کتاب  /  زن و خانواده  /  مجموعه آثار شهید مطهری جلد 19  /  بخش اول; نظام حقوق زن در اسلام  /  بخش ششم; مبانی طبیعی حقوق خانوادگی  /  مبانی طبیعی حقوق خانوادگی (2)

فرضیه چهار دوره

تعداد بازدید : 148     تاریخ درج : 1389/02/24    

فرضیه چهار دوره

در مساله مالکیت، این حقیقت مورد قبول همگان واقع شده که در ابتدا صورت اشتراکی داشته است و اختصاص بعدا پیدا شده است، ولی در مساله جنسیت هرگزچنین مطلبی نیست. علت اینکه مالکیت در آغاز زندگی بشری جنبه اشتراکی داشته این است که در آن وقت اجتماع بشر قبیله ای بوده و صورت خانوادگی داشته است؛ یعنی افراد قبیله که با هم می زیسته اند، از عواطف خانوادگی بهره مند بوده اند و به همین جهت از لحاظ مالکیت وضع اشتراکی داشته اند. در ادوار اولیه فرضا قانون و رسوم وعاداتی نبوده که زن و مرد را در مقابل یکدیگر مسؤول قرار دهد، خود طبیعت واحساسات طبیعی آنها، آنها را به وظایف و حقوقی مقید می کرده است و هرگز زندگی وآمیزش جنسی بدون قید و شرط نداشته اند؛ همچنانکه حیواناتی که به صورت «جفت» زندگی می کنند، قانون اجتماعی و قراردادی ندارند ولی به حکم قانون طبیعی، حقوق و وظایفی را رعایت می کنند و زندگی و آمیزش آنها بدون قید و شرط نیست.

[165]

خانم مهرانگیز منوچهریان در مقدمه کتاب انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران می گویند:

«از نظر جامعه شناسی، زندگی زن و مرد در نقاط مختلف زمین یکی از این چهارمرحله را می پیماید: 1. مرحله طبیعی 2. مرحله تسلط مرد3. مرحله اعتراض زن 4. مرحله تساوی حقوق زن و مرد.

در مرحله اول، زن و مرد بدون هیچ گونه قید و شرطی با هم خلطه و آمیزش دارند. . .»

جامعه شناسی این گفته را نمی پذیرد. آنچه جامعه شناسی می پذیرد حداکثر این است که احیانا در میان بعضی قبایل وحشی چند برادر مشترکا با چند خواهر ازدواج می کرده اند؛ همه آن برادرها با همه این خواهرها آمیزش داشته اند و فرزندان هم به همه تعلق داشته است؛ و یا این است که پسران و دختران قبل از ازدواج هیچ محدودیتی نداشته اند و تنها ازدواج آنها را محدود می کرده است؛ و اگر احیانا در میان بعضی قبایل وحشی وضع جنسی از این هم عمومی تر بوده و به اصطلاح زن «ملی» بوده است، جنبه استثنایی داشته و انحراف از وضع طبیعی و عمومی به شمار می رود.

ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن صفحه 57 می گوید:

«ازدواج از اختراعات نیاکان حیوانی ما بوده است. در بعضی از پرندگان چنین به نظر می رسد که حقیقتا هر پرنده فقط به همسر خود اکتفا می کند. در گوریلها واورانگوتانها رابطه میان نر و ماده تا پایان دوره پرورش نوزاد ادامه دارد و این ارتباط از بسیاری از نظرها شبیه به روابط زن و مرد است و هر گاه ماده بخواهد با نردیگری نزدیکی کند به سختی مورد تنبیه نر خود قرار می گیرد. دو کرسپینی درخصوص اورانگوتانهای برنئو می گوید که «آنها در خانواده هایی بسر می برند که ازنر و ماده و کودکان آنها تشکیل می شود» و دکتر ساواژ در مورد گوریلها می نویسدکه «عادت آنها چنین است که پدر و مادر زیر درختی می نشینند و به خوردن میوه وپرچانگی می پردازند و کودکان دور و بر پدر و مادر بر درختها جستن می کنند» . زناشویی در صفحات تاریخ پیش از ظهور انسان آغاز شده است. اجتماعاتی که در

[166]

آنها زناشویی موجود نباشد بسیار کم است، ولی کسی که در جستجو باشد می تواندعده ای از چنین جامعه ها را پیدا کند.»

