کتاب  /  سیره اهل بیت  /  امیرالمؤمنین (ع) اسوه وحدت  /  بخش اول; امام (ع) در دوران نبوت  /  فصل پانزدهم; تصمیم پیامبر (ص) اجرا نشد

این عوامل باعث جواز مخالفت با پیامبر نمی شود

تعداد بازدید : 145     تاریخ درج : 1389/05/13    

این عوامل باعث جواز مخالفت با پیامبر نمی شود

با این که ما شخصیت عمر و سیره، عدالت و قاطعیتهای تاریخیش را، بزرگ می داریم ولی به خود اجازه می دهیم تا نسبت به این عقیده و نظر او انتقاد کنیم، به دلیل این که او به خود اجازه داده است تا با خواست و اراده پیامبر (ص) مخالفت کند. بهتر این است که خطای او را در اجتهادش عنوان کنیم، هر چند از آن نوع اجتهادی باشد که صاحبش در صورت خطا هم ماجور است(24).

[191]

او یادآور شده است: پیش بینی می شد که مردم عرب تمام نواحی، پیمان با علی را در صورت عهده دار شدن خلافت، بشکنند. لازم به یادآوری است که انصار هم از عرب بودند و همه آنان علی را دوست می داشتند و به او علاقه مند بودند، اگر پیش از بیعت با ابو بکر فکر خلافت علی بر آنان عرضه می شد، هر آینه کسی را بر علی ترجیح نمی دادند. تاریخ به ما بازگو می کند که آنان حتی پس از این که بیعت با ابو بکر پایان یافته بود، نزدیک بود، به سوی علی (ع) برگردند و این در حالی است که پیامبر (ص) عهدنامه ای مکتوب برای علی، پس از خود باقی نگذاشته بود، اگر پیامبر چنان عهدی را می نوشت، موضع آنان چه می شد؟و بعدها که با علی یعت شد - با این که حدود بیست و پنج سال از وفات پیامبر گذشته بود و اکثر مردم امتیازهای علی (ع) و بیانات صریح پیامبر را درباره او فراموش کرده بودند - دیدیم که تمام انصار شت سر او ایستادند. کسانی که با او مخالفت کردند به تعداد انگشتان یک دست نرسیدند از طرف دیگر بقیه عرب خارج از مدینه و مکه - با این که قریش ابو بکر را کاملا تایید می کردند - همگی با او مخالفت کردند.

علی رغم این که اعراب تمام اطراف و نواحی با ابو بکر نقض عهد کردند و جنگهای رده (ارتداد از اسلام) هزاران هزار قربانی گرفت، هیچ کدام از اینها عقیده عمر را - در این که یعت با ابو بکر درست بوده است - تغییر نداد. پس، چرا در نظر عمر نوشتن وصیتنامه برای علی نادرست بود، به دلیل این که او پیش بینی می کرد، اعراب پیمان خود را با علی می شکنند؟و حال آن که این یک پیشگویی حساب نشده بوده است، ای بسا که قبایل عرب نسبت به علی (به عنوان پسر عموی پیامبر و وصی او) تسلیم تر بودند تا ابو بکر.

هنگامی که پس از خلفای سه گانه، علی به خلافت رسید، همه شهرهای اسلامی - به جز شام - با میل و رغبت با او بیعت کردند، اگر تحریک سران قریش نبود نه مردم بصره - پس از بیعت با او - پیمان شکنی می کردند، و نه مردم شام از بیعت کردن با او، خودداری می ورزیدند.

[192]

اما این گفتار عمر، که قریش بر محور خلافت علی اجتماع نمی کردند، شاید درست باشد، ولی ضرر و زیان آن چه بود؟زیرا قریش بر محور رسالت شخص پیامبر نیز اجتماع نکردند بلکه به مخالفت با او مجتمع شدند و بیست و یک سال با او جنگیدند، و داخل جامعه اسلامی نشدند مگر پس از این که شکستی مهلک را متحمل شدند. پس در این صورت آیا ضرورتی دارد که چون قریش در مقابل نبوت ایستادند آن را لغو و باطل شماریم؟!!و اگر موضع قریش نسبت به شخص پیامبر (ص) چنین بوده است، پس، چگونه جایز است که موافقت آن را بر امری نشانه درستی آن امر و مخالفتش را دلیل بر نادرستی آن امر به حساب آوریم؟

شاید با توجه به گذشته تیره و تار قریش، صحیح آن باشد که مخالفت آنها را با امری دلیل بر درستی آن امر بدانیم نه بر نادرستی آن.

