×

قیصری شیوه ای جدید از روایتجنگ


تعداد بازدید : 1231     تاریخ درج : 1390/08/08

22

کتاب «دیگر اسمت را عوض نکن» نوشته مجید قیصری از جمله داستان های بلند جنگی است که در بهار امسال، هم زمان با برپایی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران به بازار آمد. نشر چشمه این کتاب را در 95 صفحه، در قطع رقعی و شمارگان دو هزار نسخه به چاپ رسانده است. او در سال 1363 یعنی زمانی که هیجده سال داشت داوطلبانه به جبهه می رود و تا پایان جنگ در جبهه می ماند. پس از پایان جنگ در رشته روان شناسی ادامه تحصیل می دهد و از سال 1372 به شکل غریزی و خودآموخته دست به قلم می برد.

مجموعه داستان «صلح»، داستان بلند «جنگی بود، جنگی نبود»، مجموعه داستان های «طعم باروت» و «نفر سوم از سمت چپ» محصول تلاش های او در دهه گذشته است.

رمان های «ضیافت به صرف گلوله»، «باغ تلو» و «شَمّاس شامی» و مجموعه داستان های «سه دختر گل فروش» و «گوساله سرگردان» و داستان بلند «دیگر اسمت را عوض نکن» حاصل تلاش او در دهه اخیر است. قیصری با کتاب «سه دختر گل فروش» توانست جایزه قلم زرین سال 1385 را نیز به دست آورد. او که پیش از آن استعداد خود در زمینه نویسندگی را به اثبات رسانده است با چاپ این نُه کتاب در رابطه با جنگ و تبعات آن و با بهره گیری از تجارب عینی خویش توانسته خود را به عنوان یک نویسنده جنگ معرفی کند.

کتاب «دیگر اسمت را عوض نکن» روایتیک سرباز ایرانی به نام (ق.ه) و یک سرهنگ عراقی بنام فؤاد صابر است که پس از جنگ در کنار نهر خین به نامه نگاری می پردازند.

هر چند نویسنده ی اولین نامه سرهنگ عراقی است و سرباز (ق.ه) این نامه را به طور اتفاقی در هنگام پست پیدا می کند اما اولین نامه ای که خواننده با آن در داستان روبه رو می شود جوابیه ی سرباز است. نامه با خشم و تردید و بدبینی بسیار سرباز شروع می شود و در ادامه با رد و بدل کردن چند نامه و شناخت سرباز از موقعیت طرف مقابلش، لحن داستان به فراخور شناخت سرباز تغییر نموده و رسمی می گردد و با ادامه نامه نگاری ها و رد و بدل نمودن اطلاعات شخصی، نوعی رابطه عاطفی بین این دو ایجاد می گردد.

پس از رد و بدل شدن چندین نامه مشخص می شود که سرهنگ عراقی در خرمشهر به دنبال گمشده ای است و از سرباز می خواهد که آنها را برای او پیدا کند. پس از اصرار فراوان سرباز از علت این جست وجو، سرهنگ توضیح می دهد که ده سال پیش، در زمان اشغال خرمشهر، پس از کشته شدن مردی توسط همرزمانش، همسر و دختر او را از مهلکه نجات داده و به طرف نیروهای ایرانی آورده و حالا می خواهد از سلامت آنها اطمینان حاصل کند. به دنبال آن، سرهنگ عراقی عکس پیرمردی که از خانه زن و دختر برداشته را برای سرباز می فرستد. سرباز با استفاده از مهر عکاسخانه به دنبال خانواده می گردد و پس از پیگیری های بسیار آنها را می یابد. سرهنگ عراقی پس از اطلاع از ماجرا، پانصد دینار به عنوان هدیه برای زن و دختر می فرستد که پول هنگفتی محسوب می شود. اما روایتماجرا از نگاه زن، آن چیزی نیست که سرهنگ بیان می کند، او سرهنگ را قاتل همسرش می داند اما سرهنگ این اتهام را نمی پذیرد و از طرف دیگر سعی می کند سرباز ق.ه را از پیگیری بیش تر ماجرا منصرف کند اما سرباز که حس می کند رازی در این میان وجود دارد بر روشن شدن ماجرا اصرار می ورزد اما دیگر خبری از سرهنگ نمی شود. گویا سرهنگ برای شرکت در جنگ عراق و کویت به مرز کویت منتقل شده است و سرباز که توسط رکن دو ارتش مورد بازجویی قرار گرفته تمام خاکریز عراق را پر از نامه های «هل من ناصر» خود می کند.

هر چند شیوه نامه نگاری در داستان به قرن هجدهم باز می گردد اما قیصری از این شیوه قدیمی به نحو احسن بهره می گیرد و با نامه نگاری بین دو نفر که به نوعی دشمن هم محسوب می شوند و در نوع خود شیوه جدیدی محسوب می شود و با ایجاد یک موقعیت عالی جذاب و زیرکانه و تحریک حس کنجکاوی خواننده و همچنین ایجاد یک پایان تکان دهنده و دور از انتظار و صدالبته مبهم، او را تا پایان داستان به نبال خود می کشد.

هر دو شخصیت از جنگ متنفرند و هر کدام در این میان دلیل خاص خود را دارند. چه سرباز جوان به دلیل حس شور و حال جوانی اش و چه سرهنگ به عنوان یک جنگ جوی کارکشته.

از نکات قابل توجه داستان ساخت یک شبه زبان برای سرهنگ عراقی است قیصری خود درباره علت استفاده از این تکنیک می گوید: «از آنجا که استفاده بیش از حد زبان عربی در روند داستان اختلال ایجاد می کرد، سعی کردم با ترکیبی از هر دو زبان به تعادل برسم.»

او در استفاده از این شیوه موفق عمل می کند و بهانه این نوع روایتخود را نیز در داستان می گنجاند؛ مادر فؤاد صابر یک کرد ایرانی است و او در کودکی در ایران تحصیل کرده است.

نکته دیگر این است که قیصری با رد و بدل کرن نامه بین دو شخصیت، تصویرسازی و ساخت منسجم از داستان را به عهده خود خواننده می گذارد و در پایان این خواننده است که با توجه به نوع شیوه روایتو برداشت خود از ماجرا باید درباره پایان داستان تصمیم بگیرد و گواه ما بر این مدعا، آخرین نامه داستان است که به وضوح مشخص نیست که از طرف سرباز نوشته شده است یا سرهنگ.

شاید علاقه قیصری به داستان های معمایی و پلیسی در شکل گیری چنین پایانی بی تأثیر نبوده باشد. هر چند ممکن است اندکی این بلاتکلیفی باعث کلافگی خواننده شود.

کلمات کلیدی
جنگ  |  داستان  |  سرباز  |  قیصری  |  سرهنگ  |  قیصری شیوه جدید از روایتجنگ  |  سرهنگ عراقی  | 
لینک کوتاه :