانع آن انحرافات شود. برای همین بخشنامه ای به این صورت برای ادارت فرستاد: «... خواهران و برادران! انجام کار هیچ مراجعه کننده ای را به تاخیر نیانداخته و با وجدان اسلامی و انقلابی کار آنان را همچون کار شخصی خویش تلقی کنند و در تمام وقت اداری به انجام وظیفه اسلامی واداری خویش مشغول باشند. وزرا و مسؤولین با قرار دادن صندوق در هر مؤسسه به شکایات واصله در این زمینه رسیدگی و حداکثر تا پایان هر هفته اقدام لازم را در مورد مجازات متخلفین اعلام نمایند. (20)

شفاف سازی مرز معروف ها و منکرها:

شاخصه دیگری که در بسترسازی برای تحقق معروف ها و محو منکرات مورد توجه است، تبیین و شفاف سازی مرز منکرات و معروف هاست. به این ترتیب کارگزار اسلامی می تواند با روشن کردن حقایق، معروف یا منکر بودن موردها را برای مردم آشکارتر کند و آنان را از پیمودن راهی که به منکرات می رسد، بر حذر دارد. در این زمینه دو نمونه از رفتارهای شهید رجایی را مطالعه می کنیم. در مورد اول شهید تلاش می کند با شناساندن چهره واقعی منافقان، مرز واقعی را برای ملت تبیین کند و آنان بدانند که این گروه در صف دشمنان است و حمایت از آن، ورود در جرگه منحرفان خواهد بود. او می گوید:

«مطلبی که لازم است برای هم میهنان کمی توضیح دهم مساله سازمان مجاهدین می باشد. این مطلب که امروز در جامعه ما به شکل خاص در آمده، لازم است یک کمی شکافته شود.

سازمان مجاهدین در زندان حرفشان این بود که درست است که ما شعار مبارزه با امپریالیسم را می دهیم، درست است که ما با رژیم می جنگیم، درست است که با ساواک باید جنگید، ولی قبل از هر چیز با مسلمانانی که امام را به عنوان رهبر این انقلاب قبول دارند باید با آن ها جنگید. باید از روی جنازه آن ها رد شد و به آن مبارزه بعدی رسید. این تفکر آن ها بود و ما به روشنی می دیدیم که با مارکسیست ها متحد شدند و بر علیه ما می جنگیدند. حتی وقتی ما نماز جماعت را در زندان در سایه تلاش برادرانمان که به زندان عادی تبعید شده بودند، آزاد کردیم و اجازه گرفتیم که نماز جماعت را با هر تعداد که خواستیم بخوانیم، آن ها نماز جماعت نخواندند. این شیوه ای بود که در زندان داشتند تا بالاخره در سایه مبارزه همان مسلمان هایی که آن ها به عنوان اولین هدف برای مبارزه شان انتخاب کرده بودند، از زندان بیرون آمدند. اولین کاری که سازمان مجاهدین کرد یک پوستر چاپ کرد که یک طرفش آرم سازمان مجاهدین بود و یک طرفش عکس امام بود ... همه یادمان است که این ها در زمانی که آقای طالقانی حیات داشتند آمدند و گفتند که ... نیروهای نظامی ما در اختیار طالقانی. آن ها چون می دانستند هیچ حقیقتی برای شروع این جنگ ندارند، می خواستند مرحوم طالقانی را سپر قرار بدهند و پشت علمی که ایشان به خیال این ها بر می افراشت جنگ را شروع کنند که دیدند مرحوم طالقانی آن روز رفت در خدمت امام حرفی را زد که اگر بین مجاهدین یک نفر مسلمان واقعی وجود داشت که می خواست تفکر اسلامی بکند و آقای طالقانی را به عنوان یک روحانی انقلابی قبول داشت باید همان جا تغییر موضع بدهد.

مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت: «من هر وقت مایوس می شوم از حرکت، از انقلاب، به خدمت امام می آیم و دوباره نیرو می گیرم.» این کسی بود که شما او را پدر می دانستید ... .» (21)

نمونه دیگر مربوط به جایی است که اندیشه ای موهوم در ذهن کارگزاران جای گرفته و شهید رجایی با تبیین مرز صحیح، منکر بودن آن را تبیین می کند.

