کتاب  /  خرد و اندیشه  /  ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا  /  بخش اول ; نفس  /  اوصاف نفس

4 . انطباع نفس در ماده

تعداد بازدید : 522     تاریخ درج : 1388/09/17    

4 . انطباع نفس در ماده

شیخ رحمه الله در آن جا که درصدد اثبات اصل نفس بود برهانی بدین مضمون اقامه کرد : از برخی اجسام افعال مختلفی دیده می شود که منشا آن جسمیت آن ها نیست لذا مبدئی غیر جسم لازم است که جزء قوام و بالفعل آن مرکب می باشد ، و آن جزءدیگر هیولی و جنبه استعداد گیاه ، حیوان یا انسان است . نتیجه ای که از این استدلال که اهم ادله اثبات نفس است به دست می آید این که :

« فبین ان ذات النفس لیس بجسم بل هو جزء للحیوان والنبات هی صورة او کالصورة او کالکمال » (38) .

شیخ رحمه الله همین استنتاج را به عنوان مقدمه ای جهت اثبات جوهر بودن نفس قرارداده است :

« فنقول نحن انک تعرف مما تقدم لک ان النفس لیست بجسم . » (39) .

بنابراین نفس جسم نیست و جزء قوام بخش جسم است و چون اصل دلیل عام است و شامل هر سه نفس می گردد نتیجه نیز عام بوده و سه نفس گیاهی ، حیوانی وانسانی را دربر می گیرد چنان که خود تصریح کرد .

می دانیم که در باب حقیقت نفس ، مسالک و آرای مختلفی وجود دارد که درمیان آن ها نظر شیخ رحمه الله این است که نفس ، واحد است و دارای قوای متعددی جهت انجام افعال مختلف خود می باشد . سپس ایشان جهت اثبات نفس چنین برهانی اقامه کرد که حد وسط آن رابط بودن نفس بین قواست از جمله نتایجی که شیخ رحمه الله ازاین دلیل به دست می دهد این است که :

« وهذا التی الواحد الذی تجتمع فیه هذه القوی . . . لایجوز ان یکون جسما . » (40) .

و به دنبال آن ، سه دلیل دیگر به منظور اثبات جسم نبودن نفس اقامه می کند آن چه از مطالب فوق به روشنی به دست می آید این که نفس به هر سه قسم و از جمله نفس حیوانی جسم نیست .

از سوی دیگر ، از جمله مباحثی که شیخ رحمه الله مؤکدا بدان پرداخته است اثبات مفارق بودن نفس انسانی است و بدین منظور ادله و شواهد متعددی ذکر کرده است (41) (بعدا به تفصیل ذکر خواهد شد)

تاکنون دو مدعا به دست آمد : اول این که نفس به هر سه قسم جسم نیست دوم این که نفس انسانی مفارق است ، روشن است که این دو مدعا قابل جمعند ، لکن درالتعلیقات ، در چندین مورد می فرماید نفس حیوانی و نباتی در ماده منطبعند :

« النفس الانسانیة انما تعقل ذاتها لانها مجردة والنفوس الحیوانیة غیرمجردة فلا تعقل ذواتها ، لان عقلیة الشی هی تجریده عن المادة واذا لم یکن مجردا لم یکن معقولا بل متخیلا . » (42) .

یا این که فرمود :

« نفوس الحیوانات غیرالانسان لیست بمجردة فهی لاتعقل ذواتها . » (43) .

در جایی دیگر فرمود :

« النفس الانسانی العقلی لا تحیز لها اذا لیست هی منطبعة فی مادة فاما النفس الحیوانی والنفس النباتی فکها متحیزة ومنطبعة فی البدن . » (44) .

پس در این سه مورد تصریح می کند که نفس حیوانی مجرد نبوده منطبع در ماده و بدن است لذا اولا ادراک ذات خود ندارد و ثانیا متحیز است ، زیرا تحیز از خواص ماده و مادیات است و نفس انسانی چون مفارق است تحیز نداشته شعور به ذات دارد .

