×

«امید بر عزم جلودار است»نگاهی به شعر «همپای جلودار»سروده حمید سبزواری


تعداد بازدید : 9347     تاریخ درج : 1390/08/08

200

مقاومت؛ پایداری و پایمردی مردم فلسطین با توجه به مظلومیت قیام آنان از زمان شکل گیری، دلمشغولی بسیاری از شاعران عرب زبان و غیر عرب بوده است و در این زمینه آثار حایز اهمیت و تأثیر گذاری خلق شده است.

فلسطین با توجه به موقعیت استراتژیک خویش مورد هدف دولت اسرائیل قرار گرفت و این دولت سعی کرد خود را در این نقطه از جهان تثبیت نماید، در مقابل این حرکت، ملت قهرمان فلسطین نیز ساکت ننشست و برای موجودیت و شرف خویش به مبارزه برخاست، اما آنچه پیروزی قیام فلسطینیان را به تاخیر انداخت حضور دستهایی پنهان بود که از اتحاد ملت عرب جلوگیری می کرد، اما آنچه مبارزه مردم فلسطین را قوام بخشید نیروی اراده و ایمان آنان بود و در ادامه این مبارزه ادبیات پایداری فلسطین شکل گرفت.

با شکل گیری ادبیات پایداری فلسطین، شاعران بزرگ عرب به این مهم پرداختند و آثار بسیار ارزنده و تأثیر گذاری چه از نظر ساختار ادبی و چه از نظر محتوا خلق شد.

از دیرباز مساله فلسطین ذهن انقلابیون و شاعرانی که گرایش های مذهبی داشتند به خود مشغول کرد.

شعر «همپای جلودار» یکی از تأثیرگذارترین آثار حمید سبزواری و یکی از اولین آثار حایز اهمیتی است که در زمینه مبارزه مردم فلسطین سروده شده است آنچه این اثر را از آثار مختلف حمید سبزواری متمایز می کند، همخوانی ساختار ادبی شعر با مضمون و محتوای آن است.

شاعر در این مثنوی از زبان خراسانی که مختص به حماسه و حماسه سرایی است، استفاده نموده است، آغاز شعر نمود کاملی از زبان خراسانی است:

وقت است تا بار سفر بر باره بندیم

دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم

از هر کران، بانک رحیل اید به گوشم

بانک جرس برخاست، وای من، خموشم

دریادلان، راه سفر در پیش دارند

پا در رکاب راهوار خویش دارند

گاه سفر را چاوشان فریاد کردند

منزل به منزل، حال ره را یاد کردند

گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است

چاووش می گوید که ما را وقت تنگ است

گاه سفر آمد، برادر! گام بردار

چشم از هوس، از خورد، از آرام بردار

گاه سفر آمد برادر! ره دراز است

پروا مکن، بشتاب همت چاره ساز است

حالت روایت گونه و خطابی شعر، استفاده از مختصات زبان خراسانی و... بر تاثیر این شعر افزوده است.

شعر در عین حالت خطابی، نیم نگاهی به وقایع تاریخی مذهبی دارد و شاعر در حالی که انگار رجز می خواند و در میدان جنگ است، آرام آرام به جلو می رود.

گاه سفر شد باره بر دامن برانیم

تا بوسه گاه وادی ایمن برانیم

وادی پر از فرعونیان و قبطیان است

موسی جلودار است و نیل اندر میان است

تکریتیان، صد دام در هر گام دارند

راه آشنایان، ره به مقصد می سپارند.

خفتیم غافل از معادای حرامی

کردیم سر، تسلیم یاسای حرامی

سینا و طور و غزه را بلعید با هم

ما خفته و او در تهاجم، قدس را هم

جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما

ماندیم ما سرگشته، او را قدس و سینا

فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید!

تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید!

یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد

ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد

جانان من! برخیز بر جولان برانیم

ز آنجا به جولان تا خط لبنان برانیم

آنجا که جولانگاه اولاد یهود است

آنجا که قربانگاه زعتر، صور، صید است

آنجاکه هر سو صد شهید خفته دارد

آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد

جانان من! اندوه لبنان کشت ما را

بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را

جانان من! برخیز باید بر «جبل» راند

حکم است، باید باره تا دشت «امل» راند

جانان من! برخیز، زین بر، بارگی نه

زی قدس، زی سینا قدم یکبارگی نه

باید ز آل سامری کیفر گرفتن

مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن

باید به مژگان رفت گرد از طور سینین

باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین

باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد

باید به راه دوست، ترک جان و سردکرد

استفاده از «وادی ایمن»، و «فرعونیان»، «قبطیان»، «موسی»، «نیل»، «تکریتیان»، «صدام»، «یاسا»، «سینا و طور غزه»، «قدس»، «جولان»، «کلیم»، «سامری»، «لبنان»، «یهودا»،