ماجرا از این قرار بود که کمیته ملی المپیک دومین نشریه خود را همراه نامه ای برای شهید رجایی ارسال کرده و درخواست کرده بود که انتقادات و پیشنهادات و نظریات ایشان را دریافت نماید تا موجب بالا بردن کیفیت مطالب نشریه و نحوه ارائه آن گردد. شهید رجایی در کنار نامه نوشت: بسمه تعالی. برادر .... در این حکومت هیچ چیز مستقل از مکتب و مذهب و ایدئولوژی تعریف نمی شود. باید کسانی که خواننده مجله المپیک (دوره جدید) هستند، بدانند چرا دوره جدید؟ چرا من و تو که در زندان بودیم (دوره قدیم) در موقع اظهار نظر قرار گرفته ایم؟ ما چه می گوییم و آن ها چه می گفتند. شهیدان، امام، اسلام، این ها مفاهیمی هستند که باید از آن ها همه جا یاد کرد. خدا رحمت کند استاد مجاهد طالقانی را، مثل این که بعضی در این کشور زندگی می کنند ولی نه می بینند و نه می شنوند.

آیا باز هم منطق پوچ ورزش برای ورزش را دنبال می کنیم. برای من خجالت آور است که روزی خروارها بمب بر سر مردم بریزند و من در 44 صفحه خبرنامه سکوت اختیار کنم. لابد می گویید ورزش جای این حرف ها نیست.

این همان منطق جبهه ملی است که می گفت مذهب از سیاست جداست. به هر حال لازم دانستم شما را از عقیده خود مطلع کنم. رجایی. (22)

2 - ویژگی کارگزاران آمر و ناهی

التزام به معروف و پرهیز از منکر

آنچه امر و نهی شخصی را کارساز می کند، عمل شخص به گفته های خویش است. تنها در چنین وضعیتی است که امر و نهی تاثیرگذار خواهد بود. این معادله هم در مورد فرد و هم در مورد یک سیستم اداری صادق است. یعنی اگر مجموعه ای دولتی توصیه و امری صادر کند اما در عمل خود به آن اعتنا نکند، موجب سلب اعتماد خواهد شد. بر این اساس امام علی علیه السلام می فرمود: «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم; (23) بر آن که خود را پیشوای مردم می کند واجب است قبل از آموزش دیگران، نفس خود را آموزش دهد و باید تادیب او با روشش، قبل از تادیب با زبانش باشد. و معلم خود و ادب کننده اش، به بزرگداشتش شایسته تر از آموزگار و ادب کننده مردم است.»

شهید رجایی نیز چنین ویژگی داشت و در مقام کارگزاری جامعه اسلامی، قبل از هر چیز با عمل خود مردم را به معروف امر و از منکر نهی می کرد. یک بار که آقای رجایی فرزندش کمال را به نخست وزیری برده بود، ایشان به دلیل علاقه زیادی که به موتور سواری داشت به یکی از نامه رسان های نخست وزیری گفته بود چون پدرم می گوید در این سن موتور سواری برای من خطر دارد، برایم موتور نمی خرد، اجازه دهید موتور شما را سوار شوم. وی به آقای رجایی گفته بود که اجازه دهید دقایقی موتور نخست وزیری را به فرزندتان بدهم تا در محوطه سوار شود و چند دور بزند. اما با پاسخ تند آقای رجایی مواجه شده بود که آقا مگر این موتور مال پدرش است؟ مگر این وسایل شخصی من است که از من می خواهی اجازه بگیری. این موتور مال 36 میلیون نفر ملت ایران است. من اگر این را اجازه بدهم فردا جواب مردم را چه بگویم. (24)

انگیزه اصلاحگری

ویژگی دیگر کارگزار آمر و ناهی این است که او انگیزه الهی و قصد اصلاحگری دارد; نه ارضای عقده ها و کینه ها و یا مچ گیری و ... بنابراین آمر به معروف هرگز به قصد انتقام گرفتن نمی افتدو از هر لحظه ای برای اصلاحگری سود می برد.