غرض این است که احساسات خانوادگی برای بشر یک امر طبیعی و غریزی است، مولود عادت و نتیجه تمدن نیست، همچنانکه بسیاری از حیوانات به طور طبیعی وغریزی دارای احساسات خانوادگی می باشند.

علیهذا هیچ دوره ای بر بشر نگذشته که جنس نر و جنس ماده به طور کلی بدون هیچ گونه قید و شرط و تعهد - و لو تعهد طبیعی - با هم زیست کرده باشند. چنان دوره فرضی مساوی است با اشتراکیت جنسی که حتی طرفداران اشتراکیت مالی در ادواراولیه، چنان دوره ای را ادعا نمی کنند.

فرضیه چهار دوره در روابط زن و مرد یک تقلید ناشیانه ای است از فرضیه چهاردوره ای که سوسیالیستها درباره مالکیت قائلند. آنها می گویند بشر از لحاظ مالکیت چهار دوره را طی کرده است: مرحله اشتراک اولیه، مرحله فئودالیسم، مرحله کاپیتالیسم و مرحله سوسیالیسم و کمونیسم که بازگشت به اشتراک اولیه ولی در سطح عالیتر است.

جای خوشوقتی است که خانم منوچهریان نام دوره چهارم روابط زن و مرد راتساوی حقوق زن و مرد گذاشته اند و در این جهت از سوسیالیستها تقلید نکرده وآخرین مرحله را ازگشت به حالت اشتراک اولیه نام ننهاده اند، اگر چه مشارالیها میان دوره چهارم آن طور که خودشان تصور کرده اند و دوره اول شباهت زیادی قائلند زیراتصریح می کنند که: «در مرحله چهارم که شباهت زیادی به مرحله اول دارد، زن و مردبدون هیچ گونه سلطه و تفوقی نسبت به یکدیگر با هم زندگانی می کنند» .

من هنوز نتوانسته ام مقصود ایشان را از این «شباهت زیاد» بفهمم. اگر مقصود تنهاعدم سلطه و تفوق مرد و تساوی تعهدات و شرایط آنها نسبت به یکدیگر باشد، دلیل نمی شود میان این دوره و دوره ای که به عقیده مشار الیها هیچ گونه تعهد و شرط و قیدی وجود نداشته و زندگی زن و مرد شکل خانوادگی نداشته است شباهت وجود داشته باشد. و اگر مقصود این است که در دوره چهارم تدریجا همه قیود و تعهدات از میان می رود و زندگی خانوادگی منسوخ می گردد و نوعی اشتراک جنسی میان افراد بشرحکمفرما می گردد، معلوم می شود مفهوم ایشان از «تساوی حقوق» - که طرفدار جدی

[167]

آن هستند - چیزی است غیر آن چیزی که سایر طرفداران تساوی حقوق طالب آن هستند و احیانا برای آنها وحشتناک است.

اکنون ما باید توجه خود را به سوی طبیعت حقوقی خانوادگی زن و مرد معطوف کنیم و در این زمینه دو چیز را باید در نظر بگیریم: یکی اینکه آیا زن و مرد از لحاظطبیعت اختلافاتی دارند یا نه؟ به عبارت دیگر آیا اختلافات زن و مرد فقط از لحاظجهاز تناسلی است یا اختلافات آنها عمیقتر از اینهاست؟ دیگر اینکه اگر اختلافات وتفاوتهای دیگری در کار است، آیا آن اختلافات از نوع اختلافات و تفاوتهایی است که در تعیین حقوق و تکالیف آنها مؤثر است یا از نوع اختلاف رنگ و نژاد است که باطبیعت حقوقی بشر بستگی ندارد؟

×
لینک کوتاه :