علاوه بر آن، نباید فراموش کنیم که هنگام صحبت از قریش همزمان با رحلت رسول خدا (ص) از طرفی شخصیتهایی چون، علی، ابو بکر، عمر، ابو عبیده، عثمان، طلحه، زبیر، عبد الرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقاص و دیگر مکیان که در جنگ بدر حاضر بودند، از برجستگان و متنفذان قریش بودند، از طرف دیگر، نفوذ ابو سفیان و امثال او، به دلیل غلبه اسلام بر ایشان، از بین رفته، یا رو به نابودی نهاده بود. امثال معاویه نیز هنوز شناخته شده نبودند. و دیو شهوت حکمرواییشان هنوز دهان نگشوده بود.

در حالی که مکیان شرکت کننده در جنگ بدر، در آن روز، صاحبان نفوذ در میان قریش بودند، و نیز از بزرگان صحابه ای که به صمیمیت نسبت به اسلام معروف بودند، انتظار می رفت که اگر پیامبر وصیتنامه ای می نوشت، بر گرد علی اجتماع کنند. پس، چگونه عمر اعتقاد داشته است که اگر پیامبر هم وصیت می کرد قریش بر خلافت علی همرای نمی شدند؟

البته این یک واقعیت است که بعضی از قبایل مکه همواره کینه علی را در دل خود پنهان می داشتند، زیرا وی آنان را سوگوار ساخته بود، سوگ افراد زیادی از کسانشان که علی (ع) در ایام خصومت آنان با پیامبر (ص) و جنگ با اسلام آنان را به

[193]

قتل رسانده بود، ولی با این همه، گرد آمدن بزرگان صحابه از مردم قریش پیرامون علی قابل پیش بینی بود، اگر از شدت حس انتقامجویی اولیای مقتولان و کینه آنها کاسته می شد، همگی زیر پرچم او جمع می شدند. به نظر می رسد که این همان مطلبی است که پیامبر آن را پیش بینی کرده بود.

هر چند نبایستی فراموش کنیم که ابو سفیان از جمله کسانی بود که علی (ع) او را خت سوگوار ساخته بود. علی (ع) ، پسر ابو سفیان حنظله، پسر عمو، و پدرزنش عتبه را به همراه پسرش ولید، کشته بود و با این همه، تاریخ به ما می گوید که ابو سفیان نزد علی آمد، بیعت خود را به او عرضه کرد و حتی پس از تثبیت بیعت برای ابو بکر، او را وادار به قیام و اقدام بر امر خلافت می ساخت و خالد بن سعید بن عاص که همچون ابو سفیان فردی از بنی امیه بود، نیز همین موضع را داشت. در هر صورت، این یا آن، فرق نمی کند، عمر می بایستی توجه می داشت که پیامبر خدا از او با قریش و توده مردم آشناتر بوده است، چه او کسی است که آنچه را می بایست از قریش و مردم عرب، ببیند، دید. جنگهای قریش و عرب، به عمر، متوجه نبوده است، بلکه در برابر پیامبر (ص) بوده است، پس، سزاوارتر بود، که عمر، آن را به یاد داشته باشد و هم این که پیامبر (ص) به مردم عرب و قریش از خود آنها آشناتر و به حال عمر از خود او آگاه تر بوده است. و می بایست به یاد داشته باشد که هر اندازه او به مصالح اسلام و مسلمانان علاقه مند بوده باشد، بی شک پیامبر (ص) از او و از هر مسلمان دیگری علاقه مندتر بود. اگر پیامبر اراده فرموده بود که با همه آگاهیش از وضع قریش و مردم عرب، بر خلافت علی پیمان بگیرد، معنی آن عمل پیامبر این است که علی تنها داروی این درد است و رهبری اوست که مردم عرب و مسلمانان را متحد می سازد، اسلام را به پیش می برد و پیروزی آن را بر همه ادیان تضمین می کند.

24 - تمام این سطور، بلکه بسیاری از سخنان مقدماتی و زمینه ساز جناب مؤلف سلمه ا... از باب مماشات است اگر نه اینجا، جای اجتهاد نیست، زیرا اجتهاد در مقابل نص را عموم فقها جایز نمی دانند و در اینجا نص، بلکه نصوص فراوانی وجود دارد. [م]
×
لینک کوتاه :