شهید رجایی می کوشید کارگزاران را به اصلاح رفتار و عقاید بکشاند. از این روی به آنان فرصت می داد و همزمان برنامه هایی عملی برای تغییر آنان اجرا می کرد. یکی از همکاران شهید رجایی در این باره می گفت: وقتی آقای رجایی وارد نخست وزیری شد، اولین کاری که کرد این بود که همه پرسنل نخست وزیری را جمع و با آن ها صحبت کرد. در آن جلسه من شاهد بودم با این که بیش از یک سال و نیم از پیروزی انقلاب گذشته بود، ولی وضع نخست وزیری یک وضع انقلابی نبود. فضای کاری دفترها به همان سبک قبل از انقلاب بود. در این جلسه خانم هایی دیده می شدند که روسری نیم بندی گذاشته بودند. بعضی، وقتی دوربین به سمت آن ها می رفت به خاطر وضعیتی که داشتند کتاب یا روزنامه ای جلوی صورتشان می گرفتند تا در آن حالت تصویرشان دیده نشود.

یک بار که خود من با مسؤول مالی کار داشتم و می خواستم بگویم چکی را بیاورد تا آقای رجایی امضاء کند وقتی وارد اطاق منشی او شدم دیدم روسری به سر ندارد و روسری اش را روی شانه اش انداخته و آرایش بسیار غلیظی هم کرده، سیگاری هم به لب داشت.

آقای رجایی در برخورد با نیروهای خطرناک موضعی منفی و دافعه خاصی داشت اما راجع به بقیه نیروها معتقد بود هر چند این ها بازماندگان نظام اداری طاغوت هستند ولی ما نباید آن ها را خرد کنیم بلکه باید چنان محیط کاری مناسبی ایجاد کنیم که در آن ها تاثیر لازم را بگذارد. (25)

تحمل هزینه های امر و نهی

اجرای امر به معروف و نهی از منکر، حتی اگر از مجاری صحیح آن صورت بگیرد، به دلیل ماهیت این فریضه (بازداشتن و واداشتن) می تواند تنش هایی را به وجود آورد.

امام علی علیه السلام از پیامبران الهی (یحیی و زکریا) یاد می کند که چگونه بر اثر امر به معروف و نهی از منکر گرفتار هزینه سنگین شدند و می فرماید: «ان نبی الله زکریا قد نشر بالمناشیر ویحیی بن زکریا قتله قومه و هو یدعوهم الی الله ...; (26) نبی خدا، زکریا را با اره، قطعه قطعه کردند، و یحیی فرزند زکریا را قومش کشتند با این که او آن ها را به خدا دعوت می کرد ... .»

شهید رجایی نیز با الهام از این آموزه های دینی همواره آماده پرداختن هزینه های لازم بود و یکی از این اقدامات وی پاکسازی قاطعانه مارکسیست ها از آموزش و پرورش و نیز دفاع از اقدام خود در برابر نمایندگان مجلس بود. با آن که وی می دانست تعدادی از نمایندگان لیبرال مجلس با این کار او مخالف هستند، اما این کار را انجام داد و عواقب آن را به جان خرید. خودش می گفت: برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم ... گزارش دادم و همان جا نسبت به پاکسازی و نسبت به فرهنگ اسلام و نسبت به آموزش و پرورش که در دوره انقلاب باید باشد، یک مقدار صحبت کردم. چند نفر از لیبرال های مجلس با شیوه من مخالف بودند. من هم که معتقد بودم به راهی که انتخاب کرده بودم، به طور جدی از آن دفاع کردم.» (27)