شاید بتوان با دقت در تعابیر و با توجه به مبانی شیخ رحمه الله پاسخی بر این مشکل یافت ، آن چه در ابتدا از نفس نفی شد جسمیت بود ؛ یعنی تعریف جسم بر نفس صادق نیست و آن چه در این جا اثبات کرد این است که نفس حیوانی و نباتی مجرد نبوده انطباع در ماده دارد . می دانیم که بین مجرد و مادی واسطه سومی وجود نداردولی بین مجرد و جسم ممکن است موجودی باشد ؛ به دیگر سخن ، مادی بودن اعم از جسم بودن است زیرا امکان دارد موجودی از سنخ ماده و جسم نباشد ولی مادی وجسمانی باشد ، زیرا تعلقی به جسم و ماده دارد ، نظیر صور نوعیه معدنی . جالب است بدانیم همان برهانی که برای اثبات نفس آورده شد همان برهان جهت اثبات صور نوعیه اقامه شده است . (45) .

حال آن که یک نتیجه - یعنی نفس یا صور نوعیه جسم نیست - از هر دو دلیل به دست می آید ، بنابراین چنین فرضی وجود دارد که صورتی باشد که جسم نیست ولی مادی است ؛ به عبارت دیگر ، جسم نبودن اعم است از جسمانی بودن یا منطبع در ماده بودن چنان که نفس انسانی ذاتا مجرد است ولی تعلق به ماده و بدن دارد ، البته میان تعلق نفس انسانی به بدن و نفس حیوانی به بدن تفاوتی وجود دارد ، می توان گفت فرق آن دو در این است که علقه نفس ناطقه به بدن علقه اشتغال وتدبیر است ؛ یعنی نفس انسانی با استعانت از بدن و قوا و آلات آن افعال خود راانجام داده به کمال مطلوب خویش می رسد ولی نفس حیوانی حال در بدن است وجسم محل آن و لذاست که فرمود نفس حیوانی در ماده انطباع دارد .

نتیجه آن که نفس حیوانی هر چند ذاتا جسم نیست ولی جسمانی است و از این طور حال در ماده بوده به تبع آن تحیز دارد ، و لذاست که درک و شعور ذات ندارد .

صدرالمتالهین رحمه الله با سه برهان - که یکی از آن ها تنبیه هواء طلق است که شیخ رحمه الله برای نفس انسانی اقامه می کند - تجرد نفس حیوانی را نیز اثبات می فرماید . (46) و ازهمین جا برای آن شعور ذات و حشر و معاد قائل می شود .

البته شاید بتوان در این سه دلیل خدشه کرد ، زیرا نسبت به نفس حیوانی ، مفروضاتی دارند که قابل اثبات نیست نظیر این که نفس حیوانی خودش را می یابدیا نفس حیوانی از بدو تا ختم به صورت نفسی واحد باقی است .

از این ها که بگذریم فخر رازی از المباحثات چنین نقل می کند که شیخ رحمه الله بعد از آن که قائل شد مدرک جزئیات جسم و جسمانی نیست - به خلاف آن چه که از شیخ رحمه الله مشهور است که می گویند وی قائل ست به این که احساس و خیال مادی و جسمانی است - چنین نتیجه می گیرد که :

« هذا وامثاله یوقع فی النفوس ان النفس الحیوان غیرالناطق ایضا جوهر غیر مادی وانه هو الواحد بعینه وانه هو الشاعر الباقی . » (47) .

37) النجاة ، ص 91 و 389 . 38) کتاب النفس ، ص 6 . 39) کتاب النفس ، ص 12 . 40) همان ، ص 224 . 41) ر . ک : معرفت نفس ، دفتر دوم ، ص 175 به بعد . 42) التعلیقات ، ص 80 . 43) همان ، ص 82 . 44) همان ، ص 107 . 45) الاشارات والتنبیهات ، ج 2 ، ص 101 به بعد . 46) اسفار ، ج 8 ، ص 42 به بعد .
×
لینک کوتاه :