«فرعتر»، «صور»، «دیر یاسین»، «جبل»، «آل سامری»، «مرحب»، «خیبر»، «طور سینین»، «مسجدالاقصی» و.... در کنار هم ذهن مخاطب را اندیشه وا می دارد این مساله در حالی است که شاعر این شخصیت ها، مکان ها و... در خدمت بافت کل شعر قرار داده است و مخاطب تمام این شخصیت و مکان ها آشناست و با آنها ارتباط برقرار می کند شاعر در این شعر بی آنکه گرفتار تکلف و پیچیدگی تصنعی گردد، بهترین اثر خود که سلیس و دلنشین است، را آفریده است، هر چند در بعضی از قسمت که نیم نگاهی به زبان خراسانی دارد و از اصطلاحاتی که امروزه کمتر مورد استفاده قرار می گیرد، استفاده کرده است که شاعر می توانست با نگاهی دیگر به سلالت این مثنوی بیفزاید، مثلاً استفاده از «ره» به جای راه «رهزن»به جای «راهزن»، «کاندر» به جای «که اندر» و حتی استفاده از «اندر» که امروز، چندان دلنشین نیست و «گو» به جای «بگو»..... اینها همه سلامت زبانی این مثنوی را زیر سوال می برد... به طور کلی حمید سبزواری در اشعارش نیم نگاهی به زبان فاخر خراسانی علی معلم دامغانی دارد، این مساله در حالی است که علی معلم در مثنوی هایش خود تحت تاثیر زبان خراسانی اشعار نیمایی شاعرانی است که زبانی خراسانی دارند. سفر شاعر در این شعر به اطراف و اکتاف، سفری تأثیر گذار و آگاه کننده است و در همه جا از رسالت واقعی ادبیات که همانا رسالت بیدادگری است، حرف می زند:

شیطان ز دریا بسته، راه آسمان نیز

غم نیست، او خسران برد از این و آن نیز

شیطان هزاران فتنه، گرد در کار دارد

غم نیست، یزدان کارشان دشوار دارد

ره توشه باید کو؟ بیاور کوله بارم

امید را ره توشه بهر راه دارم

ره توشه باید، پای من هموار پو باش

هفتاد وادی پیش روگر هست، گو باش

ره توشه باید، عزم را در کار بندم

دل بر خدا، آنگه به رفتن بار بندم

به طور کلی حمید سبزواری از آن گونه شاعرانی است که محتوا و اندیشه را فدای لفظ و فرم نمی کند و هیچ گاه از مضمون غافل نمی شود، هر چند این مساله باعث می شود که به شعار نزدیک شود، اما چه باک برای ارائه مفاهیمی پایداری می بایست از زبان خراسانی استفاده نمود که این زبان خود ارتباط تنگاتنگی با شعار دارد، به طوری که می دانیم رجزخوانی یکی از اختصاصات زبان خراسانی است، در رجزخوانی که مختص به میدان های جنگ بوده است، شاعر از رگه کمرنگی از تخیل می تواند استفاده کند زیرا اگر به تخیل پردازی محض بپردازد از مضمون واقعی فرو می ماند، هر چند شاعر می باید در استفاده از این رگه کمرنگ در اشعار حماسی دقت به خرج دهد. در هر حال حمید سبزواری در این اثر و مجموعه قطور «همپای جلودار» نشان دهنده مظلومیت مردم فلسطین و مردم را به کمک به مبارزان فلسطینی فرا می خواند.

البته چنانکه پیشتر اشاره شد، حمید سبزواری در شعر «همپای جلودار» از لفظ نیز غافل نبوده و از زبان خراسانی استفاده مطلوب خود را برده است، یعنی برای بیان همدردی با مردم فلسطین بهترین قالب را که همان مثنوی با بیانی حماسی است را در خدمت گرفته است و همین مساله عامل موفقیت این شعر است.

رکن این شعر وزن «مستفعلن» است که از دیرباز تلفیق حماسه و عرفان را رقم زده است، هر چند در شعر «همپای جلودار»

طنطنه زبان حماسی خراسانی نمودی مضاعف دارد. با ابیاتی از این مثنوی که یکی آغازگر حس همدردی شاعران انقلابی ما با مبارزه مردم فلسطین بوده، سخن را به پایان می بریم:

تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر

بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر

ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن

تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن

تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم

خفتیم غافل، خانه بر دشمن نهادیم

وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم

دل بر پیام دلکش چاووش بندیم

از تأثیر گذارترین آثار حمسد سبزوای است و

چابکسواران، رهروان، احرام بستند

دل بر طنین این صلای عام بستند

آهنگ رفتن کن، که ما را چاره فرد است

واماندن از این کاروان، درد است، درد است

باید خطر کردن، سفر کردن، رسیدن

ننگ است از میان رمیدن، آرمیدن

وادی به وادی، سینه باید سود، بر راه

منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه

گر خاره و خارا و گر دور است منزل

حکم جلودار است، بربندیم محمل

ما را گریزی جز که آهنگ سفر نیست

عزم سفر کن، فرصت بوک و مگر نیست

کلمات کلیدی
شعر  |  سفر  |  شاعر  |  فلسطین  |  جلودار  |  حمید سبزواری  |  همپا جلودار  | 
لینک کوتاه :