برخورد با یقین به منکر بودن عمل

لازم است کارگزار اسلامی هنگام برخورد با دیگران از گزارش ها و مطالب متقن استفاده کند و به صرف حدس و گمان و یا تکیه بر مجموعه ماموران خود، با مردم برخورد نکند. چه بسا اتفاق می افتد که یک کارگزار به دلایل شخصی فردی را متهم می سازد و برای برخورد با وی به مقامات بالاتر متوسل می شود و ادعای انحراف و یا ارتکاب منکر از سوی آنان را مطرح می کند. در چنین جایگاهی، تحقیق و جست وجوی یقین آور برای برخورد لازم است. برای همین در دورانی که آقای رجایی مشاور آقای شکوهی (وزیر آموزش و پرورش دولت موقت) بود، اگر مدیران کل رؤسای مناطق از افرادی گله و شکایتی داشتند ایشان به صرف این که آن ها مدیر کل هستند، حرف هایشان را نمی پذیرفت، بلکه بعد از این که صبورانه به حرف های آن ها گوش می کرد به صراحت به آن ها می گفت: اگر برای اثبات حرف و مدعای خود سند و مدرکی دارید ارائه کنید و الا نمی توانم حرف های شما را بپذیرم. به شما قول می دهم اگر برای حرف های خود سند ارائه کنید ظرف 24 ساعت آینده این فرد را عوض می کنیم. واقعا همین طور بود یعنی اگر سندی دال بر تخلف مدیر کلی می آمد و می دید حق با شکایت کنندگان است بلافاصله دست به تعویض او می زد. (28)

پیگیری کردن

یک عامل اساسی در لوث شدن امر به معروف و نهی از منکر را می توان پیگیری نکردن از سوی آمران و ناهیان داشت. گویا چنین جا افتاده که وظیفه ما فقط امر و نهی است و بس! حال آن که سیره امام علی علیه السلام به عنوان رهبر جامعه دینی تاکید بر پیگیری تا رسیدن به مقصود نهایی است. این رویه موجب می شود هر کسی که مخاطب امر و نهی او قرار می گیرد باور کند که چاره ای غیر از تمکین ندارد و نخواهد توانست در سایه ماده و تبصره یا پشت سر مقامات ریز و درشت پنهان شود. نمونه ای از این روش امیرمؤمنان را می توان در برخورد او با پسر خلیفه دوم دید. بعد از آن که خلیفه توسط یک ایرانی به نام ابو لؤلؤ (غلام مغیرة بن شعبه) کشته شد، فرزندش عبیدالله، دو فرد بی گناه به نام های هرمزان و جفینه (دختر ابو لؤلؤ) را کشت.

امیرمؤمنان بیش از همه اصرار به مجازات عبیدالله می کرد و به عثمان می فرمود: انتقام کشته های بی گناه را از عبیدالله بگیر چون او گناه بزرگی مرتکب شده و مسلمانان بی گناه را کشته است. در مقابل، عثمان مقاومت می کرد و در صدد فرصتی بود که بتواند عبیدالله را فراری دهد ولی امام تا از این زد و بند آگاه شد، سخت پیگیر ماجرا شد، حتی رو به عبیدالله کرد و فرمود: اگر روزی به تو دست یابم تو را به قصاص خون هرمزان خواهم کشت.» (29)

شهید رجایی نیز ادامه دهنده همین ویژگی امیرمؤمنان بود. برای نمونه می توان به مورد زیر اشاره کرد:

یک افسر شهربانی با سوء استفاده از موقعیت، برگ ماموریتی را جعل و با نشان دادن آن پانزده لیتر بنزین اضافی به داخل باک اتومبیل شخصی خود ریخته بود و در شرایط حساس آغاز جنگ و کمبود بنزین و صف های طولانی اتومبیل وانمود کرده بود که چون مامور انتظامی است حق دارد با سهمیه بیشتر و بر خلاف نوبت بنزین دریافت کند! قضیه را به نخست وزیری اطلاع داده بودند. مسؤولان رسیدگی، جریان را تحت تعقیب قرار دادند، نتیجه اقدام را نیز به استحضار برادر رجایی رساندند. او که به شدت از این تخلف و سوء استفاده ناراحت شده بود، اعتقاد داشت هر نوع سوء استفاده هر مامور و کارگزار دولت از قانون به معنی تجاوز رندانه به حقوق اجتماعی و به تعبیری دهن کجی به مقررات عمومی و تضییع حقوق مردم است. لذا به پیگیری نخست وزیری دستور داد قضیه را تا پایان امر تعقیب کند و خود چندین بار نیز شخصا ماجرا را دنبال کرد و با طرح آن در جلسه مشترک وزرا و استانداران مقرر داشت کارگزاری که در لباس قانون و از پوشش قانونی سوء استفاده می کند باید به اشد مجازات برسد، او پیگیری این ماجرا را تا آن جا ادامه داد که برخی از مسؤولان اظهار می داشتند چرا نخست وزیر تا این اندازه برای این کار کوچک اهمیت قائل است.

