کتاب  /  خرد و اندیشه  /  آشنائی با علوم اسلامی1 (منطق ، فلسفه)  /  منطق  /  درس یازدهم

قیاس چیست؟

تعداد بازدید : 2643     تاریخ درج : 1388/09/17    

قیاس چیست؟

در تعریف قیاس گفتهاند: قول مؤلف من قضایا بحیثیلزم عنه لذاته قول آخر، یعنی قیاس مجموعهای فراهم آمده از چند قضیه است که بصورت یک واحد در آمده و به نحوی است که لازمه قبول آنها، قبول یک قضیه دیگر است.

بعدا که درباره ارزش قیاس بحث میکنیم، فکر را به تفصیل تعریف خواهیم کرد، اینجا ناچاریم اشاره کنیم که: فکر عبارت است از نوعی عمل ذهن روی معلومات و اندوختههای قبلی برای دستیابی به یک نتیجه و تبدیل یک مجهول به یک معلوم. بنا بر این از تعریفی که برای قیاس کردیم معلوم شد که قیاس خود نوعی فکر است.

فکر اعم است از اینکه در مورد تصورات باشد و یا در مورد تصدیقات، و در مورد تصدیقات هم فکر به سه نحو میتواند صورت گیرد که یکی از آن سه صورت قیاس است پس فکر اعم از قیاس است. به علاوه « فکر» به عمل ذهن از آن جهت که نوعی کار و فعالیت است اطلاق میشود. اما قیاس به محتوای فکر که عبارت است از چند قضیه با نظم و ارتباط خاص اطلاع میگردد.

اقسام حجت: حجت به نوبه خود بر سه قسم است، یعنی آنجا که میخواهیم از قضیه یا قضایائی معلومه، به قضیهای مجهول دست بیابیم سیر ذهن ما به سه گونه ممکن است:

1- از جزئی به جزئی و بعبارت بهتر از متباین به متباین. در اینحال سیر ذهن ما افقی خواهد بود. یعنی از نقطهای به نقطه هم سطح آن عبور میکند.

2- از جزئی به کلی، و به عبارت بهتر از خاص به عام، در این حال سیر ذهن ما صعودی ستیعنی از کوچکتر و محدودتر به بزرگتر و عالیتر سیر میکند و بعبارت دیگر از « مشمول» به « شامل» عبور میکند.

3- از کلی به جزئی و به عبارت بهتر از عام به خاص، در این حال سیر ذهن ما « نزولی» ستیعنی از بزرگتر و عالیتر به کوچکتر و محدودتر سیر میکند و به عبارت دیگر « از شامل» و در بر گیرنده به « مشمول» و در بر گرفته شده منتقل میشود.

منطقیین سیر از جزئی به جزئی و از متباین به متباین را « تمثیل» مینامند و فقها و اصولیین آن را قیاس میخوانند. (اینکه معروف است ابو حنیفه در فقه « قیاس» را بکار میبرد، مقصود تمثیل منطقی است) سیر از جزئی به کلی را منطقیین « استقراء» میخوانند و سیر از کلی به جزئی در اصطلاح منطقیین و فلاسفه به نام « قیاس» خوانده میشود (1) از مجموع آنچه تا کنون گفته شد چند چیز معلوم شد:

1- اکتساب معلومات یا از طریق مشاهده مستقیم است که ذهن عملی انجام نمیدهد صرفا فرآوردههای حواس را تحویل میگیرد و یا از طریف تفکر بر روی مکتسبات قبلی است که ذهن بنوعی عمل و فعالیت میکند. منطق به قسم اول کاری ندارد، کار منطق این است که قوانین درست عمل کردن ذهن را در حین تفکر بدست دهد.

2- ذهن تنها در صورتی قادر به تفکر است (اعم از تفکر صحیح یا تفکر غلط) که چند معلوم در اختیار داشته باشد، یعنی ذهن با داشتن یک معلوم قادر به عمل تفکر (ولو تفکر غلط) نیست، ذهن حتی در مورد « تمثیل» نیز بیش از یک معلوم را دخالت میدهد.

3- معلومات قبلی آنگاه زمیه را برای تفکر و سیر ذهن (ولو تفکر غلط) فراهم میکند که با یکدیگر بیگانه محض نبوده باشند.

اگر هزارها معلومات در ذهن ما اندوخده شود که میان آنها « جامع» یا « حد مشترک» در کار نباشد محال است که از آنها اندیشه جدیدی زاده شود.

اکنون میگوئیم لزوم تعدد معلومات و همچنین لزوم وجود جامع و حد مشترک میان معلومات، زمینه را برای عمل تفکر فراهم میکند و اگر هر یک از این دو شرط نباشد ذهن قادر به حرکت و انتقال نیست ولو به صورت غلط.

اما یک سلسله شرایط دیگر هست که آن شرایط « شرایط صحیح حرکت کردن فکر» استیعنی بدون این شرایط هم ممکن است ذهن حرکت فکری انجام دهد، ولی غلط انجام میدهد و غلط نتیجهگیری میکند. منطق این شرایط را بیان میکند که ذهن در حین حرکت فکری به غلط و اشتباه نیفتد (2) .

پاورقی:

×
لینک کوتاه :