کتاب  /  اخلاق و عرفان  /  معراج السعادة  /  باب چهارم  /  مقام پنجم

شرایط توبه از نظر حضرت علی علیه السلام

تعداد بازدید : 18677     تاریخ درج : 1389/02/25    

شرایط توبه از نظر حضرت علی علیه السلام

و مخفی نماند که: آنچه مذکور شد شرط قبول توبه است که بدون آنها توبه قبول نیست. بلکه فی الحقیقه بدون آنها توبه متحقق نمی شود.

و از برای کمال توبه و تمامیت آن نیز شرایطی چند است و کسی که خواهد توبه اوبه سرحد کمال باشد و زنگ معصیتی که کرده بالمره از آئینه دل او زدوده شود باید بعداز تلافی و تدارک هر معصیتی به دوام ندامت و قضای عبادت و ادای مظالم پیوسته بر حال خود گریان و همیشه متالم و محزون باشد. و به ازای آن معصیت، نفس خود رابه زحمت بیندازد و ریاضت دهد و در اکل و شرب تقلیل نماید.

مروی است که: «شخصی در خدمت حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - گفت: «استغفر الله» .

آن حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید آیا می دانی حقیقت استغفارچیست؟ ! به درستی که استغفار درجه «علیین» (49)است. و بر مجموع شش معنی واقع می شود:

اول: پشیمانی بر گذشته.

دوم: عزم بر ترک گناه در مدة العمر.

سوم: ادا کردن حقوق مردم.

چهارم: قضا کردن هر واجبی که فوت شده.

پنجم: گداختن هر گوشتی که از حرام روییده به حزن و الم، تا پوست به استخوان چسبد و گوشت تازه بروید.

ششم: الم و زحمت طاعت و عبادت به بدن چشانیدن به ازای آنچه از شیرینی معصیت چشیده.

[619]

چون کسی این شش امر را به جا آورد بگوید: استغفر الله» . (50)

و مراد حضرت، استغفار کامل است. و مراد آن نیست که استغفار کردن بدون مجموع این شش امر، لغو و بی فایده است، زیرا شکی نیست که: تلفظ به کلمه «استغفر الله» از روی اخلاص، با فهمیدن معنی آن نیز موجب تخفیف عذاب است.

بلکه گفتن آن از برای ثواب اگر چه معنی آن را نفهمد خالی از ثواب نیست، همچنان که بسیار از عوام می گویند.

و از حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - مروی است که: «توبه «حبل الله» و «مدد عنایت» اوست و لابد است از مداومت آن. و از برای هر طایفه از بندگان، توبه ای است. تا اینکه فرمودند که: اما توبه طایفه عوام آن است که: باطن خود را از گناهان بشوید به آب حسرت، و اعتراف به گناه و پشیمانی برگذشته و ترسناک بودن بر آنکه دیگر مثل آن از برای او صادر شود. و باید گناهان را سهل و حقیر نشمارد و دایم بر تقصیرات خود در بندگی و طاعت خدا گریان و متاسف باشد. و خود را از شهوتهای نفسانیه محافظت نماید. و استغاثه به خدا نماید که او را اعانت فرماید بر وفای به توبه. ومحافظت کند او را از عود به گناه. و ریاضت دهد نفس خود را به عبادت و مجاهده. وواجباتی که از او فوت شده قضا نماید. و ستمی که بر کسی کرده تدارک آن کند. وآنچه از حقوق مردمان در ذمه او باشد ادا کند. و از همصحبتان بد، اجتناب نماید. وشبها را به بیداری به صبح رساند. و روزها را به تشنگی روزه به شب آورد. و همیشه درعاقبت کار خود تفکر نماید. و از خدا استعانت جوید که در حالت وسعت و شادی وزمان سختی و بدحالی، او را بر جاده شریعت، مستقیم و ثابت بدارد. و در بلاها ومصیبتها صبر کند تا از درجه توبه کنندگان ساقط نشود. و چون چنین کند از گناهان خودپاک، و عمل او زیاد، و درجات او بلند می گردد» . (51)

و از جمله شرایط کمال توبه آن است که: سعی نماید که آثار کدورت و ظلمت که ازگناهان بر دل او مجتمع شود به نور طاعت محو کند، زیرا هر شهوت و معصیتی که ازانسان صادر می شود از آن ظلمت و تیرگی بر دل می نشیند، همچنان که از نفس، تیرگی برآئینه می نشیند. و چون بسیار شد، دل زنگ می گیرد. و اگر زنگ بسیار بر روی هم جمع شود دل او را فاسد می کند و دیگر قابل اصلاح و صفا نمی شود. پس کسی که توبه می کند باید آثار گناهان گذشته را از دل خود محو کند. و محو آنها به طاعات و عبادات می شود، زیرا همچنان که به سبب معصیت، ظلمت و کدورت به سراچه دل می رسدهمچنین از عبادت، نوری در آن دل حاصل می شود و به واسطه آن نور، ظلمت معاصی زدوده می گردد.

همچنان که حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - فرمود که: «در عقب هر گناهی عبادت کن تا آن را محو کند» . (52)

پس باید توبه کار، خود را بر طاعاتی که ضد آن معاصی است که کرده بدارد تا اثرمعصیت را

[620]

بزداید، زیرا دفع هر مرضی به ضد آن می شود. پس اگر در مجامع لهو و لعب، غنا شنیده باشد کفاره آن را به شنیدن قرآن و مواعظ و احادیث و نشستن در مساجد و امثال آن کند. و کفاره شرب خمر را به ریاضت نفس و تشنگی نماید. وکفاره خوردن چیز حرام را بعد از تصدق قیمت آن، روزه داشتن و کم خوردن کند. وهمچنین هر چیزی را به مناسب آن معالجه کند تا اثر آن گناه محو شود. و اگر چه دفع آن به عبادت دیگر غیر مناسب هم ممکن است لیکن معالجه مناسب، زودتر اثر می کند.

49. افراد بلند مرتبه یعنی: استغفار کنندگان دارای درجات بلندی هستند. رک: منهاج البراعة، ج 21، ص 496.50. نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1281، حکمت 40951. بحار الانوار، ج 6، ص 31، ح 38.52. محجة البیضاء، ج 7، ص 19.
×
لینک کوتاه :