آری! او می خواست با اعمال این سیاست، فساد و سوء استفاده را در دستگاه دولت از ریشه بخشکاند. (30)

3 - مراتب امر به معروف و نهی از منکر

هدف از امر به معروف و نهی از منکر گسترش معروف ها و محو منکرات است و اساسا آمر و ناهی برای وصول به این هدف پای به عرصه عمل می گذارد. بنابراین در مرحله اجرا نیز باید از مراتبی کمک گرفت که آمر یا ناهی را به هدف نزدیک تر سازد و این همان رعایت مراتب در امر و نهی است زیرا اگر آمر و ناهی با شخصی رو به رو شود که با کوچک ترین اشاره ای از عمل خود منصرف می شود و او مرتبه ای شدیدتر را برگزیند و موجب ریخته شدن آبرو و کرامت وی شود، یا حقی از حقوق او را ضایع کند، یا موجب وارد شدن ضربات جسمی، روحی یا حقوقی به وی شود، بی گمان دچار ظلم و ستم شده است. (31) مطالعه زندگی شهید رجایی گویای این واقعیت است که وی در برخورد با متخلفان همواره مقید به این اصل شرعی بود. نمونه هایی از درجات مختلف نهی از منکرهای شهید رجایی (قلبی - زبانی - عملی) را می خوانیم:

ترک مجلس

یک بار در مشهد در داخل صحن حضرت امام رضا علیه السلام برای مردم صحبت کرد و بعد برای صرف نهار به مهمان خانه حضرت آمد. مسؤولان و دعوت شدگان همه منتظر او بودند ولی وقتی سفره رنگین را دید، به میزبان گفت: چرا ناهار چنین الوان و رنگین آماده کرده اید؟ مگر ما خود را مسؤول اداره حکومت این مردم رنج دیده نمی دانیم، چرا بر سر سفره ای بنشینیم که بسیاری از مردم ما هنوز به کم ترین نوع این غذاها دسترسی ندارند. گویا چند نفر از حاضران پاسخ داده بودند: این غذا که معمولی است. او گفت: برادران! این رسم مسؤولیت پذیری و امانت داری نیست. من تازه از سخن گفتن با مردم محروم آمده ام و آنان را به شکیبایی در مقابل کمبودها توصیه کرده ام، وانگهی انقلاب شده و ارزش ها تغییر کرده است. چرا نباید از هم اکنون خود را با تحول و سیر انقلاب هماهنگ کنیم و از جسم پروری بکاهیم و تغذیه بدن را در حد اعتدال نگه داریم. اگر فکر می کنید این مقدار غذا برای هر نفر معمولی و طبیعی است برای من که نخست وزیر مردمی هستم که هنوز عده ای در مناطق محروم به حداقل آن دسترسی ندارند این حق وجود دارد که از خوردن این غذا خودداری کنم و خویش را در غم و درد آنان شریک بدانم و از این راه با لمس واقعیت های تلخ جامعه در پی چاره جویی و حل مشکلات آن محرومان برآیم. کسانی که سر سفره نشسته و مهیای غذا خوردن بودند، تازه متوجه قضایا شدند و نفراتی هم که در کنارش بودند و تحت تاثیر شدید قرار گرفته بودند، از تناول غذا خودداری کردند و به پیروی از وی از جای خود برخاستند و مجلس شکل دیگری به خود گرفت. (32)

اعتراض

وقتی آقای رجایی نخست وزیر شد، متوجه شد از طرف شهرداری آمده و کوچه ایشان را آسفالت کرده اند. او بسیار عصبانی شد و با شهردار آن منطقه به شدت برخورد کرد و گفت چرا این کار را کرده ای؟ این ها رسوم طاغوتی است که تا کسی پست و مقامی پیدا می کند فوری جلوی منزلش را آسفالت می کنند. (33)

امر و نهی صریح (دستورالعمل الزامی)

شهید رجایی بارها مسؤولان نخست وزیری و وزرا را در مورد صرفه جویی و استفاده محدود از بیت المال توصیه می کرد. خودش هم عملا به آنچه می گفت عمل می کرد. هر کسی به اتاق کار او رفته بود، می دید که چگونه در نوشتن کاغذ و استفاده از برگ های آن برای یادداشت، مراعات حق بیت المال را می نمود. برگه های نوشته شده را که هنوز پشت آن سفید بود، مجددا به برگ های کوچک تقسیم می کرد و جلو میزش می گذاشت تا یک بار دیگر از آن ها برای یادداشت های متفرقه و موقت استفاده کند. او این دعوت به معروف و پرهیز از منکر و اسراف را حتی به صورت بخشنامه درآورد و به تمام کارکنان دولت نوشت:

«از آن جایی که موضوع صرفه جویی در هزینه های جاری و رعایت مصرف از بیت المال در شرایط کنونی مملکت و با توجه به دستور شرع مقدس اسلام جزء وظایف کلیه مردم می باشد، لذا مقتضی است کمیته ای به منظور صرفه جویی در هزینه ها در هر دستگاه اجرایی تشکیل و با توجه به نحوه کار واحد، تدابیر لازم در این مورد اتخاذ گردد. ضمنا نکاتی را جهت امر صرفه جویی به شرح زیر یادآور می شود... .» (34)

برهم زدن موقعیت

در سفر لرستان تا هواپیما در فرودگاه خرم آباد به زمین نشست، آقای رجایی از پنجره هواپیما به بیرون نگاه کرد و دید دسته موزیک و جمعی از پرسنل نظامی و انتظامی آماده استقبال از ایشان هستند. یک دفعه صورتشان را به طرف مسؤول تنظیم برنامه مسافرت ها برگرداند و گفت: تو به این ها گفته ای به فرودگاه بیایند و این طور از من استقبال کنند؟! ... وقتی هواپیما توقف کرد، ایشان برنامه را به هم نزد. بلکه در جایگاه مخصوص حاضر شد. وقتی سرود جمهوری اسلامی نواخته شد و ایشان می خواست از جایگاه پایین بیاید و از مستقبلین سان ببیند، به طرف نیروهای نظامی رفت و با دستش اشاره کرد که دور او جمع شوند و به این ترتیب نظم آن ها را به هم زد. بعد برای آن ها داستان استقبال مردم انبار (یکی از شهرهای عراق) از حضرت علی علیه السلام را بیان کرد و گفت: حضرت امیر فرمود: مانند ستمگران با من صحبت نکنید، آن گونه که گردنکشان را با احترام خطاب می کنید با من سخن نگویید. و ادامه داد: در نظام اسلامی ما این بساط و این حرف ها را نداریم و در حکومت اسلامی همان گونه که حضرت امیر فرموده است این گونه تشریفات و حرکات و رفتار نباید از ما سر بزند. من هم که نخست وزیر هستم مثل همه شما یک فرد عادی هستم بنابراین نباید برای من تشریفات خاصی وجود داشته باشد. (35)

سکوت برای مصلحت مهم تر

پس از غائله اسفند، یکی از همکاران شهید رجایی از او پرسید بنی صدر هر وقت فرصت پیدا می کند و دهانش را باز می کند به شما توهین و هتاکی می کند ولی شما هیچ عکس العملی از خودتان نشان نمی دهید.

این خیلی نقطه ضعف دارد چرا مردم را آگاه نمی کنید که حقایق را بدانند؟

پاسخ داد من چه بگویم؟ من آمده ام اعلام کرده ام حقوق اعضای کابینه ام هفت هزار تومان بیشتر نباید باشد، ولی به من خبر داده اند کارمندان عادی و ساده دفتر بنی صدر ماهی سه تا هفت هزار تومان اضافه حقوق مخفیانه می گیرند. بعد دست به کشوی میز خود برد و نامه ای را در آورد و گفت این نامه یک خانم است که به من نوشته: آقای رجایی نخست وزیر محبوب! شوهر مرا به عنوان ضد انقلاب از منزل با چشم بسته برده اند. به هر کس و هر جا متوسل شدم کاری از پیش نبردم تا این که مجبور شدم به دفتر رئیس جمهور آقای بنی صدر مراجعه کنم. چون از چهره بهره ای داشتم اعضای دفتر بنی صدر وعده هایی به من دادند که در ازای رابطه نامشروع با آن ها شوهرم را آزاد کنند. چشم شما روشن که متاسفانه من برای نجات شوهرم تن به همه چیز دادم ولی شوهرم را اعدام کرده اند.

نامه را که خواند رو به همکارش کرد و گفت: حالا تو می گویی من با این بنی صدر چه کنم؟ اگر بیایم این گونه کارها و نامه ها را برای مردم در رادیو و تلویزیون بخوانم تا رسوا شود همه مردم از جمهوری اسلامی بر نمی گردند و نمی گویند این چه نظامی است که ما به دست خودمان درست کرده ایم؟ من می سوزم و می سازم و فکر می کنم این سکوت به نفع اسلام باشد. بگذار بنی صدر هرچه می خواهد به من توهین کند. (36)

پی نوشت ها:

1) غرر الحکم، ص 91 - 96 (عن النبی صلی الله علیه و آله).

2) تحف العقول، ص 273.

3) بحارالانوار، ج 34، ص 110.

4) کشف الغمه، ج 1، ص 568.

5) غرر الحکم، ص 83، 81.

6) پیشتازان شهادت، ص 34.

7) سیره شهید رجایی، ص 33.

8) همان، ص 38.

9) همان، ص 461.

10) یادواره شهدای انقلاب اسلامی، شهید محمدعلی رجایی، ص 17.

11) سیره شهید رجایی، ص 106.

12) همان، ص 169.

13) از اسناد ساواک، ص متعدد.

14) کشف الغمه، ج 1، ص 535 و امالی مفید، ص 220.

15) فرزند ملت، در آینه انقلاب اسلامی، ج 1، ص 232.

16) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 198.

17) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 28.

18) حدیث جاودانگی، ص 126، سیره شهید رجایی، ص 604.

19) منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 95.

20) خاطراتی از شهید رجایی، ص 122.

21) فرزند ملت، ج 3، ص 103.

22) خاطراتی از شهید رجایی، ص 59.

23) وسایل الشیعه، ج 16، ص 150; اعلام الدین، ص 92 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 220.

24) سیره شهید رجایی و نیر حدیث جاودانگی، ص 213.

25) سیره شهید رجایی، ص 639.

26) تفسیر برهان، ج 1، ص 274.

27) پیشتازان شهادت، ص 46.

28) سیره شهید رجایی، ص 422.

29) بحارالانوار، ج 31، ص 227 و 226.

30) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 113.

31) به همین دلیل فقها تخلف از مراتب را حرام دانسته اند. جواهر الکلام، ج 1، ص 378. امام خمینی رحمه الله حتی با احتمال رسیدن به هدف در مرتبه ای تجاوز از آن را حرام می داند. تحریر الوسیله، ج 1، ص 476.

32) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 89.

33) سیره شهید رجایی، ص 585.

34) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 113.

35) خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی، ص 46 و سیره شهید رجایی، ص 587.

36) سیره شهید رجایی، ص 706.

کلمات کلیدی
امام  |  مردم  |  امام علی علیه‌السلام  |  نه‌ی از منکر  |  شهید رجایی  |  سیره شهید رجایی  | 
لینک کوتاه :